فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

مهم نیست ، عادت می کند!!!

شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ب.ظ

دخترک 13 ساله بود . با صورتی سفید و تا اندازه ای تپل . دختر خوبی بود . مذهبی و مقید . خیلی حساس بود . می گفت سابقه ی افسردگی دارد و مدتی هم برای بهبودی دارو مصرف می کرده . دومین فرزند خانواده بود . بعد از یک برادر که داشت درس طلبگی می خواند .

پدرش هم در حوزه مشغول تدریس بود و مادرش در یک مرکز درمانی ماما بود . 

همه چیز منهای سابقه ی افسردگی اش خوب بود . با اینکه می گفت دیگر دارو مصرف نمی کنم و خیلی خوب شده ام ، اما شواهد و مدارک خبر از نوعی افسردگی می داد که البته خیلی حاد نبود اما می توانست حاد شود .

پرسیدم مشکلت چیه ؟ گفت : تنهایی . خیلی تنها هستم . حسود هم شده ام . به صمیمی ترین دوستم که همکلاسی ام هم هست حسادت می کنم . پرسیدم : چرا تنهایی ؟ به چه چیز دوستت حسادت می کنی ؟ توضیح داد که :

مادرم را خیلی دوست دارم . قد یه دنیا . اما مادرم هیچ وقت نیست . وقتی صبح ها می خواهم به مدرسه بروم نیست چون باید زودتر از من سرکارش برود . ظهرها که برمی گردم ، باز هم نیست . خودم غذایم را گرم می کنم و تنهای تنها تا 7 شب منتظر می مانم تابا این وضع ترافیک به خانه برسد. وقتی هم که می آید ، خیلی خسته است . زیاد حوصله ندارد. خیلی تلاش می کند تا ظاهر را حفظ کند و خودش را علاقمند به شنیدن حرفهایم نشان دهد اما من می فهمم که حوصله شنیدن ندارد . برای همین کمتر برایش حرف می زنم . کمتر درد و دل می کنم . شبها از شدت خستگی ، سرش به بالش نرسیده بی هوش می شود و این داستان هر روز زندگی من است .

من دیگر خسته شده ام . از اینکه همیشه تنها هستم . از اینکه وقتی مریضم تنهایم . وقتی که خوشحالم و توی مدرسه کلی خوش گذرانده ام و دوست دارم تمام شیطنت هایم را برایش تعریف کنم ، می بینم که تنهایم . از اینکه وقتی ناراحتم ، مادرم یا نیست یا اگر هم هست سخت درگیر کار های عقب افتاده ی خانه است یا از زیرآب زنی همکارانش شاکی است و یا آنقدر از کار روزمره و فشار روحی ناشی از آن خسته است که اصلا رغبت نمی کنم من هم دردم را برایش بازگو کنم .

آنوقت مجبور می شود که بروم پیش همان دوست صمیمی ام . با او درد کنم . دوستم مادرش شاغل نیست . می بینم که هر روز بعد از تعطیلی مدرسه دنبال دخترش می آید و جلوی در مدرسه حسابی تحویلش می گیرد .اما من باید منتظر بمانم تا با برادرم به خانه برگردم .گاهی یکساعت توی خیابان منتظرش می مانم چون یا یادش رفته دنبالم بیاید یا کلاسش طول کشیده و دیرکرده. می بینم که هر روز زنگ تفریح از خانه لقمه می آورد . خودم را می بینم که همیشه مجبورم از بوفه مدرسه فلافل یا کیک بخرم . یکبار هم بخاطر همین فلافل ها حسابی مسموم شدم . اما دوستم می گوید مادرم فرصت کافی دارد تا توی خانه ، خودش برایش فلافل درست کند . می گوید مادرم دوست ندارد که من از این کیک ها بخرم چون مواد نگهدارنده دارد و به هوشم صدمه می خورد .

دخترک آب دهانش را قورت داد و نفسی کشید و ادامه داد : دوستم درسش خیلی خوب است . شاگرد اول کلاسمان است . هر وقت که موقع کارنامه گرفتن هست مادرش می آید و کارنامه اش را می گیرد اما من چون مادرم شاغل است باید خودم بروم پیش خانم مدیر و کارنامه ام را بگیرم . لجم می گیرد . دوستم می گوید با مادرش خیلی صمیمی است . تمام دخترانه هایش را به مادرش می گوید . اما من چه ؟ وقتی اولین دخترانه ام را که باید به او می گفتم مادرم مثل همیشه نبود . من هم بچه بود درست و غلط را نمی فهمید و با پدرم حرف زدم . هنوز هم که یاد آنروز می افتم از بابا خجالت می کشم . 

دخترک زیبا بود . با چشمهای قشنگش مظلومانه نگاهم کرد و گفت : خانوم من به دوستم گفته ام که بهش حسودی ام می شود . گفته ام که تنهایم . خانوم من دوست ندارم به کسی حسودی کنم . مدام به خاطر این حس دوستم را اذیت می کنم . خانوم من چرا این طوری ام ؟

به صورت معصومش نگاه کردم . دوست داشتم بغلش کنم . دوست داشتم ...



با مادرش صحبت کردم . مادرش می گفت : کارکردن برایم مهم است . درس خوانده ام . حوصله ام توی خانه سر می رود . می گفت : چیزی نیست دخترم عادت می کند مهم نیست ....



مهم نیست ؟!

موافقین ۱۴ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۵
سیده طهورا آل طاها

مادر شاغل

نظرات  (۷۷)

ممنونم سادات جان
پاسخ:
سلامت باشید عزیزم
سلام طهوراجان
من باز هم مزاحمتون شدم شرمنده
طهورابانو ما به امیدخدا تا چندماه دیگه می خواهیم به شهر خودمون برگردیم. همسرم من رو مختار کردن که بین اجاره ی خونه نزدیک مادرخودم و یا ساکن شدن در زیرزمین مادرشوهرم و به جای اون تهیه کردن ماشین یک حالت رو انتخاب کنم. البته حالا ماشین خریدن که اینقدر بحث مهمی نیست. ولی خب به این معنا که اگر حاضر بشم برم خونه مادرشون چون اجاره ای نمیدیم، بتونن از نظر مالی راحت تر پیشرفت کنن. ماشین بخرن یا پس انداز کنن و...
البته گفتن اگر بریم خونه مادرش چون قبلا براشون خیلی توضیح دادم چقدر این شرایط برای یک خانوم سخته و... بیش از یک سال اجباری نداشته باشن بمونیم.
من خیلی مرددم. از طرفی حالا که همسرم اختیارو کامل به من دادن، دوست دارم کمک کنم که از نظر مالی کمتر به سختی بیفتن. ولی نگران هم هستم.
البته من با مادروپدر همسرم با وجود مشکلاتی که هست فکر میکنم میتونم شکرخدا کنار بیام و بدم هم نمیاد فرصتی باشه که کمی به هرحال کمک حال خانوادشون باشیم. ولی بابت خواهرشون خیلی نگرانم. خواهرشوهرم معمولا شرایط افراد دیگه رو درک نمیکنه و توقعات و انتظاراتش اگر برآورده نشن خیلی گله و شکایت و ناراحتی میکنه. تاحالا تنش زیاد داشتیم. حتی با مادرش و بقیه هم گاهی چنین برخوردی داره. خیلی هم زیاد میاد خونه مادرش. من نگرانم ایشون مشکلی برای زندگی مون پیش بیاره. مثلا هرروز وقتی میاد خونه مادرش انتظار داشته باشه من و همسرمم بریم حتما یا دعوتشون کنیم. یا هرکاری باشه من لزوما برم کمک. هر مهمونی و بیرون رفتنی رو باهاشون برم. و اگه نرم هم باز ناراحتی و طعنه و شکایت. و خلاصه از اینطور نگرانی ها. من اغلب رفتارم باهاش بامحبته ولی نمیتونم زندگی مو تعطیل کنم و به انتظارات ایشون برسم و این بارها مشکل ساز شده و من مطمین نیستم باربعدی هم بتونم شرایطو مدیریت کنم. به خصوص که من مشغول درسم و درسم هم تموم شه دوست ندارم اینطوری زندگی کنم و مدام شب نشینی و خریدو... و میخوام وقتم صرف چیزای مفیدتری بشه ان شاالله. راستش حتی از رفتن به خونه دیگه ای تو شهرمون جز خونه مادرشوهرمم از این بابت واهمه دارم.
به نظرتون صلاح چیه؟
پاسخ:
سلام ان شاالله به سلامتی. من توی زندگی شما و شرایط شما نیستم. از وضعیت شما و همسرتون در تمام ابعاد بیخبرم. اما آنچه
در این سالها تجربه کردم و آموختم این بود که بهتر است نه نزدیک خانواده خودتان باشید نه همسرتان . عمیقا معتقدم شکاف نسلها مشکل درست می کند هر چند همیشه استثناهایی هم هست اما احتیاط شرط عقل است. استقلال ،آزادی می آورد و آزادی امنیت. شاید این استقلال بهایی هم داشته باشد مثل فشار مالی. بهرحال برای داشتن استانداردهای مطلوب باید بهای آنرا پرداخت. میشود سطح توقع را پایین آورد یا تلاش را بیشتر کرد. 
۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۳۶ ارکیده س ی
سلام

مطلب خوب شما در کانال انقلابیست منتشر شد

خدا قوت

https://telegram.me/enghelabist
پاسخ:
سلام. سپاس. شرمنده کردید
سلام
ممنون از پاسخگوییتون
می بخشید انقد با سوالام زحمت میدم
چطوری دور نگهش دارم؟ یعنی اشکال نداره بهش بگم دیگه ترجمه قرآنو نخون؟
آخه این اصطلاحاتو تو ترجمه قرآن خونده
پاسخ:
سلام خواهش می کنم کاری نکردم.
این حرفا چیه خوشحال میشم کمکتون کنم.
مراقب روابط بین خودتون و همسرتون باشید. مراقب محیطی که می بریدش باشین. مراقب فضای مجازی باشین. مراقب ماهواره ها باشین . مراقب دوستانش باشین. مراقب خلوت هاش باشین. روی مالی که به فرزندتون میدهید مراقبت کنید.براش برنامه ریزی کتید بهش مسولیت انجام کار بدید. اگر شما براش برنامه ریزی نکنید دیگران این کار رو می کنن.
نه منظورم نخوندن ترجمه نیست. می تونید بگید بعضی مطالب چه در قرآن چه در مفاتیح چه در کتابهای پزشکی و علمی فهمیدنش ممکنه برای شما سخت باشه. چون تخصصیه. ممکنه درکش برای شما مشکل باشه یه کم که بزرگتر بشی و دایره معلوماتت وسیعتر بشه راحت تر میتونی بفهمی.
مامان من که فقط کزتی و کلفتی بهم یاد داده بود. م فقط کار خونه کردن و غذا پختن و ... یاد گرفتم. به قول خاله ام شوهرداری تو خونه ما یعنی کلفتی!
پاسخ:
فراگیری فنون خانه داری اسمش کلفتی نیست یه هنر هست که داشتنش مهرت و مدیریت و کدبانو بودن یک زن رو نشون میده. پیداست شما بانوی هنرمند و کدبانویی هستید باید قدردان مادرتون باشید.
شوهر داری یعنی اصلی ترین وظیفه و شغل یک زن مسلمان. یک شغل بسیار سخت و زمانبر که نیاز به مهارت دارد.
سلام خدمت شما بانوی عزیز و البته دلسوز
کاش دور و بر من یه نفر مثل شما بود.الآن این وضعم نبود.
یه دختر ۲۸ ساله ک چند ماه دیگه میرم تو ۲۹ سال و پرونده ای سیاه.
ک فقط خودم میدونم و خدای خودم.کم سن و سال تر ک بودم مادرم میخواست تمام چیزایی ک خودش بهش نرسیده بود رو من بهشون برسم.درس خوندن تا آخرین مقطع تحصیلی ممکن ک تو کشور هست.باورتون نمیشه اینقد از درس و دانشگاه بیزارم ک ۳ ترم از دفاعم میگذره و من هیچ کاری انجام ندادم.ازدواج رو مانع درس و پیشرفت میدونست.دخترش حتما باید دستش تو جیب خودش میبود تا اجازه ازدواج اونم با اون کسی ک ایشون قبول داشت از هر جهت(ب قول خودش هم جمال و کمال)صادر کنن.ایشون معتقدن ک پسر باید خییییلی خوش قیافه و با جذبه باشه.بی تعارف میگم من اصلا دختر زیبایی نیستم اما خواهرام ک خیلی خوشگلترن رو تو سن ۱۸ سالگی شوهر داد.چون درسشون خیلی خوب نبود و بقول خول خودش امیدی بهشون نداشته.
بعد ازدواجشون و بچه دار شدنشون رفتن دانشگاه لیسانسشونم گرفتن اما من موندم و یک مادر بی منطق ک یکبار نپرسید دخترم دردت چیه؟؟
اصلا تو احساس نیاز نمیکنی؟؟
من موندم و ۲۹ سال عمری ک ازم گذشت و یک دنیا حسرت ک خیلیاش بر باد رفت.

متن پیام رو حذف نکنین لطفا.فقط اگه شد آدرس وبلاگ رو نذارین.
پاسخ:
سلام عزیزم خوشحالم که اجازه انتشارش رو دادین . حتی اگه یه مادر هم این مسیر اشتباه رو ببینه و برگرده خداوند به فضل خودش به شما هم برکت میدهد. از اینهمه محبت شما سپاسگزارم.
خواهر مهربونم من اندوه شما رو درک می کنم و به اینهمه صبر شما احترام می گذارم. تا حالا شده همینقدر واضح با مادرتون صحبت کنید؟بهش گفتین چقدر در رنج هستین؟متاسفانه ما مادرها گاهی خیلی غافل میشویم و قطعا باید در محشر پاسخگوی گلهای مظلومی مثل شما باشیم. اما عزیزم اگه ایشون از شما نمی پرسن شما بهش بگید. براش حرف بزنید یا لااقل براش بنویسید. بگذارید بدونه شاید سکوت شماست که به این روند دامن میزنه و مادرتون حمل بر رضایت شما می کنه.
مادرها از سر مهربانی و دلسوزی دست به این کارها میزنند.
با همه این احوال مراقب رعایت احترام به ایشون باشید.خدا به شما صبر و عزت و خوشبختی و به همه ما مادرها مهربانی توام با تفکر و تعقل بده
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ***** **** **** * ***** ** ***********
****** *** **** **** * ***** ***** ***** ****** **** **** ** ******* *** ** **** *** **** **** ** ** **** ***** ******** ***** **** *** *** *** ** **** *** ****
***** *** **** ****** *****
پاسخ:
سلام عزیزم . سعی کنید بچه ها را تا جاییکه ممکن است از این مسائل دور نگه دارید. به فرزندتون اطمینان بدید که خوشحال می شوید سوالاتش رو جواب بدید اگر متوجه ناراحتی شما بشه از این به بعد سراغ اینترنت میره و با سرچ کردن دنبال جواب میگرده . بهش بگید سوالاتش رو از شما بپرسه و از دوستاش نپرسه بگید چون اطلاعات دوستانت به اندازه خودته و ممکنه اطلاعات غلط بهت بدن.با این حرفها قانعش کنید که فقط سوالاتش رو از شما بپرسه.در پاسخ به این سوال کاملا علمی عمل کنید . حاشیه نروید توضیح اضافی ندهید. سعی کنید در حد یکی دو جمله پاسخ بدهید و تمام. 

