فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

این یک داستان حقیقی است ....

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۳۱ ب.ظ

قلمتان بی نظیر است .

شیوه ی شما در نگارش ، طرحی نو و ایده ای بدیع در نویسندگی عصر معاصر ، پیش روی آیندگان گذاشته است .

صفحات کتاب شما ، آدم را به ژرفای عمیقی می کشاند که تا وقتی کتاب به انتها نرسیده ، خواننده قادر نخواهد بود خود را از عمق این ژرفا بیرون بکشد .

من تمام آثار شما را با دقت و موشکافی رصد کردم باید بگویم شما جز برجسته ترین های نگارش در عصر حاضر هستید باید به شما آفرین گفت .

جملات بالا تنها بخشی از تحسین هایی بود که نویسنده ، بعد از نگارش و انتشار هر یک از آثارش دریافت می کرد . باید اعتراف کرد که شنیدن این جملات تحسین برانگیز از زبان اربابان نقد کتاب ، چنان حلاوتی را در او ایجاد می کرد که شاید وصفش به نگارش کار سختی باشد . شاید مثل کودکی که هفته ها تمام پول توی جیبی اش را جمع می کند تا با آن شیرینی خامه ای بخرد و با اولین گاز ، موجی از لذت و شهد با هم به او هجوم می آورد .

نویسنده ، هر بار بعد از شنیدن تمام این تحسین ها ، با آرامش و متانتی شایسته ، لبخندی ظریف می زد و باقی راه را می رفت .

اما آن روز بارانی ... آن روز بارانی پاییزی همه چیز به شکل دیگری رقم خورد . 

آن روز وقتی به سالن همایش می رفت ، باران تندی می آمد. از آن بارانهای پاییزی که تمامی نداشت . رگبار باران تمام جانش را شسته بود . عطر دل انگیز پاییز به عمق وجودش رسوخ کرده بود  و آقای نویسنده را سخت به نشاط آورده بود .

 قدمهایش را استادانه روی برگهای خیس شده از باران می گذاشت . به عادت کودکی هایش برگها را شمرد . یک ، دو ، چهار ، شش ... و بعد شماره از دستش در رفت . قدمهایش را تند تر کرد تا با برگهایی که حالا از شماره اش خارج شده بودند لجبازی کند . به رنگهای دلفریب برگها که زیر نور غروب پاییزی عشوه گری می کردند خیره شد . قهوه ای ، قرمز ، زرد ، نارنجی ...و باز این برگها بودند که ماهرانه از زیر نیم چکمه های مردانه اش گریختند تا لذت شنیدن خرد شدن برگها را از او بربایند.

از محل پارک ماشین تا سالن برگزاری همایش چند لحظه ای بیشتر نبود اما نویسنده ی جوان هنرمندانه و شاعرانه همنوا با برگهای پاییزی مشق بندگی می کرد و خالق بی نظیر اینهمه شکوه و زیبایی را شکر می کرد .

سالن مملو از جمعیت بود . این اولین مراسم رسمی بود که در آن از نویسنده تجلیل می شد . آقای نویسنده همه را از زیر نگاه های هنرمندانه اش گذراند . به عادت نویسندگان برای هر کدام از چهره هایی که می دید در چشم بر هم زدنی داستان زندگی می ساخت . برای هر کدام شادی یا غصه یا معمایی عمیق یا حتی جنایی و عشقی رقم می زد . چند ثانیه برایش کافی بود تا برای آنها که از نظر می گذراند قصه بسازد . یادش آمد کودک که بود هر وقت با قطار از کنار روستا یا شهری می گذشتند هم ، با دیدن خانه های ساده و کاهگلی ، همین عادت را داشت .

رشته ی افکارش بریده شد ... وقتی که مجری برنامه با احترام و ادب از او یاد کرد . وقتی که با کمک گرفتن از آهنگ صدایش مستمعین را به سکوت و تحسین وا داشت .وقتی که می گفت : آقای نویسنده تمام هنر قلمش را مدیون دستان هنرمند و ذهن خلاق خود است . وقتی که آقای نویسنده را برای دریافت جایزه اش روی سن دعوت کرد.

آقای نویسنده با قدمهایی شمرده روی سن آمد . به عادت کودکی هایش قدمهایش را می شمرد. یک ، دو، چهار ... اما شماره قدمها از دستش در رفت .

وقتی روی سن رسید دوباره تک تک چهره ی آدمها را از نظر گذراند . آنقدر میان چهره ها جستجو کرد تا توانست او را ببیند . او که خودش را میان جمعیت و پشت سر آنها مخفی کرده بود . نویسنده به یاد کودکی اش افتاد . به یاد روزهایی که او را از میان ستون ها و لابه لای درخت ها می جست و شیطنت آمیز می دوید تا زودتر از او برسد و چشم بگذارد و بازی قایم باشک را با عشقی کودکانه به انتها برساند . نویسنده او را خوب می شناخت . او همه ی عشق دوران کودکی اش بود.

حالا روی سن ایستاده بود . خودش را به میکروفن رساند. صدایش را صاف کرد . لب به سخن باز کرد . تازه فهمید حرف زدن چقدر برایش سخت است . او مردمیدان نوشتن و سکوت بود . واژه ها در سکوت گویا، دلرباترند .

نویسنده بلند و واضح گفت : من اینجایم تا یک سوء برداشت را اصلاح کنم . من امروز اینجایم که بگویم : تمام هنر قلمم را نه مدیون دستان هنرمند و ذهن خلاق خود که مرهون تمام عشق دوران کودکی ام هستم . کسی که با هنرمندی تمام مرا شیفته ی کتاب و کتابخوانی کرد. کسی که همبازی روزهای کودکی ، همنشین روزهای نوجوانی و دوست دوران جوانی ام بود . کسی که به دلیل مشقات و سختی های روزگار هرگز نتوانست بخواند و بنویسد اما سالهای طولانی دوران کودکی و نوجوانی ام ، برای ایجاد یک انگیزه ی درونی در من ، تنها ادای کتاب خواندن را در می آورد. کسی که در اوقات بی کاری هر چند اندکش روبرویم می نشست ، کتاب را باز می کرد و مدتها به صفحات کتاب نگاه می کرد و ورق می زد. در اندیشه ی کودکی و نوجوانی ام او را عاشق کتاب می دیدم و شیفته ی مرامش شدم . او مرا با کتاب آشتی داد و کتاب را جزو جدا ناشدنی زندگی ام کرد. من تمام قدرت قلمم را مدیون او هستم .

آقای نویسنده با افتخار ، پدرش را روی سن فراخواند . پدر با چشمهایی خیس و دستانی پینه بسته و قدمهایی سخت خودش را روی سن رساند و در چشم برهم زدنی پسرش را درآغوش کشید. آقای نویسنده روی زانو نشست . تمام سالن به احترام اینهمه ادب از جای برخاست. آقای نویسنده پاهای پدرش را غرق بوسه کرد.


فرزندانمان را با کتاب آشتی دهیم ....

موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۱۰
سیده طهورا آل طاها

دوستی با کتاب

نظرات  (۳۱)

۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۱:۲۴ زهرا شیرازی

اون یا ودود فقط برای زوجین نیست. برای ایجاد مهر  محبته. من خودم یه بار دیدم تو خانواده هیچکس چشم اون یکیو نداره. یه مهمونی خانوادگی هم در پیش بود. یه دیگ شربت درست کردم بهش یاودود خوندم به خورد همشون دادم :))


اون دستور اسفند هم خیلی جاها من دیدم. به آب و سرکه و میخ فولادی هم سفارش شده که بخونید.

میدونید که خیلی سردی ها و درگیری های تو خونه ، بدبینی ها و جر و دعواها از تاثیر احنه هست توی خونه.

یا حتی سفارش به نگهداری کبوتر سفید توی خونه. که اطباء اسلامی تجویز میکنند. برای اونهایی که توی خونه هاشون مشکلات و درگیری و جر و دعوا زیاده یا بچه ها خیلی مریض میشن یا تو خواب جیغ میزنن.

من جاشو ندارم که نگه دارم اما شنیدم چند نفری که مشکلاتشون فقط با نگه داشتن کبوتر و حرز رفع شده وامدن تشکر کردن از اساتید.

پاسخ:
عرض کردم بنده نشنیدم و اطلاعی ندارم . در مورد موضوع دوم منظورمه
سلام

گفته بودید وقتی از سفر کربلا برگشتم بهتون خبر بدم
کاش میتونستم قیافه این روزهام رو براتون وصف کنم

روزی که همسرم میخواست بره برای گرفتن گذرنامه, گفت اذیت میشید, الان نیاید, این روزا خیلی شلوغه و ...
من که کلللی با خودم درگیر بودم که برم یا نرم و آخر تصمیم گرفتم که برم و اصلا سختی راه فدای سر امام خوبمون, اصلا قسم میخورم که به خاطر سختی ها هییییییچ غُری نزنم!  اما گفتم باشه نمیام :(
و همسر به تنهایی انشاالله میره برای زیارت اربعین

التماس دعا
پاسخ:
سلام
ان شاالله سفر ایشون و تمام مسافران اربعین بی خطر باشه. حتما مصلحت در رفتن شما نبوده. ان شاالله سالهای دیگه...
۰۴ آبان ۹۶ ، ۱۰:۲۰ زهرا شیرازی به مرضیه بانو

خانم اجازه هست منم یه نطقی بکنم؟؟  :)


یه دستور هست برا اینکه مشکلات توی خونه کمتر بشه و محبت بین همه زیاد بشه

یه پارچ شربت درست کن 1001 بار بهش " یا ودود " بخون

بذار تو یخچال همه ازش بخورن

اونوقت ببین چطوری محبت تو خونه زیاد میشه

دستور بعدی هم اسفنده. یه مقدار اسفند بیار این سوره ها رو روش 7 بار بخون

فلق- ناس- توحید- کافرون- ایه الکرسی

سوره صافات و جن و الرحمن هم یک مرتبه

اینو هر روز یه مقداریشو دم غروب تو خونه دود کن

تاثیرشو قشنگ میبینی. شیاطین و اجنه از خونه دور میشن. در نتیجه دعوا و اختلاف و درگیری و سردی تو خونه کمتر میشه




پاسخ:
ذکر ۱۰۰۱یا ودود برای ایجاد محبت بین زوجین را قبلا شنیده بودم اما مورد دوم رو خیر...
. سلام .

