فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

دعوا ... دعوا.... سرِ کَره ، مربا....!

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۳۳ ب.ظ

عادت من بر این است که وقتی بین بچه ها دعوا می شود تا جاییکه ممکن هست دخالت نمی کنم . فرصت می دهم تا بچه ها خودشان با هم کنار بیایند . این البته شامل مواقعی که کار به جاهای باریک می کشد نمی شود .

آن روز هم گویا یکی از همین روزها بود . همین روزهایی که کار داشت به جاهای باریک کشیده می شد. خصوصا اینکه من مشغول صحبت با خانمی بودم که نیاز به کمک داشت . صحبتم مطابق معمول طولانی شده بود . مشاجره ی کودکانه ی بچه ها به دعوا تبدیل شده بود . من از داخل آشپزخانه ، اتاق بچه ها و موقعیت آنها را رصد می کردم . اوضاع داشت وخیم تر می شد و من تلفن به دست کار خاصی از دستم بر نمی آمد . 

تا تلفن تمام شود کار بچه ها به زد و خورد کشیده بود . موهای بافته ی شکورا توی دستهای صبورا جا خوش کرده بود و تلاش های شکورا برای دست یافتن به موهای صبورا به سرانجام نمی رسید . با ناراحتی بالای سرشان رسیدم . با دیدن من ، خودشان را جمع و جور کردند و سیخ سرجایشان نشستند. اول از همه ، علت دعوایشان را جویا شدم . مثل اکثر وقتها بر سر یک چیز کوچک بحثشان شده بود. 

رو به شکورا کردم و با ناراحتی گفتم : خواهرت از تو بزرگتره و حق نداری که بهش بی احترامی کنی . بعد از کمی صحبت ، مشابه همان حرفها را به صبورا گفتم که : خواهرت از تو کوچکتر است و تو باید مراعات حالش را بیشتر بکنی . یادت باشد که او چند سال کوچکتر از الان شما می فهمد . چند سال کمتر از الان شما ، صبر داره . 

بعد از صحبت برایشان شرح دادم که چطور می شد راحت تر و ساده تر ، مشکل را حل کرد . تاجاییکه اجازه ندهند کار از یک مشکل کوچک به جاهای باریک کشیده شود . 

مرحله ی بعدی برایشان ، خصوصا برای شکورا گران تمام شد . هر دو از پول توجیبی ماهانه شان محروم شدند . این تنبیه اخم هر دویشان را در هم کرد و اشک شکورا را سرازیر کرد.

صبورا را صدا زدم : فکر می کنی تا کی می توانی با داد زدن کارها را مطابق میلت پیش ببری ؟ تا کی می توانی به جای حل مسئله صورت مسئله را پاک کنی ؟ فکر می کنی تا کی می توانی که با دعوا کردن و بگو مگو های مکرر ، ورق را به نفع خودتی برگردانی؟ 

هیچوقت دعوا کردن ، داد زدن و بلند کردن صدا چاره ی کار نیست . گاهی باید یاد بگیری که بجای دعوا کردن دنبال راه حل منطقی و آسان تر بگردی . باید یاد بگیری تا عصبانیتت را مدیریت کنی تا در لحظات بحرانی ، خودت و زندگی ات را مدیریت کنی . در زندگی که دو طرف معرکه جز داد زدن و دعوا کردن راه حل دیگری برای به کرسی نشاندن خواسته ی خودشان ندارند ، جهنمی به پا می شود که هر دو سو درآن می سوزند . یادت باشد تا وقتی که در حل مشکلات و اختلاف سلیقه ها حرف زدن و گوش دادن جایگاهی نداشته باشد ، این مشکلات هستند که فرمانروایی می کنند. 

شاید امروز بتوانی با داد زدن نظر و خواست خودتت را اعمال کنی اما مطمئن باش که فردا و در زندگی مشترکت این راه حل محلی از اعراب ندارد . آن روز مردی در مقابل توست که درست به اندازه ی خودت می خواهد تا حرفش را به کرسی بنشاند . آن روز تو با مردی مواجه می شوی که هم صدایش از تو بلندتر است و هم زورش از تو بیشتر است . به تمام این احوال غرور مردانه ای را که نمی خواهد در برابر تو کم بیاورد را هم اضافه کن . اگر نتوانی خشم و حتی خواسته هایت را مدیریت کنی و عصبانیتت برایت تصمیم بگیرد ؛ زندگی ات مسابقه ی طناب کشی می شود که هر دو طرف سعی بر برنده شدن در این مسابقه دارند و برنده آن کسی می شود که زورش از تو زیاد تر باشد . به زودی می بینی که وقتی در برابر حرفهای مادر شوهر یا خواهر شوهرت کم می آوری و از خواسته هایشان ناراحت می شوی دیگر نمی توانی از قدرت داد زدن استفاده کنی . خلاء و ناتوانی تو در مدیریت بحران کار دستت می دهد . آیا می توانی در برابر دلخوری از خانواده ی همسرت از قدرت صدایت استفاده کنی ؟

واقعیت این است در زندگی کسی برنده است که قدرت مدیریت خشم و بحرانش از دیگری قوی تر است و عنان عصبانیتش به دست خودش است .

یادمان باشد به بچه ها از کودکی و نوجوانی توان مدیریت خشم و کنترل عصبانیت شان را بیاموزیم تا در آینده با بحران های جدی روبرو نشوند . 

موافقین ۱۵ مخالفین ۲ ۹۴/۱۱/۰۹
سیده طهورا آل طاها

دعوا

نظرات  (۳۴)

سلام علیکم
در صورت تمایل وبلاگ فقاهت را لینک نمایید.
با تشکر
۲۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۱ سیده ای که شفا گرفت
سلام بر بانوی طهورا جان

من همیشه از دعوای بچه ها وحشت دارم خیلی خوبه شما اینقدر با آرامش رفتار می کنید
ان شاالله بعد ها ازش استفاده کنم

راستی داره ماه پنجم بارداری ام داره تموم میشه و من منتظر توصیه های بعدی شما هستم.