سلام. مادرها باید چه چیزهایی رو در زمینه همسرداری یاد بدن و اگر یاد نداده باشند آیا امکان داره که شما کمی بهش بپردازین؟
پاسخ:
سلام عزیزم. من در این باره پستهایی گذاشتم. اما باید عرض کنم خدمت شما ... در دورانی که بچه ها و مشخصا دخترها سن تقلیدی و مدتی بعد از آن را طی می کنند(از زیر شش سال تا محدوده۱۲-۱۳سالگی) بهترین آموزش در این زمینه،آموزش غیر مستقیم هست. اگر یک مادر آینده نگر و فهیم باشیم با شرکت در کلاسهای همسر داری و بعد در کنارش تربیت فرزند ، یا حداقل گوش دادن به صوت های اساتید برجسته این حوزه، دانشمون رو در این مقوله مهم و اساسی بالا میبریم. آنوقت رفتار صحیح در خانواده در برابر همسر و فرزندمان را می آموزیم . با رفتار صحیح به طور غیر مستقیم به دخترمان می آموزیم که چطور بایدبا مرد خانه رفتار کند. یعنی دختر ما با مشاهده نوع رفتار ما با همسرمان خیلی چیزها را ناخودآگاه می آموزد و ملکه ذهن می کند از بعد از سن۱۲تا۱۳سالگی با آموزش قدم به قدم خانه داری او را در انجام امور خانه همرا می کنیم به شکلی که در آن به حد تبحر برسد نه آنکه یک دخت دانشجوی بیست ساله باشد اما هنوز از انجام کارهای خانه اش عاجز باشد.در کنارش آرام آرام رفتار مودبانه توام با احترام نسبت به پدرش رو فرا بگیره. بعد از اتمام دوران دبیرستان ، لااقل در کنار حرص و جوش خوردن برای فرستادن دخترانمان به دانشگاه ، کمی هم بفکر فرستادن آنها به کلاسهای همسرداری باشیم. با رفتن به این کلاسها قبل از ورود او به زندگی مشترک ، پستی ها و بلندیهای زندگی و خصوصا تفاوتهای رفتاری آقایان نسبت به خانمها را به او می آموزیم. او را مجهز و آماده به عرصه زندگی مشترک میفرستیم.
محض رضای خدا دخترانتان را لای پنبه بزرگ نکنید. هرچه خواستند را بی کم و کاست برایشان فراهم نکنید. نگویید بگذار خونه باباش هر چی می خواد داشته باشه فردا که رفت خونه شوهر حسرت به دل نمونه. باور کنید اگر او را اینگونه بار بیاورید نمی تواند خانه همسر دوام بیاورد. همه می دانیم زندگی پستی و بلندی و دارایی و نداری داره. دختری که صبور بودن رو یاد نگرفته باشه نمی تونه زندگی کنه . حتما تعامل با مادر شوهر رو یادش بدید جلوی اون اینقدر از خانواده همسر و مادرشوهرتون بد نگید برعکس خوبیهاشون رو بزرگ کنید و مرتب یادآور بشوید که اون هم مادره و بپای بچه هاش جونی اش رو گذاشته . اغلب عصبانی میشویم و هر چه حق و ناحق ، درست و نادرست را به خانواده همسرمان می بندیم و ابدا متوجه نیستیم که با ذهن دخترانمان چه می کنیم.
تمنا دارم رابطه دختران و پدرانشان را نیکو و حسنه کنیم و این میسر نمیشود مگر اینکهرابطه زن با همسرش قشنگ و توام با ادب باشد. اما پدر یادش باشد در رابطه با دخترش مهربانی را افراط نکند گاهی در مسالی که نیاز به برخورد جدی یا تشر زدن و اخم کردن هست، پدر این کار رو بکنه تا دختر فکر نکنه شوهر هم مثل پدرشه و همه جوره باهاش میسازه و این ساختن رو وظیفه شوهرش بدونه و با کوچکترین تشر شوهر عرصه رو بر خودش و شوهرش سخت و تنگ کنه.
شما رو بخدا به تربیت فردای فرزندانتان بیشتر از به دانشگاه فرستادنشون حساس باشین.
۱۵ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۵۴ زهرا سادات
سلام بانو
حال شما؟
ما منتظریم
مطلب جدید برامون نمی نویسید؟
پاسخ:
سلام عزیزم. سلامت باشید. ان شاالله به شرط زندگی در خدمتتان هستم
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
** ***** ***** ** ******* ***** ***** ********* ** *** ***** ***** *** ** **** **** **** ***** *** **** **** ******** ****** ***** **** *** *** ****** **** ********** **** ****** ****** ***** ** ****** ************ **** **** *** ***** ******* ** *** ** **** ******** **** ***** ********** **** ** ********** ******* *** *** ** ******************* ***** ******* ******* ***** **** ************ ***** **** ****** ********* *** *** ******** ***** **** ****** ***** ****** *** **** ****** ***** ***** ********* *** ** *** ********** *** *** ***** **** ** **** **** ***** ***** *** ********** ** ** **** **** ******** **** *** ** *** *** ***** ****** **** *** *** ***** ****** **** ****** ***** **** ***** ****** ****** *** *** ****** **** **** ****** *** **** **** ***** *********** ***** *** *** ******** *** ****** ********** ** ** ***** *********** ******* ************ **** *** *** ********* *** **** *** ****** * *** *** *** **** ** ***** **** *** ***** ************ *** **** *** ** **** ******** ***** ************** ****** ****
پاسخ:
اشتباهات زیادی داشتین باید زودتر از اینها مشاوره می گرفتید. هر دوی شما اشتباهاتی دارین که کاملا قابل حل و درمان هست. طلاق اشتباه بزرگتر و خطای بعدی هر دوی شما خواهد بود. برای ویران کردن همیشه فرصت هست اما برای ساختن گاهی دیر میشود. یکبار دیگر برای ساختن تلاش کنید .
خواهش میکنم
قابل نداشت
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
******** ********* *** ********** ****** ** ***** **** **** ** *** **** ************ *** *** **** ******** *** ********* *** **** *** ******* ** ******** ***** **** ****** *** ****** *** ***** *** ******** ****** ********* ** ** ** **** ****** **** ****** **** **** ***** *** *** *** *** ****** ***** **** ********* ***** *** ***** **** **** **** *** **** ****** ** **** ***** ****** ****** *** *** ** ***** ** **** ** *** **** ***** **** ** *** *** **************** ** *** ****** ***** ***** **** **** ** ***** ****** ****** **** ****** ****** ********** ***** ** ****** ***** ***** **** ** **** ** ***** *** ***** **** *********** *** **** ******* **** ******* **** **** *** **** ***** ** ***** *** ***** *** ***** ******* **** *** **** ***** ** **** ***** *********** **** ********** **** ** **** **** ** *** *** ********* ***** *****
پاسخ:
سلام فقر آهن شما یکی از دلایل عصبی بودن شماست.فقر آهن ربطی به حرص خوردن نداره به نوع تغذیه تون مربوطه.
می تونید منتظر بمانید. ان شاالله شرایط به درستی فراهم بشه.
ازدواج در سن پایین اشکالی نداره بلکه محاسن زیادی داره. مهم اینه که توانایی مدیریت یک زندگی رو داشته باشن و همین طور به بلوغ لازم رسیده باشن. این مساله اول از همه باید تحت نظارت و تربیت مادر خانواده باشه و بعد هم باید از طریق یادگیری شیوه های همسرداری و تعامل زندگی مشترک توسط خو دختر انجام بسه. متاسفانه شواهد نشان میدهد شما بدون داشتن یک حد نسبی از توانایی در همسرداری ، تن به ازدواج دادید و این اشتباه بود
هیچ مشاوری ابدا اجازه ارتباط جنسی رو در دوران عقد نمیده. شما شخصا و کاملا سرخود این کار رو کردید و باید فقط خودتون رو سرزنش کنید. 
خواهش میکنم. موفق باشید. در پناه حق
به هدی خانم
اطلاعات کامل در مورد تدریس و محتوای جلسات در سایت کودکان استراتژیست گذاشته شده
برای اطلاعات بیشتر می تونید به شماره تماسی که در سایت گذاشته شده هم تماس بگیرید و مسئولین اطلاعات کامل رو در اختیار شما خواهند گذاشت
نیاز به تخصص خاصی نداره ولی نیاز به پیگیری جدی و دقت نظر شما داره.  با دیدن جلسات می تونید تدریس کنید و بهتره به عنوان مکمل جلسات کلبه کرامت رو هم پیگیری کنید (kolbekeramat.ir)


پاسخ:
تشکر فــــــــــــــــــــــــراوان....
مثل اینکه من سرجام هستما.اون قهر کرد رفت من برم منت کشی؟(!!(
پاسخ:
شما هر کاری صلاح میدونی همون رو انجام بده. من وظیفه شرعی و اخلاقی ام رو نسبت به شما انجام دادم . تصمیم گیری باشماست. امیدوارم به حرمت امام صادق بهترین تصمیم رو بگیرید. و کاری کنید که بعد پشیمون نشید. شما باید قبل از ازدواج در همسرداری به توانایی و مهارت نسبی میرسیدید بعد ازدواج می کردید. 

خواهش من از همه دختران جوان مجرد اینه که تا زمانیکه به بلوغ کافی در ازدواج نرسیدید دست به این کار نزنید. 
تمنا می کنم مادرانی که دختر دارند ، نسبت به پرورش دخترانی که بتونن یک زندگی رو مدیریت کنن و نقش مادری رو خوب ایفا کنن ، توجه کنن. 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
*** ***** **** ************ **** **** ***** *** *** ********** *** ** ********** ***** **** ******* **** ****** ***** **** ** *** ** ************ ** ****** *** ******** ****** **** ************ **** **** ******* ** *** ****** ** *** *** ******* ***** ************* ****** *** **** ******* *** **** *** ************* ********** **** **** **** ******** **** **** ** **** **** *********** ******** ****** ** **** ***** **** ****** ** ** ****** **************** *** ** *** *** *************** **** ******** *** **** *** *** ****** **** ***** *** ** ***** ***** ****** ****** *** **** **** *********** ****** *** ******* *** ** ***** **** **** ***** ***** **** *** ********* ** **** ***** *********** **** ** ******** ****** ******* ************** ***** ** ***
پاسخ:
من آنچه لازم بود عرض کردم شما خواه پند گیر خواه ملال
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ***** ***** *** ** ** ** *** **** ** ***** **** ************ ** ***** *** ** ****** **** ** ***** ** *** *** *** **** ** **** **** *********** ***** *** ** ***** **** *** **** *** ****** ***** **** **** ***** ** **** ** **** ****** **** **** ****** ***** **** **** ** *** ** ******** **** **** *** ***** **** ** *** *** *** ***** **** ** ****** ** *** *** **** *** ******* ** ***** ********** ****** ** ***** ******** ****** ** **** ******* ****** ***** ***** *** *** ** **** ** ** **** ** ****** ***** ** ** ********* ** *** ************ *********** *** ** *** ** **** **** **** **** *** **** ***** **** ********** **** *** ** ****** **** ** ************ **** ** **** **** **** ***** **** ***** ****** ******* ***** ********* ************ **** ** ***** ** *** ********** **** ********** ************* **** *** **** **** ** *** ********* ******** ******* ** ** ***** **** ******* ** ****** ****** ********** ** *** *** *** ***** **** ** ********* ********* ** ****** *** ***** ********** ** ***************** ***** ***** ***** **** ***** ****** ********** ** *************** **** ** ****** ****** *** ***** ****** ***** *** ***** ***** ******* **** **** ********** **** ***** ***** ***********
پاسخ:
سلام...
شما توی دعوا به سمت همسرت دمپایی پرت کردی؟یاامام رضا.... عزیزم شما جدا به کلاس های همسرداری و بعد تربیت فرزند نیاز داری. حتما از این کلاسها یا صوت های مربوط به این مساله که از آقای تراشیون یا خانم همیز هست استفاده کن. من تمنا می کنم . هم شما و هم همسرتون حتما نیاز به آموزش دارین. 
در ثانی متاسفانه لحن بیان شما کاملا شدت عصبانیت شما رو نشونومیده از اونجاییکه چند روز از درگیری شما گذشته ودر شرایط عادی قاعدتا باید آرومتر میشدید، این ناآرومی نشان دهنده جو نامناسبی هست که والدین و اطرافیان شما به اسم دلسوزی براتون فراهم کردن. لذا بجای کم شدن از شدت عصبانیت شما ، شما لحظه به لحظه بیشتر به خودتون حق میدید و عصبانی تر میشوید.
شما باید موقع عصبانیت خودت و کلامت رو کنترل کنی وقتی کنترل اعمال و کلامت دستت نباشه همه از عدم خودداری شما سواستفاده می کنن. من کاملا متوجه میشم که شما کلا موقع عصبانیت اختیارت رو از دست میدی. بهتره شما از نظر کمبود یا فقر آهن هم چک بشید شاید دلیلش این هم باشه.
بله من هنوز هم میگم شما باید بابت رفتار وکلمات نامناسبی که به خانواده همسرت گفتید و الان هم در کامنتها میگین عذرخواهی کنی. شما عیوب پنهان آنها رو برای خانواده ات گفتی پس باید بابت غیبت هایی که کردی حلالیت بطلبی. شما بخاطر رفتن یه مادر به خونه پسرش در غیاب خودتون اوضاع دو تا خانواده و زندگی تون رو دچار تشویش کردید و باید عذرخواهی کنید. شما می تونستید این توانایی رو در جهت مثبت بکار بگیرید. شما می توانستید با درایت و توانایی زنانه تون زندگی تون رو در یک مسیر صحیح پیش ببرید. این کامنت ها می تونه تجربه خوبی برای تمام زن هابی باشه که فکر می کنن می تونن با دعوا و مرافعه و قهرو کشوندن پای خونواده ها به معرکه زندگی شخصی  می تونن مرد زندگی شون رو به زانو دربیارن و اونو همانطوری که خودشون دوست دارن تغییر بدن . غافل از آنکه با اینکار ا ول از همه خودشون رو کوچک میکنند ، بعد احترام و غرور شوهرشون رو با خاک یکسان می کنن و بعد دو تا خانواده رو به جون هم می اندازن و بعد زندگی خودشون رو به سقوط نزدیک می کنن و خودشون رو انگشت نمای اطرافیان می کنن و .... سپس مساله بدون هیچ نتبجه مثبتی به پایانی شوم منتهی میشه. خیلی از زنهایی که اصلا قصدشون جدایی نبود و فقط می خواستن با این رفتارها مرد رو به زانو دربیارن و مجبور به منت کشی و عذرخواهی کنن متاسفانه در کمال ناباوری مطلقه و خونه نشین شدند . چون با یک واقعیت تلخ مواجه شدن که مردها بعضی وقتها کوتاه نمی آیند.

این رو هم بدونید اگه همسر شما از شما بخواد به خونه برگردی و شما نری علاوه بر اینکه به لحاظ حقوقی برای خودت مشکل درست کردی از نظر شرعی هم مرتکب اشتباه شدی

سلام خدمت شما.ببخشید سوال من درمورد اون سایتی هست که توی قسمت پیوند های وبلاگتون هست.شما میتونید برام توضیح بدید که چی هست؟
چیزی که من متوجه شدم از مطالب سایت و کانالشون این بوده که یه سری دوره ها رو برای تربیت مربی برگزار کردن و این مربی ها دوره ها رو برای بچه ها توی حتی مساجد برگزار کردن.
حالا سوالم اینه برای مایی که هیچ امکانی برای شرکت در کلاس ها برامون وجود نداره باید چی کار کنیم . و اینکه شرایط اون مربی ای که میتونه برای بچه ها کلاس بذاره چی هست ؟آیا حتما باید تحصیلات خاصی داشته باشند؟مثلا منی که لیسانس عمران دارم میتونم با دانلود جلسات هر دوره ، این کلاس ها رو حتی برای بچه های فامیل خودمون برگزار کنم؟یا اینکه از توان و تخصص بنده خارج هست؟شما اطلاعاتی دارید که بهم کمک کنید؟

