فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

این یک ماجرای حقیقی است

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۴۰ ق.ظ

مرد یکی از منبری های تهران است . زیر پوست همین شهر زندگی می کند ، نفس می کشد . روزهای اول ماه محرم بود . هوا سرد بود و سوز عجیبی داشت . دیر وقت بود . شب چادر سیاهش را به سر کشیده بود و فقط کورسوی ستاره ها و چراغ های خیابان راه را برایش روشنتر می کرد . در حال و هوای خودش بود . در حال و هوای این روزهای حرم اباعبدالله . برای خودش زیر لب زمزمه می کرد و کتاب منتهی الآمالش را که از جان عزیزتر می داشتنش به بغل چسبانده بود . وسط آن هیاهو های درونی صدای پیرزنی او را در جایش میخکوب کرد : " حاج آقا برای خونه ی ما هم منبر می آیی ؟" مرد روحانی برگشت . پیرزن محکم رو گرفته بود . دوباره سوالش را پرسید . مرد روحانی یادش آمد که تمام وقت منبرهایش پر شده است . گفت : مادر جان خیلی دیر اقدام کردید الان بیشتر منبری ها وقتشان پر است . پیرزن گفت : من با بیشتر منبری ها کار ندارم . شما می آیی خانه ی ما برای منبر ؟ مرد روحانی خواست "نه" بگوید . اما ته دلش لرزید . از " نه " گفتن به عزادار امام حسین می ترسید . گفت : باشد می آیم . چه روزهایی ؟ چه ساعتی ؟ پیرزن گل از گلش شکفت . گفت از فردا تا ظهر عاشورا . بعد هم آدرس را داد و در تاریکی شب گم شد .

مرد روحانی آدرس را پایین و بالا کرد . خیلی دور نبود . در یکی از همان کوچه های فقیر نشین جنوب شهر. از فردا یک منبر به منبرهایش اضافه شده بود . یک خانه ی محقر در یک کوچه ی ساده و فقیر نشین در یکی از جنوبی ترین محله های تهران . سرجمع عدد زن هایی که آمده بودند شاید کمتر از 15 نفر بود . به خودش گفت اینهمه راه آمده ام و حالا فقط این تعداد ....

روزهای بعد هم رفت و رفت . ظهر عاشورا با صدایی گرفته از عزاداری به خانه رسید . نمازش را خواند و اصلا نفهمید که چطور خوابش برد . 

خواب می دید....

او زنی را در خواب می دید که چهره نداشت . چادر مشکی اش انگار تمام زمین را فرش کرده بود . با عجله به سمتش می آمد . یکباره نهیبش زد . کجایی آشیخ ؟! مجلس بدون منبری مانده و تو اینجا خوابیده ای ؟!!..

مرد روحانی آشفته برخاست و نشست . هنوز گیج خواب و وحشت زده از هیبت آن زن . یکباره دو دستی توی سرش کوبید . "ای وای یادم رفت ... منبر پیرزن را یادم رفت . "

مرد روحانی یادش رفته بود که به پیرزن بگوید ظهرهای عاشورا منبر نمی رود و به جایش شب می آید. نفهید چطور لباس پوشید . نعلین هایش را جابه جا پا کرد . عبایش زیر پا گرفت و او را به زمین انداخت . مرد روحانی بی خیال از درد زانویش برخاست . عبایش را جمع کرد و با تمام قدرتی که داشت در کوچه ها و خیابانها می دوید . به سر کوچه ی پیرزن که رسید از دور پیرزن را می دید که مرتب به خانه می رفت و باز به سرکوچه سرمی کشید . دست روی دست می زد و زیر لب چیزی می گفت و لب می گزید. با شرمندگی خودش را به چهارچوب در رساند . پیر زن نگاهی به چهره ی مرد روحانی کرد  و با هول و تشویش گفت : " کجایی حاج آقا ؟؟! خانوم فاطمه ی زهرا یکساعته که توی خونه معطل شماست . آبرویم جلوی خانوم رفت . مجلس عزای پسرش داشت خراب می شد . مانده بودم چه خاکی به سرکنم . خوش آمدید بفرمایید تو ..."

پاهای مرد روحانی به جلو نمی رفت . انگار خشک شده بود . یخ زده بود . روی منبر نشست . تعداد همان تعداد بود . نه .... انگار یک نفر اضافه شده بود ... یک خانوم که چهره نداشت و چادرش زمین را فرش کرده بود . 

این یک ماجرای حقیقی است ....

**********************************************************************

باذن الله و باذن فاطمه الزهرا....


دخترت تشنه اشک است ولی باور کن 

گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر...


کاش می شد کمی از نیزه بیایی بغلم 

به خدا بوسه از این فاصله سخت است پدر ....


موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۶
سیده طهورا آل طاها

مرد روحانی

نظرات  (۵۵)

۰۱ دی ۹۴ ، ۱۴:۴۰ محمدامین
سلام وخسته نباشید...ممنون که باتوجه به کثرت فضاهای مجازی ولی دراین بستر مینویسید...اینجا مطالب ماندگارتر ودر دسترس تر هست...حتما دراینده نزدیک وبلوگتون رابه خانمم معرفی خواهم کرد...
پاسخ:
علیک سلام . موفق باشید 
۱۴ آذر ۹۴ ، ۰۷:۵۶ مامان کوچولو

سلام این داستانو از حاج اقا عالی از تلویزیون شنیدم.اما د.باره خوندنشم خوب بود.ضمنا از شما بخاطر صبر و وقتی که میزارید بینهایت متشکرم.اجرتون با امام زمان.مارو موقع دعا فراموش نکنید

پاسخ:
سلام . شما یادتون نیست اسم این بنده خدا چی بود؟
خواهش می کنم انجام وظیفه است
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهورا بانوی ******!
میگم من به داستان نویسی به داستان نویسی و نویسندگی این چیزا علاقمندم به تازگی کلاسی میرم که باید هر جلسه داستانی بنویسم و ببرم بعد برای نوشتن داستان نیاز دارم به تصویر سازی که مثلا من زنی هستم که شوهرم مثلا جایی کار میکنه و یه سری شرایط و اتفاقاتی برام پیش میاد و... این تصویر سازی اشکال نداره؟
پاسخ:
سلام عزیزم نه چه اشکالی داره . 

خانم طهورا سلام

مدتهاست که به وبلاگتون سر میزنم و حض میبرم

من و همسرم هر دو طلبه ایم

خدا خیرتون بده

مطالب تربیت فرزندتون بسیار زیبا و ناب بوده.التماس دعا یا علی

سلام
یعنی ایشون کی بودند حضرت زهرا(س)!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام طهورا بانو.پیامم به دست شما رسید؟
پاسخ:
سلام بله رسید . ببخشید سرم شلوغ بود دیر پاسخ دادم
بانو طهورا سلام.
من 3 سال که خواننده وب شما هستم.از شما بینهایت سپاسگزارم من خیلی خوبی ازشما یاد گرفتم.من یه مشکل بسیار بزرگ تو زندگیم دارم که دیگه واقعا مستاصل شدم و نمیدونم چکار کنم.درحال حاظرفقط و فقط در اطرافم تنها کسی که بهش اعتماد دارم و حرفشو قبول دارم در حال حاظر شماهستید بر اساس شناختی که ازشما دارم.اما مطرح کردنش مستلزم این هستش که داستان زندگیمو تعریف کنم یه کم طولانی هستش و نمیدونم آیا در بخش نظرات کامل میشه نوشت و آیا شما وقت دارید که منو راهنمائی کنید؟خواستم قبلش از شما اجازه بگیرم طهورا جان.
التماس دعای فراووان
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . خواهش می کنم خوشحال می شم بتونم کمکی بکنم . در خدمتم . فقط من تا فردا یعنی روز شنبه می تونم به اینجا سربزنم و بعد احتمالا تا آخر هفته امکان آمدن به اینجا را ندارم . شما مطالبتان را بنویسید و بگذارید اگر توانستم سر می زنم و در خدمتتان هستم و اگر نشد ان شاالله از ابتدای هفته ی آینده اگر عمری بود در خدمت شما هستم
۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۹:۲۴ ماه بانو ***
سلام

عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد یا برآید چیست فرمان شما؟

خصوصی رسیده بانو؟
پاسخ:
سلام بله خصوصی شما رسیده لطفا کامنت خصوصی نگذارید من شرمنده شما می شوم . به وبلاگتون سر زدم خواستم اونجا جواب بدم اما سیستم من مشکل داره نتونستم . خوشحالم که دوباره کامنت گذاشتید . همان طور که فرمودید خواست شما ناگهانی هست . منظورتون کدوم حرم هست ؟ من متوجه نشدم . شما بفرمایید کدوم حرم رو منظورتون هست ضمن اینکه من باید ببینم برنامه ی شخصی ام با این خواست شما هماهنگ می شه یعنی فرصتش رو می کنم یانه ؟ همین طور باید در این مورد با همسرم هم مشورت کنم و ببینم اصلا ایشون اجازه این کار رو به من می دن یانه؟
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ******** **** *** ** ****** ** **** ** ***** **** ****** ***** **** ****** ****** ************* *** *********** ** *** *** ** ** **** *** **** ***** **** ******** ****** ** ****** ****** * *** ***** *** ** *** **** **** ***** ***** * ****** ***** ** ** ****** *********** *** ***** **** *** ****** **** ** ******* *** * **** ** *** ****** * ******* ***** ****** ***** *** ***** ***** **** ** ** ****** ** ************ **** ****** * ***** ****** **** **** ********* ** ***** **** *** *** **** ***** ****** ***** **** *** *** ****** ****** ** ** ***** **** * ** **** ** ****** ** * ***** **** **** ** *** **** ** **** *** *** **** * *** *** ** ** *** *** ***** ** *** **** ** ***** ** *** **** ***** ** *** *********** ******** ** ******** ** ***** *** * **** * **** ****** *** **** ***** *** ** ****** * *** ** **** ******* ************* **** ** **** ***** ***** *** *** *** ***** *** ** ********* **** *** *** *** ** *** *** ** *** ***** *** ****
***** ****** ** ** *** **** *********** ** ***** * * *** **** ** **** *** * ******
* **** ***** **** *** **** *** *** ******* ***** ******* ** *** *** *** *******
******* ***** ************* **** ********** ** ** ************ **** *** ****** ***** ******* ****** ** ********** *** **** ******* ***** * ** *** ***** **** **** ** ** ********** **** ****** ***** ************** ** *** ** ** *** **** ** **** ****** **** ******* **** ********* ** *** *** **** *** **** **** ******* ** *** ***** **** ***** *** * ***** **** *** * ** ****** ** ***** ** **** **** *** * ** * *****
**** *** ** **** ************ ********** *** ** ***** ****
*** ** *** **** * *** ***** ****** *** **** ** *** ****