در پناه خدا
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۴ فاطمه مامان گلها
سلام عزیزم
ممنون از راهنماییتون. 
خصوصیم رو دیدین؟جوابی ندادید
سلام طهورا خانم من یکی از خوانندگان وبتون هستم وبتون زیبا وخیلی جالب است
ببخشید من یک سوال دارم  من باردار هستم وفرزندم دختر هسته دلم می خواهد
اسمش را طهورا بگذارم مقداری اطلاعات از این اسم می خواهم اگر لطف کنید واطلاعاتی رو در همین پستتون بگذارید تا من بتوانم استفاده کنم ممنون میشم با تشکر از لطف شما
سلام طهورا بانو

خیلی از وبلاگت استفاده میبرم. نکات آموزنده ای داره بالاخص پست های مربوط به خانواده ش اونم برای منی که در شرف تشکیل خانواده هستم. طهورا جان، نامزد من خییییلی مورد تایید خانواده ش هست و مادر شون و خاله هاش خیلی خیلی بهش علاقه مندند. من دلم میخواد وقتی وارد خانواده شون میشم بتونم رفتار درستی داشته باشم، بتونم مادرشون رو دوست داشته باشم و بهش به چشم مادر نگاه کنم. ولی اصلا نمیدونم چه نکاتی باید در رفتار و فکرم حتی رعایت کنم؟ با توجه به علاقه ای که خانوادشون به ایشون دارن باید انتظار چه رفتارهایی را داشته باشم؟ البته نامزدم آدم مستقل و عاقلیه به حمدالله