من در رابطه با ارتباط با مادرم دچار مشکل شدم.

قضیه ازاین قراره که من پارسال تصمیم گرفتم برای ارشد بخونم اونم فقط به این شرط که تهران قبول بشم.

حدود هشت ماه تلاش کردم و انصافا رتبه درحد دانشگاه علامه طباطبایی رو بدست آوردم.
اما متاسفانه هنگام انتخاب رشته، دچار ی توهم شدم و شهر محروم خودم را زدم و همینجا رو قبول شدم.
میدونید این توهم چی بود؟ فکر میکردم فداکاری کنم و همینجا بمونم و کار فرهنگی کنم. و هم اینکه اینجا بمونم، چون بخیالم شانس ازدواجم بیشتره!(زهی خیال باطل)
اما الان توچه شرایطی ام؟
وقتی محیط مزخرف ودارای سطح علمی بسیار پایین دانشگام رو دیدم روزی نیست که خودم رو سرزنش نکنم ،آخه چرا از خیر دانشگاه علامه گذشتم؟

وااای... عجب اشتباهی... خلاصه له شدم...

کاش قضیه فقط همین بود! 
خودم رو دلداری میدم که کاریه که شده. اینجا پیش خونواده ام هستمو از نعمت با هم بودن لذت میبرم و...و همچنین با آیه عسی ان تکرهوا شیئا و‌هو خیرلکم. که ان شاءالله خیره.

اما درعمل چی شد؟ مادرم منو ملامت میکنه که چرا تهران رو نزدی بری، پیش خواهرت باهم خونه بگیرید و خواهرت هم باخیال راحت پروژه ش رو تموم‌کنه...

اما قضیه به اینجا تموم نمیشه.

مادرم نسبت به کارهای منزل حساس هستند و انتظار دارند بنده به عنوان دخترشون ، تمام و‌کمال کارهارو انجام بدم. که من چنین دختری نیستم. من نمیتونم وسیله ای که داداشم برداشته رو من جمع کنم یا اینکه اصلا بعضی اوقات یادم میره خونه کثیفه و باید جارو کنم. معمولا ظرفارو من میشورم. مادر میگن وقتی میبینی دستشویی کثیفه خودت باید بطور خودکار بشوریش. اما من متاسفانه آدم خودکاری نیستم! اگه بهم بگن، میرم و اوامرشون رو انجام میدم ،اما اینکه خودکار باشم، نیستم..
حجم کارهای خونه زیاده و واقعا به عنوان ی دختر جوان و نحیف، از پس همه برنمیام.واقعا دستم خسته میشه...
ناگفته نماند متاسفانه گاهی اوقات باهمه مبارزه با نفسی که میکنم ،کاسه صبرم لبریز میشه و درمقابل تیکه انداختن ها و غرزدن های مادرم ، جوابشون رو با تندی میدم. که خودم پشیمون میشم.

و بازهم قضیه به اینجا ختم نمیشه!

من دختری ام که باید احساس مفید بودن، کنم وگرنه پژمرده میشم و عصبی میشم.

احساس مفید بودن من به چیه؟ به کتابامه! من با کتاب دارم نفس میکشم. با پیاده کردن صوت تفسیر استادم.یا کتاب دستمه یا خودکار...

و مادرم با این قضیه مشکل پیدا کردن و میگن بجای اینکه قلم و کتاب دستت بگیری ،بیا کارهای خونه رو انجام بده. 
تا اینکه دیشب گفتن : اگه خونه نبودی، خودم تنهایی کارارو انجام میدادم اما الان که هستی ...

و یا اینکه گفتن، باید قلم وکتابت رو بذاری کنار یااینکه ازاین خونه بری... فکر کنید مادرم اینو ب من گفت...از خونه برم...بشم دختر فراری.

دلم شکست و بخاطر همین به شما پیام دادم.

من میدونم که باید رضایت مادرم رو بدست بیارم، اما چیکار کنم؟

مثل ی ربات باشم؟ و دم به دقیقه خونه رو تمیز کنم؟
خونه ما خیلی زود ب زود کثیف میشه.و باید دائم درحال تمیزکردن باشی.
کتابام رو تا مدتی کناربذارم؟ اینجوری بدتر عصبی میشم چون از برنامه م جا میمونم...

من قید کار فرهنگی رو زدم. چون قبلا بهم میگفتن از زیر کارهای خونه درمیری ! بخاطر همین بیرون رفتنام رو محدود کردم.چون مادرم راضی نبودن.

از ی طرف میگن نمیری بیرون و کسی تورو نمیبینه ،بخاطر همین خواستگار نداری.
ازطرف دیگه میگن میری بیرون، تا کارای خونه رو بپیچونی!

من الان باید به چه سازی برقصم؟
دائم خونه برام شده محل تنش. درصورتی که میخوام از زندگیم لذت ببرم. مگه من چند سال جوونم؟ خداروشکر خدا به من خیلی نعمت داده...سلامتی، کتاب دوستی، استعداد، پدرو برادرهای خوب و... اما مادرجان با تیکه ها و کنایه ها قلبم رو آزار میدن.
میدونم که چیزی دلشون نیست اما زبانشون خیلی نیش داره...

اینارو بذارید کنار چندین مشکل خونوادگی دیگه...که جهت جلوگیری از اطاله کلام نگفتم.

فکرشو بکنید میرم دانشگاه زجر میکشم و میگم چرا اینجا رو زدم. چون سطح علمیش افتضاحه.

میام خونه، مدام تنش و کنایه و...
و باخودم میگم: لعنت برتو چرا موندی؟ چرا تهران رو نزدی؟ لااقل مدتی دور بودی و دوباره مثل دوران کارشناسیت از کلاس های تهران استفاده میکردی و لذت میبردی و مادرهم بیشتر دوستت داشت...

شرایط من اینه. پشیمونم چرا تهران رو نزدم...بشدت پشیمونم...

تا میام خودم را آروم کنم، مادرم ناخواسته با کلامشون درون من رو آشفته میکنن.نمیدونن صبرو تحمل ی جوون هم حدی داره...

ی بار گفتم، اگه بهم خیلی فشار بیاری، خودکشی میکنم! البته فقط برااین گفتم که مادرم رو بترسونم.همین.که تاثیری هم نداشت.

روزای که مادرم مهربونن، زندگیم گلستانه! 
مشکلات خونواده م زیادتر از این حرفاست. روابط پدرومادرم سرده، رفتار برادرم با مادر اصلاخوب نیست و......


بماند.

شما ی مادرید ،خودتون رو جای مادرم بذارید و بگید من چکار کنم شماراضی باشید؟

کتابام رو کناربذارم؟
 مثل ربات کار کنم و همیشه خونه رو برق بندازم؟

انوقت تضمین میکنید حالم خوب باشه؟ چون من دیگه برای خودم نیستم!از جوونیم اون لذتی که میخوام رو نمیبرم.

رک‌ و صریح با من باشید لطفا.

من چکار کنم که رضایت مادرم رو بدست بیارم؟
ی تصمیم گرفتم! همه کتابام و صوت پیاده کردنها و قلمم رو کنار میذارم ب مدت یک ماه...


شاید فرجی شد و خدا عنایتی کرد و مادرم ازم راضی شد. و ی مردی از آسمون افتاد و من رو برد و دیگه مادرم رو اذیت نکنم و بیشتر بارگناهم رو سنگین نکنم.

کمکم کنید . دراین صورت چکار کنم که حس پوچی بهم دست نده؟ و عصبی نشم و آرامشم رو از دست ندم؟
پاسخ:
سلام عزیزم . شما دختر خوب و منطقی هستید پس صحبت با شما برای من کار سختی نیست .
بهتره آهسته آهسته جلو بریم ...
هدف شما از ماندن در شهر ، مشارکت در کار فرهنگی بود . این قابل تقدیره . کار بسیار عاقلانه و شایسته ای کردید که برای ادامه تحصیل از شهرتون دور نشدید. قطعا دخترانی تا این اندازه فرهیخته و آینده نگر که بتونن در تصمیم گیری ها بهترین کار رو بکنن ، قابل تقدیر هستند . این رو فقط به این دلیل نمی گم که تصمیم گرفتید کار فرهنگی بکنید همینکه توی شهرتون موندید و از خانواده جدا نشدید کار بزرگی کردید. اما گفتید کار فرهنگی نکردید. چرا؟ اشتباه کردید برای همینه که احساس ناراحتی می کنید . گفتید کار فرهنگی نکردید چون می خواستید جلوی ناراحتی مادرتون رو بگیرید . این مساله راه حل داشت چرا رفتید سراغ ساده ترین کار و پاک کردن صورت مساله ؟ می تونستید کار فرهنگی رو بکنید اما ، قبل از اینکه از خونه برید یه کم زودتر از خواب بلند بشید و کارها رو کمک مادرتون بکنید . رضایتش رو کسب کنید و بعد از خونه برید بیرون دنبال کار فرهنگی .راه حل بهتری نیست ؟ هم شما به علاقه تون می رسید هم کسب رضایت مادر رو می کنید.

