فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

باز آمد بوی ماه مدرسه ....

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ

من شدیدا" معتقدم که می شود از تمام لحظات برای یاد دادن و یاد گرفتن استفاده کرد . حتی وقتی میان انبوهی از کتابها و دفترهای مدرسه نشسته ای و داری بر روی تک تک آنها اسم دخترانت را می نویسی. حتی وقتی کیف های سال گذشته بچه ها را بیرون می آوری و لوازم التحریرهای شان را به عدالت میان آنها تقسیم می کنی . حتی وقتی وسط کشمکش های کودکانه و دعواهایشان بر سر فلان پاک کن یا فلان رنگ دفتر نشسته ای و آستانه ی تحملت رو به اتمام می رود .

اولین روزی را به خاطر آوردم که می خواستم به دخترهایم یاد بدهم تا خلاف جریان آب شنا کنند. همه دخترها در تمام طول مدرسه از لوازم التحریرهاییاستفاده می کنند که یا عکس های رنگارنگ باربی برآن نقش بسته یا برچسب های سیندرلا و سفید برفی هایشان در میان هیاهوی کودکانه و دخترانه شان خودنمایی می کند . اما بنا بود من به دخترانم بیاموزم که در فرهنگ ایرانی و اسلامی ما جایی برای سیندرلا و سفید برفی نیست . قرار بود من به جای این نمادهاوقهرمانهای دروغین ، قهرمان های واقعی و راستین کشورم را که عزت و سربلندی اسلامی و ایرانی مان بند قطره قطره خون آنهاست ؛ جایگزین کنم . اولش یک علامت سوال بزرگ بر چهرهای معصومانه شان نقش بسته بود . کارم این شده بود که مرتب توضیح بدهم تصویری که الان بر دفتر مشق شان نقش بسته ، تصویر مردی است که حسرت گفتن یک آخ را بر دل دشمنان این مرز و بوم گذاشت . باید اعتراف کنم خلاف جریان آب شنا کردن کار سختی است . درست مثل وقتی که تلاش می کنی از پله برقی هایی که به پایین می روند رو به بالا حرکت کنی. اما امروز خوشحالم که وقتی برای خرید دفتر به مغازه می روم چشمان دخترانم از دیدن دفترهایی که تصویر مبارک آقا یا شهدا بر آن نقش بسته برق می زند . از اینکه می شنوم دوستان صبورا به پیروی از او دفترهای مشق شان را به عکس های شهدا زینت می دهند خدا را شاکرم .

وقتی که صبورا کیف مدرسه اش را می بست برای چند لحظه غیبش زد . وقتی برگشت ، دیدم که چیزی را به کیف مدرسه اش سنجاق می کند . نگاه کردم . عکس شهید هسته ای ، مصطفی احمدی روشن بود . همان که از نمایشگاه کتاب امسال خریده بود . نگاهم کرد و گفت : این عکس را روی کیفم می زنم که هر وقت خواستم در درس خواندنم کوتاهی کنم ، چشمم به احمدی روشن بیفتد و خجالت بکشم . فرصت مغتنم بود پس ادامه دادم : هر وقت تنبلی به جانت چنگ انداخت یادت بیفتد که برای آرامش امروز تو پشت این نیمکت ها " علی " های زیادی یتیم شدند.



موافقین ۱۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۱
سیده طهورا آل طاها

بوی ماه مهر

نظرات  (۷۸)

کتاب علوم العربیه قسم النحو تالیف مرحوم استاد سید هاشم حسینی طهرانی - چاپ سوم - www.posteketab.blogfa.com
بعد مدتی اومدم یک نکته ای که راجع به کامنت قبلی بود بگم. شما فرمودید جایی که از عهده مرد برمیاد زن چرا ورود کنه. اتفاقا تدریس در دانشگاه از عهده مردها برمیاد اما بسیاری از دانشجویان من خانم هستند پس اینکه استاد خانم داشته باشند منطقی به نظر ماد. از طف دیگر من از موقعیت شغلی ام برای ترویج اخلاق و عقاید استفاده می کنم. کاری که شاید هیچ کدام از همکاران اقا نکنند. .. اتفاقا این مورد اخیر یکی از انگیزه های قوی من برای سر کار رفتن است
اما در مورد نوع کار چندتا شاهد تاریخی هست که اتفاقا خانمها چقدر فعال در جامعه حضور داشتند. اولیش دختران شعیب که به نیابت پدر چوپانی می کردند. خوب شاید حضرت شعیب شخص امینی را سراغ نداشتند اما بعید به نظر می رسد 
دومی حضرت خدیجه که تجارت می کردند و مسلما به خاطر نوع کارشون با افراد متعددی باید سر و کار میداشتند
سومی حضرت صدیقه که اداره فدک رو برعهده داشتند. البته شاید اطلاعات تاریخی من ناقص باشه اما تا جایی که خاطرم هست وقتی ابوبکر فدک رو غصب کرد شخصی خدمت خانم رسید که کارگزاران شما رو بیرون کردند و در ادامه خود حضرت رفتند سند رو از ابوبکر گرفتند و باقی ماجرا. منظورم اینه که به نظر میرسه اداره فدک به صورت فعال دست خود خانم بوده نه اینکه حضرت علی به نیابت اداره کنند. درسته؟ حالا خانم ۴ تا فرزند و اداره زندگی رو هم به دست دارند. فدک باغ بزرگی بوده که درامدش اینقدر بوده که خلیفه به فکر غصبش بیفته. پس اداره اش هم کار زمان بری بوده لابد
کار معلمی و اموزش هم که مثلا بانو، حضرت زینب و غیره انجام میدادند. و گرچه ممکنه اکثرا اختصاص به بانوان داشته اما در تاریخ نمونه هایی از سوال و جواب اقایون رو هم داریم. مثل اموزش بانو به سلمان یا سوال شرعی از حضرت معصومه....
این هم که فرمودید حضرت زینب شناخته شده نبودند فکر نمی کنم به خاطر عدم حضور در اجتماع باشد احتمالا به خاطر عدم حضور طولانی در کوفه بعد از شهادت امام علی که فکر کنم حدود ۲۰ سال بشود بوده
اینکه زن تا جای ممکن در میان مردان حاضر نشود اعتقاد قلبی ما است به خاطر حدیثی که از خانم رسیده. اما اینکه به ضرورت بباید و انرژی اش را صرف کند به نظر میرسد ضرورت اینجا خیلی سخت گیرانه نیست.
پاسخ:
سلام عزیزم. اتفاقا موضوع تدریس از موضوعاتی هست که زن باید ورود پیدا کنه تا بتونه زنها و دختران مسلمان رو برای آینده تربیت کنه این آموزش اگر از طرف زنها برای زنها باشه کار ارزنده ای هست . همین طور دختران حضرت شعیت درست به این منظور وارد اجتماع شده بودند حضرت شعیب فرد قابل اعتمادی سراغ نداشتند برای همین بود که به محض آشنایی و اطمینان از حضرت موسی ایشون رو برگزیدند تا در امور یاری شان دهد . ضمن اینکه دختران اون حضرت بسیار عفیف وارد اجتماع می شدند. حضرت خدیجه هم با اینکه شخصیت بسیار والایی داشته و دارند به کار تجارت می پرداختند اما نه اینکه شخصا وارد این عرصه شوند بلکه تنها اموالشان را به عهده ی کسانی که امین شان بودند می گذاشتند و خودشان در واقع حکم کارفرمایی رو داشتند که بر اصل کار نظارت داشتند نه در متن کار . و درست در همین عرصه بود که نور نبوت را در پیامبر دیدند و ایشان را برای همسری در نظر گرفتند ایشان شخصیت بسیار عفیفی بودند آنهم درست زمانی که بسیاری از مادران غاصبان ولایت در آن زمان از صاحبان رایتها به شمار می آمدند.
باغ فدک به حضرت زهرا به ارث رسیده بود و اداره آن به عهده ی مولا بود و حضرت زهرا رو به طور کامل در جریان امر می گذاشتند . این به آن معنا نیست که حضرت چادر به سر می کردند و راه می افتادند به باغ فدک و سرکشی می کردند یا حساب و کتاب می کردند نه اصلا این طور نبوده . غصب فدک فقط به خاطر درآمدش نبوده و دلایل دیگه ای داشته که نیاز به فرصت دیگری داره که الان اون فرصت مهیا نیست . اتفاقا شما درست حدس زدید ایشون حضور کاملا فعالی در عرصه اجتماعی و سیاسی داشتند دقت کنید ایشون حضور داشتند و نه ظهور . این نکته ی مهمی هست ایشون دقیقا در اموری وارد می شدند که انجام آن از عهده ی هیچ مردی بر نمی آمد حضور در مسجد و قرائت آن خطبه ی دشمن کوب از نشانه های بارز این مدعاست . و صد البته نوع حضور ایشان در مسجد بسیار جای تامل داره. ضمن اینکه ایشون حتی در زمان حضور حضرت امیر پاسخگوی سوالات شرعی مردم بودند .
همین طور در مورد حضرت زینب ایشون هم به درجه ای رسیده بودند که امام سجاد ایشان را معلمی می دانند که از هیچ کس تعلیم نگرفته اند . کاری که ایشان در عرصه بعد از واقعه عاشورا کردند و نوع بیدار گری ایشان نشان از این مدعاست که حضرت تا زمانیکه لازم نشد وارد عرصه اجتماع نشدند وقتی هم که شدند قیامت کردند. 
در تاریخ داریم که هر بار که ایشان به قصد زیارت جدشان از منزل بیرون می رفتند حسنین در طرفین حضرت مولا جلو و حضرت عباس پشت سر ایشان می آمدند نکند چشم نامحرمی به ناموس کبرای اهل بیت بیفتد .... لایوم کیومک یا اباعبدالله . دلهای عالم بسوزد برای بانویی که عصر عاشورا ......................

درواقع شما دقیقا مطالبی را اشاره کردید و نمونه هایی از حضور بانوان را مثال زدید که ما هم با شما کاملا موافق هستیم ایضا بنده اضافه کنم که زنها در صورتیکه توانایی و استعداد دارند باید وارد عرصه های پزشکی در تمام شاخه ها و د رتمام زمینه ها اعم از پرستاری اتاق عمل و .... شوند .

ممنونم از پاسخ تفصیلی شما
اتفاقا من کتاب خاطرات مرضیه حدیدچی دباغ رو خوندم. ایشون واقعا شخصیت بزرگی داشتند. اما منظورم رو درست برسونم. ببینید یک پسر ایرانی رو بهش بگیم بیا مثلا رشته فیزیک هسته ای بخون یا رشته هایی شبیه اون بعد برای کشورت خدمت کن برو نظنز، از خانواده دور باش، مدام در جلسات علمی شرکت کن، فداکاری کن تا کشور به فناوری هسته ای برسه. الان این توصیف من برای خیلی پسرها کار شاقی نیست. یعنی یک مقدار به فکر وطن باشند و مسلمان عملی باشند میگن خوب می کنیم و براشون سخت نیست. خیلی کار پیچیده ای محسوب نمیشه. کل روز هم صبح تا شب درگیر مطالعه و کار باشند ممکنه خسته نشن.
حالا همچی فردی رو بکنیم الگوی پسرها خوب خیلی هم عالی

حالا بیاییم همین توصیف رو برای دخترها بکنیم. کما اینکه من خودم اینطوری بودم. با هدف مقدسی که داشتم ۱۰ سال تا ته دکترا خوندم در رشته مهندسی و الان هم استاد دانشگاه هستم. ممکنه سوادم از خیلی از آقایون همسن خودم بیشتر باشه. خیلی هم دانشجوها از من راضی باشن. اما اتفاقی که میفته اینه که من الان بیش از اندازه سرم شلوغه. همسرم هم مثل من هستند و بیشتراز من کار می کنند اما هیچ ناراحتی و گله ای ندارند. من اما مدام وقت کم دارم. از نظر روحی خسته ام. شاید اون ظرافت های زنانه ای که همسرم می خواد رو نتونم همیشه فراهم کنم. ممکنه فردا برای بچه ام نتونم به اندازه لازم وقت بذارم.
هرجور حساب می کنم که به همه کارهایم برسم نمیشه یا خونه لنگه یا دانشگاه. رشته من هم جوری هست که مدام باید بخونی و به روز باشی. خوب، گاهی فکر می کنم اگر رشته متفاوتی داشتم شاید اینهمه فشار روی من نبود و واقعا هم اطرافیانم در رشته های دیگر رو که می بینم همین طوره.

مسئله اینجاست که جنگ و درگیری و دفاع برای خانم ها یک امریه که ممکنه یک مقطع خیلی کوتاهی در زندگیشون پیش بیاد مگر اینکه خودشان دنبال این کارها باشند.

اما مسئله اصلی که من بهش باور دارم اینه که فردای قیامت اول از من خانم می پرسند برای همسرت زن خوبی بودی؟ فکر نمی کنم مثلا بگن حالا اشکال نداره همسرت ناراضی بود اما شما فلان قدر شاگرد در دانشگاه تربیت کردی. همسرت ناراضی بود اما شما فلان کار صنعتی رو انجام دادی. بچه ات درست تربیت نشد اما از نظر اجتماعی خیلی زن الگویی بودی. اینها که فایده نداره برای آخرت من. به نظر من الگوی خانم باید اول از همه بهش یاد بده که وظیفه اصلی تو حفظ کیان یک خانواده است، آرامش دادن به یک مرد است. حالا اینکه چقدر برای کشورت فداکاری می کنی میفته در قدم های بعدی
حالا ممکنه به ذهن برخی ها برسه که من باید کارم رو ول کنم بشینم در خانه، اما با این همه دانش و مهارتی که کسب کردم، و زحمتی که کشور برای من کشیده کار درستی به نظر نمیاد. یعنی سر دوراهی گیر می کنی!

 مثلا خانم دباغ مدت ها از همسرشون دور بودن، درسته که کار بزرگی انجام می دادن اما آیا میشه بگیم این الگو تسری پیدا کنه به اکثر زن ها در شرایط امروز اجتماع؟
من خودم حتی فکر نمی کنم درست باشه یک استاد دانشگاه رو به عنوان الگو به فرزند دخترم معرفی کنم. یا یک پزشک یا ... شاید همون بهتر باشه که دختر من اولا اینهمه درس رسمی نخونه که بعدش بدهکار کشور بشه و مجبور بشه خدمت کنه، بیاد غیر رسمی خودش درس بخونه. و بعد هم رشته ای انتخاب کنه که رنگی تر باشه، نرم تر باشه، لطافتش بیشتر باشه.

ببخشید روده درازی شد، اما حقیقتا من بعد این همه سال تلاش صادقانه به این نتیجه رسیدم که یک جاهایی رو اشتباه اومدم. گفتم شاید تجربه من به درد بقیه بخوره یا من از بقیه راهنمایی بگیرم.