خدا خیرتون بده اگه میشه محبت کنید و راهنماییم کنید :)
پاسخ:
سلام عزیزم ان شاالله خوشبخت بشید . به مادرشوهرت همان طوری نگاه کن که به مادرت نگاه می کنی به همان اندازه مهربان به همان اندازه دوست داشتنی همان طور که هر کاری مادرت می کند ولو کاری که ناراحتت کنه به روش نمیاری و می گذاری به حساب مادری اش همانطور هم با مادرشوهرت باش. برای همسرت یک زن آرامشگر و مهربان باش. 
توصیه می کنم در کلاسهای همسرداری و تربیت فرزند شرکت کنی
سلام بانوجان
من ی دوستی دارم ک تو سفر ارعین امسالش نمیدومم ج اتفاقی براش افتاده و چ گناهی اونجا اجام داده ک از وقتی برگسته حالش افتضاحه.مدام گریه و ناراحتی،داره افسرده میشه،تمام فکرش سمت اون اشتباهه(۱۰ساله ازذواج کرده و ی دختر۷ساله داره)
واقعا داره نابود میشه روحیش،بسیار هم دختر احساسی هست
نمیدونم چ جوری بهش کمک کنم،خودش مستحق حال بدو خراب میدونه نمیخواد حالش بهتر بشه میگه اگه اشکام کم بشه ینی بی غیرت شدم باید تقاص گناهم بدم
چ جوری کمکش کنم بانو؟واقعا اگه ادم گناهی انجام میده ازون ب بعد باید داغون باشه و همش زجربکشه یا راه جبران هست؟اگه بعد گناه مدام گریه نکنیم ینی بی غیرتیم؟اگه زندگی بکنیم ینی خیلی بدیم؟خودمم برام سواله چون منم اشتباهای بزرگی کردم
پاسخ:
سلام عزیزم . من نمی دونم دقیقا چه اتفاقی افتاده چرا این طور شده . معمولا وقتی از کربلا برمی گردیم حالات خاصی هست یک جور تضاد شاید . اما اینکه به این شکل باشه باید بررسی بشه . مراقبت کنند که افسرده نشه باید دلیل این مسئله مشخص بشه
سلام
منتظر جوابتون هستم!!
پاسخ:
سلام ببخشید که دیر شد . پاسخ شما رو دادم هر چند گمانم خودتان هم پاسخش را می دانستید
سلام آبجی جان عزیز
خوبین؟سلامتین؟
آبجی جان میام و میخونم و یاد میگیرم از محضرتون
ببخشید که کوتاهی میکنم و  دیر به دیر کامنتی میذارم و احوالتون رو میپرسم
همیشه دعاگویتان هستم عزیز دل
برقرار باشید بانو جان
پاسخ:
سلام عزیزم سلامت باشید . یه مقدار سرماخوردگی اذیتم می کنم . اختیار دارید شما همین که محبت می کنید و سیاهه های حقیر را می خوانید یک دنیا سپاسگزارم
کاش نمی خوندم.
دعوای دخترانه شنیدنش هم غم انگیز است. 
پاسخ:
و البته بیشتر کلافه کننده و ناراحت کننده . اما گویا این بخش هم جز لاینفک زندگی بچه هاست . چیزی شبیه به بچگی همه ما . 
سلام سیده طهورا جان چندیسست شمارو میخونم گرچه خاموش و کلی ذوق میکنم گاهی هم احساس میکنم تموم آرزوهای من درقالب اتفاقات اینجانوشته میشه. طهوراجان خاستم درباره مشکلی ک با همسرم دارم باهاتون مشورتی داشته باشم. مااهل مشهدیم اگر همینجا هستید شماره یاآدرسی بدید که بهتر اگرهم جای دیگرید بگید چطور راحت تر بگم. آخه میبخشیدیه خورده طولانیه! ممنون میشم
پاسخ:
سلام خواهر گلم از آشنایی با شما خیلی خوشحالم . متاسفانه من فقط از طریق همین وبلاگ می تونم با شما در ارتباط باشم خوشحال می شم اگر کمکی از دستم بربیاد انجام بدم . هرچقدر هم که طولانی باشه اشکال نداره کمی صبوری کنید و برایم در چندتاکامنت مجزا بنویسید. اگر دوست نداشته باشید که مشکل علنی بشه من می تونم متن های شما رو ستاره دار کنم و فقط پاسخ رو خدمتتون بنویسم. 
سلااام
با توجه به اینکه نیمسال اول تموم شد میتونم معدل صبورا خانوم رو بدونم؟؟
و اینکه اجازه میدید برن المپیاد شرکت کنن؟
واگر مقام اوردن اجازه میدید برن خارج؟
و اینکه کلا چقدر برای  پیشرفت تحصیلی دخترتون اعم از خرید وسایل و منابع کمک اموزشی خرج میکنید؟
و ایا صبورا خانوم با دوستاشون رقابت دارن؟؟؟
خیلی برام مهمه
خواهش میکنم اگه میشه جواب بدید
راستی کلیپی که مدال اوران المپیاد مدال های خودشون رو تقدیم ب اقا میکنن دیدید؟؟دیدید چقدر به وجد اومده بودن و بوسه بارونشون میکردن؟
دیدید گفتن باید باعث اقتدار کشور بشید؟>؟
دیدید یکی از نخبه ها گفت ما باید توی جهان اول باشیم؟
ولی یه چیز ناراحتم کرد؟
همه پسرا تقریبا مذهبی و بسیجی بودن
ولی چرا دختر بسیجی توشون نبود؟؟
دخترای بسیجی دارن چیکار میکنن پس
بنی اونا نباید بگن رهبرم من مصطفی دیگرم فرمان بده.....؟؟؟
پاسخ:
سلام عزیزم . صبورا الحمدلله شاگرد اول کلاسشون بود. 
نمی دونم عزیزم . تا حالا هیچ صحبتی در این مورد نداشتیم . ولی فکر کنم موافقت و علاقه ی خودش در اولویت باشه. اگر خودش دوست داشته باشه که بره مامشکلی نداریم .
با شناختی که از روحیه خودش دارم بعید می دونم که دوست داشته باشه برای تحصیل به خارج از کشور بره اما تا زمانی که مجرد هست پدرش هرگز با این مسئله موافقت نمی کنه . وقتی که ان شاالله ازدواج کرد دیگه اختیار با همسرش و خودش هست که بخوان برن یا نه .
صبورا الان در یک مدرسه ی دولتی درس می خونه . تمام هزینه هایی که مدرسه خواسته ما انجام می دیم از این به بعد هم ان شاالله خدا عمری بهمون بده این کار رو انجام می دهیم . بجز مدرسه فقط صبورا کلاس زبان می رفته و هزینه ی دیگری فعلا نبوده که بخواهیم انجام بدیم.
بیشتر رفاقت دارند تا رقابت . خیلی دربند نمره نیست . یعنی اصلا این طور بار نیامده که به خاطر صدم نمره خودکشی کند تا از همکلاسی اش بالاتر باشد . تا حالا من اصلا ندیدم که بخواهد این طور باشد من هم علاقه ندارم که بخاطر نمره با کسی رقابت کند .
نه من این کلیپ رو ندیدم ان شاالله که همشون عاقبت بخیر و سلامت باشند 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
***** ************ ************ ******* ****** ***** حضرت اقابه افزایش نسل وفرزنداوری خیلی تاکید دارند.
پاسخ:
خداوند ایشان را برای ما حفظ کنند ان شاالله
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام سیّده طهورای عزیز لطفاً متن نوشته‌م رو ستاره دار کنید و بعد جواب بدید
** ** ******** **** ** ****** **** **** ****** ***** ****** ** ***** * ** ***** ***** ** ***** ** ****** ******* * **** ***** * ****** ******* ***** ******** ***** *** ***** **** **** ****** * *** ** *** * *** **** *** ****** ** *** ** ******* ** * *** **** ***** **** ** ***** **** ***** ****** ***** *** ******* * *** **** ***** **** ** **** ****** ******** ****** ******** ***** ***** ** ******** ***** *** ** ******** **** ***** ** *** ***** ******* * *** ***** **** ****** ***** ******* ** ******* ***** *** **** *** ** **** * ***** *** ** **** ***** *** ****** ******** ** ***** ** ***** *** ***** *** ***** * **** ** *** *** **** ** ********
** ****** ** **** * *** *** ******** *** ****** *** ****** * ******** ***** **** ***** * *** **** ** **** ***** * *** ****** **** ***** **** *** ******* *** ***** *** **** **** **** **** ***** ***** * **** ***** **** ****** **** ****** **** ***** * *** ******* ****** *** ** *** *** ** * *** ** ** **** **** ******* *** **** *** ** **** **** **** **** **** *** * ******** ** *** *** * *** **** **** *** ** **** ***** ***** *** * **** **** ****** ******* *** ** **** ** **** *** ****** **** **** **** *** ** ******** ** ****** **** **** ****** *** ** **** *** ******* *** *** **** ** ****** **** **** *******
**** ****** **** **** ****** **** ** **** **** ***** ***** ***** ***** **** * **** ** ** **** ******* ** ****** **** * ***** **** ** ********** **** ***** *** *** ***** ** ****** ******* ***** ** **** ***** *** **** ******** **** ***** * **** *** ***** **** *** ***** * **** ***** ** ******* ****** ***** ** ***** ***** *** ******* ** ****** ****** **** *** ******* ** ** **** **** ***** *** **** *** ***** ***** ** **** *** ****** *** **** ** ***** *** **** *** *** ***** ******* **** ** ****** ****** ******* ** ****** ***** ** **** *** ***** *** **** ****** ***** **** ***** * ** ****** ** ** * *** ** ******* *** ** ***** **** ** ******* * ********* ****
** **** ** *** *** *** **** ***** ***** **** ***** **** ***** **** ** ****** **** ***** * *** ******** ** *** **** ** ** **** ***** ** **** ***** ** ** **** **** * ***** ****** ***** *** **** ** ******
**** ** ***** **** **** ** **** * ******* * **** **** ** ****** **** * *** ***** ** *** *** *** *** * **** ****** ***** ***** ** ** **** **** ******* ** *** **** ****** *** **** **** *** **** *** ** *** ***** ***** ****** *** ***** * *** ****** ***** ***** * ** **** **** ***** ***** ** *** *** *** ***** *** ****** **** ******* ***** * **** **** ** *** ** ***** *** **** ** ** ** ***** **** **** ****** **** **** ** **** ***** **** *** **** ***** ***** ** ****** *** **** **** *** * ***** **** ***** *** **** *** ***** * *** *** ******* *** ******* *** ** **** ******* *** *** ***** ******* **** **** **** *** ****** *** ***** ******* *** ** *** ** ***** * ***** **** ** ***** *** **** ** ****** ** ** ****** **** **** ***** ** ***** *** *** ******* ** ***** ***** ** *** ***** ***** *** **** ******* ***** ****** *** **** ****** **** * ***
**** *** ** *** ***** **** ******* * ** *** ******* ***** ***** ***** **** ***** ** *** **** ** ** *** ** ** ** **** *** **** * ***** **** ****** **** *** **** * **** ** ** ***** *** * ***** ***** ** ***** *** **** ******* ***** * *** **** ** ***** **** ***** ***** *** **** * ******* *** *** ***** ******* *** *** **** ***** ***** **** ** **** *** ****** **** ** ****** ** ***** **** ** ****** *** ** ***** **** *** *** * ******** **** **** ****** * ***** **** ** ****** ***** *** ***** *** ***** *** **** *** ***** *** **** **** **** *** ** *** ** ** **** ****** ** ** ***** **** ** ** **** ***** ***** ***** ***** ****** **** **** **** **** **** ***** ******* **** *** ** **** **** ***** ****** *** ** **** ***** **** ***** **** * ******* *** **** **** ** ** **** ******* ***** ***** *** ****** ** *** ***** ***** **** *****

