فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

پناه می برم به خدا از شر شیطان رانده شده

شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۰ ب.ظ

به مادرش که آرام و رنجور و بی حرکت روی تخت بیمارستان خوابیده بود نگاه کرد. به پای عمل شده اش . به سیمای پر دردش . به دستانش که حالا بر اثر بیماری تغییر شکل یافته بود. خوب نگاه کرد . به گذشته بازگشت . به روزهایی که هرگز جرات نداشت خودش را در آغوش مادرش رها کند . به روزهایی که هرگز به خاطر نمی آورد آخرین باری که مادر او را بوسیده بود یا دست نوازش به سرش کشیده بود ، کی بود. به روزهایی که همیشه از تعطیلات بیزار بود . از اینکه با مادر تنها باشد بیزار بود . به روزهایی که از مادرش می ترسید . مادر ، زن زحمت کش و درد کشیده ای بود اما هرگز عاطفه مادری اش را به رخ دخترش نکشیده بود . دختر همیشه در حسرت نگاه ها ، لبخند ها و آغوش های پرمهر مادرش مانده بود . ذهنش باز به تکاپو افتاده بود . روزهایی را بخاطرمی آورد که بخاطر وسواس مادر یک دل سیر کتک خورده بود. بخاطر اینکه مادر ، مطمئن نبود که دختر 6 ساله اش حیاط را جارو کرده یا نه . بخاطر اینکه مادر از یکی ازراه پله های خانه ی قدیمی و سه طبقه شان کمی آشغال پیدا کرده است و این بهانه ای می شد تا دختر 8 ساله اش را تا جایی که توان داشت و دستانش یاری می داد کتک بزند. دختر بخاطر می آورد که چقدر از تعطیلات تابستان که مجبور بود روزی 2 بار تمام خانه ی بزرگ و قدیمی شان را جارو و تمیز کند بدش می آمد. تمام کودکی و نوجوانی دختر و اندکی ازایام جوانی اش اینگونه سپری شده بود. نگاهی به دستان تکیده ی مادر انداخت . این همان دست است . همان دستی که بارها و بارها بخاطر وسواس دختر را زده بود .

صدای زمزمه ای در گوشش بلند شد." رهایش کن . بگذار توی این بیمارستان تنها بماند .نگاهی به دستانش بینداز . این دستها ، همان دستهاست که بارها به ناحق از کتک هایش لبریزت می کرد. برگرد برو به خانه . پیش بچه هایت . کنار همسرت . لااقل کمی بی محلی اش کن . آن وقتها که تو به محبتش نیاز داشتی او دریغ کرد حالا نوبت توست ."

دختر به خودش آمد . این زمزمه ها را می شناخت . صاحب این صدا برایش آشنا بود. وسوسه های خناسانه اش ، او را بارها به خودش مشغول کرده بود . از روی صندلی بیمارستان بلند شد . شب از نیمه گذشته است . به پشت سرش نگاه کرد. شیطان هنوز امیدوارانه نگاهش می کرد. انگشتان دستش را در هم گره کرد و چنان مشتی به دهان شیطان کوبید که به وضوح صدای خرد شدن دندانهایش را شنید. زیر لب گفت : خدایا پناه می برم به تو از شر شیطان رانده شده . دیگر اثری از وسوسه هایش نبود.

به تخت مادر نزدیک شد . چهره ی دردمند.پای عمل شده و دست لرزانش را دید . همان دستی که بارها او را مهمان کتک های وحشتناک خودش کرده بود. خم شد و بر دستان مادرش بوسه زد . به پایین تخت آمد و کف پای مادرش را بوسه باران کرد. مادر بیدار شد . رو به دخترش گفت : گمانم باید پوشکم را عوض بکنی. دختر با افتخار زیر مادرش را تمیز می کرد. دندان مصنوعی مادر را شست و به دستش داد و موهایش را شانه زد. 

وضویش را گرفت و قامت به نماز شب بست . 


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۹
سیده طهورا آل طاها

شیطان

نظرات  (۱)

سلام
الحمدلله خداوند من رو در شرایطی که واقعا به چنین مطلبی نیاز داشتم به این وبلاگ رسوند.