پاسخ:
سلان هدی جان. من خودم هم اطلاعی ندارم . خودم هم امکان شرکت رو ندارم فقط از مطالبش استفاده میکنم
۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۵ دخترِ روستا
راستی ببخشید بدون اجازه لینکتون کردم...اگر راضی نیستد تا حذفش کنم...
رمز رو هم تغییر دادم اگر قابل باشم که بنده رو بخونید خبر بدید تا بدم خدمتتون
پاسخ:
اختیار دارین گلم صاحب اختیارید. بفرمایید در خدمتم
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
***** ************ *** ** ******** ********** ****** **** ** **** ****** **** ********* *** ***** ** **** **** ****** **** **** ****** *** *************** **** ** *** **** ***** **** ************** ***** ***** **** ** *** **** ********** ***** *** ***** *********** ** *** **** *** ***** ***** ******** ** ** **** *** *** ** ****** ***  *** *** *** **** *** ********** ** *** *** **** ** ***** **** ***** ******** ****** ********* ****** ***** ************ ***** ***** **** *** ******* ** ********* ************* *** ************* ***** **** ** ***** **** *********** **** ******************** *** **** *** ***** *********** ****** **** *****
پاسخ:
عزیزم یه آژانس بگیر و بدون اینکه پدر و مادرت بیان خودت برو منزلشون . این شما بودی که رفتار اشتباه رو انجام دادی نباید شان پدر و مادرت  پایین بیاد. تنهایی برو و پای کاری که کردی تا آخر بمون اسختی این کار یه تجربه میشه برات که دفعه بعد قبل از انجام هر کاری خوب فکر کنی. میتونی به همسرت زنگ بزنی و بگی با آژانس داری میای و دیگه وارد خونه اونا نشوی و شوهرت بیاد پایین و برید خونه خودتون. اینطوری مجبور به همکلامی نیستب. در طول مسیر هم ابدا با همسرت بحث نکن. دعوا راه نداز .توی جاده خطرناکه و ممکنه تتفاق بدی بیفته. وقتی هم رسیدید با آرامش صحبت کنید و اجازه ندهید کار به مرافعه بکشه  و دوباره همه چیز از نو شروع بشه.
گلم عزیزم دلبندم باور کن باز هم نیازی به گفتن به شما نبود. بخدا این ماجرا خیلی ساده هست چرا اینقدر بزرگش می کنید. 
وقتی هم به سلامتی مشکل حل شد در اولین فرصت در کلاسهای همسرداری شرکت کن و یا حتما پیش یه مشاور خوب و مذهبی برو . شما جدا نیاز به کمک برای تغییر رفتار و بهبود شرایطتون دارین. وگرنه باز با یه مشکل کوچیک دیگه همه چیز از نو شروع میشه. خصوصا شما که قم هستین به آقای تراشیون دسترسی دارین از کلاسای ایشون استفاده کنید.
وقتب بهتون میگم مشکلاتتون جز حریم شخصی زندگی تون هست ونباید برای بقیه بگید دقیقا برای اینه که همانطور که الان دارین اعتراف می کنید اینطوری احترام هر دو تون پیش خانواده هاتون ضایع نشه
خواهر بی زحمت اون کامنتی که نوشتم وعمومی کردینو حذف کنید
۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۲۰ دخترِ روستا
میترسم از روزی که دخترم بزرگ شود و من بشوم مادری مثل این مادر...
چقدر تلخه که طبیب و همدم درد همه باشی الا کسی که خدا تو را مامور مخصوص مراقبت از او کرده...
سلام بانو...
پاسخ:
ان شاالله اینطور نمیشه مامان مهربون
نذاشتم برن پیش دعا نویس
فقط لطفا نوشته منو نمایش ندید
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
********* ** **** ** *** **** ********** ***** **** **** ***** **** ****** *** *** **** ********* *** ***** ******* ****** **** *** *** **** ***** ** ****** ***** *** *** **** ***** *** **** ** *********** ******* *** ***** ******** ** **** ** ****** ***** ********** *** ******* ****** *** *** ****** **** ** **** **** ** **** *** **** ******* *** ********** ****** *** ** *** *** **** ********** ** **** ************* *** ***** **** ***** ***** ****** ********** ******** *** ******* ****** **** ******* ** ****** *** ***** *** ***** ***** *** ******* ************** ***** ****** ****** **** ******* ***** *** *** ****** ***** ****** **** ****** **** ***** ** ***** ***** ***** **** *** **** ************ *** ***** **** **** **** **** ***** *** *** *** ***** ***** ***** ** ***** **** ******* ***** ***** *********** **** ***** **** *****
پاسخ:
سلام. رفتن پیش این افراد عواقب بد و وخیمی داره. خودت وقتی میدونی این دعانویس با جن ها در ارتباطه بازم می خوای بری؟ من واقعا تعجب می کنم اول از خانواده تون و بعد از شما.
شما با این کار به اجنه اجازه دخالت زر امورتون رو میدهید. خواهر شما اگر افسردگی بعد از زایمان داره به مشاور و پزشک نیاز داره نه به دعانویس و سر کتاب باز کردن .
شوهرتون که آمد باهاش بااحترام و ادب رفتار کن . به پدرت هم سفارش کن احترامش رو نگه داره . اگر حرفی هم هست درفضای آروم و مودبانه و محترمانه بگید. از مادر شوهر و پدرشوهر و همسرت هم بابت توفع بی موردت عذرخواهی کت. هیچ مادرشوهری برای رفتن بخونه پسرش نیاز به اجازه گرفتن از عروسش رو نداره . شوهر شما ولی شما و صاحب خونه هست چرا باید از شما اجازه بگیره آخه؟حتی اگر شما خونه نباشی حتی اگه بار اول باشه که میره خونه شما . لطفا محض رضای خدا این رو درک کن عزیزجان.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
***** ********* **** ** ** ****** *** ** ***** ** *** ** **** **** ** *** **** ***** ************ ****** ***** ** ***** ***** ** ***** ***** **** *** ******* *** **** **** **** *** *** **** **** **** ***** ** *** ******* *********** ** **** *** ****** ******* **** ***** ********** ****** **** *** ******* ****** *** *** ****** ***** ** ***** ********* **** ***** *** ***** ************* ***** **** ** *** *** **** ************ ***** ***** *** ***** **** **** ****** ** ******** **** ***** ***** **** ******* ** ** ***** *** ***** *** ** ***** ***** ****** ***** ***** **** *** **** ** ****** *** ********* *** ******* ****** *** ** **** ******* *** ************* ****** *** **** ** ********* **** ******* **** ***** ***** **** ** ****** *** ********* ** **** ***** *** *** *** ************* ****** **** ***** ****** ***** ** **** **** *** ** ****** ******* ******* ***** ******* *********** *** ***** ** ******** *** ** *** *** ***** *** ***** ** ** ****** ****** ******** ********* ** *********** **** ******** ** ** **** ***** ** ******* **** *** ****** **** ******** **** *** ** ******** **** ******** **** ****** *********** **** *** ** ***** *** **** ** ******* ***** ***** ****** **** *** *** ** **** ********* *** *** ** **** ***** ***** **** ***** **** ******* *** *** **** ****** **** *** ******** **** *** *** ***************** ******* *****
پاسخ:
الله اکبر... 
می خوای برید پیش دعا نویس؟برای چی اونوقت؟والدین شما از زندگی مشترک چی برای شما تشریح کردن؟اصلا تصور شما از زندگی مشترک چیه؟رفتن پیش دعا نویس شرعا اشکال داره عزیزم. دعانویس و هیچ کس دیگه کاری نمی تونه برای شما انجام بده. این خودتی که باید به خودت کمک کنی. تا زمانیکه تصور شما از زندگی مشترک و افراد پیرامونت این قدر کودکانه ، سطحی و عجولانه و از روی تصمیمات عصبی و آنی هست متاسفانه باید بگم شما حتی اگه جدا هم بشی زندگی بعدی ات با مخاطراتی شبیه به این در معرض تنش قرار خواهد گرفت. 
پیداست که خیلی ناآرام وناشکیبا هستید . صبر و توکل و توسل و چشم پوشی از بسیاری مسایل بعد از ازدواج لازمه دوام زندگی مشترکه. شما احتمالا به دلیل عصبی بودن زیاد با خودت فکر میکنی. از کجا اینقدر مطمئن هستی که اونا رفتن برات دعا بگیرن و شما رو جادو کنن؟شما نیاز جدی به یک مشاور خوب برای زندگی داری. متاسفانه گمان نکنم این مهم از عهده والدینت بربیاد.
اینقدر ساده و کودکانه از جدایی حرف نزن. آخه چرا اینقدر سطحی فکر می کتید. فکر کردید بعد از جدایی چه اتفاقی برات می افته؟تلخه اما من بهت می گم... خیلی زود در این سن کم انگ زن مطلقه می شینه روی پیشونیت. اکثریت قاطع زوج هایی که طلاق می گیرن تا مدتها به افسردگی از انواع مختلفش دچار میشن که حتی در صورت بهبودی تا آخر عمر با افسردگی به زندگی ادامه میدن و کوچکترین بحران باعث میشه افسردگی با شدت وضعف های مختلف بهشون برگرده. در جامعه ای که دختران با تحصیلات بالا و خانواده های متوسط رو به رفاه و ظاهر خوب و موجه ، متاسفانه محبور میشن تا آخر عمر یا تا سن های بالا مجرد بمونن مثل دخترهای معصومی که الان من شاهد هستم پزشک متخصص هستن بسیار موجه و خوبن اما خواستگار ندارن و به مشاوران میگن حاضرن با یه مرد سیکل به بالا ازدواج کنن یا حتی حاضرن زن دوم بشن ، شما با انگ یه زن جوان مطلقه انتظار چه جور زندگی رو می کشی؟متاسفم که اینقدر تلخم اما این واقعیت زندگیه. همین کسانیکه الان بجای آروم کردن و دادن مشاوره درست وتلاش برای برگردوندنت به زندگی وبهبود رفتار اشتباهت دارن باهات به اصطلاخ خودشون همدردی می کنن ، وقتی مطلقه شدی و هزار ویک مشکل اجتماعی و فرهنگی تهدیدت کرد، هیچ کمک خاصی نمی تونن بهت بکنن. همه شون سرخونه و رندگی خودشون هستن و هبچ کدوم از رنج روحی تو خبری نخواهند داشت. فقط یه مدت میشی سوژه و نقل محفل فامیل. وقتی درخواستهای ریز و درشت و پیشنهادهای مکرر برای صیغه شدن از طرف مردهای مختلف اعم از متاهل و مجرد بهت شد و شما از شدت فشار روحی در آستانه خیلی چیزها قرار بگیری هیچ کدامشون نمی تونن و فرصتش رو ندارن تا کار وزندگی شون رو ول کنن و به توبرسن. یکباره می بینی چقدر ارزان زندگی ات را از دست دادی.و حالا تنهایی. حتی اگر موفق به یک ازدواج مجدد خوب هم بشی تا زمانیکه این اخلاقت و حساسیتهات رو درست نکنی اوضاع تغییر مثبتی نمی کنه و سایه زندگی اولت تا ابد روی زندگی بعدی ات سنگینی خواهد کرد. همسرت هم یه مدت افسرده میشه اما چون مردها واکنششون با زنها متفاوته معمولا زود خودشون رو ترمیم می کنن و زودتر از حد تصورت یه زندگی دیگه رو با یه دختر جوون آغاز میکنه و از اونجاییکه دلیل شما برای جدایی سطحی و کودکانه هست کمتر دختری بهش نه میگه و همه تو رو مقصر می دونن و تمــــــــــــــام...
واقعا خنده آوره ..متاسفم که می گم..ولی در این سالها اولین باره که می بینم یه زن به همین سادگی و به دلیل همچین موضوعی داره با دستای خودش،زندگی اش را به نابودی میکشه. عزیزم هرجا بری آسمون همین رنگه همه مردها مثل خود شما پدر ومادر دارن. و مادرهاشون رو تا سرحد مرگ دوست دارن و مادرشون خط قرمز زندگی شونه. شما باید تعامل با مادرشوهرت رو یاد بگیری. شما باید مساله رو حل کنی نه اینکه صورت مساله رو پاک کتی.
باید زندگی کردن رو یاد می گرفتید ، زندگی زناشویی یه علمه. چیزی که توی مدرسه و دانشگاه به دخترها و پسرها آموزش نمیدن. کاش لااقل مادرتون این مهم رو  انجام می دادن .شما از ابتدا مسیر رو اشتباه اومدید. سعی نکنید اشتباه خودتون رو گردن دیگران بندازید.
سلام
من یک سری مشکل داشتم. گفتم مثل همه با شما مشورت کنم
ببخشید وقتتون را میگرم
من احساس میکنم نیاز به روانکاو دارم. ولی مادر با پیش رواشناس و روانپزشک رفتن مخالفه. میگه همه چیز با دید فروید حل نمیشه. کلا از این کار ناراضیه. جدای از بحث مالی , حس میکنم رضایت مادرم لازمه
البته تردیدم برای رفتن یک مسئله دیگه هم هست. من مثل وسواس ذهنی هر چند وقت یکبار میرم چیزهایی را میبینم. البته نه فیلم هایی که حرام هست نه. و احساس میکنم اگر به روانکاو بگم چون مذهبی نیستن میگن اشکال نداره ببین و این قدر درگیری ذهنی نداشته باش باهاش. ولی اگرچه حرام نیست ولی من حس گناه دارم. حس میکنم چشمی که قران میخونه و تو روضه گریه میکنه نباید این صحنه ها را ببینه. ولی برلم معضل شده. هی ترک میکنم ولی باز بهش کشیده میشم. هی چله دعای عهد میخونم ولی بعد از چندماه دوباره میبینم.  بعد احساس میکنم چشم هام دیگه لیاقت نداره و دوباره دعای عهد میخونم. کلا حالت بدی در دورانی که به سمتش میرم دارم. دینیش میشه دعوا با نفسم که هر بار شکست میخورم ولی توی شکست له میشم
میخواهم براش برم دکتر
یک دوگانگی گیر کردم. البته وسواس فکری دکتر داره ولی این خیلی چیز بدی نیست که دکتر تلاش کنه من خوب شم. ممکنه بگه ببین این که وسواس ذهنی نیست
برای یک نفر گفتم حس میکنم وسواس فکری گرفتم. گفت شاید حمله های افسردگی باشه. مثلا بعدش گریه میکنی ?! کلا حالم گرفته شد
چون بعدش به حالت توبه گریه میکنم
همیشه به این اشک هام امید داشتم. میگفتم تا وقتی که سر دعا و نوحه اشک بیاد هنوز قلبم سیاه نیست
حالا نمیدونم ایا اشکم ارزش داره اصلا. خیلی گریه بر امام حسین برام ارزشمند بود. اما نمیدونم اگر واقعا افسرده باشم بازم ارزش داره. میترسم برم دکتر و بگه از افسردگیه
.کلا تو دو راهی گیر کردم که برم پیش روانکاو یا نه 
پاسخ:
سلام عزیزم. رفتن پیش مشاور هیچ اشکالی نداره خوبه که به یه مشاور مراجعه کنید.موفق باشید
سلام ممنون از مطالب خوبتون
عادت میکنه اما به چه قیمتی؟!!ممکنه چندسال دیگه جاشو با چیا پر کنه؟!:(

