فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

گاهی خیلی زود ، دیر می شود !

پنجشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۲۸ ب.ظ

زن ، چهره ی معصومی داشت . سن و سالش بالا نبود . 15 سال از ازدواجش می گذشت و حاصل این ازدواج دو فرزند بود . درسخوان و باهوش . کمی که با هم صحبت کردیم از ته لهجه ای که داشت فهمیدم همشهری هستیم . کم کم برایم از زندگی اش گفت . از اینکه بعد از ازدواج برای زندگی به تهران آمده اند و همین جا ساکن شده اند . تعریف کرد :

خانواده ی همسرم از شرایط اقتصادی بالایی برخوردار هستند اما هیچ کمکی به ما نمی کنند . من هم توقعی ندارم . چند سال اول شوهرم سرکار می رفت . مرد رو به راه و خوبی بود اما وقتی کارش را از دست داد اوضاعش تغییر کرد . دیگر به دنبال کار نمی رفت . من مانده بودم با دو تا بچه . شرایط مالی آنقدر وخیم شد که مجبور شدیم برای ادامه زندگی و فرار از اجاره های بالای تهران به اطراف کرج کوچ کنیم . همان جا بود که خودم دست به کار شدم و برای خودم در یک کارخانه کار پیدا کردم . شب کار بودم. از ساعت 7 شب تا 7 صبح سرکار بودم . مثل جنازه به خانه می آمدم . از خستگی روی پا بند نبودم اما باید مشغول شوهر داری ، کارهای منزل و سروسامان دادن به اوضاع بچه ها می شدم . به دل شوهرم خیلی راه می آمدم . مراقب بودم که بیکاری اذیتش نکند و غرور مردانه اش را خرد نکند . هر چند دنبال کار نمی رفت اما دلم نمی خواست اقتدار مردانه اش پیش من و بچه ها شکسته شود . 

بالاخره بعد از کلی خواهش و تمنا ، مادر همسرم توانست کاری در تهران برای شوهرم دست و پا کند. کار در یک شرکت خصوصی و خارجی . این شرکت ، در واقع یک شرکت اقتصادی کوچک بود که در ایران فعالیت می کرد و اغلب کارکنان آن خارجی بودند. به تهران نقل مکان کردیم . دیگر مجبور نبودم با آن شرایط سخت کار کنم این باعث خوشحالی ام بود اما شرایط به شکل دیگری تغییر کرد .

همسرم مدتی بعد از ورود به این شرکت از نظر اعتقادی سقوط کرد . دیگر نماز نمی خواند . روزه نمی گرفت . مرتب سیگار می کشید . کارش شده بود فحاشی به نظام . توهین به رهبری ، به امام . من اصلا" آدم سیاسی نیستم . سرم به زندگی و بچه هایم گرم است اما دوست نداشتم که برکت از خانه و زندگی ام، به دلیل فحاشی و توهین های همسرم برود . کم کم نسبت به محیط کارش کنجکاو شدم . فهمیدم تمام خانم هایی که آنجا مشغول به کارند اعم از ایرانی یا خارجی ، بدون حجابند . یعنی اصلا شرط استخدام خانمها در این شرکت خصوصی همین بود . پول خوبی هم می دادند . اوضاع اقتصادی ما بهتر و بهتر می شد اما یک شکاف عمیق میان من و همسرم شکل گرفته بود . یواش یواش فهمیدم که همسرم از مشروبات الکلی استفاده می کند . وقتی این مسئله را فهمیدم انگار نابود شدم . هیچ وقت فکر نمی کردم که یکروز بیاید و همسرم که زمانی نماز می خواند و روزه می گرفت کارش به اینجا کشیده شود . اعتراضات من شروع شده بود . اما فایده ای نداشت . حالا دیگر گل بود و به سبزه هم آراسته شد . دست بزن پیدا کرده بود . تا می توانست مرا به باد کتک می گرفت . برایش فرقی نمی کرد جلوی بچه ها باشد یا جلوی مادر و خواهرم . فقط می زد . آنقدر که خسته و کوفته یک جا می افتاد و نفس نفس می زد . من بی نهایت شوهرم را دوست دارم . این موضوعی بود که خودش هم خوب می دانست . این جور وقتها بلند می شدم و دستش را می گرفتم . عذرخواهی می کردم . می بوسیدمش . گریه می کردم و از او می خواستم که فراموش کند .

تمام تلاشم را می کردم تا زن خوبی برایش باشم . دست پخت من حرف ندارد . از خودم تعریف نمی کنم این حرفی است که همه می زنند . سعی می کردم غذاهای خوب درست کنم و جلویش بگذارم . خانه همیشه آراسته باشد . خودم همیشه مرتب باشم تا محیط خانه برایش امن و بی دغدغه باشد. اما احساس می کردم اوضاع خوب نیست . رفته رفته متوجه رفتارهای مشکوکش شدم . می دیدم که تا دیر وقت پای کامپیوتر نشسته و مشغول چت کردن است . بعدا" دانستم که در فضای مجازی خودش را مرد مجرد و کم سن و سالی معرفی می کند و به این شکل با زنها و دخترهای دیگر چت می کند. از خواندن بعضی از حرفهایش حالم بهم می خورد . از اینکه مرا و بچه هایش را نادیده می گیرد می سوختم اما دَم نمی زدم . تمام وظایفم را بی عیب و نقص انجام می دادم اما اوضاع بهتر نمی شد . هنوز هم همین طور است . انگار که فاصله ی من و او ، هر روز عمیق تر از قبل می شود . کتک هایش تمامی ندارد . توهین ها ، تحقیر ها و فحاشی هایش از حد می گذرد. من چکار کنم ؟"

مانده بودم چه بگویم . گاهی همین طور می شوم . می مانم که چه بگویم . این طور وقتها دست به دامن امام رضا می شوم . او تمام وظایفش را انجام می داد . هر کاری را که باید در این مورد به او می گفتم خودش جلو جلو انجام داده بود . باید فکری به حال همسرش می کردیم . 

بیرون آمدن او از فضای مسموم جایی که در آن اشتغال داشت راه حل مشکل بود . اما شدنی نبود. زیر بار نمی رفت . مسئله این بود که اصلا مشکلی در خودش نمی دید. راه های زیادی را رفتیم . کارهای زیادی کردیم . از خیلی ها کمک گرفتیم اما نشد . انگار به هر دری می زدیم به در بسته می خوردیم . من هرگز و ابدا تا بحال به کسی پیشنهاد جدایی نداده بودم اما الان بعد از گذشت 2 سال دیگر کم آورده بودم . کم کم گفتم : بهتر است به فکر جدایی باشی .این مرد ، مرد زندگی نیست . می گفت : می ترسم . بعد از او چکار کنم ؟ دوستش دارم . زیاد . تازه از نظر اقتصادی هم مشکل دارم . تلاش کردم تا انگیزه پیدا کند . رانندگی یاد بگیرد. خیاطی را حرفه ای بیاموزد تا بتواند مستقل شود . می گفت : نمی توانم دلم نمی آید با پول شوهرم این کارها را یاد بگیرم بعد از او جدا شوم و مستقل زندگی کنم . 

از خودم بدم می آمد که دارم چنین پیشنهادی می دهم . حالم بد بود . به در بسته خورده بودم . باید اقرار می کردم . زن همه کار کرده بود تا زندگی اش و شوهرش حفظ شود . اما مرد کوچکترین تلاشی نمی کرد. 2 سال ، کم نبود . 

تنها راهی که به ذهنم رسید همین بود . شوهرت را بی خیال شو . بگذار هر طور که می خواهد زندگی کند . تو فقط زندگی خودت را بکن . دو دستی به خودت و به بچه هایت برس . چاره ای نیست تو هر کاری می توانستی برای برگرداندن شوهرت کردی الان فقط مراقب خودت باش. تا می توانی رابطه ات را با خدا قوی تر کن . به نمازهایت دقت کن . زیاد دعا کن . خیلی زیاد . برای شوهرت هم دعا کن . عاقبت زندگی ات را به خدا بسپار و بگذار تا او برای شوهرت و برای زندگی ات تصمیم بگیرد . به خدا بگو که تمام تلاشت را همان طور که خودش می داند کرده ای و زین پس شوهرت و زندگی ات را به خودش می سپاری .

روزی که این پیشنهاد را به او دادم هرگز فکر نمی کردم که چه می شود . او تغییر کرده بود . دیگر رضوان سابق نبود . انگار میان هاله ای از نور غرق شده باشد . فهمیدم که نماز شب می خواند . چه نماز شب هایی ... فهمیدم که دعامی کند . چه دعاهایی ... از تغییراتش شگفت زده شده بودم. اما می گفت شوهرم همچنان همانی هست که بود .هر چند در خودش تغییرات شگرفی رخ داده بود. انگار صبور تر شده بود . آرامتر شده بود . دیگر اذیتهای شوهرش را نمی دید . شده بودند یک زندگی سه نفره . خودش و بچه هایش . 

تا آن روز .... 

اردیبهشت ماه بود . عصر روز سه شنبه . زنگ زد . صدایش می لرزید . صدای من هم . گفت : طهورا جان ، .... شوهرم مُِِرد...!! شوکه شده بودم . پرسیدم : چرا ؟!! گفت : چند شب پیش بعد از نماز شب ، مثل کسی که طاقت از کف داده باشد به خدا گفتم : خدایا پس کی قرار است تکلیف مرا با این مرد روشن کنی ؟ مگر غیر از این است که : " بترسید از عاقبت ستم کردن به کسی که جز خدا فریاد رسی ندارد." ؟؟ ادامه داد . " بعد از نماز روی مبل خوابم برد . صدای یک نفر را می شنیدم که می گفت : مهلتش تمام شده . به اندازه کافی برایش صبر کردیم . تکلیفش را روشن می کنیم. از خواب که بیدار شدم آنقدر وحشت زده بودم که هزار بار گفتم : خدایا غلط کردم . دیگر شکایتش را نمی کنم . هر چقدر هم که کتکم بزند . هر چقدر هم که بد باشد و بد بگوید .

اما دیروز ، روز ولادت حضرت عباس ، هر چه اصرار کردم با هم به مولودی برویم قبول نکرد. به جایش یک شیشه مشروب برداشت و تا می توانست خورد . به سرو وضع خودش رسید . انگار می خواست جایی برود . یک دفعه دستش را به سمت قلبش برد. حالش بد بود . به اورژانس زنگ زدم . مرتب بالا می آورد. یک دفعه توی دستشویی به سمت من که با گریه و التماس نگاهش می کردم برگشت و با حالتی وحشت زده گفت : " رضوان منو ببخش . من غلط کردم . خدایا من غلط کردم . به اینها بگو بروند. بگو من را نبرند . من اشتباه کردم . قول می دهم اگر مهلتم بدهی سربه راه بشوم . "

دستهایش را به اطراف به شدت تکان می داد و التماس می کرد که نمی آیم . مرا نبرید . توبه می کنم. ناگهان کف اتاق پهن شد . اورژانس رسید می گفتند ایست قلبی کرده است . می گفتند مرده است . انگار صد سال بود که مرده است . صورتش سیاه شده بود . چشمانش وحشت زده به سقف دوخته شده بود . خیلی دیر شده بود . شاید فهمیده بود اما خیلی دیر.

از پشت تلفن پرسید : طهورا جان دلم برایش می سوزد حالا که این لحظه ی آخر توبه کرده بود آیا توبه اش را می پذیرند ؟ سکوت کردم . دلم نمی آمد جوابی را بدهم که دوست نداشت بشنود . او هنوز هم زن دلسوزی بود . 

گاهی خیلی زود دیر می شود .... خیلی زود .... 


موافقین ۷ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۴
سیده طهورا آل طاها

توبه

نظرات  (۶۹)

خب اگر ازم بخواد همین که یکبار یا دوبار صداش کنم و اونم بگه بیدار شدم کافیه؟
ولو اینکه بیدار نشه نمازشو بخونه؟
بعد اینکه راجع به بچه ها، من وقتى بچه هام بزرگ بشن بخوام اونا رو برا نماز صبح بیدار کنم اونوقت اونا نمیگن چرا بابامون بیدار نمیشه؟ یا بگم نماز اول وقت بخونن نمیگن چرا بابامون اول وقت نمیخونه؟ خب اونوقت من چه جوابی بدم؟
خیلی فک کردم! میتونم بهشون بگم از خودش بپرسید!
یا بگم اون مامانش اینطور ازش نخواسته
یا بگم اشتباه میکنه باباتون و کار درست اینیه که روایات گفتن
اما خودم هى فک میکنم این اخری باعث میشه اون حالت بزرگى و اقتدار پدرشون جلوشون بشکنه. من میخوام هم به غرور و جایگاه همسرم در مقابل بچه ها اسیبی نرسه(یعنى جورى نشه که در نتیجه اینکه من میگم باباتون اشتباه میکنه اونوقت تخقیر بشه پیششون و توی تربیت حرفش خریدار نداشته باشه و بهش گوش ندن)  و هم اینکه مثه باباشون نشن که اول وقت خوندن نمازاى یومیه و یا بیدار شدن براى نماز صبح براش کم اهمیته. 
خیلی اعصابم خرد میشه و نگران بچه هامم.
حتا یه بار برگشتم بهش گفتم از باباى تو که نمازشو هنوز اذان تو دهن موذنه میخونه و صبحها هم خودش بیدار میشه نماز میخونه با صدى بلند تا همه رو بیدار کنه تو تربیت شدی. حالا معلوم نیس از تو بچه هاى ما چى از آب در بیان. 
اونم عصبانى شد و دعوام کرد و کلى هم دلخورى پیش اومد. 
واقعا میگم این دوگانگى ایجاد نمیکنه در تربیت؟ 
یعنى بچه بگه اگه کارى که مامان میگه درسته پس چرا بابا انجامش نمیده؟ یا اگه بابا انجامش نمیده پس کارى که مامان میگه اونقدرام مهم نیس! یا بگه چون بابا انجام نمیده منم انجام نمیدم ولو اینکه بهتر باشه! 
من همهش نگران سوالای بچه هامم!
من حتا بهش میگم بیا نماز جماعت بخونیم انقد لفتش میده تا من خودم پامیشم فرادی میخونم. اونوقت مثلا پسرم بزرگ شد بگم بیا امام جماعت ما بشو نمیگه خب چرا بابا وانمیسته؟ 
یا بگم بچه ها بدوید نماز نمیگن پس بابا چی!؟
ابا بنظرتون ممکنه با اومدن بچه ها و این سوالاشون ایشون بهتر بشه و تغییر رویه بده؟ ایا من میتونم از بچه ها بعنوان یک وسیله براى تشویق همسرم استفاده کنم؟ 
براى مثال همونطور که بالا عرض کردم هربار پرسیدن چرا بابا فلان کارو نمیکنه اگ بفرستمشون سراغ خودش تا ازش بپرسن اید واقعا تلنگری درش زده بشه؟
ببخشید خیلی سوال پرسیدم امیدوارم همه رو جواب بدین. 
اجرتون با اباعبدالله
پاسخ:
بله همین میزان کافیه حتی اگه بیدار نشه.
چرا ممکنه بگن . اصلا تکلیف شرعی پدرشون هست که اونا رو برای نماز بیدار کنه اونوقت اگه خودش خواب بمونه .... نمی تونم بهتون بگم که چه جوابی باید به بچه ها بدید .بهتره این سوال رو از همسرتون بپرسید.
ممکنه دو گانگی در تربیت پیش بیاد . اینجا هنر شما و بازگشت پدرشون رو می طلبه
عزیزم نگفتى بر من وظیفه اى هس براى بیدار کردنش یا حداقل صدا زدنش برا نماز صبح؟
پاسخ:
آخ ببخشید یادم رفت. نه شما هیچ تکلیف و وظیفه ای به گردن ندارید که ایشون رو بیدار کنید مگر اینکه خودشون از شما بخواهند در آن صورت هم لازم نیست خودت رو به اذیت بیندازید. همان طور مادر هیچ تکلیفی برای بیدار کردن فرزندش برای نماز نداره این تکلیف به گردن پدره . اما اگر فرزند از مادر بخواد که بیدارش کنه وضع فرق می کنه
سلام
طهورا جان من شوهرم برا نماز صبح بیدار نمیشه هرچقدم صداش کنم انثد خوابش سنگینه اصلا متوجه نمیشه. البته من نمیدونم واقعا متوجه نمیشه یا بخاطر اینکه من ناراحت نشم میگه متوجه نشدم؟ 
اخه خونوادشون کلا تو خواب حرف میزنن یعنى سخنرانى میکننا! عین اینکه بیدارن! یا حتا چشماشونو باز میکنن میشینن از این کارا ولی واقعا خوابن! هم داداشش و هم خواهرشم همینطورن و براى نماز صبح خواب می مونن. اما اونا قضاشو میخونن ولی شوهر من حتا قضاشم نمیکنه! 
حتا به من میگه بیدارش کنم باور کن از زمانیکه اذان میگه تا طلوع افتاب من هر یک ربع و بعدش که به طلوع نزدیکتر میشیم هر ده دقیقه و بعد هر پنج دقیقه صداش میکنم یا اصصصصلا متوجه نمیشه انگار بلانسبت کره! یا مثلا با حالت خواب آلود میگه باشه باشه یا بعضی وقتا با صداى کاملا واضح طوری که من فک میکنم بیدارشده واقعا، میگه الان بیدار میشم. حالا اینا هیچی بدتر از همه اینکه اگه خیلی صداش کنم دیگه عصبانى میشه میگه مگه نمیگم پامیشم خب ول کن دیگه خودم بلند میشم! بعدم با با کمال ارامش میخوابه! و نمی خونه! فرداشم میگه من متوجه نمیشم که دعوات میکنم! باور کن اون لحظه خوابم. 
بارها باهاش صحبت کردم گفته باور کن خودم خیلی ناراحتم و دوس دارم بیدار شم ولی نمی تونم. بعدم هربار باهاش حرف میزنم میگه فردا حتما بیدارم کن اما بازم بیدار نمیشه. فردا صب بش میگم بیدار نشدیا میگه چیکار کنم خوابم سنگینه. 
بعد کلا اگه ببینه من خیلی حساس شدم رو این موضوع داد و بیداد راه میندازه و میگه تمومش کن خودم می دونم کارم غلطه باید بخونم به خودم مربوطه! 
حتا من بش میگم قضاشو بخون میگه باشه ولى نمی خونه. هرچى هم حدیث و روایت بوده بش گفتم. بنظر من ایشون نه اینکه نمیدونه بلکه نمیخواد. ادم باید خودش اراده کنه! 
حالا دو تا سوال دارم اول اینکه بر من وظیفه اى هس برا بیدار کردن ایشون؟ اخه خیلی وقته بخاطر اینکه دعوا میکنه دیگه صداش نمیکنم. 
دوم اینکه واقعا چطورى من باید بش بگم بیخیالیش آزارم میده که حرفم نتیجه بده و الکى نگه باشه؟(مثلا نامه بنویسم؟ یا چه حرفى رو بزنم؟ اخه هرچقدم میگم برکت زندگى میره ملائک نمیان خونمون عفریت شیطانى مقیم خونمون میشه روزیمون کم میشه از نظر جنسی سقوط میکنى حتا سخنرانیاى در مورد نمازو میذارم به گوشش بخوره....هییییییچ تاثیرى نداره!)
میدونم اگه بش بگم بیا بریم دکتر برا سنگین بودن خوابت یه درمونى پیذا کنیم یا برااینکه تو خواب حرف میزنى بم میخنده و میگه طبیعیه. چون یه بار به مامانش گفتم کلی خندید بعدم گف اینا همهشون همینطورن. البته خانواده عموشم بچه هاش همینطورن. 
ولی جالبه چطور خود باباش و عموش اینجور نیستن؟! پس این نشون میده اگه ادم اراده کنه بیدار میشه. 
ناگفته نمونه موبایلش اذان صبح میگه دویست بار زنگ میزنه با صداى بلند اما آقا یا اصلا جم نمیخوره انگار نمیشنوه یا پامیشه خاموش میکنه! 
پاسخ:
سلام . امکان داره واقعا این مسئله ریشه پزشکی داشته باشه اما این دلیل کافی نیست و توجیه عمل ایشون نیست . اگر فکر می کنید ریشه پزشکی داره بررسی و درمان کنید و اگر غیر از این است ایشان باید متوجه عاقبت این کارشان باشند . من کمک بیشتری نمی تونم بهتون بکنم از قرار شما خودتان خیلی خوب به این مسئله اشراف دارید و عاقبت بی توجهی به نماز ایشون رو می دانید لذا گفتن من فقط تکرار مکررات می شود و کمکی نمی کند . ایشان باید خودشان بخواهند و اقدام به حل مسئله کنند . از قرار خودشان خیلی تمایل ندارند . این تمایل باید در ایشان به وجود بیاید
سلام علیکم
اول بگم که خیلی اسم زیبایی دارید.

