فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

هر امری هست بفرمایید ، همه جوره در خدمتم !!

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۳ ب.ظ

زن حدودا" 35 ساله بود . صاحب دو دختر باهوش و زیبا . مشکل این بود که دختر بزرگتر که تصادفا" باهوش تر و زیباتر هم بود شرایط خاصی داشت . همین شرایط خاص باعث شده بود که زن ، پریشان و سردرگم شود. 

زن دردمندانه تعریف می کرد : هستی بداخلاقی می کند . انگار اصلا با من سازش ندارد . سلیقه مرا قبول ندارد . حال و حوصله شنیدن حرفهایم را ندارد . هیچ بهایی برایم قائل نیست  . تلاش می کنم در برابر رفتارهایش صبوری کنم اما وقتی بی ادبی هایش را می بینم سخت آزرده می شوم . هر وقت در موضوعی نظر می دهم با تندی می گوید : اصلا تو چی می گی ؟ تو که نمی دونی . 

برایم قابل باور نبود . من هستی را می شناختم . دختر بسیار مودب و موقری بود . تازه وارد کلاس چهارم ابتدایی شده بود و دوست داشت در آینده یک خانم دکتر بشود . اما انگار این شناخت های من از او کاملا" سطحی بود . در وهله اول برای دانستن ریشه ی این مشکل نیاز به دقت بیشتری بر احوال و روحیات هستی داشتم . چیزی که بعد از یک مدت کوتاه دستگیرم شد این بود که هستی با وجودیکه دختر زیبا و باهوشی بود اما هیچ دوستی نداشت . در اردوهای مدرسه و همین طور زنگهای تفریح دختری گوشه گیر و تنها بود . هیچ اشتیاقی برای همبازی شدن با همسالانش نداشت . کم کم فهمیدم که هیچ اعتماد به نفسی در این دختر وجود ندارد . وقتی به روابطش با مادرش که اتفاقا زن بسیار مهربان و دلسوزی بود توجه کردم به وضوح نوعی عدم  احترام و توجه به مادرش در تمام رفتار و سکناتش موج می زد . خشمی فرو خورده در چهره اش نمایان . 

من به اندازه کافی هستی را شناخته بودم و حالا لازم بود که به شکل کاملا نامحسوس رفتارهای مادر هستی را بررسی کنم . خیلی جالب بود چون من متوجه شدم ریشه این مشکل نه در هستی که در مادرش است .

زنی بسیار مهربان و دلسوز که حاضر است هر کاری از دستش برمی آید برای اطرافیانش انجام دهد . او آشپز بسیار ماهری بود . وقتی مادرشوهرش از او می خواست که برای آش رشته ی نذری اش 5 کیلو پیاز بخرد ، پوست بکند، خرد کند و بعد طلایی کند و سپس مسئولیت پخت آش نذری را به عهده بگیرد ؛ با اینکه می دانست انبوهی از کار و مسئولیت مربوط به خانه به دوشش هست که باید انجام بدهد ، اما نمی توانست به مادرشوهرش "نه" بگوید و خواسته او را با مشقت فراوان انجام می داد. وقتی دوستش از او خواسته بود که برایش یک شیشه کوچک روغن بادام بخرد با اینکه می دانست مدرسه ی دخترانش در شرف تعطیلی است و باید آنها را زیر باران شدید پاییزی به خانه برساند ؛نتوانست به دوستش "نه" بگوید و زیر باران دوان دوان رفته بود و روغن را خریده بود . وقتی شوهرش به او گفته بود که دوست ندارد چادر سرکند و باید مانتویی باشد و جلوی دوستانش آرایش داشته باشد با اینکه از انجام این کار متنفر بود اما نتوانست به شوهرش "نه" بگوید . وقتی مادرشوهرش چادر سرکردن هستی را دیده بود و حسابی مسخره اش کرده بود نتوانست از حق دخترش دفاع کند و سکوت کرده بود . وقتی از او خواسته بودند که تا تجریش برود تا کارهای بیمه برادر شوهرش را انجام دهد با اینکه می دانست رفتن به آنجا برایش خیلی وقت گیر و ناراحت کننده است ، رفته بود . وقتی .... وقتی ..... 

مادر هستی از این دست " وقتی " ها زیاد داشت . خیلی زیاد . در واقع هستی شاهد مادری بود که هنر " نه " گفتن نداشت . مادری که همیشه از انجام کارهای زیاد خسته و درمانده می شد اما دم نمی زد . مادری که از اینهمه سرخوردگی مرتب گریه می کرد . مادری که اعتماد به نفس نداشت . مادری که نمی توانست برای خودش تصمیم بگیرد .تصمیمی که به نفع خودش و بچه هایش باشد . واقعیت این بود که اتفاقا" هستی مادرش را خیلی دوست داشت . اما از اینکه مادرش را این طور می دید بی نهایت ناراحت و شرمنده بود . او مادری را دوست داشت که در عین مهربان بودن ،قاطع باشد. مادری که بتواند حق خودش را بگیرد . مادری که به خودش اعتماد داشته باشد . مادری که به جای گریه کردن دنبال راه حل باشد . مادری که مدیر باشد . مادری که دارای مقبولیت اجتماعی باشد .در غیر اینصورت هرگز او را الگو قرار نمی دهد .مادر ضعیفی که مرتب به جای حل مسائل به گریه پناه می برد ، مادر موفقی نخواهد بود . هستی هرگز مادرش را تایید نمی کرد و هرگز سلیقه ی او را نمی پسندید . او به مادرش اعتماد نداشت و از اینکه می دید مادرش همیشه از موضع ضعف با دیگران برخورد می کند بی نهایت عصبانی بود .

تلاش بی وقفه ام را برای بهبود شرایط مادر هستی شروع کردم . تلاش کردم تا به او بفهمانم مجبور نیست مطابق میل همه رفتار کند . مجبور نیست تا همه را از خودش راضی نگه دارد . چرا که این کار عملا" غیرممکن است . اما ... متاسفانه هرگز موفق نشدم . مادر هستی تمام آنچه من می گفتم را می پذیرفت و قبول داشت . او دوست داشت تا بهتر شود اما هیچ تلاشی برای بهبود خودش نکرد. او هنوز هم همانطور رفتار می کند . هستی بسیار عصبی است و این مسئله به مدرسه هم کشیده شد . شرایط هستی روز به روز حادتر می شود . 

اگر مادر هستی برای بهبودی اش ، به خودش کمک می کرد شاید شرایط هستی اینقدر وخیم نمی شد. شاید .... 

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۲
سیده طهورا آل طاها

اعتماد به نفس

نظرات  (۴۱)

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام بانو خوبی 
***** *** **** ***** **** ********* ***** ***** **** ***** *** ****** **** **** *** ** *** **** **** ***** **** 
*** ** **** **** *** 
***** ******* **** ** 
***** ***** **** * ******* ***** **** 
**** ***** ******** *** *
*** **** *** **** ** ****** ********* ** **** **** * ****** ** *** ***** *** *** **** *** **** **** **** *** ****** ********* **** ** ***** **** * ******* * **** ****** ***** ** ****** 
**** ** *** ***** ******* 
*** ********* *** ***** ** ** *** ***** ******* 

*** **** ** ******* ** *** **** **** *****

*** **** 

پاسخ:
سلام عزیزم . به هر حال باید رضایت پدرومادرتون رو کسب کنید ضمن اینکه باید حتما در مورد ازدواج با این افراد و بچه هایی که حاصل این ازدواج هستند و اینکه آیا اصلا می تونید بچه داشته باشید یا نه و اینکه شرایط زندگی با این افراد به چه شکلی هست اطلاعات کافی داشته باشید . روی این مسئله عمیقا فکر کنید و از روی احساس تصمیم نگیرید . گاهی پشیمان شدن ضربه های جبران ناپذیری داره . من گمان کنم پدرومادر شما حق دارند که روی این مسئله وسواس به خرج بدن . 
۰۱ آبان ۹۴ ، ۱۲:۴۷ من عاشق زندگی با طلبه ام
 سلام. قلمتون پایدار
اکثر مطالبتون رو مطالعه کردم 
عالیییییییییییییییی
پاسخ:
سلام . موفق باشید
سلام سیده بانوخوبی خواهر چقدر خوشحالم دوباره بعد مدتها اومدم وفیض وافر بردم از مطالبت...سایه ات مستدام،خواهر جان من مدتیه باشوهرم تندخو شدم،اوایل اینجوری نبودم دوباره صدامو پیشش بردم بالا از ناراحتی وعذاب وجدان دارم میمیرم،منتظرراهنمایی هات هستم خواهری چکارکنم نرم خوبشم،البته اینم بگم یه کم ازمامانم یاد گرفتم،یعنی مادرم بعضی وقتا با پدرم تندخومیشد! راستی خواهری اقای ماهم سادات ال طه هستن ها! نکنه خواهرشوهرمایی خبر نداریم!  
پاسخ:
علیک سلام عزیز دلم . خب چرا این کارو می کنید ؟ بنده ی خدا چه کار کرده مگه ؟ اما گاهی برای همه ما پیش میاد . بعضی وقتها هم چون خانمها نزدیک به ایام های خاصی هستند دچار این بحران ها می شوند . عصبی و زود رنج می شوند . بهتر هست که همین الان یه پیامک محبت آمیز و عذرخواهی براشون بفرستید و از دلشون در بیارید . به همین سادگی . 
ممنون از راهنماییتون،خیلی آرامش بخش بود...چله را شروع کردم و نماز را هم خواندم...التماس دعای فراوان دارم برای خواهر کوچیکتون دعا کنید..توی عزاداریها...به حق فرزند فاطمه زهرا خدا کمکم کنه...یک دنیا ممنون
سلام بانو
توی یکی از کامنتا خوندم مشاوره تلفنی میدین،منم میتونم باهاتون صحبت کنم؟؟اگه بخوام بنویسم طومار میشه اخرشم نمیتونم حرفم درست برسونم،احتیاج ب راهنمایی کسی مثل شما دارم واقعا
پاسخ:
سلام . عزیزم شماره تلفن من در فضای حقیقی به دست کسانی است که یا به واسطه ی کسی شماره را گرفته اند و یا خودم داده ام امکان اینکه شماره را در فضای مجازی عمومی کنم نیست . تصور کنید چه اتفاقی می افتد . سعی کنید با آرامش و حوصله بنویسید ان شاالله در خدمتم
سلام عزیزم  ممنونم خیلی جوابتون ارومم کرد
پاسخ:
سلام...
کاش اُفــتد به دلــش خواهــر خودرا نَبــرد

یا اگربـــُرد دِگر دخـــتر خود رانــَبرد

چندوقــتیست خدایا که پـــسر دارشــده
یارب ای کاش علــى اصــغر خــود رانــبرد..

