فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

دانشگاه به هر قیمت ؟!!

شنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۰ ب.ظ

مرد بی نهایت عصبانی بود . آنقدر عصبانی که رگ های گردنش متورم شده بود . صورت سفیدش به سرخی می زد. چشمانش مثل دو کاسه ی خون ، قیافه اش را عصبانی تر و ترسناک تر نشان می داد . مرد روحانی مات و متحیر از دیدن سیمای بی قرار و عصبانی مرد ایستاده بود و مثل آدمهایی که لکنت دارند تلاش می کرد تا کلمات را کنار هم بیابد و مرد عصبانی را لااقل اندکی هم که شده آرام کند .

مرد مرتب با صدای بلند فریاد می کشید .  "هیچی نگو فقط ساکت باش. نمی خواهم صدایت را بشنوم." مرد روحانی یکی دو قدم به عقب کشید . گردن کشید و تازه آنوقت بود که یک زن جوان را پشت سر مرد دید. زن جوان بسیار ناراحت و مضطرب تمام تلاشش را می کرد تا مرد را به آرامش و سکوت دعوت کند . اشک مثل سیلات از چشمان زن می جوشید و گویی تمامی نداشت . از سر و وضع هر دو پیدا بود که با عجله آماده شده اند و با سرعت خودشان را به آنجا رسانده اند .

اوضاع نابسامان وآشفته بود . مرد روحانی وضعیت را که این طور دید ، عمامه اش را روی سرش محکم تر کرد . عبا از دوش برداشت . زیر لب بسم الله گفت و جلو رفت . دستان مرد را که گرفت تازه متوجه سردی بیش از حد دستانش شد . پیدا بود که اوضاع روحی و به تبع آن شرایط جسمی اش رو به وخامت می رفت . همان طور که مچ دستان مرد را در دستانش می فشرد تلاش می کرد تا او را روی صندلی بنشاند. مرد عصبانی بود و مقاومت می کرد. زن جوان که معلوم شد همسرش است به شدت می گریست . مرد روحانی فشار را بر مچ دست مرد بیشتر کرد .

بالاخره مرد روی صندلی قرار گرفت . لیوانی آب خنک و قند نوشید و سبکتر شد . نفسش که جا آمد . یکباره زد زیر گریه . مرد روحانی متحیر و از سر دلسوزی نگاهش کرد . وقتی که آرام شد با این جمله شروع کرد :

حاج آقا ، یک کلام می خواهم طلاقش بدهم .همین. مرد روحانی لبخندی زد و گفت : برادر اگر می خواستی طلاقش بدهی چرا آمده ای اینجا ؟ اینجا که دفترخانه نیست . حالا که تا اینجا آمده ای بیا دو کلمه با هم حرف بزنیم شاید مساله به این تلخی هم که شما می گویید نباشد. الحمدلله همسر به این خوبی دارید حیف نیست کانون زندگی تان را از هم بپاشید.

کلام مرد روحانی که به اینجا رسید مرد سردرد و دلش باز شد . " ای حاج آقا شما چه می دانید از زندگی من ؟ شما چه می دانید که این زن با من و زندگی مان چه کرده ؟"  اندکی گذشت و ادامه داد : ما تازه نزدیک به یکسال است که ازدواج کرده ایم . من زنم را خیلی دوست داشتم . تمام تلاشم را می کردم تا او کمبودی نداشته باشد. وقتی با هم عقد شدیم او دانشجوی کارشناسی بود . درسش هم بد نبود . وقتی که مدرکش را گرفت پایش را توی یک کفش کرد که باید برای کارشناسی ارشد بخوانم . با اینکه تحصیلات خودم در حد لیسانس بود اما آنقدر به او علاقه داشتم که پذیرفتم تا ادامه تحصیل بدهد  . همه چیز خوب و قشنگ پیش می رفت . من هم در کمال صحت و سلامت وظایف همسری ام را انجام می دادم . شش ماهی که گذشت همسرم شروع کرد به آماده شدن برای کنکور ارشد.برنامه های درسی اش هر روز سنگین تر از قبل می شد من هم تلاش می کردم تا هر طور شده شرایط مطلوب را برایش فراهم کنم . اما این وسط یک اتفاق عجیب در حال وقوع بود .