پاسخ:
خواهش می کنم گلم. ببین عزیزم یک اصل برای زن از هر چیز مهمتر است که خودتان هم به آن اشاره کردید . وظیفه ی زن خوب همسرداری است وظیفه ی زن تربیت یک نسل طاهر است . اینها اولویت هایی است که بعنوان وظیفه برای زن مطرح می شود . این یک مطلب غیرقابل انکار و کاملا مهم است . برای همین مهم هست که ما تاکید داریم بنا بر سفارش اهل بیت بهترین جا برای زن خانه و بهترین کار برای او خوب همسری کردن و پرورش نسل مهدوی است . برای همین است که می گوییم زن تنها در جایی وارد عرصه ی فعالیت اجتماعی شود که مردها توان ورود به آن را ندارند . مثل پزشکی زنان یا تمام اموری از شاخه ی پزشکی که نیاز زنان مسلمان جامعه را رفع کند . مثل مواقعی که در جنگ ما زیاد خودش را نشان داد . جاهایی که به حضور زنان برای پرستاری یا شست و شوی لباسهای رزمندگان نیاز بود . جاهایی که زن مسلمان مجبور بود سلاح بدست بگیرد و از خود و اطرافیانش دفاع کند . جاهایی هم هست که زن نقش مهم تری ایفا می کند . گاهی نشر انقلاب نشر اسلام نیاز به زنی دارد که با فریادهای ستم کوبش با قلمش با علمش ، تمامیت ظلم را در برابر تمامیت حق افشا کند درست مثل کاری که حضرت زینب کردند . همه می دانیم که : کربلا در کربلا می مامند اگر زینب نبود. خوب می دانیم که هیچ کس حضرت زهرا را برای اقامه نماز جماعت در مسجد ندید مگر زمانیکه برای احقاق حق به غارت رفته آل الله بر منبر پیامبر نشست که تازه همان آمدن ایشان به مسجد خودش شکل خاصی از حیا و عفت را به نمایش گذاشت . حضرت زینب معلمه ای بودند که نیاز به آموزگار نداشتند . علم ایشان آنقدر زیاد بود که پاسخگوی سوالات زنان و مردان مسلمان بودند اما هیچ مردی تا بعد از واقعه عاشورا ایشان را ندیده بود . بعد از عاشورا مردان از هم می پرسیدند این زنی که کلامش ما را به یاد علی می اندازد کیست ؟! یعنی اصلا ایشان را نمی شناختند . این یعنی زن مسلمان در جامعه حضور داشته باشد نه ظهور .این یعنی وقتی پا به عرصه بگذارد که فعالیتش از عهده ی هیچ مردی برنیاید. اگر ما تاکید داریم که دخترانمان به جای عکس سیندرلا تصویر مردان مرد سرزمین مان را بر دفترهایشان داشته باشند منظور این است که منش و اخلاق و تفکر آنها منش و اعتقاد احمدی روشن باشد نه یک قهرمان خیالی پوشالی مثل سیندرلا. یعنی دخترهای ما بتوانند نسلی مثل شهید همت بار بیاورند نه یک نسل خیالپرداز که با اندک تلنگری می شکند و فرو می ریزد.  
خانم دباغ را من خوب می شناسم هم خودشان هم دخترشان را . در زمان انقلاب بعضی فعالیت ها بود که اگر تحت پوشش یک زن شکل می گرفت بهتر عملی بود . کمتر جلب نظر و توجه می کرد این موضوعی است که بارها به آن اشاره شده . مردها بیشتر تحت نظر بودند اما زن ها راحت تر می توانستند کار کنند. خاطرات همسر حاج احمدآقا (پسرامام خمینی) شاهد خوبی برای این ادعاست . ضمن اینکه یک جا همسر خانم دباغ اعلام می کنند که راضی به فعالیت ایشان نیستند . خانم دباغ بدون کوچکترین واکنشی اطاعت می کنند و در خانه می مانند . بعدها با توضیحات یکی از شهدای بزرگ ما همسرایشان قانع می شوند و از آن پس ، پا به پای خانم دباغ همکاری می کنند . امام خمینی در جریان فعالیت های خانم دباغ بودند و اگر کوچکترین مشکل یا مسئله ای بود امام هرگز اجازه فعالیت به ایشان را نمی دادند.
حالا سوال اینجاست آیا کشور ما از زیر بار حملات بیگانگان بیرون آمده ؟ آیا ما نباید دخترانی داشته باشیم که در صورت لزوم یک خانم دباغ باشند .یا لااقل نسلی شجاع و مقاوم بار بیاورند؟
سوال دیگرم از شخص شماست . آیا رشته ی تحصیلی شما و شغل شما ، آن شغلی هست که ورود به آن از عهده ی هیچ مردی بر نمی آید . می بنید که این طور نیست . اینجای کار را شما اشتباه برداشت کردید . الان رسالت شما پرورش نسل مهدوی است همسر خوب بودن است همسر آرامشگر بودن است نه یک مهندس بودن که از عهده ی هر مردی برمی آید . بدیهی است شغل اجتماعی زن هرگز نباید مانعی بر سر شغل اول او که خانه داری است باشد.  

سلام

نمی دونم این سوال رو پرسیدم یا نه؟! اگر پرسیدم که یا منتشر نشده یا اشتباها در ذیل پست دیگری پرسیدم احتمالا
اینکه بچه ها الگوهاشون و عکس های روی جلد کتاب و دفترشون شخصیت‌های کارتونهای بیگانه و مثل اونها نباشه کاملا درست و متین، حرفی هم نداریم
اما اینکه دختر بچه تنها عکس رهبر یا عکس شهدا رو هم روی دفترش بزنه به نظر من یک کم دوگانگی ایجاد میکنه.
خاصیت برخی کاراکترهای کارتونی اینه که خانم هستند و بچه از نظر شخصیتی باهاشون ارتباط برقرار می کنه و شاید سعی می کنه مثل اون بشه و اگر سعی کنه حداقل از نظر ظاهر موفق میشه!،
اما اگر شخصیت مورد نظر مرد باشه، درسته که آرمان و اهداف می تونه یکی باشه، مثلا خدمت به نظام، ایمان و تلاش و غیره اما به هر حال سبک زندگی یکی نیست. یعنی دختر نمی تونه مثل اون مرد در جامعه باشه.
یادمه تو وبلاگ رضوان (womanart) هم یک پستی بود که (اگر درست خاطرم باشه) دخترش رو دفترش نوشته بود I am emad یا چیزی شبیه این. که اشاره به عماد مغنیه داشت. حالا در رابطه با مبارزه با استکبار و غیره درست اما واقعا دختر می تونه اون شکلی زندگی کنه؟
من الان باردارم و هر چی فکر کردم که فردا به دخترم یک خانم الگو در جامعه امروزی معرفی کنم یا مثلا عکسش رو داشته باشه ذهنم به جایی نرسید البته خوب منطقی هم نیست که عکس خانم های محجبه رو بیاییم روی دفتر ها و غیره بزنیم شاید، اما یک خلاء اینجا حس می شه که فکر می کنم باعث بشه زن ها مردونه بار بیان
من خودم این شرایط رو داشتم و اگر الان برگردم به گذشته احتمالا رشته تحصیلی و برخی جنبه های زندگیم رو عوض می کنم چون به نظرم بیش از حد در جامعه امروزی مردونه است. اما اون زمان به خاطر عدم دقت به الگو برداری مناسب به نظرم کاملا منطقی و درست میومد.
پاسخ:
علیک سلام نه عزیزم نپرسیده بودی. ببینید من هیچ وقت بچه ها را مجبور به خرید این نوع از دفترها نکرده ام . بچه ها با میل و علاقه خودشان این سبک از دفترها را انتخاب می کنند . تنها چیزی که من بعنوان خط قرمز مطرح می کردم این بود که جلد دفترها عکس باربی یا شخصیتهایی مثل سیندرلا و اینها را نداشته باشد . حالا اینها که دختر هستند اما شخصیت هایی مثل مرد عنکبوتی یا امثالهم هم جز همان موارد است . اما بارها شده شکورا که کوچکتر هست دفترهایش عکس شخصیت کارتونی توت فرنگی کوچولو را داشته یا پو یا امثال اینها . این یک مطلبی که من لازم بود عرض کنم . مسئله بعدی این است که تلاش ما این نیست که الزاما بچه من یکی بشود عین فلان شخصیت . بلکه هدف الگو قرار دادن رفتار منش و اعتقادات این افراد است . هدف این است که دخترها بتوانند نسلی تربیت کنند مثل شهید احمدی روشن نسلی تربیت کنندکه دغدغه اسلام و ایران را داشته باشد نه نسلی که تمام هدفش داشتن هیکلی شبیه فلان خواننده زن اروپایی است یا هدفش همانند سازی با فلان قهرمان زن کارتون های هالیوودی است . ضمن اینکه چرا فکر می کنید دخترهای ما نمی توانند عماد مغنیه باشند . مگر فقط مردها می توانند از کیان و تمامیت ارضی کشورمان یا حتی از اعتقادات ناب اسلامی مان دفاع کنند ؟ وقتی جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد در بعضی از عرصه ها زن های ما حتی پیرزن های ما که با اسلحه و هر چیزی که داشتند از حیثیت خودشان و از خاک کشورشان دفاع کردند . در صدر اسلام هم از این دست زن ها کم نداشتیم در جریان انقلاب هم همین طور نمونه بارز و شاهد زنده این مدعا شیرزن ایران مرضیه حدیدچی دباغ است . این مسئله هیچ ارتباطی به این نداره که زن شخصیت مردانه پیدا کنه . مگر وقتی که در اسلام تاکید داریم که مردها در کار خانه به زن کمک کنند آشپزی کنند بچه ها را نگه دارند مردها روحیه شان زنانه می شود . نه این طور نیست . مسئله این است که پیامبر فرمود به کودکانتان تیراندازی یاد بدهید نفرمود فقط به پسرها . این یعنی قدرت و توان مبارزه وجود داشته باشد . در زمانی که جنگ به خانه های خرمشهر کشید اگر زنها کارشان فقط غذا درست کردن بود و دخترانشان هم یکی بودند عین خودشان کار خرمشهر خیلی زودتر از اینها تمام می شد . هیچ وقت امثال سیده زهرا حسینی ها به وجود نمی آمدند . این کاملا فرق می کنه با اینکه یه زن بره توی کارخانه و یک کار مردانه انجام بده یا وارد شغل های مردانه بشه . یادمان باشد این نوع دفاع کردن در وقت های ضروری پیش می آید وقت ها و جاهایی که مردی نیست تا مبارزه کند . درست عین کار حضرت زینب کردند .
چطور میتونم از صدا و سیما متن بگیرم؟
پاسخ:
صبای عزیزم متاسفانه در این مورد اطلاعاتی ندارم . یکی از دوستان من چند سال پیش این کار رو انجام می داد اتفاقا این نوع ترجمه از نظر بالا بردن میزان علمی هم کمک زیادی بهش کرد اما اصلا یادم نیست که از چه راهی وارد شد . ایشون البته مترجم متن های عربی بودن
سلام عزیزم 
من همون بهارم که راجع به کار در منزل ازتون پرسیدم 
بله .درست حدس زدید منظورم کار اقتصادیه
همه ی این کارهابی که شما لطف کردید مثال زدید عالیه
ولی همسرم بعضیاش رو قبول نمیکنه
مثلا میگم به کار تایپ مشغول بشم
همسرم میگن چرا از علمت استفاده نکنی؟
من لیسانس مترجمی زبان دارم
ولی کو کار؟
خودمم دوست دارم ترجمه کنم
ولی واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
مننون میشم راهنمایی کنید
پاسخ:
سلام .فرمایش ایشون هم درست هست اگر بتوانید از صداوسیما متن بگیرید و براشون ترجمه کنید خیلی خوبه . یکی از دوستان من این کار رو انجام می داد . البته متن عربی بود اما به هر حال کار خوبی هست . باید پیگیری کنید به مراکزی که کار ترجمه انجام می دن مراجعه کنید و ازشون سفارش قبول کنید .
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهورا خانوم تبریک عید و تسلیت غم عزیزان
*** ***** ***** ****** ** ** ******* ** ** ****** ** **** **** *** ***** *** ***** ***** **** *** **** ****
***** **** ** ****** *******

پاسخ:
علیک سلام 
البته که دعوات می کنم شک نکن که عصبانی می شم . دقیقا از چی دلت گرفته اونوقت ؟؟! می خواهی تمام مسیر آمده را برگردی ؟ دوباره از نو شروع کنی؟ فکر می کنی چقدر فرصت داری مرتب این مسیر را بروی و باز برگردی ؟ فکر می کنی اصلا چقدر بهت این فرصت را می دهند ؟ 
حتما سریال به کجا چنین شتابان رو دیدی. در یکی از سکانس های سریال پیرمردی فرهیخته داستان کوهنوردی را تعریف می کرد که در یک صعود دچار سانحه می شود و میان زمین و آسمان معلق می ماند دو دستی طناب کوهنوردی اش  را می چسبد و فریاد می زند و از خدا کمک می خواهد به او می گویند آیا به خدا اعتماد داری ؟ مرد کوهنورد می گوید البته که دارم . صدا می گوید پس طناب را رها کن . کوهنورد دو دستی طناب را می چسبد و باز فریاد می زند و از خدا کمک می خواهد . صدا می گوید آیا به خدا اعتماد داری مرد می گوید بله که دارم . صدا می گوید پس طناب را رها کن . کوهنورد دودستی طناب را می چسبد . صبح فردا روزنامه ها می نویسند : کوهنوردی ماهر در فاصله یک متری زمین از سرما یخ زد و مرد. اگر کوهنورد آنقدر که به طنابش اعتماد داشت به خدا اعتماد می کرد نمی مرد. 
یادت باشد خدا چند بار صدایت می زند چند بار به تو فرصت می دهد اگر صدایش را نشنوی از سرما یخ می زنی و می میری . به همین سادگی .
الان هم خدا صدایت کرده فرصت داده و عوامل بهبودی ات را فراهم کرده خواه پند گیر خواه ملال
قابل شما رو نداره :-*
بله عزیزم، کاری که شما کردین دقیقا قانونی و درست هست و معتبره. اون که من گفتم وقتی هست که طرف میره محضر و میگه من می خوام کلا توی عقدنامه ام، جلوی قسمت مهریه نوشته بشه بخشیده شد.
اگه نخواین چیزی توی عقدنامه عوض بشه، فقط کافیه برین یه دفتر ثبت اسناد و یه نوشته رو به ثبت برسونین که میگه من مهریه ام رو می بخشم. اما اینکه بعدا (مثلا خدای نکرده موقع طلاق) قانون براش عقدنامه سنده یا اون برگه، اطلاعی ندارم.
پاسخ:
دم خانوم حقوق دان گرم ....
برای بخشش مهریه از نظر قانونی نیاز به حداقل دو نفر شاهد از خانواده ی خانم هست. من شخصا رفتم پرسیده ام. ظاهرا از بس بعضی آقایون کلاه سر خانوما گذاشتن و یه جوری طرفو مجبور کردن مهریه شو ببخشه، الان قانون سعی می کنه این طوری از خانم ها حمایت کنه.
پاسخ:
چه جالب اصلا نمی دونستم . به هر حال گمان کنم وقتی در جایی مکتوب باشه و اثر انگشت و امضای خانم باشه یا مثلا شخصا توی وصیت نامه ام به این موضوع اشاره کردم دیگه باید جنبه قانونی داشته باشه ؟ این طور نیست ؟ 
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۰۰ ریحانه مامان دوقلو ها
سلام بانو جان
نمی دونم عید غدیر رو تبریک بگم یا داغ از دست دادن این عزیزان رو تسلیت بگم

من کرج هستم خیلی این موارد شبیه من زیاد شده بیمارستان که رفته بودم دکتر ها هم تعجب کرده بودن چرا این چند روز اینقدر زیاد شده . داشتم می ترسیدم که نکنه غضب خدا شامل حال ما شده که شنیدم توی یه شب 5 تا دوقلو و 3 تا سه قلو به دنیا اومدن و همینطور اتاق عمل و بلوک زایمان از تعداد بالای زایمان شلوغ هست خدا رو شکر کردم . خودم رو سپردم به خدا دعا کنید دوباره قسمتم بشه .
تو این دو هفته خیلی اذیت شدم کلی تو راه بیمارستان ها بودم تا بتونم پذیرش بگیرم یکی میگفت تو حالت خوبه برو خونه با اینکه به شدت از درد به خودم می پیچیدم . یکی می گفت جا نداریم ولی باید امشب بستری بشی تا بالاخره بعد از سه روز از درد کشیدنم بستری شدم و سه روز هم در بیمارستان تا نیمه شب پنج شنبه شب عمل شدم و جمعه هم مرخص شدم یک هفته هم که استراحت بودم که هنوز تموم نشده ولی خدا رو شکر بهترم و سرپا شدم .
التماس دعا
پاسخ:
سلام عزیزم عیدتان مبارک . تسلیت می گم شهادت عزیزانمون رو به شما .
الهی بمیرم الان خوبی ؟ مراقب خودت باش
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
بسمه تعالی
سلام. لطفا متن حذف شود.
*** ***** ** ** ***** ****** ** ****** **** ** ****** ** **** ***** **** ****** **** *** ********* *** ******* ** ***** ****** ** ****** ***** **** **** *** *** *** ***** ***** ***** ******* * ******* ***** ****** **** ** **** **** ***** ** ****** ** **** ***** ***** **** *** **** *** ** *** ** ******* ** **** ** ***** ** *** *********** *** ****** ** **** *** ** *** ***** *** ** ***** *** *** *** *** ** *** *** ****** * ** ** **** ******* **** ****** ** **** ** ******* ******* ***** ***** **** * **** ** ******* **** ***** * *** **** ***** **** ** ****** *** **** ** ***** ****** *** ***** **** **** **** *** *** * **** **** ****** **** * **** ***** ** **** ***** ****** ** ******* ** **** *** ****** ****** ****** ****** ******* ****** ** ****** *** ***** ** ** **** ****** *** * ** ** **** *** *** **** **** ***** **** **** ***** ** ****** ** ** *** ***** ***** ********** *** *** *** ** *** ***** **** ******** * *** *** ******* ******* ****** ***** ** **** *** ****** **** ** ***** *** **** ** ****** **** **** ** ***** ******** ******* *** **** ** **** **** ** ** ******** ***** ** *** **** * *** **** **** ** *** *** ****** *** **** ** *** ***** ** *** ***** **** *** ***** ** ** **** ***** **** ***** ** **** ***** *** **** ** ** *** ***** ******* **** ***** ** ** **** **** **** *** **** *** **** ***** ***** **** ***** ***** ***** *** *** *** ****** ****** ** ** **** ****** ** ** *** *** **** **** ***** *** *** **** ** **** ****** *** ********* *** *** ***** ***** *** **** ** **** *** ** ***** ***** ******** **** ** ****** **** ***** ** ***** ****** * ******* ******* ** ***** ** ****** ***** **** ***** ******* *** ** ***** ***** ** ***** *** ***** ** **** ** **** ****** ***** ***** **** ****** *** *** **** ****** ******* **** **** **** ***** ** *** ******** ****** ** ** *** *** **** **** ********** ** ********** * *** ** *** ** ***** ******* ***** *** *** *** **** ******* ******