الان که خوندم این پست رو قلبم داره از سینه ام بیرون میزنه و اشک امانم رو بریده.
این بانوی عزیز زندگی ای شبیه من داشتن.
انگار برگهایی از دفتر زندگی خودم بود.
چه قدر زجر کشیدم و سعی کردم بمونم و با همه چیزش کنار اومدم.دیگه فقط و فقط زیر یک سقف بودم باهاش به خاطر دخترم.
به هر دری زدم نشد.
با اینکه تحصیل کرده و از خانواده مرفهی بودم ولی ترجیح دادم به خاطر دخترم ساکت بشم و فقط زندگیمو ادامه بدم.
تا دو سال پیش که در شب قدر(شب بیست و سوم)رفتم مسجد.
گفتم خدا تو میدونی که دیگه لبریز دارم میشم.شاید مومن واقعی نباشم.شاید اون حجابی که تو دوست داری،نداشته باشم،شاید هنوز کاری باشه که من بتونم انجام بدم و ندادم،ولی من برای توبه امشب اینجا نیومدم.
امشب قراره تقدیر یکساله من نوشته بشه.اومدم اینجا فقط التماس کنم تکلیف منو با همسرم معلوم کنی.اگر درست شدنیه که درستش کن.چون دوستش دارم.
اگر هم نه که به بهترین راه ممکن منو ازش خلاص کن.
ناگفته نماند که چند بار خواستم جدا بشم و به یمن قوانین دست و پاگیر نتونستم و هر بار به خاطر اینکه دخترم بیشتر از این اذیت نشه،برمیگشتم.آخرین بار که برای طلاق اقدام کردم سه سال قبل از متارکه بود.!
بعد از اون تا دوسال همه کاری کردم و هر چه از وظایف زن بود رو با مطالعه به دست میاوردم و براش به جا میاوردم.ولی شکافمون روز به روز بیشتر شد تابعد از دو سال که شب قدر از خدا خواستم فرجی برسونه.
اون شب قدر تمام و شد و چند ماه بعد...
تصادف وحشتناکی کردیم.فقط یادمه اون لحظه برخورد با کامیون حس کردم که همسرم رفت.
ناگاه گفتم یا امام رضا برش گردون.منو هنوز به پابوسی شما نیاورده.حتما میاره.
بعد از دو روز به هوش اومد و زنده موند.
امااا...
این بار بعد از جان به در بردن دیگه خدا رو هم بنده نبود.
همش میگفت من چون خیلی آدم خوبی بودم نجاتم داده.من شاید اهل نماز و روزه نباشم و الکل هم مصرف کرده باشم،ولی دلم صافه و همین برای خدا کافیه.خدا که مثل آدما نیست.دیگه معلوم شد که خدا همین چیزا براش کافیه.
دیگه داشتم لبریز میشدم.
بیشتر از همیشه شروع کرد به بهانه گیری و بحث و جنجال.
دیگه تبدیل شده بود به یک موجود مقدس که نظر کرده خداست.
جرات نداشتم مثلا میگه آب بیار من ندوم.اگر میدید دارم آهسته قدم برمیدارم که آب برسونم دستش،قیامت میکرد.
ولی من دیگه سپرده بودم به خدا زندگیمو.تنها دلخوشیهای من سجاده نمازم بود و دخترم.
تا اینکه یکی از شبهای ماه رمضان که من نیمه های شب پای سجاده ام بودم،منو صدا زد و خواست برم اتاقش.(سالها بود که اتاقش رو جدا کرده بود).
رفتم و بعد از چند ثانیه سرشو بالا گرفت و گفت میخوام طلاقت بدم.!
وا رفتم.!
هر چی گریه و التماس کردم و گفتم کاری به کارت ندارم فقط بذار کنار دخترم باشم،قبول نکرد.
گفت نه بچه و نه مهریه و نه هیچ چیز دیگه هم نمیدم.میدونی که نخوای طلاق رو همه زندگی رو جمع میکنم و میبرم.با دخترم.
میگفت تو آرزوی مرگ منو داشتی.
پاک عقلش رو از دست داده بود.
بعد از دوازده سال این تمام مردانگی بود که درحقم کرد.
درست شب بیست و سوم ماه رمضان دقیقا یکسال بعد در همون شبی که فرج و گشایش زندگیم رو خواسته بودم در عرض چند دقیقه زندگی مشترکم تمام شد.
هر چه فکر میکنم میبینم برای همسرم سر سوزنی کم نذاشتم و تا اون همه سال فقط لطف خدا و ایمه تونست منو از هر لغزشی به دور نگه داره و صبوری با الطاف ایشون ممکن شد.
الان یکسال اندی است که از همسرم جدا شدم و دسته گلم،دخترم،دیگه کنارم نیست.
راحت شدم.خدا نجاتم داد.تنها دغدغه و بزرگترینش فقط دخترمه.از خدا حواستم اگه صلاحشه بهم برش گردونه.
ببخشید طولانی شد.
سعی کردم خلاصه کنم چون طومار بلندیه زندگی من.
نمیدونم اصلا چرا اینا رو اینجا نوشتم.
بعد از خوندن این پست،یاد گذشته خودم افتادم.
حلال کنید.التماس دعا...
یا علی...


پاسخ:
سلام عزیزدلم.بانوی صبورم. از خدا برایتان عاقبت بخیری  می خواهم ان شاالله خدا دخترتون رو بهتون برگردونه. 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
** **** ***** *** ** ***** ** *** *** *** *** *** *** ******* **** **** ***** **** ** *** ********* 
***** ** *** *** ***** ***** 
** ** **** **** **** ** ** ****** **** *** *** *** **** ** **** ** *** *** **** ***** **** *** *** *** ******* * ***** *** *** **** *** ** ** ***** * ***** ***** **** **** ******* *** *** ** **** ** ***** *** ** ****** ** *** *** **** 
*** ******* ** ***** * ** ***** **** **** ******* **** **** ***** *** ** **** *** ********* *** *** ******* ***** ** **** ******** **** * ** ***** *** **** *** ****** **** ** ***** ******** * **** ** *** ******
**** ****** *** ** ***** * ** *****  ***** ** **** *** *** ****** *** ******* *** ******* **** *** ***** ***** *** ** ***** *** ** *** **** **** *** ** *** *** **** *** **** ** **** ********
*** **** ***** **** **** **** *** ***** ****** *** ** ***** 
******** ******* *******
***
پاسخ:
عزیزم اصلا هیچ لزومی نداره که شما به گناه احتمالی ایشون حتی فکر هم بکنی . زندگی ات را بکن . یک موضوعی رو خدا برای شما آشکار کرده تا اینقدر خودت رو درگیر نکنی که حتما آدم خوبی بوده و من از دستش دادم . دعای پدرومادرت پشت سرت بوده که گرفتار نشدی . الان هم این مسئله رو به احدی نگو . مثل یک راز نگهش دار .اما دیگه اصلا و ابدا لزومی نداره که به خودش یا خواهرش اس بدی یا در ارتباط باشی . این مسئله رو تموم شده بودن و دیگه بهش فکر نکن .
الان تنها کاری که باید بکنی اینه که زندگی ات را بکنی همین و دیگه بهش فکر نکنی
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** **** **** ******* 
***** *** **** *** ***** ****** ** ***** ** *** ***** ***** ***** 
***** ********* **** **** * ****** ******* *** ** ******** *** ** ***** ****** ***** *** ** ******** *** ********* ** *** ** *** ** **** **** *** ****** **** **** *** ********** ** ** **** *** ******** **** ***** ******** ******* **** ****** ** ****** ******** ** ** ** **** **** ******* ** ******* * ****** ******** ****** **** **** ****** ** **** **** **** *** ***** *** * ********** **** ******* *** *** * *** *** ***** **** * ***** ******* ****** ** **** ***** ** **** **** **** **** ***** ***** **** **** **** **** * ** **** **** **** ***** *** *** *** *** *** **** *** **** **** *** ***** *** **** ** ******** **** * ** *** ** ***** ***** **** ********* 
*** ***** *** ***** **** *** ******* 
***** **** ** **** ***** *** ***** *** ****** *** ** ****** **** *** ** **** *** ***** *** *** ** *** ****** *** *** ** **** *** ***** ****** ****** **** **** * ** ***** ***** *** **** ******** *** ***** ** **** ** *** *** *** ** ***** ***** **** **** *** ***** ** **** ** *** ** *************** **** * **** **** ****** *** *** * **** **** *** **** *** **** ** ***** **** * ***** ** *** ***** ******** 
*** *** **** ****** *** **** ***** **** ****** ** *** **** *** *****
**** *** *** **** ******** *** ***** ***** ** **** ** *** ** ***** *** ***** **** ***** **** * **** **** **** **** ** ****** ** *** *** ** *** ******* ******* * ******* *** **** *** **** ***** **** *** ** **** ****** *** **** * *** *** *** *** **** 
**** ***** *** ** **** ****** *** ********* *** ** *** **** ******* ******** *** ** ***** **** ******** ***** ************** ** *** *** ** *** ***** 
**** ******** *** ***** ** **** *** ********** *****
*** ****** ** *** **** ***** **** *** ****** ****** **** **** *** ** * ** ****** *** **** **** ** *** ******* *** ** *******
**** *** ***** 
****
پاسخ:
این اتفاق امیدوارم که باعث بشه شما از این به بعد با قدمهای محکم تری قدم برداری . روی زمین سست راه رفتن سرانجامی جز سقوط به اعماق زمین رو نداره . از این به بعد سعی کن به راحتی به کسی اعتماد نکنی شرایط و محیط خونه نباید باعث بشه که شما از ترس چاله به چاه پناه ببری . محیط خونه شما هر چی هم که باشه از فرو رفتن در این گردابی که داشتی برای خودت مهیا می کردی بدتر نیست . هنوز هم محیط خانه امن ترین جا برای شماست و آغوش پدرومادر مطمئن ترین مکان . خدا بی نهایت دوستت داشته . به خدا اعتمادکن . به پدرومادرت هم همین طور . هر چی هم که بوده هر چقدر تلخ اما تمام  شده . تفکر به اونچه از دست رفته کار اشتباهی است . زمان حال را دریاب تا آینده ی خوبی داشته باشی
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ******* ** ****** ****** **** **** ** **** ********* *** ******* ***** *** **** ** ***** *** * **** ** *** * 
** ****** **** ***** ****** ***** *** **** **** ** ***** **** ********* ****** ****** ******* ***** *** **** ****** **** **** ********** *** ****** **** *** *** **** ** ********** ** *** ****** ** ****** ********* ********* *** ***** * **** ***** *** *** *** *** **** * *** ** **** *** ** ******* ** ***** **** *** **** ***** ********* ********** ***** ** ***** *** *** **** ********** ****** 
***** *****  **** ** ****** **** ******** ***** ** **** ******** *** *** ***** ***** *** ***** ***** *** **** *** 
****** ******* ******* *** ****** ******** ***** ** ** **** *** ***** *** *** **** ****** ***** ***** **** *** ***** ***** ******** **** ******** *** ** ****** ***** **** *** ** **** **** ** **** *** **** ****** ***** ***** *** ****** 
***** **** **** ****** **** ****** ***** **** *** ** *** ***** **** *** ** ******* ** *** **** ***** *** ******* *****
*** *** ** ******* ***** ***** **** ******* ** ******** **** *****
**** * **** **** *** *** ***** ***** **** ** ****** *** ** *** **** *** ****** ** **** ** **** ** **** **** *** *** ******** **** ******* **** ******** **** ** **** ***** ***** ****** ***** ***** * *** ***** *** **** * ** ***** *** *** *** ****** **** ***** ******** *
*** ****** *** **** *** *** **** **** ****** **** ** ** **** *** ****** ** ** *** *** **** * **** ***** ** ****
****** *** * ***** *** ** **** ****** ***** **** * *** **** ******** *** ******* *** *** *** ******** **** 
***** *********** ** **** **** ***** ** ** **** *** *** * **** *** ***** ** *** ****** **** **** ****** ****** ********** ****** ** *** ** *** **** ***** *** *** **** ** ****** ** **** *** *** *** ****** *** ****** ****** *** ***** 
****** **** **** **** ** ****** *** ** *** **** **** ** *** ********* * ** **** ******* *** *** *** ** **** ****** ** ****** **** *****
*** ****** **** ******* * ****** ******* ** *** ** ****** *** *** ** ** ************ 
****** **** * *** ******** **** ** *** ******* ** *** *** *** **** ***** **** *** **** *** *******
*** **** ** ******* ***** ****** *** ******* ***** 
** ***** ******* *** ** **** ** ** **** **** * ****
**** 
پاسخ:
سلام عزیزم . این اتفاق تلخ حداقل حاصلش برای شما این بود که درک کنی که پدرومادر آدم هر جور هم که باشند باز پدرومادر هستند . پدر شما شاید چیزهایی می دانسته که مخالفت می کرده و شما فقط ظاهر قضیه را دیدید. حالا هم که می بینید نتیجه ی اعتماد به نظر والدینت این شد که اسرار نهانی ایشون برای شما آشکار شد . ازدواج مقوله ی ساده ای نیست عزیزم که شما به سادگی باهاش برخورد کنی مقوله ای نیست که توش برای کسی از سر ترحم دلسوزی کنی . مقوله ای نیست که فقط ظاهر آرام کسی رو ببینی و قضاوت کنی نیاز به بررسی ها و تامل ها وتوکل ها و توسل های زیادی داره . پیداست که خدا اونقدر دوستت داره و هوات رو داره که نگذاشته خودت رو به چاه بیندازی و چقدر هم زود واقعیت رو بهت نشون داده. اصلا دیگه نیازی به ادامه ارتباط با ایشون شما نداری . جز اینکه اگر پدرت متوجه بشه ناراحتی پیش میاد حاصل دیگه ای نداره . 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام خواهرجون
***** **
*****
*** **** **** ** *** ***** * ** *** * *** ** ** *** **** *** *** ***** ******* *****
*** ****** *** * ***** ******** **** *** * **** **** ***** *****
*** ***** ** *** ***** ******* *** *****
*** ** ** ** ***
**** **** *** ***** ** ** *** *** * **** **** ** ***** ***** *** *** ******
***** **** *** ***** ***** *** ** *** ***** ***** **** *****