-------------------
راستش من هم چنین مشکلاتی با مادرم داشتم
البته مادر من واقعا زن مهربانی هستند . و بسیار دلسوز
اما متاسفانه شیوه انتقال این مهربانی  . . .
من دختر بزرگ خانواده هستم .
مادر من مهربانیشون در خرید کردن و تذکر دادن می دونن.(به گفته ی خودشون)
در مورد خرید های غیرضروری که برای من می کردن بزرگترین مشکل من اسراف بود . یعنی واقعا کمد لباسهای من پر شده بود از لباسهایی که بهشون نیاز نداشتم .
که خدارو شکر این مشکل تا حدودی حل شد
اما تذکر های ایشون . ..
به دلیل این که دختر بزرگتر هستم بخشی از کار های خونه رو انجام می دم .
 و البته به خاطر ناشی بودنم بعضی اوقات کارها اونطوری که ایشون مد نظرشون  هست انجام نمی شن و مادرم  بلافاصله من رو به خاطر اون اشتباه مواخذه می کنن .
همین رفتارشون باعث شد در ارتباط من و خواهر کوچک ترم هم تنش هایی ایجاد بشه .
تا جایی که خواهرم هروقت به خواسته اش نمی رسه به من میگه الان به مامان می گم من رو زدی تا دعوات کنه و متاسفانه مادرم هم بدون این که درست بودن گفته خواهرم رو بپرسن من رو مواخذه می کنن ( با این پیش فرض که اون بچه است و احتمالا دروغ نمی گه )
این مسئله علاوه بر این که من رو ازار می ده باعث اضافه شدن مششکلات رفتاری خواهرم هم شده .
راستش من تنها راه حلی که برای این مشکل پیدا کردم تحمل بوده . که البته صبوری بسیار سخته .
-------
مسئله دیگه ای که وجود  داره خواهرم هست .
متاسفانه مادر من برای اموزش مسائل مذهبی برنامه ای ندارن . و فکر می کنن که خب خودش درست میشه !
من در رابطه با خواهرم واقعا احساس مسئولیت می کنم .
سعی میکنم وقت بیشتری رو با اون بگذرونم . بازی کنیم کتاب بخونیم و حرف بزنیم ( که البته با توجه به این که من سال اینده کنکور خواهم داشت وقتم محدود تر میشه )
 اما مادرم اصلا توجهی به این مسائل ندارن .
 خواهر من پارسال به سن تکلیف رسید و امسال باید روزه می گرفت .
 مادرم اوایل به خاطر دلسوزی که دارن مخالف بودن با روزه گرفتنش . بدی ماجرا این بود که این مخالفت رو جلوی خودش ابراز می کردن .
که البته با صحبت های پدرم راضی شدن . ( البته با این شرط که یکی درمیون روزه ها شو بگیره! - که البته چون خواهرم با روزه گرفتن احساس بزرگ شدن می کنه با اصرار خودش الحمدلله روزه هاشو گرفته تا الان)
 ولی برای این که راحت باشه در روزه گرفتن علاوه بر خواب راهکار دیگه ای هم داشتن .
دیدن تلویزیون و سی دی !
ما معمولا برای خواهرم حساب شده سی دی  می گیریم . اما متاسفانه چند روز پیش مادرم برای خواهرم تعداد زیادی سی دی های والت دیسنی مثل سیندرلا و گیسو کمند و ... و سی دی های باربی گرفتن . ( که حتی بعضیهاشون سانسور نشده هستن )
 و خواهر من دو روز تقریبا تمام وقت روزه بودنش رو به دیدن این سی دی ها می پردازه .
به عنوان یک مشاور فکر می کنید من باید چطور رفتار کنم که با تربیت مادرم هم تداخل نداشته باشه و در عین حال خواهرم هم تربیت سالمی داشته باشه .

به علاوه اینکه خواهرم چند وقتی هست که به نمازش هم اهمیت نمی دهد در صورتی که اوایل تکلیفش بسیار به نماز علاقه دشت
پاسخ:
سلام عزیزم . ممنون از اعتماد شما. گلم در سن خواهر شما شکایت کردن از خواهر یا دوستش یا همشاگردی اش طبیعی هست اغلب بچه ها در این سن به این شکل رفتار می کنن البته نوع عکس العمل مادر شما ایشون رو نسبت به رفتارش تحریک بیشتری می کنه بهترین راه اینه که شخصا با مادرتون صحبت کنید و مشکل رو مطرح کنید از شون بخواهید که در برابر خطاهای شما انعطاف بیشتری به خرج بدن اما شما هم سعی کنید از انجام یه اشتباه عبرت بگیرید و سعی کنید بار بعدی کار و مسئولیتتون رو بهتر انجام بدید نه اینکه سری بعد تلاشی در بهتر و با دقت انجام دادن کارتون نکنید . احتمالا مادر شما از توضیحات مکرری که به شما می ده خسته می شه و به ستوه میاد .
 در مورد بعدی که فرمودید خرید این سی دی ها نه تنها تاثیرات مخرب فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی روی بچه می گذاره بلکه هیچ حاصل مثبتی هم نداره سعی کنید مضرات استفاده از این سی دی ها رو به مادرتون گوشزد کنید یادتون باشه که این گوشزد همراه با ادب و متانت باشه تا تاثیر گذاری اش بیشتر باشه . تشویق کردن در اعمال عبادی خیلی موثره اما راه حل دائمی نیست خواهرتون خوبه که بابت انجام اعمال عبادی اش تشویق بشه اما بهتر از اون محکم کردن زیر بنای اعتقادی اش هست باید فلسفه اعمالی مثل نماز خواندن رو بدونه باید بدونه چرا باید حجاب داشته باشه سعی کنید در این زمینه دانایی اش را بالا ببرید. همون طور که خودتون فرمودید نباید رفتار شما با مادرتون تضاد داشته باشه پس سعی کنید یه جلسه با مادر و جلسه ای با پدر و مادرتون داشته باشید و به یک راه حل منطقی برسید تا همه به یک نتیجه واحد بر سید . شما عزیزدلم باعث افتخارید براتون آرزوی موفقیت می کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">