فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

امانت داری

سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ

اصرار داشت که همراه همسرش بیایند . کمی طول کشید تا آقا سید متوجه شان کند که من به مردها مشاوره نمی دهم. بالاخره شماره منزل را گرفت و قرار شد که تماس بگیرد تا تلفنی در جریان مشکلی که داشت قرار بگیرم. صبح فردا زنگ زد . خانمی ۲۴ ساله که مدتی از آغاز زندگی مشترکشان می گذشت . خودش و همسرش هر دو تحصیل کرده بودند. بسیار مذهبی و مقید .

می گفت : قبل از شما با دیگران هم مشورت کرده ام ٬ همه گفته اند که تو زیادی به همسرت بها می دهی . پررو شده . چرا اینقدر به دلش راه می آیی . پرسیدم : این کسانی که به شما مشاوره دادند ٬ مشاور بودند ؟ گفت : نه . مادرم ٬ خاله ام ...! ادامه داد : مدتی است که فهمیده ایم همسرم ناباروری دارد. موسسه رویان هم رفته ایم . اینقدر رفته ام و آمده ام خسته شده ام . کلافه شدم از بس مثل موش آزمایشگاهی از من آزمایشهای مدل به مدل گرفتند. هزینه ی درمانی ناباروری هم بالاست . همسرم یک کارمند ساده است و حقوقش کفاف اینهمه آزمایش و روشهای بارداری را نمی دهد. خسته می شوم . من دلم بچه می خواهد . همسرم را هم دوست دارم ٬ اما از این همه انتظار و رفت و آمد از یک طرف و فشار مالی از طرف دیگر بریده ام . همسرم زیر بار کلی قرض رفته و مدام هم می گوید : به خواست خدا راضی باشیم .

سکوت کرده بودم تا تمام حرفهایش را بزند . ادامه داد: دو روز پیش وقتی داشتم تلفنی با مادرم صحبت می کردم ٬ تمام ماجرا را برایش گفتم . شرح دادم که فعلا بچه دار نمی شویم . از رفت و آمدهایمان و آزمایشهای مدل به مدل ٬ از قرض های کلان ٬ مشکلات مالی و همین طور حقوق پایین همسرم همه را گفتم.کمی سبک تر شدم.

شب ٬ وقتی همسرم به خانه آمد ٬ مثل همیشه تحویلم نگرفت . توی خودش بود . اولش خیلی محل نگذاشتم اما کم کم حوصله ام سر رفت . گفتم : چی شده چرا اخم هات رو در هم کردی؟ جوابی نداد . بحث کم کم بالا گرفت و وسط اونهمه بحث نمی دونم چی شد که گفتم : می دونی چیه ٬ تو بچه دار نمی شی اصلا حق طلاق الان با منه . چون نقص از طرف توئه .!! من با مادرم هم صحبت کردم . بهش گفتم که از نظر مالی مشکل داریم که هیچ ٬ بچه دار هم نمی شیم.

ادامه داد : تا حرف به اینجا رسید ٬ برخلاف همیشه که همسرم آرامم می کرد. فریاد بلندی کشید . لباس پوشید و از درب منزل بیرون رفت . امروز صبح هم با دادگاه خانواده صحبت کرده تا بریم برای طلاق !! به اینجا که رسید ٬ صدایش شروع کرد به لرزیدن . من همسرم را دوست دارم . عصبانی شدم و یک چیزی گفتم . حالا چرا اون باید این کارو بکنه .!؟ چرا اون نباید توی زندگی اش مثل حضرت علی رفتار کنه ؟!

سکوت را شکستم و شروع کردم : زندگی همینه پر از پستی و بلندی ٬ پر از فراز و فرود ٬ یک روز با توئه و یک روز علیه تو . قرار نیست در روزهایی که زندگی بر وفق مرادمان نیست زود کم بیاوریم . خسته شویم . از کوره در برویم . مگه خدا تعهد داده که همیشه همه چیز باید بر وفق مرادمان باشد؟ مگر غیر از این است که فرموده : ما انسان را در رنج آفریدیم . مگر غیر از این است که قرار است در این کوره ی دنیا آب دیده شویم تا بتوانیم طلای وجودمان را در صحرای محشر به عنوان اشرف مخلوقات به نمایشی عزتمندانه بگذاریم ؟ شما در معرض امتحان خدایید و بایدتمام تلاشتان را بکنید تا از آن سربلند بیرون بیایید .

اما بعد ... شما که خوب روضه می خوانید گاهی بر این روضه ها اشکی هم بریزید بد نیست ! شما که دوست دارید همسرتان برای شما مثل حضرت علی باشد برای حضرت زهرا ٬ انصافا" ٬ خودتان چقدر برایش مثل حضرت زهرا بودید برای حضرت علی ؟! برایش شرح دادم که : وقتی مردتان خسته از کار روزانه آمد و دیدید که خسته و دمغ است کافی است که مدتی به حال خودش رهایش کنید . صبور باشید . بی کلام محبت کنید . چای بیاورید و اجازه بدهید که مرد آرام آرام به شرایط طبیعی باز گردد. همسر شما الان در شرایط روحی مناسبی نیست اینکه احساس می کند دچار نقصی است که آن نقص برای شما دردسر و ناراحتی درست کرده به اندازه ی کافی عصبی و کلافه هست نباید با نیش و کنایه هایتان نمک به زخمش می پاشیدید. نباید در کمال بی انصافی آن را به رخ همسرتان می کشیدید. نباید تمام اقتدار مردانه اش را هدف می گرفتی . مگر نمی دانید که غیبت حرام است . غیبت نفرت می آورد وقتی شما تحت عنوان درد دل از معایب رفتاری همسرتان به کسی غیر از یک مشاور واقعی حرف می زنید ٬  غیبت همسرتان را می کنید و بدون اینکه بفهمید نفرت همسرتان را برای خود خریده اید. آنوقت مرد بدون اینکه دلیلش را بداند احساس می کند که دیگر محبت قلبی به همسرش ندارد یا آن محبت قلبی کمرنگ شده است .

اما آن فریاد بلند و عکس العمل امروزش برای طلاق نه بخاطر نیش وکنایه های شما که بخاطر این بود که شما نتوانستید امانت نگهدارید. پرسید : کدام امانت ؟! چیزی پیش من نبود. گفتم : شما اسرار همسرتان را که نزد شما به امانت بود افشا کردید. یادتان باشد که مردها دوست ندارند اطلاعات مالی شان و مسائل خصوصی شان از چارچوب خانه بیرون برود. و شما در کمال بی توجهی این کار را کردید.

** این مکالمه ۲ ساعت به طول انجامید و من تنها خلاصه و اهم آنرا خدمت شما ارائه دادم .یادمان باشد اسرار مالی و خصوصی همسرانمان را افشا نکنیم و امانت داران خوبی برای شوهرانمان باشیم .**

 



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۵
سیده طهورا آل طاها

همسرداری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">