ببخشید من یه سوال دارم پسرم 10سالشه و نماز و قرآنش به وقته جدیدا همراه قرآنش معنی اونم خونده حالا اومده از حیض و آمیزش جنسی (دقیقا عین دوکلمه ای که گفت) ازم پرسیده، گفتش اینا یعنی چی؟ منم گفتم تحقیق میکنم میگم بهت، حالا چی بهش بگم که هم واسه سنش زود نباشه هم قانع بشه؟
ممنونم از لطفتون
پاسخ:
سلام عزیزم. خواهر گلم قبل از دادن هر نوع اطلاعاتی به فرزندتون از میزان اطلاعاتش در این موضوعات باخبر بشید تا بی خودی اطلاعات اضافی بهش ندید ازش بپرسید خودتون چی فکر می کنی یا خودت به چی رسیدی . اونوقت براساس اطلاعات خودش بهش اطلاعات کاملا درست و منطقی و علمی بگید خیلی کوتاه و خلاصه.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
********* ** **** **** ******* *** ** ***** *** *** ****** ** ***** **** *** ****** **** ** ***** ******* ** ***** ****** ******** ****** **** *** ****** ******* *** ******* *** **** ***** ******* *** *** *** ******** *** ***** ******** **** *** ********* **** *** ******* ******* *** *** ** *************** ***** **** **** ******** ** ***** *** ** **** ** ***** ***** ** ***** ***** ******** *** *********** ***** ************ ***** ** *** ** ***** *** *********** ****** ** ********* *** **** **** ***** *** ************ ***** ** ********* **** ****** *** ***** **** ***** ********** ***** *** **** *** *** *** ** ***** **** **** ***** *** ********* *** *** **** *********** ***** ************* ** ***** ** ** ****** ****** ***** *** ***** ********* *** ****** ** **** **** **** ****** **** *** **** ******** ** ****** ****** ** ***** *********** **** **** ******** **** ****** *** ***** ** ** ************ ******* ** *** ****** **** **** *********** ****
پاسخ:
سلام. عزیزم خواهرم گلم شما داری مسیر رو اشتباه میری. از روی عصبانیت داری تصمیم عجولانه می گیری. من فقط دارم تلاش می کنم شما رو از ابتدای این مسیر غلط برگردونم . می خوام کمکت کنم تا فردا پشیمون نشی. تمام تلاشم رو دارم می کنم. یه بخشی از کار با منه ولی تصمیم با شماست. این زندگی شماست ، می تونید هر طور دوست داری با زندگی تون مواجه بشوید . 
هنوز هم میگم رفتار شما اشتباهه. بازگو کردن اصرار زندگی تون برای سایرین اشتباهه. اونا هیچ باری رو از دوش شما کم نکردن فقط ناخواسته و از سر دلسوزی دارن به مخاطرات دامن میزنن.بازم میگه شرعا و عرفا و اخلاقا مادر شما برای رفتن به خونه پسرش نیاز به اجازه گرفتن از شما نداره.بازم میگم توهین کردن به بزرگترهایی که پیامبر به آنها احترام می گذاشت و به رعایت حالشان سفارش میکرد و آنها را پیامبران هر خانواده می دانست و رعایت حال آنها رو واجب می دونست، کار خطا و بد و نامناسبیه.
این تنفری هست که شیطان داره بهش دامن میزنه و اگر به این شیوه ادامه بدید برنده این میدان شیطان خواهد بود.
خداوند پشت و پناهتان. 
فقط لطفا زودتر جوابمو بدید
پاسخ:
معذرت می خوام عزیزم.من امروز از صبح کلاس داشتم و جدای از اون کار ثبت نام کلاس هم داشتم و البته کارای خونه و...را هم به همه اش اضافه کنید.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ************* ********** **** **** **** *************** **** ** ** ******* **** ****** **** ** *** ***** *** ****** ** ** **** ****************** ***** ****** ** **** ** ***** **** **** ***** **** **************** ** **** ***** *** ***** **** *** *** ** *** ***** **** ** ****** ** ***** ***** *** **** **** ********* ******** *** ****** **** **** ***** ********** ******* *** ****** ***** *** ** ******* ***** *********** *** ******* **** ************* ** *** **** ** *** **** **** ************** ** **** **** **** ****** ****** **** **** **** ** **** *** **** *** ***** ***** *** *** ** ** *** * ****** ** *** **** *** *** ********** **** *** ***** ****** **** **** **** ****** ** ***** ****** **** **** **** ***** *** ***** ****************** ** ********  *** *** ***** ** ****** *** *** ** **** ** ***** ***** ******* ** *** **** ************ *** **** **** ** ** ***** *********** *** *** *** ** *** ** **** ********** ********** ** **** ** *** ** ***** ***** **** *** ***** ********** **** *** ** *** ****** *** ***** *** ****** *** **** ***** **** **** ****** *** ***** ***** ************ ** ** **** ****** ********** *** *** **** ******** ***** ******** ** *** *** *** ** **** *** **** ** ** ***** **** *** *** **** ********** ***** ***** ** ***** **** **** **** *** **** ********* *** ******** *** ******* ** ********* ***** *** *** ****** **** **************** ****** ** **** **** ***** ******** **** ***** ** **** ************ **** ** **** **** **** **** ** ***** ********* ************ **** ** ** ********* *** *** ***** ************ *** ***** ***** **** ***
پاسخ:
سلام. عزیزم گویا شما بادقت عرایض بنده رو مطالعه نفرمودید بنده خدمت شما گفتم مسائل و دلخوری های زندگی تان را پیش اقوام و خانواده و دوستان مطرح نکنید با اینکار غیبت کرده اید و مرتکب فعل حرام شده اید عرض کردم غیبت تنفر می آورد همسرتان را از خودتان متنفر می کنید. باعث میشوید حرمت و شان شوهرتان پیش بقیه از بین برود. باعث می شوید زندگی تان نقل محفل دیگران شود. فرقی نمی کند چه کسی. گفته بودم حتی پیش والدین تان هم نگویید آنوقت شما خیلی تمیز و قشنگ همه مسایل زندگی تان را کف دست خواهرانتان گذاشته اید؟توقع دارید شوهرتان از شما و زندگی با شما بیزار نشود؟البته که مادر شوهر ها حسود هستند. آنها به توجه پسرشان به عروس به هیکل و زیبایی عروسشان به نوع لباسهایی که می پوشند و کادوهاییکه پسرشان می خرد حسادت می کنند این کاملا طبیعی است . شما کار خوبی کردید که برایشان کادو خریدید. گاهی برای مادرشوهرتان کادو بخرید و به همسرتان بدهید تا از طرف خودش به مادرش کادو بدهد این یعنی سیاست زنانه. بعنی شما با یک تیر دو نشانه میزنید هم مادرشوهرتان خیالش راحت میشود که پسرش هنوز بهش توجه داره و هم شوهرتان می فهمد شما با مادرش مشکل نداری و احترامش را نگه میداری.
اگه شوهرتان موقع قهر ساعتها ساکت میمونه یه خصلت ساده مردانه هست فقط شوهر شما اینطور نیست عموم مردها همین هستند . چون وقتی خودش ناراحته ترجیح میده تنها باشه تا بتونه خودش رو آروم کنه و درست تصمیم بگیره فکر می کنه شما هم مثل خودشی کافیه وقتی دعواتون تموم شد بهش بگی دوست داری این مواقع بیاد و باهات حرف بزنه . شما باید بدونی مرد با زن متفاوته. باید این تفاوتها رو درک کنی.
چون مادر شوهرتون بدون حضور شما رفته خونه شما و در واقع خونه پسرش از نظر شما کار زشتی کرده؟اشتباه می کنید. هیچ جای شرع و اخلاق و عرف گفته نشده یه مادرشوهر نباید بدون اجازه عروس بره خونه پسرش. مثل اینکه فراموش کردین همسر شما ولی شماست و رفتار شما اشتباهه. قهر شما با ایشان اشتباهه. .
من اینهمه به شما عرض کردم با مادرشوهرتان مودبانه و با احترام رفتار کنید آنوقت شما به ایشان می گویید نفهم.؟!می گویید کولی بازی درآورد؟!اگر همسرتون همین عبارتها رو برای مادر شما بکار ببره خوبه؟!مگر حدیث نداریم آنچه را برای خود میپسندید برای دیگران هم بپسندید.
کاملا واضحه که همسرتون بسیار دوستتون داره و دنبال راهی برای آرام کردن شما و برگشتن شرایط عادیه. اولین و مهترین کارتون این باشه که به همسرتون زنگ بزنید ازش دلجویی کنید و حتما در اولین فرصت به خونه تون برگردید. بابت اشتباهاتتون عذرخواهی کنید و از این به بعد شیوه تون رو عوض کنید. بهتون هشدار میدم که رفتار اشتباه شما زندگی تان را به مخاطره جدی می اندازد. آنوقت پشیمانی سودی ندارد. هشدار میدم که زندگی تون در خطره و شما دارید بادست خودتون زندگی تون رو نابود می کنید.
سریع به خونه تون برگردید 
سلام
بازم ممنونم
پاسخ:
سلام...
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** **** ***** ****** **** **** ******* ************* *** ********* ***** ***** ****** ******** *** **** ***** ******* ****** *** **** ***** ******** ***** **** ** **** ***** ***** **** ***************** ***** ** ** ****** *********** ******* ****** ****************** ** *** *** ************ ***** *** *** ***** ** ** ********** ***** *** *** *** ********* *** ** ** **** **** ********* ** ***** ****** **** * *** *** ****** ************* ***** ********** ***** *** ** *** ***** **** ******* ** ***** ****** ***** ***** ****** ** **** ******** ******** ** *** **** ******** *** *** ** **** ********* *** ******* ***** ***** ** **** ****** ********* ***** ** ***** *********** ******** **** ***** ****** ******* *** ****** ** *** *** ******** ***** ***** *** *** *** ** ** **** ***** ** *** ** *** **** *** *** ******** ***** ** *** ** ** *** **** ** ** ** *** *** ** ***** ****** *** ***** ** ***** ******** **** ***** ***** ***** ** *** *** ** ** ******** ** **** *** *** ******* ** **** **** ******* ***** *** ****** ****** ***** ***** **** ** ********** ***** ***** ******************* **** *** ***** ** ***** **** **** **** ********** ** **** ******** *** **** *** ******* *** ********* ******* *** ******* ******* **** ************ **** ****** ** **** **** ***** ** **** ****** **** **** *** ***** ** ********** ***** **** ****** ****** ** ****** ** ***** ***** *** ***** ***** ***** ********* *** **** *** ***** *** ****** *** ******** ** *** ***** ***** **** **** ***** ********** ***** **** ***** ***** ** ***** ********* *** ***** **** ******** ************* ** ******* ********* **** **** ***** ******** *** *********** ******** ******* **** *** ****** ******* *** *** *** ******* ** *** ** *** *** ** ***** ***** ***** ***** ** *** ** ******* ********** **** *********** *** ** ****** **** ** ***** **** ** **** ******* **** **** *** ****** ** *** **** *** ** ****** ******* *** **** *** ** ** **** ***** **** * ** ****** ***** **** *** ** ** ***** ******* ***** ****** **** *** ** ******* ***** ***** ** **** ******** *** **** ** **** **** ** ***** **** **** ** *** *******  ***** ******* ***** **** ***** ******** ***** **** ***** ** ***** **** *** ** ***** **** **** ***** ** *** ***** ********* **** ** *** ****** ***** *** ** **** ******* ***** ********** ** **** **** ** ****** ***** *** **** **** **** ******* *** ***** ***** **** ****** ***** ********* **** *** ****** ** ****** ******** *********** **** **** **** ** **** ****** **** **** **** *** *** ******* *** ***** *** ** **** **** ***** **** ******** *** *** ********* ******* ************* *** ******* *** ** *** *** ******** ****** ** ** **** *** *** *** ** ****** **** *** ***** ** *********** *** **** *********** *** ** ***** ** **** **** **** **** ***** ********* *** ***** ***** **** **** *********** ******** ** *** ** ** *** ** *** *** ************ *** **** ***** ** ** *** ***** ******** **** ******** **** ** *************** **** *** **** ****** ******* *** ******* ******* ***** ******* **** **** ***** *** ** *** ***** ****** **** **** **** ** ************** ** **** ***** *** ****** ***** ** **** ******* ** *** ****************** **** *** *** *** *** ***** *** ***** **** *************** ***** *** ****** *** **** ** ***** ***** **** *** ********* **** **** **** ** ***** **** ***** ****** **** **** ******** *** **** ******************* ***** ****** *************** *** *** ***** ****
پاسخ:
خواهر خوبم سلام.براتون آرزوی خوشبختی می کنم. 
یکی از ملزومات در ازدواج این است که طرفین به بلوغ فکری رسیده باشند. هر دو به حدی از توانایی رسیده باشند که بدانند
دوران کودکی کردن برای والدین به سر رسیده و نوبت این است که از قالب پسر عزیز کرده و گوش بفرمان و لوس مادر بیرون بیایند و مرد یک زندگی تازه و تکیه گاه همسرش باشه و قطعا و یقینا باید در خدمت پدر و مادرش باشه و حتی در صورت تمکن مالی مخارج پدر و مادر نیازمتدش رو بده و حتما باید رضایت والدینش رو جلب کنه و احترامشان را حفظ کند و در یک کلام توان مدیریت میان وظایف همسری و وظایف فرزندی اش را داشته باشه. همچنین زن هم باید بداند که با ازدواج از قالب دختر لوس و عزیز کرده خانه که تا لب تر می کرده تمام خواسته هایش برایش فراهم میشده و هرگز نازک تر از گل از پدر و مادرش نشنیده و اطرافیان را در صورت داشتن رفتاری خلاف میل و علاقه و سلیقه خود ،طرد می کرده و مورد بی اعتنایی قرار میداده خارج شده . باید بداند اکنون بانوی یک خانه است و نقطه اتصال میان دو طرز تفکر ، دو سلیقه متفاوت، دو فرهنگ مختلف ، دو دیدگاه گاها متضاد می باشد . باید بداند خانه شوهری که تازه زیر سقف آن رفته ، خانه پدرش نیست که همه ملزم باشند مطابق میل او رفتار کنند. که اگر چنین الزامی وجود داشته باشد مرد خانه هم خانواده ای دارد و لابد او هم حق دارد که چنین الزامی داشته باشد. مرد خانه باید بداند حریم خانه ، یک حریم شخصی و متعلق به او و همسرش هست و نیازی نیست که گزارش روزانه حریم شخصی اش را کف دست مادرش بگذارد . مادر هم باید آنقدر فهمیم باشد که مراقبت کند مبادا هر گونه توصیه اش در زندگی پسر، حکم مداخله بگیرد. زن هم باید آنقدر بالغ باشد که بداند این مرد بیست ساله که تازه چند وقتی است همسر او شده، در واقع بیست سال است پسر همین مادر است و امکان ابنکه یکباره او را از تمام تعلقاتش جدا کند نیست. باید بداند نه حق دارد و نه می تواند همسرش را آنطوری تغییر دهد که خودش دوست دارد. همانطور که مرد نیزچنین توان و چنین حقی را ندارد و زن هم اساسا چنین اجازه ای به اونمی دهد. زن خانه باید آنقدر درکش از فضای فرهنگی بالا باشد که بداند مرد ایرانی خط قرمزی دارد . آنهم مادرش است .پس باید آنقدر سیاست و دانایی داشته باشد که از این خط قرمز عبور نکند بلکه به شیوه ها و شگردهای زنانه که خدا در نهادش قرار داده از همین حساسیت مردش به نفع خودش استفاده کند. مرد هم باید آنقدر مرد باشد که بتواند با محبت همسرش را در کنار خودش با دلخوشی حفظ کتد. یک زن مسلمان باید بداند اگر با بی تدبیری اش اسباب کلافگی و در نهایت دوری مردش از مادرش را فراهم کند دیری نمی پاید که در آتش غضب الهی به واسطه عاق والد شدن شوهرش ، هم خودش هم همسرش و هم فرزندانش و هم تمام شرکای اقتصادی همسرش خواهد سوخت. زن اگر زن باشد می تواند چنان مدیریت زندگی اش را در مشت بگیرد که مادر شوهر و شوهرش به این همه کیاست و زیرکی اش احسنت بگویند.در یک زندگی مشترک طرفین باید حرمت والدین یکدیگر را نگه دارند . همان طور که مرد اگر به مادر همسرش نیکی کتد قطعا عواقب نیکوی آن را در دنیا و آخرت خواهد دید زن هم اگر بخاطر خدا بداخلاقی ها و نیش زدن ها و.. مادر شوهرش را بحرمت تمام مادران بزرگ تاریخ چون حضرت خدیجه و بانو ام البنین و نرجس بانو ببخشد  شک نکند که خداوند رحیم به پاس این صبوری و متانتش  درهای رحمتش را به روی او می گشاید. رن باید بداند نیش زدن به مردش و مرتب او را از بابت مادرش سرزنش کردن و خدای نکرده توهین به مادرش و ایرادهای مکرر گرفتن از او جز آنکه مرد را از زندگی و او سیر کتد و آستانه تحملش را پایین بیاورد و او را نیز به واکنش متقابل نسبت به مادر زنش ترغیب کند هیچ ثمره دیگری ندارد. زن باید بداند پرداختن به حاشیه ها اصل زندگی اش را نشانه میرود و مرد هم مدتی صبوری می کند ونهایتا برای فرار از بی مهری و غرولندهای مکرر زن در جستجوی آرامش به بیرون از خانه پناه میبرد و زن زمانی به خودش مے اید که دیگر دیر شده است. زن باید بداند همان اندازه که محتاج محبت و احترام مرد نسبت به مادر خودش هست مرد هم به همین محبت واحترام نسبت به مادرش نیازمند است. زن باید بداند این مادری که الان بلای جانش شده ، عمر و جوانی اش را به پای شوهرش ریخته و کلی برایش سختی کشیده و او را تربیت کرده. زن زمانی حال مادرشوهرش را درک می کند که روزی جایگاهش مثل مادر شوهرش شود. دست تقدیر همه چیز را زود و آسان به ما نشان می دهد و هر عملی را عکس العملی خواهد بود این قانون طبیعت است. برای فرار از قضاوت ها بی موردی که تنها سودش آزار روحی زن است برای رفتارهایی که زن را آزار میدهد دلایل ساده بتراشید. 
بزرگ شوید و زندگی تان را بکنید. مشکلاتتان با همسرتان هر چه هست فقط و فقط مربوط به چهارچوب شخصی زندگی شماست پس به احدی ولو والدینتان اجازه مداخله ندهید. پشت سر همسرتان و غیبت نکنید چراکه غیبت علاوه بر حرام بودن نفرت می آورد و شوهرتان بی آنکه بداند از شما بیزار می شود. یادتان باشد زندگی همه مشکلاتی دارد هیچ کس بی نشکل نیست این مشکلات می تواند بیماری های تکان دهنده برای همسر باشد یا فرزندان. می تواند مشکلات شدید روحی در طرفین باشد یا مشکلات اقتصادی . می تواند مشکلات جنسی باشد می تواند هر چیزی باشد مثل داشتن یک مادرشوهر اعصاب خرد کن. وعده خدا این است که دنیا پر از مشکلات است و هر انسانی باید سهمی از آنها را داشته باشد. فکر نمی کتید داشتن یک مادر شوهر اینچنینی که با درایت وحوصله می توان رگ خوابش را کشف کرد به مراتب بهتر از باقی مشکلات است.
زندگی تان را سفت و محکم در دست بگیریدو شاکر باشید و بجای پرداختن به این موضوعات در فکر چگونه ساختن یک زندگی مهدوی باشید و مراقب باشید اعمالتان رنگ ناشکری نگیرد که در آنصورت به شکل دیگری آزمایش خواهید شد .
برو و با شوهرت بساز . شما از همان ابتدا متوجه حساسیتها و رفتارهای مادر شوهرت شده بودی این مراقبت مال آن موقع بود الان که دیگر همسرش شدی یعنی همه چیز را با علم به همه چیز پذیرفتی پس بجای این غر زدن ها بنشین و فکر کن که چطور می توانی هم شوهرت را داشته باشی هم مادرش را خدا این توان را به تو داده. اگر هم خیلی ناراحتی بهترین و ساده ترین و کارآمدترین کار این است که یکروز در یک فضای صمیمی و در نهایت ادب و متانت و احترام با مادر شوهرت صحبت کنی از حساسبت ها و ناراحتی ات بگویی بگذار او هم حرفش رابزند دفاعش را بکند مطمئن باش نتیجه میدهد و مطالب زیادی آشکار میشود شاید خیلی از مسائل سوتفاهمی بیش نبوده باشد . به شرط آنکه مودب و بااحترام رفتار کنی.اگر هم جرات این کارو ندارید یا به هر دلیل نمی خواهی اینکارو بکنی پس فقط صبور باش همین.
خوشبخت باشبد
البته حساسیتشون فقط برای عروسی نیست
مثلا برای خرید لباس میگن پرو نکن
یا بیرون که میریم با اینکه من رو میگیرم اما میگن بیشتر باید صورتتو بپوشونی
مهمون آقایی داشته باشیم که خیلی مقید نباشه, میگن مواظب باش حتی توی اتاق دیگه ای هم هستی چادر داشته باش
یا برای خرید کردن, کافیه توی پاساژی که هستیم مغازه ای ببینن که فروشندش رعایت مسایل مذهبی رو نمیکنه مثلا پوشش مناسب نداره یا با نامحرم بگو و بخند داره, میگن نمیخواد از اینجا خرید کنیم بدم اومد از این پاساژ! (ما قم زندگی میکنیم و شاید وضعیت خیلی بهتر از شهرهای دیگه باشه)