اما به من گفتی : در انتظار ازدواج هستی درسته ؟ فکر کن ازدواج کردی اونوقت هم باید به درسهات برسی هم به علاقه و فعالیت فرهنگی ات هم باید تمام کارهای خونه رو بی کم و کاست انجام بدی مهمان داری کنی لباس بشویی اتو کنی آشپزی کنی و .... چطور می خوای به تمام اینا برسی وقتی الان تا بهت نگن یه کاری رو بکن نمی کنی ؟ خودکار کار نمی کنی ؟ پس چطور توقع داری اونجا خودکار و بدون غر زدن شوهرت کارات رو بکنی؟ به من نگو وقتی شوهر کردم درست می شه که نمیشه . پس اینجا یه مشکل هست . شما یا نباید فعلا منتظر ازدواج باشی چون آمادگی اش رو نداری یا اگه قصد ازدواج داری باید از الان روی خودت کار کنی . مطمان باش مادرت اگه تو نباشی از پس تمام کاراش برمیاد همون طور که بهت هم گفته . اگه الان داره اصرار می کنه دلیلش اینه که این چیزی که من علمی دارم به شما می گم ایشون از روی تجربه و با حس مادرانه اش به شما می گه . همان طوری که احتمالا خودش هم این طوری بار اومده و بزرگ شده . هر چند قبول دارم که بعضی حرفاش و سخت گیری هاش خارج از محدوده هست اما شما هم سن و سالش رو در نظر بگیر. احتمالا مادر شما ایام میان سالی رو می گذرونه در این سن آدمها بسیار حساس و زود رنج می شن یه روز شما هم به این مرحله می رسی و از فرزندانت توقع همراهی داری . تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز...

مادر شما حرف درستی نزده . خودش بهتر از من اینو می دونه و پشیمانه فقط نمی خواد یا نمی تونه ابراز پشیمانی بکنه شما هم به روش نیار . درست مثل وقتهایی که اشتباه می کنی و پشیمان می شی و توقع داری خدا به روت نیاره . یادت باشه سعادت هر دو دنیات تو دستای مادرته . اگه ازت ناراضی باشه اولین اشکالش تاخیر در ازدواج شماست. شما دختر مفیدی هستی . خیلی زیاد ... اما خودت شاید خیلی این مفید بودن رو احساس نکنی . میزان این مفید بودن رو باید از پشت خیال جمع مادرت پرسید . وقتی که کمک حالش می شی و یه بار از روی دوشش برمی داری . شما مفیدی . خیلی زیاد ... چون کمک می کنی تا پاهای مادرت کمتر درد بگیره. تا دستاش کمتر خسته بشه . تا کمرش دیرتر تا بشه . شما مفیدی چون نیاز مادرت رو برآورده می کنی . مفیدی چون مادرت روت حساب می کنه . اما اگر در کنار این مفید بودن علاقه های دیگه ای هم هست که خودت بهشون وابستگی داری عالیه . می تونی اونا رو هم داشته باشی . مثلا اگه می خوای فلان سخنرانی رو گوش کنی اما کارهای خونه رو زمینه می تونی کاری رو بکنی که تمام ما زنهای خونه می کنیم . کاری که یه روز ان شاالله باید خودت تو خونه ات بکنی . یه هدفون بذاری تو گوشت هم گوش کنی هم کار کنی . می تونی یه کم زودتر بلند بشی . مثلا بین الطلوعین به علاقه خودت در سکوت و آرامش خونه برسی وبعد از صبحانه به کار مادرت و خونه . شما اگه خونه خودت هم بری باید همین قدر برنامه ریزی کنی . اونجا دیگه نمی تونی بگی من نحیف هستم و کار خونه اذیتم می کنه می تونی ؟ پس اگر می خوای ازدواج کنی باید از حالا تمرین کنی .


درسته شما جوانید و باید از این نعمت استفاده کنید پس .... قدر لحظه هاتون رو بدونید . شما یه انتخاب کردید . درست یا غلط ، هدف داشتید . هدفتون درست یا غلط ، هر چی که هست الان وسط انتخابی که کردید نشستید اگه از صبح تا شب تو دانشگاه حسرت بخورید زمان به عقب برنمی گرده پس بهتره با شرایط جدید خودتون رو تطبیق بدید. افسوس گذشته ی بی بازگشت رو نخورید بجاش ازش عبرت بگیرید و یاد بگیرید درست تصمیم بگیرید.اتفاقا یه زن باید یاد بگیره به سازهای مختلف برقصه. به ساز شوهرش به ساز فرزندش به ساز والدینش به ساز والدین همسرش به ساز خودش . اونوقت میشه یه زن ... پس یاد بگیرید که جوری برنامه ریزی کنید که هم به علاقه های خودتون برسید هم دل مادرتون رو به دست بیارید . ابدا کار سختی نیست . فقط به برنامه ریزی نیاز دارید . خیلی از خانمها که صاحب فرزند هستند درس می خونن کار می کنن به علاقه های خودشون می رسن بعضیا که اصلا بار زندگی رو در غیاب همسرانشون به دوش می کشن . تا زمانیکه اینا رو یاد نگرفتید فکر ازدواج رو هم نکنید . وقتی به ازدواج فکر کنید که یه هفته کامل تونستید هم به علاقه های خودتون هم به درستون هم به کار خونه برسید اونوقت با اطمینان بیشتری می تونم بگم ان شاالله برای ازدواج آماده اید.
ممکنه تمام این کارا رو بکنید اما باز هر از گاهی تنش هایی باشه . خب باشه . اصلا مهم نیست . زندگی همینه . قرار نیست همیشه بر وفق مراد باشه . قرار نیست دنیا همیشه به کام ما باشه . گاهی شرایط ممکنه اون چیزی نباشه که ما می خوایم . مثل وقتی که همه تلاشت رو برای شوهرت و زندگی ات می کنی اما شوهرت خیلی مهربان و قدردان نیست . حالا چاره اش چیه ؟ هر روز جنگ ؟ هر روز مرافعه ؟ افسردگی ؟ یاس ؟ طلاق ؟ نخیر چاره اش صبره . چاره اش بزرگ شدنه . پس بزرگ شو. بچه نباش. زن باش. زن موجود کمی نیست . خودت رو اینقدر عاجز نکن. دست کم نگیر. این مشکلات اگر چه مشکلات کوچکی نیست اما بزرگ هم نیست . خیلی های دیگه مشکلات بدتر از شما رو دارن . اینو من می دونم که باهاشون در ارتباطم.

به مادرت حرف خیلی خیلی زشتی زدی . حتی حرفش هم بده . بار آخرت باشه . مگه یه دختر به مادرش همچی چیزی می گه؟ چطور دلت اومد؟ بابتش از مادرت عذرخواهی کردی؟ از خدا چی ؟ از خودت چی ؟ لابد تو زندگی مشترک هم تا چیزی شد می خوای همچی چیزی به شوهرت بگی ؟ فکر می کنی چی می شه؟ بار اول ناراحت می شه و نهایتش یه کم غصه می خوره . بار دوم ناراحت می شه و به فکر فرو می ره . بار سوم ناراحت می شه و از اتاق یا از خونه می ره بیرون . بار چهارم می گه بیا کمکت کنم تا هم خودت هم من زودتر خلاص شیم . تا من می رم و برمی گردم جنازه ات افتاده باشه تو خونه ... والا... چی فکر کردی .

روابط والدینت با هم سرده ؟ شما توجه نکن . اصلا و ابدا خودت رو وسط مشاجراتشون قرار نده . زندگی خودت رو بکن . دخالت تو کارشون نکن . بذار با هم کنار بیان یا حتی نیان . می دونم دیدن یه خونه پر مشاجره کار سختیه اگه طرف صحبت من پدر و مادرت بودن بحث و نوع صحبت من فرق می کرد اما الان طرف من شمایی . وظیفه ام ایجاب می کنه برای حفظ تعادل روحی شما به شما توصیه کنم خودت رو از وسط اونا بیرون بکش و دخالت نکن . طرف هیچ کدوم رو هم نگیر.

رفتار برادرات با مادرت خوب نیست ؟ این خیلی بده . یادمه گفته بودی تو این شهر موندی تا کار فرهنگی کنی درسته ؟ عزیزم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرامه . کار فرهنگی رو از خونه خودتون شروع کن . از برادرات . 

گفتی باهات رک و صریح باشم . رک و صریح بودم امیدوارم دلخور نشی . من باهات راحت حرف زدم چون بالیاقتی . چون روحت بزرگه . چون می تونی .

شما برای خودت و زندگی ات برنامه بریز. اونوقت هم به کارهای خونه برس و هم به درسهات. وقتی مادرت ببینه کارهای خونه انجام می شه راضی تر می شه شاید غر بزنه اما ته دلش راضیه اونوقت می تونی به کار فرهنگی ات برسی . در کنارش گاهی دستای مادرت رو ببوس . میان دو ابروش رو ببوس . روی زمین بشین و پاهای مادرت رو ببوس . هفته ای یکبار این کار رو بکن . بهش بگو دوستش داری . بگو برات دعا کنه. بعد باز هم به کارای خونه برس تا راضی بشه و در کنارش به علاقه ات هم برس هر چی که هست. در کنارش رابطه ات رو با خدا قوی کن . قوی و قوی تر. توسلت رو بیشتر کن . چله زیاد بگیر. پشت سر هم . بدون وقفه. یه بار دعای توسل . یه بار عاشورا. یه بار دعای عهد. یه بار صلوات . یه بار استغفار. یه بار حدیث کسا. تا جاییکه برات مقدوره روی برادرات کار کن تا رفتارشون رو اصلاح کنن. وقتی تمام اینا رو انجام دادی من به حول و قوه الهی و به مدد اهل بیت و به لطف شهدا و به میل و اراده امام رضا می تونم تضمین کنم که عاقبت به خیر می شی و حالت خوب می شه .