الســلام عَلــیک یا ابـا عـــبداللّٰه (ع.).
التــماس دعـــای ویــژه
سیده عزیز حالت چطوره؟
ماه محرم فرارسید .شرمندتم .بازم اومدم باروسیاهی ازت خواهش کنم منو وهمه مثل من ها روکه منتظر هستیم دعاکنین..دعاکنین برای حداقل یکبارهم شده صدای گریه فرزندمون توهونه هامون بپیچه.دغاکنین برلی یکبارم شده خدالیاقت بغل کردن فرزندروبهمون بده..
طهورا جان دعا کن برامون..
دعاکن درحسرت پدرومادرشدن عمردنیامون به سرنرسه..
اشکام نمیذاره ازخسرت خودم ومنتظرای مدل خودم برات بگم..
سیده عزیز دعذمون کن...
سلام 
پاسخ:
خواهر بهاری ام سلام 
  . از خدا می خواهم که اگر فرزند شما صالح و سالم خواهد بود و اگر صلاح دنیا و آخرت شما در داشتن فرزند است ، به مدد دعای کوچکترین سردار امام حسین ، علی اصغر خداوند دامن شما را به داشتن فرزندی سالم و صالح سبز کند . ان شاالله .
۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۸:۵۶ طلبه آینده
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام بانوی مهربانم
قصد سفر به کربلا را دارید؟
التماس دعا از ته قلبم التماس دعا دارم
راستی بانو جان الحمدلله پدر و مادرم به وطن بازگشتند یادتون هست گفته بودم حج واجب رفتند
** **** ***** *** ** ***** ***** *** ***** ** *** ***** ** ***** *** ** **** ***** ** ***** ** ** ** ***** *******
**** ***** ******
شروع ماه محرم عزاداری سیدمان ابا عبد الله هم تسلیت باد
دوستتان دارم زیاد
یا علی
پاسخ:
علیک سلام گلم
نه ... آخ کبابم کردی . شما دعا کنید شاید به حرمت دعای شما نیم نگاهی هم به کنیزان در خانه شان کنند. این خاندان ، خاندان فضل و کرم و بخشش هستند . در رسم این خاندان نیست که گدایی را دست خالی از در خانه شان رد کنند. 
خدا رو شکر . ای وای از 36 خانواده ای که هنوز چشم به راهند . خدایا .... مفقودالاثرهای ما گواه صادق مظلومیت مایند . شهدای منا ، در وادی غربت از دنیا رفتند درست شبیه امام غریب که غریبانه رفت . شهدای منا ، تشنه از دنیا رفتند درست مثل اباعبدالله که تشنه رفت . فقط میان آنها و ارباب ما یک فرق است آنها با لباس سفید بودند و ارباب ما بی کفن ...
نه صبورا هنوز به آن توانایی نرسیده . بله درست حدس زدید
دل به دل راه داره عزیزم به پدرومادرت سلام برسون و زیارت قبول بگو . به خاطر داشتن شان شاکر باش . خیلی از دخترها این روزها دیگر خانه شان به حضور پدرومادرشان گرم نیست . ان شاالله خدا سایه آنها را به سر شما مستدام کند و شهدای منا را غریق رحمت بی کرانش کند
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

با سلام دوباره

****** ** **** **** ****

***** ***** ***** ****** *** ****** ***** **** **** **** ***** ******* ****

****** ***** *** ** *** ***** ** **** **** **** ** **** ****

*** ***** **** *** * **** ***** ** **** ** **** ** * *** *** ** ****** **** **** ******* *** **** ***** **** *** *** * ***** *** ***** ** ** *** *** **** ***

** ** *** * **** ****** ***** * *** *** *** ** ***** ***** ** ****** ** ****** ***** *** **** ****

** *** **** ***** ******* ****

**** *** ***** ** *** *** ****

***** ******* ****** ** ******* **** **** *** ****** ***** ***** **** *****

****** **** *** ***** ****

*** ** **** ****** ****** ** ***** ****

******* *** **** ***

*** ** **** **** *** *** ***** *** *** ** *** ******

**** ***** **** * ***** *** ****** * ***** ******* **** ******

**** ****

** *** ***** ***** **** ** ** *** ***** ** *** **** **** ** *** ****** ***** **** * ***************** ** ******* **** ***** ******* ** ****

*** *** *** **** *** **** *** ***** ********* *** *** ** ***** ********** **** *** **** ************* ***** ** ********** ** **** ***** ***** *** ** **** * ***** **** ** *** **** * ***** **** **** ******* ** *** **** ** ******* ****** ***

** **** ***** ******* ****** * **** **** ** ****** **** * **** ***** ** *** **** *** ** ***** ***** **** ****** *** *** ****

****** ****** **

****** **** ***** ******

***** **** *** ***** **** *****

****** **** ****

**** ****** ** **** ** **** ******* ** ******

****** ** ***** ***** ****

پاسخ:
بله من کاملا متوجه شرایط شما هستم . در پاسخ کامنت قبلی هم عرض کردم خدمتتون توصیه به جدایی در وهله اول اصلا نمی کنم هیچ کس نمی کنه . شما همون نماز رو بخون بعدش با ایشون صحبتهایی که گفتم انجام بده و حرفهای ایشون رو بشنو . بعد هم حتما یه چله حدیث کسا به اضافه مداومت بر استغفار رو انجام بده بعد هم یه توسل بکن اگر بعدش دیدی باز هم نتیجه نگرفتی حتما با پدرومادرت صحبت کن تا اونها با والدین ایشون صحبت کنن . این مسئله شوخی نیست از کنارش راحت نگذر . در نهایت اگر باز هم خواستی و توانستی در این مورد با یکی از بزرگان اخلاق یا علمای شهرتون صحبت کنید و از ایشون کمک بگیرید . اما از حقوق تون کوتاه نیایید
۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۵ همسر سید علی ...
در کار ما انصراف نیست بانو ...
این یه اصل برای یه دختر جهادی ...
باشه ، عیب نداره، خودتون رو اذیت نکنید ، دیگه نیازی نیست ...
فعلا که مترجمم هم سرش شلوغه و دارم دنبال مترجم می گردم ...
در پناه حق

پاسخ:
چون دیدم خبری از آدرس نشدم احتمال دارم به دلیل گرفتاری مترجم فعلا منصرف شدید . ان شاالله که موفق باشید . جای همسرتون هم خالی نباشه
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

****** ***** **** ** ***** ***** *** ** *** *** *** **** *** ** ***** **** *****

** *** **** ** ***** ***** * ***** ** *** *** *** *** *** **** **** *** ****

** ** *** ** **** ***** ** ***** ***** * ***** **** ****** ****** ***

*** **** *** ** **** ****

****

پاسخ:
خداوند عزت مومن را از خانه ی کعبه هم با ارزش تر می داند . هرگز اسلام نگفته یک زن وظیفه دارد بسوزد و بسازد . برعکس زن حق دارد که عزتمندانه در خانه ی همسرش مثل یک ملکه زندگی کند . هیچ نیازی هم به استخاره نیست . اما برای اطمینان بیشتر اگر می توانید بایکی از علما در این رابطه صحبت کنید و از ایشان هم نظر خواهی کنید .
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهورا خانم خسته نباشید
یک سوالی دارم که شاید ارتباطی به موضوع نداره اما خواهشا جواب بدید ولی سوالم مخفی کنید تشکر
** ***** * ****** *** ** *** **** **
***** *** **** *** *** * ****** * **** **** *** *** **** **** ****
**** ** *** *** ** ***** ** *** ** ** *** ******** ** ***** ** ** **** ***** ****** **** **** *** **** ********** ** ***** ** ****** ** ****** **** ******* ***** **** *********** ** ***** ** ******** ** ** *** *** ** ****** ******
** **** ** ****** *** ** ** *** ** **** ******* ************ **** *** **** *** ** ********* ** ****** ** *** ** ** *** **** ** **** ** ****** ******* ***
*** ** ****** ** ****** ********* ****** * *** *** ** *** ** ********* ** ************ **** **** *** **** *** ***** ** ***** ***** *** **** **** ** ** ** *** **** * *** **** **** ** ** ***** ****
* *** ******* ** *** ****** ** *** ***** *** ****** **** ** ****** **** **** * *** ****** **** ** ** *** **** **** ****
** ****** ** *********** ** ** *** ***** ** ** ** **** **** * **** * ******* ** ** ******* **** **** **** * **** **** ** ********
** *** *** ** **** *** **** **** * ***** **** **** ** ** * **** **** **** ****** ****** *** * ** **** ** ***** *** ** ** ** ****
***** *** *** ** *** ***** *** *** ****** ***** ****
*** ** ** **** ** ** **** *** **** *** ****** ** ********** *** ** ***** ** **** ***** ****** ***** *** ** **** ** *** * *******
* ** *** ** ** *** ** *** ***** **** ** ***** ** *** ******* **** ***** * **** ** ***** **** ***
* *** ** ***** *** ******* *****
** ********
*** **** **** *** *** ** ***** ** **** *** ***** **** *** *** *** ** ***** ****** ** ***
** *** ***** **** *** ** ** **** *** ** ******* **** ** **** ****** **** ****** **** *** *** * ***** *** ** ****
**** *** ** **** **** **** *****
** **** ****
****** ******* ******
** ** **** *** ** ** ***** ** **** * ** ** *** ******* *** **** *** ** ***** ***** *** **** **** ****
*******
**** ****