من یک مرد کاملا سالم بودم اما رفته رفته احساس ضعف جسمانی اذیتم می کرد. خصوصا صبح ها با احساس ضعف شدید در پاهایم از خواب بلند می شدم. گاهی در طول روز آنقدر احساس بدی داشتم که کلافه می شدم. فکر می کردم تمام قوای جسمی ام رو به افول گذاشته است . نمی خواستم همسرم را نگران کنم . بنابراین بدون اینکه او را در جریان بگذارم نزد پزشک رفتم . رفت و آمد من و آزمایش های متعددم یکی دوماه طول کشید . از نظر روحی به شدت آسیب دیده بودم. از اینکه می دیدم مثل سابق حتی نمی توانم به وظایف زندگی ام نسبت به همسرم رسیدگی کنم از خودم بدم می آمد. احساس عذاب وجدان نسبت به همسرم لحظه ای آرامم نمی گذاشت. دکتر تلاش زیادی برای تشخیص مشکلم می کردم اما هر چه تلاش می کرد بی نتیجه بود . آخرین باری که پیش دکتر رفتم حرفی به من زد که مرا سخت به فکر فرو برد. " آقای عزیز من هر چه از شما آزمایش می گیرم هر چه شما را واکاوی می کنم فقط به این نتیجه می رسم که در فاکتورهای آزمایش شما نشانه هایی از مصرف نوعی قرص خاص هست . این قرص به مرور زمان قوای جسمانی شما را تعدیل می دهد و حتی توان جنسی شما را به شدت کاهش می دهد . شما در منزل از چنین قرصی استفاده می کنید؟!" جا خورده بودم . من هرگز از چنین چیزی استفاده نکرده بودم . کنجکاوی ام تحریک شده بود . از آن پس به مدت یک هفته کارم شده بود گشتن تمام گوشه و کنار خانه . عاقبت از بین وسایل شخصی همسرم قرص های خاصی را پیدا کردم که تا به حال ندیده بودم . با تلاش فراوان و خیلی ماهرانه توانستم کشف کنم که همسرم شب موقع خواب این قرص را در لیوان شربت به لیمو حل می کند و به من می دهد.

آن شب هر طور بود شربت را نخوردم . اما برای اطمینان از مساله به روی همسرم نیاوردم . صبح فردا با قرص ها به مطب دکتر رفتم . وقتی دکتر گفت حدسش درست بوده دنیا روی سرم خراب شد.

نفهمیدم چطور تا خانه آمدم . وقتی رسیدم بسته ی قرص ها را جلوی چشمان زنم گرفتم و جواب خواستم اولش طفره رفت اما بعد که دید همه چیز را فهمیده ام اقرار کرد که " فرصتم برای کنکور ارشد کم بود . هر طور بود باید به دانشگاه می رفتم . هر طور بود باید قبول می شدم . این پیشنهاد یکی از دوستانم بود . فکر کردم مدتی از این قرص به تو می خورانم تا زمان بیشتری برای درس خواندن داشته باشم. زمانی که تو از من متوقع نباشی فرصت بیشتری برای رسیدن به برنامه ی درسی ام خواهم داشت .

مرد حالا دیگر عصبانی نبود . صاف توی چشمان مرد روحانی نگاه می کرد. پرسید تکلیفم با این زن چیست ؟ حالا حق دارم که طلاقش بدهم یا نه ؟ آخه دانشگاه رفتن به چه قیمتی ؟ مگر من چه چیزی در زندگی مان کم گذاشته بودم ؟

مرد بی وقفه می پرسید . مرد روحانی اما ، همچنان متحیر از کاری که زن جوان کرده بود به سنگ فرش های کف اتاق زل زده بود. توی دلش می گفت " امان از این زنها ... چه کارها که به عقلشان نمی رسد..."

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۶
سیده طهورا آل طاها

قیمت دانشگاه

نظرات  (۲۹)

۲۵ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۴ سیده ای که شفا گرفت
مثل همیشه عالی
پاسخ:
سلام استاد. احوال گل پسرتان چطور است...
سلام عزیزم .نهایت تشکر وسپاس از راهنمایی های سازندتون .مدیون کمک هاتونم ان شالله بزودی در حرم جد بزرگوارتوت علی بن موس الرضا علیه السلام شما وخانواده گرامیتان را دعا میکنم. شما هم نوعی نعمت برای ماهستید که ما بهره میبریم.التماس دعای فرج
پاسخ:
سلام عزیزم انجام وظیفه می کنم.
در بارگاه ملکوتی ابن الزهرا , اقا وارباربم علی ابن موسی الرضا , این حقیر کمترین را به صلواتی یاد کنید. 

سلام، من یه نظر خصوصی گذاشتم درباره شوهر سختگیر درباره حجاب و .... ممنون میشم اگه پاسخ بدین.