البته من برای همه این موارد مراقب هستم. مثلا برای خرید لباس اگه میخوام پرو کنم همونطور که چادر سرم هست لباسامو عوض میکنم

بهشون هم میگم که مواظبم اما قبول نمیکنن!
پاسخ:
سلام پیداست همسر شما حساسیت یا تعصب بیش از حد نشون میدن و گرفتار نوعی وسواس هستند این مساله نیاز به رسیدگی و حل شدن داره و مثل تمام مشکلات فردی که با روح و روان افراد در ارتباط هست نیازمند خواست و قبول مشکل از طرف فرد هست یعنی همسر شما باید بپذیره که مشکلی در رفتار ایشون هست که باید اصلاح بشه از اونجایی که بیشتر مردهای ایرانی پذیرش چنین موضوعی رو ندارن لذا من توصیه می کنم قبل از اینکه ایشون در موارد مختلف دست به کنش بزنه شما سریع از خودتون واکنش نشون بدید به این شکل که مثلا وقتی توی خونه هستین بهشون بگید پرده ها رو بهتر بکش نکنه من معلوم بشمـ یا وقتی بیرون هستید بهش بگید وضع حجابم خوبه؟یا مثلا وقتی یه مهمون مرد دارین قبل از اینکه ایشون بگن شماخودتون بگید فلانی خونمون هست من باید بیشتر مراقبت کنم ... یه مدت این کار رو بکنید ان شاالله شرایط راحتتر بشه هر چند درمان قطعی نیست اما شرایط رو بهتر میکنه
سلام
ممنون از راهنماییتون

من بهشون میگم که مواظبم, اما نمیدونم چرا اینقدر حساسن روی این موضوع!
سلام عزیزم .ممنون خدا شما وخانواده گرامیتان رو حفظ کنه.  هر وقت خودم یاد اون روزها می افتم گریه ام میگیره الانم دارم گریه میکنم ..یکی از هم بازی هام عموم بود اونم شهید شد... ..بعد شش ماه که مزارش ریزش کرده بود دیده بودند بدنش سالم سالم هست.....من متولد 59 هستم ولی اینقدر خاطره دارم ......که هیچکس باور نمیکنه! ما در طول زندگی نمیکردیم عرض زندگیمان زیاد بود......
اما قشنگتر اینه که میبینم انسانهای باصفایی مثل شما از نسل  حضرت مادرهستند که این طور خاطره ها براشون شنیدنی باشه.برا نسلی امروز این حرفها یاد آور روزهای سخت وفقر وعقب موندگی  محسوب میشه.

پاسخ:
سلام عزیزم. خدا عزیز دل شما رو رحمت کنه و شما رو همجوار ایشون قرار بده
۰۹ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۹ یک.دوست به آرزو
ارزو جان وارد دوره اینترنی که بشی باید شبا بیمارستان بمونی.بعضی بخش ها کشیکاشون زیاده.اون موقع شرایط سخت تره به نظرم اگه میتونی مرخصی بگیر وگرنه شرایط جوری باشه که بچه پیش پدرش یا نهایت مادربزرگ باشه.گناه داره شبانه روز با پرستار.تازه فک کن بعد از کشیک که بیای چه قدر خسته ای اصلا توانایی بازی و رسیدگی به بچه نمیمونه
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
****
*** ***** *** ****** ** **** ****

***** ***** * **** ***** ** ** *** ** ******* *** ******** ****** ******* ****** ******** * *** ***** ** *********** *** **** ***** **** *** ******** ** ***** **** ** **** ***** ****** ** ***** **** ** *** ***** *** ****** ** **** **** **** **** ** *** **** ***** ***** ** ******

******* ** **** ** *** *** ***** ********* ***** ****** ** * ******** ** ***** **** *** *** ******** ****** *** *** ***** ** ****** ****** *** * ** **** *** ******

** *** *** ******

** **** **** **** ******* *** ***** * **** ****** * **** **** ** ** ***** ** *** ********* **** ***** ****** ***** *** ***** ** **** **** ***** ** **** ****** **** ***** ***** ****** **** ***** ****** ** *********

پاسخ:
سلام عزیزم. چطور چنین چیزی میشه؟تا جایبکه من دیدم توی تالارها اجازه ی عکاسی و فیلمبرداری با موبایل رو نمیدن و اگر ببینن کسی داره از بقیه عکس وفیلم میگیره حتی خود مهمانها تذکر میدن ولو اگه طرف بچه باشه. شما ان شاالله وقتی عروسی  اقوام نزدیک تون بود خصوصا وقتی خودتون صاحب مجلسید به این طور افراد خیلی باادب اما جدی تذکر بدید از اون طرف به همسرتون اطمینان بدید که مراقبید و اجازه این کار رو نه شما به این افراد میدهید نه مسوولین تالار. خودتون هم به مسوولین پذیرایی تالار بگید اگه همچین موردی رو دیدن جدی تذکر بدن. در غیر اینصورت خب طبیعیه که همسرتون حق دارن .ولی اگه بهشون اطمینان بدید و خودتون هم مراقب باشین مشکلی درست نمیشه
با سلام و احترام مجدد
بسیار سپاسگذارم از پاسخگوییتون و وقتى که صرف کردید
بله، من تقریبا کاملا روی مواردی که گفتید اشراف دارم و همه رو چک کردم
توی خونه دوربین داریم و تمام کارهاى پرستارشو خواب،تغذیه ، رفتار و نحوه صحبتشو چک میکنم و تذکر لازم رو میدم
از نظر تغذیه هم ماهانه توسط پزشک دقیقا چک میشه
مشکل من اینها نیست احتمالا نتونستم درست منظورم رو برسونم
ناآرامیش به دلیل فشار کاری و استرسی ست که من روزانه تحمل میکنم
الان تقریبا دو سال تا پایان عمومی مونده
میخواستم کمک بگیرم ازتون که در حال حاضر تکلیفم چیه؟
برام مهم تکلیفمه نه ادامه ی درسم به هر قیمتی
میخوام بدونم اگه از درس کم بذارم به بچه برسم درسته؟ نهایتش اینه که دیرتر تموم میکنم
یا اینکه تموم کنم و ادامه تحصیل ندم یا اینکه کار نکنم؟
ممنون میشم در مورد اینکه تکلیف تو شرایط من چیه کمک کنید


پاسخ:
علیک سلام عزیزم. بله درسته. متوجه شدم.الان دو تا سوال مهم مطرح میشه اول اینکه شما مطمئن هستید این نآرامی نتیجه دوری از شما و نهایتا استرس ناشی از فشار کاری و خستگی شما باشه؟مشخص هست که فشار کار روزانه و دوری تون از فرزندتون و احساس نوعی عذاب وجدان ظرفیت روحی خودتون رو هم تحت الشعاع قرار داده باشه. شما بعنوان یه پزشک بهتر از حقیر می دونید که یک زن بعد از زایمان حتی تا چند سال نیاز به این داره که لحاظ روحی و جسمی مورد مراقبت خودش و اطرافیانش باشه . آنچه برای ما مهمه و اغلب زنهای ایرانی ازش غافل هستند اینه که در درجه اول خودشون از نظر جسمی و روحی در نهایت سلامت باشن این اولین و مهمترین قدم برای مادر خوب و همسر خوب بودن هست. لذا اگر هر زنی می بینه که با اشتغالش به درس یا کار بیرون از منزل به سلامتش لطمه وارد میشه باید تا حد امکان این فعالیت کم یا متوقف بشه. بنابراین قبل از آنکه به فرزندتون برسیم از شما شروع می کنم بعنوان کسی که تجربه کم و اندک مطالعه ای در این حوزه داره تصور می کنم شما قبل از فرزندتون نیاز به رسیدگی دارین اگر اینطوره و حدس من درسته اول از همه خودتون رو دریابید.
حالا میرسیم به کوچولو...فرزند شما می تونه نخستین کسی باشه که متوجه استرس و ناراحتی و مشکلات کوچیک یا بزرگ روزانه شما بشه . 
سوال دوم اینه که اگه شما فعلا مرخصی تحصیلی بگیرید و ادامه تحصیل رو به بزرگتر شدن فرزتدتون موکول کنید لطمه ای به ادامه تحصیل تون وارد نمیشه، می تونید از این امکانات استفاده کنید و تا بزرگتر شدن فرزندتون هم خودتون بیشتر استراحت کنید و هم فرزندتون بیشتر در کنار شما باشه و از موهبت حضورتون استفاده کنه. به این دلیل این سوال رو پرسیدم که طبیعتا بعد از گذشت زمان و سپری شدن این روزها افسوس نخورید که چرا درستون رو به سرانجام نرسوندید.
نهایتا نتیجه می گیریم احتمالا هم خود شما به استراحت و بودن در کنار فرزندتون و دوری از محیط پر استرس نیاز دارید و به تبع آن هم فرزندتون به وجود شما نیاز داره لذا اگر برای شما امکان استفاده از مرخصی تحصیلی یا چیزی شبیه آن وجود دارد در درجه اول برای شارژ روحی و جسمی خودتون وبعد سلامت احساسی و روحی و جسمی و آرامش فرزندتون ازش استفاده کنید . من این استراحت و آرامش رو برای هر دوی شما ضروری می بینم
سلام طهورا بانوی عزیییز
در یکی از پست هاتون نوشته بودین که میخاین دوره های طب سنتی بگذرونین.دوستان همسر من طب سنتی میخونن دانشگاه تهران بعد از تحصیل پزشکی عمومی شون...بعضی از دوستانی که طب سنتی تدریس میکنن رو ازشون انتقاد میکنن و میگن که درست و علمی تدریس نمیشه...به عنوان خواهر کوچکترتون میخاستم بگم دقت کنین جایی برین که معتبر باشه.
پاسخ:
علیک سلام عزیزم. بله کاملا درست می فرمایند. اسم استاد دکتر یارقلی هست. 

ممنون از راهنمایی تون 🌷☺برام دعا کنید که طوری زندگی کنم که خدا ازم راضی باشه . 
شاید اگه فرصت نشد phd داروسازی بگیرم ،مقالات جدید و کتاب هاش را به مرور مطالعه کنم . در هر صورت اگه مجبور شدم بین نگه داری از بچه هام و گرفتن phd انتخاب کنم احتمالا ادامه تحصیل نمیدم و به عنوان مسئول فنی تو داروخانه ها مشغول به کار میشم(بعد ا ز اینکه یکم بچه ها بزرگتر شدن) چون ساعت های کمتری درگیرم‌میکنه مخصوصا اگه یک شیف بگیرم .  فکر کنم پشیمون نشم . شما هم دعا کنید بهترین راه رو انتخاب کنم . 

پاسخ:
تصمیم بزرگیه و تصمیم گیری های بزرگ تنها از عهده انسانهای بزرگ بر می آید و آدمهای کوچکی مثل من تنها باید به این تصمیمات احترام بگذارند. موفق باشید
سلام بانو
من دانشجوی پزشکیم یه پسر ١/٥ ساله دارم یک سال اول بعد از تولدش مرخصی گرفتم
من خودم، مادرم شاغل بود خیلی آسیب دیدم کاملا این دختر نوجوان قصه شما رو درک میکنم
خیلی سعی میکنم همه جبهه ها رو با هم داشته باشم اما گاهی به دلیل خستگى و بی خوابی کم میارم..
من حتی مادرمم پیشم نیس، بچه مو پرستار نگه میداره
اما همه سعیمو میکنم بعد تمام شدن درس و بیمارستان سریع خودمو برسونم خونه تا پیشش باشم..
چه صبح هایی که تاخیرم تو بیمارستان، امتحانات و درسای سنگین بهش ظلم میشه
الان مدتیه که شب ها خوب نمیخوابه از خواب بیدار میشه با جیغ و گریه
شوهرمم اغلب اوقات پیش ما نیست
نظراتو خوندم اما اونجور که باید به شرایط من کمک نکرد
دوستان خودمم هستن کسایی که بچه دارن اما اغلب بچه پیش مادربزرگشونن اما منی که به خاطر حرف آقا بچه اوردم این شرایطو نمیخوام
تنها راهى که الان به ذهنم میرسه اینه که چرا باید دانشجوی خوبی باشم
تاخیر، غیبت سرزنش اساتید نمرات پایین رو میپذیرم عوضش بچه م آرامش داشته باشه
طهورا جان لطفا راهنمایی میکنین؟

پاسخ:
سلام عزیزم.کودک شما نباید خواب ناآرامی داشته باشه پس باید علت این ناآرامی رو کشف و رفع کنید. شما خودتون پزشکی می خونید و استادید خوب می دونید که باید عوامل متعدد از جمله تغذیه ، خصوصا تغذیه پیش از خواب و نوع موادی که در حضور شما یا در غیاب شما مصرف می کنه و همینطور شکل فعالیت های روزانه به لحاظ میزان انرژی و هیجانات احتمالی که بهش وارد یا حتی تحمیل میشه و همین طور آرامش یا عدم آرامش و نوع بازی هایی که در طول روز داره یا احتمالا میزان استفاده اش از رسانه مانند تلوزیون و موبایل و.. همه و همه باید به طور دقیق چک بشه. چقدر پرستار فرزندتون رو می شناسید؟از نوع رفتارش با فرزندتان و بازی هایی که باهاش داره و نوع غذاها یا تنقلاتی که بهش میده چقدر مطمئن و باخبرید؟در طول روز چقدر توسط پرستارش می خوابه؟صبح چه ساعتی بیدارمیشه؟اگه توسط پرستارش خوابانده میشه آیا خواب عمیق یا آرامی داره؟چندساعت؟آیا این احتمال هست که پرستارش برای سرگرم کردنش اونو پای تلوزیون بشونه؟یا موبایل دستش بده؟چی بهش نشون میده؟دوست گلم شما بعنوان یک پزشک خوب میدونی که چی میگم. میدونی که همه اینها باید بررسی بشه. 
من ابدا نمیگم درست رو رهاکن . نمی خوام متهم به انواع رنگارنگ اتهامات بشم. اما شرایط رو جوری فراهم کن که کمترین آسیب به فرزندت برس. من از شرایط دانشگاه شما بی خبرم اما آیا این امکان هست که تا مدتی مرخصی تحصیلی بگیرید؟
ه.از صمیم قلب برات آرزوی عاقبت بخیری دارم
سلام
ناراحتم. خیلی هم ناراحتم. خسته ام. نمیدونم هم چیکار کنم. فقط میخوام گریه کنم. حتی هیچ کسو ندارم که باهاش درد دل کنم.
پاسخ:
سلام عزیزم. یادتون باشه رسم دنیا دست و پنجه نرم کردن با همه این مشکلاته. یادتون باشه همه با هم در این سختی ها سهم داریم شاید فقط شکلش متفاوت باشه. از خدا میخوام که بهشما صبر و سلامتی و عاقبت بخیری بده
سلام من داروسازی میخونم . بعد از تموم شدن دکترای عمومی میتونیم امتحان بدیم و phdقبول  بشیم ولی معمولا ۵ یا ۶ سال طول  میکشه . (دوره دکترا عمومی هم ۶ سال هست . یعنی در کل ۱۲ سال میشه )توی دوره phd هر روز باید بریم دانشگاه و درس بخونیم و تحقیق و ی همه اش برام سوال هست که ادامه بدم درسم رو یا نه . چون من همیشه ارزو داشتم تحقیق کنم ولی با دکترای عمومی شرایطش زیاد فراهم نیست و از طرفی دلم میخواد تو دوران دانشجویی ازدواج کنم و بعد از ان هم بچه دار بشم و مادر خوبی باشم . 
نطر شما چیه ؟ 
پاسخ:
سلام عزیزم. به به چه رشته خوبی.
می تونید ازدواج کنید. در کنارش درستون رو هم ادامه بدید. تا زمانیکه ان شاالله تصمیم به فرزنددار شدن بگیرید و بعد بارداربشید و تا زمان ان شاالله وضع حمل اونقدر فرصت هست که درستون رو به سرانجام برسونید. بعد از زایمان یه فرصت استراحت و در کنار کوچولو بودن رو به خودتون بدید و بعد ان شاالله فعالیتتون رو در زمینه های دیگه شروع کنید. قبول دارم یه مقدار سخته ولی اگه بخواین همه رو با هم داشته باشین باید اونقدر قوی باشین که بتونید اینطور ادامه بدید.ان شاالله که موید باشید
۰۳ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۳۸ زهرا سادات
سلام
طهورا جان وقتی خونه پدر شوهرم میریم دختر و پسر خواهر شوهرم که بزرگتر از پسر من که 6 سالشه هستن با هدفون اهنگهایی گوش میدن که دوست ندارم پسرم گوش کنه
عکس العملم باید  چطور باشه چون پسرم شدیدا موضع میگیره و دوست داره گوش کنه
باید به اونا تذکر بدم درسته؟ پسرم ناخوداگاه نسبت به هدفون و اهنگها حریص شده و احساس میکنم عاجز میشم این مواقع
باید چکار کنم؟
در مورد ماهواره باید چکار کرد وقتی خونه بعصیها روشنه و با وجود اطلاع از تفکر ما اهمیتی نمیدن؟ 
پاسخ:
سلام عزیزم بهتر اینه که همسرتون به این مورد ورود کنن. ازشون بخوان که این کار رو انجام ندن . از طرف فرزند شما الان در سنی هست که می تونید بهش آموزش بدید بگید . خونه اقوامی که ماهواره دارن هم همینطور اگه از اقوام همسرتون هستن بگذارید ایشون وارد بشن و ازشون محترمانه بخوان که اگه روی شبکه نامناسبی هست خاموش کنن اگه توجه نکردن از این به بعد فرزندتون رو اونجا نبرید. به همین سادگی
سلام
چرا اکثر افراد مذهبی دچار افسردگی میشوند؟؟
دلیل علمی دارد این قضیه؟؟؟
پاسخ:
سلام عزیزم. افسردگی یه بیماریه مثل تمام بیماری های دیگه ممکنه دلایل محیطی یا وراثتی یا پزشکی داشته باشه بدخیم یا خوش خیم باشه. اما اینکه اکثر مذهبی ها افسردگی میگیرن ابدا درست نیست. شما چنین چیزی رو از کجا می فرمایید. 
۰۲ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۵۶ زهرا شیرازی
عرض ارادت و با ارزوی توفیق روز افزون برای شما خواهر محترم :)
پاسخ:
محبت دارید بزرگوارید
۳۰ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۰ فاطمه زهرا
سلام ،طهورا بانو جان ،التماس دعای زیاد دارم از شما بنده ی خوب خدا.
پاسخ:
سلام عزیزم. محتاجیم به دعا. ان شاالله خدا به شما سلامت و عاقبت بخیری عطاکنه.