پاسخ:
ستایش عزیزو مهربانم سلام . واقعیت این است که از خواندن کامنت شما به شدت ناراحت شدم . کاش به جای شما همسرتان کامنت گذاشته بود شاید بیشتر و بهتر می توانستم کمک کنم . کاش قبل از عقد ایشان تمام فکر هایش را می کرد و با احساس و سرنوشت شما بازی نمی کرد. اما این اتفاق افتاده و باید الان فکری کرد . اولین توصیه من به شمااین است که به محض دیدن این کامنت نمازی را که به شما می گویم بخوانید . این نماز به نماز استخاره مشهور است . قبل از تصمیم گیری های بسیار مهم از جمله ازدواج این نماز خوانده می شود . فایده این نماز این است که پنهان هایی برای شما آشکار می شود که قبل از آن ، نسبت بهش ناآگاه بودید . بعد از خواندن این نماز اتفاقاتی می افتد تا شما متوجه می شوید که کدام مسیر را انتخاب کنید . فقط کافیست به نشانه ها و علامت هایی که بعد از می بینید دقیق باشید . نماز دو رکعت است مثل نماز صبح. بعد از اتمام نماز به سجده رفته و 100 مرتبه بخوانید : اَستَخیرُ الله بِرحمته خِیرَتا" فی عافیه.
این یک نکته . اما مطلب بعدی اینکه اصلا و ابدا این مسئله را شوخی و بی اهمیت ندانید در وهله ی اول کاملا جدی و در فضایی کاملا" مودبانه و صمیمی و آرام بدون حضور دیگران با او در این رابطه مفصل و جدی صحبت کنید . دلایلش را بیشتر بدانید و بعد به او بگویید " من مطمئن هستم که می توانم خودم و تو را خوشبخت کنم . اما شما مطمئنی که یک دختر صرفا به دلیل پزشک بودن و زیبا بودن می تواند تو را خوشبخت کند ؟ یقین داری که می توانی به او اعتمادکنی ؟ یقین داری که او می تواند مادر مقید و خوبی برای بچه هایت و همسر شایسته ای برای تو باشد ؟ مطمئن هستی که اگر با یک دختر زیبا ازدواج کردی یکسال بعد ، زیباتر از او پیدا نمی کنی و دلت پر نمی کشد برای ازدواج با او ؟ مطمئن هستی که تمام خوشبختی و عاقبت به خیری تو در ازدواج با یک دختری است زیبا و پزشک است ؟ آیا تمام دخترهایی که هم زیبا هستند و هم پزشک توانسته اند شوهرشان را خوشبخت کنند ؟ از او بپرس " شما که چنین ملاک های ضعیف و کوچکی برای ازدواج داشتی چرا از اول با چشم باز انتخاب نکردی ؟فکر نمی کنی الان که یکسال و اندی گذشته و شما به حریم من و خانواده ام وارد شده ای برای این تصمیم گیری دیر است ؟ غرامت دل شکسته و حرمت خرد شده و غرور له شده و تحقیر من و خانواده ام چیست ؟ مطمئنی که با وجود این حق الناس بزرگی که به دوش داری می توانی تا پایان عمر خو شبخت و عاقبت به خیر باشی ؟ شما که مسلمانی بگو بدانم کجای احادیث اهل بیت آمده که الا و لابد تنها وسیله برای خوشبخت شدن یک مرد ازدواج با یک دختر زیبا و پزشک است ؟ 
به او فرصت بده که وقتی با احساس و منطق در پاسخ به این سوالات درگیر شد به شما پاسخ دهد . شما با آرامش به تمام پاسخ ها گوش کن . و در آخر به او تاکید کن که از حق خودتان در این مسئله کوتاه نمی ایید و حق الناس به گردن ایشان هست و تا پایان عمر باید با این مسئله زندگی کند .
بعد از این مسئله اگر همچنان به مطالبش تاکید داشت باید عرض کنم . هر چنداین مسئله تلخ و ناراحت کننده است اما شاید در ادامه زندگی با این مرد شری هست که خدا می خواهد به این وسیله آنرا از سر شما کم کند . بنا بر آیه قرآن که می فرماید : چه بسا چیزی که فکر می کنید شر شما در آن است در حالیکه خیر شما در آن است و چه بسا چیزی که فکر می کنید خیر شما در آن است حال آنکه شر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید . خواهر خوبم چنین آدمی فکر می کنی می تواند به شما وفادار باشد ؟ فکر می کنی می تواند در لحظات سنگین و سخت زندگی در کنار شما دوام بیاورد تا جاییکه به عنوان مرد زندگی تان به او تکیه کنید ؟ فکر می کنی می تواند فرد قابل اعتمادی باشد ؟ از کجا معلوم که بعد از ازدواج هزار بار نلغزد؟ از کجا معلوم که بعد از ازدواج تصمیم قطعی بر جدایی نگیرد در حالیکه یک بچه هم روی دست شماست ؟ و الی ماشاالله از این سوالات .. من نمی خواهم شما را به راحتی به جدایی سوق بدهم بر عکس ، توصیه من این است که بعد از نمازی که گفتم حتما همان جلسه ای که عرض کردم را با او بگذار و اگر نشد بدون اینکه بابت این کار به او التماس کنی و خودت را بیش از این بشکنی حتما با پدر و مادرت صادقانه مطرح کن . من عمق این مسئله را درک می کنم که چقدر ناراحت کننده است و چقدر والدینت رنج می کشد اما عزیزدلم رنج امروز با همه سختی اش به مراتب از مشکلات بزرگتر بعدی بهتر است . در اولین فرصت نمازی و بعد جلسه را با بگذار . اما برای گفتن به والدینت کمی صبر کن . چله حدیث کسا را از همین امشب شروع کن همین طور 1001 استغفار را هر روز بگو . تاکید می کنم حتما 1001 استغفار را بگو . بعد از 40 روز ، حتما یک توسل به یکی از معصومین داشته باش مثل امام جواد اگر باز هم دیدی نشد تا حرف من این است که شاید اصلا این ازدواج به صلاح شما نباشد . حتما بعد از آن به والدینت بگو تا آنها با پدرومادر همسرت صحبت کنند . ببین چه می شود . اما اگر در نهایت تصمیم به جدایی گرفتی ذره ای از حقوق نفقه ات کوتاه نیا. اصلا نگو من این پول را نمی خواهم به هیچ عنوان این اشتباه کودکانه را نکن . نگذار این کار عادت این آدم شود که هر سال با احساس کسی بازی شود و بعد به سراغ دیگری برود بگذار بداند که هر کاری تاوانی دارد که باید آنرا بدهد. 

سلام طهورا سادات جان.

این روزا به شدت ذهنم درگیر این مسپله است و مدام فکر میکنم چقد باید تغییر کنم تا بتونم فرزند توی راهمون رو درست تربیت کنم.خیلی سخته واقعا.خیلی نگرانم .

یه خواهش از شما و همه دوستان که اینجارو می خونن دارم.دعاکنید یه موقعیت خوب برای طرحم توی تهران جور شده قبولم کنن.این مدت دانشجویی خیلی شب ها کشیک بودم و خیلی روزها تا دیروقت بیمارستان بودم.وبقیه روز رو هم مشغول درس خوندن و امادگی برای امتحانات و کارهای پایان نامه.

از روی شوهرم شرمندم که نتونستم اون جور که باید و شاید به خودش و زندگیمون رسیدگی کتم.الان هم این قوانین سخت وزارت بهداشت مارو موظف میکنه که نزدیک دوسال همسرم و خونه زندگیمونو بذاریم و بریم در مناطق محروم طبابت کنیم.تهران طرح گذراندن هم پارتی میخواد.خیلی دعام کنید بتونم با این شکم باردار از روی شوهرمم شرمنده نشم و بتونم تهران بمونم.واقعا تنها شهرستان رفتن واسه خودمم سخته.شوهرمم طفلک چیزی نمیگه ولی می فهمم تا حالا هم خیلی سخت بهش گذشته.از همتون التماس دعا دارم عزیزان

پاسخ:
سلام پرنسس عزیزم . ان شاالله که به سلامتی و مبارکی باشد. اما بهتر نیست یه مدت تا وضع حمل مرخصی بگیرید ؟ شرایط هم به لحاظ جسمی و هم روحی در زمان بارداری باید توام با سلامتی و آرامش بدور از تنش و استرس باشد. شرایط نامساعد روی فرزندتون اثر منفی می گذاره شما الحمدلله تحصیلکرده هستید و این مسائل رو بهتر از من می دونید من در محضر شما درس پس می دم . شما الان باید بدونید که در زمان بارداری رفت و آمد مکرر به شهرهای آلوده خصوصا تهران عاقبت خوشایندی به لحاظ ریوی برای بچه خطرناکه .به هر حال امیدوارم در بهترین شرایط فرزندتون را به دنیا بیارید .
۱۹ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۰ همسر سید علی ...
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام بر بانو طهورا سادات 
ببخشید متنها رو نوشتید ؟
این ایمیل بنده هست 
***********************
اگه زیاد نیست تو وبلاگم هم تو قسمت نظرات می شه گذاشت ...
ممنونم 
پاسخ:
سلام عزیزم . من مرتب سر می زدم ببینم آدرس ایمیلتون رو گذاشتید یا نه . تا آخرین لحظات پنجشنبه هم منتظر بودم اما دیدم خبری نشد فکر کردم شاید منصرف شدید برای همین اصلا متن رو ننوشتم . خصوصا وقتی دیدم دیروز هم خبری نشد مطمئن شدم که منصرف شدید. 