پاسخ:
سلام عزیزم . جوانب رو کامل بررسی کنید به نظر می رسد که شما در زمینه های مختلف با هم تضادهایی دارید که قابل تامل هست . شما فردی کاملا اجتماعی هستید و ایشون نه تنها خجالتی هستند که گویا کمی هم انزوا هستند هر چند این خصوصیت برای آینده شغلی ایشون مشکل ساز هست و ایشون رو با مخاطراتی مواجه می کنه .از طرفی من گمان کنم شما آمادگی لازم برای اینکه بتوانید وارد یک زندگی طلبگی بشوید را ندارید . البته منظور من این نیست که شما قطعا با هم کفویت ندارید اما منظورم دقیقا اینه که باید تامل بیشتری داشته باشید و تمام جوانب رو کاملا بسنجید . 
۱۷ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۲ فاطمه مامان گلها
سلام
سوال یکی از دوستان عزیز رو گذاشتم.  میخواستم نظر شما رو بدونم. خیلی ممنون
سلام دخترم شش سالشه از 4سالگی یه مهد قرآن بردمش که با علاقه خودش بود اونجا آموزش حروف رو به بچه ها یاد دادن وبه تدریج قواعد رو به زبان بچه گانه حالا هم رسیدن به جمله خوانی که من احساس میکنم برای بچه من خیلی سنگینه وبخاطر همین کمی از کلاس دیگه خوشش نمیاد وگاهی اوقات کتاباش رو پرت میکنه موقعی که میخوام باهاش کار کنم تصمیم خودم اینه که برش دارم و این یکسال رو بزارم حسابی بازی کنه وازاد باشه نظر شمارو میخوام بدونم
پاسخ:
سلام عزیزم . کار ایشون چندان کار درستی نیست آموزش برای سن ایشون خیلی سنگین و زوده . اگر جای این مادر بودم به سرعت این آموزش رو تعطیل می کردم .بچه تا سن زیر 7 سال باید آزاد باشه و بازی کنه 
۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۴۸ فاطمه بانو
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهورا جانم. لطفا متن نوشته ام رو ستاره دار کن عزیزم