من از همین الان تو رو موفق می بینم و عاقبت بخیر پس بهت افتخار می کنم


ممنون از توصیه هاتون
چشم. حتما بهتون خبر میدم
التماس دعا
۰۱ آبان ۹۶ ، ۱۱:۲۰ زهرا شیرازی

چشم خواهرم

فدایی داری

قابل باشم به یادتم


پاسخ:
سلامت باشید
خیلی ممنون

سخت که هست اما اگه امسال با یک بچه یکساله نرم شاید تا چندین سال دیگه نتونم برم. تا وقتی که 7 ساله بشه من قصد دارم بچه های بعدی رو هم بیارم! 4-5 تا بچه, هر چهار سال یکی :)
پاسخ:
آخی عزیزم .. ان شاالله که سفرتون بی خطر باشه . مراقب خودت و بچه خیلی باش. حتما لباس گرم با خودت ببر چون شبها هوا سرد می شه . دارو مورد نیاز برای بچه رو ببر . سعی کن حتما روی کالسه رو با کاور مخصوص کالسکه بپوشی بخاطر گرد و غباری که در هوای اونجا هست و آلودگی زیادی که منتشر می شه . خودت هم اگه پوشیه سختته حتماماسک بزن تا مانع ورود غبار و انتقال بیماری بهت بشه . حتما مایع دستشویی با خودت داشته باش و دست بچه رو قبل مرتب بشور. اجازه نده عبوری ها و رهگذرها ابدا بچه رو ببوسن ممکنه بیمار باشن و بیماری منتقل بشه . تعداد زیادی از زوار بعد از اربعین بیمار می شن یا با بیماری وارد ایران می شن پس خیلی مراقبت کن. حتما قبل از غروب آفتاب یه موکب پیدا کنید و ساکن بشید نکنه ادامه بدین راه رفتن رو چون  موکبها پر می شن و اونوقت برای جا مشکل پیدا می کنی اونم با این بچه . کیسه خواب لااقل باخوتون ببرین مطمان تره . تا می تونی سبک سفر کن . حتما کفش پاشنه تخت و سبک داشته باش . حتما آب مطمان به بچه بده . غذایی بهش بده که خوب پخته شده باشه . الحمدلله موکب های ایرانی زیادن اطمینان بیشتره.حتما با خودت پماد فلفل ببر که اگه پاهاتون ناراحت شد ازش استفاده کنید . این پماد تنده یه وقت با همون دست به دهنت نزنی. 
وقتی برگشتی بهم خبر بده . دل نگرونتون می شم . خدا پشت و پناهتون . التماس دعا
۳۰ مهر ۹۶ ، ۱۳:۲۴ زهرا شیرازی

حالا که ما نیت کردیم بریم کربلا ، داریم کارامونو جفت و جور میکنیم و بچه ها رو هم داریم میبریم ؟؟؟؟

از کجا معلوم تا بعد از 7 سالگی اینها ما زنده باشیم ...

نمیشه همه چیزو موکول کرد به بعدنا :(

اون موقع هم بچه مدرسه ای میشن و گیر و گرفتاری داره

پس همین حالا با کالسکه میبریمشون :)

تصمیم هم گرفتیم هر جا بچهها خسته شدن با ماشین بریم جلو. سخت نگیریم

فقط بریم ببینیم چه خبره اونجا

پاسخ:
عزیزم مطالب تربیتی صرفا یه توصیه هست که انجامش بهتره . قطعا تشخیص و صلاحدید با شماست . ان شاالله سفرتون بی خطر باشه . در پناه حضرت زهرا باشید . خیلی مراقب خودتون باشید .توصیه های خواهرانه ام به مهرگان جان رو بخونید .
وقتی برگشتید خبرم کنید . التماس دعا . مراقب خودت و بچه ها باش .
سلام
وقتتون بخیر

جایی نوشته بودید بچه های زیر هفت سال رو پیاده روی اربعین نباید برد بخاطر سختی های مسیر...
یعنی بچه های یک ساله هم سختی های اونجا یادشون میمونه؟
پاسخ:
سلام عزیزم. سلامت باشید
بله خاطرم هست. دلیل نبردن بچه ها سختی راه فقط نیست. در واقع اون تصویر و نتیجه و هدفی که مد منظر ماست حاصل نمیشه در حالیکه اگه اجازه بدیم چند سال دیگه ببریمش قطعا نتیجه اش متفاوت خواهد بود.
بچه یک ساله فکر نکنم چیزی یادش بمونه اما خودتون سختتون نیست ؟
۲۵ مهر ۹۶ ، ۱۱:۱۳ زهرا شیرازی

سلام خواهرم

یادمه یه بار یه بار توی نظراتی که جواب داده بودی بحث نگهداری از احادیث توی دوره اخر الزمان کرده بودی که وظیفه ما اینه نگهش داریم . برسونیم دست صاحبش. درسته؟؟

یه کم بیشتر توضیح میدی

الان خیلی احادیث طبی را دارند میبرند زیر سوال

پاسخ:
علیک سلام. بله بعضی از احادیث هستند که به دلایلی به سرعت رد و بعضا مورد بی احترامی قرار می گیرد. استاد علم حدیث معتقد بودند حتی اگر در صحت حدیث شک داریم بهتر و مناسب است که مورد بی حرمتی قرار ندهیم بلکه آنرا حفظ کنیم تا ان شالله با ظهور حضرت حجت صحت و سقم آن بررسی شود
خیلی عالی هستید سیده جان قلم تون عالیه عالی خرسندم از اینکه خواهری مثل شما رو پیدا کردم عزیزم موفق باشید در پناه خدا و زیر سایه ی امام زمان زندگی شادی داشته باشید 
پاسخ:
نرگس عزیزم محبت دارید بزرگوارید . انجام وظیفه است . تقدیم به آستان حضرت رضا
سلام خواهری
با کاربر "ج" موافقم
همه پسرها با این وقتی دنبال مورد میگردن و پشت تلفن دختر خوب و با ایمان و نجیب میخوان اما تو جلسه خاستگاری فقط ب ظاهر نگاه میکنن
ظاهر دختر و وضعیت مالی خانواده دختر و ...
من تا حالا موردی که فقط و فقط ایمان و نجابت دختر براش مهم باشه ندیدم
پاسخ:
سلام عزیزم. به هر حال زیبایی در حد متعارفش حق طرف هست. شما خودت چنین شرطی نداری؟من شخصا با دخترخانمهایی مواجه هستم که خواستگارشون از هر نظر خوبه اما چون مثلا چاقه یا خیلی لاغره یا مو هاش کم پشته یا جلوی سرش مو نداره یا.... خواستگار رو رد می کنن.
من خانمهای متاهلی رو می شناسم که با وجود چند سال زندگی یا بچه داشتن به همین دلیل ادامه زندگی بزاشون سخته.
ندیدید؟ولی من دیده ام. کم هم نبودند و نیستند...
بازم سلام مهربونترین دوست مجازی من (:
نه راستش سعی می کردم یکمی مطالعه م رو بالاتر ببرم بلکه یکمی سطح وبلاگم بالاتر ببره اما نمیدونم چرا گره افتاده تو کارام...
میشه خواهش کنم هر موقع وقت کردید یه سر به وبلاگم بزنید و بگید مشکل کارم کجاست...
احساس میکنم اونی که باید باشه نیست... 
نمیدونم از چی بنویسم یا چطوری اثربخشی رو بیشتر کنم.
هر از گاهی تو وبلاگا میچرخم و اون مشکلاتی رو که احساس میکنم بچه ها دارن در موردش مینوسم اما نمیدونم چقدر واقعا به درد می خورم...

