از راز داری تا آبروریزی
همین طور یک بند حرف می زد. اشک می ریخت و حرف می زد . استاد ٬ انگار اجازه داده بود تا خوب خودش را خالی کند . حتی یک کلمه هم حرف نمی زد. زن جوان که ساکت شد . از او پرسید : از کی فهمیدی که شوهرت شرب خمر می کند ؟ زن که گویا دوباره سر درد و دلش باز شده بود با بغض گفت : از سه ماه بعد از عروسی مان. یک روز دیدم خیلی عادی شیشه های مشروب را توی یخچال خانه می گذارد . من تا به حال مشروب ندیده بودم . گفتم اینا چیه ؟! وقتی فهمیدم خیلی ناراحت شدم . خانواده ی پدرم و خانواده ی همسرم هر دو آدمهای آبرو داری هستند. می دانستم که خانواده اش بی خبرند . اما مشخص بود که سالهاست شرب خمر می کند. استاد پرسید : به کسی هم چیزی گفتی ؟ پدرش را با خبر کردی ؟ زن باعجله گفت : نه نه اصلا" . نخواستم آبرویش را پیش پدرش ببرم . می دانستم که باید رازدار شوهرم باشم.
استاد در حالی که انگار ته قضیه را خوانده است پرسید: پس چه شد که الان اینجا هستی ؟ زن دردمندانه ادامه داد: آخه دو هفته پیش با همه ی اقواممان رفتیم شمال ٬ ویلای یکی از آشناها. آنجا بود که همسرم در کمال ناباوری من٬ بطری مشروبش را بیرون آورد و جلوی چشمان متعجب همه و خصوصا پدرم ٬ وقیحانه آنرا سر کشید! من از شدت شرمندگی و ناراحتی هزار بار مردم و زنده شدم. پدرم ٬ به حالت سکته افتاد. آبرویمان جلوی همه رفت . آبروی من و همسرم هم ...
استاد رشته را به دست گرفت : راز داری و امانتداری فقط تا زمانی است که همسر شما مرتکب کار خلاف شرع و یا گناه کبیره نشده است . وقتی دیدید که همسرتان مرتکب گناه کبیره می شود . وقتی دیدید که کار خلاف شرع و اخلاق انجام می دهد دیگر راز داری معنا ندارد . باید آنرا افشا کنید. در اولین برخورد هم پدرش را در جریان بگذارید. راز داری دیروز شما ٬ آبرو ریزی امروز را به دنبال داشت .