پاسخ:
علیک سلام . من دلیل عصبانیت و ناراحتی شما را متوجه نشدم . شما مطلبی را از من خواستید و سوالی پرسیدید بنده هم در نهایت ادب و احترام و صداقت پاسخ شما را دادم . کجای پاسخ من به شما جسارتی شده بود ؟ من صادقانه با شما صحبت کردم به نظر شما خوب بود اگر سرسری و بی تفاوت به شما پاسخ می دادم و شما را از سر خودم باز می کردم ؟ 
معمولا این طور هست که حتی اگر آشنایی در فضای حقیقی هم صورت بگیرد خانواده و شخص طلبه ها به سختی می پذیرند . اغلب با وسواس همسر انتخاب می کنند . درست است که این مسئله همیشگی نیست و ممکن است این وسط ازدواج هایی هم به این شکل انجام شود 
شما از کجای پاسخ بنده به خودتان متوجه شدید که من از اینکه همسر طلبه ام مغرور شده ام ؟؟! به خدا قسم که اینطور نیست . گاهی دلم بدجور از بعضی حرفها می سوزد. من تمام تلاشم را می کنم که صادقانه به دوستانی که با امید به اینجا می آیند کمک کنم . همیشه خودم را خاک پای همه دوستان می دانم همیشه خودم را شاگرد همه دوستان می دانم پیوسته گفته ام که من اینجا فقط یک خادم هست . بارها گفته ام اگر پاسخی دادم که به کارتان آمد بدانید که از لطف امام رضاست و اگر غیر از این شد بدانید از جهل خودم است و حلالم کنید و برایم دعا کنید . الان هم می گویم همسر یک روحانی بودن فقط یک مسئولیت است که به گردن من است و لاغیر. 
من کجا گفته ام که اگر برای این منظور سراغ وبلاگهای دیگر بروید خطری آنها را تهدید می کند . من عرض کردم در این خصوص به وبلاگهای دیگر مراجعه نکنید نکند مورد سواستفاده دیگران واقع شوید. از اینکه می بینم مراقب خودتان هستید خوشحالم و برایتان آرزوی خوشبختی و عاقبت به خیری می کنم . امید آنکه خدا نسلی سالم و صالح به شما ارزانی کند . حقیر را از دعای خیر فراموش نکنید .
۰۸ مهر ۹۴ ، ۱۳:۲۳ از جنس باد
سلام خواهر

اخی چه خوب
دیگه داشتم تنبلی میکردم که نرم
با تعریفای شما ان شالله میرم این کلاس رو
خداروشکر
شیطون داشت میرفت تو جلدم
ممنون طهورا جون
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
بسمه تعالی... 
سلام. خسته نباشید.
*** ***** ** ***** ** *** **** ** ***** *******
** ***** ** ******* ***** ******** ***** *** ** *** *** *** ** ****** ** ** ****** *** ****** ** **** ****** **** ******** **** ** ***** *** ******** ** ** ******* ** *** *** *** *** ****** ******* **** **** ** ****** ** *** **** ** *** ****** *** *** *** ** ** ******* *** **** ***** **** *** ****** ** **** **** ****** ** ** ***** ***** *** ** ***** ****** ******** *** ** ***** ** ****** **** ***** ***** ***** *** *** **** ****** ***** ** **** ***** ***** ** ****** ****** *** *** ****** ** *** ***** **** ******** ********* ****** ** **** **** ***** ******** ****** ******
پاسخ:
خواهر خوبم سلام . موید باشید .
ضمن آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری و خوشبختی برای شما و همه ی عزیزان باید بگم اون بنده خدا کاملا حق داشتند واقعیت این است که امکان انجام این کار از طریق فضای مجازی عاقلانه و منطقی نیست و کار صحیحی هم نیست . درست است که بحمدلله شما خواهر خوب و محترم و عزیزی هستید اما حتما بهتر از من می دانید که فضای مجازی جای قابل اعتمادی برای انجام چنین مقوله مهمی نیست . خصوصا قشر طلبه به هیچ وجه راضی به این نوع انتخاب نمی شوند . کافی هست که بهشون گفته بشه شخص مورد نظر از فضای مجازی و به این شکل انتخاب شده عموما اصلا چنین چیزی رو نمی پذیرند . یه چیز درگوشی هم من به شما بگم : حقیقتش من کاملا به این دقت و وسواس اونها حق می دم چون مسائلی هست که ما می دانیم و در جریان هستیم که شما از آن بی خبرید .من شخصا برای سه نفر از خواهرانی که در فضای مجازی بودند در فاصله زمانی مشخص واسطه ی این امر شدم اما اصلا حتی به مراحل اولیه هم نرسید و توسط طرفهای مقابل به سرعت منتفی شد و من هم اصرار و پیگیری نکردم .به شما هم توصیه می کنم که به دلایل فراوانی ، از انتقال این مسئله به وبلاگهای دیگر جدا خودداری کنید تا خدای نکرده برای شما ایجاد مشکل نشود
سلام
راستش تو کتاب ریحانه بهشتی خواندم.ممنونم از راهنماییتون.برام دعا کنید.
سلام طهورا جان
من یه سوالی دارم.اینکه میگن تو بارداری چهل روز سوره یس بخوانید به انار فوت کنید و بخورید یعنی چی؟
یعنی به یه دونه انار تا چهل روز یا هر روز یک انار؟
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . حقیقتش من این مطلب را جایی نخوانده ام . اما گمان کنم منظور خوردن هر روز اناری باشد که به آن یس خوانده شده . اما یادتان باشد اناری که در بارداری می خورید باید شیرین باشد

سلام

بله من متوجه هستم که بعد از شناخت باید اینکارو کرد

من 6 ساله عروسی کردم همسرم خوب میشناسم تصمیمی نیست که الان گرفته باشم دو سه سالی هست که هنوز عملی نشده

راستش تو سایت دکتر حبشی خوندم

جوابی بود که به یکی از سوال کننده ها داده بود:

"البته طبق قانونی که اخیرا گذاشته شد بنظرم کاهش مهریه ممکن نیست "

البته فرمودن" به نظرم "

دقیقا باید چکار کنم برم محضر ؟ محضری که عقد کردیم ؟ شاهد هم لازمه دوباره ؟

 

پاسخ:
سلام عزیزم. حقیقتش من اولین بار بود که چنین چیزی را شنیده ام . اما گمانم چنین چیزی اصلا صحت نداشته باشد چون به لحاظ شرعی مشکل ساز است . مثل این می ماند که شما مال و اموال خودتان را بخواهید در زمان حیات به کسی ببخشید . حالا این بخشش می تواند به هر کس و به هر میزان باشد چرا باید منع قانونی داشته باشد.
من مهریه ام را زبانی بخشیده ام . محضر هم نرفته ام . شما هم می توانید به همسرتان بگویید که مهریه تان را بخشیده اید به همین سادگی . خدا ان شاالله که به شما طول عمر با عزت بدهد من هر چند وقت یکبار وصیتنامه ام را مرور می کنم و اگر جایی نیاز به اصلاح داشته باشد اصلاحش می کنم . موضوع بخشش مهریه ام را در وصیتنامه ام قید کرده ام تا جنبه قانونی داشته باشد و همسرم هیچ دینی در این مورد نداشته باشد . خواهرم هم مهریه اش را بخشیده اما محضر نرفته روی کاغذ این مطلب را نوشته امضا و اثر انگشتش را هم زده . به همسرش هم گفته . همین .
نه شاهد لازم نیست اما اگر دوست داشتید و می دانید که حساسیت ایجاد نمی شود به خانواده تان بگویید .

سلام طهورا بانو

دیروز همسرم داشت با ذوق فراوان(الهی بمیرم) از کارش که هنوز بعد از سه سال راه نیفتاده و هیچ درآمدی نداره حرف میزد و مثلا با شریکش حرف میزد و می گفت آره انبارها پر هستن یه انبار دیگه بخریم خوب .یا اینقدر تن مواد اولیه بخر و خلاصه داشت با ذوق از امید هاش میگفت.من دیوانه هم به جای اینکه گوش باشم و همه ذوق. وسط آرزوهاش پریدم و گفتم اما من دوست ندارم تا این حد پولدار بشیم بهش گفتم همیشه تو زندگیم آدم های خیلی پولدار برام منفور بودنددر حدی که چرخ زندگیمون شروع به چرخیدن کنه برام کافیه.الان که دارم اینا رو می نویسم بی نهایت از خودم عصبانیم.اون هم در حالیکه جا خورده بود برام از خیرین مدرسه سازی گفت که چقدر پولدارن و هیچی رو برای خودشون نمی خوان.خلاصه شب رو با دلخوری به صبح رسوندیم.درسته از کارم خیلی پشیمونم نباید وسط آرزوهاش حرفی میزدم ولی وایا این احساس من اشتباهه؟من هیچ علاقه ای به پولدار شدن ندارم چون میدونم جنبه شو ندارم.الان هم خیلی وضعیت ناجوری داریم کوچیکترین چیزی که تو خونه لازم هست رو از خونه پدر شوهرم میاریم از گوشت گرفته تا نمک غذا رو

پاسخ:
علیک سلام . ای واای بنده خدا. قبول کنید که نباید توی ذوقش می زدید این طور مواقع باید با اشتیاق به حرفهایش گوش کنید و برایش آرزوی موفقیت کنید .بگید که همیشه در کنارش هستید بهش در این کار کمک می کنید براش دعا می کنید اما اگر به هر دلیلی این کار موفق نشد در میزان علاقه شما به ایشون خللی پیش نمیاد و ایشون همچنان مرد بی نظیر خونه شماست . هنوز هم دیر نشده می شه این حرفها رو بهش بگید.
این یک سلیقه ی شخصی هست . هر کس حق داره که میل و سلیقه ی مشخصی داشته باشه . مثلا خود من هرگز و هیچوقت دوست نداشته و ندارم که همسرم مسئولیت خاصی در امور داشته باشه . من همیشه یه زندگی آروم رو ترجیح می دادم . وقتی هم که صحبتی در این باره می شه نه جلوی خودشون اما مثلا به دوستانم این مسئله رو می گم اتفاقا یکی اش همین چند وقت پیش بود که به یارطلبگی می گفتم . این خواست من پیامدهایی هم داره به تبع اون از اینکه ماشین خاصی سوار بشم یا خونه ام یه خونه خاص باشه در یک محله ی خاص ناراحت می شم . ترجیح می دم یک آدم کاملا عادی در یک شرایط کاملا عادی باشم . از اینکه ما اصلا ماشین نداریم کاملا راضی هستم از اینکه در یک محله معمولی در یک آپارتمان کوچک هستیم کاملا راضی هستم . اما سعی کنید این مطلب رو کمتر به همسرتون بگید اجازه بدید اگر دوست داره ریسک کنه تلاش کنه . با وضعی که شما تعریف می کنید حتما ایشون از اینکه در این شرایط هست ناراحته و دوست داره بهترین زندگی رو براتون فراهم کنه پس خودتون هم به این علاقه احترام بگذارید
۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۸ از جنس باد
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهورا جون
خوبین شما؟
******** ** **** **** **** ***** ********* **** ** ***** **** ****** **** *****
پاسخ:
سلام عزیزم ممنون 
ایشون بسیار بی نظیر هستند . من ترم های آخر فقه رو پیش ایشون گذروندم . شخصیت فوق العاده و علم بالایی دارن . بهتون تبریک می گم که شاگردشون هستید . از وجودشون تا می تونید استفاده کنید
۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۳ کنیز فاطمه (س)
سلام سیده بانو جان ..

تسلیت این غم بزرگ این حج نا تمام بعضی حاجی ها...

یاحق
پاسخ:
سلام عزیزم
 آخ ..........  وقتی پیکرهای بی جان و نیمه جان شان را می بینیم به خودم می گویم : خدایا کاش راحت جان داده باشند . کاش خیلی زجر نکشیده باشند .  سعی می کنم ببینم اگر خودم به جای آنها بودم چه حالی می داشتم . اما نمی شود . فقط این بیت یادم می آید که به خودم می گویم :
آتش بگیر که بدانی چه می کشم           معنای سوختن به تماشا نمی شود
سلام طهورا بانو جون خوبید؟شما اکثرا چه زمان هایی میایین نت تا من سوالم رو بپرسم وزودی جواب بگیرم؟
پاسخ:
سلام عزیزم
روزهای دوشنبه تا ظهر که بچه ها بیایند کاملا وقتم آزاده و فرصت دارم بیشتر سر بزنم . روزهای دیگر چون کلاس دارم و بعد هم بچه ها می آیند کمتر وقت می کنم اما باز از ساعت حدود 4 یا 5 عصر می تونم بیام . اما تا ساعت شش بیشتر نمی تونم باشم چون باید برم سراغ تدارک شام و بقیه کارها.5 شنبه ها از ظهر به بعد وقتم آزاد هست تا عصر . اما مرتب سر نت نیستم . 
نکته اینه که هر طور شده خودم رو ملزم می دونم هر روز یه سر بزنم به اینجا تا سوالی بدون پاسخ نمونه مگر اینکه مسافرت باشم و نیام وگرنه سعی ام بر اینه که هر روز لااقل یکبار سربزنم
سلام بانوجان
ببخشید من یه راهنمایی ازتون میخواستم
به نظرتون چطور میتونم با کار در منزل به همسرم کنم کنم؟
پاسخ:
علیک سلام بهارم.
منظورتون فعالیت اقتصادی در منزل هست ؟ اگر منظورتون فعالیت اقتصادیه می شه کارهای زیادی کرد . خیاطی ، بافتنی ، تایپ جزوه ها و مطالب دیگران ، درست کردن صنایع دستی که بازار مناسبی برای فروش دارن مثل کار چرم . می تونید در منزل تدریس دروسی رو داشته باشید که بهش مسلط هستید مثل زبان انگلیسی یا عربی ریاضی و.... من خانمی رو می شناسم که نقاشی می کشه و تدریس هم می کنه و در این کار مهارت بالایی داره .
اگر منظورتون رو درست حدس زدم که هیچ در غیر این صورت بفرمایید تا در خدمتتون باشم

سلام طهورا جان

ممنونم بایت توضیحاتی که برام دادی عزیز واقعا بهم لطف کردی

فقط یه سوال در مورد سلوک گفته بودی :

پرداختن شما به سلوک فقط یک  مسکن است که شما سعی می کنید به وسیله ی آن خودتان را راضی نگه دارید و این طوری بتوانید یک بخشی از آلام و ناراحتی های روحی تان را توجیه کنید اما واقعیت این است که این اعتقاد راسخ شما نیست برای همین است که وقتی به قول معروف کارد به استخوانتان می رسد زیر همه چیز می زنید و آش همان است  وکاسه همان و یادتان می رود کارتان برای خداست .
یعنی از درونم تمایبلی ندارم فقط مسکنه ؟
خوب اعتقاد راسخ من نیست یعنی چی طهورا ؟ چکارکنم اعتقاد راسخم بشه
من دوست دارم پیشرفت کنم بهتر بشم ...
 