******* *** **** *** * ********* ** **** ********* * ***** *** ***** ***** ****** **** ***** ** ** ***** ** ******* ******* ** **** ****** ***** ** ****** **** **** ***** ****** **** * **** ***** *** *** **** ****** ***** ** ** ** ****** **** ********** *** *** *** **** ** **** ****** ***** *** ***** ** ****** * **** **** *** **** ***** ** ***** *** ******* **** *** ** *** *** ***** ***** **** ***** ** ** ***** *** ***** ** *** **** ***** ** **** *** *** ****** ****** *** ** ***** ****** **** ** ***** ****** **** ** ** ***** * *** *** *** ** ****** ***** **** ****** ***** ***** ***** *** **** ***** ** ***** *** ***** *** *** *** ***** ** ******** **** ***** ** ***** **** ***** ** ******* ******** ** ******** ** **** **** **** **** ** ***** ** ** *** ****** ***** * ** *** *** ****** ******** *** **** *** ** ****** ***** ** *** ****** ** ***** ******** ** ***** * ********* **** ***** ** *** ** ** ***** ******* ** ***** ******* ** ** ***** **** * **** *** ** ***** *** *** ******** ***** ***** ** ******** ** **** **** *** * *** ****** ** ****** ****** *** ***** ** ****** ** ***** ****** ***** ** ***** ***** *** ** **** ***** ** ****** *** ** ** *** * ***** **** **** *** ***** *** *** ** *** **** *** ** *** **** ** *** * ****** ** **** **** ** ***** *** *** * **** * ******** ** **** *** **** ***** ** ****** ***** * ** ****** ***** **** **** * ****** * ***** **** ***** ** ********* *** **** ************ ****** ** *** ** ** *** **** ***** **** * **** ***** **** ** **** ** *** * ***** ******* ***** ******** ** *********** ***** ** *** ***** *** **** * ***** ** **** ****** ********** ** ** **** ** ***** ***** ** ** * *** **** ****** ** *** ** ** ******* ***** ******* ***** ** **** ****** ** ***** ***** *** ***** ** ** *** *** * ** **** ******** *** ******* ****** **** ****** **** ***** **** ****** * ** ** *** ******* * ****** ** *** ** ******* * *** ****** ** ******* **** ** **** ********** ** ***** ** **** *** ***** ******* *** * ***** ***** *** ** *** ** **** **** ** ****** **** *** *** * *** ***** ****** * *** *** *** **** ****** **** **** **** * ******** **** ** ** ***** *** *** ****** ***** ** ***** * ** ** *** *** ** ******** ** ** *** *** ***** ******* ****** ****** **** ** ** ****** ****** * ****** ** **** ***** ** ** *** ******** **** ***** ** ** ****** *** *** *** ** **** ****** ** **** *** * *** *** ***** * ***** * **** ***** ****** ***** *** *** ** *** ****** *** ****** ***** *** ***** *** ** ** *** ******* ** *** ***** ****** ** ** ******** * ***** ** ***** ****** ** *** ***** ******* ***** * ** ******** ** ** ****** ****** ** **** ****** *** ****** *** ***** *** ***** * ******** ** ***** ***** *** ****** ** ******* ** ** ** **** ***** ** ****** ** ****** **** *** ******* ** *** ****** ***** ***** ** ** *** ******* ** **** **** *** ******* **** **** **** ****** ***** ******** ** ***** ** ***** * ******** **** ** *** ******* ******* ***** ***** ***** ****** *** ***** ** ***** ** ** ****** ******* *** ***** ******** *** ** ****** ** **** ***** ***** *** * ** ** **** ******* ****** ******* *** ****** *** ** **** ******* ****** ** **** ** *** **** ** *** ** *******
پاسخ:
سلام عزیزم حالت خوبه ؟
تامین زندگی مادر و پدر ، در صورتیکه آنها احتیاج مالی داشته باشند و امکان تامین مخارج ماهانه را نداشته باشند بر پسری که توانایی پرداخت و تامین مخارج زندگی همسر و فرزندانش را دارد واجب شرعی است . در واقع مردی که به طور کامل از پس تامین تمام مخارج و مایحتاج زندگی زن و فرزندش بربیایید بر او تکلیف شرعی است که مخارج پدرومادر ناتوان خود را هم تامین کند . این بحث شرعی مسئله .
اما در فرض سوال شما با وجود مشکل مالی و عدم توانایی در پرداخت مخارج و مایحتاج ضروری و اولیه زندگی مرد نه تنها وظیفه ای در قبال والدین نداره بلکه از انجام یک تکلیف شرعی که همان تامین مخارج افراد واجب النفقه مثل زن و بچه است کوتاهی کرده و به لحاظ شرعی باید پاسخگو باشد. خصوصا اینکه مادر فرد مذکور دارای یک حقوق ثابت هست و قدرت تامین مخارج اولیه زندگی را دارد . لذا زن می تواند بدون رودربایستی به جای آنکه مرتب خودخوری کند و شرایط را برای خودش تنگ کند تکلیف شرعی همسرش را به او یادآور شود و تاکید کند که کارش نه کمک به والدین که شانه خالی کردن از زیر بار تکلیف شرعی در قبال همسرش است .
اینها همه را گفتم اما .... خطاب به خواهری که این مشکل را دارند عرض می کنم : یادت باشد صبر بر سختی امروزتان و صبر در کمک کردن همسرش به مادرش قطعا اجری عظیم برای او خواهد داشت و دعای خیر مادرهمسرش همیشه و در همه حال برای او و زندگی و فرزندانش محفوظ است هر چند می تواند احقاق حق کند و این حق اوست اما صبرش در این مورد بی پاسخ نخواهد بود . ضمن اینکه مرد هم باید قدرت مدیریت مسئله را داشته باشد . صرف اینکه مرد به دلیل فوت پدرش خودش را در قبال خواهر و مادرش تا این حد مسئول بداند که حق همسرش را نادیده بگیرد درست نیست و خودش را مدیون می کند ایشان می تواند با مادرشان در این مورد صحبت کنند تا مادرش هم از هزینه های گزاف و اضافه ی دخترش جلوگیری کند . 
با توجه به تمام آنچه عرض کردم تصمیم بگیرد که چه به همسرش بگوید و چطور رفتار کند . اگر قرار است خودخوری کند و خودش را داغون کنه و هر ازگاهی به همسرش گلایه کند و شرایط و زندگی رو به خودش و همسرش تلخ کنه و کانون زندگی رو از هم بپاشونه بهتره که بدون رودربایستی حقوقش را به مرد یادآور بشه و احقاق کنه تا مرد هم با مادرش صحبت کنه و ادامه ماجرا .. اما اگر در خودش ظرفیت تحمل در برابر این مسئله رو می بینه صبر کنه و مسئله رو به خدا واگذار کنه و ادامه ماجرا... راه سوم هم اینه که با همسرش صحبت کنه و حقوقش رو یادآور بشه اما به مرد بگه تا با مادرش صحبت کنه تا اون هم از مخارج گزافش جلوگیری کنه و شرایط مالی پسرش رو درک کنه اما مرد هم تا جاییکه براش مقدوره در مخارج به مادرش کمک کنه مثلا از هر سه بار ، یکبار به مادرش کمک کنه .
سلام.خوبین؟خداقوت.عالی بود.من پست هارو میخونم.
.ببخش اگر کامنت نمیذارم..
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . خوبی دختر کوچولوت خوبه ؟ اسمش رو نرگس گذاشتی درسته ؟ ان شاالله که با مادر امام زمان همنشین بشید .
اختیار داری عزیزم سلامت باشید 
سلام
منو یادتون میاد؟
کنکور داره نزدیک میشه
دعام کنید
فشار درسا زیااااده
ما هم منطقه محرووووم
یه کلاس کنکور یا دبیر درست و حسابی نداریم
امید وارم بتونم نتیجه خوبی بگیرم
ازتون خواهش میکنم سر نمازتون دعام کنید