****** **** *** ****** *** * **** *** ****** **** * ***** * ***** * *** *****
*** *** **** *** ***** **** ******** **** ** **** *** **** **** **** ** *** **** **** * *** *** **** **** **** *****
*** ************** *** *** ******* **** ***** *******
*** **** * ****** *** ****** ****** ***** *** *** *** ****** **** ** ** **** **** * *** ***** ***** ***
**** *** *** *** *** **** **** **** *** ******* ** ****** **** **** **** ** ***** **** **** ** ****
** **** **** *** ******
**** ******* **** ***** **** ****** ** ***** **** *** ** ******* ** ***** **** ****************
*** *** ***** **** ***** *** **** *** *** *** * ***** *****
*** ****** ** **** ***** *********

****** *** ***** ** ***** ***** ** *** ****** *** *** ** ***** *** **** ******* ****** *** *** ** **** **** ** ** ****** **** ***** *****
*** **** ***** ***** **** * **** *** **** **** *** **** ** **** ***
**** **** ****** ** *** ****** *** ** ** **** **** **** * *** ****** *** * **** ******** ** *** *****


******* ***** **** ********
** ** *** *** ***** ** **** *** ** ** **** *** * ** *** ** ***** ****

**** ** ****

** ***** *******
** *** ******
***** *** *** ** *** **** *******
*** **** *** *** *** **** ****** **** ****  ** *******

**** ***** ***** **** **** **** **** ********

**** *** ****** *** **** * *** **** ****
******

پاسخ:
سلام عزیزم از اتفاقی که افتاده خیلی متاثر شدم . این اتفاق بدون شک خیلی ناراحت کننده و ناگهانی بوده اما گلم زندگی همینه پر از همین اتفاقات تلخ و شیرین . قرار نیست همیشه همه چیز بر وفق مرادمان باشد و آب توی دلمان تکان نخورد . قرار است در کوران حوادث این دنیا آبدیده شویم . بزرگ شویم . قوی شویم . سربلند باشیم . روایت داریم که اگر برای مومنی در هر چهل روز مشکل یا ناراحتی به وجود نیاید باید در مومن بودن او شک کرد . شما الان به جای اینکه این طور خودت رو ببازی و آشفته باشی باید دعا کنی . تلاش کنی تا حال ایشون بهتر بشه . ایشون باید خوشبختی و سعادت تو رو ببینه . باید ببینه که زندگی اش برای تربیت دخترش به ثمر نشسته . اگر تو رو غصه دار ببینه اگر از صبح تا شب بی قراری کنی چه گره ای باز می شه . صبور باش . مراقب باش که شما خودت الان همسر داری و باید مراقب زندگی ات هم باشی اگر بنا باشد خودت را با مشکلات ببازی زود از پا در می آیی . بگذار خاطرات خوبی از تو و زندگی ات و خوشبختی ات درذهن ایشون نقش ببنده . صبور باش و زیاد دعا کن . 
و اینکه ببینید من دوست دارم کار هام برای رضای خدا باشه ولی اینم دوس دارم ک با رنج کشیدن دنیام رو زیبا کنم ...هم مادی هم خانوادگی هم...معتقدم اسلام فقط برا گریه و قمه و روضه نیست..اسلام برای درست زندگی کردنمونه زیبا زندگی کردنمونه
برنامه جهانشهری ها رو میبینید؟
به قول حاج اقا پناهیان اونا تشنه ی مان(اسلام)
و من به عنوان یه دختر مذهبی که فعلا مجرده چیکار میتونم بکنم؟
به غیر این که همونطور که در کامنت قبلی گفتم شدیدا درس بخونم؟
14 ساعت 17ساعت....رتبه های برتر کنکور رو ک میبینم میبینم اغلب تو فاز دین و حزب الههی بودن و اینا نیستن
خب چرا بسیجیا به قول مدیر وبلاگ همسر سید علی شماره یک و ردجه یک نباشن..مگه بچه مذهبی ها قرار نیست همه چیشون بیست باشه؟
حداقل توی جامعه ی ما که تحصیلات ملاک و یک ویژگی خوب به حساب میاد
خوشم میاد دختراتون رو به کلاس ورزشی ووریاضی و زبان میفرستید و یه بار گفته بودید ک سر سه چیزشون کوتاه نمیاید نماز..حجاب..درس
و گفته بودید صبورا خانومتون خودشون بسیار درس خون هستند انگار
منم بعد دانشگاه رفتنم کار هام(فعالیت های اسلام شناسی به دنیا) رو شروع میکنم...من اول باید خودم رو بسازم
و اینکه من در حال حاضر فقط با درس خوندن میتونم به اسلام خدمت کنم
که بعدا بتونم با رتبه خوبی  ک میارم خیلی برای اسلام استفاده کنم
خواهش میکنم دعام کنید یاعلی


پاسخ:
سلام عزیزم . اول از همه یک چیزی بگم اسلام ، دین قمه زنی نیست این یک نکته که لازم دیدم حتما بهتون بگم .
شما کار درستی می کنید . درس خواندن برای اینکه بتوانید در دولت امام زمان ولو به قدر یک قدم خودتان و دیگران را به ظهور نزدیکترکنید کار بسیار خوبی است شکی هم در آن نیست . اما عرض کردم به اعتقاد من وارد مقوله ای بشوید که بتوانید به خانمهای جامعه کمک کنید بتوانید نیاز زنهای جامعه را از رفتن به حضور آقایان کمتر کنید . درس خواندن در رشته هایی که وجود یک زن خیلی کارآمد نیست چندان مفید به فایده به نظر نمی آید مثال هم زدم برای شما . این دست رشته ها البته خیلی زیادند . بگردید و در عرصه ای وارد شوید که هم برای شما و هم برای جامعه مفید واقع شوید .اما یادتان باشد که شما قرار است ان شاالله در جایگاه یک همسر و یک مادر مهمترین و اصلی ترین وظیفه تان را که وظیفه ی همسری و مادری است را به مرحله ی ظهور و بروز برسانید مراقب باشید که شغل اجتماعی شما نباید به اصلی ترین شغل و وظیفه ی شما آسیب برساند . یادتان باشد که چگونه همسر بودن و چگونه مادر بودن هم یک علم است که باید آنرا فرا گرفت . پس از فراگیری آن غافل نباشید . 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
****** *** **** ** **** ****** ** **** ***** **** *********** ***** ***** ***** ** *** **** * ***** ****** *********** ** ** ** * *** ****** * ***** ***** *** *** ** ***** *** ** **** **** **** * ** ***** **** ** *** ****** **** ** ****** ** ***** ** *** ** *** ****
** **** ***** ****** ****** *** *** *** *** * ****** *** *** ** ******* **** *** *** ***** ***** ***** ********
***** **** ** *** **** **** *** *** **** **** **** **** **** *** ***** *** ***** *** ***** **** **** ***** **** **** ***** ****** **** **** **** ****** **** ** ** ****
*** ****** ** **** **** **** *** ** *** ******* *** ****** *** *** ***** ***** **** ***** *** **** *** ****
*** ****** ***** **************** ***** *** ****** * ******* ** *** ****
** ***** *** ** *** **** **
******* ****** ****** ** ** ***** ****** ****** ***** ***
** ***** ***** *** **** ** *** **** ***** ** ***** ***** **** ****** ****
** ** **** *** **** **** *** ** * *** ***** **** *** **** **** ***** *** *** ** ** **** ***** ******** *** ** **** ******
****** ****** ***** *** **** **** ***** *** ***** ***** **** ** ***** *** *** ***** *********** ****** **** ** **** ****** *** ** ****** ** ***** *** *** *** ** **** **** ***** * ** ** ********* **** *** **** **** **** **** *****
***** ****** ** *** ****

پاسخ:
علیک سلام عزیزم من در کامنت قبلی که خدمتتون پاسخ دادم عرض کردم که از طریق کامنت گذاری اصلا نمی شه در مورد وسواس به نتیجه رسید این مقوله نیاز به صحبت کردن داره . اینکه به شما گفتن اهمیت ندید کاملا درسته و اینکه چطور اهمیت ندید موضوع طولانی هست که واقعا از طریق کامنت گذاری نمی شه بهش رسید . این مسئله باید ریشه یابی بشه بعد از اون حل بشه . من توصیه می کنم شما اگر ساکن تهران هستید حتما به مرکز مشاوره ای که شماره اش رو بهتون می گم تماس بگیرید یا وقت مشاوره بگیرید یا اینکه از اون مرکز بخواهید که سی دی همایش های مربوط به وسواس رو که مربوط به اساتید اون مجموعه هست رو براتون با پیک بفرستند .33504636 
همین قدر من به شما بگم که ریشه وسواس در الهامات شیطانی هست و تا شما بر این الهامات غلبه نکنید نمی توانید کاری برای خودتان بکنید . اولین و آخرین و مهمترین کار برای درمان وسواس اینه که اراده قوی داشته باشید تا به شیطانی که شما رو به سمت خودش می کشونه نه بگید . یکی دیگر از اصلی ترین راههای درمان وسواس خصوصا در اقشار مذهبی جامعه که از ترس نجس و پاکی به این مسئله گرفتار می شن اینه که حتما و حتما و حتما یک دوره کلاس احکام طهارت و نجاسات رو بگذرونن . زمان زیادی هم نمی گیره با صرف حداقل هزینه ی ممکن در کمترین زمان می توانید این احکام رو یاد بگیرید اونوقت می فهمید که اسلام دین سخت گیری نیست و این سخت گیری ها از جانب شیطانی هست که تمام تلاشش رو کرده تا شما رو آسیب پذیر و خسته کنه تا جاییکه از ترس نجس بودن لباس تان از نماز خواندن بی زار و فراری شوید . و این البته تازه آغاز راه است . او تا شما را از دین متنفر نکند دست بردار نیست .چرا الان فرصت یادگیری احکامتان را ندارید ؟ چون می خواهید 17 ساعت در روز درس بخوانید و بهترین رتبه ی دانشگاه را بیاورید ؟ این به شدت درس خواندن این بهترین رتبه ی دانشگاه را آوردن را برای چه می خواهید ؟ غیر از این است که می خواهید به وسیله آن به جامعه ی اسلامی کمک کنید و در دولت امام زمان قدمی برای مولایتان بردارید ؟ به نظر شما دانستن احکام تان که شما را از کسالت در امور دینی دور می کند واجب تر نیست ؟ خدا اول از شما چه می خواهد ؟ بنده ی خدا بودن یا بنده ی شیطان شدن ؟ شما با عمل به وسوسه های شیطان در مورد آبکشی های مکررتان علاوه بر اینکه مرتکب گناه کبیره اسراف می شوید و خودتان را برادر شیطان می کنید ، بنده ی شیطان می شوید نه بنده ی خدا . خدا الان از شما می خواهد که احکامتان را یاد بگیرید تا از قید اطاعت شیطان رها شوید شما دو دستی به رتبه ی دانشگاه چسبیده اید ؟! رتبه ی دانشگاهی که امروز شما را از یاد گیری واجباتتان دور می کند فردا زنجیر می شود و به دور پایتان می پیچد تا شما صدای هل من ناصر امامتتان را نشنوید این علم وبال گردنتان می شود نه بال پریدنتان . روز قیامت هیچ کس از شما نمی پرسد چرا با رتبه عالی دانشگاه مهندس نشدی اما از تمام کسانی که استعداد و توانایی یادگیری احکامشان را داشتند و به واسطه ی کوتاهی در یادگیری به اشتباه در انجام اعمال شان افتادند دلیل این کوتاهی را می پرسند و آن وقت است که جوابهای شما گره ای از عبور شما از پل صراط باز نمی کند. من نمی گویم تا یکماه بی خیال درس شو اصلا و ابدا اما در کنار این درس احکامت را یاد بگیر تا بتوانی 70 درصد مسیر را در درمان وسواست رفته باشی .
می دانی که اسلام خروج بدون اجازه شوهر را بر زن حرام کرده اما همین اسلام خروج زن از خانه برای یادگیری احکامش را ولو بدون اجازه مرد حلال و بلامانع می داند . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
۲۵ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۶ شمیلی همسرم
سلام
نمیدونم پیام خصوصیم بهتون رسیده یا نه!
اما خواهش میکنم برای مامانم دعا کنید...
دارم دیوانه میشم
لطفا براش دعا کنید...

پاسخ:
سلام عزیزم . خدا رو شکر که این کامنتت رو خصوصی نکردی بله به دستم رسید خیلی ناراحت شدم جا خوردم اصلا . مریضی شون چی هست  آخه ؟! من نمی دونم چرا نمی تونم وارد بخش نظرات میهن بلاگ بشم هم توی وبلاگ شما و هم وبلاگ همسر سید علی . 
گمانم دلیلش مرورگرم باشه که بیچاره ام کرده . وگرنه زودتر خدمتت می رسیدم گلم . شرمنده ام به خدا . ولی همش یادت بودم مرتب خدا خدا می کردم که ای کاش یه کامنت عمومی بگذاری تا بتونم باهات حرف بزنم ان شاالله که چیزی نیست خودت رو نباز محکم باش اگر می توانید یک قربانی برایشان بکنید و بین فقرا تقسیم کنید ختم جوادالائمه هم که توصیه یکی از علماست واقعا گره گشاست اگر دوست داشتی بگو تا بهت بگم چطور باید این کارو انجام بدید. فقط کامنتت رو خصوصی نکن تو رو خدا تا بتونم باهات در تماس باشم
سلام .سوالی که درباره وسواسم توی نجاسات پرسیده بودم به دستتون رسیده؟
دقیق وسواس هام توی چیزای مخلف رو شرح داده بودم.
سوال دیگه ای دارم...ما اینهمه حدیث در باره کسب علم داریم
ایا این حدیث ها شامل درس خواندن ما در مدرسه نیز میشود؟
علومی مثل فیزیک و شیمی و ...و اگر به امید این بخواانیم که پولی به دست اوریم و خرج اسلام کنیم
و احمدی روشن و مغنیه ها باشیم
یا علم و علمی ک کسب ان ثواب دارد و جهاد است علوم حوزه است؟
و بقیه علوم ارزش گذاشتن وقت و فکر ندارند؟
درصورتی که بقیه علوم نیز ب زندگی مسلمانان کمک میکنند
مثل برق...زیست..ازمایش های شیمی