یه سوال دیگه
طهورا جان پستای قبلتون رو همه رو خوندم
میشه بگین چطور میشه مهریه رو بخشید ؟
اخه میگن نمیشه که
من همسرم خودش مهریه بالایی پیشنهاد داد حتی بیشتر از تعداد سکه پیشنهادی پدرم!!!!
ولی بعد از چند سال گفت که حالا متوجه شده که باید توانایی پرداختش رو داشته باشه و ازم خواست تعدادیشو ببخشم
من همشو میخوام ببخشم چون الان اصلا اعتقادی به تعداد سکه چه کم چه زیاد ندارم
ولی اخه شنیدم نمیشه!!!
درسته ؟!
پاسخ:
علیک سلام عزیزم.
ببینید گاهی ما برای فرار از شرایطی که در آن هستیم بجای حل بحران و مسئله ای که آزارمان می دهد تلاش می کنم که یک راه میانبر یا بهتر بگویم یک راه در رو پیدا کنیم . گاهی بعضی مشکلات نیاز به حل شدن دارد نیاز به رسیدگی و بررسی موضوع دارد اما ما به هر دلیل از زیر بار این مسئله طفره رفته و راه راحت تر را انتخاب می کنیم . مثلا می گویم اشکال نداره من این مسائل رو تحمل می کنم برای رضای خدا . ناگفته نماند این کار و این برخورد خیلی هم خوب و حسنه است و قطعا اگر از صدق دل باشد اجر دارد اما مشکل وقتی پیش می آید که معمولا ما از مشکلی که داریم سخت آزرده ایم واین آزردگی آنقدر ناراحتمان می کند که مثل یک پرده روی این نیت حسنه را می پوشاند اینجاست که اگر میزان آزردگی بالا باشد و ما هم در ضمیر ناخودآگاه و عمق وجودمان به این معترف باشیم که تحمل این شرایط نه برای رضای خدا که در واقع برای فرار از حل مسئله است ؛ ناگهان با یک تنش عصبی در هم می ریزیم و از اساس بدون در نظر گرفتن نیتی که برای رضای خدا داشتیم گاها" داد و بیداد راه می اندازیم و همه چیز را خراب می کنیم . در این مواقع قبل از اقدام های اینچنین بهتر است با خودمان صادق باشیم و صاف و پوست کنده رفتار کنیم . اگر مشکل واقعا قابل بررسی و حل کردن است این کار را بکنیم تا از بحران بگذریم و اگر نیست با تمام وجود شرایط را برای رضای خدا بپذیریم . خوددار و صبور باشیم و در مواقع عصبانیت صلوات بفرستیم . ذکر صلوات برای دوری از عصبانیت نافع است . در موقعی که احساس می کنید از کوره در می روید نفس عمیق بکشید تغییر موضع بدید مثلا اگر نشسته اید بلند شوید و به اتاق دیگری بروید . یک لیوان آب خنک بخورید . همان لحظه دست یکی از محارمتان را در دست بگیرید مثلا دست خواهرتان .
مهریه را می شود بخشید کی به شما گفته که نمی شه ؟!! اما لازمه قبل از این کار درست فکر کنید و احساسی تصمیم نگیرید . خصوصا این کار را به نوعروسان اصلا پیشنهاد نمی کنم بهتر است اول طرف تان را بشناسید بعد اگر خواستید اقدام کنید ابتدا مقداری را ببخشید و بعد از چند سال اگر دیدید طرف شما انسان درستی هست تمام مهریه را ببخشید .
می توانید زبانی ببخشید همین که به همسرتان بگویید که بخشیده اید کافی است . اگر بعضی هم محضر می روند و کاملا قانونی این کار را انجام می دهند و مهریه شان را می بخشند . 
همسر شما دقیقا کاری براساس سنت اسلام انجام داده . در سنت اسلامی هست که خانواده زن مهریه را کم بگیرند و داماد به جهت بالا بردن شان همسرش و نشان دادن میزان علاقه اش به وی مهریه را بالا ببرد کاری که دقیقا عکس آن در بین ما رایج است 
عطهورا خانم مگه چنتا کامنت دارید که فرصت ندارید نگاشون کنید
همون که گفتم رفتم قم و کاشان
خیلی خوشم اومده از اونجا...شما هم گفتید در جوتبش برو درس بخون که بهترین چیزه

پس در جمع میشه سه کامنت اگه مبشه حذف کنید
پاسخ:
عزیزم بفرمایید مربوط به کدوم پست می شه . من یادم نیست شما کدام کامنت رو می فرمایید . تعداد کامنت ها زیاده . مقدور نیست که دونه دونه صفحات و کامنت ها رو به دنبال این کامنت چک کنم . شما بفرمایید این کامنت مربوط به کدوم پست هست تا راحت تر بشه پیداش کرد. 
۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۲ طلبه آینده
مگهه آقای روحانی چی گفته بودن
من نشنیده بودم
پاسخ:
در یک مصاحبه تلوزیونی در پاسخ به خبرنگار یکی از شبکه های خارجی که پرسیده بود : چرا رهبر شما به آمریکا لقب شیطان بزرگ می ده و آمریکا را دشمن درجه اول می داند ؟و آیا شما هم مثل ایشان آمریکا را شیطان بزرگ و دشمن می دانید؟ آقای روحانی با وسواس زیاد و دقت فراوان جوری که انگار بسیار مراقب هستند نکند خدای نکرده آب توی دل آمریکا تکان بخورد یا از او دلخور شود با احتیاط دیپلماتیک و نه صلابت انقلابی به جای آنکه بی درنگ و محکم در مقام یکی از عالی ترین مقامات این کشور بگوید بله ..... گفت : البته آمریکا یک اشتباهاتی در مورد مردم ایران از زمان مصدق انجام داده که مردم ما را به خودش بدبین کرده و الان ما اولین قدم رو برای رفع مشکل برداشتیم و نوبت آمریکاست که قدمهایی برداره و .....
هر بار که حضرت آقا از مسئله دشمنی با آمریکا و اسرائیل صحبت می کنند جوری محکم و بی درنگ و با صلابت حرف می زنند که جای هیچ تردیدی برای هیچ کس باقی نمی ماند نه این طور چند پهلو و شُل و وارفته .
مسئله بعدی اینجاست که آقای رئیس جمهور شما مطمئن هستید که آمریکا در برابر ملت مظلوم ایران فقط یک اشتباهاتی داشته ؟؟؟! می خواهید یه کم فکر کنید شاید به نتایج بهتری برسید ؟ چپاول ثروت های این مردم در زمان حکومت منحوس پهلوی چپاول فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی سنگ اندازی بر سر انقلاب ملت در زمان مصدق تا سال 57 جنایات فراوان در کشتار و آموزش شکنجه انقلابیون به ساواک راه اندازی 8 سال جنگ علیه این مردم ترورهای مکرر و وحشیانه علیه مردم و شلیک موشک به سمت هواپیمای مسافربری ایرانی و کشتار مردم بی دفاع و.... هزاران جنایت جنگی چه در جنگ سرد چه در جنگ های مسلحانه همه و همه که قلم از نوشتن آنها شرم دارد فقط یک اشتباهاتی بوده ؟!!! 
دعام کنید
کاش حال خوش این روزهام همیشگی باشه
پاسخ:
محتاجیم . به فضل خدا ادامه پیدا می کنه عزیزم . امیدوار باشید
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ****** **** ***** 
******* **** **** ** ******** ****** ** ** **** ****** ***** **** ***** ***** *** *** **** *** ******** **** **** ***** **** ** **** **** ****** ***** **** ** *** ******  **** **** **** *** *** ** *** ****** ** **** *** ** ***** **** **** *** *** **** ** **** ***** ***** *** ***** ** **** **** ******* **** *** ***** ** **** ***** ***** *** ***
*** **** *** *** ** ***** **** *** ***** **** **** **** 
پاسخ:
سلام عزیزم. شما مشکل خودتان را می شناسید این خیلی خوب است یعنی بخشی از راه را رفته اید . روی خودتان کار کنید صلوات با وعجل فرجهم زیاد بفرستید. خودتان را از بقیه بندگان خدا پایین تر بدانید از همه آنها بی کم و کاست . گاهی به رفتارهای خودتان هم دقت کنید ببینید اینقدر که وسواس دارید دیگران چطور با شما رفتار می کنند و مراقب هستید حرفی نگفته باشند که شما آزار ببینید ، شما هم تا به همان اندازه مراقب زبان خود در برابر دیگران هستید .
سلام..وای طهورا خانوم اون پیامی که به اسم سه نقطه دادم حذف کنید من اصلا تاییدش نکردم نمیدونم چطور رسیده
همون ک درباره مسافرت و اینکه گرون تر ان اینگونه ووسائل حرف زدم
پاسخ:
سلام . عزیزم نمی دونم کدوم کامنت رو می فرمایید . از کدوم پست بوده ؟ فرصت ندارم متاسفانه نمی تونم دونه دونه کامنت ها رو بگردم
کاش تصاویر لوازم التحریر ایرانی تنوعی فراوان داشت از طبیعت و آثار تاریخی و مقابر تا آثار کهن ایرانی و اقوام و فرهنگ ها و شهدا و بزرگان این کشور تا دست های همه برای انتخاب بر حسب سلیقه ی ایرانی و اسلامی باز باشه
پاسخ:
بله شما درست می فرمایید هنوز این طراحی ها جای کار داره . مثلا تصویر بابا پنجعلی روی بعضی از دفاتر هست اصلا جاذبه نداره .. بعضی طراحی ها ظرافت یا زیبایی لازم رو نداره . حتی کیفیت بعضی از جلدها اصلا مناسب نیست . هر چند من طراحی های بسیار بسیار زیبا رو هم با کیفیت عالی دیدم اما خب قیمتش بالا بود . ایستگاه متروی شهدای تهران از این دست دفاتر جذاب با طراحی های فوق العاده و جنس خوب داره اما قیمتش یه کم برای ما بالاست .
سلام طهورای عزیز
حالت چطوره بانوی مهرومهربانی؟
بانو تواین روزهای عزیز وپربرکت بادل پاکت باقلب رئوفت برای همه دعا کن.بخصوص برای بی اولادها.
دعاکن که خدا فرزندی سالم وصالح نصیبشون کنه.دعاکن بانو
برای منه رو سیاه هم دعاکن .
پاسخ:
سلام بر بهار سرسبز و زیبا و رنگارنگ .
ان شاالله که خداوند به حرمت حضرت ساره وقتی که بشارت ولادت فرزندش را شنید و به حق هاجر وقتی که هروله کنان فاصله میان صفا و مروه را به امیدیافتن آب می دوید و به برکت اسماعیل وقتی که در برابر امر خدا گردن نهاد برای ذبح شدن ....
و ..... به حق دستان کوچک شش ماهه اباعبدلله که گره های بزرگ را می گشاید و به حرمت پاهای زخمی سه ساله کربلا وقتی که پریشان مو و آسیمه سر در بازارهای شوم شام می دوید و به حق ذبیح اعظم ارباب بی کفن اباعبدالله الحسین خداوندی نسلی سالم و صالح به همه ی زنان این سرزمین و از جمله شما عطا کند . آمین ....
سلام طهورابانو
لطفا ادرس سایتی راکه نوشتم لینک کنید
یعنی میشه؟
مچکر
منم توفیق مادری میخام ای خدا..
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
***** ***** ***** ** ** *** **** ** ****** ****** ****
**** *** * ***** *** ** ****** **** *** *** **** ***** *** ** *** ** ****** ** ****** ***** *** **** ****** **** ******* **** ** ****** *** ** ************ ** **** * ** ***** ** ** **** ****** ** ***** *** ****** *** ** ***** *** **** * ***** **** ** **** ******* ***** ** **** ** ** ***** ****** ** **** ** ** **** *** * **** *** ************** ** *** *** ***** * ******** *** ********** *** * ***** ****** ********** **** ** *** **** ***** * **** ****

پاسخ:
شیما جان سلام من تا جاییکه بتونم و سوادم اجازه بده به فضل خدا و به مدد امام رضا نه در مقام یک استاد که جایگاه من و حد من تا آن اندازه نیست اما در مقام یک خواهر و یک دوست و کسی که امیدوارم بتونم بهت مشورت بدم در خدمتت هستم . امری اگر هست بفرمایید ان شاالله عمری باشد کمکتون می کنم . فقط من نمی تونم بیام وبلاگ شما چون بلاگفا هستید . کامنت هام ثبت نمی شه . لطفا همین جا بفرمایید کامنتتون رو خصوصی نکنید من متن کامنت شما رو حذف می کنم . می تونید اسمتون رو هم تغییر بدید اینطوری شاید راحتتر باشید
سلام طهورا بانو جان خوبی عزیز؟عزیز میشه از شوهر داری یکم صحبت کنی خیلی دوست دارم نکته به نکته بدونم میخوام همیشه برای شوهرم عزیز باشم وفقط به من فکر کنه؟من یک دختر طلبه هستم وان شااا... اگه خدا بخواد میخوام بعد از ازدواج برم تهران یه مقدار استرس دارم فکرم مشغوله 
پاسخ:
علیک سلام عزیزم ان شاالله خوشبخت باشید گلم . من توی این وبلاگ زیاد در این زمینه صحبت کردم . می تونید از آرشیو وبلاگ کمک بگیرید و مطالب قدیمی تر رو هم بخونید . اما بازهم به روی چشم در خدمتم . اما یه نکته به شما بگم استاد ما در پاسخ به سوال مشابه یکی از دوستان در این مورد فرمودند: با همسرتان همان طور رفتار کنید که وقتی قرار است یک مهمان مهم و عزیز و به اصطلاح رودربایستی دار به خانه تان بیاید؛ رفتار کنید . همان اندازه که در برابر آن مهمان روی کیفیت غذا روی رفتارتان روی لباس پوشیدنتان و روی نظافت منزل حساسید و سعی می کنید به او خوش بگذرد ، با همسرتان هم همین طور باشید .
سلام...خدا دخترای گلتون رو براتون حفظ کنه...یاد خاطره ای افتادم دبیر دینی راهنماییمون در مدرسه شاهد که درس میخوندم گفتن برای درس دینی دفتر باربی برندارید ...ولی خانم آل طه به چشم خودم دیدم که چقدر نتیجه عکس داشت وبچه ها ناراحت شدن ودیدشون نسبت به خانم معلم برگشت...
پاسخ:
علیک سلام . سلامت باشید عزیزم . این مسئله باید بررسی بشه به راحتی نمی شه تصمیم گرفت . اینکه کلا" رفتار معلم با بچه ها چه طور بوده . اینکه بیان اعتقادات از طرف ایشون به چه صورت بوده . اینکه آیا ایشون اصلا تونسته بودند با بچه ها ارتباط بگیرند . اینکه تعامل معلم و والدین بچه ها چه شکلی بوده . اینکه آیا معلم اعتقاداتش ریشه ای بوده یا صرفا زبانی بوده . و خیلی مسائل دیگه . تمام اینها باید بررسی بشه . این مسئله حاصل تلاش یکی دو ماهه نمی تونه باشه برای جا انداختن این مسئله باید راههای مختلفی رو رفت باید تلاش کرد . هر چند نیاز هست که طرف مقابل هم انگیزه های لازم رو داشته باشه . شما تصور کنید یک درخت رو که کج رشد کرده و حالا تبدیل به یک درخت جوان شده می بینید که راست کردن و صاف کردن این درخت کار راحتی نیست گاهی راست کردن این درخت مستلزم شکستن اون درخته.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام مجدد
**** ** ** **** ************ ** **** ******* ***** *** ****** ** *** **** *** *** **** ***** *** ****** ** ** *** *** *****
**** ** ** **** *** ******* **** * ***** **** *** ****** ***** ***** ****** *** *** *****
***** ** **** **** ** **** **** **

پاسخ:
علیک سلام 
اقرار به گناه برای غیر از خدا اشکال دارد . اما گاهی مواردی هست که نیاز به درمان دارد نیاز به این دارد که مسئله مطرح شود تا فرد بتواند به واسطه ی راهنمایی هایی که به او می شود مشکل خود را حل کند در این صورت مطرح کردن نه تنها اشکال ندارد بلکه کار درست و منطقی است مشروط بر اینکه مطمئن باشید که آن فرد توانایی های لازم برای حل مشکل شما را دارد . لازم نیست که به هر کسی مراجعه شود.
سلام سیده خانوم
خدا قوت
خصوصی من رو دریافت نکردین؟؟؟(آیکون بغض)
پاسخ:
علیک سلام عزیزم سلامت باشید خانومی .
بله به من رسید اما چون کامنت شما خصوصی بود من نتونستم پاسخ شما رو بدم . از اونجاییکه وبلاگ شما بلاگفاست بنده امکان کامنت گذاری در وبلاگ شما رو ندارم .
اما باید بگم : ضمن عرض ادب و احترام خدمت شما استاد عزیزم انجام خواسته شما به هیچ وجه در توان من و در حد و اندازه و قواره من نیست . من بسیار کوچکتر و ناتوان تر و حقیرتر از آنم که بتوانم از عهده ی چنین کار مهمی بربیایم . به قول معروف :
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف ....