پاسخ:
سلام عزیزدلم. محبت دارین.
حقیقتش من هر از گاهی مطالب شما رو می خونم مشکلی به چشم من نمیاد.
بنظرم خوبه. شاید دچار وسواس شدی. یا شاید منظورتون پیدا کردن موضوعی مناسب برای نوشتن باشه ؟
در هر صورت عرصه رو خالی نکنید. بمانید و بنویسید.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام. من به دلم افتاده که چله آیت الله حق شناس رو اول انجام بدم. چون می شه زودتر از اول ماه صفر شروعش کنم. اگر براتون امکان داره راهنمایی بفرمایید. ان شاء الله سعی می کنم سوالات احتمالی ام رو یادداشت و جمع کنم و در یک کامنت بپرسم تا برای بقیه دوستانی هم که در شرایط من هستند و می خوان چله بگیرند قابل استفاده باشه. *** *** **** ** ****** ** **** *** *** ** **** **** *** *** **** ***** ******* ** **** ** *** ** ***** ***** ** ***** **** ** ** **** **** **** ** **** ** ** **** ***** ****** ** ** ** ** **** **** ** ** ** ** **** *** *** ** **** ** **** * **** * ***** *** **** ** ** ******* ** ** ***** ** ***** **** ** ** *** **** **** ** *** ** ** *** **** ** ***** **** ****** **** ** *** ** *** *** ******** **** ** *** **** ** ****** *** **** *** ** *** ***** *** ******* **** *** *** *** *** ** ** ***** *** ******** ** ** *** **** ** ***** ** *** ** *** ***** *** **** *** *** ** *** **** *****
****** ***** *** **** **** ******* *** ***** ** **** ***** **** ** *******
پاسخ:
سلام عزیزم. ان شاالله موفق باشید فقط گرفتن این چله سخته.
هر روز از ایام هفته می تونید این چله رو شروع کنید اما بهترین روز برای شروع گویا چهارشنبه است. چله همانطور که از اسمش پیداست ۴۰ روزه. در این چهل روز باید مراقبه داشته باشید نمازهاتون اول وقت باشه. گناه کبیره نکنید به صغیره اصرار نکنید اگر سهوا مرتکب گناه شدید دو رکعت نماز استغفار بخونید. هر روز رو با صدقه شروع کنید اما مبلغش مهم نیست.
موقع شروع دعا رو به قبله باشید با کسی صحبت نکنید راه نروید. 
وضو بگیرید. بسم الله الرحمن الرحیم بگید ۱۰۰بار تکبیر ۱بار لعن از اللهم لعن اول ظالم ... تا پایان لعن  ۱ بار از السلام علیک ... تا آخر  بعد زیارت عاشورا از اول تا ابتدای لعن رو بخونید بعد ۲رکعت نماز هدیه به امام حسین بعد ۱۰۰تکبیر بعد زیارت عاشورا از اول تا آخر با ۱۰۰لعن و ۱۰۰سلام به اضافه ۲رکعت نماز هدیه به امام حسین.
حواستون باشه جز افرادی که با شما تو خونه زندگی می کنن و متوجه چله گرفتن شما میشن کس دیگه ای نباید بفهمه.
سلام طهورا جونم خوب هستید خواهری؟ 
جوابی که به خانم م دادید برام جالب بود من یه دخترم برعکس ایشون تپل، از وقتی یادمه همش تو رژیم های مختلف بودم از بس همه بهم میگفتن پسرهای این دوره و زمونه زن لاغر و باربی میخوان، معده ام خراب شده، موهام ریخت به خاطره همین رژیم ها... اینقدر اعتماد به نفسم پایین اومده که احساس میکنم دیگه هیچی بهم نمیاد احساس میکنم همه از من خوشگلترن، بهترن...  به خصوص از وقتی خواستگارام میان و میرن و دیگه پیگیر نمیشن بعضی وقتها مامانمم بهم ایراد میگیره یه روز میگه شیک راه نمیری،  یه روز میگه پیوند ابروهات تو ذق میزنه.. البته مامانم گناهی نداره ها نگرانمه 26 سالمه و همه دور و برم ازدواج کردن... کاش واقعا این چیزها برای مردها مهم نبود 
کاش کار کردن دختر برای پسرها مهم نبود... کاش شغل پدر دختر و وضع مالی و خونه زندگی دختر برای پسرها و خانواده هاشون اینقدر مهم نبود... 
کاش...
بازم توکلم به خداست 
التماس دعا عزیزم 
پاسخ:
سلام عزیزم. خب چرا اینقدر به حرف دیگران اهمیت می دید. یادمه یه همکار داشتم که دختر خیلی خوبی بود ولی تپل بود . اونقدر به این طفلک حرف زدند که رفت دکتر و من شاهد بودم چقدر رژیم گرفت. چقدر گریه می کرد. بعد از مدتها لاغر شد و به اون وزنی رسید که می خواست خوب یادمه یه شب رفتن مهمونی فرداش برام تعریف کرد تو مهمونی بهش گفتن .. وا !معصومه جون چرا لاغر شدی اصلا بهت نمیاد.رچاق بودی قشنگتر بودی. صورتت قشنگتر بود!
می بینی حرف مردم رو نمیشه جمع کرد. تو هر طوری باشی بازم حرف هست. اونطوری باش که خودت دوست داری . اتفاقا دیروز سر کلاس طب سنتی , استاد ما آقای یارقلی می گفتن بعضی ها مزاجشون جوری هست که اصلا باید تپل باشن اینا اگه لاغر کنن آسیب می بینن. شما الان احتمالا بخاطر رژیم هات دچار کمبود ویتامین هایی شدی که شما رو با مشکل مواجه کرده.
والا دور و بر ما پر از پسرهایی هست که شرط اولشون کار نکردن دختر هست.وضع مالی دختر و خونه زندگی اش هم براشون مهم نیست. شغل پدر دختر هم اگه حلال باشه دیگه با بقیه اش مشکلی ندارن. فقط وفقط روی نجابت و ایمان و ولایی بودن دختر تاکید دارن. پس اینا کین؟از مریخ اومدن؟

کار درست رو شما می کنی. توکلت بخدا باشه

سلام. درباره پاسخی که به م دادین، حتی اگر مردها بعدا به قیافه و قد و پول پدر دختر و ... نگاه نکنند، موقع انتخاب که نگاه می کنند. اونوقت بدبخت هایی مثل من چون قدشون کوتاهه، چون مامانشون ارث پدریشون رو خودش و پسرش خوردن یه آبم روش الانم زبونشون دراز و گردنشون کلفته، همیشه بی شوهر می مونن. همیشه از طرف خواستگار رد می شن. ای کاش می شد مامانم رو عاق کنم. ای کاش انقدر که رسانه ملی و کارشناسان بی اطلاع از اوضاع جامعه اش درباره عاق والدین حرف می زنند به والدین هم هشدار می دادند. ای کاش خدا صدای فرزندان رو هم می شنید. فقط خدای مادرهای ظالم خودخواه نبود.

درباره اون وبلاگی هم که دوستی گفتند، الان ما که در این مسابقه شوهر یابی شوهر گیرمون نیومده باید چی کار کنیم؟ باید تا آخر عمر روزه بگیریم و با خودمون مبارزه کنیم؟ فقط در فکر و نظر با حکم خدا مخالف نباشید ولی چهارچنگولی به شوهر بچسبید مبادا زن بگیره. حکم خدا رو قاب کنیم بزنیم به دیوار آیا فقط؟

پاسخ:
سلام خانوم عزیزم. اصلا اینطور نیست. باور کنید خیلی ها این چیزها براشون مهم نیست . الان تمام کسانیکه با شرایط مورد ذکر شما مزدوج شدن چطور این کارو کردن.؟آیا الزاما تمام دخترانی که شرایط مناسب دارن حتما ازدواج می کنن؟پس مواردی که من دارم و شرایط خیلی خوبی دارن اما با بالا رفتن سن ازدواج نکردن چی می گن؟ 
می بینی خواهر عزیزم. این مساله یک قانون نیست که لاجرم برای کسانی که شرایطش رو دارن عملی بشه و برای بقیه که فاقد کسب شرایط هستن رقم نخوره.  اصلا فرایند ازدواج فقط به این دلایل ظاهری و پیش پا افتاده نیست . ازدواج به عوامل متعددی نیاز داره . خواهر خوبم در ذیل این کامنت از مادرت گفتی . باید بگم اتفاقا حداقل خود من بارها توی این وبلاگ به پدرها و مادرها گفتم که عاق کردن فقط مال پدرومادر نیست . فرزندان هم می تونن و حق دارن که والدینشون رو عاق کنن و باید در محشر پاسخگوی ظلمی که به فرزندشون کردن باشن . اما من از لابلای کامنت شما یه چیزی رو بیرون می کشم بهش دقت کن :
یکی از دلایل تاخیر در ازدواج عاق والد هست . فرزندانی که به هر دلیل توسط والدینشون عاق شدن ازدواج خودشون یا فرزندانشون به تاخیر می افته و این فقط یکی از عواقب عاق والد هست . مادر شما به شما ظلم کرده ؟ فرض رو بر این می گیریم که درست باشه . مطمئن باش که باید بابت ظلمش پاسخ بده اما این شرعا و اخلاقا باعث نمی شه که شما احترام و محبتتون رو از مادرتون بردارید . اگه این کار رو به بهانه ی ظلمی که می گید مادرتون به شما داشتن انجام دادین همین الان توبه کنید و برید دستش رو ببوسید و حلالیت بگیرید. طبق نص صریح قرآن هیچ عملی حتی کفر والدین باعث نمی شه که فرزند نسبت به اونها بی احترامی کنه . درسته که اگه به شما ظلمی شده باشه باید پاسخ بدن و سخت هم پاسخ بدن اما این ربطی به وظیفه شرعی شما نداره .
جدای از اونها برای ازدواجتون دعا کنید . اگه توانایی اش را دارید گوسفند قربانی کنید . چله بگیرید. اما یادتون باشه الزاما تمام کسانیکه ازدواج نکردن بدبخت نیستن و تمام کسانیکه ازدواج کردن در قله های سعادت سیر نمی کنن . از چیزی که الان هستید راضی باشید و به خواست و اراده خدا تن بدید تقوا داشته باشید و از زندگی تون لذت ببرید . اگه از صبح تاشب حرص بخوری چیزی تغییر می کنه ؟ نمی کنه . پس خودت رو به خدا بسپار و بهش اعتماد کن . خدا مصلحت و میزان توانایی ما رو بهتر از خود ما می دونه . چه بسا ازدواج شما نزدیک باشه و بی خود این قدر خودتون رو آزار می دید. چه بسا هم ازدواج در تقدیر شما نباشه در این صورت یقین کنید که خداوند مصلحتی و امتحانی در این مسیر برای شما قرار داده . شاید ایمان شما این طوری بیشتر حفظ می شه به خدا قسم من شخصا کسانی رو می شناسم که بعد از ازدواج مسیر زندگی شون منحرف شد . 
من ابدا نمی خوام بگم کار راحتیه . نه اصلا. کار راحتی نیست اما شما هم آدم کمی نیستی . شما انسان شریف و بزرگی هستی که کارهای سخت رو از پسش برمی آیی . من در اقوام نزدیک خودم دختر خانوم نزدیک به 50 ساله ای رو می شناسم که بسیار بسیار باشخصیت و تحصیلکرده ، زیبا و معتقدی هست . قدش هم کوتاه نیست . اتفاقا شرایط مالی بسیار خوبی داره . اما هرگر نتونست ازدواج کنه تمام خواهرها و برادر کوچکتر از خودش الان بچه دارن . بخدا من اگه شخصا ایشون رو نمی شناختم براتون مثال نمی زدم. به قدری این خانم باحیا و مهربان و دست به خیر هست که نظیر نداره . خونه می خرید و می داد خواهرهای کوچکتر از خودش اونقدر اونجا بمونن تا بتونن صاحب خونه بشن . بیشتر از 10 بار پدر و مادر پیرش رو کربلا برده بارها برده مکه . مراقب والدینش هست . والدینش غصه می خورن که چرا ازدواج نتونست بکنه اما خودش به قدر ارزنی ناراحت نیست معتقده تکلیفش توی دنیا رسیدگی به خانواده اش بوده . 
قبول کنید که خیلی از این مجرد ماندن ها هم تقصیر خود دخترهاست . چرا اینقدر خودشون یا خانواده هاشون شرایط رو سخت می گیرن ؟ کی گفته یه پسر جوون حتما اومد خواستگاری باید شغل داشته باشه. بابا مگه شوهرهای ما که هیچ شغلی نداشتن از گرسنگی مردیم؟ خدا روزی می رسونه . وقتی خدا می گه اگه از ترس فقر ازدواج نکنید مرتکب کفر شدید یعنی همین. چرا باید سر مهریه یه ازدواج بهم بخوره .
بخدا قسم من شخصا واسطه ازدواج زیاد می شم . مواردی رو داشتم که مردی مثلا همسرش فوت شده یک فرزند داره . یا مردی که به هر دلیل جدا شده و فرزند داره اما آدمهای خوبین . موقعیت مالی خوبی دارن. معتقدن . می رفتم در موردشون با دخترهایی که سن شون نزدیک چهل سال هست صحبت می کردم . خانواده شون اجازه نمی دادن . بهشون بر می خورد. خود دختر هم موافق نبود. یعنی ترجیح می داد تا آخر عمر همین طوری بمونه اما این طوری ازدواج نکنه . خب مقصر کیه ؟ 