پاسخ:
سلام عزیزم البته که یادمه ان شاالله که موفق و سربلند باشی گلم . در پناه خدا . محتاجیم به دعا عز یزم
۱۵ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۷ فاطمه مامان گلها
سلام عزیزم خوبید الحمدلله؟
ببخشید من با دوستانم توی فضای مجازی، تو تلگرام یه گروهی با عنوان فرزند مهدوی راه اندازی کردیم که فقط مختص خانما هست و نکات تربیتی دینی میذاریم.  روزی یکی از مطالب تربیتی شما رو اونجا میذارم، میخواستم بگم حلال کنید و  اگر از نظر شما اشکالی وجود داره که دیگه نذارم. بعدش هم خواستم بدونم شما خودتون آیا از این شبکه های مجازی استفاده میکنید؟  اگر آره که خوشحال میشیم به گروه ما وارد بشین و از نظرات و تجربیات خوبتون بهره ببریم.  
یا علی التماس دعا
پاسخ:
سلام عزیزم . خیلی هم کار خوبی می کنید . خوشحال می شوم هر وقت کمکی بود بفرمایید در خدمتم . الحمدلله این ترم توی حوزه امکان استفاده از مباحث و درسهای استاد تراشیون رو دارم . اگر سوالی باشه و خودم از پس آن برنیام از استاد می پرسم و می گم خدمت شما . 
سلام سادات جان،همیشه پست هاتون رو میخونم و درس میگیرم.ان شاالله همیشه سالم و موفق باشید.
یه سوال: به یه بچه 3 ساله که برای اولین بار میخواد بره زیارت،مشهد مقدس،چطوری باید توضیح داد که کجا میریم ؟امام رضا کی هستن؟و....... میدونید که بچه ها توی این سن خیلی کنجکاون و خیلی هم سوال میکنن.میخواستم بهش بگم میریم پیش امام رضا اما بعد گفتم اگر ان شاالله رفتیم و بعد توی حرم گفت پس امام کجاست چی بهش بگم(مفهوم مرگ و روح و....رو که درک نمیکنه طبیعتا)
ممنون میشم راهنماییم کنید.
در پناه حق باشید
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . اختیار دارید. همین طور شما .
پیشاپیش زیارتتان قبول و التماس دعا.
بهش بگید که دارید به زیارت امام رضا می روید . از محبتها و مهربانی های امام بگید . به طور مثال داستان همان آهوی معروف رو بگید . هر چند به لحاظ روایی توش تردید هست اما در قالب یک داستان و برای اینکه میزان محبت و مهربانی امام رو بهش بگید می توانید از این دست داستانها براش بگید . اگر پرسید پس امام کو بهش بگید خیلی وقت پیش آدمهای بد اون رو شهید کردن . فقط در همین حد لازم نیست از کیفیت و نحوه شهادت و اینا بگید . اما بهش بگید که امام دوستت داره و برات دعا می کنه تا همیشه خوشحال باشی . یه چیز کوچولو مثل یک کتاب مصور در مورد امام  رضا براش تهیه کنید و بدون اینکه متوجه بشه به یکی از خدام حرم بدید و ازش خواهش کنید که اون کتاب رو بهش کادو بده و بگه که از طرف امام رضاست . بعد هم مرتب به بچه بگید دیدی چقدر امام دوستت داره ببین چقدر از آمدن تو خوشحاله . سعی کنید حتما یه جای تفریحی ببریدش فقط این طور نباشه که برید حرم و بیایید .کلا توی سفرهای زیارتی جوری برنامه ریزی کنید که بچه یه شهربازی یا جایی که دوست داره بره چون اگه همش حرم برید خسته و دلزده می شه و دفعه بعد ترجیح میده به جای مشهد بره شمال یا هر جای دیگه . جایی که بتونه بازی کنه . لذا در سفرهای زیارتی به تفریح بچه رسیدگی کنید . جدای از کادوی کوچولویی که براش می گیرید تا توی حرم بهش بدن یه کادوی دیگه با انتخاب خودش براش تهیه کنید و بگید از این به بعد هر دفعه بیای مشهد چون امام رضا تو رو خیلی دوست داره ماهم یه کادو برات می گیریم . به زودی می بینی که با چند بار تکرار این مسئله به جای هر سفر دیگه ای از شما می خوادکه برین یه جای زیارتی . توی حرم هم ضمن اینکه مراقبش باشید خدای نکرده گم نشه اجازه بدید با مهر ها بازی کنه . کتابهای دعا رو جمع آوری کنه و مرتب بچینه . جاهای شلوغ حرم نبریدش که اذیت بشه و از هجوم جمعیت بترسه . اصرار نکنید که حتما ببریدش جلوی ضریح چون اونجا شلوغه و از جمعیت می ترسه . سعی کنید جاهای خانوادگی برید که آزادتر و وسیعتر هست و به نوبت با پدرش می تونید ازش مراقبت کنید و اون یکی به زیارتش برسه . جاهایی مثل دارالحجه خیلی خوبه و خیلی هم قشنگه . امیدوارم بهتون خوش بگذره
سلام. هستم و همیشه میخونم. اما هیچ جا کامنت نمیذارم که معتاد نشم و از درسم عقب نمونم. الان هم اومدم واسه یه درخواست!!!! دعا لطفا. واسه همون داغى که به دلمه و نمیتونم جار بزنم. دعاش کنید لطفا. دعا کنید. و با عرض پوزش ازتون میخوام اجازه بدید هرازگاهی بیام و درخواست کنم دعاش کنید. حداقل یکم آروم میشم. د
پاسخ:
سلام عزیز دلم . ان شاالله که توی درست موفق می شی . نگران نباش به امید خدا همه چیز رو به راه می شه این دوره هم سپری می شه با تمام سختی هاش . دستت رو از آستان کبریایی امام زمان کوتاه نکن . از ایشون بخواه که براشون دعا کنن  من چه کاره ام ؟! اما به روی چشم . به یادت هستم . وقتی نمیای و نیستی به خودم می گم چی شد ؟ حال و احوالش خوب هست یا نه ؟ هر زمان و هر وقت که خواستی بیا و با هم حرف بزنیم . حرف زدن سبکت می کنه . توی خودت نریز . مراقب خودت باش 
سلام ....من خواهر نداشتم همیشه آرزوم بود باخواهرم دردودل کنم بچه بودم فکرمیکردم خواهرا هیچ وقت باهم دعوانمیکنن...واقعا سرحرفتون میمونید یعنی پول ماهیانشون قطع میشه؟یا اینکه میبخشیدشون...خدا حفظشون کنه
پاسخ:
سلام عزیزم . آخی ... خواهر نداشتن خیلی سخته . حالا فرقی هم نمی کنه من می شم آبجی ات . شما هم منو قبول می کنی به خواهری ؟ اتفاقا گاهی خواهرها هم با هم دعوا می کنند  حسابی .. اما معمولا دعواهایشان دوام نداره زود آشتی می کنن . 
صد البته که سر حرفم هستم یک درصد هم شک نکن . همین سر حرف بودنم هست که تنبیه رو براشون خیلی سخت و طاقت فرسا می کنه چون می دونن من از موضعم کوتاه نمیام پس تلاش می کنن از ابتدا مرتکب کاری نشن که براشون گرون تمام بشه .در امر تربیت فرزند این مسئله مهمه . نباید شل کن و سفت کن دربیاریم وگرنه کار خراب می شه
سلام
میتونم بپرسم دختراتون چند سال دارن؟
خیلی خوبه که انقدر در مورد تربیت بچه ها دقت دارید.
پاسخ:
علیک سلام . دختر بزرگم در سالهای ابتدایی دوره ی راهنمایی قدیم هست و دختر کوچکم در مقطع ابتدایی
سلام
کاش مطلبتونو بیشتر ادامه می دادین قشنگ بود.