سلام طهورای عزیز

همسر من از آرایش کردن من اصلا خوشش نمیاد بهم میگه بدون آرایش خیلی خوشکل تری.حتی به محض اینکه سر عقدمون منو دید گفت چقدر چشمات ترسناک شدن.منم قید آرایش رو زدم.حالا هم که دخترم 4 ساله شده و بی نهایت کنجکاو جوری با وسایل آرایش من که نگه داشتم برای عروسی ها یه کم استفاده کنم ، برخورد میکنه که یه چیز خیلی خطرناک در حد ماهواره تو خونه است که باید سریعا از بین برن  و از چشم بچه دور باشن و اعتقاد دارن که برای بچه حتی لاک هم نزنم که این وسایل براش عادی هم نباشن.البته من در مورد دخترم به حرفشون گوش دادم و از کوچیکترین وسیله آرایشی برای دخترم استفاده نمیکنم البته اطرافیان میگن دخترت عقده ای میشه نمیدونم تا چه حد حرفشون درسته.ولی در مورد خودم پس حس زیبایی خواهی من چی میشه یه جوری برخورد کردن که می ترسم حتی یه کرم ضد آفتاب بزنم با اینکه من پوستم خیلی حساسه و از  بچگی کک و مک داشتم.حس زیبایی منو کور کرده.حتی بعضی وقتا که یه شهر دیگه برای کار میره وسوسه میشم که دور از چشمش یه خورده به خودم برسم البته هیچ وقت این کار رو نکردم.از این وسوسه ناراحتم که چرا باید اینجوری برخورد کنه که من اینجوری بشم.البته بگم برای خودش هم این سواله که آیا برخوردش درست هست یا نه و از من خواسته که از شما این سوال رو بپرسم که آیا درسته به خاطر اینکه بچه این چیزا براش تو خونه عادی نشن اصلا آرایش نکنم؟و کلا برای آرایش بچه نظرتون چیه؟توی عروسی ها که همه ی اطرافیان برای بچه هاشون استفاده میکنن به بچه چی باید گفت؟

ببخشید که وقتتون رو گرفتم 

پاسخ:
باید دلیل این مسئله رو از همسرتون بپرسید . اینکه بدونید چرا ایشون از اینکه شما در محیط خانه آرایش کنید بدشون میاد. مثلا یکی از آقایان دوست نداشتند که همسرش اصلا موهاش رو رنگ کنه مخصوصا از اینکه همسرش رنگهای روشن برای موهاش بزنه بیزار بود وقتی دلیلش رو جویا شد فهمیدیم که همسرش می گفتن با دیدن موهای رنگ شده ات خصوصا اگر رنگ روشن باشه به یاد زنهای توی خیابان می افتم که با وضعیت های نامناسب بیرون میان از دیدن وضعیت ناهنجار آنها دچار تهوع و بیزاری می شم و دوست ندارم که همسرم حتی توی خانه شبیه اونها بشه . شما هم دلیل این رفتار همسرتون رو جویا بشین ممکنه ایشون دلایلی برای این مسئله داشته باشند . اما دلیل ایشون هر چه که باشه شما می تونید وقتی در مهمانی های زنانه هستید یا عروسی ها یا حتی وقتی در خانه تنها هستید آرایش کنید . 
حساسیت همسر شما نسبت به آرایش کردن دختران تا اندازه ای ممکن است درست باشه . اساتید ما تاکید داشتند هرگز جلوی بچه ها آرایش نکنید . می تونید داخل اتاق شخصی تان بشید در رو ببندید و بعد آرایش کنید اگر بچه ها صورت آرایش کرده شما را ببینند اشکالی نداره اما آرایش کردن شما جلوی بچه ها درست نیست . از طرفی هم اصلا و ابدا دخترتان را آرایش نکنید نترسید عقده ای نمی شود به حرفهای خاله زنکی دیگران گوش ندهید . کنجکاوی دخترتان نسبت به لوازم آرایشی اشکالی ندارد بچه ها اصولا کنجکاو هستند اما بهش بگید این وسایل مربوط به بزرگترهاست و شما نمی تونید ازش استفاده کنید توضیح بدید که اینها وسایل شیمیایی هستند که استفاده از اون برای بزرگترها چون پوستهای محکم و ضخیم دارند اشکال ندارد بگید البته بزرگترها هم اگر خیلی استفاده کنند پوست صورتشان آسیب می بیند شما هنوز کوچک هستی و پوست صورتت نازک و لطیفه استفاده از این وسایل باعث بیماری شما می شه پوستت خراب و زشت می شه . برای همین توی خونه ما قانون اینه که بچه ها از لوازم آرایشی مادر استفاده نکنند. این در مورد عروسی ها هم صدق می کنه . اصلا این کار رو انجام ندید. اما اینکه جلوی چشمش باشه مسئله ای نیست از جلوی دستش جمع نکنید همین که بهش آموزش بدید این وسایل مربوط به اون نمی شه کافیه . 
شرمنده انقد مزاحم میشم
میشه لطفا اگه کلاسی تشکیل شد به بنده خبر بدید؟
من به زودی یه وبلاگ میزنم تا شما خبرم بدید.
ممنون
پاسخ:
اگر کلاسی برگزار شد با این مضمون چشم
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
****** ** ***** **** ** **** ******* ***
****** * ** ***** ******** **** ** *** ** **** ** ***** ***** *** ****
*** **** ***** ** ********* *** ****** * *** ****** *****  **** **** ******* *** *** ***** *** *******  *** ** ***** ******* ** *** * *** * *** * *** *** *** *** *****  *** * ******* ***** **** * ******* ******* *** *** ** **** ** ***** ***** * ****** *** *****  *** **** ******
**** *** **** ***** **** *** ***** ***** ***** *** ** *****
**** * *** **** *** ** *** *******  *** ***** ******** *** ******
**** **** ***** *** ***** ** ******* * **** *** *****   **** * **** *****
***** *** ** **** ***** ** ****** ***** *** ***** **** ****** *** ***** ** ***** ****** * ** *** *** **** *** ***** *** ** ***** *** ***** ** *** **** ******* ** *** **** * **** ******** *****  *** ***** **** *** ****** ** ***** ******
** *** *** ***** ** * **** **** **** ***** *****
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . واقعا اینهمه صبر و مقاومت و جهادی که با نفس دارید جای تبریک و تحسین داره . اما قبول کنید که شیطان به این راحتی ها دست از سر آدم برنمی داره . من خیلی معذرت می خوام که این مثال رو می زنم اما هر چی گشتم نمونه بهتری پیدا نکردم . دور از جان شما فرض کنید معتادی قصد ترک اعتیادش رو داره مدتها هزینه و وقت صرف می کنه بارها شکست می خوره تا بالاخره موفق به ترک مواد می شه .ترک اعتیاد پایان راه نیست تازه آغاز راهه . به فرد معتاد هشدار داده می شه که بعد از ترک باید از رفت و آمد با دوستانی که با آنها مواد مصرف می کرده خودداری کنه . از رفتن به مکانها یا حتی اتاقی که در اون موادمصرف می کرده باید خودداری بشه . گاهی معتادین بعد از ترک می گن که در زمان مصرف مواد اغلب از ماشین مثلا پراید نقره ای برای خرید یا مصرف یا حتی استفاده مواد استفاده می کردند و حالا بعد از ترک با دیدن هر پراید نقره ای به سمت مواد گرایش پیدا می کنند. وقت های اضافه که کاری برا ی انجام ندارن و فکر فرصت پرواز داره همین طور مواقع استرس یا ناراحتی به مواد گرایش پیدا می کنن. اینجا مشاور اغلب بهشون توصیه های لازم رو می کنه . و مهمترین آنها پرهیز از بیکاری و گذران زمان به بطالت هست . از جمله پرهیز از قرار گرفتن در شرایط ترغیب به مصرف مواد هست .
شما الان باید کاملا از شرایطی که باعث ترغیب شما می شه پرهیز کنید . سعی کنید وقتتان را پرکنید . این پرکردن وقت می تونه با شرکت در کلاسهای ورزشی باشه می تونه با پرداختن جدی با درس خوندن باشه . سعی کنید به خودتان مسلط بشید و هر طور ممکنه دوباره وضعیت درسی تان را به شرایط سابق برگردانید. احساس سرخوردگی و عدم اعتماد به نفس باید در شما درمان بشه . اگر فکر می کنید رفتن به دانشگاه فعلا درشرایط موجود براتون سخته درصورتیکه می تونید یک ترم مرخصی تحصیلی بگیرید و به جاش به کلاسهای دیگه برید که علاقه دارید ممکنه این علاقه در کلاس های ورزشی باشه که من خیلی باهاش موافقم ممکنه در کلاس خیاطی باشه یا آشپزی یا کلاس بافتنی که خیلی خوبه و فکر شما رو مشغول می کنه . اجازه ندید که شیطان شما رو درست در لحظات طلایی ضربه کنه . مقاومت کنید و صبر داشته باشید من می دونم کار سختی هست اما یقین دارم که اراده شما از وسوسه شیطان قوی تره
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
 

 ****** **** ** **** ***** ********** *** ***** ***** **** ***  ***
********* * ** ****** * ***** ** ** **** ** **** ** **** ***** ***** ********** *******
******** ***** ***
***** **** *** ** **** **

پاسخ:
سلام سارا جان . متاسفانه من مشاوری که تلفنی به شما مشورت بده سراغ ندارم . مرکز مشاوره سراغ دارم اما باید حضوری برید . خودم مشاوره تلفنی می دهم اما این مشاوره ها اغلب اصلا کوتاه نیست اساس کار مشاوره برای حل یک بحران یا یک مشکل دانستن طرف مشورت و مشاوره است با مکالمه کوتاه این اتفاق نمی افته و اگر میزان اطلاعات ناقص باشه طبعا مشکل گشا نخواهد بود
سلام

پاسخ:
علیک سلام . شما چهار کامنت بدون متن فرستاده بودید !!!!!!!!!!!!!!!
برای مسئولین حوزه مقدوره که از حوزه های دیگه هم طلاب اون کلاس ها رو شرکت کنن؟
من و دوستانم دنبال یه همچین کلاس هایی هستیم.
پاسخ:
این کلاسها در تمام ترمها تشکیل نمی شه . مثلا این ترم اصلا ارائه نشده . اما از اونجاییکه اینجا یه حوزه آزاده هرکسی می تونه شرکت کنه .
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
***** ***** *** **** *****
**** ******* ****** *** **** * *** **** *****
*** ** **** ***** ***** **** *** **** ******
**** * **** ** **** ** ** *** **** *****
*** *** **** ** **** **** ******** ****** **** ***** *****
*****

پاسخ:
سلام 
کار خوبی کردید ان شاالله موفق باشید . من از زمان شروع کلاسها در این ترم بی خبرم همین طور از مبلغ جدید.
بله من از کلاسهای دیگر هم استفاده می کنم مثل حوزه

 یک دنیا ممنونم بانوی نازنینم. هم از همه صحبت هاتون و هم دعای خواهرانه تون.

خدا خیرتون بده

پاسخ:
خواهش می شه . ناقابل بود
یعنی یکی از فانتزی های من اینه ک همچین مادری بشم برا بچه هام!
بی تعارف و جدی!
خدا شما رو برا دخترای گلتون نگه داره!
من عاشق اسم صبوراتون شدم :)
پاسخ:
حتما به فضل خدا شما مادر بهتری خواهید شد 
بی تعارف و جدی
خدا شما رو هم برای عزیزانتان حفظ کند
من عاشق روشنایی صبحم . عاشق فرصت دوباره ای که برای زندگی و جبران خطاهایم ، خدا به من داده است .
۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۰۳ بانوی گمنام
سلام طهورا جان خوب هستید ؟ خدا شما و دختران گلتون رو حفظ کنه
منم طی یک عملیات انتحاری دفترهای دانشگاه رو عکس شهدا و حضرت آقا انتخاب کردم
پاسخ:
علیک سلام
خسته نباشید موفق و منصور باشید
ممنونم از شفاف سازیتون :)
التماس دعا :)
پاسخ:
خواهش می کنم گلم
محتاجیم به دعا
۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۱۹ در ارزوی بندگی
ن بانوجان،ن عزیزدل
من واقعا روسیاه شدم،شما حرفی نزدین ک بخواین حلالیت بخواین،ببخشین منو ک حرفم دلتون لرزوند،حلال کنین،ب شما و حرفاتون پناه میارم همیشه،خوبین دلتون بزرگه خوش ب سعادتتون،الحق ک از تباره پیغمبر پاکین،دعام کنین،همه جوره محتاج دعام
پاسخ:
اتفاقا کار خوبی کردید به من یادآوری کردید که مراقب نوشته ها و حرفهایم باشم شاید از سر بی تجربگی و ندانم کاری دل عزیزی بشکند
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام بانو جان
*** *** ***** ** ** **** ****
***** ****** **** ***** ** **** *************
****** ***** ***** ** **** ***** ****** ***** ** **** *** *** ** **** ***** ****** ** *****
**** *** **** *****

پاسخ:
سلام عزیزم
ان شاالله  ان شاالله  ان شاالله
درسته عزیزم
۲۷ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۴ ریحانه مامان دوقلو ها
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام بانو جان
***** **** **** * *** **** ***** ****** * *** ******* ***** *** ** *** ** ****
** ** ** ****** * **** *** ****** *** *** * **** ** **** **** ** *** ** **** *** * *** **** *** ****** ***** **** ** **** ** ***** **** **** * *** **** ** ***** **** **** **** *** * **** *** **** **** ****** **** **** **** ** **** *** *
**** ** ** *** *** ** *** **** **** **** ** **** *** *** ** ****** ** ** * *** **** ***** ** **** *
**** *** **** ** *** ****  * *****

پاسخ:
سلااااااااااااام 
ای وااااااااااااااااااااااای .!!!!!!!!!!!!!! خدای من آخه چرا ؟ برای چی ؟ شما ساکن کدوم شهری ؟؟ می دونید از ابتدای سال من چند بار این خبر رو از دوستان مختلف شنیدم ؟! چرا این قدر زیاد شده این مسئله ؟ مخصوصا توی تهران !
اما          صبور باش عزیزم . ان شاالله گشایشی این وسط هست 
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۲۲ در ارزوی بندگی
من جان
بانو راست میگن،وصعیت منه روسیاه نه با شما که با همه فرق داره،همه جوره باید بهم یاداوری بشه این روسیاهی و بدبختی
پاسخ:
ای داد بیداد . خاک بر دهانم عزیزم . من غلط بکنم اگر قصدم ناراحت کردن شما بود. خدا شاهد است اشتباه می کنی . در پیشگاه خدا من از همه شما رو سیاه تر هستم . در محضر خدا ، امام رئوف را به شهادت می گیرم که کنیز کمترین و کوچکترین بنده خدا هستم و نه بیشتر . من کی باشم که بخواهم شما را خدای ناکرده ناراحت کنم . باور کنید اگر ستار العیوب بودن خدا نبود و پرده ها کنار می رفت همه به میزان حقارتم پی می بردید . خواهر گلم من خاک پای شما هستم قصد نداشتم با این کلام شما را آزرده کنم . عزیزم حقیر کمترین از شرایط خواهر گلم که به نام " من " کامنت می گذارند کاملا آگاهم و حدس زدم که احتمالا شرایط شما باید با شرایط ایشان متفاوت باشد . فقط همین ؛ منظورم همین تفاوت بود ولاغیر. قصد یادآوری چیزی به شما را نداشتم که اگر بنا به این است روزی هزار بار خودم شایسته تر هستم به این یادآوری .
شما را به حرمت امام رئوف حلال کنید . بگذارید به حساب نادانی و کم تجربه بودنم . بگذارید به حساب ندانستن و کم فهمی ها و کج فهمی هایم .
سلام بانو 
خیلی ممنونم , باخوندن پاسختون خیلی آروم شدم .
یه سوال دیگه , در مورد نماز برای بعدا در تربیت فرزند مشکل پیدا نمیکنیم ؟ 

پاسخ:
سلام عزیزم
خواهش می کنم . نه ان شاالله این طور نمی شود زیاد با ایشان مهربانی کنید از راه هایی که گفتم و به شکل غیر مستقیم وارد شوید زیاد به محضر خدا برای داشتن فرزندی سالم و صالح استغاثه کنید . خدا کریم است بانو . امیدوار باشید به فضل او
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** *******
*** ** ** ***** * ***** **** ***** ***** ****
****** *** **** ******* *** ***** *** ***** ** *** *****
** *** **** ** **** **** ***** *** ******* **** *** **** ***** *** ** * ** ** *** ***** *** ** * ***** **** **** ***** ***** * ****** ***** ** ****** **** *** * *** * ***** ** **** ** ******* ** ** ** *** *** ****** ** *** ** * ****** ***** * ***** ***** *** **** **** ** ** **** ** **** **** *** ******* ***** * **** *** *** ***** ** *** ***** ** *** ******* **** ****
******* **** **** * *** ***** ** **** *** * **** ****** *** ***** ***** ******** ******
***** * ***** ***** **** ******* *** ***** *** ****** *** * ***** **** ** ** *** * ** ** ******* ***** ****** ** ** **** **** *** * ***** ** ** ***** * ****** *** *** *** ** **** *** ***** * *** **** ** **** ***** ** ** ******* *** *** * ******** ***** ***** ** ***** *** **** **** ** *** *** **** ** *** *** ** *** **** ******* **** **** ***** *** ****** ** ** **** *** **** **** ** *** *** ** *** ****** ******* ** **** ** *** * ****** ****** ************ **** *** ****** ** ******** **** **** ***** *** ******** ***** *** ** **** **** *** ***** **** ** ***** *** **** ** ***** **** **** ******* ****** **** ******** **** **** **** ** *** ***** * **** ****
**** **** **** *****
**** ** ** ***** ****** **** ***** *** ** **** *****
*** ***** **** ***** ** ** ** ** **** **
**** **** ***** *** ****** ***** * ***** ***** **** * **** ** **** ** *** ***** ******
**** ** ** ****** ****** **** *** *** **** ******
**** ** *****
** *** ** *** ****** ***** **** *** *****
** *** *** **** ** **** **** * ***** ****** ** ** ** **** ***** ** **** ****** ***** **** ** *** ** *** *** *** **** ****** * ***** *** * **** **** ***** ** *** *** ***** ***** ** *** *** **** *** **** *** ** *** *** ******** ** ***** * ****** ** ****** *** ** *** *** **** ** ** *** **** *** * *** **** ** **** ** **** ** ***** *** ** *** **** ** ** ***** *** * *** ***** ** ***
** ** ***** ****
** ****** ** *************

