نحوه برخورد زن با همسر
از ازدواج مان چند روزی می گذشت . یکی از کارهای آقا سید جاری کردن خطبه عقد بود. آن روز هم رفته بودند برای همین کار . من در خانه تنها بودم از تنهایی نمی ترسیدم اما نمی دانم چرا رفته رفته با تاریک تر شدن هوا از یک طرف و دیر کردن آقا سید از طرف دیگه دچار ترس عجیبی شدم.خواهرشوهرم هم منزل نبود و از آنجاییکه تلفن هم در دسترس ایشان بود امکان تماس من با آقا سید مقدور نبود .آن سال هم من تلفن همراه نداشتم تا بتوانم تماس بگیرم. عقربه های ساعت ٬ عدد ۱۰ را نشان می داد. دیگر طاقتم طاق شده بود عجیب ترس توی دلم افتاده بود. دستم به جایی بند نبود . فکری به سرم زد. چادرم را سر کردم و راهی منزل عمه آقا سید شدم . عمه ایشان دقیقا دیوار به دیوار ما بود. عمه که در را باز کرد یهو زدم زیر گریه. "آقا سید هنوز نیامده خیلی دیر کرده٬ می ترسم اتفاقی افتاده باشد." عمه مهربون منو به داخل دعوت کرد دلداری ام داد . از منزلشون با آقا سید تماس گرفتم اما موفق نشدم باهاشون صحبت کنم. دست از پا درازتر به خونه برگشتم. نیم ساعت بعد آقا سید خسته ودرخود فرو رفته اومد خونه هنوز نیامده تو ٬گفت "ببخشید دیر شد من باید ۴٬۵ ساعت پیش می آمدم اما سوالاتی داشتند و من باید پاسخ می دادم نشد که زودتر بیایم."نگاهش کردم سعی کردم تمام نگرانی ام را مخفی کنم . گفتم" دلم برایت تنگ شده بود..."
زن باید بداند که بامردی که بعد از ساعتها بیرون ماندن از منزل به خانه برگشته چگونه رفتار کند. وقتی مردی درگیر مشغولیات ذهنی است گاها" کم حرف می شود زن مرتب سوال می کند ٬ چی شده؟ چرا ناراحتی و مرد می گوید خوبم ٬ چیزی نیست. در این مواقع تنها چاره اینست که همسرش را تنها بگذارد تا برای مشکلاتش چاره ای پیدا کند.در این موقع بیشتر از هر زمانی مرد نیاز دارد که همسرش سرحال و شاد باشد٬ زیرا آسانتر می تواند از درگیری های فکری خود رها شود.
برخلاف مردها یک زن نیازمند صحبت در مورد مشکلاتش است ما با آگاهی از تفاوت هایمان و احترام به این تفاوت ها می توانیم آرامش خود را حفظ کنیم.