پاسخ:
علیک سلام نرگس جان. فکر کنم خودتون بهتراز من می دانید که اساس این رابطه غلط بوده . اساس این صحبت هایی که از سر علاقه زده شده به هر شکل به هر نحو به هر عنوان غلط بوده. اساس این شعر و شاعری غلط بوده . قطعا اگر طرفین توبه نکنند باید در محضر عدل الهی پاسخگو باشند . برای همین هم هست که اسلام ارتباط نامحرم رو با هم ممنوع کرده . اسلام نگفته اگر دو تا نامحرم در مورد مسائل دینی و اخلاقی صحبت کنند اشکال نداره . نگفته اگر در مورد مسائل درسی با هم خلوت کنند و صحبت کنند اشکال نداره . اسلام تبصره نگذاشته . خلوت دو تا نامحرم اشکال داره . چرا؟ چون قطعا و حتما نفر سوم شیطانه . مراجع هم ارتباط با نامحرم رو حتی در فضای مجازی اشکال گرفتن . اتفاقا این روابط در فضای مجازی به مراتب از فضاهای حقیقی خطرناک تر هست چون در فضای مجازی به دلیل عدم رویت مخاطب فرد این فرصت رو داره که تا از طرف مقابلش تا می تواند در ذهنش خیال پردازی کند . او را با همان شکل و هیبتی تصور می کند که دوست دارد او را مطابق معیارها و آرزوهایش می سازد و تجسم می کند . در ذهنش کم کم با او ارتباط برقرار می کند و باقی ماجرا می شود همین علقه ای که الان دوست شما پیدا کرده . اون آقا صرف نظر از این که آیا واقعا همان طوری بوده که نشان می داده که خودش نیاز به بررسی دارد بعد از یک خواستگاری که آنهم در صحت و سقمش باید دقت کرد رفته و زندگی اش را به هر تربیت می کند آن کسی که این وسط به مخاطره افتاده دختری است که به لحاظ عاطفی ضربه خورده . الان هم تنها راه حل این است که این خانم اول از همه توبه کند و بعد با خودش عهد کند که هرگز وارد این وادی ها نشود و بعد هم فراموش کند . این کار را می تواند با چله بستن مثل زیارت عاشورا راحت تر انجام دهد زیاد استغفار بگوید تا ان شاالله زندگی اش به روال بیفتد. وقتی ما اینهمه تلاش می کنیم و می گویم تحت هیچ عنوان و به هیچ ترتیب ولو نجات یک نفر از مشکلات اعتقادی نباید و حق نداریم که خودمان را به چاه شیطان بیندازیم و به بهانه هایی که شیطان برای ما موجه جلوه می دهد از جمله حل مسائل شرعی و اخلاقی و اعتقادی دیگران با نامحرم چه در فضای مجازی چه در فضای حقیقی ارتباط برقرار کنیم .
اصلا هیچ لزومی ندارد که ایشان یا هر دختر دیگری برای حفظ اعتقاد دیگران خودش را به مخاطره انداخته و در فضای مجازی یا حقیقی وارد یک ارتباط ولو به قول شما معقول شود . ایشان می تواند برای این منظور با خانمهای متخصص در این حوزه همکاری کنند چه لزومی دارد که با یک آقا ولو متشرع در این حوزه فعالیت کنند.؟! من هیچ فکر بدی در مورد ایشان نمی کنم می دانم هم که ارتباطی که از آن صحبت شده اصلا و ابدا شبیه آنچه امروزه بین دیگر دختران و پسران هست ، نبوده . اما باز هم تاکید می کنم این ارتباطات خطرناک و محل اشکال و از طمعه های شیطان است . از آن پرهیز کنیم

سلام.

التماس دعا دارم. روز آخر صفر برای من هم دعا کنید و اجر همین قلیل عزاداری ها را برایم بخواهید. من از خدا لباس می خواهم اما حس دعا کردن را از دست دادم از بس از خدا همین را خواستم و نداد. خیلی بهش امید داشتم. فکر می کردم از همه دوستانم زودتر به من لطف می کند اما...

پاسخ:
علیک سلام عزیزم اختیار دارید محتاجیم به دعا. باز هم دعا کنید . دعا اثر دارد 
جمله هایتان همچون مرهمی بود برای من
اما معترفم که من به بزرگی امام حسین(ع) نیستم و در حیرتم که چگونه خواهر گرامیشان این رنج را تحمل کرد و گفت ما رایت الا الجمیل
معترفم که در مشکلات کم میاورم و جایگاه چنین بزرگی به مراتب بالاتر از من است.

خدا رو شکر میکنم که شما هم میفهمید که این چیزها پذیرفته نیست
چیزی که در مورد جنگ گفتم منظورم ظاهر جمله نبود.

اما خیلی از اینها تقصیر خود شما مومنین است و خدا گفته که راهی برای تسلط اشرار بر مومنین نذاشته.
براتون فقط یک مثال میزنم تا بفهمید و بقیه رو خودتون پیدا کنید.
زمانی که پدران ما کوچیدن و اومدن شهر اولین اشتباه ما بود.
اشتباه پدری که فرزند رو از خودش رونده بود و فرزندش به شهر کوچید.
اشتباه فرزندی که فریب زرق و برق شهر رو خورد.
اشتباه ما در عدم کنترل نفس سرکش و آزاد گداشتن امیال برای رسیدن به توهمات (توهمی مثل رسیدن به ثروت میلیاردی)

سربسته گفتم و اگر بخوام واضح بگم شاید صدها خط بشه
با این اشتاهات کوچیدیم و به شهر اومدیم و دیدم که فقط بوی کباب میاد. اومدیم و کردیم آنچه نباید میکردی. نظری دادیم که نباید میدادیم. پشت میزی نشستیم که نباید منشستیم.

خیلی خطا کردیم حتی در یک خم ابرو به فرزند یا بزرگتر. خطاهایی که نفهمیدیم.

هنوز نمیتونیم بفهمیم که زندگی در 400 سال پیش خیلی بهتر بود و در حیرت و سرگردانی هستیم اما باز هم ادعا داریم که میفهمیم. هنوز میگیم دنیا خیلی پیشرفت کرده و برکت زیاد شده و فرزندمون اگر بگه قدیم خوب بود با ریشخند میگیم که تو نمیفهمی و تو ناز و نعمت بزرگ شدی!

هنوز نمفهمیم که چرا کسی نمیخواد یا بهتره بگیم نمیتونه بچه دار بشه
نمیتونیم بفهمیم که چرا بچه هامون اوتیسم میگیرن
نمیتونیم بفهمیم که عشق لیلی و مجنون افسانه نیست، اشرار نابودش کردن و عشق شده افسانه

حدیث داریم که هروقت اشرار مسلط شدن اون موقع آخرالزمانه
دعا میکنم امام زمان بیاد نه برای شغل و ازدواج من
بلکه برای بچه های اوتیسم گرفته
برای عشقهای نابود شده
برای دنیایی که پر از فسادش کردیم به دست خودمون

دعا کنید فقط اون موقع دلم برای حفظ کارگاهم نلرزه و نخوام از منافع بعد ظهور زنده بمونم
دعا کنید برام که از شهادت در رکاب چنین بزرگ مردی لذت ببرم
دعا کنید که بخوام مستشهدین بین یدیه بشم
دعا کنید برام در حد یک صلوات
پاسخ:
سلام . هیچ کس از شما توقع ندارد که یک انسان کامل باشید . یکی مثل حسین علیه السلام . عین حسین شدن عملی نیست اما عین زهیر شدن چرا. عین حر شدن چرا . عین همت شدن عین باکری شدن عین فهمیده شدن چرا . 
دعا کنید آقا بیاید . انگار وقتش شده است . خیلی وقت است که وقتش شده است . 
اشتباهاتتان را شناسایی کنید . از همانجا شروع کنید . راه نفوذ شیطان را ببندید. اجازه ندهید که در قلبتان تخم گذاری کند . قلب حرم الله است . کار سختی هست اما محال نیست . غیرممکن نیست . نشدنی نیست . یاعلی می خواهد . بگویید . بلند بگویید . آنقدر که گوش شیطان کر شود. آنقدر که یادتان بیفتد زنده اید پس باید زندگی کنید . دیگران را هیچ وقت مقصر اشتباهاتتان ندانید . هر چه هست از ماست که برماست . برخودتان مسلط شوید. شمشیر بکشید به نفس تان . پاره پاره کنید هر آنچه را که شما را از امام زمانتان می گیرد. خدا را خدا را فراموش نکنید . اگر والدین تان در قید حیات هستند زیاد به آنها محبت کنید . پای مادرتان و دست پدرتان را زیاد ببوسید گشایش های زیادی در این کار است . 
موید باشید و در پناه شش ماهه ی زهرای مرضیه . محسن ابن علی...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۷:۵۷ زهرا بانو
سلام عزیزم ممنون از توصیه ها و راهنماییهات انشالله به مدد اقا امام زمان و خدا بتونم شاگرد خوبی باشم 
حاج آقای سیبویه بوده اسمشون 
پاسخ:
سلام عزیزم. ان شاالله .
نه گمان نکنم چنین اسمی رو آقای عالی گفته باشن
دارم بی دین میشم.
نمیدونم به چی اعتماد کنم؟ همه زندگیم رفته و 32 سالمه و هنوز ازدواج نکردم اما که چی؟
برای چی و برای کی خودمو نگه دارم؟
متهم نفتی گفت فقط 22 میلیارد یورو تو یکی از حسابهاشه. کاش میفهمیدید یعنی چی
سربازیش دوره هاشمی رفسنجانی راننده رییس بانک مرکزی بوده و فقط توی این 10 15 ساله اینقدر در آورده

شاید برای شما خیلی 22 میلیار یورو با تومن فرق نکنه اما فرقش 4000 برابره
یعنی به ازاء هر فرد خون 4 هزار فرد رو باید بکنی تو شیشیه تا تومنت بشه یورو.
بعد من از این کشور یک وجب هم بهم نرسیده.

خیلی دلم پره و میخوام بنویسم تا سبک بشم

جایی که کار میکنم نه آب داره نه گاز نه تلفن
کوچش خاکیه بارون میاد میشه باتلاق
برقش 160 ولت
بعد یه عده رو میبینی میان میخورن و میبرن و هر گناهی میکنن وخدا نگاه میکنه
اصلا هیچ راهی برای توجیه رسیدن به این ثروت نیست و هر کسی به طور مطلق توی این دوره به این ثروت برسه باید قصاص بشه قصاص خانواده هایی که از هم پاشونده
قصاص چک هایی که برگشت میخوره
قصاص دعواهایی که تو خونه ها راه انداخته
قصاص چشم و هم چشمی هایی که به وجود آورده
قصاص طلاقهایی که به وجود اومده
قصاص بچه های بی سرپرست
قصاص به خاطر میلیاردها تومن پولی که از بانک ملت و صادرات و مسکن گرفته و الان میگه میلیون یورو و میلیارد یورویی که با گونی چابجا میکرده
اینها خون هستن خون بچه ای که توی سرما زیر پل میخوابه
خون بچه ای که مادرش میفروشدش و میشه کودک کار

دلم پره

من از خاک کشورم یک وجب مربع هم ندارم اما موقع جنگ اینجا میشه کشور من.
بخدا خنده داره.