یه سوال دارم گفتم شاید شما بدونین. روح از چند ماهگی به جنین دمیده میشه؟
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . خودم هم تلاش داشتم که تمام مطالبی که به دخترم گفتم رو به خاطر بیارم و بنویسم اما حافظه ام تا همین جا اجازه داد.
از سه ماهگی گویا.
باز هم ممنون از این نکات خوب...
سلام طهورای عزیزم
چقدر بهت احتیاج دارم به اینکه باهات حرف بزنم
چقدر سخته که با هیچکسی نمیتونم حرف بزنم 
نه با خانواده ام نه دوستی نه ....
لطفا مثل همیشه راهنمایی کن حالم خیلی بده خیلی بد
با خونه مادر شوهرم حدود 20 دقیقه با ماشین فاضله داریم هر از چند گاهی میان و ی هفته یا 10 روز میمونن خونمون 
منم کارمندم تو شهر غریبم اما خب ایشون کمر درد دارند و دست به سیاه و سفید نمیزنن و فقط میشینن رو مبل و هر شبم باید کمرشون رو با پماد ماساژ بدم و ....
میگم انگار مادر خودمم وظیفم هست 
تا اینجا هیچ گله ایی نبود و نیست اما اما وقتی شوهرم بعد ی هفته که رفته قم واسه امتحاناش برمیگرده و مناز فرط مهمون داری خواهر شوهر و پدر شوهر و مادر شوهر اونم به مدت چند روز ساعت 10 میافتم رو تخت ، شوهرمم شب بخیر میگه که بیاد بخوابه ی ساعت نگذشته موبایلش زنگ میخوره ، مادر خانوم دلشون میخواد یکم با پسرشون که کنار همسرش خوابیده حرف بزنه این یعنی ....
روز تولدم خیلی خیلی برام مهمه خیلی روش حساسم به همشون هم گفته بودم ، امسال تازه عروسشون بودم اما ی تبریک هم دریغ شد ازم
خواهر شوهر میخواستند واسه تولد مامانشون موبایل بخرن به شوهرم هم گفته بودند تو هم بیا با هم بخریم من گفتم نه ما ی هدیه دیگه میخواهیم بخریم حتی به شوهرمم وقتی قم بود پیام دادم دوست ندارم موبایل بخریم ی هدیه دیگه انشالله .
اونوقت دیروز بدون اطلاع من خواهر و برادر همراه با مادر میرن ی گوشی خیلی گرون میخرن اونم توشرایطی که ما تازه اول زندگیمونه و من حتی از خرید ی دمپایی امتناع میکنم تا مواظب شرایط مالی همسرم باشم
به نظرت حق ندارم ناراحت بشم ؟؟؟
شوهرم از ناراحتی من عضبانی شده و باهام قهر کرده میگه حق ناراحتی نداری