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهوراجان 
** ***** ******* *** ****** *** *** **** * ***** **** *** **** *
*** ****** **** *** ** *** ** **** ***** ***** ** *** **** ********* ***** ***** **** 

**** ****** *** ***** ***** **** ***** **** ****** ** **** ***** *** *********** *** * ******* ***** *** * **** ****** **** **** ** ***** ****** * *** **** ***** ** ***** 
******* ***** *** ******** * *** ****** ** **** **** **** ***** ****** ***** ***** **** *** ****
حذف کنیدا
پاسخ:
سلام . معلوم می شود وسوسه ی شیطان کارساز شده . شما آن چهار سال تصمیم درستی گرفته بودید اما همت شما آنقدر بالا نبوده که در برابر وسوسه های خناسانه ی شیطان تاب بیاورد. شما آن شب در آن عروسی صدای موسیقی را شنیدید و لذت بردید همین باعث شد که صدای گریه امام زمانتان را نشنوید . شما محو تماشای فعل حرام دوستتان شدید برای همین نتوانستید دستان امام زمانتان را ، وقتی که برای شما به خدا التماس می کرد ببینید. 
برگرد خواهر جان . 

یک قاعده ساده و واضح هست . موسیقی مطربی که مخصوص مجالس عروسی یا اصطلاحا مجالس لهو است حرام است . رقص حرام است . رقص زن برای زن . مرد برای مرد. زن برای مرد. مرد برای زن . باموسیقی یا بدون موسیقی همه حرام است . می خواهد حرکت زننده داشته باشد می خواهد نداشته باشد. تنها رقص زن برای شوهرش آنهم بدون موسیقی بدون اشکال است . این قانون یک قانون الهی است که توسط خدا وضع و توسط پیامبر به ما رسیده است . حالا اگر نعوذبالله شما فکر می کنید بهتر از آنها می فهمید بسم الله... خود دانید.
۱۸ مهر ۹۴ ، ۲۲:۴۲ نازنین-زهرا...
خیلی ممنون خیلی عالی بود
خانم سید طهورا من شما رو خیلی دوست دارم:)
برای جبران کاری جز دعا کردن نمیتونم بکنم
حتما دعا میکنم براتون:)
پاسخ:
خواهش می کنم عزیزم کاری نکردم.شمامحبت دارید دل به دل راه داره. شما محبت دارید همین کافیه
۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۵:۵۶ نازنین-زهرا ...
سلام
ببخشید سوالی که میپرسم بی ارتباط با موضوع پست هست
ولی من خیلی وقت پیش چند تا پست توی وبلاگ شما دیدم درباره پوشیه زدن فکرم خیلی مشغول شد
درباره من فکر بدی نکنیدا من دختر چادری هستم حجاب رو خیلی دوست دارم عاشق چادرم هستم ولی نمیدونم چرا هر کاری میکنم با پوشیه زدن خانوم ها نمیتونم کنار بیام یکی از دلایل اش این هست که منی که محجبه هستم باید طوری حجاب اراسته داشته باشم که باعث تشویق دخترای دیگه و حتی دخترای غیر مسلمان بشه که اونا به محجبه بودن تشویق بشن
ولی زدن پوشیه باعث میشه اونا بیشتر از حجاب فرار کنن و شاید درست نیست اینو بگم ولی بگن که شما افراطی هستید
توی فضای مجازی که نگاه میکنم سایت های انگلیسی با کشیدن کاریکاتور خانوم ها با پوشیه میان و علیه اسلام حرف میزنن و میگن این مسلمان ها خیلی افراطی و ... هستن
میشه برام روایت ها و احادیث درباره ی پوشیه رو بگید؟ و بگید چرا پوشیه خوبه؟😔