خدایا منم دل دارم زن میخوام میخوام براش دسته گل بگیرم میخوام براش حرف عاشقونه بزنم
خدایا کی میرسه ظهور؟
پاسخ:
سلام علیکم . قرار نیست ما دین مان را با اختلاس یک نفر دیگر از دست بدهیم . قرار نیست دین ما آنقدر سست باشد که با دیدن بی عدالتی ها و گرفتاری ها و سختی ها از کف مان برود . قرار نیست دین ما پَر کاهی باشد که با تند بادها و حوادث به سادگی دود شود و به هوا برود . دین باید آنقدر در وجودمان ریشه دوانده باشد که طوفان های سهمگین زمانه مستحکم ترش کنند نه سست تر . دین در درون ما باید آنقدر نهادینه شده باشد که رنج ها و گرفتاری ها و مشکلات به قدر سرسوزنی از آن نکاهد . دین اگر به این سادگی ها از دست برود فردا روزی که قرار باشد برای حفظ اعتقاداتمان در یک نیم روز تمام سرمایه و عزیزانمان را پاره پاره در طبق اخلاص تقدیم حضرت رب کنیم ؛ تکلیف مان چه می شود؟ دین باید آنقدر دین باشد که اگر برایش برادری مثل عباس هم دادید از دست نرود . اگر برایش فرزندی چون علی اکبر هم دادید قد خَم نکند. اگر برایش سفیدی گردن شش ماهه تان را نشانه رفتند نشکنید. 
یکی دیگر اختلاس کرده ، یکی دیگر تا گردن در کثافات روحی و جسمی اش شناور است ، یکی دیگر بیت المال این ملت مظلوم را با سفرهای خارجی است و حق ماموریت های آنچنانی اش و مهمانی های پرتجملش به باد داده ، یکی دیگر به اسم دفاع از نظام تمام حیثیت نظام را در لبخندهای تا بنا گوش دررفته اش از دست داده، یکی دیگر باید روز محشر جوابگوی خون شهدایی باشد که فراموششان کرده ، یکی دیگر باید جواب گریه های شبانه ی کودکان شهدای هسته ای را بدهد ، یکی دیگر باید جواب خون به دل شدن خانواده ی شهدا را بدهد این وسط شما چرا باید دین تان را از دست بدهید برادر من ... اگر قرار باشد در طول تاریخ به واسطه ی بی کفایتی ها و دزدی های یک عده بقیه دین شان را از دست می دادند که الان از اسلام و قرآن چیزی نمانده بود .
شما دین تان را محکم بچسبید . برای گرفتاری هایتان دعا کنید . ریشه ی بسیاری از گرفتاری ها در نارضایتی پدرومادر است بی نهایت به آنها محبت کنید . بین الطلوعین بیدار باشید . صدقه زیاد بدهید استغفار زیاد بکنید تا روزی تان زیاد شود برای پیدا کردن شغل خوب مداومت کنید بر خواندن سوره ی مزمل و الذاریات هرشب . آیت الله بهاالدینی می فرمودند سه چیز در زندگی اث دارد: خواندن حدیث کسا قربانی کردن و روزانه صدصلوات با وعجل فرجهم. اما یادتان باشد اول رضایت پدرومادر...
ما هم دلمان پر است . پر تر از شما. خیلی چیزها هست که شاید شما و بعضی ها ندانید و ما می دانیم و می سوزیم و آب می شویم . اما به فضل خدا امیدواریم که فرمود : ان حزب الله هم الغالبون
شما از خاک کشورتان یک چیزمهم دارید . شما یک هویت دارید . یک هویت اصیل . اگر لازم باشد باید مردانه برای حفظ این هویت تان بجنگید . یا باید آنقدر مرد باشید که در برابر نامردان عزتمندانه به نام نامی ارباب بی کفن تان حسین بجنگید یا بی رودربایستی بروید کنج خانه تان بیتوته کنید که در آن صورت یقین داشته باشید کشورمان پر از زنانی است که مردانه از تمامیت شرف و ناموس و اصالت شان دفاع می کنند.
برای فرج دعا کنید . دعای برای فرج گشایش در امور می آورد . دعا کنید آقا بیایند اما نه برای اینکه ما زندگی مان روی غلطک بیفتد . زن بگیریم . شوهر کنیم. شغل خوب داشته باشیم . آب توی دلمان تکان نخورد . دعا کنید تا بیاید برای اهداف بزرگتر. 
یاد بگیرید بزرگ باشید . بزرگ فکر کنید . زمانه ، زمانه ی ظهور است . عصر بچه بازی گذشته . قرار نیست به خاطر فشارهای زندگی ، فشارمان پایین بیفتد و از اساس بزنیم زیر همه چیز. اینجا دنیاست . مزرعه ی آخرت . قرار است توی این دنیا در سختی باشید . خلق الانسان فی کبد. سختی شما و امتحان شما فعلا این است . این که می خواهید مرد باشید و مردانه و سربلند از این آزمون بیرون بیایید یا ضعیف باشید و غربزنید و به جان زمین و زمان بد بگویید و خدا را تهدید کنید به اینکه دینم را از دست می دهم با خودتان است . این گوی و این میدان ...

سلام

اگه والدینی فوت شده باشن و فرزند در حقشون بی لطفی یا بی احترامی کرده باشه و ندونه که والدین ازش راضی هستن یا نه، باید چه کار کرد؟

 

صرف نظر از اینکه احترام به والدین واجبه، اما رفتار خود والدین باعث نمیشه فرزندان مقابلشون وایستن؟ پدر و مادری که به همدیگه و به فرزندانشون احترام نمیذارن و حرمتها رو میشکنن، توی بی احترامی فرزندان به والدین مقصر هستن دیگه؛ مگه نه؟!