پاسخ:
سلام عزیزم.اغلب مردها که به شکل غیر معمول نسبت به این مساله حساسیت نشان می دهند ممکنه در فضایی تربیتی و کودکی شان ,  با چنین افرادی با حساسیت های مشابه زندگی کرده باشند. 
صرفنظر از این مساله تا مدتی به خواسته هایی که منطقی تر و معقولترند جلوتر از خودشان عمل کنید. مثلا وقتی که با هم در خیابان قدم میزنید قبل از اینکه خودشان چیزی بگویند شما بپرسید وضعیت چادرم خوبه.. موهام بیرون نیست....؟و در غالب سوال حساسیت های ایشان را بپرسید. یا وقتی توی خونه هستید بگید پرده ها رو بکش توی خونه معلوم نباشه. ..  یا موعردی از این دست و حساسیتهایی که خودتون بیشتر بهش واقف هستید . یه مدت این کار رو ادامه بدید تا ایشون ببینند شما خودتون جلوتر از ایشون عمل می کنید حساسیتهاشون کمتر می شه اما اگر تفاوتی نکرد بهتره ایشون برای متعادل مردن رفتارشون با یک مشاور در ارتباط باشن. چون رفتارهای ایشون متعارف نیست بلکه حساسیت هایی هست که خودشون دارن که باید ریشه اونها مشخص بشه. این حساسیت ها اصلا ارتباطی با مذهب نداره. اسلام هرگز با این تندروی ها موافق نبوده
۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۶ کارشناس پارت
سیده طهورا آل طاها درود
مطلب دانشگاه به هر قیمت ؟!! شمارو مطالعه کردم بسیار مفید بود. 
من کارشناس فروش یه شرکت تبلیغاتی در زمینه چاپ هستم اگر روزی به ما نیاز داشتین خوشحال میشم کمکتون کنم

اخ اخ دست گذاشتید رو نقطه ی حساس...
من هنوز توی پذیرش عدل مشکل دارم،اگر عدل رو پذیرفته بودم،یقین داشتم که باید بگم چشم و به صلاحه و تمام.
اما دقیقا مشکلم همینه که برام قابل پذیرش نیس.
اعتقادم اینه اسلام صفر و صدی نیست.میگه تا یه جایی که به إیمان میرسی بپرس،بعد به بقیه ی اوامر بی چون و چرا بگو چشم.نه جواب همه چیز رو میده نه میگه اصلا نباید چیزی بپرسی.
عقل رو هم نفی نمیکنه،محدود میدونه.توی این موضوع هم که یه قانون اجتماعیه بنظرم عقل میتونه درک خوبی داشته باشه.
بله مرتبط با پست نبود،اما سر درد و دلم که باز میشه میزنم جاده خاکی:)
راستش من هنوز تو این موضوعات خیلی گیر و گره دارم،منتظرم شهریور بشه،تا برم کلاس..یه جایی هست که اساتید حوزه میان و سر همین موضوع ها بر أساس کتب شهید مطهری بحث و گفتگو دارن...شما هم دعا کنین یا خدا منو درست و حسابی بندازه بیرون یا درست و حسابی بیاره تو تیم خودش:))))))اینجوری معلق نباشم:/
ممنونم از لطف و پاسخگوییتون❤️
پاسخ:
سلام. عقل و دانش ما هنوز به جایگاه درک بعضی مسایل و چرایی برخی احکام نرسیده. لذا در بعضی موارد فقط باید بگیم چشم. مثلا در مورد نجس بودن سگ. یه مدت وقتی دلیل نجاست سگ رو می پرسیدند جواب می گرفتند حیوان کثیفیه و تولید بیماری می کنه الان با توجه به پیشرفت علم دامپزشکی برای سگ واکسن های مخترفی ساخته شده سگ,مرتب شستشو میشه. اومدن گفتن حالا دیگه مشگل نجس بودن سگ حل شد الان دیگه نه کثیفه نه انتقال بیماری داره . در حالیکه علاوه دلیل این حکم علاوه بر اینکه ممکنه به دلیل دریافت خلق و خوی حیوان به سبس همنشینی با اونه قطعا دلایلی هم داره که برای ما هنوز مسجل نشده برای د ریافت چرایی بعضی  از احکام باید صبور بود شاید تا ظهور حضرت حجت. اما دلیل بشیاری از احکام هم گفته شده و مشخصه و مشکل در اطاعت پذیری ماست.
موفق باشید ان شاالله
۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۴ همسر سید علی
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ** ***** ***** *****
*** **** ******* ***** ** ***
*****