پاسخ:
نازنین زهرای عزیزم سلام . چرا من باید درباره عزیزدلی مثل شما فکر بد کنم؟ مگر سوال پرسیدن اشکالی داره . البته من بارها به این سوال جواب دادم . احتمالا شما اون پاسخ ها رو ندید. فقط قبل از اون من یه نکته عرض کنم . من بارها و بارها خدمت همه دوستان عرض کردم پوشیه یک حجاب مستحب هست و هیچ کس مجبور به استفاده از آن نیست مگر در شرایط خاص مثلا اینکه صورت خانم آرایش داره و برای پوشاندن آن از دید نامحرم باید چهره پوشیده شود. شما هم از این قاعده مستثنی نیستید و می توانید به همان حجاب وجه و کفین بسنده کرده و از پوشیه استفاده نکنید . این یک نکته که باید می گفتم. اما مطلب بعدی اینکه اولین وظیفه شما پوشاندن خودتان به بهترین شکل از دید نامحرم است . داشتن بهترین پوششی که شما را از انظار حفظ کند . این وظیفه اولین و مهمترین وظیفه شماست نه اینکه نگران باشید نکند نوع حجاب تان باعث ناراحتی دیگران شود . الی ماشاالله موضوعات متنوع هست که باید نگرانش باشید از جمله اوضاع غریب و دهشتناک فرهنگی و پوشش ناهنجار و سخیف بعضی ها که کانون امن و مقدس خانواده ها را متشنج کرده است . اگر اینقدر نگرانی و تشویش که برای پوشیه هست برای اوضاع اسفناک پوشش بعضی بود شاید شرایط ما به مراتب قابل قبول تر بود. مسئله این است که شما به هر شکل که محجبه بودن شما را نشان دهد و به هر شکل که عقاید اسلامی و انقلابی تان را به زبان بیاورید باز هم هستند کسانی که شما را افراطی می خوانند . اگر در جمع پسرخاله و پسردائی چادر بپوشید می گویند ای بابا اینا که مثل داداشت می مونن دلت باید پاک باشه این افراط بازی ها چیه . اگر در عروسی هایی که موسیقی مطرب دارند شرکت نکنید می گویند ای بابا زن و مرد که جداست این افراطی گری ها چیه . عروسی صله رحمه اگر نیای ناراحت می شن. اگر توی گرمای تابستان خودت و دختر ده ساله ات چادر بپوشید می گن : ای بابا حالا خودت رو از گرما هلاک می کنی به کنار با بچه چرا این کارو می کنی این افراط بازی ها چیه . و تا قیام قیامت این داستان ادامه دارد ... حالا اگر بنا باشدشما نگران طرز تفکر و دید همه بخواهید باشید که تمام عمرتان صرف می شود و دست آخر نتیجه اش را کرام الکاتبین می داند.سایت انگلیسی هم به جای آنکه نگران افراط ما و آزادی ما باشند بهتر هست که یک فکری به حال جهل و جمود فکری خودشان باشند . این سایت ها علیه پیامبر هم حرف می زنند آیا این یعنی مشکلی در پیامبر بوده؟ قرار نیست ما نگران دل آنها باشیم گویا قرار است که آنها نگران نشر اسلام از طرف ما باشند و به این وسیله به هر ریسمان پوسیده ای چنگ می زنند.ما برای نشر اسلام می توانیم از منش و اخلاق محمدی استفاده کنیم . .اما .....بریم سر اصل مطلب . بعضی از مفسران آیه 30 سوره نور را به پوشاندن صورت نیز تفسیر می کنند. در صدر اسلام یکی از پوشش های مرسوم پوششی بوده بنام قناع که صورت را می پوشانده در حدیثی از امام باقر هست جابربن عبدالله انصاری گفت : با پیامبر عازم دیدارحضرت زهرا بودیم پیامبر اذن ورود گرفت و حضرت زهرا فرمود پوششی ندارم " لیس علی قناع" همین طور در کتب لغت از قناع " مایستربه الوجه" یعنی آنچه صورت را به آن می پوشانند تعبیر شده است .اما اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم به چند برهه ی تاریخی می رسیم1- در ماجرای قرائت خطبه ی فدکیه وقتی حضرت زهرا برای اولین بار بر منبر پیامبر نشست اتفاقات عجیبی رخ داد . شکل حضور ایشان در انظار خاص بود. زنهای بنی هاشم از فاصله بسیار بسیار کوتاه خانه تا مسجد گرد ایشان را گرفته بود تا ایشان برای نامحرم قابل تشخیص نباشد . پوشش رویی ایشان آنقدر بلند بود که روی زمین کشیده می شد تا اندام ایشان محفوظ بماند . هیچ نامحرمی نتوانست ایشان را ببیند .2- در زمان حیات حضرت علی هر زمان که حضرت زینب قصد زیارت قبر پیامبر را داشتند در تاریکی شب برای رفتن اقدام می کردنددر حالیکه حسنین در طرفین ایشان حضرت علی جلو و حضرت عباس پشت سرایشان حرکت می کردند تا اندام ایشان محفوظ باشد و در ماجرای کربلا هم تا عصر عاشورا بعد از شهادت امام حسین وقتی که حضرت زینب دیده شد از لشکریان عمرسعد کسی ایشان را نمی شناخت و از هم می پرسیدند این زن کیست .3- بعد از شهادت حضرت اباعبدالله لشکر عمرسعد برای تحقیر و تضعیف روحیه ی اهل بیت دستور داشتند تا حجاب از آنها بردارند این حجاب برداشتن در تاریخ به برداشتن پوشیه از صورت زنان تعبیر شده که به وضوح آمده است حضرت زینب با آستین لباسش صورتش را می پوشاند.مسائل بسیار زیاد است و مطالب هم همین طور اما گمان می کنم این مقدار کافیه . مطلب جامانده اینکه : برای هر چیز در این عالم کمالی وجود دارد . برای حجاب هم همین طور . حجاب مانتو گشاد و مقنعه های بلند که اندام را بپوشاند یک حجاب است اما یک قدم جلوترش میشود چادر یک قدم جلوترش می شود پوشیه .. یک قدم جلوترش می شود برای رضای خدا این حجاب را داشتن نه از ترس بابام نه از ترس شوهرم برای رضای خدا...
۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۳:۴۵ ... یک بسیجی ...
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۴ طلبه آینده
سلام طهورا بانو
شرمنده یک سوال
زمانی که دو تا دختر هفت سال دوم از من میپرسند چرا خداوند شیطونو آفریده و میدونه که اون بده
و اینکه چرا نباید لوازم التحریر مدرسه که عکس باربی و سیندرلا و ... اینا رو داره ببریم مدرسه
سوال دومو من ازشون پرسیدم میخواستم جواباشونو بفهمم
من باید دقیقا چجوری جوابشونو بدم و براشون توضیح بدم
بچه ها 8 و 9 ساله هستن
پاسخ:
سلام- دشمنتون عزیزم شرمنده باشه.
در پاسخ به سوال اول : خدا شیطان را آقرید تا میزان بندگی ما محک بخورد . فرض کنید یک نفر کور  مادرزاد باشد بعد هم باافتخا سرش را بالا بگیرد و به همه بگوید که : من مستوجب بیشترین رحمت ها هستم از طرف خدا چرا که هرگز به هیچ نامحرمی نگاه نکرده ام و با چشمم مرتب هیچ کار حرامی نشدم . در حالیکه او اساسا توانایی این کار را نداشته است او شاید به دلیل این نقص در بدن شامل رحمت خدا شود چراکه صفت خدا جبار و جبران کننده است اما به دلیل نگاه نکردن به نامحرم خیر. مسئله ی آدمها هم همین طور است انسانی که اصلا هیچ نیروی خارجی او را به گناه وسوسه نمی کند از جایگاه پایینتری نسبت به انسانی که نیروی وسوسه ی خارجی شیطان هست اما و تقوا پیشه می کند ، پایین تر خواهد بود . خدا به واسطه ی خلقت شیطان به انسانها توانایی داد تا خودشان را محک بزنند.
2- یک دختر مسلمان و ایرانی قرار نیست که تصویر قهرمان های خیالی اروپایی و آمریکایی را روی دفترش بزند چون وقتی مرتب با آنها در تماس باشد و چشمش مرتب آنها را ببیند کم کم روی او اثر منفی می گذارد و سعی می کند تا از آنها الگو بگیرید یا شبیه آنهاشود.. داستان زندگی این شخصیت ها خیالی است وآن وقت دخترهای ما برای اینکه شبیه یک شخصیت خیالی شوند دست به کارهایی می زنند که آنها را از رسیدگی به کارهای مهمترزندگی شان باز می دارد
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ************* *** *** ******** * ******** ******* ***** **** *** **** ********
پیاممان لطفا حذف گردد
پاسخ:
علیک سلام . اگر خاطرتون باشه عرض کرده بودم که بهتون قول نمی دم اگر توانستم ... باید بگم در کمال تاسف و شرمندگی مشغله های مکررم فرصت انجام این کار رو ندارم . فعلا مجبور شدم چهار جلسه از کلاس هام رو به ترم بعد موکول کنم تا بتونم به باقی کارهام برسم حلال بفرمایید
سلام عزیزم بهشون گفتم اما میگن چون ما پیش هم زندگی میکنیم و ماشین خالیه دلم نمیاد دل مامانم رو بشکونم در کل احساسات مادرشون رو به احساسات من ترجیح میدند
پاسخ:
علیک سلام . کاملا واضح هست که شما هم در این زمینه حق دارید . کاملا واضح هست که همسر شما باید مراعاتتون رو بکنند اما من یک چیز دیگر می گویم . شک ندارم که همسر شما در جاهای دیگری این مسئله رو براتون جبران می کنند به یه شکل دیگه . ولی نکته ای ظریف این وسط هست . همسر شما با رعایت حال و احساسات مادرشون و پدرشون در واقع عاقبت به خیری خودشون و شما و بچه هاتون رو تضمین می کنند. وقتی والدین ایشون براشون دعا می کنند تبعاتش به شما و بچه هاتون می رسه . این دعا خیلی جاها بدون اینکه شما متوجه بشید بسیاری از خطرات و مشکلات و گره ها رو براتون باز می کنه . یادتون باشه شما از طریق مادرشوهرتون می تونید عاق والد بشید . وقتی مادرشوهرتان از شوهرتان راضی نباشه وقتی پدرشوهرتون ازش راضی نباشه و خدای نکرده همسرت عاق والد بشه اولین لطمه اش رو شما و بچه هاتون می بینیند من مورد های زیادی دارم از دخترانی که می خواهند ازدواج کنند اما خواستگار ندارند ما توصیه های زیادی بهشون می کنیم اما بعضی شون یه مشکل بزرگ دارن پدر و مادرهاشون عاق والد هستن . پسرهای زیادی که علیرغم تلاش زیاد اما دست به هر کاری می زنن شکست می خورن بررسی که می کنیم یا خودشون یا پدرومادراشون عاق والد هستن . 
شما با این از خودگذشتگی دارید اول به خودتون و بچه هاتون کمک می کنید . پس ناراحت نباشید  در عوض چیزی که از دست می دید چیز بزرگتری به دست می آوری
چند باری سر زدم به جمع بچه های بسیج  ان شاالله یه دوست خوب سرراهم قرار بگیره,
خیلی گفتم تا حالا بهتون ولی میخوام بازم بگم که برای من خیلی دعا کنید لطفا  شما پیش خدا و مادرتون حضرت فاطمه ابرو دارید  من بی ابرو  رو دعاکنید. 
پاسخ:
امروز یادتون بودم .
این حرفا رو نزن . شما الان جز توابین هستید و احترام شما به ما واجبه شما باید برای من دعا کنید
سلام طهورا خانم
باورم نمیشه این همه وقته اون گناهو انجام ندادم ، چقدر حس خوبیه
ولی طهورا خانم من واقعا تنهام هرچی فکر میکنم هیچ کسی نیست که من باهاش دوست بشم یعنی جز خونواده من هیشکی رو ندارم که باهاش حرف بزنم
همکلاس هام که اصلا مناسب نیستند، خسته شدم واقعا از تنهایی
پاسخ:
علیک سلام عزیزم
دوست شجاعم باورکن . به توانایی هایت ایمان داشته باش . به قدرت ایمان و قدرت اراده ات اعتماد کن . هنوز خیلی زود است . صبر کن تا نتیجه ی اعتمادت به خدا را ببینی . صبر کن تا طعم خوش در آغوش خدا بودن را بفهمی . 
 شما نیاز به زمان داری . باید پایبندی به عهدت را ثابت کنی . وقتی این ثبوت اتفاق افتاد می بینی که خیلی از گره ها برایت باز می شود . می بینی که گشایش عمیقی در کارهایت رخ می دهد . هرچند شیطان به این راحتی ها دست از سرت بر نمی دارد . الهامات شیطانی در کنار الهامات ملکوتی تمام شدنی نیستند. مهم این است که در برابر هجمه ی الهامات شیطان به خدا پناه ببری . 
اما در مورد دوست . من یه پیشنهاد دارم برای شما . دانشگاه تون دفتر بسیج داره ؟ یا دفتر نهاد رهبری ؟ یا مرکز فرهنگی ؟ من پیشنهاد می کنم این طور جاها برو عضو شد . مرتب رفت و آمد کن تا بتونی دوستان خوب و قابل اعتمادی اونجا پیدا کنی . این طور بخش عظیمی از وقتت پر می شه .
می تونی وقت بگذاری و از همین امشب نماز مغرب و عشا رو در مسجد محل بخونی یکماه این رفت و آمد رو ادامه بده اونجا می تونی با دخترهای خوبی دوست بشی و مسیر تازه ای رو شروع کنی . می تونی اوقات فراغتت کلاس های مورد علاقه ات بری و اونجا با همسن های خودت آشنا بشی.
هدف بنده از معرفی به شما اشنایشون با شما بود. و میخواستم محیط و جو جدیدی رو تجربه کنند والا لزوم ازدواج رو که خودشون هم درک کردند ولی متاسفانه به علت بعضی شرایط خاص مورد مناسبی نداشتند. احساس کردم اگر حصار دورشون رو بشکنن و جو جدیدی رو تجربه کنند به خصوص در ایام محرم هم از لحاظ مذهبی و اعتقادی براشون مفیده و هم شاید روند ازدواجشون تسهیل بشه
بازهم ممنون
ایدکم الله تبارک و تعالی
پاسخ:
متاسفانه این تیپ ازافراد خصوصا در این سن و سال دچار بی انگیزگی می شوند . خلا به وجود آمده باید رفع شود . تجربه محیط و  جو جدید بیشتر شبیه همان مسکن هست نه درمان قطعی . چرا که بعد از مدتی دوباره همان بی انگیزگی به سراغ آنها می آید . روزمرگی برای این افراد خسته کننده و آزار دهنده است . برای بیرون آمدن از این بحران باید یا کلا وضعیت زندگی را تغییر داد یا انقدر توانایی بالا باشد که بتواند در بهترین وضعیت با این شرایط کنار بیاید.
سلام عزیزم شما محبت دارید شما درست میگید اما هرچی تلاش میکنم این معامله ی با خدا از ته دلم باشه اخرش لنگ میزنم البته با خانواده ی اقایی بیرون میریم خیلی خوش میگذره به خصوص وجود پدر شوهر عزززیزم خیلی لذت بخشه اما خوب خلوت دو نفره چییز دیگییه
پاسخ:
علیک سلام . راه حلی را که بهتون پیشنهاد دادم با همسرتون درمیان بگذارید . اینکه گاهی سفرهای ولو یک روزه به شکل دو نفره ترتیب بدهند تا هر دو تجربه این تیپ سفرکردن را هم داشته باشید . 
اما دلیل اینکه نمی توانید دل بکنید این هست که در اعماق وجودتان تمایل شدید به این نوع سفر رفتن در شما بیدار است این تمایل آنقدر شدید هست که مانع این معامله با خدا می شود. معمولا همه ما دچار این ضعف هستیم . درحالیکه شما اگر یکی دو بار این نوع سفر را تجربه کنید متوجه می شوید که راحت تر می توانید شرایط را تحمل کنید
سلام
لطفا مشاور خانواده خوب در تهران معرفی کنید
مشکل حاد و ضروری است.
ممنون
پاسخ:
سلام 
موسسه راه روشن 33504636
دچار وسواس شدید هستم لطفا راهنماییم کنید