پاسخ:
سلام. نه کامنتی نرسیده یا شاید هم بوده و خصوصی کرده اید . اگر خصوصی کرده باشید امکان پاسخگویی وجود ندارد.اما در مورد وسواس بهتر است حضورا نزد یک مشاور بروید با کامنت گذاشتن به نتیجه مطلوبتان نمی رسید .
بله درست می فرمایید ما احادیث زیادی در این باره داریم . اهل بیت توصیه های زیادی در این باره داشته اند اما منظور آن بزرگواران کسب علمی هست که به نیت رضایت خدا باشد . کسب علم اگر به نیت منافع مادی باشد یا منافع اجتماعی یا هر چیزی که در آن رضایت خدا نباشد ارزش ندارد . در این صورت نیتی که شما در کامنتتان فرمودید یک نیت الهی است و ان شاالله که موفق خواهید شد مشروط بر آنکه به پای عهدی که با خدا و شهدا می بیندید بمانید . این علوم می تواند شامل هر چیزی باشد از علوم حوزوی گرفته تا علوم دیگر . اما حقیقتش یکی از اساتید در تعریف علم مورد نظر اهل بیت می فرمودند منظور این علومی که الان متداول شده نیست منظور علومی است که به واسطه ی آن انسان به معرفت و شناخت برسد . نکته ی دیگر اینکه اگر شما بزرگوار ، از خواهران هستید باید عرض کنم دنبال علمی باشید که در آن علم منفعتی برای خانم های جامعه داشته باشد و آنان را از مراجعه به مردها بی نیاز کند . مثل انواع شاخه های پزشکی یا تدریس .در نظر داشته باشید که فعالیت اجتماعی زن باید به گونه ای باشد که به شغل اول او که همسرداری و تربیت فرزند است آسیب نزد. همین طور وارد موقعیتی شوید که مردها از ورود به آن ناتوانند. مثلا گرفتن مهندسی کشاورزی برای یک زن واقعا محلی از اعراب دارد ؟ امثال این رشته ها و شغل ها بسیار بسیار زیادند که خودتان بهتر از من می دانید . ان شاالله موفق باشید
سلام عزیزم منظور از معبر چی هست شما کسی و می شناسید من تهرانم 
پاسخ:
سلام . منظورم فرد معتبری هست که در مورد تعبیر خواب توانایی داشته باشد . بنده کسی رو نمی شناسم عزیزم
سلام طهورا بانو خیلی ممنون که لطف میکنید و جواب سوالات رو با حوصله میدید.شوهر من سه سالی هست دستگاه برای تولید نایلون خریده(با تمام سرمایه ای که داشتیم)ولی متاسفانه تو این سه سال هر بار به هر طریقی مشکلی برای دستگاه ها یا مواد اولیه یا خیلی چیزای دیگه پیش میاد .البته شوهرم خداروشکر ناامید نشده و همچنان پر انرژی داره ادامه میده ولی من حس میکنم یه جای کار می لنگه که اینقدر مشکلات جورواجور سر راهمون سبز میشه.اوایل فکر میکنم توکلمون خیلی کم بود ولی حالا با تمام اتفاقاتی که برامون افتاده متوجه شدیم که فقط خدا میتونه کمکمون کنه.درخواستی که از محضرتون داشتم اینه که چه ذکری و یا اعمالی کارگشاست؟ممنونم از محبتتون
پاسخ:
سلام عزیزم ان شاالله که همسرتون موفق می شن . اما بررسی کنید ببینید آیا ایشون یا خود شما خدای نکرده عاق والد نیستید . اینکه می گم بررسی کنید یعنی شخصا پیش والدینتان بروید و شخصا از اونها بپرسید آیا از شما دلخوری دارند یا نه . این سوال رو باید حتما ازشون بپرسید اینکه همین طوری بگید نه فایده نداره. ممکن هست موردی بوده که یکی از والدین خصوصا پدرها که دل نازک تر هستند دلخور شده باشند و همین دلخوری بااینکه معنی عاق بودن نمی دهد اما گره در کار شما ایجاد کرده . خصوصا از  رضایت پدرشوهرتان مطمئن شوید ایشان به همسر شما ولایت دارند و همسر شما باید خیلی روی این مسئله دقت کنه. مطلب بعدی اینکه سعی کنید حتما بین الطلوعین بیدار باشید .و نماز صبح تان را دقت کنید . 
۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۸:۵۴ مامان کوچولو
سلام عزیز جان اولا تشکر میکنم از اینکه وقت گرانبهاتون صرف پاسخ دادن میکنید اما من فکر میکنم این موارد فقط با مشاوره حضوری حل میشه که شهر من متاسفانه کوچیکه.1.در مورد ازدواج برادرم ایشون هیچ مشکلی ندارند و با هیچ کس هیچ رابطه ای هم ندارن.2.وسواس من از زمانی شروع شد که مشکلم با مادر شوهرم شروع شد و همه افراد کم و کاستیهاشو به رخم کشیدن منم منظورم از راهکار یه ذکری چیزی بود{تو یکی از برنامه های سمت خدا شنیدم اما یادم نیست}ا3. من هیچوقت از شوهرم نخاستم تو روی مادرش بایسته چون متعقدم اثر بدش تو زندگی خودم میاد حتی همیشه به ایشون گفتم هر کاری برای من میکنی برای مادرش بهترشو بکنه تو کامنت قبلی منظورم این بود که اگر ایشون که پسرشونه مشکلاتو بیان کنه بهتره ولی مادرش بس که مستبده خودشم ازش میترسه4. یه ادم باید خیلی بدبخت باشه که از خوشبختی یکی غصه بخوره اما من فقط یه بار با مادر شوهرم تو این شش سال صحبت کردم اون یه بارم تنها چیزی که گفتم این بود که شما هر جوری با من رفتار کنید فردا یکی با دخترت میکنه .حالا که زده و طرف دخترش خوب در اومده مدام اون حرف منو به رخم میکشه که دیدی دخترم خوشبخت شد5.من هم اینو میدونم که گاهی مقصر بودم اما من 18 سالگی اومدن خاستگاریم و از مادر شوهرمم به خاطر بچگیا و کوتاهی هام حلالیت خاستم6.من خودمم گفتم وجودم پر از نفرت شده و غصه دارم از این بابت نیازی به ملامت شما نبود اما گفتم شاید شما راهی برای زودودن کینه از دل بدونید7.من متوجه یه چیزی نمیشم ینی این همه ادم که میشناسم و همه جوره تامین هستند باید منتظر یه بلا باشند ینی چی خدا رو شکر کنم که دخترم یا خودم معیوب نیستیم ؟88من بزرگترین عیبم از اول انتخاب همسرم بود همون وقتام که خاستگاریم اومده بودن مادرشون تو ازار دادن سنگ تمام میذاشتن اما همونطور که گفتم من فقط میخاستم از شر ازار و اذیتای پدرم که خیلی بد اخلاق بود و همیشه خدا تو خونمون دعوا بود {ایشون در ماه 24 روزشو ماموریت بود وفقط6 روز خونه بودن}و مادرمو ازار میداد وبالطبع ما رو  راحت بشم .دلم میسوزه من سختیهامو تو خونه پدر کشیده بودم حقم نبود که حالام بکشم طوری که الان فهمیدم بدترین کارا بابام قابل تحمل تر از نیش و کنایه های مادرشوهرمه.الانم هر وقت خاهرام ناراحت میشن از این وضع بهشون میگم که قدر اینو بدونن و دعا کنن که خدا محتاج بدتر از این نکندشون
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . خواهش می کنم انجام وظیفه هست . البته که با مشاوره حضوری بهتر حل می شه اما نکته ای که هست اینه که شما تا زمانی که خودت اراده نکنی که اوضاعت بهتر بشه ، رفتن پیش مشاوره های متعدد چاره ی کار نیست . شما باید اول از همه خودت بخواهی که شرایطتت بهتر بشه تا زمانیکه مرتب از صبح تاشب یک گوشه نشسته ای و گذشته های تلخ را مرور می کنی و به حال زمان حالت افسوس می خوری و آینده ات را تاریک می بینی کاری از پیش نمی بری خدا می داند که من نمونه هایی از افراد شبیه به شما را سراغ دارم .حرفهایم به شما از سر محبت خواهرانه ای است که به شما دارم و از روی تجربه . تمام تلاشت را بکن تا قلبت را از این احساس های تلخ رها کنی .1-عزیزم در مورد برادرتون عرض کردم باید با خودش صحبت کنید و ببیند دلیل مخالفتش چیه اینکه ایشون مشکلی داره یا نه و اینکه دلیلش چیه رو خودش بهتر از شما می دونه.2-وسواس نتیجه ی الهامات شیطانی است باید تلاش کنید تا از این الهامات رها شوید مهمترین راه غلبه بر آن اراده ی خودتان است بر اینکه فکرهای باطل نکنید هر کاری هم بکنید هر چقد رهم که مشاوره بروید اول و آخرش همین است باید خودتان اراده کنید . نباید به این الهامات توجه کنید یکی دیگر از راه های غلبه بر وسواس تفریح است امام صادق توصیه می کنند که تفریح داشته باشید تا عبادات شما زایل نشود. این تفریح می تواند شامل بافتنی مطالعه و آشپزی و مهمانی های ساده دوستانه یا خانوادگی دورهمی باشد می تواند شامل رفتن به اماکن زیارتی باشد. من در این باره ذکری نشنیده ام اما توصیه می کنم که ذهن تان را مشغول نگه دارید تا کمتر به فکر های باطل بیفتید هر ذکری می تواند موثر باشد استغار یا صلوات یا لااله الاالله که تمرکز می آورد.3- بله می دونم که شما از همسرتون نمی خواهید که جلوی مادرش بایسته اما همین گفتن های مکرر به همسرتون اشتباهه منظور من این گفتن ها بود. این گفتن ها را ترک کنید هیچ ثمره ای ندارد همانطور که تاالان نداشته.4- من توصیه می کنم که باز هم صحبت کنید اما این بار به شیوه قرآن عمل کنید به احسن طرق با ملایمت و مهربانی صحبت کنید از این حرفها نزنید که سر دخترتان می آید چون قضاوت در این مسائل باشما نیست . سعی کنید مشکل را با کلام شیوا و زیبا حل کنید نه اینکه به مشکل اضافه کنید هنوز هم تاکید دارم صحبت کردن با ایشان از هر چیزی بهتر است .بعد هم شما از کجا از خوشبختی ایشان مطمئن هستید ؟ مگر شما در متن زندگی اش هستید از آینده زندگی اش خبر دارید . شما از زندگی دیگران فقط آن بخشی را می دانید که خودشان می خواهند که شما بدانید مسائلی در زندگی دیگران هست که جز خود افراد در خصوصی ترین بخش های زندگی شان کسی اطلاع ندارد . ممکن است مسائلی و ناراحتی هایی باشد که شما ندانید همان طور که همه از جزئیات زندگی شما با خبر نیستند . 6- عزیزم خداشاهد است که من قصد ملامت شما را نداشتم من فقط مشکل اصلی شما را پررنگ کردم و به خودتان نشانش دادم اینکه می دانید نفرت در قلبتان که می تواند خانه خدا باشد لانه کرده کافی نیست باید همت کنید تا این نفرت را از قلبتان بیرون کنید مبادا شیطان در قلب شما تخم گذاری کند و قلب شما را از یاد خدا خالی کند . من تلاش می کنم همت شما را تحریک کنم تلاش می کنم شما را حساس کنم تا به خودتان تکان بدهید تلاش می کنم به شما بگویم که از بس از گذشته تان فقط تیرگی ها را دیده اید از زمان حال بازمانده اید و خدای نکرده آینده تان را از دست می دهید بهترین کسی که می تواند به شما کمک کند اول از همه خودتان هستید همت کنید یک یاعلی بگویید واز همین امروز عهد کنید که رفتارهای تلخ مادرشوهرتان را نبینید زندگی تان را بکنید حرفهایش را به دل نگیرید با خودتان پیمان ببندید که تلاشتان را متوجه زندگی فرزندتان و آینده شیرین خودتان و همسرتان بکنید چشم به هم بگذارید فرصت ها از دست می رود جوانی سلامتی نشاط همه می رود و آنوقت جز حسرت چیزی باقی نمی ماند .ذکر گفتن خیلی خوب است اما تا زمانیکه با عمل همراه نباشد فایده ندارد . عزیزم شما می توانید پیش مشاور بروید کلی هزینه کنید دست آخر به همین نتیجه ای می رسید که الان من به شما گفتم . باید تلاش کنید تا ذهن تان را از این آشفتگی در بیاورید باید نشنوید نبینید خودتان را مشغول کنید با کلاس رفتن با همنشینی با دوستان خانواده با وقت گذراندن با کودک دو ساله تان . الان کودک شما به شدت به شما نیاز دارد تمام وقت شما را باید سروکله زدن با او پرکند آنقدر که اصلا فرصت سرخاراندن نداشته باشید فرصت این افکار را نداشته باشید .7- شما از کجا می دانید این همه آدم تامین هستند ؟ از کجا می دانید گرفتاری دارند یا نه ؟ مگر شما همه جا در تمام ثانیه ها و لحظات کنارشان هستید؟ از کجا می دانیدکه در زوایای زندگی شان مشکلی هست یا نه ؟ خداوند انسان ها را در رنج و سختی آفریده قرار است همه ما در این دنیا سختی بکشیم تا آبدیده شویم امتحان پس بدهیم امتحان شما هم همین است . می خواهی سرافکنده بیرون بیایی. ؟ البته که باید در تمام لحظات خدا را به خاطر نعمت سلامتی خودت و دخترت شاکر باشی البته که باید قدر بدانی البته که باید بدانی این نعمت برای یک عمرت کافیست حتی اگر کلی مشکل داشته باشی همین یک نعمت برایت کافیست قدر این نعمت را وقتی می فهمی که خدای نکرده با کفران آن از شما گرفته شود. آنوقت می گویی کاش مادرشوهرم بدتر از اینها بود اما سلامتی بود.8- این همان نقطه ای است که شیطان می خواست شما را به آن برساند و انگار موفق هم شده . شما شوهر بد نداشته ای عزیزم از من بپرس تا بهت بگم مرد بد با زندگی زن چه می کند .از ابتدا روش شما اشتباه بوده هیچ وقت برای فرار از چاله نباید خودمان را به چاه بیندازیم این اشتباه است .اما نکته اینه که الان شما وارد این زندگی شدید درست یا غلط خوب یا بد این زندگی شماست می خواهی چکار کنی آتیشش بزنی ؟ می خواهی تا آخر عمرت به این روش ادامه بدی ؟ یعنی نمی خواهی به خودت کمک کنی . من به شما توصیه کردم با مادرشوهرت حرف بزن می فرمایید نمی شود تمایلی ندارید می گویم حالا که این طور هست سرت را به زندگی ات گرم کن به زندگی و شوهر و بچه ات برس خودت را دریاب خودت را با کلاس یا هر کاری که دوست داری مشغول کن می گویم ذهنت را از این الهامات پاک کن می گویم قدر داشته ها یت را بدان نیمه پر لیوان را ببین . می گویم به خاطر خدا و به نیت اینکه این امتحان توست با رفتارهای مادرشوهرت بساز و تحمل کن و به گفته هایش بها نده اگر بخواهی به اینها گوش نکنی واقعا راه حل دیگری وجود ندارد یعنی به عقل من دیگر چیزی جز اینها نمی رسد تمام انچه استاد ما به ما در این باره یاد داده بود را به شما گفتم عزیزم شما خواه پند گیر خواه ملال
خیلی ممنون
به نظرتون من میتونم به جاش زنگ بزنم و بپرسم
بعد که قرار روانپزشک گذاشتم بهش بگم و راضیش کنم که بره
یا باید از اول خودش را قانع کنم که زنگ بزنه 
پاسخ:
خواهش می کنم نه فکر نکنم مشکلی باشه اما اگر اونا خواستن وقت بدن از طرف ایشون می تونید وقت بگیرید ؟ اگر وقت گرفتید و ایشون نیامدند چی ؟ اونوقت زنگ بزنید و کنسلش کنید .
سلام علیکم
ممنونم طهورا جان
واقعا از راهنمایی‌هاتون ممنونم
دلم خیلی گرم شد به حرفای شما
چشم ان شاءالله از امروز به توصیه‌هاتون عمل میکنم
خدا ان شاءالله شما و خانواده‌تون رو از انصار و یاران نزدیک امام زمان قرار بده. 

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
با سلام بار دوم است که پیام می دم شاید نرسیده دستتان . همسرم حدود یکسالی میشه که خواب می بینه یه خانومی میاد و کتکش می زنه و موقع بیدار شدن توی قسمت شونه چپش جای زخم سوختگی با سیگار است که به شدت درد می کنه این حالت ها بیشتر **** ****** ** **** خانوم جان ازتون خواهش می کنم اگه راه حلی می دونید بگید شیرازه زندگیم داره از هم می پاشه برا بچه می خواستیم اقدام کنیم که با این اوصاف نمی شه تا الان راه های زیادی رو امتحان کردیم تو را به خدا کمک
پاسخ:
سلام عزیزم بله کامنت شما قبلا رسیده بود و من هم پاسخ دادم احتمالا توی یه پست دیگه سوالتون رو پرسیده بودید. عرض کرده بودم بنده در این زمینه اطلاعی ندارم باید به کسی مراجعه کنید که معبر باشه.
۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۰ سیده ای که شفا گرفت
خدا همیشه با صابران است
خوب است هی به خودم یادآوری کنم

ممنون طهورا بانوی خوب ما
پاسخ:
سلام عزیزم حالت خوبه ؟ چه خبرا؟ وضعیتت چطوره
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
** ** ***** **** ** ** ** **** ***** ***
** *** ** **** **** *** ***** ****** *** ***** **** * **** ****
** **** **** ****** *** ***** ** ** **** ****** ***** ***** ** *** *** *** ******
** *** ** ****** ** ** *** ****** * *** ***** ** *** *** *****
*** *** *** ** ** **** ***** * ****** * ** ** ***** ******
*** **** *** **** ** ***** ** *** **** ** *** *** ** ** * **** ***** **** ******
* *** **** **** ** *** ** **** ** **** ** *** **** ** **** * **** ****** ***** *** **** ** *** **** *
*** *** **** ***** *** *** ******** **** **** ****** *** *** ** *** *** ****** *** *** **** ** *** **** ** ******
** **** *** ****** ***** ***** * *** *** ***** ***** ** ***** **** *** ***** ****** **** ***  **** ** *** **** * **** **** ***** *** *** **** ** ***** *** 
**** *** **** **** ** **** ** *** ** ***** **** **** ****** ***** **
** **** ***** **** **** ** *** ******** **** **** ****** * ** ******** ** ******* ****** ****
*** ******* **** ** ******* **** *** ******* ** *** ***
***** ******** **** ******* *** *** ******* *** ********* **** **** ****
***** ** *** ***** *** **** ***** *** ** **** **** *** ** **** *** ***** ** ******* ***** ******** ****** ****** ** **** ***** **** **** **** ** ** *** **** ***** *** ** *** **** **** **** **** ****** 
**** ******** **** ********* ****** *** ** ** ***** **** ** ** *** ***** ** ****
**** ****** *** ** ** **** **** ****** *** *** **** **** ** **  **** ** ****** * ****** ** *** 