پاسخ:
دلای مهربان و عزیزم سلام . این دست مسائل پیش از برگزاری مراسم کاملا طبیعی است . متاسفانه در جامعه ایرانی تنش های پیش از عروسی و میزان اضطراب و استرسی که به زوجین تحمیل می شود از یک طرف و نگرانی از آینده همین طور دخالت های از سر دلسوزی والدین و مشکلات مالی و حجم زیادی انواع کارهای پیش از ازدواج که بیشتر جنبه تشریفاتی دارد و تلاش زوجین برای راضی نگه داشتن همه باعث بروز این مسائل می شود . شما هم مثل سایرین از این قاعده مستثنی نشده اید. اما این وسط باید هنرمند باشید باید هر دو بتوانید میان این آشفته بازار توانایی مدیریت اوضاع را داشته باشید . بهترین کار این است که در آرامش و بدون درگیری در جایی آرام بنشیند و با هم حرف بزنید . به هم یادآوری کنید که فقط و فقط خودتان دو نفر هستید که مهم اید . بدانید که اینهمه درگیری و آشفتگی برای چند ساعت عروسی واقعا بی انصافی است این شب بهترین شب زندگی شماست و قرار نیست که با این مسائل خراب شود . یادتان باشد از حالا تا آخر زندگی تان هرگز نباید اطرافیان در جریان مشکلات و درگیری ها و دلخوری ها و دعواهای شماباشند . این مسئله خصوصی است و جز در مواردی که نیاز به مشورت با یک فرد امین و آگاه دارید لزومی ندارد که همه در جریان مشکلات و اختلاف نظرهای شما قرار بگیرند ولو پدرومادرها. اغلب والدین از سر دلسوزی و همین طوری نگرانی دست به کار می شوند و این وسط ممکن است حرمت ها شکسته شود و علاقه ها زایل گردد. اسلام جز در موارد نادر و مواردی که حرامی توسط یکی از زوجین سر می زند اجازه نداده که اسرار زندگی مان را برای همه فاش کنیم . اگر قرار است با همسرمان بحثی داشته باشیم چه لزومی دارد که جلوی دیگران باشد . در ثانی یاد بگیرید که یک گوش تان در برابر تندی ها و حرفهای دیگران در باشد و یک گوشتان دروازه . خودتان را کاملا به بی تفاوتی بزنید این کار شاید به نظر سخت باشد و احساس کنید مگر می شود که خواهرشوهرم فلان حرف را بزند و من به روی همسرم نیاورم و بی تفاوت باشم ؟ باید بگویم که بله می شود . یا اینقدر باید جسور باشید که بی رودربایستی در کمال آرامش و متانت و ادب پاسخ حرفهای غیرمنطقی دیگران را بدهید و نشان بدهید که ناراحت شده اید یا اینکه اگر اینقدر جسور نیستید تنها راه این است که بی تفاوت باشید گفتن مکرر این نکته که به همسرتان که ببین فلانی اینو گفت ببین فلانی این کار رو کرد واقعا هیچ دردی از شما دوا نمی کند. همسر شما قبل از اینکه همسر شماباشد برادر خواهر شوهرشما بوده پسر مادرشوهرتان بوده او سالها در کنار خانواده اش زندگی کرده و واقعیت این است که آنها را دوست دارد و نمی تواند به راحتی جلوی آنها بایستد وقتی شما مکرر به او شکایت می کنید او ناچار می شود برای فرار از بحران درست مثل خود شما رفتار کند بگوید دیدی بابات اینو گفت دیدی برادرت اینو گفت و این قصه عینا در مورد شما تکرار می شود آنها خانواده شما هستند و دوست ندارید که ..... در نهایت این را به شما بگویم که بعد از چند سال ممکن است آستانه تحمل ایشان به سر بیاید و برای خلاصی از این شرایط حرفی را بزند که اصلا به آن اعتقاد ندارد اما چاره ای جز گفتنش را ندارد چون احتمالا توانایی مدیریت مسئله را ندارد : زن زیاد است اما مادرم فقط همین یکی است . باور می کنید این جمله ای است که اغلب مردها وقتی کارد به استخوانشان می رسد از شکایت همسرانشان می گویند؟! آنوقت زن در خودش خرد می شود . و تازه اوضاع بیخ پیدا می کند . خواهر گلم توصیه من به شما این است که از همین ابتدا عادت کنید شکایت خانواده همسرتان را به همسرتان نکنید . 
هرگز مشاجراتتان را در حضور دیگران نبرید چون فقط حرمت شما شکسته می شود و پیش دیگران احترامتان شکسته می شود ما در این مورد حدیث هم داریم .
جلوی خانواده تان زیاد به همسرتان حرمت بگذارید تا همه به ایشان احترام بگذارند . یادتان باشد احترام احترام می آود.
به همسرتان بگویید که همان طور که شما حرمت والدین ایشان را رعایت می کنید توقع داریدکه ایشان هم همین طور باشند .
مراسم عروسی قرار است باعث شادی و ایجاد الفت و مهربانی و نزدیکی شما به هم بشود نه این که یک مراسم اعصاب خرد کن که همه اش منتظرید کی می آید و تمام می شود تا شما خلاص بشوید . وقتی مراسم عروسی تمام شود می بینید که اینهمه هیاهو و عصبانیت فقط برای این چند ساعت چقدر مسخره بوده . به سرعت جشن تمام می شود و شما می بینید که همین بود . به همین سادگی و کوتاهی .
یادتان باشد این مراسم شماست و قرار است شما برای آن تصمیم بگیرید با هم یکدل شوید و کاری را انجام بدهید که خودتان دوست دارید البته احترام بزرگترها را حفظ کنید .
الان این اتفاق چیزی بوده که رخ داده و تمام شده دیگر به آن فکر نکنید در باره اش با هیچ کس حرفی نزنید . با والدینتان هم همین طور با آنها هم دیگر در این رابطه حرف نزنید . بگذارید همه چیز فراموش و تمام شود .
در مورد درس تان هم لازم نبود دو تا هندوانه را با یک دست بردارید آنهم در این شرایط کاری که دارید می توانید فعلا بار این مسئله را کمی کمتر کنید تا فشار کمتری به شما وارد شود. در مورد منزل تان هم که در شهر دیگری است شما حق دارید کاملا این غربت را درک می کنم اما یادتان باشد این مسئله ای بوده که شما باید قبلا در موردش تصمیم می گرفتید و حالا که این تصمیم را گرفته اید باید صبوری کنید و به خدا توکل داشته باشید .
هیچ اتفاقی نیفتاده شمااولین دختری نیستید که در این شرایط عروسی می کنید آخرینش هم نخواهید بود کافیست که کمی آرامش داشته باشید به خدا توکل کنید از تنش هایی که اغلب بی مورد و الکی است پرهیز کنید . به آینده خوشبین باشید . 
فعلا همسرتان گمان می کند غرورش لکه دار شده ممکن است مقصر هم باشد اما پیگیری مسئله الان کمکی نمی کند و فقط شرایط را بدتر می کند شک نکنید که همسرتان بی نهایت شما را دوست دارد فقط کافیست به دلش راه بیایید کمی آرامی باشید دلیل نگرانی ها استرس ها و بدخلقی هایش فقط فشاری است که بی نهایت به دوشش سنگینی می کند و شما قرار است که مایه آرامش او باشید او الان به شما و آرامش و متانت و مهربانی تان نیاز دارد الان که زیر بار حرف دیگران است الان که سعی می کند شما را راضی نگه دارد الان که تلاش می کند میان شماو خانواده اش و خانواده ات توازن برقرار کند الان که با هزار مشکل مالی سعی می کند یک جشن خوب بگیرد الان که نگران مسائل مختلف آینده است الان که ...... او یک مرد است و افکارش مشغول تر از شماست . به او آرامش بده و مطمئنش کن که در کنارش هستی او مرد زندگی شماست و تکیه گاه شما . فقط آرام باشد و بزرگواری به خرج بده . شما راه هیاهو و دعوا و مشاجره را رفته ای و نتیجه ای نگرفتی حالا یکبار هم این راه را برو ضرر نمی کنی . خوشبخت باشی بانو . همین چند لحظه پیش زیر باران شدید به یادت بودم و برای خوشبختی ات دعا کردم. 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
*** *** ******* **** **** ********* *********** ************ *** *** **** *** **** * ***** *** * ******* * **** *** ****** *** ***** ******* ***** ************ *** **** ******* ******* ***** * **** ******** **** ** **** ** **** ******* *** ********** * *** ****** *********** ****** ******** ************** ***** **** *** ** *** ************ ********** **** ***** ****
*** *** ***** ****** ***** ****** **** *********** *** ****** ******** **** * *** * **** *** ******** *** ***** **** ******* *** ***
* *** ***** ******** ****** ***** *** ***** ****** * **** ***** **** ***** ************** ****** * ****** * ***** * *****
**** **** ******
پاسخ:
عزیزدلشکسته ام سلام . از خدا می خواهم که ان شاالله به فضلش حاجات شما را برآورده کند . خواهر خوبم دوست خوب و شایسته و صالح روزی است . این روزی را باید بخواهید تا به شما بدهند . فاصله ی بین نماز صبح تا طلوع آفتاب را بیدار باشید و دعا کنید تا خدا این روزی را نصیب شما کند . برای ازدواج به پدرو مادرتان نیکی کنید تا از شما راضی شوند و برایتان دعا کنند . آیه های 54 تا 56 سوره اعراف را روزانه 70 مرتبه بخوانید نافع است ان شاالله .رابطه خودتان را با خدا تقویت کنید و صبور باشید .دعای یستشیر را زیاد بخوانید . چله زیارت عاشورا بخوانید . 
سلام چقدر عالی.
ان شاالله هرچه زودتر همه مادرهامون یاد بگیرن و فهمیده تر بشن.
بچه ها با یک عکس انگیزه شان باز می گردد وما گاهی بر عکس...
۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۰ ♡بهشـــت زودهنـــگــام♡
سلام
پستاتون یه طرف جوابای به نظرات یه طرف خودش چندتا پست جامع حساب میشه
خدا حفظتون کنه برای خانواده تون و همچنین ما که از حضورتون بهره می بریم...
حضور مهربانانه تون...
ارادتمندیم بانو جان...
پاسخ:
سلام بانو بهشتی ام .ان شاالله که خدا به شما توان بده گلم . خدا عزیزانتون رو براتون حفظ کنه بانو جان
به وبلاگت سر زدم امامتاسفانه رمز نداشتم و نفهمیدم چه طوری شرایط رو پشت سرگذاشتی اما هر چه که بوده با تمام سختی هاش تموم شده و شما ایام و روزهای خوبی رو ان شاالله در پیش و خواهید داشت . به فضل خدا امیدوار باشید .
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام بانو لطفا پس از خواندن متنم آن را منتشر نکنین.

**** *** ****** *** ** *** ***** ** ******* ***** ******* *** * ** **** *** ****** *** ****** ***** **** *
**** ** * ******* ***** *** ***** ***** **** *** ***
** * **** *** **** * *** *** *** ** **** ** ****** **** * ******* **** 
*** *** *** ******** * ********** ********** ** **** ****** * **** ** ** ** ***** ***** ** **** ****** ** **** **** **** *
**** ***** **** ** **** **** **** *** ** ******* **** *** * ***** ** ** ***** ******** *** ** * 
*** *** ***** ***** **** ****** *** ** *** **** ***** **** ** ** **** ***** ***** ***** ** *** *
** **** ******* ** *** ******* ***** **** ** ** ******* **** *** * *** ****** *** *** *** * *** ** **** ** *** ******* *** *** *
** *** **** *
***** **** *** **** ****** **** * ********* *** ** ***** *** **** *** *
**** **** *** ******* ** ** ***** **** * *** ***** **** ** ***** *** ****** ** ** ****** * 
*** ***** ** * 
**** *** ** **** ******* * **** *** **** **** *** **** *** **** * ******* ** *** ** **** ******* **
**** * **** *** ** *** ****** **** **** * *** *** **** ** **** * **** *** **** * ***
**** *** ** ******* **** ***** ** **** **** **** *** **** ** *
** *** *** *** ****** ** *** ** *** ** ** **** **** * *** *** ****** ****** *** ** **** ** *** **** *** ***** ****** ** ** ***** ** **** *** ** ***** * *** ******* *
** ** ********* *** ****** *** **** ** *** **** ** **** **** ***** ****** *
**** ***** *** *
**** ** **** * 
* ***** *** ** ***** ******** *
********* * ***** ***** ***** ** ****** *** **** ** ***** ***** **** ***** * ***** ** **** ****** ** **** **** **** ******* *** * *** ****** ** *** *** *** * ***** ****** * 
** **** ****** ** ** **** **** * *** ***** **** ** ** **** ** ** ******** ** ***** **** *** ** ***** ***** *** * *** *** ** ***** *** ****** * ** ** ******* * 
*** **** ** ** **** ** ******** **** **** * **** **** ***** ** ***** ** ** ******* * * ***** *** ** ****** *** ** *** *** *** *** ****** ****** *
** ****** ** **** ***** ***** *** * *** ******* ***** ** ** *** ******* **** **** **** ** **
**** ****** *** ***** ** ** *** *** **