پاسخ:
سلام . زیاد برایشان خیرات کند . زیاد برایشان صدقه بدهد . زیاد به آنها سربزند. روایت داریم تا زمانیکه آبی که روی قبر میت ریخته شده خشک نشده باشد عذاب از صاحب قبر برداشته می شود. اعمال واجب آنها مثل نماز و روزه یا حج واجبی که به گردن داشتند اگر از آنها فوت شده به جا بیاورند. یادتان باشد والدین بعد از مرگ هم می توانند فرزندشان را عاق کنند.
احترام به والدین واجب هست و هیچ کس به هیچ عنوان ولو کفر والدین حق بی حرمتی به آنها را ندارد. اطاعت از پدر و مادر واجب است تا جاییکه اگر مادر به فرزندش بگوید برایش یک لیوان آب بیاورد و فرزند انجام ندهد حق مادر را انجام نداده است . دختر تا زمان ازدواج پدرش بر او حق ولایت دارد و بی اذن او اجازه کاری ندارد . پسر تا زمانیکه پدرش در قید حیات است پدرش بر او ولایت دارد و حق انجام کاری برخلاف رضایت او را ندارد مگر اینکه کاری که می خواهد خلاف شرع باشد که در این صورت مجاز به انجامش نیست. 
اما پدرومادر هم مانند هر کس دیگری باید در برابر ظلمی که به فرزندشان داشتند حقی که باید انجام میداند و ندادند توقع بی جایی که نسبت به فرزندانشان داشتند و همه و همه باید بدون شک در محشر پاسخگو باشند . هرکس به اندازه ی دانه ی خردلی ظلم کند باید پاسخگو باشد . پدرومادر هم از این قاعده مستثنی نیستند. اما این مسئله تکلیف فرزندان را ساقط نمی کند.
پدری که از پسرش توقع دارد حتما کار مورد نظر او را انجام دهد و پسر فقط به خاطر انجام تکلیف شرعی اش و کسب رضایت پدر آن کار را می کند اما به عسروحرج می افتد و رنج می کشد قطعا تکلیفش را انجام داده و پاداشش را می گیرد اما بی شک آن پدر باید تاوان این توقع بی موردش را در محشر بدهد.
سلام طهورا جون
ببینید دلیل اینکه من اون اعتراضها رو به همسرم کردم اینه که حس میکنم یه چیزایی داره واسش تکراری و عادی میشه...حس میکنم سکوت من در مقابل بعضی مسائل باعث شده که اونم بیخیال شه و بگه حالا خیلی مهم نیست...تولدم یادش رفت چیز خاصی نگفتم پارسالم یادش رفت ...سالگرد ازدواجمون یادش رفت ناراحت شدم بهش گفتم تولدم که دوساله یادت میره حتی امروزم فراموش کردی؟ چطور دوستی که خیلیم باها هم صمیمی نیستیم و شاید سال تا سالم نبینمش بدلیل علاقش بمن هرسال شب تولدم زنگ میزنه؟...طهورا حس میکنم بیخیال اینا شده و این منو بیشتر آزار میده...یادش رفت خوب ایرادی نداره اما نباید فرداش یا هفته بعدش با یه هدیه کوچیک بیاد خونه؟ واقعا این انتظار زیادیه....وقتی فراموش میکنه اینقدر نمیرنجم اما وقتی بعدش هیچ تلاشی نمیکنه واقعا میرنجم.
گفتم همسر من خسیس نیست و اگه پاش بیفته بهترینها رو میخره اما این با حرف من فرق داره
ما الحمدالله خیلی در مضیقه مالی نیستیم...اما خوب اگه منم رعایت نکنم اوضاعمون خراب میشه
میشه آدرس اون روایت که درمورد فرزند اول و دوم نوشتید بدین تا پیدا کنم؟ میتونم تو نت پیدا کنم؟
پاسخ:
سلام عزیزم خوبی ؟ ببین فراموش کردن روزهای تولد و سالگرد عروسی و امثال این تاریخ ها در مردها کاملا طبیعی هست اغلب مردها همین طورند . باور کن بارها و بارها همسر من هم این روزها رو فراموش کرده هنوز هم اگر بچه ها نباشند یادش می رود . دلیل این مسئله بی توجهی یا بی مهری آقایان نیست اصولا مردها در حفظ جزئیات قوی نیستند سیستم شان جوری است که برخلاف خانمها که مسائل رویدادها و تاریخ ها را با جزئیات به حافظه می سپارند آنها کلیات را در حافظه دارند . این هیچ معنای بدی ندارد . دوست شما که تاریخ تولد شما را به خاطر دارد یک خانم است و این مسئله برای خانمها عادی است . کافی هست که یکی دو روز قبل از تولدتان این مسئله را با لطایف الحیل بهش یاد آور بشید . مثلا با وسیله ی آرایشی تون روی آیینه ی میزلوازم آرایشتان یک قلب بکشید و زیرش بنویسید تولدم فرداست یادت نره. یا زبانی بهش بگید. نگید ای بابا این که مزه نداره اون اگه منو دوست داره باید یادش باشه نه اینکه من بهش بگم . عزیزم این طرز تفکر ها مخصوص خانمهاست مردها اصلا در این وادی ها نیستند شما اگر هزار بار دیگر هم بابت این مسئله بهش غر بزنید دست آخر درست نمی شه تازه با خودش می گه امان از این زنها چرا این طوری هستند؟ می دونی چرا چون این جزئیات برای خودشون خیلی مهم و حیاتی نیست. به جای رنجش هایی که زندگی تون رو خراب می کنه می شود کارهای زیادی کرد مثلا شب تولدتان لباس پوشیده آماده باشید و بگید شرط می بندم تولدم یادت نبوده برای همین خودم آماده شدم تا شام منو ببری بیرون . کارهای زیادی البته می شه کرد . دست به ابتکارات زیادی می شه زد . بستگی به سلیقه شماداره . مشروط به اینکه نگید نه خودش باید بکنه خودش باید یادش باشه. خب خودش یادش نیست چاره اش غر زدن و رنجیدن و خراب کردن اوقات خودتان و اوست ؟ اگر این کار را بکنید همیشه یادش می ماند؟نه تنها ثمره اش این می شود که یک شب را خراب کرده اید . کم کم همسرتان به جای اینکه برای آمدن به خانه سرودست بشکند مرتب دیر می آید خانه دیگر برایش جای آرامش نیست جای غرزدن می شود.
متاسفانه الان آدرسش رو ندارم از استادم این روایت رو گرفته بودم
۰۲ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۲ مامان4فرشته
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام خواهرجان کیف احوال
من بیمعرفت نیستما همه مطالبتو دنبال میکنم فقط حال ندارم نظر بذارم
اما اینبار گفتم یه عرض ارادتی کرده باشم
**** *** ** ** ****** ******
پاسخ:
علیک سلام . آخی اسمت خیلی بامزه ست . شدی مامان چهارتا فرشته ... خدا ان شاالله فرشته هات رو برات نگه داره . بی معرفت کدومه . خیلی هم خوشحال شدم . وا.... ترس برای چی ؟ آرزو می کنم جای تو می بودم .. 
طهورا جون سلام
یه مشاوره دیگه هم میخوام
من بخاطر همسرم که بهش فشار مالی نیاد خیلی مراعاتش رو میکنم و خیلی کم لباس میخورم...مثلا دو ساله که مانتو نخریدم...ناراحت این نیستم که مانتوی جدید ندارم ..اصلا
حس میکنم همسرم قدردان این قضیه نیست..البته شاید اینطورم نباشه...4 ساله که از ازدواجمون میگذره اما هنوز منو نبرده مشهد...بهیچوجه خسیس نیست...همیشه بهترین چیزا رو برام میخره...میگه باید خود امام ما رو بطلبه...من میگم درسته اما شما باید یه حرکتیم بکنی و نشون بدی که دوس داری...منم سکوت کردم تا خودش بخواد
اما فک کردم براش عادی شده این قضایا..نمیدونم شاید هم من اشتباه فکر میکنم
در هر صورت دیروز با خودم فک کردم حرف بزنم تا بخودش بیاد...من ناشکر نیستم..امروز داشتم بخدا میگفتم اگه من اون حرفا رو زدم به شوهرم از روی ناشکری نبود...خواستم بخودش بیاد و وجدانشو در گیر کنم
مثلا گفتم چرا منو نمیبری مشهد؟ گفتم من زن ولخرجیم؟ مراعاتت رو نمیکنم؟ چرا یبار خودت عین این همه مرد نمیری مغازه یه چیزی واسم بخری؟
طهورا جان نمیدونم کارم درست بوده یا غلط؟ میخواستم وجدانش درگیر شه نه اینکه اعتراض داشته باشم
پاسخ:
سلام . چرا فکر می کنید که همسرتان قدردان صبوری های شما نیست ؟ اینکه شما رو سفر نبرده باعث شده که شما به این نتیجه برسید ؟ من احتمال می دهم که شما موقع نوشتن این کامنت شرایط روحی مناسبی نداشتید شاید خسته بودید از روزمرگی ها و دلتان یک زنگ تفریح چند روزه می خواسته ؟ اما من پیشنهاد می کنم یک باردیگر حالا که کمی از نوشتن این کامنت گذشته با آرامش بیشتری متنی را که نوشته اید بخوانید .شما نوشته اید که گمان می کنید همسرتان قدردان شما نیست درست چند خط پایین تر نوشته اید او مرد خسیسی نیست و همیشه تلاش می کند بهترین چیزها را برایتان بخرد. فکر نمی کنید همین که ایشان ثابت کرده اند مرد خسیسی نیستید و تلاش های مردانه شان را جمع کنند تا همیشه بهترین چیزها را برایتان بخرند یعنی دقیقا می خواهد به زبان مردانه اش از شما بابت صبورهایتان قدرشناسی کند؟ یادتان رفته زنی که در فقر و نداری همسرش صبور باشد گرفتار فشار قبر نمی شود؟ و احساس نمی کنید شیطان از اینهمه صبوری شما کلافه شده و کمر همت بسته تا شما را از اصل این روایت دور کند ؟ یک وقت صبح بلند شده اید و شروع کردید به حساب و کتاب کردن که دوسال است مانتو نخریده ام دو سال است که فلان کار را نکرده ام چهار سال است مشهد نرفته ام من همه کار کردم همسرم چکار کرده ؟ گمان نمی کنی این همان وسوسه های شیطان است ؟ شما را وادار کرده تا به همسرتان گله ای را بکنید که قلبا راضی به آن نبودید و حالا گرفتار عذاب وجدان شده اید این در واقع همان نفس لوامه و سرزنش گر شماست که به سراغتان آمده . اتفاقا همسرتان درست گفته . زیارت هر امامی هم به همت است هم به دعوت اما زیارت امام رضا به دعوت است . شما راه را اشتباه آمدی اول باید سراغ خود صاحبخانه می رفتی و اذن ورود را از خودش می گرفتی . درست است که باید شما هم تلاشتان را بکنید اما شما مطمئنی یقین داری که همسرت کوتاهی کرده ؟ حالا فکر می کنی این گلایه ها کردی مانع کوتاهی احتمالی همسرت شد؟ فکر نمی کنی همه ی زحمت دو ساله ات زیر سوال رفته ؟ حالا هم البته دیر نشده اول از همه رضایت همسرت را به دست بیاور بگو که خسته بودی منظوری نداشتی بعد به سراغ آقامون امام رضا برو یادت باشه ایشون پسر همون مادری هستند که هیچ سائلی رو از در خونه دست خالی بیرون نمی فرستادند . اذن ورود رو از خودش بگیر
۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۳:۴۴ خادم الشهداء
سلام خواهرجون
خوندم و اشک ریختم
یعنی حضرت مادر تو مجالسی که روضه خونش هستم میاد ؟؟؟...
دعاکن برای دل آواره ام ...
یاعلی
۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۲:۵۱ ریحانه مامان دوقلو ها
سلام بانو جان
خدا رو شکر از نظر جسمی بله کاملا و حتی بیشتر از گمانم به روز های سلامتی رسیدم همه چیز همونطور که باید مثل ساعت کار می کنه
اما از نظر روحی می دونم که یه جاهایی لنگ می زنم در ظاهر نشون نمی ده ولی خودم می دونم این ساعت لنگ می زنه . یه وقت هایی حوصله خودم رو هم ندارم مثل الان که دلم می خواد جدا از مادر بودن به خود خودم برسم .
خود خودم داره گم می شه
کلی عذاب وجدان دارم بچه ها قبلا اینقدر تلوزیون نگاه نمی کردن تو اون چند مدت بقیه برای اینکه ساکتشان کنند شبکه پویا همیشه روشن بوده و الان به شدت معتاد شدند و بدتر این برنامه عموپورنگ هست که از 45 برنامه بیشتر از 20 دقیقه صرف خوندن به قول خودشون سرود!!!!!! های شاد می شه بقیه هم که مفهومی نداره شاید از کل این زمان کمتر زا 5 دقیقه مفید باشه که اون هم اینقدر حواشی ناپسند داره که ....
نمی دونم چه کنم جدیدا شعر های اون رو تو خونه تکرار می کنن . نمی دونم چه کار کنم من هرروز که نمی تونم ببرمشون بیرون تازه اگه ببرمشون هم ساعت پخش این برنامه 6 شب هست که باز هم خونه هستی
کمکم کنید چطور این وضعیت رو تغییر بدم .
قبلا بهشون می گفتم اگه الان امام زمان(عج) بخواد بیاد خونمون این آهنگ رو که می شنوه بر می گرده ها دیگه نمیاد به خاطر عشق بجه ها به امام صدا رو قطع می کردن یا خاموش می کردن ولی الان نمی دونم می ترسم بخاطر شدت رنگ و لعاب این برنامه ها با امام قهر کنن به جای تلوزیون
این هم بگم به الان دیگه خودشون روشن می کنن و تقریبا ساعت رو یاد گرفتن باید از ذهنشون پاک بشه
التماس دعا
پاسخ:
علیک سلام . هر خانمی حق داره که بخشی از روز رو صرف رسیدگی به خودش بکنه . یا شرایطی رو فراهم کنه که گاهی بتونه با همسرش تنها باشه .این رسیدگی های شخصی و این تنهایی ها بعضی وقتها واقعا لازمه . سعی کن در کنار برنامه های روزمره شرایطی رو برای این طور وقتها خالی کنی . مثلا برای یکساعت بچه ها رو پیش مادرتون بگذارید و با همسرتون بیرون برید . بعضی از بوستان های سطح شهر امکاناتی داره که می تونید ازش استفاده کنید . مثلا خانه کودک داره که می توانید بچه هاتون رو برای نیم ساعت یا بیشتر به صورت ساعتی اونجا بگذارید تا در کنار مربی با بقیه بچه ها بازی کنند و شما فرصت کنید تا یکساعت با همسرتون توی پارک قدم بزنید و وقتتون رو با هم بگذرونید یا حتی می تونید برای یک ساعت و نیم اونها رو بسپرید و خودتون برید استخر نزدیک بوستان و بعد برگردید. شرایط شما الان به شکلی هست که به این تفریحات کوچیک نیاز دارید . 
باید شرایط رو به گونه ای ترتیب بدید که بچه ها کمتر از تلوزیون استفاده کنند می تونید دقیقا موقع پخش این برنامه ترتیب یه بازی گروهی به اتفاق خودتان با بچه ها را بدهید خواهید دید که بچه ها از اینکه با شما بازی کنند چقدر خوشحالترند تا پای تلوزیون بنشینند. به خاطرم هست که وقتی بچه ها کوچک تر بودند عروسکهایشان را می آودم و دورشان می چیدم یک کیک یزدی هم می آوردم و با هم برای عروسکشان جشن تولد می گرفتیم با موبایل از هم عکس می انداختیم به عروسکشان کادو می دادیم بچه ها هنوز هم این بازی ها یادشان هست. شما می توانید ابتکارهای دیگر داشته باشید اگر بچه ها از بازی های حرکتی و جهشی لذت می برند ساعت 6 عصر که وقت این برنامه هست زمان خواب همسایه ها نیست و شما می توانید این بازی ها را باهاشون داشته باشید کم کم اصلا فراموش می کنن که پای تلوزیون بنشینند. در ضمن بهتره که برای تماشای تلوزیون مقررات بگذارید مثلا بچه ها حق داشته باشند یک ساعت مشخصی از صبح ها و یک ساعت مشخص عصرها کارتون ببینند . گذاشتن این مقررات ها برای بچه ها لازمه . فواید بسیار زیادی داره . 
اینکه بهشون بگید امام زمان قهر می کنه کار اشتباهی هست . اونها الان درک درستی از احکام ندارند بجای این حرف می توانید به شیوه های دیگری متوسل شوید که اصلا بچه ها فرصت فکر کردن به اینکه الان وقت دیدن فلان برنامه هست رو نداشته باشند یکی اش همان بازی کردن بود که عرض کردم .

