فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

طهورا ٬ راه دشوار و پرفراز و نشیبی را طی کرده بود. گاهی به زمین خورده بود و گاهی با توسل و عنایت آل الله یا علی گویان بلند شده بود. اما اکنون هر چه بود راه سخت تری را در پیش داشت . باید بر تمام اشتباهاتش خط قرمز می کشید و از همه آنچه به خطا رفته بود باز می گشت . ۱۰ سال کم نبود ٬ باید بیشتر این سالها را که همسری و مادری کرده بود بازمی گشت . باید بر غرور کاذبش پا می گذاشت . باید یاد می گرفت همسرش ولی فقیه خانه اش هست . باید اطاعت می کرد٬ تبعیت می کرد و اطاعت و تبعیت را به دخترانش هم یاد می داد . این برای کسی که غرورش تا به حال اجازه اطاعت از هیچ مردی را به او نداده بود ٬ سخت بود. این کار از من به تنهایی ساخته نبود. طهورا احساس ضعف می کرد و سخت می ترسید. همین روزها بود که اولین سفر کربلای آقا سید به لطف الهی هماهنگ شد . اولین سفری که ایشان روحانی کاروان نیز بودند. دلم برای آستان حضرت دوست پر می کشید ٬ دخترها کوچک بودند و سفر دشوار . برای همین همراهی اش برایم مقدور نبود. فکری مثل شهاب از ذهنم گذشت . کاغذ آوردم و قلم . به یادم آمدم - ن والقلم و مایسطرون- اینگونه شدم که نوشتم . تمام آنچه در دلم بود٬ تمام حاجتم٬ تمام نیازم٬ تمام ترسم٬ تمام اضطراب و اضطرارم را. چنگ زدم به ساحت کبریایی حضرت ارباب ٬ که یا حسین ٬ یا حضرت پدر٬ دخترت را دریاب که به غایت عاجز است و ناتوان . از او می خواستم و می گریستم . تمام نامه ام سرتاسر از اشک شد. خیس خیس. من با تمام نیازم به حبل الله چنگ زدم و از خودش برای بقای دوباره زندگی ام کمک خواستم . از او خواستم که در راه اصلاحم دعا کند و برای همسرم نیز طلب صبر و گذشت کردم . خوب می دانستم این مسیر ٬ مسیری نیست که من یک تنه آنرا طی کنم . من نیاز به همراهی همسرم داشتم . پس برای او نیز دعا کردم و اینچنین شد که وقتی همسر از اولین سفر زیارتی اش بازگشت دیگر آن آقاسیدی که من می شناختم نبود . خدایی تر شده بود و ملکوتی تر و من نیز . انگار دست حیدری ارباب٬ قلبم را پر از آرامشی فاطمی کرده بود و من تابع همسر شدم . تابع محض . امروز می توانم امیدوار باشم که اگر روزی آقایم آمدم تابعش باشم. طهورا تبعیت را آموخته است . طهورا تبعیت را از اربابش آموخته است .

سنگ صبور همسرباشید: غمخوار شوهرتان باشید و در ناراحتی هایش شریک باشد. وقتی از مشکلاتش می گوید فقط گوش کنید او در این لحظه محتاج پند و اندرز نیست ٬ هیچ گاه از اشتباهش چماقی بر علیه او نسازید و نگوید "من که گفته بودم این کار را نکن."

لقمه گرفتن برای همسر٬ یک کار بسیار ساده ٬ کم زحمت و در عین حال باارزش است . از انجام چنین کارهایی دریغ نکنید و بدانید اگر قلب همسر خود را از محبت سیراب کنید٬ در واقع خوشبختی کل خانواده را تضمین کرده اید.

چگونه با همسر درددل کنید: قبل از صحبت با همسر٬ سعی کنید خود را جای او بگذارید این طوری به مشکلات او پی میبرید. قبل از صحبت ٬اگر مقصر ماجرایی٬ خودتان هستید از همسرتان پوزش بخواهید چراکه در این صورت او هم آماده ی عذرخواهی می شود. حرفهایتان را با زخم زبان و تحقیر بیان نکنید. هرگز او را با دیگران مقایسه نکنید بلکه خطاهایش را با رفتارهای خوب خودش مقایسه کنید. دلخوری ها و رنجش های کوچک و گذشته های دور را یادآوری نکنید و او را وادار نکنید به گناهش اعتراف کند و عذرخواهی نماید. موقع گفتگو به همسرتان هم اجازه ی صحبت بدهید تا او هم تخلیه روانی شود و به آرامش برسد.

آنچه در ابتدای این پست برای شما از خودم نوشتم برای این بود تا یادآوری کنم : تمام آنچه گفتیم و شما خواندید تنها ۱۰درصد از راه است یادمان نرود ۹۰ درصد راه - در داشتن خانواده ای مهدوی و متعالی - توکل و توسل می باشد.


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۴
سیده طهورا آل طاها

همسرداری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">