پاسخ:
هانای مهربانم سلام . برات آرزوی خوشبختی می کنم . در مورد مسافرت و اتفاقی که افتاده بهترین کار اینه که در کمال آرامش و متانت در این مورد با همسرت صحبت کنی . کاملا براش توضیح بده که چادر پوششی هست که شما از همراهی اش احساس امنیت و آرامش می کنید هیچ ناراحتی و اذیتی برای شما نیست و اگر هم باشد برای شماست و شما اختیار این را دارید که با کمال میل گرما و عواقب دیگر این پوشش را به روی چشم بگذارید و صبوری کنید . برای ایشان شرح دهید همانطور که اگر من از شما بخواهم لباستان را در انظار بیرون بکشید تا گرمای هوا آزارتان ندهد ؛ به شدت به شما بر می خورد و از حرفم تعجب می کنید ، چادر هم برای من همین حکم را دارد. توضیح بده که در زندگی ات خط قرمزهایی داری و حجاب یکی از آنهاست .
اما در مورد نماز . شما اصلا نیازی نیست که در این مورد به ایشان تذکر بدهید این تکلیف شرعی خودشان است و نهایتا با یک بار تذکر شما مسئولیتی هم اگر بوده از گردن شما کم شده . ضمن اینکه همین که ایشان صدای خودش را بشنود و فقط اندکی از زمزمه آهسته بلند تر باشد کافیست و واقعا نیاز به بلند بلند خواندن به آن معنایی که شما فکر می کنید نیست این پاسخ شامل ارکان دیگر نماز هم می شود . اگر بنا به تذکر و احساس تکلیف بوده ؛ شما این کار را انجام داده اید دیگر مابقی به خودشان مربوط است تذکر های پی در پی و مستقیم فقط ایشان را به مقاومت بیشتر ترغیب می کند به جای این نوع تذکر دادن می توانید هر از گاهی عبارات زیبا یا حدیث یا روایتی از اهل بیت را با خط زیبا و آراسته برای ایشان بنویسید و جایی که در دید ایشان هست نصب کنید یا مثلا در جیب کت ایشان بگذارید . تذکر کلامی مستقیم چاره کار نیست این کار بهتر است غیر مستقیم باشد. مثل همان حدیث معروف که گمانم از پیامبر هست که نمازگزاری را که نمازش را تند می خواند به کلاغی که به سرعت دانه بر می چیند تشبیه کرده اند . و اینکه مثلا اگر قرار باشد به علت نماز چیزی به شما داده شود قطعا باید این نماز همراه با آرامش و طمانینه باشد.
در مورد جمع هایی که غیبت می شود : می توانید سعی کنید تا رفتار فردی که از او غیبت می شود را به اینکه شاید منظور بدی نداشته توجیه کنید . مثلا بگویید " احتمالا بنده خدا حواسش نبوده قصد بی احترامی نداشته " یا از این دست . می توانید مسیر بحث را عوض کنید و یک موضوع دیگر پیش بکشید . می توانید به بهانه ای از آنجا بلند شوید و خودتان را تا مدتی به کاری مشغول کنید . می توانید اگر جراتش را دارید وقتی غیبت شد بلند صلوات بفرستید تا همه بفهمند کار دارد بیخ پیدا می کند. در ضمن لازم نیست این موضوع را به همسرتان بگویید . این کار درست نیست 
سلام طهورا خانم عزیزم
سوال در ارزوی بندگی دقیقا موقعیت منه
خیلی فکرم مشغوله .... یعنی گناه نکردن الان من بخاطر اینه که موقعیت گناه نیست
پاسخ:
علیک سلام عزیزم
موقعیت ایشون با شما متفاوته احتمالا . خودتان را در جایگاه خودتان قرار بدهید نه دیگران . شما الان کاملا موقعیت گناه کردن رو دارید اتفاقا و دقیقا دارید با نفس خودتان و وسوسه شیطان مقابله مستقیم می کنید . حتی اگر فرضا موقعیت گناه کردن از کسی گرفته بشه به این معنا نیست که حالا دیگر توبه کردن چه فایده ای داره ؟ این اتفاقا وسوسه شیطان هست که تلاش می کنه توفیق توبه را از شما بگیره . انسانها در تمام لحظات در معرض آزمایش هستند و نیاز دارند که با نفس و وسوسه شیطان مقابله کنند . 
ممنونم از جوابتون. اتفاقا من چندین و چند بار جواب شما رو به اون دوستمون خوندم تا مطمئن بشم من اشتباه نکردم. شما یه بار دیگه پاسخ خودتونو اگه به دوستمون نگاه کنین متوجه میشین که بنده حرف شما رو کپی کردم. الان هم مجددا کپی می کنم: "حداقل باید در ماه یک دست لباس تازه بخرید".
عین کلمه ی "باید" هم برگرفته از پاسخ شماست.
در مورد سر کار هم همین طور. وقتی شما می فرمایید "بالاخره نمی شود که هر روز فقط با یک دست مانتو و کیف و کفش سر کار رفت ؟ من تمام این دوران ها را پشت سرگذاشته ام"، تنها برداشتی که من می تونم بکنم اینه که شما به این موضوع اعتقاد دارین و بر همین اساس هم عمل کردین.
ضمن اینکه در پاسختون به من متوجه نشدم چرا با گفتن "مجبور می شود برای حفظ ظاهر اجتماعی ... تا در افکار عمومی مربیان مهد این طور تصور نشودکه لابد این بچه فقط همین یک دست لباس را دارد." این عمل رو به نحوی تایید می کنین؟ آیا ما باید بر اساس "افکار عمومی مربیان مهد" به بچه هامون لباس بپوشونیم؟
من خودم کار کردم و می کنم و هرگز چنین هزینه هایی به زندگیم تحمیل نشده. به نظرم اگه کسی این مدلی خرج می کنه، مدل خرج کردنش این طوریه و ربطی به مهد رفتن بچه یا سر کار رفتن خودش نداره. حتی اگه بچه مهد نره، هر روز می برنش بیرون و برای بیرون رفتن براش لباس می خرن و خودشون هم برای بیرون رفتن از خونه مانتو می خرن. این سبک خرج کردن باید درست بشه، نه اینکه سر کار رفتن باید حذف بشه.
(البته حرف من بحث سر کار رفتن یا نرفتن به خاطر رسیدگی به بچه رو نفی نمی کنه، صرفا از دیدگاه لباس خریدنی که شما فرمودین عرض کردم).
پاسخ:
فریبا جان عزیزم دلبندم . من واقعا سعی کردم پاسخ شما را روان و ساده بنویسم تا شما از سوتفاهم بیرون بیایید . الان واقعا نمی دانم چطور باید توضیح بدهم ضمن اینکه عرض می کنم کامنت هایی که متن سوال حذف شده ممکن است پاسخی همراه با ایهام برای شما داشته باشد چراکه شما از اصل مسئله کلا" بی خبرید .
کلام من در پاسخ کامنت زهرا جان بیشتر جنبه سوالی داشت تا دستوری . منظور من این نیست که الزاما تمام زنان شاغل باید برای بچه هایشان هر ماه لباس تازه بخرند و خودشان هم ، همین طور . بلکه عرض کردم معمولا در محیط های شغلی و اداری خصوصا در شهرهای بزرگی مثل تهران خیلی از خانمهای شاغل این خصلت را دارند که خودشان را ملزم به این نوع خریدها می کنند حالا خوشبختانه شما این طور نیستید اما خیلی ها هستند . حتی ممکن است خود زهرا جان هم این طور نباشد من صرفا نظر اکثریت رو گفتم . اکثریتی که قائل به این هستند که وجه اجتماعی خودشان ممکن است به خطر بیفتد. اینکه عرض کردم من قبلا این شرایط رو تجربه کردم به این دلیل است که در محیطی که من در آنجا کار می کردم تقریبا بدون اغراق بجز دو سه نفر انگشت شمار همه همین طور بودند بدون کم و کاست . برای همین بود که اگر کسی خلاف این جریان شنا می کرد به سرعت به چشم می آمد . من با این افراد همکار بودم و از نزدیک این مسائل را می دیدم . وگرنه ......... به جون مادر صدام من چنین اعتقادی ندارم ...
ضمن اینکه من در مورد خانم های شاغل عرض کردم صحبتم در مورد خانمهای خانه دار نبود. بدیهی است که ممکن است این خصلت در خانمهای خانه دار هم باشد اما بحث من در مورد آنها نبود .
اما......... در صورتیکه کاری هست که انجامش از عهده مردها در جامعه برمی آید و الزاما به حضور زنان نیاز نیست بهترین کار برای زن ، توجه به توصیه اهل بیت و ماندن در خانه و رسیدگی به اموری است که انجامش از عهده هیچ مردی برنمی آید . کاملا واضح و مبرهن است که زنان بدسرپرست یا بی سرپرست از این قاعده مستثنی هستند .

صمیمانه و از ته دل آرزو می کنم سوءتفاهم شما رفع شده باشد .و من الله توفیق 
سلام
عالی بود
تمت کاش میگفتید چگونه برخلاف جریان اب حرکت کردید و دخترانتونو مجاب کردید...؟؟؟
پاسخ:
علیک سلام عزیزم
این کار سالها طول کشید با حرف هم درست نمی شود حتما باید با عمل همراه شود . باید بچه ها در عمل در پدر و مادر شجاعت انجام خیلی از کارهارا یاد بگیرند . مادری که بیشترین لوازم منزلش خارجی است و پیوسته در مغازه ها دنبال کالای خارجی می گردد هرگز نمی تواند توقع داشته باشد که فرزندش به گفته رهبرش توجه کند و کالای ایرانی بخرد .
مادری که دوست دارد الگوی فرزندش یک الگوی حقیقی و مناسب با اعتقاداتش داشته باشد نباید برای تشویق های گاه و بیگاه فرزندش از برچسب های باربی استفاده کند . 
مادری که دوست دارد فرزندش از کتابهایی با ادبیات فاخر بهره ببرد نباید کتابخانه ی شخصی اش پر از کتابهای رمانی باشد که سرتاسر آن پر از واگویه کردن صحنه های خلاف عقاید و فرهنگ ماست.
مادری که دلش می خواهد فرزندش ساده زیست و ساده پوش باشد باید مراقب باشد که لازم نیست در هر مهمانی حتما یک دست لباس تازه بپوشد لازم نیست حتما در عید نوروز هزینه های گزاف به همسرش بابت خرید کیف و کفش و لباس نو تحمیل کند.
یادمان باشد بچه ها بیشتر از آنکه از کلام ما چیزی بیاموزند از اعمال ما می آموزند . فرزندان ما در واقع خود واقعی ما هستند . آیینه رفتارهای ما ... 
مدت هاست خاموش می خونمتون. امروز نظرم کلا راجع بهتون عوض شد. من همیشه فکر می کردم شما خیلی آدم ساده ای هستین. اما الان که بر اساس جواب کامنتاتون متوجه شدم از نظر شما نمیشه بچه رو همیشه با یه مدل لباس به مهد فرستاد و باید حتما براش "حداقل" ماهی یه لباس خرید و نمی شه آدم هر روز با یه لباس بره سر کار، متوجه شدم تفکر من با شما فرسنگ هاااااا فاصله داره.
یا ما معنی سادگی رو درست متوجه نشدیم و درست به کار نمی بریم یا شما.
پاسخ:
فریبای عزیز شما کاملا اشتباه برداشت کردید . آنچه شما برداشت کردید صرفا" پاسخی بوده که من در روشن کردن ذهن زهرای عزیزم و در جواب سوال مورد نظر ایشان داده ام. از آنجاییکه متن سوال به درخواست زهرای عزیزم حذف شده بود شما تنها برداشت ناقصی از متن کرده ، و آنچه را که تصور می کردید منظور من است دریافت کردید. حال آنکه منظور من دقیقا این بود :
وقتی زنی شاغل است و مجبور می شود بچه را به مهد بسپارد قاعدتا" این طور می شود که نمی تواند تمام روزهای سال بچه را با یک دست لباس تکراری به مهد بفرستد . مجبور می شود برای حفظ ظاهر اجتماعی هم که شده لااقل در ماه یکی دو دست لباس تازه بخرد تا در افکار عمومی مربیان مهد این طور تصور نشودکه لابد این بچه فقط همین یک دست لباس را دارد . درست مشابه بعضی از خانمها که در مجالس عروسی لباس تکراری نمی پوشند و هر بار در مهمانی و عروسی ها یک دست لباس تازه می پوشند نکند کسی فکر کند که فلانی انگار همین یک دست لباس را دار د .و این خرید مکرر لباس مساوی می شود با هدر رفتن بخشی از حقوق زن . زن تصور می کند با اشتغال سهمی در تامین مخارج زندگی و پرداخت قسط ها دارد اما در واقع خریدهای غیر ضروری مثل همین لباس بچه یا حتی خرید مانتو و شلوار و کفش که بعلت رفت و آمدهای مکرر به محیط کار مستعمل می شود و در کنارش هزینه رفت و آمد و هزینه های درمانی بچه ای که مرتب در تماس با بچه های مهد یا آلودگی هواست ؛ هزینه های ریز و درشت زیادی را به زن تحمیل می کند که وقتی درست فکر کنیم می بینم بخش زیادی از حقوق او صرف همین هزینه های اضافی شده است . لذا حقوق او معمولا خیلی زودتر از اینکه به سبد خانوار ملحق شود به واسطه ی این هزینه ها از دست می رود.
حالا اینکه شما از کجای حرف من برداشت کرده اید که " باید برای بچه ای که به مهد می رود هر ماه یک دست لباس تازه خرید " احتمالا ناشی از عجله شما در مطالعه و برداشت ناقص و اشتباهتان از متن بوده . بنده هرگز به چنین چیزی معتقد نیستم و صرفا تلاش کردم توضیح بدهم که با سرکار رفتن خانم ها فقط تصور می شود که به سبد اقتصادی خانواده کمک می شود در واقع این طور نیست .
این بود انشای من ....
اما یه چیز دیگه : شما همیشه نسبت به دیگران اینقدر با سرعت و صرفا از روی خواندن چند کلمه قضاوت می کنید ؟! تا جاییکه به سرعت نظرتان " کلا" در مورد کسی تغییر می کند"؟! گمانم بهتر است در قضاوت دیگران عجله نکنیم .
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۳ در ارزوی بندگی
همینو میگم،میگم اونوقتی ک شرایطش بود نتونستم از گناه توبه واقعی کنم ینی تو شرایط گناه نکنم،حالا ک زمینه اون گناه ازم گرفته شده ینی این امتحان رفوزه شدم تموم شد؟؟دیگه کاری ازم جز گریه برنمیاد؟؟ننگش تا ابد واسم میمونه جلوی خدا؟؟
پاسخ:
نه . شما از گناه توبه کنید . از کجا می دانید شاید یک روزی یک وقتی یک جایی باز شرایط آلودگی به آن گناه فراهم شد آنوقت خودتان را حفظ کنید و آلوده نشوید . در ثانی شما از کرده خود نادم و پشیمان هستید . از گذشته توبه کنید . همین که از آن گذشته شرمنده اید و دوست ندارید تکرار کنید خیلی خوب است . خدا توبه پذیر است . باید مراقب آزمایش هایی که بعدا سر راهتان قرار می گیرد باشید.
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۲ در ارزوی بندگی
سلام بانو
اگه ادم گرفتاره ی گناهی باشه،ناراحتم باشه ولی تا زمانی ک زمینش هست نتونه توبه کنه،ینی هربار بکنه ولی بعد تا شرایطش پیدا شد دوباره بلغزه،حالا اگه زمینه گناه از جلوش برداشته بشه (ینی دیگه نتونه اون گناه بکنه ن اینکه واقعا خودش گذاشته باشه کنار)ینی تموم شد امتحانش؟؟ینی رفوزه شد رفت؟؟ینی دیگه چاره ای نداره برا جبران؟؟؟
پاسخ:
سلام عزیزم. همه آدمها در بوته آزمایش و امتحان قرار می گیرند اصلا به این دنیا می آیند برای همین که ثابت شود می توانستند گناه کنند و نکردند. آدمی که کور است هرگز فیلمهای بد نمی بیند هرگز به نامحرم نگاه نمی کند اما آیا این ندیدن و این نگاه نکردن برایش حسنه و پاداش را به دنبال دارد ؟ آیا بابت این نگه داشتن نفس از حرام امتیاز می گیرد؟ نه امتیاز نمی گیرد حسنه ای هم ندارد . او اساسا توان انجام این گناه را ندارد پس مرتکب آن نشده است در واقع آب نبوده وگرنه میزان شناگر بودنش آن موقع محک زده می شد. اگر گناهی هست باید توبه کرد اینکه شرایط توبه نیست اینکه فقط ناراحت و پشیمان باشیم و فقط و فقط همین فایده ای ندارد . اما همیشه فرصت هست از هر جایی که باشید می توانید برگردید اما درست برگردید و دیگر هرگز آلوده نشوید . خدا بسیار رحمان و بخشنده است . توبه پذیراست . فرصت می دهد اما یادت باشد گاهی خیلی زود دیر می شود . مرگ درست زمانی سرمی رسد که ما فکرش  را نمی کنیم و آنوقت دیگر زمانی برای توبه باقی نمی ماند و دیگر هیچ.............
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام طهورا جان

***** **** ** ****** *** ***** ****** ***** *** ***** *** ***** **** *** ** *** ******* *** ***** **** **** **** **** *** ***** ***** **** *** **

***** *** ** ** **** ** **** ** *** * * *** **** **** **** * ****** ***** *** ******** **** *** ***

***** *** **** *** *** ******* ** *** **** **** ***** ****** ** ** ******* ****** **** ** ** **** **** ***

**** ***** *** ******* ***** ***

***** ******** ***** *** ** ******* ***** **** ***** * * ***** **** ** **** *** **** ** ** ****** **** ***** *** **** ** **** **** **** ******* *** ** ****** ** ** ****** *** ***** ** *** ***** *** *** **** ***** ***** ********

****** ** ** ***** ***** *** *** ** *** ****** *** ***** ****** * **** * *** * *** *** **** ** *** *** ***** ***** ***** **** ** ****** ** ***** ***** ****** ** **** ***** **** * ***** ****** ** **** * **** ***** ***** ** **** ** **** ********** * *** ***** *** ****** ***** **** ** **** ***** *** ***** *** *********

***** *** ****

******

** ***** *** ***** *** **** ******* *** *** ***** **** *** ** **** ****** ** **** *** **** ******* * ** *****

******* *** ***** *****

**** ** ***** ****** *** **** ***** ** ****** * **** ** ******* * ***** ** ***** * *** *** * *** ****** **** ** *** **** ******** **** * *** *** *** ** **** *****

*** ** ***** ***** **** * **** **** *** ** ** **** *** ** ** ** ****** * ** ****** * ** ***** ******* ** **** * ***** **** * *** ** ** ***** ** ***** ** **** ** **** *** ***** * ****** ** **** **** **** * **** * ****

**** *****

****

**** *** ***** ** **** *** **** ****** ** **** *** **** *** **** ** ******* *** **** *** ***** *** *** **** ** **** ** **** ** ****** *** ** **** ***** **** ***

** *** ***** **** ****** ** ***** **** ****** *** ** **** **** ****

*** ** ***** ** *** ******* ** **** * ***

** **** ******* **** ***** *** **** ** *** ***** ****** *******

*** ** *** **** *** ** *** ***** ***** ***** * *** **** *** **** ****

** ****** * ****

**** ***** ** *** **** *****

** **** *** ***** ** **** * ** ***** ** **** ** *** **** *** ***** *** *** ***** ******* ** ******** ** **** ** ********

**** ** ***** * ** ******* ****** **** ******* *** *** ** ** ***** *** ******  *****

********* ** ** ***** * ****** ** *** ***** *** **** ******* ** *** *** ******* ***** * *** ****** **** ***** ****** * **** ** *************

**** ****** **** **** ** ****** **** ** **** **** ****** ***** ********* * ** ** ****** ****** ***** ******** **** * ***

**** **

** *** **** ** *** ** ***** ******** ***** * ** ** **** **** **** ***** **** * *** ** *** **********

** **** **** **** **** *** *****

****** ****** **** ***** ***** **** *** *** **** ** **** ****** * *** ****** **** ****** ******* **** *** *** **** ***** **** ** **** ** **** **** ** **** *** **** *** **** ******* ***** *** ***** **** ***

***** ****** ***** *****

**** **

****** *** ****** **** ***

 

 