مسابقه چیه ؟ کی برای شما چنین چیزی رو ترسیم کرده ؟ مگه قانون جنگله ؟ ازدواج چیزی نیست که فراهم شدن یا نشدنش دست بنده خدا باشه . بخدا غصه می خورم وقتی این تعبیرها رو می شنوم. 
عزیز دلم من حکم خدا رو قاب نکردم اما از  شما می خوام احساسی نباشید با خواندن بعضی مطالب احساسی برخورد نکنید . الان شخصا خودتون حاضرید با مردی ازدواج کنید که صاحب همسر و فرزندانی هست ؟ آیا می تونید با شرایطش کنار بیایید؟ شرایط این مساله در فرهنگ ایرانی جایگاه نداره خواهر قشنگم. بخدا الان احساسی هستید فردا که وارد چنین زندگی شدید و مشکلاتش رو دیدید مجبور می شید یا تا آخر با شرایط وحشتناکش کنار بیایید و اره بدهید و تیشه بگیرید یا جدا بشید و تا آخر عمر شرایط نامطلوب تری رو تجربه کنید. شما فقط ظاهر مساله رو می بینید خبر از عمق مطلب ندارید . 
خواهر مهربونم بخدا توکل کن از خودش استمداد کن و ....مادرت ...... مادرت رو دریاب
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام ...ممنون از جوابتون...
راستش میگن nمیلیون دختر مجرد (یا به لحن خود نویسنده ک فکر کنم روحانی بود یا هرچی پیر دختر ) و بیوه داریم و اگر ما ها این فرهنگ رو جا نندازیم زندگی اونا و نیاز هایی ک دارن براورده نمیشه و به گناه میفتن 
از مقایسه جمعیت شیعه و سنی میگن و کلا نقش  زن رو فقط توی خانه داری و بچه زایی میبینن


حالا جدا از این مسائل 
این قسمت رو ستاره دار کنید 
***** **** ** ****** ***** *** **** ***** ***** ***
*** *** **** ******* ****** ** **** ***** *** **** * **** **** **** ** ****** ** **** *** ****
**** *** ** ****** * ***** ****** **** ****** **** **** **** ** ***** *** ** ** ***** **** * ***** ** ***** **** ** ****** ***** *** **** ** ** *** ** ***** *** ***** **** * *** ***** * ****** ** *** ***** *** *** ** ******** ***
*** *** ** *** **** ******* ****** *** ** ** *** ** ****** * ******** ********
** *** *** **** **** **** *** **** ******** ******** ** ** ******
*** **** ** ****** ** ** **** ****
** **** *** ** ********* **** ***  ** ** **** ** * *** ***** ** ********** ** **** * ****** * **** **** ******* ********* ***
پاسخ:
سلام عزیزم سلامت باشید.
دختر خوب شما الان کار مهمتری نداری مگه ؟ شما کنکوری هستی ؟ چرا وارد این مباحث می شی ؟ ذهنت رو چرا در گیر چیزی می کنی که اصلا الان نیاز نیست بهش بپردازی . 
ازدواج موقت شرایطی داره که از عهده هر کسی برنمیاد . کسی که می تونه شرایطش رو داشته باشه و از طرفی می تونه زندگی و همسر و فرزندان اولش رو حفظ کنه جوری که بنیان زندگی اش دگرگون نشه می تونه این کار رو انجام بده . حالا چند درصد از مردان جامعه ایرانی ما توان چنین مدیریت بحرانی رو دارن نمی دونم.
ازدواج موقت یا ازدواج مجدد حکم قطعی خداست و شکی توش نیست و اعلام مخالفت از آن جایز نیست . کاملا حلال هست . اما در صورتیکه ارکان خانواده اول رو به هم نریزه . اگر زنی هست که توانایی پذیرش این مساله رو داره باید بهش احسنت گفت . شک نکنه که اجر این ایثارش رو خواهد دید. شک نکنه که خداوند جبار ، براش جبران می کنه. اما فقه اسلامی هیچ زنی رو مجبور به این پذیرش نکرده . هیچ زنی مجبور نیست که این مساله رو بپذیره . الان هم با توجه به موقعیت های سنگین مالی کمتر مردی از این جراتها داره .
خود این آقای روحانی که از این لفظ زشت استفاده کرده باید ازش پرسید حاج آقا خودت جرات حاج خانوم رو داری که از این روشنگری ها توی خونه هم داشته باشی ؟ خودت شرایط لازم رو داری ؟ خودت اصلا با توجه به مشکلات مالی طلبه ها اصلا می تونی تن به این کار بدی؟ 

برو بشین سر درس و مشقت . دیگه هم طرف این حرفها نرو . برای شما زوده . شما کارای مهمتری داری.

در مورد سوال بعدی تون ... کی به شما گفته پزشکی یه علم غربی هست؟  اینکه شما طب سنتی رو دوست داری یا نه شرط اساسیه اگه علاقه داری اول پزشکی عمومی بخون بعد تخصص ات رو طب سنتی بگیر خیلی هم خوبه . اما اگه علاقه ای به طب سنتی نداری حتما دندان پزشکی بخون . خصوصا خانمها نیاز دارن به پزشک خانوم در هر زمینه ای .بسیار هم با ارزشه . امام زمان هم ازت راضیه به شرطی که از علمت در راه پیشبرد دین و قشر مظلوم و محروم استفاده کنی .
اما کلا به عنوان راهنمایی بهت می گم رشته ای رو در پزشکی برو که به اشباع نرسیده باشه که بعدا به مشکل نخوری الان جامعه ما یه عالمه پزشک بیکار داره . مراقب باش . ببین وضعیت دندان پزشکی تا زمانیکه شما بخواد درست تموم شه و کنکور بدی و دانشگاه بخونی چطور می شه اشباع می شه یا نه .اگه بتونی مثلا داروسازی یا ژنتیک بخونی خیلی خوبه یا مثلا پرستاری . خصوصا پرستاری چون کمبود توش زیاده جامعه نیازداره خصوصا خانمها. شانس قبولی دانشگاهش هم خوبه .
۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۰:۳۶ ریحانه مامان دوقلو ها
سلام خواهر جوان 
ای جانم از پاسخ خوب و شیرینتون که به کاربر م دادید . 
واقعا که راست گفتید 
البته همه پاسخ هاتون خوبه ها 
این یکی رو خوندم اینقدر ذوق کردم که براتون پیام گذاشتم .




دعا کنید دوقلو ها رفتن کلاس اول . دعا کنید از پسشون بربیام هر روز ی عالمه مشق دارم ؛)))
پاسخ:
سلااام. وای بچه کلاس اولی داری. خیللللی خوبه. بچه های کلاس اولی خیلی عشقن. با اون قدای کوچولو و هیکل های ریزه یه کوله می اندازن رو دوششون راه می افتن تو خیابون. گاهی دلم می خواد بشینم وسط خیابون ماچشون کنم اما از ماماناشون میترسم.