سلام طهورا جان
شما منو میشناسی اما نمیخوام اسمم اینجا بیاد
شدیدا به مشاوره و راهنمایییتون احتیاج دارم
دو ساله عروسی کردیم...از ابتدای ازدواجمون همسرم میگفت تا چندین سال بچه نه...ایشون میگه اوضااع اقتصادیمون بهتر شه بعد...من الان 30 سالمه...دیشب بهش گفتم سال دیگه واسه بچه اقدام کنیم...از فروردین من برم دکتر ...میگه نه نه
الان نه...سال 96...میگم تا بچه بیاد خودش 9 ماه طول میکشه میشه 96...میگه نه
میگه الان وقت بچه نیست..میگم سنم داره میره بالا...خطرناکه...میگم تازه من بازم بچه میخوام...میگه نه
هر چی میگم باز حرف خودش رو میزنه
میتونم کلافش کنم تا راضی شه اما میدونم فایده نداره چون میترسم بعد اومدن بچه اتفاقی بیفته و لج کنه و بهم کمک نده...البته هیچوقتم اینجوری بچه نمیخوام
هر چی میگم بچه برکته اصلا تو کتش نمیره
دارم خل میشم طهورا...کمکم کن...چیکار کنم؟ چه زبونی بریزم تا خودش قلبا بخواد...دوس داشتم خودش پیشنهاد میداد اما اینجوری
چیکار کنم؟
پاسخ:
سلام عزیزم . شما درست می گید باید برای داشتن بچه زودتر اقدام کنید اما با پیله کردن و کلافه کردن همسرتون نتیجه درست نمی گیرید بهترین کار این هست تا برای ایشون از روایت هایی بگویید که نشان می دهد داشتن فرزند نعمت و رحمت خانه است . از روایت هایی استفاده کنید تا ایشان بدانند نعوذ بالله خدا از دادن روزی به بچه ی شما عاجز نیست به ایشان بگویید حرف ایشان یعنی اینکه با صدای بلند اعلام کنید آهای مردم من از اینکه فرزند داشته باشم می ترسم چون خدایی دارم که نمی تواند روزی بچه ام را بدهد از دادن روزی فرزندم عاجز است و این من هستم که باید برای روزی او برنامه ریزی کنم (نعوذبالله) به ایشان بگویید کاری که می کنند و حرفی که می زنند دقیقا همین معنی را می دهد و این یعنی کفر یعنی شرک . می توانیم خوش بین باشیم و بگوییم این یک شرک خفی است . این یعنی کفران نعمت یعنی ناسپاسی در برابر خدایی که تمام موجودات را روزی می دهد . به همسرتان بگویید از این حرفها به خدا پناه ببرد . روایت داریم که اگر می خواهید پول دار شوید زن بگیرید اگر می خواهید خانه دار شوید فرزند اول را بیاورید اگر می خواهید آنقدر داشته باشید که ببخشید فرزند دوم را بیاورید ... این روایت البته ادامه دار است و من همین قسمت را آوردم
۰۱ آذر ۹۴ ، ۰۸:۰۲ زهرا بانو
سلام بر خواهر عزیزم صبحتون بخیر. طهورا جون دیشب کلی با همسرم صحبت کردم و وقتی ایشون متوجه علاقه واقعی من شدند موافقت کردند که هم ثبت نام کنم و هم خودشون کمکم کنم نمیدونی چقدر خوشحالم فقط دعا کنید خدا و اقا امام زمان این خدمتم رو قبول کنه و توانش را بهم بده 
متاسفانه اوضاع دانشگاه های ما به حدی تاسف اور شده که تنها غصه و خجالتش مانده برایمان 
دیشب ماجرای پستتان را برای همسرم تعریف کردم ، البته قابل توجه دوستانی که به این موضوع اندکی با دیده تردید نگاه میکنند باید دقت کنند 
ماجرایی که شما تعریف کرده بودید و ان شخص محترم را همسرم کاملا میشناختند حتی به اسم اما چون شما اسم ایشان را نقل نفرموده بودید من هم نمینویسم شاید صلاح دانستید که ذکر نشود ، اما ایشون سالها امام جماعت حرم حضرت عباس (ع) بوده اند ، خوشا به سعادتشان
خیلی خیلی دوست دارم خواهر گلم 
دخترای نازنینت را از جانب من ببوس
پاسخ:
علیک سلام . خب خدا رو شکر . مطمئن بودم که اگر با همسرتون صحبت کنید ایشون موافقت می کنند به سلامتی و مبارکی . ان شاالله که قبای شاگردی امام صادق برازنده شما خواهد بود. اما یک نکته را بگویم فکر نکنید حالا وارد حوزه می شوید یعنی وارد مدینه فاضله خواهید شد . خیر این طور نیست حوزه هم مشکلات خودش را دارد . ممکن در فضای حوزه هم به افکاری برخورد کنید که خیلی حساب شده نباشد یا با آرمانهای شما متفاوت باشد . درست است که محیط حوزه به هر لحاظ از محیط های دانشگاهی سالمتر است اما این به آن معنا نیست که عاری از هر مشکلی باشد . ضمن اینکه درسهای حوزه گاهی حریف می طلبد . درسها ساده نیست . دشواری های خودش را دارد . درست است که من به حال و هوای حوزه اصفهان آشنا نیستم اما معمول بر این است که در حوزه ها به راحتی به کسی نمره نمی دهند اگر طلبه ای اهل درس و ارائه مقاله نباشد اجازه بالا آمدن به سطوح بعدی را ندارد . اصلا تصور نکنید محیط درسی حوزه چیزی شبیه دانشگاه هایی است که ما در آن درس خواندیم . دانشگاه هایی که به سختی واردشان می شویم و به راحتی آب خوردن از آن فارغ التحصیل می شویم . خیر . ورود به حوزه کمی سخت است اما نه به سختی ورود به دانشگاه اما دوام آوردن در حوزه با توجه به بار علمی فراوان آن و دروسی که باید بگذرانید سخت است همین طور رفتن به سطوح بالاتر همزمان می شود با حجم بالایی از علوم که باید بگذرانید . اصلا هم کیلویی نیست . آنجا شما در محضر امام زمان حاضرید و باید بابت هزینه ای که از مال امام زمان صرف تربیت شما می شود پاسخگو باشید . فکر نکنید شاگردی امام صادق را کردن کار سهلی است . یادتان باشد بهشت را به بها می دهند نه به بهانه. کار شما ، شبیه کار یک جراح می شود همان طور که جراح با چرخش چاقوی جراحی می تواند زندگی بیمار را نجات دهد یا با کوچکترین چرخش اشتباه چاقوی جراحی منجر به مشکلات جدی یا حتی مرگ بیمارش شود ، شما هم با یک کلام درست می توانید حیات ببخشید یا با یک کلام نابجا شیرازه ی اعتقادی کسی را فروبپاشید . پس مراقبت کنید . یادتان باشد در این مسیر عالم بی عمل نباشید . اگر بار علمی تان زیاد باشد اما بار عمل تان اندک باشد کلامتان نفوذی نخواهد داشت . پس مراقبت کنید. یادتان باشد از روزی که به علمتان در حوزه اضافه شود حساب و کتاب اعمالتان به دست شخص امام صادق می افتد . آقا هم بهشت را به کسی ارزان نمی دهند. پس مراقبت کنید. با ایمان وارد شوید تا ثابت قدم تا آخر راه باقی بمانید اگر سست ایمان وارد شوید و اخلاص تان بلنگد وسط کار بازمی مانید . درد اینکه امام صادق دست رد به سینه تان زده تا آخر عمر بلای جانتان می شود. پس مراقبت کنید .
تمام اینها را نگفتم که بترسید و پا پس بکشید . گفتم تا با چشم باز و گوش شنوا و قلبی مطمئن و ضمیری تشنه از فهم معارف پا به مکتب خانه ی امام صادق بگذارید . بدون اینکه بلغزید. بدون شک . بدون تردید. به امید روزی که بیرق تشیع را در برابر افکار منحوس وهابیت بر فراز قله های رفیع تفکر شیعی برافرازید .
ای کاش اسم ایشان را می نوشتید . من فراموش کرده بودم . یادم نیست که آقای عالی گفته باشند ایشون امام جماعت حرم بودند یا نه . اما در هر صورت کاش اسم ایشان را می نوشتید.
بابت لطفی هم که کردید سپاسگزارم . وقتی خانواده ما سه نفر بودند یک بار شهر شما آمدیم . باید بگویم الحق نصف جهان بودن برازنده ی شهر شماست.
هربار خواندن و شنیدنش لطف تازه ای دارد


ممنون
سربزنید
سلام
اینقدر در زندگی مادی و تشریفات و حواشی مجالس روضه غرق شده ایم که واقعا حضور صاحب مجلس را به کل فراموش کرده ایم.