یکی از دلایلی که معلمی رو انتخاب کردم همین مسئله بود . شغلی که بیشتر وقتت رو بابچه هاس و کمتر از دبگر شغل ها وقت خانم هارو میگیره 
پاسخ:
ان شاالله معلم موفقی هم هستید. معلمی البته شغل بسیار سختی است. پس..... خسته نباشید
سلام. شب بخیر. البته من قصدم دفاع از لزوم اشتغال یا عدم اشتغال بانووان نبودا. بیشتر دوست داشتم علت تفاوت احساسات رو بدونم ضمن اینکه الان که کامنت ها رو خووندم باید اعتراف کنم که من در دووران نوجوانی ام بسیااااار خجالتی بودم و اصلا برقراری رابطه اجتماعی بلد نبودم و هنوز هم همونوطورم فقط دیگه بسیااااار نیست که اون هم با توجه به سنم که الان دیگه رو به کهنسالیه ;) طبیعیه که بهتر شدم اما هنوز هم اگر فرد مقابل بسیار توانمند نباشه در برقراری رابطه اجتماعی نمی تونه با من ارتباط برقرار کنه و من جذب نمی شم و توان و تمایلی برای ادامه رابطه ندارم. تقصیر مامانم بوده پس ;))
دعای خیرتون برای مادرم رو خیلی دوست داشتم که فی الواقع دعا برای خودم هم بود. باز هم دعا بفرمایید باشد که خدا هزاران برابر آنرا در حق خودتان و دختران عزیزتان مستجاب کند :)
پاسخ:
علیک سلام عزیزم.. خجالتی بودن و انزوا و گوشه گیری از شاخصه های دوران نوجوانی است. اگر دانش آموزی در این سن در عین درس خوان بودن منزوی و گوشه گیر باشداحتمالا یا خانواده کمال طلب دارند یا به لحاظ روابط اجتماعی مشکل دارد. معمولا هم ریشه در دوران زیر شش سال دارد. برای همینه که بنده تاکید دارم لااقل تا شش سالگی کودکتان سر کار نروید و بعد از آن هم فررندتان را تنها نگذارید. اگر این مساله به موقع تشخیص داده شود می شود درونگرایی و خجالتی بودن و انزوا را کنترل و حتی تا حد زیادی بهتر کرد در غیر اینصورت تا ابد همراه او خواهد ماند.
اما اصلا نمی توان تقصیر را تماما گردن مادرتان گذاشت راستش بی انصافیست. اصلا هم لازم نیست به گذشته فکر کنید. گذشته ها گذشته تنها خاصیت گذشته این است که با مرور آن برای آینده کسب تجربه کنیم و عبرت بگیریم.
سلامت باشید
ممنونم خیلی خیلی لطف کردید
من سمانه ام یادتون نیس؟! شیراز زندگی میکنم:) 
حالا اگر زحمتی نیست آدرس بدید موضوع ازدواج اینقدر مهم هست که بابتش تا تهران بیام..‌
خیلی از ازدواج ترسیده شدم، آدما عجیب غریب شدن. مثلا یه آقای مذهبی به خانمش اجازه ی جواب تلفن دادن نمیداد، یه آقای مذهبی دیگه طرفدار پر و پا قرص یه خواننده ی رپ بود:/ یکی دیگه که از نزدیک میشناسم تو فعالیتهای فرهنگی مشغوله و رهبر رو آقا خطاب میکنه اما دخترای کلاس رو به اسم کوچک صدا میزنه ://// یه آقای دیگه از سن تکلیفش هیچ وقت نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا قضا نشده بود ، یه روزه هم قضا نداشت اما اصلا نماز صبح نمیخوند:/ باز یکی دیگه علاوه بر حمایت از ولایت فقیه حامی جنبش سبز بود:/ 
همه ی اینا رو خودم میشناسم یا بی واسطه یا با واسطه . خیلی نگرانم عجیب غریب شدن. برام دعا کنید...ممنونم
پاسخ:
یادمه اما یادم نیست شهرتون رو گفته بودید یانه.
نتم متاسفانه مشکل پیدا کرده و این مساله کلافه ام کرده. درست موقع تعطیلی دو ترم که فرصت کافی برای کارای مجازی ام داشتم اینطوری شده. اگه نه واقعا دوست داشتم بیشتر کمکتون کنم.
آدرس میدان قدس. خیابان شریعتی. کوچه دوم. سمت راست.کوچه شهید سلیمان نژاد. انتهای کوچه. بن بست سوسن مرکز مشاوره دکتر ایمانی. تلفن ۲۲۷۳۹۱۰۱
موفق باشین. بازم معذرت
سلام خوب هستید؟
من یه سوال داشتم.من خواستگارای مهندس بیکار و کارمند اداره دارم. بعد خودم کارم طبابته و قصد دارم در آینده ایشالا در حد ضرورت_ بخاطر شغلم_ کار کنم و بیشتر به خانواده ام برسم. اما همین قدر کم کار کردن هم در آمدم از این خواستگارام بیشتره. همش نگرانم ابن موضوع به اقتدار شوهر لطمه بزنه. یکی از آشناهامون بعد از چهار سال زندگی بخاطر بیکاری شوهرش مجبور به طلاق شد. همه ی اینا منو نگران میکنه. اگرم بخوام خواستگارام رو محدود به هم صنفی های خودم کنم منطقی نیست بنظرم‌. راه حل چیه؟ 
در ضمن ما به لحاظ خانوادگی الهی شکر وضع مالی قابل قبولی داریم‌‌.
پ.ن: خیلی برام دعا کنید تو خیلی مسائل دچار سردرگمی و غفلت شدم...
پاسخ:
سلام کفویت مالی به هر حال مهم هست. اگر ساکن تهرانید برای مشاوره ازدواج یه مرکز معتبر هست که می تونم بهتون معرفی کنم.اگه تمایل داشتید بفرمایید آدرس بدم. 
سلام،  ببخشید این رو میگم،
طبق مطالب قبلی وب،  شما خودتون شاغل بودید و بخاطر فرزندتون شغل را کنار گذاشتید یک سوال دارم.  با پست هایی که میگذارید مشخصه که مجدد مشغول به کار شدید.  شما چطور مدیریت میکنید با وجود داشتن دختران نوجوان؟ تا چه سن فرزندانت در خونه موندید؟  شما هم مادر هستید و هم یک زن فعال به شمار میایید.
البته اگه ناراحت نشدین و فضولی به حساب نیاد حرفهام،  خوشحال میشم پاسخ بدید
پاسخ:
سلام عزیزم.نه خواهش می کنم. بله به قول امروزی ها من از انتهای یک راه رفته با شما سخن می گویم..
من حدود ۷یا۸سال شاغل بودم از دوران تجرد و دانشگاه . هیچ وقت دوست نداشتم کار کنم اما پدرم که عشق زندگی ام هست بشدت معتقد بود و البته هست که دختر باید مستقل باشه و من ابدا نمی خواستم روی حرفش حرفی بزنم. از طرفی هم راستش شما که غریبه نیستید ما دیگه مثل اعضای یه خانواده شدیم، اوضاع اقتصادی مون جوری بود که می دیدم با وجودیکه پدرم چند جا کار می کنه اما به سختی از عهده تامین مخارج برمیاد خصوصا مخارج دانشگاه من که بالا هم بود. برای همین روم نمیشد مخالفت کنم. بعد ازدواج هم همونطور که شرح دادم به کار کردن ادامه دادم تا موقع بارداری دوم دیگه تصمیم کبرا گرفتم و موندم 
خونه. بعد شش سالگی شکورا شروع کردم به ادامه تحصیل تا الان که در خدمت شما هستم.
این از شرح گذشته... الان اصلا شاغل نیستم. نگید تو رو خدا. حتی از فکرش هم پشتم میلرزه. من فقط تو حوزه درس میخونم و تازه اگه خدا بخواهد از این ترم می خوام دوره های طب سنتی رو شروع کنم. اگر منظورتون مشاوره هست باید بگم من فقط بصورت مجازی یا از طریق تلفن مشاوره میدم. از طریق تلفن هم فقط به خانمها . بارها بهم پیشنهاد شده برای بیرون که کار مشاوره انجام بدم اما هرگز نپذیرفتم. 
این بود انشای من....
گوش شیطان کر از امروز صبح نت وصله و هنوز قطع نشده...
۲۹ دی ۹۵ ، ۰۹:۴۸ زهرا شیرازی

http://hosseinalemi.blogfa.com/post/416


اینجا این حاج آقا انصافا خوب منظور را رسوندن.

۲۹ دی ۹۵ ، ۰۹:۴۶ زهرا شیرازی

ببین عزیز دل

شما مسئله را مطرح کردین که بیشتر داره روی شاغل بودن مادر مانور میده تا چیزهای دیگه!!

الان کمتر زن کارمندی من میبینم دور و برم که تربیت و رفاه بچه اش براش مهم نباشه!! چون خودم کارمندم و میبینم

شما توی مطلب حالا به عمد یا سهو دارید روی شغل مادر مانور میدید. بعد توی کامنتها میگید که حرف حضرت آقا درست هست و زن نباید از عرصه ی علم و کار و جامعه دور باشه. خب اقلا یه مطلبم در مورد کارکردن خانمها و نکات بهتر زندگی کردن بذارید اقلا که بفهمیم قشر شما صد درصد مخالف نیست :)

من خودم خانم حاج آقا میشناسم که اگه مرکز مشاوره میزد بهترین مشاور بود. مشاور مذهبی اما چون شوهرشون حاج اقا تشریف دارن و جهاد الراه حسن التبعل ایشون محرومن از اینکه حتی خودشونو نشون بدن بیرون از خونه. رو اورده به فضای مجازی و اونحا داره فعالیت میکنه. و این درست نیست که افرادی با دید مذهبی و تحصیلات خوب خانه نشین باشند

و اینجاست که امثال ماها سردرگم هستیم که واقعا راه درست کدومه.

اونی که فقط و فقط تو خونه اس؟؟؟

اونی که تمممممام دغدغه اش کار بیرون خونه اس؟؟

یا اونی که سعی میکنه هوای هر دو جبهه را داشته باشه؟؟؟

پس انصافا یه مقدار مسئله را روشن تر کنید و در راستای تایید فرمایشات حضرت اقا به جز کامنت ها مطلب هم بذارید تا ما هم استفاده ببریم.

درصورتیکه اگه مسئله بازتر میشد ممکن بود خود مادر مشکلات داشته باشه یا دچار افسردگی باشه که نمیتونه برای زندگیش وقت و انرژی بذاره . شاید نقش پدرتوی خونه باعث این بی محبتی توی فضای خونه اس یا فضای خونه شون متشنجه.

شنیدین که میگن : محبت زن مثل یه پارچ شربت توی یخچاله. هر چقدر از این پارچه شربت بخوری خب شربتش تموم میشه. اگه میخوای همیشه شربت داشته باشه باید هی بهش شربت اضافه کنی.یعنی هی به زنه محبت کنی تو خونه.

من نظرم اینه که بیشتر از بچه باید به فکر اون مادر بود تا بتونه محبتشو توی خونه بذل و بخشش کنه.

پاسخ:
من اینجا معمولا مواردی رو مطرح می کنم که باهاشون شخصا در گیر بودم این مورد هم یکی از همان موارد بود. اتفاقا چون مشغول تحقیق درباره دوران نوجوانی ام و سرگرم جمع آوری مطالب هستم تا چشمم به یادداشت هایم افتاد تصمیم گرفتم این مطلب رو که مربوط به دو سال پیش هم هست اینجا بگم. هم قصدم مطرح کردن شرایط خاص دوران نوجوانی بود هم توجه به این نکته که با وجود حساسیت های خاص این دوران عدم توجه والدین خصوصا مادر بعنوان عنصر اصلی خانواده چطور می تواند ضربات سختی رو به نوجوان وارد کنه. اگر مورد مشاوره خانه دار هم بود باز فرقی نمی کرد من این پست را به همین شکل می گذاشتم. حالا زد و از روی شانس ، مورد اشاره شده ، مادر شاغل داشت . تقصیر من این وسط چیست؟من فقط تلاش کردم واقعیت را با همه جوانبش عرض کنم. این جوانب، یکی اش هم بحث اشتغال این مادر بود. وگرنه حتما عکسش هم صادق  خواهد بود . یعنی قطعا مادران خانه داری را هم داریم که دنیا را آب ببرد آنها را خواب میبرد.مادرانی که از بس سرگرم فضای مجازی اند از بس نگران دکوراسیون خودشان و خانه شان هستند از زندگی شان غافل میشوند. 
من از این دست زنها و مادران هم سراغ دارم .کم بودند ولی بودند . یکی شان را قبلا نوشته ام. یکی دیگر هم در یادداشتهایم هست که اگر عمرمان به دنیا بود خواهم نوشت ان شاالله.
خدا ان شاالله به شما و همکارانتان عزت و سلامتی روز افزون عنایت کنه. اشتغال زن مادامی که سلامتی زن را بعنوان عنصر فعال و تاثیرگذار خانواده به مخاطره نیندازد و آرامش روانی و اخلاقی او را مختل نکند و همین طور به جایگاه مادری و تربیت کردن نسل خدشه وارد نکند و با شان زن و کرامت زن تضاد و تعارض نداشته باشد و امنیت جنسی و اعتقادی اورا متزلزل نکند ، هیچ مانعی ندارد.حرف حضرت آقا هم جز این نیست.
اما یک وقت سلیقه های شخصی هم پایشان وسط می آید. مثلا بنده شخصا تمایلی به کار کردن بیرون خانه ندارم. همسر اون خانم هم تمایلی به کار کردن همسرشان ندارند اما در عوض اجازه فعالیت همسرشان در فضای مجازی را میدنهد. همان طور که شما شخصا دوست دارید شاغل باشید و این را حق خودتان می دانیز و نظرتان هم کامل قابل احترام است رای دیگران هم قابل احترام است . 
بنده هم اگر مطلبی می نویسم صرفا تجربیات و دانسته های اندکم را عرض میکنم و باقی امر را به خودتان واگذار می کنم
راه درست ، همان راهی است که زنان بزرگ تاریخ شیعه رقم زده اند. بهترین کار اینست که آنها الگو بگیرید. 
حضرت خدیجه که جان عالمی به فدای ایشان، زنی پاک و با شرافت و موحد بودند که در عصر غلیان کفر وفساد ، در نهایت عفت تجارت می کردند و بعد از ازدواج مسولیت همسرداری از بزرگ مردی چون پیامبر را به نیکویی پشت سر گذاشتند و فرزندی را تربیت کردند که مردان عالم در پیشگاهش زانوی ادب میزنندیعنی حضرت خدیجه دست به کاری زدند که هرگز از عهده هیچ مردی برنمی آمد.
حضرت فاطمه که زبانم از ذکر ایشان قاصر است زنی بودند با مقام علمی بسیار بالا و شگرف تا حدی که در منزل پاسخگوی سوالات مردم بودند زنی که در همسرداری نمونه و شهره بود و در عصر خدعه و نیرنگ تمام قد از حقانیت همسرش دفاع کرد و فرزندانی را تربیت کردند که بشریت را به تعظیم واداشت کاری که از عهده هیچ مردی بر نمی آید.
حضرت زینب که معلم بزرگ قرآن و معارف بودند و در سنگر خانه به نشر علم می پرداختند و درست در عصر بی وجدانی دست به حماسه ای زدند که از عهده ی هیچ مردی برنمی آمد . 
اینها همه نمونه هایی بودند از دریای بیکران زنان شیعه که همگی فخر بشریت هستند و تمام مردان شایسته است که در برابر کرامتشان سر به احترام فرود آورند. دریایی که خدیجه آغاز شد و تا همسران وزنان  غیور مدافع حرم همچنان تا ظهور حضرتش باقی خواهد ماند. 