سلامت باشین عزیزم. 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
* *****
******** * ***** ** **** ** **** ** ***** ****** *** *** **** ***** * ****** ** *** *** *** **** ** ******* ****** ****** ******** **** ***** **** ***** **** *** *****

** * **** **** ***** ***** *** ** ** *** ***** ** ******* *** **** ***** **** ***** **** ***** **** **** **** ***** **** **** *** **** ******

*** ***** **** **** ***** **** **** * **** ** **** **** ***** ***** *** *** **** *******

**** ***** *** ***** *** ***** *** ***** * **** *** *** **** ** **** *** * *** ****** **** ** ****** ***** **** ** ***** ***** * ***** **** * ***** *******

**** *** * *******

* ***** *** **** ** *** ***** *****

** **** * ******* *** ******* ** * ***** ***** ******

***** ** *** ****** ***** *** *** ***** **** **** * ******* ** ***** **** **** **** ***** ***** ****** ***** * * **** ** *** ****** ******** * *** ***** *****


***** **** ***** ***** *****

*** * *** **** **** ***** *** ** *** *** ***** ** *****

** ***** **** ***** **** ****

***** ** *** *****

***** ***** ** ****** ** *** ** **** **** ****** ***** ***** * **** **** *** ** **** **** *****

*** ** ****

*** * ***** *** ****** **** *** **** *** * ***** ** ***** ********** ****** ***** ***** * *** **** **** ***** **** **** ******


***** **** **** *****
پاسخ:
دختر گل هیچ اشکال نداره که سوالات رو اینجا بپرسی عزیزم. هیچ کس حق نداره به دختر خوبی مثل شما بخاطر سوالاتش نسبت نامناسب بده. من در خدمتم گلم.
مادر شما کار درستی نکرده که این حرف رو به شما زده. حس اعتماد بنفس شما رو ازتون سلب کرده و ذهن شما رو بی دلیل گرفتار چیزی کرده که اساسا در اختیار شما ممکنه نباشه.
صرفنظر از این مساله,  لاغری دلایل متفاوتی داره ممکنه ژنتیکی باشه یا عوامل دیگه ای داشته باشه. من توصیه می کنم شما بجای رفتن پیش پزشک زنان , یه دکتر معمولی برین و ازش بخواهید با توجه به لاغری تون براتون آزمایش های لازم رو بنویسه. وقتی آزمایش ها رو دادید و از سلامتتون مطمین شدید دیگه۹۰درصد خیالتون راحت باشه که مشکلی نیست. ده درصد باقیمونده هم هشت درصدش بخاطر حرف مردم هست. حرف مردم باد هواست. بی خیال به اندازه یه ارزن هم اهمیت نداره. همین مردم اگه تو چاق باشی حرف برای گفتن دارن. اگه عضو مربوطه ات که در موردش ناراحتی بزرگ باشه حرف برای گفتن دارن. اگه قدت بلند باشه حرف میزنن. کوتاه باشه حرف میزنن. درس خونده و دانشگاه رفته باشی حرف میزنن. درس نخونی و دانشگاه نری حرف میزنن.  زشت باشی حرف میزنن باورت میشه اگه قشنگ هم باشی بازم حرف میرنن موردی داشتم طرف می گفت فلانی رو نگیر اگه بگیری اش چون قشنگه هر روز چشم یکی دنبالشه . پس نتیجه می گیریم اینکه آدم بخواد به میل و علاقه آدمای دور و برش زندگی کنه امر محالی هست. من در شغل خودم به چیزهایی برخوردم که باورش شاید سخت باشه من دختری رو می شناختم که بسیار زیبا و خوش اندام و خوش لباس بود. بسیاررررر هنرمند بود در هر رشته ای که فکرش را بکنید. از آشپزی و سفره آرایی تا گل آرایی و خیاطی و آرایشگری و زبان و... هزار تا هنر دیگه. از نظر موقعیت مالی هم در حد خیلی خوبی بود اما متاسفانه علیرغم چهار یا پنج ازدواج نهایتا تنها و منزوی شد. در کنارش دختری را می شناسم که اصلا سیکل هم نگرفت.  هیچ هنرخاصی هم نداشت چاق هم بود قیافه اش هم خیلی خیلی معمولی بود با یک قد معمولی از یک خانواده پایین از هر نظر با موقعیت مالی پایین. الان با داشتن یک پسر و یک همسر بسیار خوب , خیلی هم خوشبخت است. می دونی تفاوت این دو نفر در چی بود؟اولی با وجود امتیازاتش , به حدی از غرور رسید که یادش رفت هنر زن بودن رو و دومی می دونست امتیازی نداره پس رفت سراغ هنر زن بودن.
دختر قشنگ و مهربون... من یه مشاورم. سالهاست کارم اینه. این چیزا که برات مهم کردن و توی سرت بزرگ نشونشون دادن برای یه مرد مهم نیست. مرد زن زندگی می خواد. چهره و اندام برای مرد عادی میشه اون چیزی که دوام زندگی رو تضمین می کنه رفتار شما در زندگی مشترکه. برخلاف نظر اطرافیان خیلی ها هم لاغری رو می پسندن. شما در کنار آزمایش هایی که میدی بهتره در مورد لاغری ات مشاوره بگیری اصلا سراغ مشاور تغذیه نرو یا برو پیش متخصص تغذیه یا پزشک طب سنتی. یکی از اعضای خانواده من دقیقا مشکل شما رو داشت پیش دکتر رفت گفتن سالمی. برنامه تغذیه داد اما حتی یک گرم اضافه که نکرد هیچ بعد از دو هفته از نظر گوارشی به مشکل خورد پزشک طب سنتی هم گفت لاغری اش مربوط به مزاجش هست. ژنتیکی هست و گفت نمیشه کاریش کرد. 
به هیچ عنوان هم فکر پروتز و این حرفها نباش که بسیار خطرناکه. می خوای ابروش رو درست کنی چشمش رو کور می کنی.
دو درصد نهایتا باقی موند اونم اعتماد به نفست که اومده پایین. شما تمام این مراحل رو برو حتی ببین ورزش هایی هست که مناسبت باشه. اگه درست شد که الحمدالله , درست نشد فدای سرت. دوست داشنی اندامت چاقتر بود اما دور از جونت سرطان داشتی؟یا یه چشمت کور بود. ناشکری نکن به حرف مردم هم اهمیتی نده خوشبختی و بدبختی دست بنده خدا نیست دست خداست. هیچ مشکلی هم نداری پاشو دختر برو زندگی ات رو بکن. خوشحال باش همه مشکلت همچین چیزیه . اگه جای دخترای مظلومی بودی که هزار تا بدبختی داشتن چکار می کردی؟
والا برو خدا رو شکر کن که هر لباسی دوست داری می تونی بپوشی هر چی دلت می خواد می تونی هرقدر میل داشتی بخوری. نگران بیرون زدن شکم و پهلو هم نیستی. خیلی هم خوبی . بقیه دلشون هم بخواد دختر به این ماهی...

۱۶ مهر ۹۶ ، ۲۱:۵۷ خانومِ سین
سلام. جواب منو ندادید؟ یا دادید و من پست رو اشتباهی اومدم؟ 😁
پیامم این بود که شما اکانت اینستاگرام دارید؟ اگر دارید اسمشو بگید بی زحمت، با تشکر 😍
پاسخ:
سلام عزیزم. کامنت شما یادمه ولی یادم نیست تو کدوم پست بود گلم. 
عرض کرده بودم خیر بنده اصلا اینستا ندارم. کلا با اینستا میانه ای ندارم عزیزجان.
خوشا ادب و نجابت این جوان
پاسخ:
زیارت قبول.
سلام بابت جوابی که به خانم ارام دادین ممنونم 
اخیرا توی یکی از وبلاگهای پر طرفدار بطور مفصل در این باره بحث شد 
جوری هم امار وارقام  میدن که دختران مجرد بکلی از ازدواج و زندگی مایوس میشن 
تازه خانمهای متاهل رو هم متهم میکنن به خودخواهی!
اخه یکی نیست بگه وقتی اکثر اقایون حتی بین بچه هاشون که پاره تنشونن نمیتونن عدالت برقرار کنن چجوری میخوان بین دوتا همسر عادلانه رفتار کنن .این کارا بدتر مردم رو از دین وقران  فراری میده  
پاسخ:
سلام عزیزم. خواهرم وارد این وبلاگها نشید. چه ثمره ای داره براتون. وارد کانال های تلگرامی که تبلیغ این مسایل رو می کنن نشید. اما.... یادتون نره چند همسری از نظر فقه اسلامی حرام نیست خدایی نکرده جوری برخورد نکنید که انگار حلال خدا حرامه.
در کنارش به زندگی تون برسید هم زن هم مرد مراقب زندگی تون باشید. چهارچوب خانواده رو از آفتها پاک کنید. نسل خوب تربیت کنید. آقایان حواسشان باشه در شرایط کنونی فرهنگی الویت حفظ نظام خانواده و بچه هاست. زنها حواسشون باشه اونقدر در شغل بیرون از خونه و بچه و هزار تا مشغله دیگه غرق نشن که کلا شوهر رو فراموش کنن
ازدواج مجدد شرایط خاصی داره که شامل حال همه نمیشه و عمومیت آن برای همه و متهم دیگران کار خطایی هست. نباید برای درست کردن ابرو چشم را کور گنیم
بدون اجرای سند 2030 هم می شه آموزش هایی به بچه ها داد که ندزدنشون. 2030 ربط چندانی به این نوع مهارت ها نداشت.
سلام طهورا خانم 
یک بار نظرتون رو در جواب یکی که از چند همسری حماست کرده بود گفتید میشه برای منم توضیح بدید هر چی میگردم اون کامنت رو پیدا نمیکنم 
حدود دوسال پیش بود شاید
جدیدا چند تا کانال حامی چند همسری دارم دید میزنم دیگه خودتون اشنایید که یه جوری حرف میزنن اونایی ک موافق  این امر نیستن بشون حس گناه دست میده 
پاسخ:
سلام . معذرت بابت اینکه پاسختون دیر شد.
من درست یادم نیست اصلا کدوم پست و کدوم کامنت بود اما می تونم صرفنظر از اون کامنت پاسختون رو بدم.
مساله چند همسری در اسلام بلامانعه اما سوال اساسی اینجاست که چه کسی گفته هر چیز حلالی الزاما باید انجام بشه ؟ طلاق هم حلاله پس آیا می شود نتیجه گرفت که هر وقت خواستیم طلاق بگیریم یا طلاق بدهیم؟ چند همسری در اسلام حلال هست اما به شرایطی . شرایطش هم ابدا آسون و سهل نیست که اگر بود اینهمه مراجع شیعه بهش تن می دادند هر چند بعضی مراجع این کار رو کردند اما با دقت در زندگی شون می بینم که افراد برجسته و والایی بودند که از پس این مساله برمی اومدن. برقراری عدالت امر مهمی هست که در چند همسری باید رعایت بشه . دامنه عدالت هم بسیار گسترده هست و فقط شامل مسائل مالی نمیشه . 
نکته مهمتر اینکه اسلام به حفظ بنیاد خانواده اهمیت زیادی داده اونقدر که طلاق رو مذموم می دونه و معتقده با طلاق عرش خدا به لرزه می افته در شرایط فعلی فرهنگی جامعه ما با چند همسری ارکان خانواده اول با تنش و مشکل جدی قرار می گیره و اغلب در مرز فروپاشی قرار می گیره چیزی که اسلام باهاش مخالفه . 
شهید مطهری هم در این باب می فرمود> در فقه اسلامی اگر در وضو خوف رسیدن زیان به بدن وارد باشد می گویند وضو نگیر یا اگر خوف آسیب به سلامت وجود داشته باشند می گویند روزه نگیر. نص قرآن هم می گوید اگر بیم می رود که نتوانید عدالت را بین همسرانتان برقرار کنید بیشتر از یک زن نگیرید. 
شما اساسا چه لزومی داره که وارد این کانال ها می شوید ؟ کافیه شما قلبا با حکم اسلام ابراز مخالفت پنهان یا آشکار نکنید با اساس حکم موافق باشید تا با حکم مخالفتی نکرده باشید اما لزومی ندارد که الزاما خودتان را راض کنید که این کار را انجام بدهید