پاسخ:
سلام و صد درود. سپاس ....
سلام خوب هستید...چند روز نبودید نگران بودم
وقتی به انتهای متن رسیدم مغزم سوت کشید😐واقعا چه کار اشتباهی انجام داده...
اما یک سوال
یکی از دوستان تو کامنتها گفتن که کسانی رو میدیدن که شوهر و بچه رو رها میکردن میرفتن به یه شهر دیگه.پس شوهر بیچاره برای چی زن گرفته!؟
خب حالا اگر جاشون برعکس بود،هیچکس نمیگفت زن بیچاره برای چی شوهر کرده؟!میگفتن رفته برای خانواده اش زحمت بکشه.
یا مثلا وقتی یه مرد با بچه های کوچک بعد از فوت همسرش زن بگیره،میگن مگه میشد بدون زن زندگی کرد؟!اما اگر زن بیچاره بخواد شوهر کنه،طبق قانون خانواده شوهر میتونن بچه ها رو ازش بگیرن بدن به پدر بزرگش!!!تازه میگن چه زن سنگدلی بچه ها رو ول کرد رفت پی خوشی خودش!!
همیشه برام سوال بوده که چرا اسلام مادر بچه ها رو اینقدر قابل نمیدونه که پدربزرگشون تو اولویته...زن بیچاره باید با هزار و یک مشکل کنار بیاد که مبادا بچه هاش رو از دست بده،اما مرد با خیال راحت میتونه زن بگیره.نه به عاطفه ی خدادادی زن،نه به قوانین خدادادی که توی این قوانین این عاطفه و احساس و انسانیت زیر پا له شده.
پاسخ:
سلام. محبت دارید عزیزم. ببینید یادمه یه بار استادمون از یک خانمی صحبت کردند که از نخبه ها بودن بچه بسیار مقید و خوبی بودندکه در یک رشته خاص و حیاتی که گمانم به مسایل هسته ای مربوط می شد تحصیل میکردند . این خانم همسر و فرزند داشت و مجبور بود برای دکتراش به مناطق خاص بره از استاد ما در مورد بچه و همسرش سوال پرسیده بود و ایشون گفته بودند اگه از مادربزرگها می تونن به نحو خوبی از بچه نگهداری کنن لازمه که شما بهدرستون برسید . همینطور تحصیل خانمها در شاخه های پزشکی . این رو عرض کردم تا بدونید تحصیل خانمها در رشته های مورد نیاز جامعه یا مورد نیاز سایر بانوان مشروط به اینکه محل نگهداری بچه در شرایط مطلوب باشه نه تنها اشکال نداره بلکه لازمه.
اما در مورد اقایان موضوع کلا متفاوته مرد وظیفه تامین معاش خانواده اش و حتی در صورت فقر و نیاز مالی پدر ومادرش وظیفه تامین زندگی اونها رو هم داره در حالیکه زن چنین وظیفه ای نداره و در دنیای امروز لازمه درامد خوب تحصیلات مناسب یا تجربه کافیه و گاهی برای به دست اوردن اینها باید به شهر دیگری بره . در ثانی هیچ زنی مجبور نیست با مردی ازدواج کنه که باید برای تحصیل یا کسب تجربه کاری به شهر دیگری میره ازدواج کنه . می تونه این شرط رو نپذیره و با کس دیگری بدون این شروط ازدواج کنه.
بحث فوت همسر خارج از موضوع پستی هست که بنده گذاشتم اما باید بگم اینکه نگاه مردم چیه مهم نیست مهم نگاه دین هست که از منظر دین همانطور که ازدواج مجدد مرد بعد از همسرش بدون اشکاله ازدواج زن هم کاملا بدون اشکاله.در مورد حضانت بچه یه بحث شرعی هست که هیچ اما واگر و چرایی توش نیست و باید اجرا بشه یه بحث قانونه که من اطلاعی ازش ندارم.
خدایی که زن رو خلق کرده بسیار عادل تر از دریافتهای ذهنی من حقیر هست. ما هم باید تکلیفمان در درجه اول با خودمان روشن شود یا خدا را بعنوان خالق قبول داریم و خودمان را در جایگاه بنده می بینیم که در اینصورت باید سمعا و طاعتا باشیم یا اینکه خدا را موجودی میدانیم نعوذبالله در حد خودمان که بین مخلوقات زن ومرد تفاوت حقوقی به نفع مرد قایل هست و یه جورایی نژاد پرسته و طرفدار مرده و برای زن به قول شما ارزشی قایل نیست که در این صورت اسم مان دیگر بنده نیست و ازاد است. وقتش شده یاد بگیریم در برابر احکام الهی چشم بگوییم و السلام.
ضمن اینکه دلیل این مساله در اسلام بارها توضیح داده شده. اما نکته اینجاست که ما نمی خواهیم بپذیریم و همه چیز را با امارها و حساب و کتابهای ذهنی خودمان مقایسه می کنبم.دایه مهربانتر از مادر میشویم و در برابر خدایی یقه می درانیم و فریاد وا اسفا سر میدهیم و برای حقوق از دست رفته و عاطفه زن ماتم می گیریم که خودش خالق زن و مرد است خودش این عواطف را در اختیار انها نهاده است. وقتی موقع بیماری دکتر میرویم  در برابر نسخه بلند وبالای دکتر فقط سرخم می کنیم به دکتر اعتماد می کنیم و هیچ اما و اگری نمی اوریم چقدر به اندازه یک دکتر خانوادگی به خدا اعتماد داریم...
هرچه قدر فکر می کنم نمی فهمم بر اساس چه تفکری این خانوم این کارو انجام داده...
پناه بر خدا...
کاش زنان و مردان جوان قبل از ازدواج آموزش درست ببینن که این مشکل پیش نیاد
آموزش صحیح وجود نداره که این اتفاق می افته