پاسخ:
خوشحالم که توانستید وبلاگ رو باز کنید. من قبلا هم تلفنی خدمت شما عرض کرده بودم که بهترین راه برای درمان شما مراجعه حضوری به مشاور است . اگر خاطرتان باشد شماره مرکز مشاوره رو هم بهتون داده بودم . 
ضمن این که بنده قبلا هم با شما صحبت های زیادی داشتم . اولین قدم در راه بهبودی شما این است که خودتان هم بخواهید که به خودتان کمک کنید . اینکه من مرتب به شما بگویم و شما هم فقط شنونده باشید فایده ای در بهبودی شما ندارد. یادم هست که یکبار به شما عرض کردم خوب است احکام نجاسات را بدانید تا به این وسیله بدانید شی نجس چه وقت پاک می شود و وقتی که مطابق فقه عمل کردید دیگر شست و شوی را کنار بگذارید باید بتوانید که بر نفس و خواست خودتان مسلط شوید . وقتی یکبار شست و شوی لباس بدن یا هر چیز نجس دیگر را با آب وصل به کر انجام دادید هر چقدر هم که وسوسه شدید برای آبکشی مجدد باید به وسوسه توجه نکنید و از شست و شوی مجدد خودداری کنید . این اولین و مهمترین قدم برای بهبودی تان است اینکه به وسوسه درونی تان توجه نکنید . حتی برای نجاست هم شما تا یقین 100درصد بر نجاست چیزی نداشته باشید نیاز به آبکشی ندارید و آن وسیله پاک است . شما سوالتان را خیلی کلی مطرح کردید من هم خیلی کلی به آن پاسخ دادم . اما حقیقت امر این است که تنها راه بهبودی شما در نهایت همین تسلط بر خواست درونی تان است . کار سختی است اما غیرممکن نیست اگر بتوانید لااقل چندماه این شرایط را به این شکل پیش ببرید متوجه تغییر محسوسی در خودتان خواهید شد
سلام خواهری اخ که چقدر دلم میخواد با اقایی تنها بریم مسافرت اما اقای بنده عقیده دارند تنهایی نمیشه مسافرت رفت تازه به خصوص وقتی مامان وباباشون دلشون بخواد باما به مسافرت بیان  اصلا اگه دلشون هم نخواد میرن اصرار میکنند من اینجا بایدپا روی دلم بگذارم چون اقای خونه به دست اوردن دل پدر و مادر رو واجب میدونند یه کم ناراحت میشم اما خدا این کار رو بیشتر دوست داره اشتباه فکر میکنم؟
پاسخ:
علیک سلام شهره ی عزیزم. اصلا اسمت رو که می بینم یاد کودکی ام می افتم .
خواسته ی شما ، خواسته ی کاملا به حقی است . می توان این طور مدیریت کرد که بعضی از مسافرتها را با آنها بروید اما حتما ولو یک مسافرت یک روزه را ترتیب بدهید و تنها بروید . این را برای همسرتان بگویید . اما یک نکته ی ظریف این وسط هست . نکته ای که در چند پست گذشته به آن اشاره کردم . می شود که این را با خدا معامله کرد . در ازای به دست آوردن دل پدر و مادر همسرتان قطعا کس دیگری جبران کننده خواهد بود . یادمان باشد یکی از صفات خدا جبار بودن اوست . خدای مهربان جبران کننده. البته که باید این پا گذاشتن بر میل درونی تان از صمیم جان باشد نه از سر زبان . وگرنه به هر تلنگری یک خشم فروخورده سرباز می کند و تمام رشته هایتان را پنبه می کند
به نظر من اینجور افراد باید تلاش کنن یک سری هدف شخصی در زندگی برای خودشون داشته باشن که وقتشون رو پر کنه. به نظر می رسه مامان هستی خانه دار هستند. خوب میتونه یک سری کلاس آموزشی ثبت نام کنه، یا در یک فعالیت گروهی یا خیریه شرکت کنه یا با بچه هاش مشترک برنامه ای داشته باشن... خلاصه جوری که مثلا روزانه از فلان ساعت تا فلان ساعت واقعا وقت نداشته باشه. وقتی پول داده باشی و کلاس ثبت نام کرده باشی دیگه احتمالا اون وقت رو به خواسته های دیگران نمی گذرونی.
اینجوری بقیه وقت هم خوب باید غذا بپزی خونه رو مرتب کنی و ناخودآگاه وقتی نمی مونه که بخوای به همه درخواست های دیگران پاسخ بدی.
حتی به نظرم گاهی باید مثلا موبایل رو خاموش کرد و به کار شخصی رسید وقتی روشن کردی و دیدی چه کسانی زنگ زدن احتمالا دیگه زمان گذشته و کارشون رو به نحو دیگری انجام دادن، حتی وقتی کسی خونه زنگ می زنه و نمی خوای جواب بدی چون می ترسی کاری داشته باشه و نتونی بگی نه، به نظرم میشه سریع پرید وایستاد به نماز یا مثلا آدم سریع بره حمام و بعدا با تاخیر زیاد زنگ بزنی بهشون بگی شما زنگ زدی من حمام بودم. دروغ هم نگفتی و کم کم کارهای سفارشی کم میشه
پاسخ:
خب می شود گفت تمام آنچه شما فرمودید شکل بسیار ساده ای از مقابله با این خصلت درونی در هر فرد باشد اما نکته اینجاست که فرد مذکور اساسا باید انگیزه و اعتماد به نفس برای شروع درمان را داشته باشد . باید خودش تلاش کند تا بتواند قدمهای نخست برای بهبودی اش را بردارد. آنوقت یک الگوی مشخص پیش رویش می گذارد و مطابق آن عمل می کند . اما اگر کسی از همان ابتدا این استارت ها را نداشته باشد ، شما هزار تا از این مسائل را برایش بچینی کمکی به او نمی کند . هیچ فرقی هم ندارد شاغل و خانه دار هم ندارد این یک خصلت است که ممکن است در کسی باشد
۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۵:۰۴ ♡بهشـــت زودهنـــگــام♡
ممنون از راهنماییتون
چشم همه ی سعیمو میکنم:)
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام

** **** ****** ** ***** **** * ****** ** ***** ****** *** ****** *** ****** ** *** *** *** **** * **** ** **** ** **** ******* ****

***** **** ***** **** **** ***** ***** *** ** *** **** **** *** ***** **** * **** *** ***** *******  ** *** ******* *** *** ******** ** **** *****
* **** ***** ***** ** ** ****** *** ****** ***

**** ********
پاسخ:
علیک سلام . با موردی که معرفی فرموده بودید صحبت کردم . ایشان یا در اوایل دوران افسردگی بودند یا در شرف افسردگی و این موضوعی بودکه خود ایشان هم به آن اذعان داشتند. با توجه به شرایطی که داشتند و آنچه در گذشته برایشان رخ داده بود نیاز شدید عاطفی کاملا مشهود بود . این نوع افراد می توانند از پرکردن اوقات فراغتشان با کارهای مورد علاقه مثل شرکت در کارهای خیر کلاسهای ورزشی اشتغال به کار دائم یا ... فقط به عنوان یک مسکن استفاده کنند نه راه درمان قطعی . ایشان با توجه به روحیه ای که داشتند حتما باید ازدواج کنند من به خودشان هم گفتم که ازدواج موقت اصلا برای ایشان مناسب نیست چرا که ایشان به سرعت وابسته می شوند در حالیکه ذاتا در ازدواج موقت نمی شود روی طرف مقابل برای تمام عمر حساب باز کردو .... من تلاش کردم در فرصت کوتاهی که مکالمه تلفنی اجازه می داد ایشان را کمک کنم امیدوارم که توانسته باشم کمکی کرده باشم.
بنده نمی دانم چرا و به چه علت چنین تصوری کردید . اصلا و ابدا این طور نیست . اشتباها برداشت فرمودید . مشکلی در بین نیست . اساسا اشتباهی رخ نداده بود که مشکل ساز شود . موید باشید
بعضیها مان درک درستی از خوب بودن نداریم شاید کاری را که به نیتی نیکی وخیر خواهی انجام میدهیم ظلمی باشد جبران نشدنی


اموزنده بود
سربزنید

پاسخ:
بله شاید این یکی از بهترین تعابیر و توصیفی بود که می شود از این تیپ شخصیتی داشت . 
ان شاالله خدمت می رسم
۱۴ مهر ۹۴ ، ۰۰:۵۵ همسر سید علی ...
سلام بر بانو طهورا سادات 
اون زمان که هنوز معلم پرورشی بودم یکی از مادرها دقیقا همین گلایه رو از دخترش بهم کرد ... اون مادر هم دقیقا همین مشکل رو داشت ... می گفت اینطوری نبودم از موقعی که از شهرستان اومدیم تهران اینطوری شدم ... چقدر جلسه مشاوره باهاش گذاشتم بهتر شد ولی نه خیلی ... به قول یکی از استادهام نصف زمانی رو که برای تربیت بچه ها در نظر می گیریم برای تربیت مادرها در نظر گرفته بشه خیلی از مشکلات بچه ها از بین میره یا تقلیل پیدا می کنه ...
راستی در مورد متنها ...
تلگرام دارید ؟
اگه ندارید ایمیلم رو بزارم از طریق ایمیل برام بفرستید ...
البته مترجمم فعلا سرش شلوغه دعا کنید زودتر وقتش آزاد بشه ...ولی خب انتشار فارسی مطالب هم بهتر از هیچیه ...
پاسخ:
علیک سلام بر بانوی مهربان و عزیز دل . این مسئله نیاز شدیدی به اعتماد به نفس بالا داره همین طور باید کمر همت رو ببندند . کار دشواری هست اما اصلا این طور نیست که بگیم امکان نداره و نمی شه این سبک رفتاری رو تغییر داد .
نه من تلگرام ندارم. 
۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۷:۵۶ ♡بهشـــت زودهنـــگــام♡
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
*** ***** **** *** *** *** ** **** * ***** ********* ***** * **** ** **** ***** ********* ** **** **** ** *** *** ***** * ** *** **** *** *** ***
**** *** **** ***** *** *** *** *** **** *** ****** *** **** **** **** **** ** ****** ***** *** ****** **** ****** *** **** **** ***** * ******* **** *** *** **** ***** ** * **** **** ***** ***
*** *** **** *** *** *** **** ** ***** *** *** ** **** *****
** ***** ** ***** **** ** **** *****
****** ******* ***** *** ***** **** ***** **** ** *** **** **** **** ** ***** ***** ****** **** * *** *****
**** ** **** *** **** **** **** *** ***** ******** **** ****** **** **** *** **** ****** *** *** ****** ***** ** **** **** **** ** **** **** ***** * **** ***** *** *********
** **** ***** *** **** * ****** ***** **** ***** *********
****** ****** **** *** ** *** **** ***
******* ****** ** **** ***** ***** ***** ****
***** *** **** ** ***** **** ***** **** *** ****** ** **** **** ***** ***** **** ***** ******* ** *** ** * **** * ** *** *** ********* **** **** **** ***** **** ** *****
* *** **** * ***
**** * ** ** **** *** * **** * ***** ***** * ***** * * *******
** ******* **** ****** ***** ****** **** ***** ***** **** ***** **** **** ** *** ***** ********* ** **** ********** * ** *** ******** **** **** ***** **** ** ******* *** *** **** **** **** ***** ******** ****** ** *****
******