مادرش هیچ مشکل افسردگی یا خانوادگی نداشت .الحمدلله
سلام عزیزم 
حالا ما تو روستا که بودیم  بیشتر سال رو کار میکردیم ولی هم پای پدر ومادر یادمه ظهر که میشد میدیدیم  مادر نزدیکای ظهر از تو باغ  غیبش زده! بعد اذان که میگفتند میدیدیم مادر با یک سبد غذای متنوع وخوشمزه از خونه اومد....مادرم هیچوقت نرسید با ما بازی کنه هیچوقت نرسید برامون لقمه بگیره چون ما همپای مادر بودیم ...بچه زیاد وامکانات کم ودست تنها برادرم جبهه پدرم جبهه ودیوار به دیوارمون خونه دو تا مادر بزرگ وپدر بزرگ که هردو دوتا جوون دست گلش رو هدیه  راه امام حسین علیه السلام کردند .....هشت سال دور تنور ما پرآدم بود یا برا خودشون نون می پختند یا برا جبهه..اینقدر همبازی وخواهر برادر داشتم که دیگه منتظر مادر نمیشدم دوتا کوچیکها رو تر وخشک میکردم دستشون میگرفتم می رفتم بازی! تنهایی یک دلیلشم کم فرزندی ست ....
پاسخ:
رضوان بانو سلام. چقدرررر قشنگ بود. خدا خانواده تان را حفظ کند . چقدر خوشبختید شما. دوران کودکی به این زیبایی و شیرینی ...... زندگی قشنگ و پربرکت روستایی. چه مادری... خدا نگهدارش باشد این شیر زن را. 
بله درسته آفرین بر شما . نکته مهمی را فرمودید کم فرزندی معظل است متاسفانه. البته این مادر فرزندان دیگری هم داشتند اما به دلایل پزشکی همه بعد از تولد فوت کردند . 
سلام.  این پست دغدغه این روزهای منه، 
طهورا جان من دکترا میخونم و دختر یک و نیم ساله دارم، در تمام مدت خونه ام جز روز کلاسها که همه را در یک روز گنجاندم و اون یک روز هم دخترم رو به مادرم میسپارم، مادرم خوب نگهداری میکنه و حوصله داره ولی من تمام مدت فکرم روی بچه است،  حالا مادرم اصرار داره که باید بری تدریس کنی و درس نخوندی که بشینی خونه و خودم از دخترت نگهداری میکنم تو برو به کارات برس،  ولی من قلبا راضی به این کار نیستم حتی راضی نبودم که درسم را در این شرایط ادامه بدم،  برای من دخترم مهمه و این که بزرگ شدن و قد کشیدنش رو ببینم و لذت ببرم،  اما روی نه گفتن به مادرم که انصافا زحمتم را خیلی کشیده تا به جایی برسم ندارم، شما یک راه حلی ارایه بدید،  نه به کار و تدریس یا نه به مادرم...
پاسخ:
خواهر خوبم سلام . خوبه که مادری به این مهربانی دارید. در اینکه ایشون چقدر خوب از عهده برمے آیند شکی نیستـ اما این وسط دو تا اتفاق می افته اولی رو خودتون فرمودید شما خاطره انگیز ترین روزهاتون رو از دست می دهید. اتفاق بعدی اینکه فرزند شما بیشتر از آنکه شما رو مادر خودش بدونه و شما روش تاثیر بگذارید و الگوش باشید مادرتون رو مادر می دونه و وابسته اش میشه و ازش الگو میگیره . 
مادر شما وقت زیادی داره؟تنهایی هاش زیاده؟شاید به دلایلی از جمله تنهایی هست که تمایل داره اینکار رو بکنه. چند سالشونه؟ممکنه تمایلشون به القای حس هنوز هم مفید بودن باعث پذیرفتن این مساله شده البته دایره تشخیص رفتار مادرتون ممکنه وسیعتر باشه اما اگه همین حدس من هست بهش اطمینان بدید که زیاد بهش سر میزنید و فرزندتون رو زیاد میارید پیشش. اینطوری آرامش بیشتری میگیره. 
کودک شمااگر تا سن سه سالگی آغوش و مهر مادری رو کمتر تجربه کنه دچار بحران امنیت میشه و ممکنه تا آخر عمر باهاش همراه بشه . در این سن کودک شما به اغوش شما نیاز داره در غیر اینصورت در نوجوانی ممکنه گوشه گیر و منزوی بشه.و همچنین ریشه وسواس در او جوانه بزند. از سه تا پنج سالگی کودک برآورد کلی اش را درباره آینده اش خواهد داشت لذا در کنار مادر بودن و در کانون خانواده بودن این فرصت طلایی را به او میدهد که خلاها را جبران و نقص ها را کم کند.هر چند کودک شما شانس بزرگ شدن در یک محیط امن و آغوش مادربزرگش را داشته اما در اینکه هرکس باید نقش خودش را درست ایفا کند هم شکی نیست و نمی توان منکر نیاز کودکاان به شما شد. من نمیدونم چقدر از درستون موتده اما حالا که شروع کردید و اگه وسط راه یا آخر کار هستید درس رو تموم کنید اما برای اشتغال تا پایان شش سالگی کودکتون صبر کنید. بعد هم که شاغل شدید یادتون باشه این شما بودید که کودکتون رو به این دنیا دعوت کردید منصف باشید و براش وقت کافی بگذارید و از آغوش خودتون محرومش نکنید و بدونید که وظیفه شما اول همسرداری و بعد تربیت فرزنده و اگه قرار شغل دیگه ای داسته باشید نباید به وظیفه اصلی تون لطمه وارد بشه
وظیفه مهم بعدی تون رو هم یادتون نره شاخصه مهم یک مادر خوب بودن اینه که شما یک مادر سلامت و شاداب و سرزنده باشید مادامی که شادابی تون مال بیرون خونه باشه و خستگی و بیحالی و مریضی تون مال توی خونه هرگز و ابدا نمی تونید خودتون رو مادر خوب بنامید.
اگر می توانید با رعایت همه اینا سرکار برید بسم الله. بعد شش سالکی فرزتدتون شروع کنید.
۲۸ دی ۹۵ ، ۱۲:۲۸ زهرا سادات
سلام طهوراجان
اون مطلبی که در مورد عجب گفتین رو هم تو کتاب چهل حدیث خوندم
بله درسته
هیچ مشکلی نیست که جواب نداشته باشه
ولی خوب کار میبره که ادم ذهنشو کنترل کنه درسته؟

طهورا جان کاش در مورد شاغل هایی که فعلا به خاطر اقساط نمیتونن کارو رها کنن یه مطلبی بنویسید و راهنماییمون کنین...
پاسخ:
سلام گلم.
بله درسته اصولا کار کردن روی مسایل اخلاقی زمان میبره.
چشم. خدا ان شاالله توفیق بده و به شما سلامتی
سلام و خدا قوت
قبول دارم زنان اینچنینی کم نیستند؛
اما زنانی که عکس این قضیه هم هستند کم نیستند؛ زنانی که با وجود کار بیرون از منزل، فرزندانی مومن و متعهد و انقلابی تحویل جامعه داده اند.
در مورد پاسخی که به کامنت جناب "خانوم" فرموده اید: "همیشه گفته ام جامعه ما نیاز به زنانی دارد که وارد عرصه هایی شوند که ازعهده مردان خارج است. پزشکی زنان، پرستاری و شاخ هایی از این دست و همینطور معلمی. " باید به عرض برسانم که برداشتی که از فرمایشات مقام معظم رهبری میشود با صحبت شما همخوانی ندارد. ایشان در دیدارشان با نخبگان دانشگاه شریف میفرمایند: "مسئولان دانشگاهها باید تسهیلات و شرایطی را فراهم کنند که زنان دانشجو و محقق، علاوه بر انجام کارهای علمی خود، بتوانند وظیفه همسرداری و نگهداری از فرزندان را نیز انجام دهند و مجبور به کنار گذاشتن مسیر علمی خود نشوند."
 وقتی رهبر میگن "زن دانشجو و محقق"، رشته و حیطه ی خاصی رو نام نمیبرن، میگن مسیر علمی، پس لطفا اینقدر نگین زن باید یا پزشک بشه یا حوزوی یا ...
مشابه این فرمایشات رو قبلا هم داشتند. ایشون میفرمایند مسیر علمی، و علم رو محدود نمیکنند.
پاسخ:
علیک سلام.
در پاسخ به کامنت عزیزی عرض کردم نتم چند روزه مشکل داره لذا محبورم به سختی و خلاصه تر پاسخ بدم . دیگه ببخشید اگه به این دلیل نتونستم لیست بلند بالای مشاغل و حرفه های درخواستی رو خدمتتون عرض کنم. 
حرف همان است که سیدنا و قائدنا و مولانا حضرت امام خامنه ای فرمودند.  
بنده هم غیر از این نگفتم. اصلا قصد این پست مطرح کردن اشتغال داشتن یا نداشتن نیست .هدف فقط این بود که یادمان نرودزن اولین و اصلی ترین وظیفه اش چیست و اگر می خواهد به شغلی مضاف بر آن برسد به گونه ای باشد که به شغل و وظیفه اصلی اش خدشه وارد نشود.فقط همین. 
حضرت آقا هم جز این عقیده ندارند چرا که این عقیده مصداق بارز حدیث معصومین است که جهاد زن خوب شوهر داری اوست.

نه بنده و نه اساتید حقیرهیچ کدام چنین ادعایی نداریم که همه زنها باید وارد شاخه های پزشکی شوند یا فقط معلم شوند بلکه می گوییم از آنجاییکه پزشکی زنان و شاخه های مختلف دیگر و تدریس به دختران و بانوان از عهده مردان خارج است ، فعالیت در این زمینه برای خانمهایی که تمایل به اشتغال دارند مناسب تر است. این هرگز به آن معنی نیست که الا ولابد حق ورود به عرصه های پژوهشی و تحقیقی را ندارد. اینقدر مثل اسپند بالا و پایین پریدن لازم نیست اگر با آرامش و متانت بیشتری هم می پرسیدید به پاسختان میرسیدید.
دانش آموختن تا پای گور سفارش اولیاست . در این سفارش هرگز گفته نشده فقط مختص آقایان. لذا وظیفه زن مسلمان شیعه این است که تا جایی که توان دارد به علم آموزی از یک سو و نشر و زکات آن به دیگران از سوی دیگر بپردازد. جمود و خمیدگی  آفت زنان جامعه ماست. هرگز و هیچ جا نگفته ام و نمی گویم که دختران قبل از ازدواج و زنان بعد از ازدواج ملزم به خانه نشینی و سکون و درجا زدن هستند .

همه این حرفها را در این واویلای قطع و وصل شدن نت گفتم تا حجت شرعی و اخلاقی به برخی که دنبال بهانه برای خرده گیری هستند تمام شود و تکلیفم با آنها در محشر ، موقع حساب و کتاب روشن باشد.
والسلام ..

من هم با اینکه مادرم شاغل بودند و تعهد کاری بالایی داشتند انقدر که ما الان با طنز از جاننثاری های ایشون برای وزارت آموزش و پرورش یاد می کنیم، اما من یادم نمیاد چنین احساسی داشتم. حتی افتخار هم می کردم که مادرم شاغلند.
پاسخ:
خدا حفظشون کنه. صد البته که این مساله شامل حال همه بانوان شاغل نمیشه. بسیاری شون در نهایت فداکاری هر دو جبهه رو حفظ کردند . ان شاالله سایه شون بر سر شما مستدام. اتفاقا یکی از شغل های مناسب برای بانوان که بسیار هم به درد جامعه دختران ما می خوره همین شغل مقدسه. هر چند احتمالا برای اینکه بتونن در هر دو جبهه به نحو احسنت کار کنن به خودشون خیلی فشار آوردند.
یعنی یه دختر سیزده ساله بلد نیست برای خودش لقمه حاضر کنه؟؟؟؟حالا گیریم هم که مادر خانه دار بود واقعا این کار سختیه؟ یه لقمه سالم برای خودش درست کنه و ببره.من.نمیگه حوصله ام تو خونه سر میره خب باشه یه کار مثبتی بکنه.من مادرم شاغل بود راستش هیچ وقت ناراحت نبودم و همشه با افتخار تو مدرسه میگفتم مامانم شاغل هست.البته تایم کاریش تا ظهر بود شاید به این خاطر بود که ما کمبودی حس نمیکردیم. خیلی هم خوب و مستقل بار اومدیم از کوچیکی تو نگه داری خواهر کوچیکم کمک میکردم.13 ساله که بودم اونقدری بلد بودم که حتی مامانم دو سه  روز خونه رو دستم بسپاره و بره شهر دیگه مثلا برای ختم فامیل.سال اول هم.با رتبه خوب دانشگاه سراسری تهران مهندسی قبول شدم.نمیخوام بگم من خیلی خاص بودم امثال من و بهتر از من تو کلاسمون زیاد بودن.به نظر من جدای از کم کاری مادر این دختر خانوم زیادی متوقع هست و دنبال مقصر برای کم کاری خودش
پاسخ:
معذرت می خوام پاسخگویی طول کشید چند روزیه نت من مشکل پیدا کرده و الان دارم با مکافات مینویسم.
القصه......عزیزم شما یه نکته مهم رو دقت نکردی . این دختر الان در سن نوجوانیه. این سن بحرانی ترین سن یک انسانه. اتفاقا خوب آشپزی می کنه و دستپخت خوبی داره اما... از آنجاییکه در سن نوجوانیه کمبود روابط عاطفی و عدم بهره از مادر چه به صورت کلامی یا رفتاری یا حتی تماس فیزیکی قطعا او را به ورطه نوعی انزوا و غمگینی و حتی لجبازی خواهد برد..یادمون باشه تحولات روانی در این دوران گوناگون و عمیقه.در این سن بچه ها میل به درونگرایی دارن.نیاز دارن که مرتب مورد مخبت واقع بشن. تمایل زیاد به حرف زدن از مشخصه های این سنه. به قول ارسطو در این سن آنها امور جاری زندگی رو نفی میکنن و آن را کنار گذاشتنی میدونن.دنیای بزرگسالان رو ریاکارانه تصور می کنن.برخورد با آنها در این سن به تکنیک خاصی داره. یکی از موثرترین کارها برای کنترلشون محبت کردن و طرح رفاقته.
خدا مادرتون رو حفظ کنه . مهمترین دلیل اینکه شما آسیب ندید این بود که اونقدر ایشون فرهیخته بودن که براتون وقت کافی می گذاشتن. 
نکته مهم این پست اصلا بحث اشتغال خانمها نیست که دوستان جبهه گیری می کنن نکته مهم وهدف از این پست فقط همینه.... در صورت اشتغال فرزندانتان را فراموش نکنید. برایشان وقت بگذارید.همین.
ما در این پست با یک نوجوان ۱۳ساله در بحرانی ترین سنش طرفیم. دختری که سابقه افسردگی دارد نه با یک جوان۲۵ساله. شما باید تفاوت انها را درک کنید در آنصورت معنای توقع را درک خواهید کرد.