پاسخ:
فقط اموزش نیست ما فراموش می کنیم الویت هامون چی هست
سلام بانووجان .یک پیام زدم نمدونم رسید یانه!!؟
خلاصه اینکه دوسالی هست براش جایگزیین کردم. ومولودی وجشن هم توخونه براش گرفتم هم جایی بردمش ولی بازم میگه مامان اون عروسیها بهتره!!
یک کلاسی هم ثبت نامش کردم آزاد وجمعی طلبه بودند که به مناسبتهای مختلف براشون جشن میگرفتند .یکسالی رفت اما بعد گفت مامان دوست ندارم برم مدرسه بهتره .اونجا کم بازی میکنیم.البته چون من هم زیاد تغییری در رفتارش ندیدم واونجا حرفی از ولایت فقیه زده نمیشد هرچند بحث امام محوری بالایی داشتند من هم بعد چند بار تشویق مجبورش نکردم واونم نرفت .به نظر شما ملاک کلاس یچه تو این سن نه وده سالگی باید چی باشه؟من وقتی بعد یکسال به خانم ها گفتم چرا بحث ولایت فقیه ندارید گفتن خیلی زوده وممکنه بچه گمان کنه حضرت آقا نایب خاص هستند واشتباه کنه !!نظر شما چیه عزیزم ؟
پاسخ:
سلام.همه پیامهاتون همینهاست که تایید کردم.