یک مشاوره:
از اخلاق و رفتار پدر بی اخلاق، فحاش، بددهن و... خسته ام.طوری که کمتر کسی به منزل ما میاد اگر هم گاها مجلسی یا دعوتی میریم حتما اسباب ناراحتی را برای یک کسی به وحود میاره.
طوری که از خجالت برخورد و رفتارش با دیگرن ارتباطم را با دیگران قطع کرده ام.
حتی روم نمیشه با پدرم خونه خواهر و برادرم برم، فکرش را بکنید که رفتارشون چطوره که ما خواهر و برادرها از هم خجالت میکشیم.
بارها گفتیم کمی اخلاقشون را درست کنند،در جواب میگند من همینیم که هستم.
نمیدونم چه کار کنم، تحملم واقعا ته کشیده. امشب پیش یکی از اقوام رفتار خوبی نداشتند به قدری خجالت کشیدم که بعد از رفتنشون در حد جنون دادم در اومدم و سر پدرم فریاد کشیدم.مادرم هم از پدرم شدید ناراحت شدند.امشب یک مشاجره تمام عیار داشتیم.
خیلی از این اخلاق ایشون و رفتار خودم ناراحتم.آخه کاری می کنند که آدم مجبور میشه برخلاف میل و اعتقاداتش رفتار کنه.
راهنمایم کنید چه کار کنم؟

پاسخ:
سلام .
شما خیلی کار اشتباهی کردید . شما برخلاف نص صریح قرآن عمل کردید . خداوند در قرآن بعد از تاکید بر توحید در مورد رعایت احترام به پدرومادر سفارش می کنند. در آیه قرآن نیامده فقط به پدرومادر مهربان احترام بگذارید . فقط به پدرومادر مسلمان احترام بگذارید . فقط به پدرومادر خوش زبان و خوش اخلاق احترام بگذارید آمده حتی اجازه ندارید یک اف بگویید. پدرومادر شما هر طور هم که باشد شما اصلا اجازه و حق بی احترامی نداشتید . حتی اگر خدای نکرده کافر باشند . تنها در یک صورت است که خداوند اجازه می دهد ما بر خلاف خواست و رضایت پدرومادر عمل کنیم آنهم وقتی است که خواستی برخلاف شرع داشته باشند در آن صورت هم مجاز به بی احترامی نیستم فقط دستورشان را نباید عملی کنیم . شما بر خلاف نص قرآن و برخلاف سیره ی اهل بیت و برخلاف خواست رسول الله عمل کردید . جای شما بودم همین امروز خودم را به دست و پای پدرم می انداختم عذرخواهی می کردم پایش را دستش را می بوسیدم و حلالیت می گرفتم . یادت باشد تا حلالت نکرده نمی توانی آسوده باشی . خدای نکرده اگر دلش از شما بشکند برای یک عمر باید فاتحه عاقبت بخیرشدنت را بخوانی . در هیچ کاری انتظار موفقیت نداشته باش . فقط دعا کن که به دل نگرفته باشد و به زودی راضی شود. 
پدر شما میدان امتحان شماست . مراقب باش از این امتحان سرشکسته بیرون نیایی. اینکه رفتار مادر شما با پدرتان در حضور شما درست بوده یا نه مقوله ی دیگری است که جای بحث دیگری دارد
سلام بر طهورای نازنینم
مدتی است حسابی با خودم درگیرم ، همش حس میکنم ی چیزی کم دارم ی خلا حس میکنم 
حدود یک سالی میشه به خوندن درس حوزه فکر میکنم اما موفق نشدم یا شایدم امادگیشو نداشتم 
با همسرم صحبت کردم که میخوام درس حوزه بخونم ایشون هم مخالفتی ندارند ، اما  میگن در کنارش برای ارشد بخونم ، اما من دیگه دلم نمیخواد برم دانشگاه ، دیگه درس مهندسی خوندم منو راضی نمیکنه ، هر چی فکر میکنم میبینم اگه بخواهم ارشد بخونم و حوزه هم بخونم و خانه داری و بچه داری و اداره رو هم داشته باشم هیچ کدوم رو نمیتونم به درستی انجام بدم
در حالی که معتقدم مهمترین وظیفه من درست همسرداری و خانه داری و تربیت فرزندم هست و اگه بخواهم به فرزند دوم فکر کنم واقعا با اینکه شاغل هم هستم اگه برم دانشگاه دیگه هیچی ازم نمیمونه . راستش دیگه اصلا محیط دانشگاه رو نمیپسندم . حس میکنم  بیشتر از دانشگاه و نرم افزار و ... نیاز به شناخت خودم و خدای مهربونم و دینم دارم نیاز به معرفت دارم 
لطفا راهنمایی کنید ، ثبت نام حوزه از فردا شروع میشه و من تشنه هستم
پاسخ:
علیک سلام زهراجان . بهتون حق می دم که دیگه محیط دانشگاه رو نپسندید. من وقتی شرایط دانشگاه و اوضاع دانشگاه های فعلی رو با چند سال قبل که خودم دانشجو بودم مقایسه می کنم حقیقتا علاوه بر اینکه وحشت می کنم تاسف می خورم . همسر من بخشی از وقتش رو با دانشجوها می گذرونه اونم در یکی از معتبرترین دانشگاههای دولتی . اوضاع اسفناک دانشگاه ها و همچنین دانشجوها و آشفتگی عمیق فرهنگی و اعتقادی و اجتماعی گاهی اونقدر بهش فشار می آورد که من برای سلامتش می ترسم . سه تا از خواهر زاده های من دانشجوهستند . یکی از اونها با رتبه سه رقمی دانشگاه دولتی درس می خونه اوضاع دانشگاه آنقدر تاسف آوره که رفتن به دانشگاه از شکنجه براشون بدتر شده . امروز توی مترو حدود 5 یا 6 نفر دختر دانشجو که گمانم رشته حقوق می خواندند صحنه های بسیار رقت آور و مشمئز کننده ای از اوضاع حجاب و نوع کلام و محاوره از خودشون نشان می دادند که باید بگویم برای اولین بار از اینکه یک خانم هستم شرمنده شدم. خدا رو شکر کردم که دخترانم با من نبودند تا کلمات رکیک و زشتی که بسیار عادی و بدون هیچ خجالتی بین شان رد و بدل می شد را بشنوند. 
به همسرم می گویم آخرش کار به جایی می رسد که خانواده های اصیل و تحصیلکرده و مقید فرزندانشان را از ترس از دست دادن ایمان و سلامت اجتماعی شان از رفتن به دانشگاه منع کنند.
بماند معذرت می خواهم که سرت را درد آوردم . نمی دانم که چرا سردرد دلم با شما باز شد. 
اگر همسرتان با نفس تحصیل شما مشکل نداره کافی هست از اوضاع تاسف آور دانشگاه برایش بگویید و از علاقه شخصی تان به یادگیری علوم دینی و اینکه احساس می کنید سلامت روان و جسم و اعتقاداتتان به این شکل حفظ می شود . در هر صورت توصیه می کنم با همسرتان صحبت کنید و رضایتش را جلب کنید من هم مثل شما با علوم حوزوی موافق ترم
۲۹ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۵ تمام آرزویم

سلام بانو

جایی رفته بودم روضه , هنوز تعداد کمی آمده بودند که آقا رسیدند ,نشستند, دیدند تعداد کم اند گفتن اشکالی نداره با همین تعداد روضه رو شروع میکنم و خاطره ای تعریف کردند

گفتند یکی از همکاراشون که منبری بودند میرفتند خونه ای  روضه میخوندند صاحبخانه خانمی تنها بوده و هیچوقت مهمان نداشته

یک روز حاج آقا به خانم میگن ؟ شما که اینهمه زحمت میکشین و هزینه میکنین چرا چند نفر رو دعوت نمیکنین تا روضه گوش کنن؟ خانم صاحبخانه به آقا میگن ,دیگه اینجا نیاین

آقا می پرسن مگه حرف بدی زدم ؟ و عذر خواهی میکنن اما خانم میگن نه  دیگه لازم نیست بیاین روضه بخونین

بالاخره وقتی آقای روضه خوان زیاد عذر خواهی و اصرار می کنن  که چرا مگه من چه حرف بدی زدم ...

خانم میگن : من فکر میکردم شما این جمعیت که اینجا نشسته رو میبینین

آقا شرمنده میشن

پاسخ:
علیک سلام
۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۳ همسر سید علی ...
سلام بر بانو طهورا سادات 
خوب هستید ؟
ای کاش اسم اون عالمی که این اتفاق براش افتاده رو می نوشتید ... آخه یا تو یه کتاب خوندم یا از یکی از کارشناسان برنامه به سمت خدا این داستان رو شنیدم ولی مطمئنم در هر دو جا اسم اون عالمی که این اتفاق براش می افته رو گفته بودن ...
ولی هرچی فکر کردم اسم این عالم یادم نیومد :)
پاسخ:
به به سلام عزیزم. من پست هات رو میخونم اما متاسفانه نمی تونم برات کامنت بگذارم اصلا قسمت کامنت هات برام باز نمی شه . احتمال زیاد اشکال از مرورگرم هست . شرمنده بانو جان.
متاسفانه اسم ایشون رو فراموش کردم . توی یکی از جلسات تفسیر قرآن استادمان که آقای عالی بودند این ماجرا رو تعریف کردند اسمش رو هم گفتند اما من فراموش کردم . اتفاقا از اون به بعد تصمیم گرفتم اسامی رو گوشه ی جزوه بنویسم تا یادم نره اما این یکی از دستم در رفت . من اهل تلوزیون دیدن زیاد نیستم شاید هم توی برنامه ای که می فرمایید هم تعریف کرده باشن. اما بعید می دونم توی کتابشون ازش یاد کرده باشن چون مضمون کتابهای ایشون تا جاییکه یادمه ارتباطی با این موضوع خاص نداره

سلام سادات جان.

خدا توفیق چنین جلساتی رو به ما بده ان شالله.