** *** ** **** ** *** ******** ** ***** ***** ** ***** ** *** *** ** ***** ***
***** **** ****** ** *** **** *** ****** **** ***** **** ***** ** ****
*** ***** ***** **** ***** ***** ** ***** ***** ** ***** *** ******* ***** ** **** ***** **** *** 
پاسخ:
سلام عزیزم . ایشون حتما و حتما باید به یک مشاور مراجعه کنن . من هیچ تخصصی در این زمینه ندارم . تنها جایی که می تونم بهتون معرفی کنم همون جایی هست که بعضا اساتید خودم اونجا همایش دارن من شماره اونجا رو به شما می دم اما وقتی زنگ زدید توضیح بدید مشکل چیه احتمال اینکه اونجا شما رو به یک مرکز تخصصی راهنمایی کنن هست . پس حتما قبل از رفتن و وقت گرفتن بهشون بگید چه مشکلی از چه نوعی هست . به دوستتون بگید امروز اقدام کنه بهتر از فرداست.
33504636 موسسه راه روشن
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
بسم الله
سلام علیکم طهورا بانو جان
**** ** **** *** *** ***** ** ** ** ** *** *** ****** ***** **** **** ******** ** ******** *** ***** ** *** **** **** *** ********* ** *** ***** ******* **** **** ** *** ** **** * ****** * *********** ****** *** *** ** *** *** ****** ***** * ****** *** * **** ** ** ** *** *** ***** ** ****** *** *** ***** ** ** *** ***** ****** ***** ***** ***** *** ********

**** ***** ****** ********* ****** ** ** ** ****** ******  ****** **** * ****** ** ***** **** **** ******* ** *** **** ** **** **** * ******* ** ** **** **** **** * *********** **** ** ***** * ****** **** *** **** **** ****** *** ****** ******* ****** ******* ** ***** ***** * ***** ***** ** ** ***** *** * *** **** *** *** ** *** ** *** **** *** **** ****** ****** ***** **** *** ** **** *** ****** ** ** **** *** ********* * ****** **** ** **** ** ** ***** ****** **** ***** * ***** *** *** ****** ****** **** *** **** ****** ***** **** ** ****** ***** ****** ******** **** ** ********** ***** *** ** *** *** ** ** ******** ********** ** ** *** ***** **** ***** *** **** ***  **** **** *** *** ** ***** ** *** ******* *** *** **** ** ** ** ****** *** ** ******* *** ** ** *** **** ** ****** **** **** **** ** ******* ** *** *** *** ** * ***** ** ** ** **** ** *** ** **** ** **** *** ** ** ** *** ******** ******** ** ****** *** ** ***** *** ***** ******** *** *** ** **** **** ******* ** ***** ****** *** *** ****** **** ****** ** **** ***** * ***** * ****** ****  *** ***** ** *** ******* **** ******* ** *** ***** *** ****** ***** *** *** * ***** ** ***** ******* ****** *** *** ** ******* ***** ** * ** **** ** **** ** **** ******** ********* ** **** ** **** ***** **** **** **** ***** **** **** ***** **** * **** * ** **** **** ** ****** **** ** **** ***** **** **** ***** *** ***** **** ** **** ** ***** ** ** ******* ***** *** **** ***** ***** ** *** *** ****** **** ***** *** * ** **** *** **** ** *** *** ** ***** * ****** **** ** *** ***** **** ** ******* ** *** **** **** *** **** ***** **** *** ** *** * **** **** ** **** ** **** **** *** ****** **** ***** **** ** **** *** ******* ** ** **** **** **** ******** ** ***** *** ***** ** ** * **** **** **** * ******* ***** * ***** **** ** ****** *** ******* *** *** ****** **** ** ** *** *** ****** **** ******* *** **** **** **** **** ***** *** *** *** *** ***** **** * ** **** * ** ** ****** ******** ** **** ****** **** ******* ****** *** ***** **** ** ****** ****** ** **** *** * ***** ******* **** **** **** ******* *** *** ********** ***** ***** ** ** ****** *** ** * **** ******* ******* **** **** ***** ****** ** ** *** ****** ***** * *** ** *** *** *** *******
*** ***** ** *** **** **** *** *** ******* ***** * ****** ***** *** ** **** *** *** ***** ******* *** *** *** ***** * **** **** * ** ** ***** **** *** *** ** *** ** **** **** ** ****** *** **** ***** ** *** ******* **** *** ******* *** 
** *** ** ** ** ** ******** ****** ***** ** **** **** *** ***** *** ***** ******* * **** *** *** ***** ***** ****** ***** *** *** ***** **** **** ** ******** ** **** **** ****** * ****** ** *** ******* *** ***** * ******* **** 
*** ***** * *** ********** ***** **** ** ****** ** *** ***** **** **** ** ***** **** *** *** **** ** ****** *** ***** ******* *** **** **** ** ** ** *** *** ****** ******* *** **** ****** ** **** ** *** * *** ***** ****** * ***** * ***** *** ***** * ** **** ********* **** ** ** ***** ******* **** ***** *** ***** ** ***** ******* *** ***** **** *** ******* 
***** *** ***** ** *** ******
پاسخ:
سلام عزیزم . اولا بگم یقین داشته باش من هم در تربیت و رفتار با بچه هام مرتکب اشتباهات زیادی شدم . پس اینکه فکر کنی من مادر بی عیب و نقصی هستم واقعا و بی تعارف اشتباهه. این یه مطلب .
مطلب بعدی اینکه نه شمامادر بدی هستی نه اون طفلک معصوم. شما فقط مبتلا به خستگی های دوران بارداری هستی همان مشکلات وآزارها و سختی هایی که هم خدا و هم اهل بیت بارها در موردش صحبت کردن برای تحمل همین سختی هاست که بهشت زیر پای شماست . فکر هم نکن دارم آرومت می کنم یا شیره می مالم سرت تا دچار تشویش و اضطراب نشی نه اصلا این طور نیست من واقعیت رو می گم . حتما تا الان باید منو شناخته باشی و می دونی که اهل مراعات های الکی نیستم . شما همین که به توصیه آقای بهجت که الحق توصیه بزرگی هم هست عمل کنی هم برای خودت هم بچه ات هم دنیا و هم آخرتت کافیه . شما فقط گناه رو انجام نده و واجباتت رو هم انجام بده . مستحبات اگر اذیتت می کنه لازم به انجامش نیست . تاجایی انجام بده که احساس می کنی می تونی . مثلا لازم نیست روزی یه حزب قرآن بخونی اگر می تونی یک صفحه بخون و بعد معنی را هم بخوان . اگر نمی توانی 5 آیه بخوان و همراه معنی در روز همین مقدار باشد وقتی با حوصله باشه کافیه . لازم نیست خودت رو به دائم الوضو بودن مجبور کنی خودت رو اذیت نکن . در ثانی اون نگاه هم که من در موردش صحبت کردم نگاه حرام بود نه نگاه معمولی عزیزم. سعی کن اگر می توانی موقع انجام کارهای روزانه ات 100 تا استغفار هر روز بگویی.روی نماز صبح ات مراقبت کن . از ماه هفتم اگر برایت مقدور است خودت اگر مقدور نیست از کسی مثل یکی از دوستان یا همسرت یا مادر یا خواهر یا هر کسی که می تواند بخواه به چند عدد بادام سوره انعام بخواند و بعد شما آن بادام ها را بخور.روزی یک بار رو به قبل بایست و با توجه به امام زمان سلام بفرست . هر روز را با صدقه ولو مقدار کم شروع کن . اگر می توانی سعی کن بعد از نماز صبح حتما یک دعای عهد بخوانی . همین ها را رعایت بکنی خیلی هم خوب است عزیزم
سلام.چون گفته بودید یادآوری کنید دوباره مزاحم شدم بابت شمارتون.
باشه هرجور صلاح میدونید اما مطالبتون حذف نشده.
راستی خونمون داره درست میشه ان شاالله .عیدتشریف بیارید آب وهواتون عوض بشه آخه هواش خیلی با تهران فرق داره.  ؛ )
خیلی دوستون میدارم .

پاسخ:
سلام بهت زنگ زدم گوشی ات رو جواب نمی دی
ممنون از جوابتون،دعاکنید همتش پیداکنم
سلام بانو
ان شاء الله بعد از اربعین قصد سفر کربلا دارم، اگر برای ایجاد آمادگی و بهره مندی بیشتر معنوی از این سفر دستورالعملی دارید ممنون میشم بگید تا استفاده کنم.
با تشکر.التماس دعا
پاسخ:
علیک سلام ان شاالله که به سلامتی . پیشاپیش زیارتتان قبول . خیلی زمان خوبی می روید بعد از اربعین آنجا خیلی خلوت تر هست و امکان زیارت بهتره . از همین امروز که این کامنت رو دیدید اگر قصد استفاده بهتر دارید تمام تلاشتان را بکنید که از گناه دوری کنید این توصیه آقای بهجت بود وقتی از ایشون می پرسیدند برای اینکه بهره بهتر از محرم ببرند چه باید بکنند. همین طور سعی کنید جوری برنامه ریزی کنید که در هفته حتما یکی دو بار یا اگر می توانید بیشتر عدس بخورید . عدس در زمره ی حبوبات اولین ماده ی غذایی بوده که به ولایت امام علی شهادت داده است لذا خوردن عدس رقت قلب می آورد . همان طور که می دانید عدس از حبوباتی است که خواص بسیاری هم دارد .قبل از عزیمت اگر برایتان مقدور بود به یکی از امامزاده های نزدیک بروید یا اگر می توانید قم بروید وبعد عازم کربلا شوید تمام سفرتان و اعمال مستحبی آنرا هدیه کنید به امام زمان . التماس دعا
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ***** ******* ****** ** ** **** ** **** *** ***** **** **** * ***** ***** ****** * ***** **** ****** **** ** *** **** ** ***** ***** ***** ****** **** ***** ********* *** *** **** ** **** **** **** ******* ** ***** *** *
پاسخ:
سلام عزیزم من خیلی تلوزیون نمی بینم دیروز هم اصلا فرصت دیدن نداشتم . خبر ندارم چی به چی شده 
۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۳:۳۰ مامان کوچولو

سلام بانو جان فکر کنم حرافی من باعث شد که سزالات اصلیم کمرنگ بشه با عرض معذرت اول اینکه راهکاری برای داداشم که هیجوره زیر  بار ازدواج نمیره دوم اینکه راهکاری برای وسواس شدید فکریم .سوم اینکه من نمیتونم با مادر شوهرم در مورد چیزی صحبت کنم برای اینکه ایشون حتی اگه ده نفر دیگه هم بدونن کاری روکرده یا حرفی رو گفته خیلی راحت وقتیکه میخام در موردش حرف بزنم میگه مننننننن :من اصلا این حرفو نزدم یا این کارو نکردم .اینجوری بدتره من میخام راه سومو ا کنم وبرای رضای خدا چیزی نگم اما هر وقت ازرده میشم با خودم میگم ایرادی نداره خدایا تو میبینی.اما بلافاصله نامید میشم چون همونطور که گفتم روز بروز  شرایطش بهتر میشه نعوذبالله انگار خدا نمیبینه ؟مگه نه اینکه میگن ادم از هر دست بده از همون دست پس میگیره؟مگر نه اینکه ادم وقتی سختی بکشه اسونی در پیش داره؟من که هرچی سختی میکشم روز بروز بدترم میشم هر روز زندگیم بیشتر گره میخوره؟من فک میکنم من مصداق ایه تعز من تشا و تذل من تشا هستم .من همون تذل من تشا هستم .اصلا معنی این ایه چیه .عدالت خدا کجاست؟تا که میام بگم خدایا من امیدم به تو است.یه صدایی بهم میگه کدوم خدا اون اصلا نگات نمیکنه؟من حتی گاهی به خود کشی هم فکر کردم.










ن

پاسخ:
سلام. در مورد اول که باید ببینید دلیلشون از اینکه نمی خواهند ازدواج کنند چیه و سعی کنید اون موانع رو رفع کنید. در مورد دوم باید بررسی بشه به همین راحتی که شما توی دو سه کلمه به عنوان وسواس فکری نوشتید که نمی شه راه حل داد نیاز به بررسی های دقیق تری داره .وسواس ممکنه ارثی باشه ممکنه براثر یک  حادثه ناگوار به وجود اومده باشه ممکنه به دلایل شخصیتی و روحی شکل گرفته باشه و یا عوامل دیگه . راه حل های بسیار متعددی برای درمان وسواس هست . که نیاز به این داره که دلایلی که گفتم بررسی بشه بعضی وقتها نیاز هست که اول عامل اصلی حل بشه تا وسواس خود به خود کمتر بشه یا برای درمانش راحت تر بشه اقدام کرد. اما در مورد سوم منظور من از بیان دلخورها به ایشون این نبود که ایشون اعتراف به اشتباهشون حتما بکنن همین که ایشون متوجه دلخوری شما از بیان یا رفتارشون بشن خیلی خوبه . کم کم باعث می شه برای رهایی خودش از اعلام مکرر دلخوری از طرف شما کمتر دست به کاری بزنه که با شکایت شما روبرو بشه دومین خاصیت این کار اینه که شما حرف دلتان را زده اید و مثل کوه روی دلتان تل انبار نمی شود یا باعث نمی شود که شما مرتب به همسرتان گوشزد کنید گلایه کند یا در کمال معذرت به جانش غر بزنید . بلکه خودتان تمام آنچه باعث ناراحتی تان شده بروز می دهید و بار فکری و عصبی تان سبکتر می شود . یادتان باشد گفتن و شکایت کردن به همسرتان اشتباه ترین کاری است که ممکنه از طرف شما سر بزنه . سومین خاصیت این گفتن شما به مادرشوهرتان این می شود که دیگر از صبح تا شب به شیطان اجازه نمی دهید که بیخ گوشتان بنشیند و آنقدر کنار گوشتان حرفهای ناامید کننده بزند و آنقدر به شما از گرفتاری های داشته و نداشته تان نق بزند و آنقدر حرفهای کوچک و پیش پا افتاده و گذرای مادرشوهرتان که ممکن است برخی اصلا همراه سونیت و به منظور خاصی هم نباشد ، بگوید تا شما آستانه ی تحملتان به سر بیاید و خودتان و زندگی تان را به نابودی بکشید . خاصیت چهارمش این می شود که ممکن است ایشان هم سر درد دلشان باز شود و کم کم حرفهایی به شما در توجیه کارهای خودش بزند که شما بفهمید ای دل عافل واقعا بعضی از جاها بدون اینکه بفهمید و بخواهید حرکتی کرده اید و حرفی زده اید که باعث رنجش آنها شده و سعی می کنید که تکرار نکنید .یادتان باشد که به هر حال ممکن است شما هم ناخواسته مرتکب عملی یا حرفی شده باشید که درست نبوده باشد .
شما مرتب منتظرید تا خدا حال مادرشوهرتان را بگیرید . تصور شما از خدا چیست ؟ کسی که آن بالا بالاها نشسته و منتظر است ما یک جایی از دست یک کسی دلخور شویم و بعد خدا تلافی کند . این طور که شما تصور می کنید نیست . باور کنید که اگر نگویم 90 درصد ولی می گویم که 70 درصد مشکل از طرف خود شماست . خود شمایی که داشته ها و نعمتها و برکات خدا را در زندگی تان نمی بینید و چسبیده اید دو دستی به مادرشوهرتان . گیر داده اید که چرا خواهر شوهرتان ، صاحب خانواده ی شوهر خوبی است ؟ پیله کرده اید که چرا مادرشوهرتان حالش گرفته نمی شود و پیش پای شما زانو نمی زند و اقرار به اشتباهاتش نمی کند تا شما دلتان خنک شود . آنقدر از کینه پر شده اید که یادتان رفته قلب خانه خداست نه محلی برای تخم گذاری بذر کینه و نفرت . یک نگاهی به آنچه دارید و خدا به شما داده بیندازید تا نیمه خالی لیوان به نظرتان پررنگ نباشد . 
اون صدایی که بهت می گه کدوم خدا رو نمی شناسی ؟ اون صدا صدای نفس خودته . صدای شیطان درونه . چرا بهش اجازه می دی که این طور زندگی ات را تاراج کنه . چرا اجازه می دی که ریسمان به گردنت بیندازه و هر جا که خاطر خواهش هست شما را ببره . 
انصافا شانس آوردی . خدای خوب و مهربان و صبوری داری . 
۲۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۱۱ امیرمحمداسکندری
سلام علیکم.
ازوبلاگتان بازدیدکردم بسیارعالی بودومطالب خوبی داشت.
بنده تازگیایه وبلاگ درست کردم(الکی مثلاماهم یه وبلاگ داریم)خوشحال میشوم سری بزنیداگروقت کردید اگرهم دوست داشتید ازپروفایل بنده نیز دیدن کنید.
راستی این داستانی را که تعریف کردید واقعی بود؟
موفق باشید
لبیک یاعلی
پاسخ:
علیک سلام
سلامت باشید . باسپاس
ان شاالله اگر عمری بود .
بجز بعضی تغییرات مابقی آن کاملا واقعی و مطابق با جزئیات بود
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام.طهورا خانم جان .خودتون حذف کنید لطفا پیاممو.
****** *** **** ***** *** ** *** ******** ****** ** *** **** **** ****** *** *** ***** **** ** **** *** ******** ***** *****
** **** ******** ****** *** ****** *** ** *********** ** **** ********* ********* ** ***** *** **** **** ****** ****** **** *****
***** **** ***