پاسخ:
یادم هست که وقتی این مبحث رو سرکلاس داشتیم . بچه ها از این اما و اگر و ولی ها زیاد می آورردند . واقعیت این است که همین اما و اگر و ولی ها کار را خراب می کند . یک اصل در این رفتارها هست که بعنوان خط قرمز تلقی می شود . وقتی که یقین دارید کار شما خلاف شرع نیست از حق خودتان کوتاه نیایید . یک وقت هست که مسئله به زندگی یک نفر بستگی دارد اینجا آدم کوتاه می آید تلاش می کند تا کمکی کند اما در مواردی از این دست که در امور معمولی و روزمره رخ می دهد باید بر سر حق خودتان بمانید . استاد ما روی این مسئله تاکید زیادی داشت که حرف تان را نخورید و سرتان را پایین نیندازید و الزاما مطابق میل دیگران رفتار نکنید . در مورد مشابهی که خودتان مثال زدید بهترین راه همان توضیح مطلب است اینکه در نهایت ادب و متانت عذرخواهی کنید و بگید به فلان دلیل الان اصلا امکان انجام این کار رو ندارم اما اگر بگذارید مثلا برای عصر می تونم یکساعت در خدمتتو باشم . حتی اگر باز تماس گرفتند باز به همان شیوه رفتار کنید . مودبانه عذرخواهی کنید و بگید که عرض کردم خدمتتون الان باید فلان کار رو انجام بدم ان شاالله عصر خدمت می رسم . وقتی چند بار این کار رو بکنید دیگه کاملا ملکه ذهن می شه و ایشون متوجه شرایط شما می شن و اگر باز نشدن و دلخور شدن دیگه موضوعی هست که به خودشون مربوطه و شما مقصر نیستید. استاد ما تعریف می کردند: دانشجو بودم با دو تا بچه . خانواده همسر من عادت به شب نشینی داشتند و گاهی تا دیروقت می ماندند . چند بار پیش می آمد که درست شب امتحان وقتی من به تمام کارهایم می رسیدم و بچه ها را می خواباندم تا در سکوت به درسم برسم زنگ می زدند و وارد خانه می شدند و تا من از آنها پذیرایی کنم دیگر فرصت درس خواندن از دستم می رفت . دیدم این طور نمی شود و من دارم قربانی میل آنها می شوم . پس این بار یک هفته قبل از امتحانات همه را برای شام دعوت کردم و بعد از شام خیلی محترمانه و مودبانه گفتم " چون دیدم از شنبه امتحانات من شروع می شه و امکان پذیرایی از شما رو تا پایان امتحاناتم ندارم گفتم امشب در خدمتتون باشم تا بعد از امتحانات که باز بتونم در کنار شما باشم و ازتون پذیرایی کنم . در طول امتحانات برام مقدور نیست که مهمانی بدم . ایشون می گفتن اولش براشون یه کم گرون تمام شد اما بعد متوجه شدن که نخیر شرایط من به این شکل هست و هیچ تغییری هم در اون به وجود نمیاد. در مورد دیگری تعریف می کردند که همسایه مرتب برای کار مشاوره یا امور دیگه به خونمون می آمدند یواش یواش دیدم شرایط به شکلی می شه که امور زندگی ام مختل می شه برای همین خیلی محترمانه بهشون گفتم در بعضی از ساعات امکان کمک کردن بهشون رو ندارم و متاسفانه مجبورم که اگر در این ساعات خاص مراجعه کنند در را به روی آنها باز نکنم . می بینید که همه ما کمابیش با این مسائل دست به گریبان هستیم باید هنر اینکه گاهی به بعضی چیزها نه بگیم رو داشته باشیم .
این هنر رو زوجین باید با هم داشته باشند هم زن و هم مرد . مثلا اگر مسافرت می روید و دوست دارید که با هم تنها توی ماشین باشید و از طرف دیگر پدرشوهر و مادر شوهر شما هم وسیله دارند و مشکلی برای رانندگی در جاده براشون وجود نداره این مطلب رو خیلی راحت مرد خونه باید بگه و عذرخواهی کنه که ما این بار تنها می خواهیم توی ماشین باشیم ان شاالله سفر بعدی با هم می ریم . بعد واقعا سفر بعدی رو جوری برنامه ریزی کنید که با هم باشید . به هر حال این حق مسلم شماست که گاهی دوست داشته باشید به تنهایی سفر برید یا به تنهایی توی ماشین باشید و کسی نمی تونه بی دلیل این حق رو از شما بگیره. حتی اگر خانواده همسرتون به هر دلیل توان رانندگی در جاده رو ندارن باز این حق شماست که گاهی تنهایی سفر کنید . می تونید برنامه ریزی داشته باشید و گاهی این تنهایی سفر رفتن رو تجربه کنید و به دیگران هم بفهمانید که این حق مختص شماست.
من خوب می دونم که الان می گید : نه بابا مگه می شه . نمی تونیم . ناراحت می شن . اما من هم به شما می گم چاره ای نیست شما یا باید با این وضعیت زندگی کنید و دَم نزنید غر هم نزنید و بچه تان را هم در این شرایط بزرگ کنید که در این صورت ممکنه گاهی مشکلاتی هم پیش بیاد یا باید محکم باشید و در کنار حفظ شان و ادب و احترام و متانت نسبت به بزرگترها شرایط خودتون رو ارجح بدونید . 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهوراجان پیام رو نشر ندید موقع جواب،ممنون.

** ** ******* ***** ******* **** ***** * ** **** **** ******* ***** ******* **** * **** ** ****** **** ***** ***** ** ** *** ** **** **** ** ****** ****** ** *** ** ***** ******* ** **** ****** ** *** *** ** ** **** **** * ***** ***** *** ***** **** ** ***** ****** 
**** ** ** **** ***** **** **** **** ***** ***** ******** **** ** ************ ** *** ****** ******** 

*** *** **** ***** **** ** ***** **** **** *** ***** **** ***** **** ** ******** ** *** ***** *** ******** **** *** **** * *** **** ***** ***** ** ** ***** ******

********* ****** ******* ** *** **** ***** ** ** **** 
** *** ***** 
******* ******* *** ** **** **** **** ***** **** ****** *** **** ** ***** *** ***** *** ****** *** *** *** *** ****** **** ******* *** **** **** ** **** **** *** *** *** *** ****** ** ********* **** ** ** **** ***** **** *** ***
**** **** ****** *** *** **** ***
****** * ****** ** *** ******* *** *** *** ** *** *** **** ****** ****** **** *** ** *** *** *** *** ****** *** *** ***** ***** ***** *** *** ** ****** **** **** * ******* ** **** *** **** ***** ****** 
***** ****** **** **** ** *** ******* ** ***** ***** ** ***** *** ***** *** **** **** ** ****** *** **** ******** **** *** ***** 

**** *** *** ** * ***** ****** *** ******* **** ** **** **** 
******* ****** ***** ****** **** *** *** **** **** ***** **** ******** **** * *** *** *** ***** ***** **** ***** 
*** ** **** ******* 

**** *** ***** *** ****** **** ***** ** ***** ****** ***** *** *** **** *** *** *** *** * ***** * 

**** ***** **** **** *******

پاسخ:
سلام . قطعا" رفتار مادر شما در بازگو کردن بخشی از گذشته شما کار اشتباهی بوده . نوع رفتار و عملکرد همراه با اعتقاد و منطقی شما به خواهرکوچکتان ثابت می کنه که انچه اتفاق افتاده نتیجه ی اشتباه کودکانه شما بوده و الان شرایط شما با گذشته فرق کرده . بهترین و ساده ترین کار اینه که در این رابطه با مادرتون صحبت کنید . بهشون بگید دوست ندارید این موضوع رو به کسی یادآوری کنه بگید که الان شما بزرگتر شدید و دیگه اشتباهات گذشته براتون تکرار نمی شه . براشون بگید که چقدر بهشون احتیاج دارید و نیاز دارید که در کنارشون باشید . در این مورد با پدرتون هم می تونید صحبت کنید و ازش بخواهید که شما رو کمک کنه. 
اما در مورد خواهرتون : یادتون باشه که اونچه شما الان بهش رسیدید حاصل تجربه شما به لحاظ بالاتر رفتن سن شماست چیزی که برای خواهرتون نیاز به گذر زمان هست تا مثل شما صاحب تجربه بشه . باید کمکش کنید تا متوجه اشتباهش بشه . همیشه صحبت کردن با آرامش و ملاطفت بهتر از دعوا می تونه کمکتون کنه . برای خواهرتون توضیح بدید که کار هفت سال پیش شما اشتباه بوده و قبول دارید که اشتباه کردید اما دیگه مثل اون موقع نیستید و دوست ندارید که این موضوع رو بهتون مرتب یادآوری کنه همان طور که اون هم اشتباهاتی داره و قطعا دوست نداره شما مرتب اشتباهاتش رو بهش یادآوری کنید . خوبه که دلایل حرفهاش رو بشنوید . وقتی می گه این فرش مناسب هست ببینید چرا این حرف می زنه دلایلش چیه . در کنارش شما هم دلایل تون رو بگید و سعی کنید که با هم به یک جمع بندی درست برسید
۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۶:۵۹ فاطمه بانو
ممنونم طهورا جان
لطف کردی عزیزم. چشم سعی میکنم بیشتر هوای همسرمو داشته باشم. این حدیثی که از امام علی علیه السلام گفتین رو میشه کاملشو بگی؟ با ذکر منبع!
پاسخ:
عزیزم من در متن حدیث اشتباه کرده بودم در حدیث عدد 40 نیامده بود. من متن را با حدیث دیگری اشتباه گرفته بودم که به این وسیله تصحیح شد.
حضرت در این باره فرمودند : با هم همسایه نشوید ولی با هم ملاقات داشته باشید. کتاب گناهان کبیره بخش والدین
سلام
دو دسته آدم باهاشون روبرو شدم که کمک کردن بهشون خیلی سخته... هم علم میخواد هم صبر...
یکی آدمایی که خیلی دچار وسواس شدن
یکی هم همین آدمهایی که اعتماد به نفس پایینی دارن...