شما تلاش کنید دوستان خانوادگی داشته باشید که باهم هم عقیده اید. اینطوری بعضی از جشن ها رو خونه دوستانتان هستید به عروسی هایی دعوت می شوید که با شما هماهنگی دارن توی این مراسم ها موهای دخترتون رو زیبا درست کنید لباس عروس تنش کنید کفش پاشنه بلند پاش کنید تا هیچ تفاوتی نبینه. دخترتون این کلاس رو در چند سالگی میرفته اگر زیر ۷سال بوده که اصلا رفتنش دلیلی نداشته و بچه حق داشته دلش بازی بخوا د اگر بالای هفت سال بوده باید بررسی شخصی کنم ببینم اموزشها و جشنهاش چی بوده من نمی تونم به راحتی در مورد کلاسش نظر بدم همین طور در مورد یحث ولایت فقیهی که اونا می خواستن به بچه یاد بدن چون در این سن فقط ایجاد محبت و احترام کافیه و باید قدم بقدم پیش رفت.
اما کلاسهای اعتقادی رو مجبورش نکنید یادتون باشه نوع رفتار شما وپدرش در جذب دخترتون به مسایل اعتقادی از صدتا کلاس موثر تره . این شما هستید که می تونید بیشترین علاقه رو در ایشون ایجاد کنین. یادتون هم باشه والدین ,مال پاک,مال خمس داده, محیط سالم,دوستان,مدرسه ,تربیت , دوران باردری همه موثر هستند اما ذات خود بچه و عهدی که خودش در عالم ذر بسته هم بسیار موثره. شما تمام تلاشت رو بکن بقبه اش به شما ربطی نداره.
سلام طهورا بانوی مهربون و دوست داشتنی من (:
آخه دانشگاه رفتن به چه قیمتی؟؟؟ خیلی وحشتناکه...
پاسخ:
سلام عزیزم. خوبی؟شما محبت دارین...
بله دیگه اینجوریاس...
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ***** ***
*** **** *** ***** ***** ** ** ***** *** ****** *****
** ****** ** **** ** ****** ** *** ***** *****
** ******** **** **** ** *** **** **** *** * ** ****** *** ** *** **** *** ** ***** *** ** **** *** ** ***** ***** ** *** * ****** ****** ** ****** ***** ** ****** * ***** ****
** *** ***** ***** **** ***** *** **** **** ** ** ***** * ** **** * ** ** ***** ** *** **** ********
** ****** ***** **** ***** **** *** * ** *** **** *** ** * **** ** **** *** **** ***** **** ** ***** ** *** ** ******* ***** **** ****** **** ** **** ** ***** ** *** ****** ***** 
**** ***** *** ** *** **** *** *** **** ** * ** ** ** **** *** ***** ** *** **** ***** ** ***** * *** ****** ** ***** **** * * * *** *** ** ***** ** *** *****
*** ** ** *** *** **** **** ** ***** *** ** ** ***** ****** ** *** *** *** ** *** **** ** ***** *** **** ***** * *** ****** ** **** ** **** **** *** * **** ** ***** ***** ** ** ***** ** *** **** *** ** ***** ** ******* ****** **** **** **** * ****** ***** ** *** ***** ****** **** ****** ***** ******* ****** *** ** **** ** *** ** ** **** ***** ***** * ***** ****** ** ***** **** * ***** ** **** ** ** ***** *** **** ***** *****
**** *** *** *** ** **** ******* ***** ****** ****** *** ****** ***** **** ** ** *** **** ** **** ****** ***** * ******* ** *** ***** ******* **** ** ***** *** **** *** ** *** *** ** *** **** *** ****** ****** ** **** ***** *** ** * ****** ** ****** ** *** **** **** ***** *** **** **** *****
****** ** ** ** ** **** *** ** **** ** **** ** ***** ******* **** ** ** ** *** ***** **** ***** ***** ***** *** ** ** ** ** **** **** **** *****
** **** *** ******** ***** ***** ** *** ***** ** ** ***** ***** ***** ***** **** ***** ****** **** **** *** ***** ** ** *** *** ****** **** **** * ****** ****** ***** ** ** ** **** *** ** ****** ** *** **** * ***** ** **** ** **** **** *** ****** * ** ****** *** ***** ** ****** ****** ** ****** *** ***** ** ***** * **** **** ** **** **** *****
** ****** *** *** ** *****
پاسخ:
سلام عزیزم.  مادر شما کار اشتباهی می کنه بنده خدا خبر نداره که فکر می کنه داره ثواب می کنه و در واقع باتوجه به ناراحتی و ناراضی بودن پدرتون , ایشون دارن مرتکب حرام میشن. اما مسلما می دونید که دخالت شما در این ماجرا بالاخره ممکنه رو بشه و بعد ممکنه براتون ایجاد مشکل خصوصا در ا تباط با مادرتون بشه. اگر این مساله یقین دارید که ممکنه سبب عاق شدن شما و یا ناراحتی شدید مادرتون بشه بهتر هست که اصلا دخالت نکنید و این موضوع رو به پدرتون  و مادرتون و سایرین واگذار کنید اگر هم غیر اینه چه اشکالی داره تا در بهبود اوضاع کمک کنید
 سلام
وبلاگ زیبایی دارید..
وب سایت شیعه بلاگ مابل به تبادل لینک با شما میباشد.
از تمایل داشتید خبر دهید.
ممنون
حتی فکرشم نمی کردم که خانوم اون کارو کرده باشه، واقعا شیاطین چه روش هایی رو به ذهن القا می کنن، باید به خدا پناه برد.
پاسخ:
بله واقعی بود 
سلام طهورا جان عجب موجوداتی پیدا میشن!! واقعی بود؟؟!
پاسخ:
سلام. بلللله. تازه کجاشو دیدی...
سلام، ببخشید شما نمی دونین چرا وبلاگ همسر طلبه (من، او) نمی نویسن؟ حالشون که خوبه انشاءالله؟
پاسخ:
سلام. اخرین خبری که ازشون داشتم الحمدلله همشون خوب بودن. اما ان شاالله در اولین فرصت از حالشون جویا میشم.ممنون بابت محبتتون.
اشتباه ش این بود که بجای اعتماد کردن و گوش دادن حرف شوهرش ، به حرف دوستش گوش داده بود و به اون اعتماد کرده بود...
خدا کمک کنه ما هم دچار این انحراف ها نشیم
پاسخ:
ان شاالله...
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۲ فاطمه زهرا
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ****** **** *** *** *** *** ** ********* *** **** * *** ****** ** ** ***** **** ******* **** **** ****** ***** ***** **** ** ****** *** ** ***** ** **** ****** *** ** ** ********* ***** ***** * *** ****** ****** ** ****** *** ***** ********** ** **** ** *** *********** *** ***** ** **** *****
پاسخ:
سلام. اگر کفویت اعتقادی وجود داره و اگر از نظر اخلاقی مشکلی نیست, این موضوعی که عرض کردید مهم نیست مگر اینکه طرفین خودشون نپسندند. 
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۱ مامان گلها
سلام
ببخشید من مزاحم همیشگی شما 😅
در مورد فرزند آوری چه نظری دارید. من دوتا دختر دارم برای آینده شون خیلی نگرانم و اینکه آیا واقعا انطور تربیت میشن که خدا ازشون  و از من راضی باشن یا نه . چون پشت سر هم هستن هم یه خستگی هایی برام داشتن تا حالا. ولی از طرفی همش به کلام رهبر عزیزمون فکر میکنم به این که تو این دوره ای که واقعا شیعه واقعی نیاز هست و باید به امر ولی لبیک گفت. یه استاد اخلاقی میگفت اگر به خاطر امر ولایت و به خاطر رضای خدا ازدواج کنید حتی با کمترین هزینه ها یا بچه دار بشید مطمین باشید خداوند کمک میکنه و مشکلات رو آسانتر میکنه. نمیدونم چکار کنم بیشتر از جهت تربیت بچه ها میگم میترسم واقعا نتونم از پسشون بر بیام . 
بعضی وقتا هم فکر میکنم میگم بذارم دخترام بزرگتر بشن بعد ،ولی دوباره فکر میکنم اختلاف سنی بچه ها زیاد نباشع بهتر هست . 
نظر شما چیه. 
پاسخ:
سلام. اگر حقیقتا از نظر جسمی و روحی فکر می کنید بهتره یه مدت در این مورد فاصله بیفته,این تاخیر رو انجام بدید. اما در اینکه بیشتر از این دو تا فرزند هم داشته باشید هیچ شکی نکنید نگران تربیت و هزینه اش نباشید به خدا توکل و توسل کنید . خداوند کمک میکنه
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۹ زهرا شیرازی
عجب و صد عجب از کار این زنها!!
پاسخ:
بله ... حق با شماست
سلام طهوراجان من هم عروسی نمیرم یا گاها توماشین میشینم تازمان شام برسم
شما چطور دخترانتون رو برای نرفتن به عروسی دختر خاله شان آماده میکنید دختر من نه ساله هست خیلی غر میزنه وبدون من هم نمیره اصلا مجبورش نمی کنم ولی خیلی دچار تعارض میشه من تمام سعیم رو میکنم ولی گاهی واقعا می مونم چی بگم ؟
پاسخ:
سلام گلم. باید برای دخترتون جایگزین هایی بجای عروسی رفتن قرار بدین. این کاملا طبیعیه که وقتی یه دختر بچه رو در این سن از چیزی که دوستش داره محروم کنید خوشایند نباشه. فکر کنید اون دوستان و دختران فامیل رو می بینه که لباس های رنگارنگ می پوشند موهاشون رو قشنگ می کنند کفشهای مدل دار یه پا می کنن و با خوشحالی میرن جایی که پر از خوراکی و سروصداست ولی اون مجبوره بخاطر عقاید مادرش توی ماشین بشینه. نه دلش میاد بدون شما بره چون همه اونجا با مادراشون هستن نه دلش میاد این طوری بره.
پس منطقی ترین کار برای شما اینه که تدابیر لازم رو داشته باشید. اولین و اساسی ترین کار که باید مدتها قبل از رسیدن به ین تکلیفش انجام می دادید این بود که زیر بنا وساختار و به قول معمارها پی ریزی عقایدش رو قوی می کردید.این مساله بسیار وسیع و گسترده و زمان بر هست و پرداختن بهش در اینجا مقدور نیست.
در کنارش توکل و توسل تون رو برای رسیدن به تربیت مطلوب بچه نون بالا می بردید چله های متعدد می گرفتید. نمازهای توصیه شده اهل بیت رو براشون می خوندیدن. خودتون رعایت های لازم رو می کردید.
بعد در کنارش حتما برای این طور عروسی ها جایگزین کنید. نمی شود که همیشه همه چیز را از دستش بگیرید و توقع داشته باشید دخترتان قانع باشد. شما ازدست یک بچه شش ماهه هم که یک اسباب بازی نامناسب را می گیرید برای جلوگیری از گریه کردنش بجای ان یک اسباب بازی دیگر دستش می دهید . دزسته... پس بهتره بجاش دوستان هم عقیده ای پیدا کنید و بین خودتان مهمانی های زنانه بگذارید مولودی بگیرید جشن تولد داشته باشید تا دخترتان فرصت داشته باشد در این مهمانی ها زیبایی هایش را نشان دهد این دپستان بهتر است بگونه ای باشند که دخترهایی درسن و سال دختر شما داشته باشند تا دخترتان فرصت داشتن دوستهایی با عقاید درست را هم داشته باشد. من فقط یک نمونه از این جایگزین را عرض کردم مسلم است شما می توانید مراههای بهتری را داشته باشید.
در ثانی مجبور نکردن بچه ها در بعضی نسایل حد و حدودی دارد در مسایل اعتقادی گاهی باید با جدیت برخورد کرد
جایه تاسفه...زنبور بی عسل...
هرچیم واسه کارشناسی خوند به لعنته خدا نمی ارزید وقتی انقدر سطح فکر و تجزیه و تحلیلش از مسائل سطحیه...تا نوک دماغشم ندید...واقعا شوهرش چی کار باید بکنه باهاش...متاسفم
پاسخ:
حقیقتش دیگه باخبر نشدم چه اتفاقی افتاد واقعا جدا شدن یا نه. امیدوارم به زندگی شون برگشته باشن گمان کنم اون خانم به اندازه کافی تنبیه شده باشه.
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۲ طلبه آینده
وای چه بد 
ان شاءالله خداوند به حق حضرت زینب بهتون قلبی سرشار از آرامش عطا کنه
دوستتون دارم شدید
پاسخ:
سلامت باشید. ان شاالله عاقبت بخیر بشید
هنوز متعجبم! اصلا در باورم نمی گنجه چنین کاری!!!
خدا یه لحظه ما رو به خودمون وانگذاره
پاسخ:
حالا باز هم از این نمونه ها هستن. احتمالا در بخش تربیت فرزند یک موردش رو عرض کنم خدمتتون.
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۱ مامان س و ح
سلام
واقعا که
اون زن نمیدونه سختی ینی چی
دلم میخواس میتونستم ببینمش بهش از سختی هایی که کشیدم و به خاطر فرزندانم صبر کردم مقاومت کردم و تلاش کردم و..... تا به حال خوب نسبی برسه زندگیم بگم و 
بذار بقیش رو نگم
نه میگم
میزدم تو گوشش تا توهم اینجور زندگی از چشاش بزنه بیرون