پاسخ:
سلام چشم حتما . فقط اگه دیدی تا امروز عصر یادم رفت بهت پیام بدم دوباره بی زحمت یادم بنداز . سرم شلوغه.
تا جایی که می دونم اون پست ها همه حذف شده . مگه حذف نشده ؟ اما کلا با عرض شرمندگی این کار صلاح نیست . حقیتقتش یه سری مسائل هست که اگه شد تلفنی بهت می گم اینجا نمیشه
سلام بانوجان
چندباردیدم ک توصیه ب ۱۰۰۱استغفرلله در روز کردین
میخواستم بدونم ذکر کامل باید گفت؟ینی استغفرلله ربی و اتوب الیه؟یا فقط استغفرلله کافیه
بعدشم باید با توجه کامل کامل گفت؟ینی بشینیم ی گوشه ای و با تمرکز کامل بگیم؟اخه اینجوری خیلی سخته،وقت زیادیم میبره.ولی اگه در حین کاراش یا تو مسیر کلاس و.. بگه خب راحتتره ولی یهو ادم ب خودش میاد و میبینه اصلا حواسش نیست و فقط زبونشه ک داره ذکر میگه
ممنون میشم راهنماییم کنین
پاسخ:
سلام بله ذکر باید کامل گفته بشه لازم نیست یه گوشه بنشینید می توانید موقع کار یا راه رفتن بگید . یه مدت ممکنه فقط زبان شما ذاکر باشه اما کم کم نفس و روح شما به ذکر  عادت می کنه و حتی اگه ذهن شما به سمت گناه بره ناخودآگاه ذکر به یاد شما میاد باید یه مدت مداومت کنید تا متوجه منظورم بشید
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
ببخشید یه سوال دیگه
** ****** ***** **** ** **** ** *** ** ****** ******** **** ****
پاسخ:
البته که مشکل داره . این اشتباه بزرگیه همچین کاری رو نکن . خودت رو کوچیک می کنی عزیزم
آن قدر گرم است بازارِ مکافات عمل       چشم اگر بینا بُوَد، هر روز، روزِ محشر است 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
****** ***** ***** ******** ** ** *** ****** **** *** * *** **** ** ************* ** ***** ****** ** ** ****** **** ****
پاسخ:
اصلا ابراز علاقه شما معنا نداره فعلا. هیچ عکس العملی نشون ندید . به خودش هم بگید الان برای این مسائل خیلی زوده
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
*** ** ***** **** ***** ** ***** ***** * ** ****** **** **** ** **** *** ***** ***** ****** * ** **** **** *** * *** ****** ** *** ** ***** ** ****** ******* **** ******** ***** *** *** ** ** ***** ******** *** ****** * *** *** ** ***** *** *** ******* ** ******** *******  ** ***** ** ******* *** **** *** * ** ****** ** **** ***** ** ** *** ******* * **** ******** ** **** ** ******
** *** **** ** ***** ** *** ***** ***** ***** **** * ** **** *** * ** *****
**** ******** ****** *****
****** ***** ***** *** ** ** *** **** ** *** **** * ** **** **
** **** ***** ** **** ** *******
پاسخ:
اشکالی نداره اما قبل از اینکه تحقیق بعدی رو برید اون نماز استخاره رو که گفتم حتما بخون .
معمولش بر این هست که تحقیق بعد از تصمیم گیری نهایی اتفاق می افته و اینکه مستقیم از افراد در ارتباط با ایشون سوال نمی پرسن مثلا به جای اینکه مستقیم از دوست طرف سوال کنن از نفر سومی که با ایشون و دوستشون در ارتباطند سوال می کنن.
یاابالفضل...

مو به تنم سیخ شد....

خدا ما رو نجات بده از جهالتمون...
سلام...
ممنونم بابت تلنگر محکمی که به اشتراک گذاشتید.


ببخشید اینو یادم رفت بگم که توی تحقیقات همه ایشون رو تایید کردن
پاسخ:
شما از اول بسم الله رفتید سراغ آخرین مرحله ؟ این روش درست و اصولی نیست . شاید هم این یک تحقیق کلی باشه و یه تحقیق دیگه رو بعد از صحبت هایی که کردید و ایشون رو پذیرفتید و نماز استخاره هم خوندید انجام بدید. تحقیقی که رفتید به چه شکلی بود از کیا تحقیق کردید
و یه سوال دیگه این که تو صحبتایی که تا حالا داشتیمذچن بار ازم پرسیده که شما اون کشش و علاقهاولیه رو نسبت به من دارید یا نه, من چه جوابی باید بدم
یا مثلا یه بار بخاطر اینکه برنامشون رو بدونم ازشون یه سوال کردم  چن ساعت بعدش پرسیدن نگرانم ودین؟
اینجور مواقع باید کاملا خشک و جدی باشم یا اینکه یه مقدار انعطاف نشون بدم
در حال حاضر برناممون این هست که دو هفته من سوالامو بپرسم و بعد جواب قطعی بدم.
من زیاد روی شناخت ادما و تحلیل شخصیتی وارد نیستم,ممنون میشم اگه امکانش باشه سوالایی که باید بپرسم رو بگید سوالایی که بتونم ابعاد شخصیتیشو تحلیل کنم تا یه حدی
خودم احساس میکنم سطح فکرشون زیاد بالا نیست ,مثلا وقتی پرسیدم مهم ترین اهداف زندگیتون رو به ترتیب اولویت بگید  گفتن فعلا هدفم ازدواج موفق و پیشرفت کاری هست  درصورتی که من توقع داشتم بگن مهمترین هدف اماده شدن واسه ظهور هست, سوال هایی هم که میپرسن خیلی سطحیه مثلا درمورد مراسم عروسی پرسیدن یا راجع به نظر من در مورد تیپ و ظاهر
توقع داشتم سوالای قوی تری بپرسن
چطوری میتونم بفهمم که اعتقادشون به مسایل مذهبی سطحی نیست؟
پاسخ:
ببین بنا به گفته امام صادق ایمان راستگویی امانتداری و وفای به عهد از مشخصه های یک همسر صالح است . ببیند این مشخصات در ایشون هست یا نه . من در کامنت قبلی توضیحات لازم رو دادم . اگر خواستگار 70 درصد شرایطی که مد نظر شماست رو دارا بود خوبه و سعی کنید با بقیه اش کنار بیایید. امام صادق می فرمایند شایسته است مرد از نظر قد و علم و سن بر زن برتری داشته باشه. 
باید سوالات مذهبی و اعتقادی تان را ریز تر بپرسید کلی نگویید مثلا اگر گفت نماز می خونه ازش بپرسید البته که می خوانید منظورم اینه که نماز رو عاشقانه می خونید یا نه ؟ازشون بپرسید ازدواج موفق از نظر شما چیه اگر یه ازدواج موفق داشته باشید هدف بعدی شما چیه؟
سلام
واقعا از این بد عاقبتی گریه ام گرفت. یه شوهر انقدر ناسپاس ولی خانوم انقدر مشتاق انقدر پرتلاش. خیلی ممنون از مطلب پر از درس.
پاسخ:
سلام عزیزم. بله متاسفانه گاهی بعضی از آقایان با وجود تلاشهای همسرشون برای ادامه یک زندگی موفق از خودشان هیچ واکنش مثبتی نشان نمی دادند
سلام طهورا خانم عزیزم
هرچی فک کردم مشاور مطمئن تر از شما پیدا نکردم، ممنون میشم اگه وقت دارید خواهری رو در حق من تموم کنید و راهنماییم کنید.
1)چطور میتونم میزان مستقل بودن خواستگارم از خانواده اش رو بسنجم؟
2)حس میکنم ایشون برای جلب رضایت من یه مقدار سعی میکنن مطابق میل من یه سوالات جواب بدن نه چیزی که واقعا هستن؛چطوری این موضوع رو کنترل کنم؟


پاسخ:
سلام هیچ وقت توی خواستگاری سوالها رو با باید و نباید نپرس مثلا نگو شما دروغ می گید؟ بپرس اگر کسی دروغ بگه واکنش شما چیه ؟ سعی کن در جلسه اول سوالها کلی باشه . مثلا بگو نظر شما در مورد مسکن چیه ؟ تا جایی که مقدوره مستقل از مادرشوهر و خواهر شوهر باشید اینو به علت شکاف بین نسلها می گم. در جلسه دوم سوالها رو ریزتر کن مثلا بپرس مغز متفکر خونه شما کیه ؟ اینطوری می فهمی که از چه کسی بیشتر مشاوره می گیره حواست باشه که در گره های زندگی این افراد مورد وثوق مرد خیلی موثر هستن بپرس تفریح شما چیه اگر گفت مجبورید یه مدت با خانواده اش زندگی کنید بپرس این مدت تا کی می تونه باشه . دقت کن ببین چقدر به خانواده اش احترام می گذاره و محبت می کنه . در مورد نماز نپرس شما نماز می خونی یا نه ؟ بگو رابطه شما با نماز چطوره ؟اینکه برای جلب رضایت شما تلاش می کنه چیز بدی نیست کاملا طبیعی هست .بعد از جلسه دوم جلسه دوم خواستگاری حتما پدرومادرت به اتفاق یکی دوتا از بزرگترها بدون اینکه گل و شیرینی ببرند به بهانه پس دادن بازدید خانواده خواستگار بروند لازم نیست شما برید . فقط از اونها بخواهید به دقت نوع روابط بین همدیگر رو بسنجند دید همسایه ها رو نسبت به اونا بسنجند تعامل بین اعضای خانواده رو بسنجند. بعد یه نوبت برید برای تحقیق اما حتما قبل از تحقیق یه نماز استخاره بخوانید دو رکعت مثل نماز صبح بعد از نماز به سجده برید و صد بار بخوانید استخیر الله برحمته خیرتافی عافیه. این نماز کمک می کنه که پنهان های اونها بر شما آشکار بشه به شرط اینکه بعد از خوندن نماز دقت کنید و از کنار بعضی ابهام ها راحت نگذرید. اگر این مراحل رو با دقت طی کنید ان شاالله مشکلی پیش نمیاد و همه چیز تحت کنترل شما باقی می مونه
خیلی تکان دهنده بود

قاعده زندگی همینه میتونند دونفر کنار هم یکی تا اوج عزت بره ویمی تا حضیض ذلت

خیلی دردناکه توی راه همراهت رو از دست بدی, جاش بذاری
عالی بود

سربزنید
۱۹ آبان ۹۴ ، ۲۳:۴۳ طلبه آینده
سلام طهورا خانم عزیز
یه سوال داشتم این درسته که در اواخر ماهها ی قمری بهتره کارهای سنگین انجام.نگیره
من این رو از یکی از استادام شنیدم
پاسخ:
سلام من اطلاعی ندارم 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
عرض سلام و ارزوی سلامت برای شما وخانواده محترمتون 

****** *** ***** ******* *** * *** ** *** ***** **** **** *** ****** ******** **** **** ** **** **** ****** ** ****** **** ***** ** **** ** *** *** 
** ***** *** ** ** **** **** ** *** **** ****** **** ****** ** ***** ***** **** ** **** **** **** ****** *** *** **** *** ***** * **** *** **** **** **** **** *** **** *** * ** **** ** **** **** ******* *** **** **** **** **** **  ****** ********* *** ****** *** ***** **** ** ***** *** *** ** ****** ****** **** **** *** ***** **** ** ****** * *** * **** **** **** * *** *** ** **** ***** ****** *** ** ** **** ***** *** * **** *** **** ** ** ****** ****** ***** ** **** *** *** ***** **** ****** **** *** **** **** **** **** ***** *** *** **** * **** *** *
** **** ** **** ***** ** ** ***** **** ******** *** **** *******  *** *** ***** *** *
******* *** ****** ** * ******* **** ***** *** *** *** ***** ** ****** **** ** ****** **** * ** **** ***** **** *** *** ***** ****** ** ****** ** **** **** ***** *** *** *** *** * ****** ** **** **** * *** ** **** ***** *** **** ** ******* ***** ** ***** **** ** *** ****** *** ****** ******** ****** **** ** *** *****  **** **** * **** **** ******* *** 
**** ****** ** ** ****** ** * *** ****** ***** **** ****** *** **** *
پاسخ:
سلام عزیزم نه اشکالی نداره خوشحال می شم کمکی بکنم اما در این مورد من متاسفانه هیچ اطلاعی ندارم بهتره با متخصص این امر و دفتر مرجعتون تماس بگیرید
۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۳:۱۴ مامان کوچولو
ببخشید کامنتام چهارتا شد اخه میترسم نوشته هام بپره. من پستای شما رو که خوندم ببا خودم گفتم شاید صبر منم باید این باشه که در مقابل کارای خانواده اش دیگه پیشش شکایت نکنم چون غصه رو تو چشاش میدیدم برا همین بخودم قول دادم که دیگه بهش چیزی نگم.و برا خاهرمم تعریف نکنم که غیبت نشه.اما با دل خودم چه کنم وقتی مادر شوهرم طوری منو جلوه داد که همهنسبت بهم جبهه دارن تو خونشون میرم چه خوبشون گم چه بدشون ازش تعبیر بد میکنن انگار قصد بدی داشتم منم بدم میاد برم اونجا صم بکم بشینم یا سر تو گوشیم باشه.ضمنا خودش معلمه و دخترشو عروسش منشی مطب هستن.واین درامد داشتنشونو رو هم به رخم میکشه.طوری که الان دارم احساس میکنم اینکه درامدی ندارم داره از ارززشم پیش همسرم کم میکنه اخه چند ماه پیش که صاحب خونه میخاست کرایه رو به چهارصد تومان  افزایش بده دیدیم از عهده اش برنمیایم و الان اومدیم خونه مامانم .اخه بعد شش سال زندگی مشترک شش ماه پیش تونستیم یه ماشین سی میلیونی قسطی بخریم(مادر شوهرم برا اون پسرش ماشین خرید)و به همین خاطر اگه مستقل شیم حتی پول نون هم نداریم هر چی ام میگم بفروشیم ویه ارزونتر بگیریم میگه نه.اخه خیلی به رانندگی علاقه داره.شد مثنوی هفتاد من ببخشید امیدوارم خوب منطورمو رسونده باشم
پاسخ:
نه گلم اشکال نداره هر چهارتاش رسیده.
بهترین کارها و بهترین تصمیمات رو گرفتید امیدوارم روی تصمیماتتون ثابت قدم باشید. در مورد مادرشوهرتون بهترین کار اینه که در مواقع دلخوری توضیح بدید که منظورتون دقیقا چی بوده اگر از رفتاری ازشون ناراحت می شید با ادب و احترام و آرامش و متانت به ایشون بگید که ناراحت شدید و از ایشون بخواهید که دلیل حرف یا عملشان را به شما توضیح بدن این طوری بسیاری از سوتفاهم ها حل می شه ایشون می فهمن که شما متوجه بعضی مسائل می شید و دیگه دست به کاری که شما رو ناراحت بکنه نمی زنن هرچند ممکنه کمی زمان ببره اما شک نکن که موفقیت آمیزه هر چند می دونم شما می گی نمی تونی یا روت نمی شه یا آخه چی بگم اما چاره ای نیست یا باید این مسائل رو بشنوی و دم نزنی و توی خودت بریزی و خودت رو نابود کنی یا اینکه به شوهرت بگی که هیچ ثمره ی مثبتی نمی ده و کار رو خرابتر می کنه یا اینکه راه حل منو بری یا اینکه کلا برای رضای خدا حرفها رو بشنوی و واقعا و حقیقتا نه توی خودت بریزی نه به کسی بگی بلکه به خاطر خدا تحمل کنی دیگه تصمیم با خودته . 
اما در کل عرض می کنم اگر شما هر وقت از موضوعی ناراحت شدی بگی ایشون هم مسائلی رو مطرح می کنه که می بینی یه سری سوتفاهمات براش شده کم کم این سوتفاهم ها رفع می شه شما می فهمی چه چیزی ایشون رو ناراحت می کنه پس اون کار رو انجام نمی دهی ایشون هم می فهمه که شما متوجه خیلی مسائل می شوی و ناراحت می شوی برای اینکه احترامش شکسته نشه دیگه کم کم یه سری کارها رو نمی کنه یا کمتر می کنه .  
۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۲:۵۵ مامان کوچولو
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** *** ** ** ** **** ** ***** *** ** ****** **** **** *** ***** ******* ** ******* ***** ***** ****** ****** *** *** ** ***** ****** *** ** ***** ****** ** *** ***** **** ** * ***** ****** *** ***** ******* *** *** ******* ***** **** ****** ****** **** **** ****** * *** *** ****** ********** **** ****** ***** *** ******** ** *** **** *** *** ** **** ** ** ***** *** ********* ****** ****** ** **** ******* *** ***** ** **** **** ***** * ***** ****** ***** ****** *** *** ******* *** **** ****** ** **** *** *** ** *** *** **** **** ******** **** *** ***** **** ** ** ****** ******** **** ** ** ***** ***** ** ***** *** **** * *** ***** ** ** ** ** ******* ** ******* *********** ** ** ***** **** ** *** **** **** ** *** **** ** ***** *** ** **** ***** **** ** **** ***** ***** ********* *** ** *** ****** ***** **** ****** ** ****** ** ***** ** **** ** **** *** ******* *** *** **** *** **** ***** **** ***** *** ********** ********* **** ** ** *** **** ***** **** *** **** ***** ***** ** **** ***** ** ** *** ***** **** ***** ** ******* ****** *** *** **** **** ** ** *** ** *** ** **** *** ** ********** **** ** *** ***** ******* ***** **** **** ****** **** ***** ** ***** ***** ***** ** ****** ** ** ******* ** *** ** **** **** ***** **** ****** ** **** *** ***** ** **** *** ***** **** ******* ***** ***** ***** ****** *** ****** ***** *** ***** ****** ** *** **** ******* **** ** *** ***** ****** **** ** *** ** ********* ** **** ***** ****** *** **** *** ***** *** ***** *** ****** **** ********* *** *** **** *** *** ***** ******* **** ******* ***** ******** ****** **** ******** ***** ****** ******* * ** ***** ******* ** ***** ** *** *** ***** *** **** ** ***** ******* *** ***** * *** **** ***** ** **** **** ********* *** *** ***** **** ** ***** ** ***** **** **** ******** *** ***** ****** *** *** *** **** *** **** **** ***** *** ** *** ** **** ***** ***** **** ** *** **** **** *** ********** *** *** *** ***** **** **** **** * **** ** ***** ***** ** ** *** ***** ** **** **** ***** ****** ** ***** ***** *** ** ** **** ****** *** * ****** **** ****** ** ** ***** * ** ** **** * ****** ** **** **** *** **** ** ***** ***** ***** ***** *** *** *** ** ***** **** ********** **** ** ***** ** ***** **** *** ***** *** ***** ***** ** ** ** ** ******* **** ** *** **** **** ******* ***** ***** ***** ***** ***** **** **** ***** ** ****** **** ** ***** **** ******* **** ***** *** *** **** ********** **** ***** **** ****** *** ** ****** ***** * *** ***** **** *** ***** *** ***** **** ****** *** *** ****** *** ******* ** **** ****** ******* **** **** *** ****** ** ***** *** *** ** ***** ***** *** ********** **** **** *** **** ***** ** ***** ****** **** ***** ********** **** *** *** ** ** **** ** ******* ***** ***** **** ********* **** **** *** ** ******* ** *** **** *** **** *** ******* **** **** ***** ** ** ** ** ******* **** ******* *** ****** **** ** *** **** ** ** ***** ****** ** *** **** ******* **** ** ** ** *** *** **** ** ** *** *** *
پاسخ:
سلام عزیزم . چرتکه برداشتن و از صبح تا شب تمام اتفاقات تلخ گذشته رو مرور کردن بدون دقت به نکات زیبا و روزهای قشنگ ، پرداختن به نکات تاریک زمان حال که فقط با چراهای طولانی و ای کاش های متعدد همراهه ، سیاه دیدن آینده ای که می تونه سرشار از امید و زندگی باشه واقعا چاره ی کار هست ؟ اگه شما با پرداختن بیهوده به این مسائل زندگی کنی و فردا افسردگی بگیری فکر می کنی همسرت چقدر تحملت می کنه ؟ فکر می کنی اونموقع مادرشوهرت بهتر می شه ؟ چرا سعی نمی کنی خودت ، خودت رو نجات بدی ؟ چرا سعی نمی کنی به جای این فکر کردن های بی سر وته و مرور تمام  وقایع تلخ یه شیوه ی نو توی زندگی ات درست کنی . یه یا علی بگو و دست بردار از اینهمه سیاهی . دخترت یه مادر سالم رو می خواد یه مادر شاداب یه مادری که دلش پر از امید و روشنی هست نه مادری که قلبش پر از درد و کینه و نفرته. مادر شماهر چی که هست مادر همسر شماست . اون مادر مردی هست که شما اون رو انتخابش کردی دوستش داری پدر فرزند شماست . چرا سعی نمی کنی اشتباهاتش رو نبینی . چرا سعی نمی کنی که بیخیال گذشته ها شوی حال را دریابی و آینده ات را نجات دهی . مقصر عدالت خدا نیست مقصر ما هستیم که خدا را با ماشین حساب های خودمان مقایسه می کنیم . چرا به جای اینهمه چرا گفتن شاکر نیستی . چرا به خاطر اینکه خدا به خودت به دختر و به همسرت سلامتی داده شکرنمی کنی ؟ اگه مادرشوهرت همونی بود که تو می خواهی اما زبانم لال چشمان دخترت هرگز آبی آسمان رو نمی دید خوب بود؟ چرا قبول نمی کنی که حتی اگر همانطور که می گویی مادرشوهرت مقصر تمام اینها باشد و شما کوچکترین تقصیری نداشته باشی ، در حال پس دادن امتحان هستی . چرا فکر می کنی همه ی آدمها آمده اند توی این دنیا که خوش باشند و خوش بگذرانند ؟ قرار است همه ما امتحان شویم یکی با سلامتی یکی با همسرش یکی با فرزندش یکی هم با خانواده ی همسرش . خوب که نگاه کنی می بینی امتحان سختی نیست . اگر در چنین امتحاناتی شکست بخوری دو روز دیگر در فتنه های آخر الزمان چکار می کنی ؟گفتن این مسائل به همسرت هیچ دردی ازت دوا نمی کنه فقط ایشون تا یه مدت حرفهات رو می شنوه باهات همدردی می کنه بعد هم برات دلسوزی می کنه بعد هم یه مدت فقط سکوت می کنه و می شنوه بعد هم کم کم موقع تعریف های تو بلند می شه میره یه کار دیگه می کنه و در نهایت آستانه ی تحملش تمام می شه و می گه همینه که هست می گی چکار کنم خانواده ام هستن مادرم هست نمی تونم توی روی مادرم بایستم نمی تونم به خاطر تو باهاش دعوا کنم اگر هم باز کش بدهی ماجرا را دست آخر می گوید مادرم را که نمی توانم عوض کنم اما زن همه جا پیدا می شه . اونوقت می خوای چکار کنی ؟ نابود می شی . داغون می شی . مردها یه مدت تحمل می کنن بعد می زنن زیر همه چی . تحمل مردها مثل زنها نیست. پس به جای بدتر کردن شرایط اول از همه خودت رو درست کن . تا خودت درست نشی هیچ اتفاق مثبتی توی زندگی ات نمی افته
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام بانو خوبی 
**** ************* ** **** ********** *** ** ** ******** * ***** ******* * ***** ***** **** ***** ******* ** ****** *** ***** ***** **** **** **** ***** ******** ***** **** ***** ******* 
************ *** **** **** ** *** ** *** ****** *** ***** ***** **** ********* ****** ** **** ****** ** 