راهنمایی میخواستم بانو.از تاریخ اسلام هیچی نمی دونم.حدود سه ماهه دیگه کوچولوم دنیا میاد و دارم برا اومدنش خودمو مهیا میکنم.میشه .دوست دارم قبلش تاریخ اسلامو خوب یادگرفته باشم.میشه چندتا کتاب برا یه ادم مبتدی معرفی کنید.بهتره با تاریخ اسلام شروع کنم یا کتابای دیکه راجع به توحید و...؟هرچی صلاح میدونید بهم معرفی کنید بانو.ممنونتون میشم

پاسخ:
علیک سلام عزیزم . می توانید به سایت gurantehran.ir مراجعه کنید .
سلام طهورا سادات عزیزم  خیلی اموزنده و سوزناک بود  من خیلی از روضه ها رو به خاطر بازیگوشی پسرم میترسم برم وقتی میرم مجبورم دنبالش راه بیفتم سخنرانیها رو تیکه تیکه گوش میدم با پسرم مدارا میکنم که یه وقت خاطره ی بدی از این مجالس تو ذهنش نمونه فقط به این فکر میکنم که روضه امام حسین برکت داره ورو پسرم اثر میگذاره و انشالله خدا به برکت عزیزترین بندههاش به مهمونهای روضه نگاه خاصی داره برا همین دختر و پسرم رو میبرم اما یه بنده خدایی میگفت اگه بچه هات نگذارند بقیه به سخنرانی گوش بدند حق الناسه برا همین دو دلم چه کنم به خاطر این فکرها خودم رو از روضه ها محروم کردم
پاسخ:
علیک سلام عزیزم. براشون وسایل بازی و خوراکی ببرید تا آرومتر باشند اما گمان نمی کنم اونقدر سروصدای بچه ها بالا و زیاد باشه که کلا مانع گوش دادن سخنرانی توسط خانمها بشه . شما برین اصولا بعضی از خانمها زیادی هم شلوغش می کنن
گر نگاهی به ما کند زهرا ، درد مارا دوا کند زهرا.
۲۸ آبان ۹۴ ، ۲۱:۰۷ ریحانه مامان دوقلو ها
سلام بر سادات بانو
در مورد جوابی که به خانوم خانه دار دادید من هم اول با خودم گفتم چرا اینطوری سخت جواب دادید ولی وقتی دوباره سوال ایشون رو خوندم دیدم ایشون اولا ثانیا رو شروع کرده اند و احتمالا شما از ایشون وام گرفتید .
ولی این که گفتید رسوندن معنی خیلی سخت هست درست گفتید خیلی سخت هست.
من همه مطالبتون رو می خونم یه جورایی هر وقت که میام نت به وبلاگ شما سر می زنم ولی بعد از اون اتفاقی که برام افتاد دیگه حوصله نوشتن ندارم حتی نظر در مورد یه مطلب
التماس دعا
پاسخ:
علیک سلام عزیزم حالت بهتر شده ان شاالله ؟
احتمالا برداشت شما هم صحیح می تواند باشد . 
سعی کنید دوباره شروع کنید دوباره از نو خودتان را ترمیم کنید . درست می شود . به مدد امام زمان ان شاالله شرایط بهتر می شود
۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۷ بانوی عاشق
سلام خواهر...
خیلی زیبا بود ....
دلم پرمیکشه برا حضرت زهرا ...
ولی ای کاش خانومم ...
حس میکنم دوسم ندارن..بخاطر گناهم ...:((
به وبتون سر میزنم..
قابل دونستید تشریف بیارین :)
یا حضرت مادر
پاسخ:
علیک سلام عزیزم ان شاالله چشم
سلام .خیلیییی ممنون از جوابتون.به دستش رسوندم جواب رو .
چقدر خوب شد که از شما پرسیدم و خودم جواب ناقص ندادم.
بازهم ممنون.
پاسخ:
علیک سلام عزیزم خواهش می کنم . جواب حاصل علم من نبود . حاصل کلاسهای امامت شناسی بود. اما امروز صبح یادم افتاد که کاش در جوابتان آیه قرآن را هم می نوشتم آنجا که حضرت ابراهیم از خدا می خواهد که این مسئله را در فرزندان ایشان موروثی کند لاکن خدا پاسخ می دهد که : عهد من به ظالمین نمی رسد . این یعنی مسئله ی نبوت و امامت اصلا قرار نیست موروثی شود و تنها به دست خداست و اگر در میان خاندان پیامبر امامت بعد از رسول قرار گرفت تنها اراده ی خدا بود 
۲۸ آبان ۹۴ ، ۱۷:۰۶ امیرمحمد اسکندری
باورکردنش سخته خواهر

ازکجا اینو ذکرمیکنید

منبعش کجاست
پاسخ:
چرا؟! سخت نیست . مگر شک دارید که شهدا زنده اند . شک دارید که اگر چشمهای ما لایق دیدن آنها بود بی شک آنها را در کنار خود می دیدیم . "هرگز گمان نکنید آنها که در راه خدا کشته شده اند مرده اند ، بلکه آنها زنده اند و نزد ما روزی می خورند."
حضرت زهرا به عنوان اولین مدافع ولایت و اولین مدافع حرم نبوت و اولین شهیده در تاریخ اسلام بعد از سمیه است . 
این خاطره را در یکی از جلسات کلاس تفسیر قرآن از زبان استادمان آقای عالی شنیدم . متاسفانه اسم این منبری را فراموش کرده ام . 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
***** ***** ***** ***** *** ** **** *** **** ** *** ******* *** *** ** **** ** **** ***** ***** **** ******* ***** **** *** **** ** ********** **** **** ****** **** ***** ***
***** **** *** *** ** **** * **** * ******* * * ***** ** **** **** *** ***** **** *** **** ******* ** ***** ** **** ** *******
*** **** ***** *** **** ******* **** ** ***** ** ****** * ****** *** **** **** ** *** ** ******* ** *** ***
*** *** *** ***** **** *** ***** **** *** **** **** ***
******* *** **** ***** ** ***** **** *** ** ** ** *** ****** **** **** **** ******* ** ** *** * *** ****** ** *****
***** ****** **** **** *** *** ******** ** ****** ** ****** **** **** ** **** *** ***** *** *****
*** ***** ***
*** **** ***** ***** *** ********* **** ** * **** ***** ************* ** *** **** **** **** * ** ***** *** *****
*** ***** **** **** ***** ****** *****
**** ******* *** ****** ** **** ** ***
***** *** **** **** ***********
*** ** *** *** **** *****

پاسخ:
سلام عزیزم .جدا حوزه نداره ؟! واقعا جای تاسف داره . حتی توی مساجد هم احکام تدریس نمی شه ؟؟! مگه داریم مگه می شه ؟ 
واقعا سر موبایلت چنین بلایی اومد ؟ عیب نداره در عوض یه تجربه شد.
ایشون رو در حد اسم می شناسم نه بیشتر.
لااقل می تونید برای احکام طهارات و نجاسات رساله ی مر جعتون رو بخونید .
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام بانو لطفا کامنت وحیده رو از لینک زیر بببینید

**********************************************************************************

ممنووون

پاسخ:
سلام بله عزیزم خوندم کامنت ایشون خصوصی بوده باید کامنتشون رو عمومی بگذارند تا ان شاالله بتونم کمک بکنم
۲۷ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۵ نازنین-زهرا ...
طهورا خانوم سلام اجازه هست من شما رو خاله صدا کنم؟
همه ی پست هاتون رو میخونم خیلی دوستتون دارم 
خاله جان (با اجازه!)؟
این پست خیــــلی زیبا بود اونقدر که دوست داشتم چندین بار از روش بخونم
التماس دعا...
پاسخ:
علیک سلام عزیزم شما صاحب اختیارید. اتفاقا من 7تا خواهر زاده دارم که دو تاشون رو خیییلی زیاد دوست دارم . حالا شدن 8 تا 
۲۷ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۵ سیده ای که شفا گرفت
انگار مسخ شدم با ایم متن 
چقدر زیبا و باور پذیر بود
پاسخ:
سلام عزیزم حالت چطوره خوبی
سلام بانو 
خیلی قشنگ و تکون دهنده بود
فقط ی چیزی بگم بانو،،حقیقتش از نحوه جواب دادنتون ب یک خانه دار معمولی یه جوری شدم ینی ازشما توقع نداشتم،تو لحنتون ی چیزی بود،اولا دوما....
شما الگوی خیلیا هستین نمونه این،اینقد خوبین که ادم توقع این چیزارم ازتون نداره
ببخشینم ولی حسم گفتم،دوستون دارم
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . نه اشکالی نداره خوشحال می شم راحت باهم صحبت کنیم . من و الگو؟؟! حتما شوخی می کنید . من هنوز راه بسیار طولانی رو برای رسیدن به این مرحله که شما می فرمایید در راه دارم . من هم یکی هستم خیییلی پایین از همه شما . اینجا از همتون چیز یاد می گیرم . در برابر صبر و حوصله و اعتقادات و علم همه شما زانوی ادب می زنم . گاهی وقتها توی فضای مجازی آدم برداشت هایی می کنه که ممکنه واقعا وجود نداشته باشه . اینجا کسی نمی تونه لحن و بیان و حالت چهره اش رو موقع بیان یا پاسخ چیزی به طرف مقابلش نشون بده برای همین هم هست که من تلاش می کنم در نوشته هام و کامنت هام خیلی دقت داشته باشم تا خدای نکرده ایجاد سوتفاهم نکنه . گاهی از نوشتن و پاسخ به یک کامنت قصدم شوخی با اون خواهر عزیز بوده و دقیقا نتیجه عکس گرفتم . چرا؟ چون بنده خدا علم غیب نداشته که بدونه من شوخی کردم و فقط ظاهر کامنت رو خونده . من کلی شرمنده شدم و مجبور شدم توضیح بدم که منظور بدی نداشتم . برای همین جز با کسانی که صددرصد باهاشون آشنایی دارم و ارتباط دارم اصلا و ابدا از الفاظی که بوی شوخی کردن بده دیگه استفاده نمی کنم . گاهی قصدم چیزهای دیگه بوده و چیزهای دیگه برداشت شده که صددرصد اشتباه از طرف من هست نه خواننده . من باید به عنوان نویسنده مراقبت کنم که اغلب این مراقب از دستم در میره و ایجاد سوتفاهم می کنه . این اولا ، دوما گفتن هم دقیقا از همان شوخی ها بوده که گویا باز ایجاد سوبرداشت کرده که بنده عذرخواهی می کنم . هیچ دلیل بخصوصی نداشته . توضیح خاصی هم نمی تونم براش بدم چون اساسا همین طوری بدون هیچ دلیل بخصوصی نوشتم . اما به هر حال از تذکرتون ممنونم . امیدوارم حافظه ی نخودی ام یاریم بده که از این به بعد بیشتر مراقبت کنم
۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۶:۰۵ امیرمحمد اسکندری
سلام علیکم به وبلاگ جدیدم تشریف بیارید
باتشکر