دوستان ببخشن اگه خشن بود کامنتم
پاسخ:
سلام. خدا ان شاالله کوچولوهاتون رو براتون نگه داره. ان شاالله عاقبت بخیر بشین.
چقدر امسال شما با صبر و استقامتتون برای امثال من الگو هستید خدا حفظتون کنه
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۱۶ مامان گلها
سلام 
من مدتیه تصمیم گرفتم که خودمو آماده کنم برای کنکور دکترای امسال ولی از طرفی دیدم همسرم دوست داره آزمون نظام مهندسی بده و بعدشم ان شاالله تصمیم داره کنکور ارشد امتحان بده خیلی فکر کردم دیدم شوهرم تو اولویته من هرچقدرم درس بخونم وظیفه اصلیم رسیدگی به کار شوهر  و بچه هامه. همسرم ازم خواسته این مدت رو محیط خونه رو آروم نگه دارم . منم تمام تلاشم رو دارم میکنم تا حالا که خیلی خوب بوده خدا راشکر تو روابطمون هم تاثیر مثبت زیادی گذاشته این همکاری ها. 
رب زدنی علما
خدا علممون رو زیاد کنه در جهت رسیدن به معرفت واقعی و برای یاری دینش. 
خیلیا مد شده حتما باید ادامه تحصیل بدن و نیت های غیرخدایی در سر دارن بعضیا  هم به خاطر چشم و هم چشمی ادامه تحصیل میدن. 