۲۷ دی ۹۵ ، ۱۱:۳۷ زهرا بانو
از دیشب مغزم داره سوت میکشه
خودزنی دختران در مدارس
تیغ کشیدن به دستاشون و آروم شدن با درد و خون
خدایا به کجا میخواهیم برسیم
افسر راهنمایی ماشین رو متوقف میکنه بابت خلاف و بعد با کمال پر رویی میگه 120 تومن جریمه میشه اما 20 تومن بده به من و برم
و چقدر خوشحال میشم که دل همسرم تاب این رفتار رو نمیبره و بالاخره زنگ میزنه به بازرسی ناحا حتی اگه کاری هم نکنن
این روزها و با این اوضاع قلبمون تحت فشار خدا به آقامون حضرت ولی عصر صبر بده
پاسخ:
بله متاسفانه خودزنی در مدارس دخترانه دیگه داره عادی میشه.در واقع یه جور اعتراض به محیط هست این محیط میتونه خانواده باشه میتونه مدرسه باشه
مهم نیست؟ اوضاع مادر حادتره ظاهرا...

همیشه فکر میکنم بر اساس این تفکرات ظاهری باید یک نسل فدا شود تا یک نسل بارور گردد
در حالیکه در نظام خلقت پرورش یک نسل عین بقا است
پاسخ:
در حال حاضر باید به داد نسل ها رسید. نسل گذشته،حال،آینده.


 چقدر سخت و غم انگیز!

هنر خانم ها، این است که اهتمام جدی در پرورش نسلی پاک و تربیتِ فرزندانِ عاقل و فهیم و سالم داشته باشد. 
مادر باید نسلی را بپروراند که لبریز از محبت های مادرانه باشد و محصول تربیتی غیر از آغوش گرم خانواده و محبت مادر نباشند.


پاسخ:
بله درست می فرمایید
۲۶ دی ۹۵ ، ۰۸:۳۹ زهرا بانو
سلام طهورای عزیزم
واقعا چرا به اینجا ها رسیدیم ، چرا باید اولویت زندگی خانومهایمان کار باشد و خودشان
چرا پس ازدواج میکنند و بدتر از ان بچه دار میشوند که بعد نه حوصله بچه را دارند نه زندگی و نه شوهر
میشناسم زنی را که نه نیاز مالی دارد و نه هیچ کشگل دیگری اما حاضر به ماندن در منزل نیست ، دخترک سه ساله اش افسرده است از بدخلقی مادری که نه بازی میکند و نه میخندد و نه پارک و .... افسرده است از مادری که یا نیست یا وقتی هست همش سرش درون گوشیش هست
پاسخ:
سلام عزیزم. تفکر سخت و خشن و بیرحم فمنیسم که تا مغز استخوانمان نفوذکرده و عادت کرده ایم تا با پوشش ها و توجیهات رنگانگ منطقی و حتی شرعی جلوه اش دهیم
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** **** ****  ***** ** ***** ******* ***** ***** *** ******* ********* ****
** ****** **** ****** **** ******* ***** ** ***** *** ***** ****** *** ** ***** ***** **** *** ****** ***** ** *** ** ******* ***** ** ** ******* ***** **** ***** ***** ***** **** *** ** ******* **** *** **** *** ***** ** ** ****** *** ******* ** ** **** **** *** ****** ** ** ***** **** ****** ***** ********** **** * ****** ****** *** ****** ** ** ** ** ****** * ** **** *** ** **** **** ****** ** *** **** ******
**** **** **** **** ** ***** ** ***** ****** ** ***** ***** ** ******* ****** *** *** ***** ** ***** **** **** ** ***** *** ** ****** ******* ***** ***** ** ***** *** * ***** **** ****** *** *** ** *** ** **** ** **** ***** ***** ** **** ********* ** *** *** **** *** * *** ***** ***** *** **** *** *** ***** **** *** **** **** ***** **** ** ** ******
**** **** ** ** **** ******* *****  

پاسخ:
سلام عزیزم. واقعیت اینه که بهترین روش برای برآورده کردن خواسته تون ، حفظ آرامش و جلب نظر همسرتون هست . به همسرتان بگویید که انگیزه تون از نزدیک مادر بودن چیه. بهشون بگید که با کمک به آنها برکات زیادی وارد زندگی تون میشه شاید چون ایشون مدت طولانی در اون محله زندگی کردن تحمل شلوغی محلات پایین تر رو ندارن یا مثلا به محل کارشون دوره یا ترافیکش زیاده سعی کنید به قول معروف با یک درک دوجانبه ، با زبان آرام و محبت باهاشون صحبت کنید
کمی غلو.داشت 
مادر منم کارمند بود
مظمئنا هیچ زنی بدش نمیاد تا نه صبح بخوابه...اگر این مادر کار میکنه بخاطر رفاه بچه هاشه...ایشون هم نتونست مدیریت کنه...هم اینو باید به بچش متوجه کنه که کار کردنش بخاطره رفاه بچشه...اون مادر خانه داریم که چهارچشمی مراقب بچشه تا کیک بیرون نخوره که مواد نگهدارنده داره تا هوش بچش پابین نیاد،دنبال این نیست که یه دختر خونه دار تربیت کنه...میخواد بچش یه ادم موفق بشه...یه دکتری مهندسی چیزی...پس یعنی کار این مادرم اشتباست؟دیگه وقتی قراره دخترتو خونه دار بار بیاری چه اهمیتی داره شاگرد اول کلاس باشه یا نه؟درضمن همه اقایونم مثل شوهران کاربرایه این سایت نیستن...بعضی  وقتا لازمه زن مستقل باشه...من اگه دختری داشتم دوس داشتم دختر اول یک همسر و بعد یک مادر و درنهایت حتما یک انسان موفق باشه...نمیگم خانه داری بده...اما خودم دوس دارم کار هم بکنم...نه هر کاری...کاری که دوسش داشته باشم...
پاسخ:
ولی غلو نبود. تازه فقط یک نمونه بود. نمونه ها از این دست ابدا کم نیستند. از دختر ۱۴ ساله ای گرفته که می گوید مادر م معاون دبیرسنان است هیچ وقت برای من و خواهر ۱۱ساله و برادر۴ساله ام ناهار درست نمی کند همیشه می گوید همین که وقت می کنم شام بپزم کافیه برای ناهار همیشه باید زنگ بزنیم تا برایمان از رستوران غذا بیاورند. تا دختر ۱۳ساله ای که همیشه در مدرسه گرسنه است چون از بس از مدرسه کیک خریده،دیگه از هرچی کیکه بیزاره و مادرش هم فرصت لقمه درست کردن نداره. تا دختر۱۷ساله ای که مادرش برای جبران خلا کمبودش در خانه امکان استفاده از اینستا و تلگرام رو فراهم کرد و دخترک بیچاره دست آخر طعمه همین شبکه ها شد و مورد تعرض قرار گرفت و آخرش هم نفهمیدم که به مادرش گفت یانه تا.... و این قصه سر دراز دارد.
اتفاقا خوابیدن هیچ مادری تا نه صبح خوب نیست.من مادرش را میشناسم . خیلی هم نیاز مالی ندارند تنها انگیزه مادرش این بود که حوصله ام سر میرود. 
تربیت یک دختر باسواد هنرمند خانه دار که تحصیلات خوبی دارد وهمسرداری و مادری می کند مگر محل اشکال است؟نباید اینقدر با تحقیر از بزرگترین وظیفه زن که همسرداری و تربیت نسل است حرف بزنیم.مگر فقط لازم است مهندس ها هوش خوبی داشته باشند؟مردان بزرگ و تاثیر گذار کشور ما همه از دامان زنانی موفق و باسواد وفرهیخته بالیدند . زنانی که در سنگر خانه هایشان بهشتی و مطهری و امام خمینی و حضرت آقاو ...... را تربیت کردند همه خانه دار بودند. خانه داری نیاز به هوش سرشار، صبر فراوان،وقت کافی،همت بلند،تحصیلات عالیه ،اعتقاد راسخ و... دارد.

احسنت به درک بالای شما.یک زن باید اول همسرخوب ،بعد مادر فرهیخته و در نهایت یک انسان متعهد باشه.اما آیا مادر این دختر توانست نقش مادری اش را فدای کارکردنش نکند؟
همیشه گفته ام جامعه ما نیاز به زنانی دارد که وارد عرصه هایی شوند که ازعهده مردان خارج است. پزشکی زنان، پرستاری و شاخ هایی از این دست و همینطور معلمی. مشروط به آنکه درس خواندن و ورود به کار به وظیفه اصلی شان یعنی مادری و همسرداری لطمه نزند.


سلام بانو جان
فرمایش شما درست اما امثال من که درس خواندیم و بچه دار هم شدیم و ماندیم بین وظیفه ی مادری و این  حس فمنیسیمی که سال ها در ما نهادینه شده و هر روز وقتی موفقیت کاری و درسی دوستانمان را می بینیم و تنها موفقیت ما در خانه درست کردن غذای خوشمزه یا رسیدگی به بچه ها و همسر هست؛دچار یاس می شویم و دلسرد به خانه داری؛چه کنیم؟
قصد توهین ندارم اما تقریبا هر روز از خودم می پرسم کاری که من در خانه انجام می دهم را یک دختر بچه ۱۲ساله روستایی بیسواد هم می تواند انجام بدهد؛مادربزرگ هایمان هم انجام دادند حتی بهتر از من درس خوانده!پس نتیجه سال ها درس و تلاش من چه می شود؟بهتر نیست دخترها کلا درس نخوانند؟تا درس بخوانند و خانه دار بشوند؟
وضع مادرها بدتر از دخترهاست...هر روز درگیر این تعارض هستند.
پاسخ:
سلام عزیزم. قدری به خودتان زمان بدهید. بهترین کار این است. برای رسیدن، عجله کردن بدترین و غیرمنطقی ترین کار است. به جای آنکه با نگرانی به جلو رفتن دیگران نگاه کنید. بادقت به قدمها و گامهایی که برمی دارید نگاه کنید. کافیه فقط فکر کنید. وقتی همسر شدید و بعدتر وقتی مادر شدید دیگر بزرگترین رسالت شما خوب همسرداری و تربیت نسل است. حالا اگر درس خواندن را هم در کنار این وظایف دوست دارید ، صبر کنید. صبر کنید تا فرزندتان روزهایی را که عمیقا به وجود و حضورتان نیاز دارد سپری کند. وقتی فرزندتان پا به پیش دبستانی گذاشت دیگر وقت و فرصت کافی دارید تا ساعاتی را که در خانه نیست مشغول درس یا هر کار دیگر یا حتی کار بیرون بکنید. دقت کنید مساله این است که هر کاری که می کنیم نباید فراموش شود که وظیفه و شغل زن اول همسرداری و بعد تربیت فرزند است و اگر قرار است زن شغل اجتماعی سومی بپذیرد باید دقت کند تا به وظیفه و شغل اصلی او خدشه وارد نشود. 
خانه داری فقط شستن و جارو کردن نیست اگر تین باشد حرف شما کاملا متین است این وظیفه را هر کسی می تواند انجام دهد . خانه داری اما ، یک علم است . علمی که کمکت می کند چطور نسل تربیت کنی. چه کسی جز شما بعنوان یک زن چنین قدرتی دارد. آنهم نه هر نسلی. نسلی که فریاد حقانیت و حق طلبی و استکبار ستیزی و ظلم ستیزی را سردهد. نسلی که زمین را از صدای لااله الاالله پر کند. نسلی که ذخیره اصحاب آخرالزمانی امام عصر باشد. نسلی که دنیا را تکان دهد. اگر اینطور نگاه کنی آنوقت اینقدر با شرمساری از شغل مقدست حرف نمی زدی. یادت باشد که تو قرار است خدیجه باشی، همان بانوی خانه داری که محکم و استوار پشت همسرش ایستاد و دختری را تربیت کرد که غیرتمندتراز هر مردی از ولایت همسرش دفاع کرد حتی پشت در و دیوار.
یادت باشد تو قرار است فاطمه باشی . همان بانوی خانه داری که  نسلی را تربیت کرد که طومار یزیدیان و معاویه صفتان را در صحرای غربت کربلا در هم پیچید. 
تو قرار است زینب باشی همان بانوی خانه داری که کوچه به کوچه و شهر به شهر فریاد ستم ستیزش گوش تاریخ را نشانه رفت.
تو قرار است پایت را بگذاری جای پای آن بانوی خانه داری که خمینی را تربیت کرد تا ظلم ستمشاهی را پایان بخشد
تو قرار است مثل آن بانوی خانه داری شوی که نسلی را پرورش دادند که در ملکوت آشناترند تا زمین. همانانی که مدافعان حرم می خوانندشان.
حالا بگو این ظیفه مهم از عهده کدام دختر بیسواد و ۱۲ساله برمی آید.
خودت را باور کن بانو... 
۲۵ دی ۹۵ ، ۱۸:۲۸ .. مَروه ..
امثال من باجی؟
خدا امیدت رو ناامید نکنه...
ان شاء الله که سربلند بشیم...با دعای شما بزرگترا
پاسخ:
ناامید نمی کند. وسط تمام ناامیدی ها، این تنها امیدی است که دارم.
درد سنگینی می کند.سخت است دوام آوردن...

ناله را هرچند می خواهم که پنهان برکشم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن....
۲۵ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۸ گلِ بهاری
دخترک بیچاره :(

کاش حواسمون بیشتر به امانتهای الهی باشه
پاسخ:
سلام عزیزم. گلی خانوم خوبه بهتر شد
پناه بر خدا...

کاش این دعا دعای همیشه مون باشه: واستعملنی لما تسالنی غدا عنه
۲۵ دی ۹۵ ، ۱۳:۲۹ زهرا شیرازی

دلم سوخت به حال دخترک :(

من بااینکه کارمندم اما تمام تلاش خودمو میکنم که کم نذارم. شبها یک ساعت فقط وقتم برای اماده کردن کیف بچه ها و تغذیه هاشون میذارم. غذای خونگی و گرم بخورن. حتی اینکه شوهرم بدون صبحونه سر کار نره.

میشه کارمند بود اما مادر خوب هم بود

و برعکسش میشه زن خونه دار بود اما باز هم برای بچه ها کم گذاشت

خدا خودش کمکمون کنه

پاسخ:
بله صددرصد با فرمایش شما موافقم. بی کم و کاست.اما...
۲۵ دی ۹۵ ، ۱۳:۱۷ بانوی شیعه
سلام
خیلی غم انگیز بود!
من هم بشدت با کار کردن خانم در بیرون از منزل مشکل دارم ولی همیشه یه سواله که جوابشو نیافتم! اینکه خانمهایی که شغلهای حساس دارن که آقایون از عهده شون بر نمیان مثل مامایی چکار باید کنند؟؟
پاسخ:
سلام عزیزم. این خانمها اصلا واجبه که به حرفه شون برسن ولی بازم باید یادشون باشه اولین وظیفه زن خوب همسرداری کردن و تربیت فرزند است
۲۵ دی ۹۵ ، ۱۳:۱۲ .. مَروه ..
الهی بمیرم
حسش رو میفهمم
دو سه سالی چنین وضیعیتی داشتم
خیلییی سخت بود خیییلی
و این بچه چنان اسیب هایی میخوره که هییچکس هییییچکس و شاید هییچوقت جبران نشه...
تازه با این طرز تفکر مادرش که واقعا واااای بر او
مادر من ناچار بود
اون مادر کلی کار میتونه بکنه خودشو سرگرم کارهای خوب کنه
چه میدونم...
خداکنه ما اینطوری نشیم
میفهممش مادره رو
یه سره تو خونه بودن هم واقعا کسل کننده میشه ها...اگر چه من تو خونه بودن متاهلی رو تجربه نداشتم هنوز ولی میفهمم که سخته
اما خب که چی...ازدواج کرده پذیرفته...مادر شده...اون الان وظیفه اش اینه مادری کنه...میتونه بیشتر برای خودش و بچه هاش وقت بذاره...
اون دختر چندسال دیگه بیچاره میشه واقعا دیدم که میگما...
هیچکس نمیتونه اینهمهخلاهای روحشو جبران بکنه
تو زندگی مشترک هم کلی سختش میشه بچه...


هی خداا...چقدر بده ما سر پست هامون نمیمونیم...
چه بد سربازی کردیم برا صاحب الزمان..عج
پاسخ:
دور از جانتان عزیزم.
امید ما به امثال شماست. حالا که دیگر اوضاع فرهنگی و سیاسی جامعه کارد را به استخوانم رسانده می گویم که ، امید م به امثال شماست. امروز و همین جا وصیت می کنم به همه شما که به حق و حرمت خون شهدایمان قول بدهید که حتی سر سوزنی از آرمانهای انقلاب کوتاه نیایید.
دلم برای این دختر میسوزه

اما خوب که نگاه میکنم وضع مادرش خیلی وخیم تره...

بیش از دخترش نیاز به درمان داره...

و اینها دردهای جامعه ی ما هست...
پاسخ:
بله درست فرمودید این مادر خودش نیاز به بررسی داره
۲۵ دی ۹۵ ، ۱۳:۰۶ اردیبهشت ..
سلام
عالی نوشتید بانو.بسیار قابل تامل.
پاسخ:
علیک سلام محبت دارید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">