حذف
پاسخ:
سلام اختلاف سنی زیاد خوب نیست . اما این یه قاعده ی کلی هست من نمونه های زیادی سراغ دارم که برخلاف این مسئله ازدواج کردند بسیار هم خوشبخت هستند بنابراین تنها راه شناخت درست اینه که ایشون رو از نزدیک ببینی و نظراتشون رو بشنوی
سلام
در مورد حدیث جابر مال زمانی هست ک ایشون بسیار پیر و فرتوت بودن(فک کنم بالای100سال)

در مورد اهل حرم امام حسین علیه السلام هم استاد قنبری گفتن توهین ب حضرت زینب هست بگیم موشون دیده شد.حضرت زینب ناموس خدا بودن.
استاد قنبری استاد مسلم تاریخ هستن و همه روایات و نقل ها رو دیدن و وقتی این طور برافروخته می شن موقع گفتن این مطلب مشخصه ک از روی حساب کتاب گفتن.
پاسخ:
علیک سلام . اصلا این مسئله چه ربطی داره آخه عزیزم . اینکه سن ایشون بالا بوده دلیل بر چه مدعایی هست ؟؟؟! واقعا تعجب می کنم !! این حدیث نقل از امام باقر هست مشکلش دقیقا الان چیه آیا؟؟! اتفاقا نشان می ده اگر ادعای شما صحیح باشه ایشون با اینکه سن بالایی داشتند اما از نظر حضرت باز هم همان قدر نامحرم بودند که جوانها بودند و همین قدر از ایشون حجاب می گرفتند که از جوانها . 
بله استاد درست می فرمایند بنده سالهاست که در محضر ایشون درس تاریخ اسلام می گیرم و هنوز هم در کلاس ایشون و مجالس سخنرانی ایشون تا جاییکه بتونم حاضر می شوم. اتفاقا نقل ایشون کاملا درسته به همین دلیل هم هست که مرجعی مثل آقای مکارم می فرمایند موقع خواندن زیارت ناحیه اگر این بخش از زیارت را نخواندید مشکلی ندارد چون مصیبت عظمای آل الله است و قلب حضرت حجت در فشار است . اما به هر حال گاهی برای بیان برخی مستندات تاریخی و اثبات بعضی مسائل چاره ای جز بیان این میزان حیوانیت دشمنان نیست . در این صورت با توجه به نظر مراجع ان شاالله بیان بلامانع است. 
اما این بیان استاد قنبری هم من نفهمیدم چه ارتباطی به اصل موضوع داشت ؟
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهورا خانم...اگه میشه متن رو نمایش ندید
****** ****** **** **** ************ ****** ** *** ** *** ** ***
** ** **** ***** * **** ** ****** **** **** *** ******* *** ***
***** **** **** ****** **** *** ***** ***** ** **** ***** ***** **** ** ** **** ***** * **** **** *** ****** ******* ** ****** ******* *** **** ** ** ** **** ***** **************** *** **** ** **** *** ** ****** **** *** ** ********* *** ** *** **** ** **** ** *********** ******

**** *** ***
****** ***** ********** ** **** **** ***** **** ***** ***** ****** ** ***** *** ********** ** ***** *** ***** **** *** ** ** ****** ** ** ***** *** *******
**** ***** ** **** ****** ******
** **** ** **** *********** **** **** ***** * **** ****** *** **** ** ****** *** *****  **** **** **** ***** ** ** *** ** ***** ***** ** **** ***** **** *********** ** **** **** ******
*** ** **** ****
**** *** ***** ** *** **** *** ***** **** ***** ******
**** **** **** ****** **** ****** **** ** *** * ***** **** ****** **** ***** **** **** ** ****** ***** *** ** ***** *****
**** ***** *** *** ** ** ********** ** ****** *****
 ** **** ** ****** ** **** ****** ** *** ** ** * **** ** *** *** ****
** *** *** *** *** *** *** **** ***** ** ***** * ***** **** ** *** **** ***
**** **** **** ** *** **** ********** *** ** **** **** ***** ****** **** *** *** ** ***** *** ****** ******
*** *********** **** *** ***** ** ****** **** **** ******* ***** **** **** ** ***** ** ***** ***** ** ****** *****
***** ** ****** ** *** ****** ***** **** *** *** ** ***** *** *** ** ***
**** ****** ***** **** ** *** ***** *** * ****** * *** ******* *** **** ** ****

*** **** * *** ****** ****** **** **** * *** **** ** *** **** *** ** ** ** ** ******* ** ******* *** ***** ******** ** *** ****

پاسخ:
آرام عزیزم سلام مشخص هست که شما وسواس دارید متاسفانه .این وسواس باید ریشه اش پیدا بشه گاهی وسواس ژنتیکی هست گاهی هم بر اثر یک اتفاق ناخوشایند گاهی هم مسائل شخصیتی و... پیدا کدن ریشه وسواس ممکنه کمک بهتری به شما بکنه اما اونچه مهمه اینه که شما حتما باید به یک مشاور مراجعه کنید تا این رفتار در شما کنترل بشه هر چی زمان بگذره شرایط برای شما ممکنه بدتر بشه بنابراین برای درمان وسواس باید از همین امروز شروع کنید . این رو هم بدونید که در اقدام اول خودتون هم باید به خودتون کمک کنید تا زمانیکه خودتان متوجه این نباشید که وسواس دارید و به آن به چشم پاکیزگی نگاه کنید مشکل حل نشده باقی می مانند . درواقع اطرافیان به شما درست می گن این اولین قدم در راه ترک وسواس هست اینکه به آنچه تصور می کنید باید باشد توجه نکنید . این کار سختی است اما نشدنی نیست . باید تمام تلاشتان را بکنید تا بتوانید بر شیطان غلبه کنید . شیطان می داند که مثلا اگر شما را از راه مواد مخدر یا ترک واجبات تحریک کند موفق نمی شود اما از این راه یک روزنه امید پیدا کرده و در حال نابودی شماست . کم کم به مرزی می رسید که از انجام واجباتتان خسته می شوید و به دنبال فرار از آن می گردید واین همان خواست شیطان است . توصیه می کنم حتما به مشاور مراجعه کنید در کنارش همتتان را برای ترک آن قوی کنید
خواهری نسخه ای هم برای من بنویس
شما که میدانی دردم چیست
نمی دانی؟ :(
پاسخ:
ای واااااااااااااااااااااااااای سلام عزیزم . حالت خوبه خواهرت خوبه مادرت خوبه ؟ دلم برات خیلی تنگ شده . فکر نکنی اگه دیر به دیر بیای لابد فراموشت کردم اصلا و ابدا هنوز هم خیلی وقتها به یادت هستم دلم برات تنگ شده چند بار اومدم وبت اما دیدم خبری نیست الان مدت زیادی هست که سرنزدم . اتفاقا چند وقت پیش چند روزی قم بودم نمی دانم چرا اما خیلی توی حرم یادت بودم بی خودی بدون اینکه هیچ تصویری ازت داشته باشم دنبالت می گشتم
سلام خواهر جان
خواهرت نیازمند دعاست
دعایم کن خواهری...
پاسخ:
علیک سلام به روی ماهت . اختیار داری عزیزم . واجب شد یه بار بیام وبلاگت امروز ببینم چه خبراهست هنوز هستی یا نه ؟
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
** **** ***** * ******** *** ****
**** ** *** *** **** **** **** ***** **** **** ** ** ***** ** *** ***** * ** ***** ******* ****  ***** **** ** *** ****** **** * ****** ** ***** *** **** ***** * ***** *** ** **** **** ** ********* ****** **** ** ** ***** **** **** *** * ** **** ***** ** ****** *** ***** **** **** *** ** ** **** **** ****
*** *** *** ** **** ** **** ****** **** ****** ***** *** * **** ***
** ******* **** ****** **** *** *****
**** ***** ****** **** * ***** **** ****
**** **** **** ** **** *** **** ****** *** ****
*** ** ***** **** *****
***** **** ***** * **** ******** *** *****  *** **** * ** *** *****
پاسخ:
سلام ان شاالله که خواب خیر هست . امام رضا ... امام مهربانی هاست شک نکنید . اما این خواب با تمام قشنگی اش دلیل نمی شود بی گدار به آب بزنی احتیاط شرط عقل است تمام جوانب را با دقت در نظر بگیر در کنارش به امام رضا هم متوسل شو که اگر این وصلت به صلاح دنیا و آخرت شماست شکل بگیرید و گرنه که هیچ
۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۸:۲۵ تازه عروس بحران زده
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام طهورا جان

** **** ** **** **** ****** *** ***** ****** **** **** **** ** *** **** * **** ** **** ******

***** ****** **** **** ***** ** ** ** *** ** ***** ****** ***** ******* ** **** ** * ** ***** ****** ** **** **** ** *** ****** **** * *** **** ******** **** **** **** ** **** ** **** ******* *** ***** * ***** **** *** ** ** *** ***** * **** *** **** *** ********** **** **** ***** *** *** ** *** **** ***** *** ***** **** ***** * *** **** **** *** ** ***** ** *** ***** ** ** *** ***** ** ***** ** **** ***** ** **** **** ***** *** *** **** **** ***** ***** *** ** ****

 **** ** ** *** **** **** **** **** *** *** ** *** ******* ** *** ** *** ***** *** *** **** **** **** ***** **** **** *** *** ****** *** ** *** *** ** **** *** ***** **** ** **** ** *** *** ****** *** ** ****** ** **** ****** ** ** ** **** *** * **** ** ** ** ***** * ** **** **** **** **** **** ** **** *** *** ****** *** ** ** ** **** *** *** **** * **** **** ** **** ** ***** *** *** **** ** **** ** ** *** * ***** *** ***** ** *** ** ** ******** ** ***** *** **** ****** ****** **** **** **** *** ***** *** ***** ***** **** ****** ** ** *** ** **** *** ***** ** ***** ***** **** *** **** **** ***** **** ** ** **** ******** **** ** ** **** ** **** ***** **** ** ** **** *** ***** ** *** **** ** **** *** **** *** ** ********** ****** ** **** ** **** ***** ** ** **** *** ** **** ****** ** ** **** **** ***** **** **** ***** ****** ** ** ** **** **** ****** **** * ***** ******* ** **** ***** *** ** ** **** ***** ***** ***** ***** ****

** ***** ****** ** ** ** **** *** ***** ** ***** ****** ***** ****** ***** *** *** ************ ****** **** **** ** ***** *** ***** ** ** *** ****  ** **** **** *** ***** * *** ** **** *** *** ** *** ***** ***** *** *** ** **** ** ******* ***** ***** **** *****

**** **** *** ** **** **** *** ** **** *** *** ****** **** ** ***** ** *** ******* ****** ** ** ** **** *** ** ****** ******** ****** *****

***** *** ****** ****** *** *** ** **** * **** * *** *** ** ***** **** ** *** ***** **** * ***** ********* **** **** ***** ***** ** **** ** ****** *** * *** ***** ** **** ***** **** *****  ** *** ****** * *** **** **** ** * **** **** ** **** ******* ** ***** **** ****** ***** **** ******* *** **** ** ** *** **** ** **** **** **** ****** ** ***** ** ******** **** **** *** ** *** ******* *** **** ***** ** ****** ** **** **** *** **** ** ******* ** ***** ******* *** ** **** *** ***** **** ***** ***** **** **** *** ** *** ** **** ** ***** ******* ** **** ** ******* ***** * **** ** *** ** ***** *** * *** ****** ** **** **** *** **** ** *** **** *** ****** *** **** ** ***** ****** ***** ** ****** *** ***** *****