پاسخ:
سلام عزیزم. افرین و مرحبا به اینهمه درایت شما. شک نکنید ان شاالله پاداش این کار شما محفوظ می مونه. استادی داشتیم که می فرمود زیاد شدن علم روزی هست . این روزی توسط حضرت امیر داده میشه. از مولا توفیق زیاد شدن علمتان را بخواهید
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۷ بانوی شیعه
سلام طهورا جان ...

واقعا متاسف شدم!!
اتفاقا زمانیکه دانشجو بودم از اینجور آدما زیاد دیدم. دوستان متاهلی داشتم که همسر و فرزند کوچیکشونو شهرهای دور میذاشتن و میومدن درس بخونن!!! و من هیچوقت درکشون نمیکردم که این مدل درس خوندن به چه قیمته! اون مرد بیچاره پس چرا زن گرفته؟؟؟!! یا مثلا فاصلشون از شمال تا جنوب کشور بود و متاسفانه آدمهایی مذهبی بودند ...

اهدنا الصراط المستقیم
پاسخ:
سلام. بله از این دست مسایل زیاده متاسفانه.

۱۷ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۵ رفاقت به سبک شهید
سلام طهورا جان
وای خدای من هنوز تو بهتم که یه زن چطور با همسرش میتونه اینطور رفتار کنه !
پس جهاد همسرداری چی!
پاسخ:
سلام عزیزم. معمولا این افراد دیگه به مساله از این منظر نگاه نمی کنن
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۱۷ ریحانه مامان دوقلو ها
سلام دیروز که سر زدم دیدم جواب پیامم را گذاشتید حسم بهم گفت الان آنلاین هستید ها ولی دوباره با خودم گفتم نه بابا چه فکر هایی می کنی . حالا می بینم پست تازه گذاشتید . چقدر خوب می شد آنلاین صحبت می کردیم . حیف
پاسخ:
سلام عزیزم. ببخشید که دیر شد.سلامت باشید.
شما محبت دارید.
۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۱ طلبه آینده
سلام طهورا بانو جان
دیگه این واقعا اغراق بود چقدر آدم میتونه نا فهم و قدر نشناس و عاشق ادامه تحصیل باشه که این کارای مسخره رو انجام بده؟!
حالا این واقعی بود؟؟
شرمنده بد گفتم آخه واقعا حس بدی بهم داد اصلا ذهنم قد نمیده که یه همچین زنی اینکارو بکنه
پاسخ:
سلام.نه اتفاقا کاملا حقیقی بود و هیچ اغراقی در کار نیست. این تازه یک نمونه بود شاید بعدها نمونه های دیگر را هم نوشتم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">