لبیک یاعلی
سلام. 
چرا خلافت موروثی رو هیچ کس نمیپسنده در صورتی که ائمه هم خلافتشون موروثی بوده؟
این سوال و یه بنده خدایی ازم پرسیده .میشه یه جواب جامع و کامل بدید براش بفرستم.؟
البته میخواستم خودم جواب بدم اما خب مسلما جواب شما خییلییی بهتره.
ممنون سادات جان
پاسخ:
علیک سلام عزیزم. شیعه معتقد است که امامت به یدالله است . یعنی امامت به دست خدا تعیین می شود . مبنای اهل سنت این است که امامت نه به یدالله که به ید الخلق است یعنی تعیین امام و خلیفه به دست مردم است . برای تعیین آن هم 1- بیعت می کنند . همان طور که ابوبکر با بیعت عمر خلیفه شد . 2- خلیفه ی قبلی خلیفه ی بعدی را تعیین می کند همان کاری که ابوبکر برای عمر انجام داد . درست برخلاف سیره ی پیامبر که امامت بعد از هر امام را خدا تعیین می کند نه مردم . 3- شورا همان کاری که عمر کرد و یک شورای 6 نفره انتخاب کرد و عثمان از بین آن بیرون آمد. حالا اینکه این اهل شورا چه کسانی باید باشند محل اختلاف است گروهی اهل مکه گروهی اهل مدینه گروهی اهل مکه و مدینه گروهی حجاز و گروهی تمام جهان اسلام را ملاک می دانند که بعنوان اهل شورا باشند . گروهی هم اجماع و اتفاق امت را ملاک می داند درست مثل همان اجماعی که حضرت علی را خلیفه قرار داداما تا حالا از خود پرسیده اید که چرا حضرت امیر با وجود اجماع مردم باز دست رد به سینه مردم می زدنند و حاضر به بیعت با انها نشدند؟ چون حضرت می خواستند به مردم کج فهم آن زمان ثابت کنند این اجماع شما نیست که امام تعیین می کند بلکه تعیین ان فقط با خداست . یوسف قرضاوی هم به این حکم توانست ابوبکر البغدادی را از خلافت گروه منحوس داعش عزل و خلافت را به دست بگیرد. خداوند در آیه 24 سوره بقره به ابراهیم علیه السلام می فرماید : انی جاعلک للناس اماما من تو را برای مردم امام قرار دادم . یعنی مقام امامت از طرف خدا ارائه می شود نه مردم . اگر امام از طرف خدا انتخاب نشود و صرفا یک حکومت موروثی باشد آنجا که خدا می فرماید : از من و رسول و الذین آمنوا اطاعت داشته باشید دچار خدشه می شود . 
تمام تنم لرزید
یا فاطمه زهرا (س)
التماس دعا بانو
۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۱:۲۱ لیلا حسینی
امروز به شدت دلم یه روزه از خانومو میخواست اما دسترسی به جایی برام نبود
ممنون که اشکمونو جاری کردید
باشد که در قیامت ...
یا حسین
پست های شما آدمو بارونی می کنه سادات خانوم...
۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۷:۳۷ زهرا سادات

سلاااام

چقدر زیبا

چقدر عالی

ممنون من عاشق قلم شمام

التماس دعا طهورا سادات

پاسخ:
سلام عزیزم
سلام...حرفاتون همش تو ذهنمه نمیتونم درس بخونم
یعنی این درس خوندن و این علم شیمی و فیزیک علمی نبوده که خدا میخواد؟یعنی خدا بابتش به من پاداش نمیده و از من خوشحال نمیشه اون دنیا
یعنی جابر بن حیان یا شاگردای امام باقر هم فک کنم توی این علوم بودن یعنی کارشون علمشون عبث بوده
یعنی ابن سینا که زندگیشو وقف کسب علم کرد و زندگی های بسیاری رو نجات داد
یعنی انیشتین و گراهامبل و ادیسون
کارشون و تحقیقاتشون و علمشون باعث خوشحالی خدا نمیشه
یعنی دیگه علوم ژنتیک و ازمایشگاهی و ....بزاریم کنار بیایم
احکام و اخلاق بخونیم؟
خب اینا رو میشه در حین دانشگاه رفتن کلاس های این چنینی رو هم شرکت کرد که
الان من کتاب های کمک اموزشی رو پول بدم و بخرم
ازمون شرکت کنم
اینا همش عبثه؟پولمو دور ریختم؟رتبه برتر شدنم خدا رو خوشحال نمیکنه ک از استعداد هایی که در وجودم گذاشته استفاده کردم و به شکرانه ش تلاش کردم؟
ولی  بعضی دخترای روحانیون اطراف ما خیلی درسخونن حتی زنگ تفریح هم کتاب  دستشونه الانم ک پشت کنکوری ن همه کلاسای تقویتی رو تقریبا شرکت میکنن
ای خدا من چم شده...طهورا خانوم یه کم انگیزه درس خوندن بدید خووو
پاسخ:
علیک سلام . ای وای عزیزم من اینهمه برای شما توضیح دادم کسب علم وقتی برای رضای خدا باشه و هدفش باز کردن گره از کار مردم و کارآمد بودن در دولت امام زمان باشد یک علم مفید به فایده است شما می پرسی یعنی فایده نداره ؟ خب البته که اگر هدفهای شما مقدس باشه ان شاالله فایده داره . من فقط یک شرط برای این کسب علم و در کنارش شغل اجتماعی قرار دادم اینکه مراقب کنید این مسائل به شغل اول و اصلی شما که همسرداری و تربیت فرزند در آینده هست خدشه ای وارد نکند و اینکه اگر سعی شود وارد عرصه ای شوید که انجام آن برای مردهای جامعه مقدرو نیست و به واسطه ی آن بتوانید گره ای کار زنان جامعه باز کنید خیلی بهتر است مثل انواع شاخه های پزشکی و همین طور تدریس که باعث می شود زنان جامعه از رفتن پیش آقایان آسوده باشند.
کی گفته کار جابربن حیان علم عبث بوده؟ من کی هچین حرفی رو زدم . کار انیشتین و گراهامبل و ادیسون هم اگر برای رضایت خدا بوده باشه باعث خوشحالی خدا هم می شه .
من چند بار در کامنت های قبلی و همین کامنتی که دارم می نویسم عرض کردم وارد انواع شاخه های پزشکی بشوید خیلی خوب است حالا ژنتیک یا آزمایشگاهی هم که باشد خیلی خوب است . من جدا" احساس می کنم شما اصلا متن کامنت های من رو که براتون می نویسم با دقت نمی خونید. من به شما گفتم فقط برید احکام و اخلاق بخونید؟ اتفاقا من بارها به سایرین هم عرض کردم که اگر می خواهید دانشگاه بروید سعی کنید در کنار همان دانشگاه لااقل احکام بانوان رو بخونید تا نسبت به احکام خودتون آگاهی داشته باشید .
من حقیقتا تمام تلاشم رو کردم که منظورم رو به شما درست برسونم امیدوارم موفق شده باشم
چقدر منبر اینجوری خالی میمونه و چقدر منبری اینجوری کم شده...
خدا توفبق استفاده از این نعمت رو به هممون بده.
خیلی دعام کنید سادات خانوم. برای همتم و برای برکت وقتم...
پاسخ:
ان شاالله که موفق باشید برای برکت در وقتتان بعد از هر نماز واجب بدون اینکه صورت نماز رو به هم بزنید تسبیحات حضرت زهرا رو بگید و بعد از تمام شدن تسبیحات یک لااله الاالله هم اضافه کنید 
سلام بانو... عجیب متاسر شدم... عجب رویای صادقه ای شد، عجب روضه زیبایی بوده... عجب خوابی ... 
التماس دعا....
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
***** *** *** ***** ***** ** **** *** ****** ** ** ***** ***** *** *** * *** *** *** ***** ***** ******** ** ** ** ** *** ** *** *** *** *** * *********** **** **** ***** **** ****
پاسخ:
از دفتر مرجعتان بپرسید
سلام

ببخشید این روحانی همسر شما بودند؟

بعد اینکه چهره نداشت یعنی چی؟
پاسخ:
علیک سلام . نه عزیزم همسر من نبودند . یعنی اصلا چهر ه ای از ایشون ندیدند. چهره شون مشخص نبود. این داستانی بود که استاد ما آقای عالی برای ما نقل کردند 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
*********** ***** **** ******* ** *** *** *** *******
***** **** ** ***** ** ***** ****** ** *** **** ** ***** **** * **** ***** *** *** ****** *** *****
*** ** *** ***** *** ******* *** ***** ***** ***
*** ****** ***** ** ***** *** *** ** **** ***** **** ****** ****** **** ****** ***** **** *** ******* ** ****** *** **** ** **** **** ********* *** *** ** ********* **** *** ** ***** **** **** * ** *** ******* ***** ***** **** ** *********** ***** ***** ** **** **** ********* ***** **** ** **** ********** **** **** **** *** **** **** *** **** **** *** *** ***** ** **** *** ****** **** * ******* **** *** ********
**** ** **** *** **** *** **** **** **** * ** ** ******
** **** ***** ** ***** **** * ***** ***** *********** ***** ***** ** *** **** **** *** ** *** ***** * ***** *** *** *****
***** ***** ** ****
*** *** ******** ***** ************ ** ** ********
***** ****** *** *** **** ***** *** ****** ***** *******
*** **** *** ***** ** *** ******** *****
*** ****** ********** **** ***** ***** **** *** ********** *****  ****************** **** ** **** ******* * ** ******

پاسخ:
مگه می شه توی شهر شما برنامه های بسیج باشه اما یه حوزه برای خواهران نباشه که توش احکام تدریس کنند؟ من پیشنهاد می کنم با دقت بیشتری بررسی کنید. 
من صبح ها باید زود بیدار بشم کارهام زیاده و اگر بخوام بخوابم بهشون نمی رسم . اولش سخته اما بدن به سرعت بهش عادت می کنه اونقدر که مثل ساعت خودت راس ساعتی که باید بیدار بشی بیدار می شوی. 
یا حضرت زهرا.............
اخ...



وااااای
یاد یه خاطره تلخ افتادم.تلخ بخاطر بیلیاقتی خودم.تلخ بخاطر شرمندگیم تو مجلس کریم اهل بیت.....
وااااای
السلام علیک یا اهل بیت النبوه

۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۵۲ طلبه آینده
سلام بانو
حاج آقای خودتون بودند؟
نمیدونم یهو این فکر به ذهنم رسید
التماس دعا بانو جان
پاسخ:
سلام عزیزم . نه ایشون نبودند
یا فاطمه اطهر 
۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۲:۰۱ یک زن خانه دار معمولی
با سلام,چرا اینقد تاکید دارید بگویید این ماجرا حقیقی ست و اینکه ان ,15 نفر کیا بودن,و ثالثا مجالس لزوما نباید پر جمعیت و پر زرق و برق باشه تا مورد قبول واقع بشه اصل نیته,که در این داستان نیت پیرزن با اخلاص بوده
پاسخ:
علیک سلام . چرا ندارد . چون حقیقی هست اولا.
گفتم که بعد نپرسند حقیقت داشته یا نه ثانیا.
خیلی هم تاکید نکردم . فقط در انتهای این پست این جمله خبری آمده است . دنبال یک عنوان برای پست می گشتم ، تنها چیزی که به ذهنم رسید همین جمله ی خبری انتهای پست بود.ثالثا.
ناقل این اتفاق می گفتن که زن های معمولی بودند . زنهای همسایه و احتمالا دختر صاحبخانه.افراد خاصی نبودند.رابعا.
شما کاملا درست می فرمایید متاسفانه بعضی از مادحین اهل بیت یا منبری ها به تعداد نفرات دقت دارند و اگر جایی کم جمعیت باشد یا نمی روند یا اگر توی رودربایستی بمانند با اکراه می روند که درست نیست . خامسا.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">