پاسخ:
سلام زهرا جان . 
خوشحال می شم که کمکتون کنم . باید به اینهمه همت و مهربانی و صبرشما آفرین و مرحبا گفت . بدون شک شما پاسخ اینهمه محبت و از خودگذشتگی تان را می گیرید شما کاری را انجام می دهید که وظیفه ای در قبالش ندارید . از طرفی یقین کنید که صبر شما در این مسئله دعای خیر مادرهمسرتان را به دنبال دارد . دعایی که هم زندگی شما و هم زندگی فرزندان شما را بیمه می کند . من قبول دارم که وظایف شما با توجه به اشتغال شما در بیرون از خانه زیاد و گاهی طاقت فرساست  . اما گاهی به عنوان یک زن باید هنرمند باشید . آن قدر هنرمند که بتوانید از بعضی مسائل چشم پوشی کنید و آنرا کم رنگ ببینید . اگر الان به جای شما همسرتان بودند قطعا به ایشان توصیه می کردم که توانایی شان را در مدیریت بالا ببرند . زمانی که باید به همسر و حقوق مربوط به ایشان سپری شود را به ایشان اختصاص دهند و قدردان محبت ها و تلاش هایی که همسرشان برای مادرشان انجام می دهند باشند . اما الان طرف صحبت من شما هستید لذا به شما می گویم این طور مواقع باید کمی صبوری کنید . شاید مسئله ای اتفاق افتاده که در آن وقت شب مادری مجبور به صحبت با فرزندش شده . حتی اگر صرفا یک دلتنگی مادرانه باشد به ایشان حق بدهید همسر شما پیش از آنکه همسر شما شود فرزند مادری است که سالها برای بزرگ کردنش متحمل سختی ها و مرارت های زیادی شده و پسری بار آورده که آنقدر محسنات داشته تا شما او را به عنوان همسر انتخاب کنید این تلفن شبانه نهایت چقدر از وقت همسر شما را گرفت ؟ ده دقیقه ؟ 15 دقیقه ؟ فکر نمی کنی این زمان در برابر یک مادر ارزش صبر کردن را دارد ؟ ضمن اینکه شما می توانید برای این رفت و آمدهای طولانی مدت برنامه ریزی کنید . مثلا پنجشنبه اعضای خانواده ایشان را دعوت کنید به صرف شام . تدارک مناسبی ببینید و بعد بفرمایید چون در طول هفته سرکار هستم و نمی تونم خوب در خدمتتون باشم برای همین امروز همه رو دعوت کردم . این طوری طرف مقابل شما متوجه می شه که اومدن منزل شما برنامه و حساب داره و قرار نیست چند روز با حضورشان برای شما اسباب سختی و کار رو فراهم کنن. خواهر شوهر شما هم باید بدونه که باید در کارها به شما کمک کنه . گاهی خودتون ازش بخواهید که کاری رو انجام بده مثلا بگید تا من این کار رو انجام می دم شما هم بی زحمت لطف کنید فلان کار رو انجام بدید . 
در مورد کادو خریدن باید بگم من نمی دونم ایشون برای مادر شما چی تهیه می کنن اما گویا هنوز زمان زیادی از ازدواج شما نگذشته باید یه مدت به همسرتون فرصت بدید تا بتونن مسائل رو بهتر مدیریت می کنن .یه مقدار طول می کشه تا این وابستگی ها کمتر بشه در ثانی نیاز نیست شما از چیزهایی که لازمه براتون خریداری بشه چشم بپوشید هر چیز معقولی که لازم دارید بگید تا ایشون تهیه کنن این وظیفه ایشونه . چون شما خرید نکردن هاتون رو با خرید همسرتون برای مادرش قیاس می کنید براتون گرونه . شما ازخریدهای معقولتون چشم نپوشید تا در کنارش کادو خریدن همسرتون برای مادرش به هر شکل اینطور شما رو ناراحت نکنه . معمولا این طور مواقع من می گم صبور باشید و اجازه بدید که برای مادرش اون چیزی رو بخره که دوست داره اگر ایشون می تونه امورات زندگی اش را در حد مناسب تامین کنه اشکال نداره برای مادرش خرید کنه خرج کردن وقتی ایراد دار می شه که مرد توانایی اداره زندگی همسرش رو نداشته باشه یا پولی که در میاره کم باشه و فقط به خرج خونه اش می رسه در غیر این صورت اشکال نداره بگذارید برای مادرش هم خرج که . خصوصا اینکه تامین نیازهای پدرومادرش در صورتی که اونها توانایی مالی نداشته باشن اصلا وظیفه ی همسر شماست . اما از اونجایی که می بینم شما بین خودتون و مادرش قیاس می کنید بهتون می گم شما خریدهای خودتون رو بکنید نمی گم ولخرجی کنید اما می گم که خریدهای خودتون رو داشته باشید تا خریدها ایشون برای مادرش شما رو ناراحت نکنه . 
نگذارید این اختلاف طول بکشه به قول استاد ما آقای تراشیون هر روز مشکل خودش رو داره اینکه اسلام می گه مشکلات رو همان روز و قبل از شروع شدن روز آینده حل کنید برای اینه که مشکلات دو برابر نشه .مشکلات فردا هم به مشکل حل نشده امروز اضافه نشه با همسرتون صحبت کنید و بهشون بگید که قبول دارید ایشون مرد خونه هست و می تونه دخل و خرج خونه رو برسونه .
سلام سیده بانو
ابجی من یه رذیله ی اخلاقی اساسی دارم که تا دارمش فکر نمیکنم به درد امام زمان بخورم..
اسمش ترسه احتمالا..ببین در این حد بگم که الان مثلا اگه مسئول بسیج بهم بگه فلان مطلب سیاسی رو برو بزن رو بنر،میترسم
اصلا دوست ندارم کسی بفهمه بسیجی ام! مشکل اعتماد به نفس نیست ها
اما نمیدونم چرا اگه تو وبلاگ،تو یه فضای مذهبی بنویسم بهم اعتراضم بشه نمیترسم اما تو دانشگاه فرق میکنه،بحث اگه بکنیم که البته تابحال پیش نیومده احساس میکنم میلرزم یا مضطرب میشم.
اینطوری نمیتونم بسیجی باشم.
کمکم کن طهوراسادات
پاسخ:
سلام . احتمالا ترس شما به دلیل کم اطلاعی شماست . شاید اگر دایره اطلاعاتت نسبت به چیزی که می خوای رو بنر بزنی بالا باشه دیگه نمی ترسی چون می دونی اگر ازت کسی سوال کنه یا باهات بحث کنه کم نمیاری می تونی جواب بدی و شبهه هاش رو از بین ببری . اگه این طوره سعی کن اطلاعاتت را زیاد کنی . برای کم کردن اضطرابت هم زیاد صلوات بفرست 
۱۰ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۴ رایحه بانو
سلام عزیزم عالـــــــــی بود
میگم این سایت مجهز به سرویس دنبال کردن شده چراازاین ابزار استفاده نمی کنید
خیلی دوست دارم مثه شما اینطوری بچه ها را تربیت کنم.....
چطور میشه ادم باید کتاب بخونه یا تجربه کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
سلام منم هنوز به جایی نرسیدم که بگم مادر موفقی هستم . میشه کتاب خوند کلاس رفت تجربه کسب کرد
سلام طهورا خانم
میشه نظرتون را راجع به این دو تاسوال من بفرمایید.
ممنون میشم
http://womanart-2.blogfa.com/post/871
http://womanart-2.blogfa.com/post/878
پاسخ:
سلام شرمنده ام به هیچ عنوان الان فرصت ندارم گرفتار مریضی دخترم هست . اگر مطلبی هست همین جا بفرمایید در خدمتم
من هم همین مشکل را با دخترانم دارم وهمین صحبتها میشود ولی باز هم تکرار میشود مشکل من خود خواهی و عدم کوتاه اومدن دختر بزرگم است با وجود هفت سال اختلاف کوچیکه بیشتر گذشت میکمه و زود از موضعش میا پایین شایدم اقتضا سنشه
پاسخ:
بله تکرار می شه به زودی نمی تونید انتظار داشته باشید که درست بشه گاهی با حرف زدن گاهی با راهکار دادن گاهی با تنبیه کردن باید مسیرها رو امتحان کنید و بهشون یاد بدید خودشون رو مدیریت کنن. دختربزرگتون شاید در سن بلوغه اگه اینطوره شرایط خودش رو داره که باید دقت کنید
۱۰ بهمن ۹۴ ، ۰۴:۱۳ فاطمه بانو
سلام عزیزم. خوبی خانمی؟
خیلی زیبا بود واقعا! این مدلی بهش نگاه نکرده بودم :) خیلی قشنگه که آدم بتونه توی هر شرایطی به بچه هاش درس بده. بچه ها کاملا توی دورانی هستن که ضبط می کنن و تو حافظه شون میمونه و مطمئنا یه روز به درد زندگیشون میخوره.
هنوزم خاطرات تلخ دعواهامون با خواهرام یادمه ... و متاسفانه پیامدهاش هنوزم هست ...
پاسخ:
سلام . پس دعواهای من و داداشم رو ندیدید. جای زخمش هنوز روی دستم یادگاریه . با اینکه برادرم الان دوتا بچه داره اما گاهی یاد دعواهامون می کنیم و می خندیم .
سلام بانو...همکارهای من اصصصلا به انقلاب عقیده ای ندارند...پس انگار من هم باید سکوت کنم...خیلی دردناکه....
چقدر زیبا و عاقلانه صبورا جان را راهنمائی کردید...
اما اشک شکورا ناراحتم کرد!:(
مادری صبری جمیل میخواهد و بسیار سخت است ..😊😊
پاسخ:
سلام اگر می بینید بحث فایده نداره سکوت کنید . 
آره خیلی گریه کرد
مثل همیشه اموزنده بود

حتی در بعد کلان و برای حضرات مسوولین ...
پاسخ:
سلامت باشید باسپاس

چقدر این تیتر رو دوست داشتم. چقدر این جمله های دوران کودکیم رو فراموش کردم.

خیلی تلنگر خوبی بود. ای کاش آموزش و راهکار مدیریت خشم هم بدهید.

پاسخ:
ان شاالله چشم 
۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۰ بسیجی گمنام
سلام 

ان شاءالله عاقبتون خیر و ختم به شهادت 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">