سلام بانو
یه سوال داشتم که البته به این متن ربطی نداره . عذرخواهی میکنم
راستش در مورد سند 2030 هست . خیلیا میگن این همه تجاوز به بچه ها یا دزدیده شدن بچه ها که تو اخبار میگه اگه سند 2030 را اجرا میکردن آموزش میدادن به بچه ها ک در همچین مواردی چ کنند
ب این افراد چی باید جواب داد ؟
پاسخ:
سلام عزیزم. چه حرفها ؟ خب مگه قبل از امضای این سند دزدی و تجاوز نبود که چون جلوش گرفته شده الان زیاد بشه ؟
دزدی و تجاوز ربطی به سند 2030 نداره به نوع تربیت فرهنگی و دینی خانواده ها بستگی داره . توجه نکنید بعضیها اگه نعوذبالله خدا هم براشون پایین بیاد و مساله رو توضیح بده با خدا هم می جنگند . 
۱۲ مهر ۹۶ ، ۱۰:۲۳ مادر دخترا
سلام .همیشه مطالبتون رو دنبال میکنم جواب سوال من رو با همین اسم ندادید .ممنون
پاسخ:
سلام به روی ماه شما عزیز دل . من بابت اینکه دیر پاسخ این کامنت شما رو دادم عذر می خواهم . ان شاالله حلال بفرمایید . کامنت قبلی تان را خصوصی کرده بودید وقتی یک کامنت خصوصی باشد امکان پاسخ گویی فراهم نیست . نمیشه پاسخ داد .از این به بعد کامنتتون رو مثل این یکی عمومی بگذارید تا درخدمتتون باشم.

اما پاسخ کامنت خصوصی شما :

خواهر خوبم شما الان ازدواج کرده و صاحب فرزند هستید احترام به مادر برای شما کاملا واجبه اما تا جایی که رضایت همسرتون رو جلب کنید تا جاییکه به تربیت بچه هاتون صدمه نزنید . چرا منزل رو اینهمه مدت برای اینکه مادرتون تنهاست ترک می کنید ؟ اشتباه کردید؟ همسرتون به این وضعیت راضیه ؟ ازش پرسیدید که راضی هست یا نه؟ اگر همسر شما دچار کمبود عاطفی بشه و بعد برای زندگی تون مشکل ساز بشه چکار می کنید؟ برمی گردید پیش مادرتون؟ خواهر خوبم وظیفه شما اینه که به مادرتون احترام بگذارید بهش محبت کنید . باهاش مرتب در تماس باشید با کلام با حرف قربان صدقه اش بروید و کاملا محبت آمیز اما جدی بگین که نمی تونید بیشتر روزهای تعطیل رو پیش ایشون بمونید چون همسرتون به شما نیاز داره .
خواهر جان همسرتون حق داره . شما برای کسب رضایت مادرتون دارید مرتکب اشتباه می شید . شرع هیچ وقت نگفته که دختری که ازدواج کرده وظیفه داره بره پیش والدینش بمونه . شما از همین امروز که این مطلب رو خوندید روشتون رو تغییر بدید به مادرتون سر بزنید اما به اندازه . با همسرتون صحبت کنید ببینید ایشون تا چه حدی راضی هستن که شما پیش مادرتون بمونید به همون اندازه و به همون شکل بمونید که همسرتون راضیه اگه اصلا راضی نیست هیج لزومی نداره که شب پیش مادرتون بمونید . با همسرتون سفر برید . روزتون رو با همسرتون بگذرونید نیازهاش رو برآورده کنید . قدر روزهایی که پیش همسرتون هستید رو بدونید . اما بجاش به مادرتون تلفن کنید با مهربونی قانعش کنید که نیاز دارین به زندگی تون برسید. هر وقت هم که رفتید برای اینکه از دلش دربیارید یه کادوی کوچولو براش بگیرید دستش رو ببوسید میان دو ابروش رو ببوسید و قانعش کنید که باید زندگی خودتون رو جمع کنید .
ابدا و هرگز فرزندانتون رو خونه هیچ کس نگذارید وقتی خودتون اونجا نیستین. این چه کار اشتباهیه ؟ بچه جایی هست که والدینش باشن. همسرتون حق داره دلخور بشه . خیلی صریح به مادرتون بگید نمی تونید هیچ کدومشون رو اونجا بگذارید . فقط با محبت و احترام بگید.
هر وقت هم که خواستن بچه ها رو بیرون ببرن اگه به جایی که می روند مطمئن بودید و زمانش کوتاه بود و همسرتون راضی بود موافقت کنید اگه همسرتون ناراضیه چرا اساسا اجازه می دین بچه ها رو ببرن . خیلی محترمانه بگید نه مامان شوهرم دوست نداره بچه ها با کسی بیرون برن. فوقش ناراحت می شه اما بعد متوجه می شه و راضی و قانع می شه که تو هم زندگی خودت رو داری .
ان شاالله که موفق باشی
داستان قشنگی بود طهورا جان   ممنون از حسن اتخابت
پاسخ:
به به... بانوی مالزیایی.... اینجا هم شکلک نداره چهارتا گل و بلبل برات بذارم. عزاداری ها قبول.
سلامت باشید. خدا ان شاالله تمام پدرانی که از دنیا رفتند رو رحمت کنه. 
۱۱ مهر ۹۶ ، ۰۸:۳۸ زهرا سادات

سلام

وای خدا چقدر من دوستون دارم طهورا جان ....

 

و عاشق جواباتون به این مدعیان دفاع از حقوق زن ....

پاسخ:
سلام ... ما بیشتر...
نه خب شاید بنده خدا سوال داشته. سوال پرسیدن که اشکال نداره. 
یادمه تو دوران دانشجویی یه اردوی بیست روزه رفتیم مشهد . اونجا کلاسای عقیدتی و سیاسی داشتیم. دو بار پیش اومد که توی کلاس و همایش , دو تا سوال پرسیدم که از طرف استاد و دانشجوها متهم شدم به ضدولایت فقیه بودن. بابام جان من فقط دوتا سوال پرسیدم.خودم جوابش رو بلد نبودم ... آخی یادش بخیر .. چقدر طفلکی بودم ...
،‌...کاش یه بار هم قهرمان های اینچنینی در نوشته های شما یک زن بود !
یک زن که نه مازوخیستانه در برابر ظلم های شوهر اغوش باز کندنه از فراق امام زمان فقط کارش گریه و افسوس باشد نه یک زن که تمام حاصل زندگیش گذاشتن جوانی اش برای فرزند باشد فقط...یا ....
شاید از دید شما زن فقط باید درگیر بچه و شوهر باشد (چون جهاد زن این است) و تا مرد و فرزندان بتوانند پیشرفت کنند و...
پاسخ:
خب خیلی جاها در نوشته هایم , قهرمان یک خانم بوده . قطعا جهاد زن خوب همسرداری کردن و البته تربیت یک نسل سلامت و متعهد است. شاید این کار از نظر شما یک کار پیش پا افتاده و سبک باشد اما واقعیت این است که تربیت یک نسل , کار عظیمی است که از عهده یک زن برمی آید. کار مقدس و زیبایی که خداوند آن را در کف با کفایت یک زن نهاده است. من در این کار جز زیبایی چیزی نمی بینم. کارهای بزرگ,انسانهای بزرگ را می طلبد و چه کسی برای تربیت نسل بزرگتر و توانمند تر از یک زن؟
پشت سر همین آقای نویسنده ی مورد بحث ما, زنی فرهیخته است که توانسته چنین فرزندی را تربیت کند. اگر تربیت آن مادر نبود چنین فرزندی بود؟
در ثانی بزرگوار در عالم واقع این نویسنده مرد است تقصیر من چیه؟دروغ بگم , بگم زن بوده؟نمیشه که...
۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۹:۴۲ بانوچـ ـه
چه تاثیرگذار بود... چه مظلومند پدرها
پاسخ:
سلام عزیزجان. آره واقعا همین طوره
۱۰ مهر ۹۶ ، ۱۹:۳۹ اردیبهشت ..
سلام 
خیلی زیبا و تاثیر گذار بود سیده بانو.لذت بردم
پاسخ:
سلام بزرگوار مهربون. سلامت باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">