پاسخ:
سلام گلم . گمان کنم قبول دارید که خودتان هم بی تقصیر نیستید درسته ؟ اینکه بار تمام زندگی را به دوش می کشید اسمش مهربانی نیست . در خانواده مسئولیتها و وظایف هرکس باید تعریف شده و مشخص باشد. مرد خانه وظیفه دارد تا کار کند و مخارج زندگی را تامین کند . تامین هزینه های زندگی اعم از خوراک و پوشاک و قسط خانه و ماشین و همه و همه به عهده مرد است . زن خانه وظیفه رسیدگی به امور منزل و تربیت فرزندرا دارد . درست است که مرد باید در امور خانه به همسرش کمک کند اما این بخشی از مسئله است . وقتی شما مرد خانه تان را این طور بار آورده اید که قسمت اعظم مشکلات خانه را یک تنه به دوش می کشید توازن این مسئولیت پذیری را بر هم زده اید . این وسط هیچ کس جایگاه درستی در خانه ندارد . مرد خانه از اینکه قادر نیست مخارج زندگی اش را خودش تامین کنید و لذا همسرش را می بیند که مجبور است با مشقت سر کار برود تا هزینه ها را تامین کند احساس غرور و اعتماد به نفسش در خانه زیر سوال رفته است . زن خانه که باید به امور منزل برسد و شاداب و سرحال امورات خانه و فرزند را تامین کند و شب هنگام با سرحالی و سرزندگی منتظر شوهرش باشد پیوسته از اینکه نمی تواند همزمان چند کار را با هم انجام بدهد و خسته و ناتوان وناراضی است دلگیر و پریشان است . فرزند خانه که نیاز دارد در این سن در آغوش مادر باشد از اینکه باید صبح بسیار زود بیدار شود با این آلودگی هوا مهد برود و عصر خسته و گرسنه و هلاک به خانه برگردد سرحال نیست . می بینید .... درست است که همسر شما به دلیل کمک نکردن در امور خانه مقصر است اما همه تقصیر ها فقط به گردن او نیست شما هم مقصرید . آیا زندگی شما از همان شروعش اینهمه قسط داشته ؟ یا به مرور زمان این هزینه ها به زندگی تحمیل شده ؟ فکر می کنید سرکار رفتن شما تا چه اندازه گره از مشکلات مالی باز می کند؟ در قبال هزینه های درمانی که من خوب می دانم فرزندتان در قبال تماس مکرر با بیرون از فضای منزل و ارتباط با بچه های بیمار یا هوای آلوده گرفتار آن می شود چقدر از حقوقتان صرف می شود؟ چقدر از حقوقتان صرف خریدن لباس برای فرزندی می شود که در هفته چندین روز را در مهد کودک می گذراند و من می دانم که خب نمی شود هر روز با یک دست لباس برود و حداقل باید در ماه یک دست لباس تازه بخرید . چقدر صرف خرید مانتو چادر کفش و کیف می کنید بالاخره نمی شود که هر روز فقط با یک دست مانتو و کیف و کفش سر کار رفت ؟ من تمام این دوران ها را پشت سرگذاشته ام . شما بهترین زمان تان را در بیرون از خانه مشغول انجام کارهای اداری می کنید با هزار نفر سروکله می زنید جنگ اعصاب دارید نگرانی و اضطراب دارید این استرس ها ممکن است به دلیل عدم امنیت شغلی باشد و نگرانی از بابت پرداخت قسط ها. ممکن است به علت رفتارهای ناهنجار همکاران باشد. ممکن است به دلیل زیرآب زنی ها و دیدن بی عدالتی های اداری باشد . ممکن است به دلیل ترافیک و آلودگی هوا باشد در نهایت وقتی به خانه می رسید که خسته و کوفته اید . یعنی تمام خستگی تان را برای همسرو بچه تان به ارمغان می آورید . اسم این کار مهربانی نیست  .پرداختن شما به سلوک فقط یک  مسکن است که شما سعی می کنید به وسیله ی آن خودتان را راضی نگه دارید و این طوری بتوانید یک بخشی از آلام و ناراحتی های روحی تان را توجیه کنید اما واقعیت این است که این اعتقاد راسخ شما نیست برای همین است که وقتی به قول معروف کارد به استخوانتان می رسد زیر همه چیز می زنید و آش همان است  وکاسه همان و یادتان می رود کارتان برای خداست .
اینها یک بخش مهم مسئله اما مسئله بعدی ... برای مشارکت دادن همسرتان در امور خانه بهتر است در وهله اول از او کارهایی را بخواهید که فکر می کنید بیشتر دوست دارد . بعد هم سعی کنید در ابتدا خودتان با نرمی و آرامش با ایشان همراه شوید . مثلا اگر قرار است در جمع آوری لباسها کمک کنند بهشون نگید : لباسها رو کمکم جمع کن خسته شدم . اصولا دستوری حرف زدن کار رو خراب می کنه . بلکه بگید می آیی با هم لباسها رو جمع کنیم و در حین جمع کردن لباسها یه کم با هم حرف بزنیم . یا اگر قراره ظرفها جابجا بشه نگید این ظرفها رو بگذار توی کابینت من دستم نمی رسه بلکه یه صندلی زیرپاتون بگذارید و بگید می شه ظرفها رو بهم بدی . این طوری بیشتر جنبه همکاری می گیره وایشون به نوعی نرم نرمک مجبور به انجام کار همراه شما می شه. اگر خرید کردند و مثلا میوه ها مشکل داشت غر نزنید تشکر کنید ولی برای دفعه بعد همراهش بریدو غیر مستقیم بهشون نحوه خرید درست رو یاد بدید . تا بعد اگر تنهایی رفتند بدونن چی باید بخرن و چطورری .
نیازی نیست وقتی خودتون غرق کار و مشغله هستید مشکلات دیگران رو هم به لیست کارهاتون اضافه کنید خداوند فقط به اندازه توانایی هاتون از شما انتظار داره.در مواقع خستگی تلفن کسانی که حرف زدن با اونها به ناراحتی و مشغله فکری تون اضافه می کنه رو جواب ندید و از حرف زدن با اونها تا زمانیکه شرایط بهتری پیدا نکردید خودداری کنید . هیچ چیز به اندازه حال شما مهم نیست .
چاقی یا لاغری افراد تا اندازه ای به تغذیه برمی گرده اما ممکنه جنبه ارثی داشته باشه و ژنتیکی باشه . اما میزان مشغله و استرس فکری هم بی تاثیر نیست . می تونن به دکتر مراجعه کنن تا بهتون کمک بشه اگر مشکلی دارن حل بشه و اگر موضوع ارثی باشه و ایشون سالم باشن اصلا مهم نیست می تونید خوبی هایی رو برای خودتان یادآوری کنید که خیلی ها ندارن و آرزوی دارن طرف مقابلشون این خصوصیات رو داشته باشه . متاسفانه ما اغلب فکر می کنیم مرغ همسایه غازه اما یادمون می ره که ما از تمام زوایای زندگی اونا خبر نداریم و از مشکلاتشون هم همین طور  شایدزندگی ما برای دیگران یک زندگی ایده آل و رویایی باشه چیزی که ما قدرش رو نمی دونیم . وقتی بابت چیزهای کوچیک ناشکری کنیم خداوند نعمت رو از ما می گیره و بعد باید دنبال اون نعمت بدویم و به خدا التماس کنیم . یادتون باشه تا زمانیکه شما با بی حالی و خستگی کارهای خونه رو می کنید تاثیر مستقیم بر سلامت خانواده و حتی کیفیت غذاتون داره . 

 سلام و ممنون از وبلاگ زیبا و کاربردی شما

ببخشید حوزه آزاد که فرمودین چطوری میشه اقدام کرد؟

حوزه رسمی که به طور مشخص هرساله از طریق اینترنت ثبت نام می کنند و بعد مصاحبه دارد

برای حضور در حوزه غیر رسمی کجا باید رفت و چطور باید اقدام کرد؟

من ساکن اهواز هستم

 

پاسخ:
سلام عزیزم خواهش می کنم . حوزه های رسمی آزمون ورودی و بعد مصاحبه داره اما حوزه های آزاد نه . شما می تونید با مراجعه به حوزه های شهرتون آدرس این حوزه ها رو پیداکنید
۲۴ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۵۴ همسر سید علی ...
سلام بر بانو طهورا سادات 
عیدتون مبارک باشه ...
شما از بانوی وبلاگ «من، او، ..» خبر ندارید ؟
پاسخ:
سلام عزیزم سلامت باشید 
نه مدتی هست بی خبرم امروز می خواستم بهش زنگ بزنم اما همین الان یادم افتاد الانم سر ظهره ممکنه بچه هاش خواب باشن اگر یادم موند عصر تماس می گیرم
۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۱۱ شیـعــِـه مـولا عـلی
سلام
وبتون عالیه
ماجراها بسیار شیرین
یکمی که خوندم البته فعلا :-)
باید بیام سر فرصت بشینم بخونم
لینک و دنبال شدید
در پناه حق
یا علی
پاسخ:
علیک سلام سلامت باشید . محبت دارید
۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۰ پلڪــــ شیشـہ اے
سلام بانو.ان شاءالله خودتون و خانواده عزیزتون عاقبت بخیر باشید. یواشکی می خونمتون. باشد ک بیاموزم برای آینده ;-)
پاسخ:
سلام عزیزم .سلامت باشید . حالا چرا یواشکی ؟ اختیار دارید شما استادید 
سلام العلیکم
درود بر شما
الان دختر  داره نزدیک ۵سال میشه من از وقتی شروع کرد به نقاشی کشیدن تمام تلاشم رو میکنم لوازم ایرونی بگیرم ینی از ۳سال پیش ولی پیدا کردنش تو شهر ما کار سختی بود 
وقتی کارتون نگاه میکرد میگفتم این کارتون خارجیه یا این یکی ایرونیه خدارو شکر دختر من هم حس وطن دوستیش زیاده با این که سنی نداره ولی به بزرگتر از خودش این چیزا رو میگه ولی متأسفانه اطرافیان این کار منو زیاد از حد افراطی میدونن یا به تمسخر میگیرن یا ..
من همش میگم تربیت فرزند کاری دشواره و توضیح کار دیگران دشوارتر
به نظر شما با اطرافیان چطور برخورد کنم چون شاید الان دخترم بچه باشه اینجور رفتارها مهم نباشه ولی وقتی بزرگتر شد کاملا متوجه میشه و شاید زبونم لال سر خورده شه
پاسخ:
علیک سلام . سعی کنید تا جاییکه می تونید در همه خریدهاتون از کالاهای ایرانی استفاده کنید این رو سرمشق زندگی قرار بدید مگر مواردی که چاره ای ندارید . بچه در اعمال و رفتارش بیشتر الگو برداری می کنه وقتی می بینه شما لوازم التحریرش رو ایرانی می خرید امادر خرید ظروف خانه یا لوازم دیگر یا خوراکی ها یا پوشاک مغازه دار می گه خارجی یا ایرانی و شما می گید " خارجی بدید " بچه می فهمه که اعمال شما از روی اعتقاد نیست. برعکس وقتی می بینه شما بیرون می رید مثلا برای خرید لباس و مغازه دار با افتخار می گه این لباس خارجیه و شما می گید : ما کالای خارجی نمی خریم و فقط ایرانی می خریم بچه می فهمه این مسئله برای شما کاملا جدی و اعتقادیه . کم کم روش نهادینه می شه . به دیگران توجه نکنید شما اگر رفتار و عملکرد تان درست باشد و تلاش کنید راه درست را در فرزندتان نهادینه کنید و دیگران پافشاری شما را ببینند روی بچه اثر نمی گذارد و دیگران هم متوجه می شوند که تربیت فرزندتان به شما مربوط است نه آنها.

عالی هستی.یک مادر نمونه.....

پاسخ:
پرنسس بانوی عزیز شما لطف دارید خوبی از شماست 
طهورا جان لطفا بنویسید برامون که این کارو از کجا و چطوری شروع کردید.
من مادر کودک 4 ساله ای هستم و فکر میکنم یواش یواش داره وقتش میرسه که پسرمو با این موضوعات آشنا کنم
متاسفانه اقوام ما روی پسرم تاثیر زیادی دارن و.... بچه ام داره از دست میره
نمیدونم چطور این مطالب و براش جا بندازم
چند باری با زبان بچه گانه خواستم شروع کنم که به در بسته خوردم.
اگه براتون مقدوره قدم به قدم توضیح بدید.
یا علی
پاسخ:
من از سالها قبل از ازدواج شروع کردم . در دورانی که فهمیدم باردارم زیاد برایش از اباعبدالله و اهل بیت می گفتم از جنگ و شهادت هم همین طور . از وقتی که خیلی کوچک بود هرچند وقت یکبار او را به مزار شهدا می بردیم و بهش توضیح می دادم که شهدا زنده هستند ما را می بینند مراقب ما هستند و برای ما دعا می کنند بزرگتر که شد برایش کتابهای کودکانه و مصور در این موضوع می خریدم یا خودم برایش داستان می گفتم . بعدتر برایش از مردانی می گفتم که می توانستند در خانه هاشان کنار زن و بچه هایشان بمانند و زندگی کنند اما رفتند تا ما بتوانیم پارک بریم سینما برویم و زندگی کنیم به سنین مدرسه که رسید برایش از جنگ و شهادت بیشتر گفتم اینکه چه شد که عراق به ما حمله کرد اینکه ما چطور با دست خالی جلویشان ایستادیم و از کشورمان دفاع کردیم اینکه بعضی برای دفاع ازما شهید شدند و شهادت با مردن فرق می کند شهدا زنده اند حضور دارند بین ما رفت و آمد می کنند مثل ما غذا می خورند نگران ما می شوند برایمان دعا می کنند اینکه شهدا چقدر خوب و مهربان هستند. کلاس چهارم که بود مجموعه کتابهای طنز داوودامیریان را برایش خریدیم تا ببیند و بفهمد جنگ ما با تمام جنگ های دنیا فرق داشت اگر جنگ برای همه دنیا نکبت و بدبختی و سیه روزی بود برای ما همه شور بود و نشاط و سرزندگی و البته خدا. اینکه جنگ ما همه اش خونریزی و درد نبود لابه لای جنگ ما هم نشاط زندگی موج می زد اینکه ما مردم جنگ طلبی نبودیم و نیستم ما فقط از خودمان دفاع کردیم و این دفاع همه چیز ما بود . چنان سرافرازی و سربلندی و ایرانی بودن را در وجودش بیدار کردم که الان تمام وجودش ایران است . حس وطن پرستی در وجودش کاملا بیدار است . الان که در آستانه نوجوانی است کتابهای کاملا جدی در مورد جنگ و شهادت می خواند . با رمان زیبا و خواندنی عشق سالهای جنگ نوشته حسین فتاحی شروع کرد و تقریبا بسیاری از کتابهای زیبای نشر سوره در مورد جنگ را خوانده است .
  
سلام خواهر گلم چرا جواب منو نمیدین؟
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . مگه شما سوالی پرسیده بودید؟ من هر کامنتی اینجا باشد تایید می کنم مگر اینکه خصوصی باشد که نتوانم پاسخ بدهم . باز هم عرض می کنم لطفا کامنت هارا خصوصی نکنید تا بتوانم پاسخ بدهم. همین طور در کمال شرمندگی دوستانی که وبلاگشان در بلاگفاست من نمی توانم در بلاگفا کامنت بگذارم اصلا تایید نمی شود که بخواهم بگذارم .
سلام طهورا سادات عزیز  خیلی دلنشین واموزنده بود مثل همیشه    خدا بچه های گلتون  رو حفظ کنه برا ماهم دعا کنید شرمنده امام زمان نشیم
پاسخ:
علیک سلام ممنون عزیزم
۲۱ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۶ کنیز حضرت زهرا-هم پر
سلام سیده طهورا بانوی عزیزم
از صمیم قلب دعا میکنم شکورا و صبورای عاقل و فهمیده رو سفیدتان کنند نزد حضرت مادرتان!
یادش بخیر... ما هم که دبستانی بودیم پدرم اجازه نمیدادند لوازم التحریر فانتزی ببریم مدرسه و اگر هم خیلی از وسیله ای خوشمان می آمد میخریدند ولی بشرطی که در خانه استفاده کنیم... و تاکید داشتن که در مدرسه حتما از لوازم تحریر های تعاونی که معمول است استفاده کنیم...شاید اگر جدیت آنروز پدر نبود حالا اینقدر توان مقابله با انواع تبلیغ ها و مدها را نداشتم
خیر ببینی بانو....
و بقیه الله خیر لکم
۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۲۱ یار شیخ عبدالزهرا(یار طلبگی و هزار و یک...)
سلام
زیارتا قبول.
خدا حفظشون کنه ان شاءالله همیشه موفق باشن و دست شهدا بالای سرشون...
ما که هر یال شعارمون اینه:
باز آمد بوی گند ماه مهر
:-) )
بچه ها نفهمن فقط بدآموزی داره
;-) 
پاسخ:
به به سلام خانوم مارکوپولو . می موندی حالا چه اصراری بود اینقدر زود اومدی؟؟؟؟؟؟!! نذاشتی بهت آدرس مجتمع رو بدم ؟ رودرباستی کردی؟؟ ای بابا تعارف نکن دیگه اگه می خوای بگو تا بهت آدرس رو بدم !!
لحظه هاتون زعفرونی ، نیلوفرگونه و قشنگ
پاسخ:
چه قشنگ . ممنون
۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۴۷ عارفه الزهرا
سلام طهورا بانووو.... 

خیلی هم خوشبحال دخترای گلتون که مادری مثل شمادارن 
خداهم شما و هم بچه هاتونو بزاتون حفظ کنه...

خیلی خوبه که بچه هاهم اینطور مدلارو دوس دارن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">