مخصوصا کسانی که دچار وسواس هستن خیلی دیدنشون انسان رو ناراحت میکنه
توی دوران خدمت یه مورد حادش رو دیدم... عجیبه که توی مذهبی ها (ولو به ظاهر) هم بیشتر این مورد پیش میاد
پاسخ:
علیک سلام...
۱۳ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۸ ♡بهشـــت زودهنـــگــام♡
سلام طهوراخانم
مادر هستی باید چیکار میکرد برای بهبودیش؟
سخته بخدا شخصیتی که یه عمری اینطوری بوده بخوایم عوضش کنیم زمان میبره:(
من عین مادر هستیم؛ خیلی بده خیلی بد؛ خیلی رنج آوره
پاسخ:
علیک سلام . بله می دونم کار سختی هست . تغییر یک چیزی که برای ما تبدیل به نوعی تیپ شخصیتی شده کار سختی است اما نشدنی هم نیست . گاهی خوب است به اطرافمان نگاه کنیم ببینیم دیگران چقدر از نوع رفتارهای ما آسیب می بینند آنوقت جدا برای تغییر رفتارمان انگیزه می گیریم .البته که زمان بر هست اما نتیجه کار خیلی مهمه . 
باید یاد بگیریم گاهی به خودمان و سلامتی مان و خواسته ها و علاقه هایمان اهمیت بدهیم . باید هنر "نه" گفتن را به کارهایی که با انجام آن ، از رسیدگی به امور شخصی و خانوادگی مان باز می مانیم داشته باشیم . خوب است که این نه گفتن را در حضور بچه ها انجام دهیم . بچه ها باید ببینند که والدین آنها همه چیز را از هر کسی نمی پذیرند . این مسئله می تواند شامل چیزهای کوچک یا بزرگ شود . مادری که می بیند اگر برای خرید وسیله مورد نیاز دوستش به داروخانه برود ناچار می شود بچه هایش برای مدتی زیر باران بمانند بدون هیچ رودربایستی باید بگوید متاسفم ساعت تعطیلی مدرسه بچه هاست و باید خودم رو به آنها برسانم . اگر بچه ها این نه گفتن را یاد نگیرند پیوسته می آموزند که برای جلب حمایت و نظر و توجه دیگران به خواسته های آنها تن بدهند یاد می گیرند برای اینکه مورد توجه باشند سیگاری را که دوستشان تعارف کرده بکشند . دوستش از نوع حجاب او خوشش نمی آید ؛ پس حجابش را برمی دارد . مادری که در برابر خواسته های نابه جای دیگران در مورد حجابش کوتاه می آید در واقع مادری است که مبارزه با نفس ندارد . این مادر هرگز نمی تواند الگوی خوبی برای بچه هایش باشد . بچه باید ببیند که مادرش دوست دارد فیلم مورد علاقه اش را ببیند اما تلوزیون را می بندد و نمازش را می خواند . 

سلام

خواهر منم تقریبا همین وضعیت رو داره. هم خودش و هم دخترش اعتماد به نفس پایینی دارن.  شاید خیلی جاها نه گفته باشه ولی وقتی تحقیرش کردن یا بهش انتقاد کردن قدرت دفاع نداشته.

جالب این که خواهرزاده ام با اینکه رفتارهای مادرش رو داره، خیلی سعی میکنه مثل کسانی رفتار کنه که نسبتا اعتماد به نفسشون بالاتره.

منم نمیدونم چکار میتونم براشون بکنم!

پاسخ:
سلام مهرگان عزیزم. بله معمولا این تیپ افراد به سرعت در برابر انتقاد ضعیف می شن و قدرت دفاع ندارن اما اگر کمک بهشون بشه که در مواقع لزوم قدرت دفاع داشته باشن انگیزه می گیرن . خواهر زاده شما متوجه مشکل شده تلاش می کنه که از این شرایط بیرون بیاد اما احتمالا چون آموزش عملی در خانه و خانواده رو تجربه نکرده با تزلزل پیش می ره . اولین چیزی که باید این افراد یاد بگیرند اینه که به خودشون و خواسته هاشون بها بدن . خودشون رو دوست داشته باشن . اول از همه به مصلحت خودشان و خانواده فکر کنند بعد به خواست دوست یا اطرافیانشان. باید یاد بگیرند قرار نیست همه از ما راضی باشند هیچ لزومی هم برای این مسئله نیست . خیلی ها ممکنه از ما به دلیل اعتقاداتمان یا سلایق مان خوششان نیاید این مشکل ما نیست . البته این به آن معنی نیست که ما به هر کار اشتباهی تن بدهیم به هر عقیده ی باطلی چنگ بزنیم و بعد بگوییم به ما ربطی ندارد که دیگران چه نظری دارند . حتما شما کاملا متوجه منظورم می شوید که این دو تا ، دو تا چیز کاملا متفاوت هست و توصیه من در این مورد صرفا در مورد کسانی هست که با مشکل مواجه هستند
۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۶ ملکه بانو
وای از ما مادرها که اکثرا مشکل را در بچه هایمان جستجو می کنیم در حالی که اگر کمی به خودمون نگاه کنیم ریشه مشکل را خواهیم یافت
۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۰ فاطمه بانو
سلام بانو جان
پیامم رو دریافت کردین؟
راستش این نه گفتن خیلی سخته! منم یوقتایی میگم و متاسفانه یوقتایی نمیتونم نه بگم!! چکار باید کرد که طرف مقابل از دست آدم ناراحت نشه؟
پاسخ:
علیک سلام فاطمه جان . بله کامنت شما رو دریافت کردم . متاسفانه وبلاگت برام درست باز نشد . 
در مورد مهارت نه گفتن ، اولین اصلی که باید بهت بگم این هست که در مواقعی که احساس می کنی انجام کار و خواسته ی دیگران با شرایط جسمی و روحی و اعتقادی ات مغایرت داره انجامش نده . برای طرف مقابل توضیح مودبانه ای بده که دلیل شما از عدم همکاری با ایشون چیه اگر پذیرفت که هیچی و اگر نپذیرفت اصلا نباید اهمیت بدی . اونچه که مهم هست شرایطی هست که شما در آن قرار داری . گاهی دیگران باید یاد بگیرند که توقع بی مورد و زیاده از حد داشتن کار خوبی نیست و هرکس حق داره که شرایط و موقعیت و اعتقاداتش رو بر خواست او ترجیح بده .
اما در مورد کامنت خصوصی ات . چون عجله داری من همین جا پاسخ شما رو می دم اگر بخوام صبر کنم وبلاگت باز بشه معلوم نیست کی بتونم پاسخت رو بدم .
حق کاملا باشماست . واقعا تحمل افرادی که در این شرایط هستند کار سخت و طاقت فرسایی هست این را منی می گویم که از نزدیک با این تیپ از افراد برخورد داشتم . این افراد در واقع دچار بیماری هستند و نیاز شدید به درمان دارند گاهی نیاز هست که با دارو درمان بشن و درمان با مشاوره بهشون جواب نمی ده . خصوصا اگر سن و سالشون زیاد باشه و این نوع زندگی کردن عادتشون شده باشه . باید بگم که این مسئله ارثی هم هست . خدا رو شکر که همسری آگاه و مهربان دارید . می دونم که قدردان ایشون هستید . فقط کماکان توصیه می کنم تا می توانید این مشکل را به رخ ایشان نکشید چون رفته رفته آستانه ی تحمل ایشان کم می شه با توجه به اینکه تلاش برای بهبودی آنها از عهده ی ایشون خارجه چیزی جز ناراحتی فروخورده و شرمندگی در برابر شما براش به وجود نمی آید و کم کم نسبت به اعتراض های شما واکنش منفی نشون می دن . من ضمن اینکه به شما حق می دم توصیه می کنم که به سفارش حضرت علی توجه کنید و منزل تون رو نسبت به اونها دور کنید  . رفتن از اون شهر با توجه به نزدیکی به محل کار همسرتون منطقی نیست اما می تونید خونتون رو عوض کنید و تا می توانید دور شوید . از نظر رفت و آمد هم همسرتون مکلف و موظف هست که در نهایت ادب و احترام و تواضع باهاشون رفتار کنه مرتب از احوالشون باخبر باشه اما شما به اندازه ایشون وظیفه ندارید . مثلا اگر هر دو هفته یکبار یا اگر مقدور نیست حداکثر هفته ای یکبار سر بزنید کافی هست . 
شرایطی که شما الان دارید شرایطی هست که شما رو حساس کرده . سعی کنید آرامش خودتون رو حفظ کنید . اگر می تونید یه مدت برید سفر پیش خانواده تون . شما باید از روحیه خوبی برخوردار باشید تا خدای نکرده بعد از زایمان دچار افسردگی بعد از زایمان نشید. هر چند افسردگی بعد از زایمان امری کاملا طبیعی هست که اکثر خانمها بهش گرفتار می شن اما ممکنه تا 2 سال یا بیشتر طول بکشه و شرایط نامناسبی رو برای خانمها به وجود بیاره . سعی کن پیاده روی کنی تا آرامش لازم رو به دست بیاری .
از همه مهمتر اینکه اون جوری زندگی کن که مورد رضایت خدا و اهل بیت و همسرو خودته . نه اون جوری که بقیه می پسندن . 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">