*** ****** ******* ** **** **** **** **** *** **** ** **** *** *****  *** ** **** ****** **** **** ***** ***** **** * ***** **** ** *** ***** **** *** *** ** ** **** ****** **** ** *** ******* ** ***** ** **** ****** **** ** ******* * ** ***** ****** ****** ***** *** *** ******** ***** ***** *** **** *** * ***** *** ******** *** ***** ****** ** **** ***** *** *** ***** ***** ***** **** *** *** ** ** *** ****** ** *** *** ** *** ***** ***** ** **** **** **** ***** ******* ** **** ***** * **** ** **** *** **** *** ** ***** **** ** ******* *** ****** ** **** *** **** ** ******* **** *** ******** ***** * ** ****** ***** *  ****** **** ***** ***** *** **** ***** *** *** **** ***** **** ****** ** ** **** ** **** *** **** **** ***** ** ** *** ** ***** *** *** ** ****** ********* *** *** * ** *** * ***** ** *** ***** *** *** ****** ***** ** **** ***** ***** **** **** ** *** ** ***** *** **** ***** ***** ** *** ****** **** ** ** ******* **** **** ** ** ** ***** ** ***** ** *** **** ****** *** **** * ** **** **** ****** *****

پاسخ:
سلام عزیزم. کامنتی به جز این از شما به دست من نرسیده بود گلم .
راستش وقتی اولین پارگراف شما رو خوندم ناخودآگاه لبخند زدم . انگار این بخشی از زندگی گذشته ی من بود که به تصویر کشیده شده بود و انگار همسرم روبرویم ایستاده بود. باید بگم من هم درست در دوران عقد همین مسئله رو داشتم . اون موقع ها من هم مثل شما به شدت آزرده می شدم غصه می خوردم و می ترسیدم نکنه شوهرخواهرهام نیان خونمون نکنه خواهرام نیان نکنه من تنها بمونم ام هیچ کدام از این اتفاق ها نیفتاد . واقعیت اینه که من بعدها فهمیدم همسرم کاملا حق داشت . نوع رفتار شوهر خواهرهای من غلط بود و این همسر بنده ی خدای من بود که محق بود .من سر این مسئله زیاد با همسرم مشاجره می کردم و ایشون مرتب می گفت با استاد اخلاقشون صحبت کرده و ایشون گفتن از بی غیرتی مرد یکی این هست که اجازه بده یه نامحرم حالا هر کی می خواد باشه همسرش رو با اسم کوچیک صدا بزنه . فقط خدا می دونه از اون استاد بنده خدا چقدر لجم گرفت اما بعدها فهمیدم چه اشتباهاتی که از من سر نزده. ما روایت های فراوانی داریم که اهل بیت ما را از همسفره بودن یا همنشین بودن یا همکلام شدن بی مورد با نامحرم معذور داشتن هیچ کدام از معصومین نفرمودن به استثنای شوهر خواهر یا بردار شوهر گفتن نامحرم.حضرت علی می فرمایند : اختلاط زنان و مردان سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف می کند . اینجا نگفته که اختلاطش اگه کم باشه اشکال نداره اگه این اختلاط با  شوهر خواهر باشه اشکال نداره کلا فرمودن اختلاط . پیامبر می فرمایند : هرکس با نامحرم شوخی و مزاح کند به اندازه ی هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت . 
این روایتها را برای شما گفتم تا بدانید آنقدر ها هم که فکر می کنید همسرتان مقصر نیست . البته به شما حق می دهم که اول بسم الله یکی پیدا شود و به جای آنکه با زبان نرم به شما این توصیه ها را بدهد تحکم کند سختتان باشد اما ایشان هم هنوز اول راهند کم کم شرایط بهتر می شود مشروط بر اینکه خودتان هم به بهبود این مسئله کمک کنید لجبازی نکنید و تا جاییکه برایتان مقدور است با ایشان همراهی کنید بعد هم تلاش کنید تا برای ایشان توضیح بدهید که فعلان منزل پدرتان هستیم و امکان اینکه به تمام مو به موی خواسته های ایشان در این مورد عمل کنید فراهم نیست اگر به جای پیله کردن به همسرت مرتب ازش تعریف کنی و بهش اعتماد به نفس بدی و تاییدش بکنی و بگی که بهش حق می دی و در کنارش سعی کنی رعایت کنی و آنوقت بعضی وقتها با زبان نرم بهش بگی که بعضی جاها از عهده و اختیار تو خارجه مطمئن باش شرایط بهتر می شه . بعد از عروسی اولین کاری که کردید این باشد که سفره ی زن و مرد را موقع مهمانی از هم جدا کنید اصلا هم فرق نکند این نامحرم کی باشه این پیشنهاد رو هم خودت تا همین الان که عقد هستی به ایشون بده بگذار ایشون بدونه که باهاش هم عقیده ای اما بهش بگو الان انجامش برام مقدور نیست چون منزل پدرم هستم. در ثانی به هیچ عنوان در غیاب همسرت به احدی از شوهرخواهرهات اجازه اهانت ولو به شوخی و گذرا به همسرت رو نده . اگه احترام همسرت شکسته بشه حتی اگه هیچ وقت نفهمه حرمت خودت هم خرد می شه پس در غیابش ازش حمایت کن و به اونها بگو حالا چی می شه چه اتفاقی می افته اگر شما اول اسم من یک خانم بگذارید ؟ من خودم این سوال رو از شوهر خواهرهام می پرسیدم اونا می گفتن : چه حرفها ما یه عمری هست تو رو طهورا صدا زدیم حالا این آقا اومده اول کاری می خواد تلکیف برای ما روشن کنه ما هم لج می کنیم و اگه قرار بوده بگیم دیگه نمی گیم . ببین چقدر بی منطق . به جایش وقتی یه روز همسرم اومده بود و  شوهرخواهرم مرا به اسم صدا زد من بلافاصله جلوی همسرم رو به ایشون گفتم : طهورا نه طهورا خانوم . خواهر شوهر مثل لبو سرخ شد اما من برق افتخار و عزت نفس و عشق و تحسین رو در چشم همسرم دیدم از اون روز کم کم شرایط تغییر کرد هیچ اتفاق بدی هم نیفتاد فقط همه حساب کار دستشان آمد شما هم امتحان کن ببین من می دونم کار سختی هست من درک می کنم اما نشدنی نیست شما یا می خواهی یه عمر با آرامش در کنار همسرت زندگی کنی و در کنارش با خانواده ات هم رابطه داشته باشی یا اینکه یه عمر اره بدی و تیشه بگیری مرتب دیگران اجازه به خودشون بدن که پشت همسرت حرف بزنن کدومش ؟ سختی اول بهتر از بدبختی بعدا هست .
اما بعدی:یادت باشه غیرت از صفات الهی هست مردی که غیرت نداشته باشه صفات شیطانی در او بروز می کنه . البته قبول دارم که در هر چیزی باید حدودش رعایت شود من توصیه استادمان را به شما می گویم : گاهی که مثلا توی خانه هستی بهش بگو ای وای پرده رو خوب بکش من معلوم نشم . یا وقتی بیرون می رید بگو این مسیر شلوغه ممکنه کسی به من بخوره کمی صبر کن خلوتر بشه تا من کنارت قرار بگیرم و کسی به من نخوره . یا بهش بگو نگاه کن ببین چادرم خوبه . بهم نچسبیده. موهام بیرون نیست . یه سری مسائل رو که می دونی اون می خواد بهت بگه خودت جلو جلو انجام بده و به زبان بیار کم کم می بینه که شما خودت به اندازه کافی حساس و دقیق هستی اوایل خوشش میاد بعد کم کم از شدت عمل می افته. همانطور که گفتم بهش بگو دوست دارم بعد عروسی سفره های زن و مرد رو جدا کنیم اصلا از اینکه با نامحرم یه جا باشم خوشم نمیاد فقط میام دم در برای سلام و احوال پرسی و بعد هم میام برای خداحافظی همین . حتی جلوی برادرای شما هم همین کار رو می کنم . می بینی که رفتارش چقدر فرق می کنه . کافیه ببینه که شما در کنارش هستی نه مقابلش تاییدش می کنی . شما یه مدت این رفتار رو داشته باش ان شاالله که شرایط بهتر می شه عزیزم. به آرامش به قرآنت هم برس تا برکت در زندگی تان روز افزون باشه
فاعتبروا یا اولی الالباب.

چه فرجام ناخوشایندی داشت این مرد بیچاره!! خوب است بعضی ها عبرت بگیرند...

با اوصافی که نوشته اید، حتماً خدا  آیندۀ سعادتمندی را برای اون خانم  رقم خواهد زد. ان شاءالله.
 
پاسخ:
درست می فرمایید . ان شاالله که خدا عاقبت همه ما را به خیر کند. همین طور عاقبت ایشون رو . سلام برسانید

ممنون. بحث این بود که رنگ مشکی از نظر علمی افسردگی میاره و... و بهتره که مداوم پوشیده نشه. و این که تو دین ما هم پوشیدن مشکی مکروهه. منم گفتم خب اون مال تو خونه است ما بیرون همش چادر مشکی سر میکنیم و افسرده هم نشدیم. آخرین صحبتی که شده اینه که رنگ جلباب حضرت زهرا هم همیشه مشکی نبوده. و اینکه چادر ما مشکی هست عرف جامعه الان ماست.

پاسخ:
اون رنگ مشکی که مکروه هست مربوط به حجاب نیست بلکه پوشش مهمانی یا پوشش نمازهست . اما رنگ مشکی به لحاظ فقهی برا ی حجاب مستحب هم هست و هیچ اشکالی هم نداره افسردگی هم نمیاره  
سلام خدمت شما ببخشید یه سوال داشتم نمیدونم اگه صلاح میدونید حذفش کنید . این روزا که تو کلاسای تربیت فرزند روانشناسا شرکت میکنم قسمت تربیت جنسی که می رسن یه چیزایی میگن که نمی دونم درست هستن یا نه؟میگن همون طور که به بچه دست و پاشون و چشم و گوششون رو معرفی میکنین باید اسم اندام تناسلی اونها رو هم بهشون بگید و خیلی عادی باهاش برخورد کنین تا بچه کنجکاو نشه .باید اسم اندامشون رو بهشون بگید این هم اندام خصوصی توئه و هیچکس به جز مثلا مامان اجازه نداره اونو ببینه و یا بهش دست بزنه و اگه کسی بهش دست زد اجازه نده و از اونجا برو و حتما حتما به مامان بگو.میگن یه سری اطلاعات اینجوری باید به بچه 4-5 ساله داد.نمی دونم حرفشون درسته یا نه؟واقعا این اطلاعات همون طوری که مادرای ما برامون مسکوت گذاشتن ،مسکوت بمونه بهتر نیست ممنون میشم راهنماییم کنین.
پاسخ:
سلام . نه هیچ لزومی نداره که اسم برده بشه و این کار علاوه بر اینکه بسیار سخیف و زشت هست و حیا رو از بین می بره کار اخلاقی هم نیست اما اینکه بچه ها وقتی روی خودشون شناخت پیدا کردند به اشکال مختلف بهشون هشدار بدیم که این عضو خصوصی هست و کسی حتی پدرومادر اجازه دیدن اون رو نداره و شما هم نباید دست بزنی چون کثیف و آلوده هست و ممکنه مریض بشی (تا کودک از خطر خودارضایی دور بشه) و اینکه اگر کسی خلاف این با شما عمل کرد حتما باید اطلاع بدی اشکال نداره . مثلا من وقتی بچه هام کوچیک بودن و می بردمشون حمام وقتی می خواستن لباس بیرون بیاورند می گفتم بسم الله الرحمن الرحیم بگو تا شیطان بدنت رو نبینه این الان براشون عادت شده. ضمن اون هم کم کم هشدار های لازم رو به صورت جدا جدا و در کمال حیا بهشون می دادم اما اینکه حالا لازم باشه اسم بگیم و این حرفها نه اصلا لزومی نداره
سلام خوبید بانو 
این پست رو در گروهی فرستادم. یکی این نظر رو داد
""باخوندنش خیلی غصه خوردم
چراهمیشه زن باید مورد اهانت قراربگیره
چرازن که موجودضعیفیه باید اون همه زجربکشه""
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . 
زن چرا باید مورد اهانت قرار بگیره ؟ گاهی ممکنه یک زن خودش اهانت و یا تحقیر رو برای خودش بپسندد با یک نگاه اجمالی به اطراف مان ، به داخل مترو و اتوبوس و تاکسی و کوچه و خیابان زنان زیادی از این دست می بینیم که با شکستن هنجار های اجتماعی و زیر پا گذاشتن حدود حجاب تحقیر و توهین را با روی باز در آغوش می کشند یک دسته هم هستند که فکر می کنند زن خوب ، اصولا زنی است که اجازه بدهد تا دیگران هر طور که دوست دارند با او رفتار کنند و از همه بدتر اینکه فکر می کنند این خواست اسلام است که زن موجودی ضعیف و حقیر باشد لذا با سکوت خود در برابر اشتباهات دیگران به این تفکر غلط دامن می زنند یک دسته هم هستند مثل امثال این خانم که ذکر شد در ابتدا شرایط خوبی داشتند اما به دلیل ضعف شخصیتی و اعتقادی شوهرشان دچار بحران در زندگی می شوند زن دانا زنی است که تلاش کند تا از بحران عبور کند نه اینکه فرار کند زن دانا زنی است مسئله را حل کند نه این صورت مسئله را پاک کند زن این ماجرا تلاش می کند خودش را به آب و آتش می زند تا بحران را حل کند اما از انجاییکه سکه دو رو دارد روی دیگر سکه با او همراه نمی شود اما مرد یادش رفته که نظام هستی یک نظام قانون مند است و خدا تا مدتی مهلت می دهد وقتش که برسد مهلت را بر می دارد تا هم گشایشی برای زن باشد و هم درس عبرت برای سایرین . یک دسته هم هستند که در چند پست گذشته قبل از محرم از آن صحبت کردم کسانی که به مرتبه ای از خودسازی رسیده اند که ترجیح می دهند بجای رهایی از شرایط موجود به بهترین شکل با آن کنار بیایند و عاقبت امرشان را به خدا می سپارند و خدا هم به جهت صفای باطن این افراد یا بهترین عاقبت را برایشان رقم می زند که در این صورت باید شاکر باشند یا شرایط را به همین شکل ادامه می دهم و گشایشی حاصل نمی کند که در این صورت زن با خدا معامله کرده و تاوان عشق به خدا را پرداخت می کند. اینکه هر زنی بخواهد جز کدام دسته باشد به خودش مربوط است 
سلام. خوب هستین؟
یه سوال بی ربط با پست دارم.
یه جایی یه بحثی راجع به حجاب حضرت زهرا و رنگ حجابشون شده. تا جایی که من میدونم حجاب ایشون جلباب بلندی بوده که تا نوک پاشون میرسیده و مشکی هم بوده. البته از تلویزیون شنیدم. و اینکه پوشیه هم میزدن. درسته؟ اگه نه چطور بوده؟ مخصوصا رنگ حجابشون. اگه ممکنه با ذکر منبع بهم بگید که بتونم قانعشون کنم.
ممنونم
پاسخ:
سلام عزیزم الحمدلله. بله حجاب ایشون جلباب بلندی بوده که تا نوک پا می اومده و همراه مقنعه بلندی که می پوشیدند اینکه رنگ پوشش چی بوده خیلی مطمئن نیستم اما از اونجاییکه بانوان اهل بیت کاملا ترین پوشش رو داشتند احتمالا به رنگ مشکی بوده چرا که نظر نامحرم رو از زن بر می داره و جلب توجه نمی کنه این البته تنها حدس من هست و یقین ندارم . بله در بعضی از روایات داریم که ایشون از پوشیه استفاده می کردند که روایت امام باقر از جابرابن عبدالله انصاری شاهد این مدعاست که می فرمایند : وقتی جابر به اتفاق پیامبر به منزل حضرت زهرا رفتند حضرت رسول اذن دخول گرفتند و ایشان فرمودند" لیس علی قناع" پوششی ندارم در کتب لغت قناع به معنای "مایستربه الوجه" آنچه صورت را می پوشاند آمده هر چنده که در بعضی حوادث تاریخی عکس آن را هم داریم که برخی صحابه می گفتند که وقتی به خانه حضرت می رفتند چهره ی حضرت از شدت گرسنگی زرد بوده اما اینکه منابع این نقل قول از کجاست و آیا به لحاظ علم رجال ناقلان آن افراد درستی بوده اند یا نه من مطلع نیستم و باید بررسی شود اما حدیث جابر از امام باقر حدیث قابل اعتمادی است . همین طور در مسئله عاشورا داریم که وقتی حجاب از سر بانوان حرم بر می دارند بانوان از تکه های لباس برای خود پوشش درست می کنند از جمله اینکه داریم که حضرت زینب با آستین لباسشان جلوی صورتشان را می گرفتند.همین طور در خطبه ی معروفشان در دربار یزید می فرماید : آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده ها بنشانی ولی دختران رسول خدا را اسیر کردی و .... چهره های آنها را در معرض دید مردم قرار داده ای .(وابدیت وجوههن ) همین طور در زیارت ناحیه مقدسه آمده : برزن من الخدور ناشرات الشعور علی الخدود لاطمات الوجوه سافرات.زنها شیون کنان از پس خیمه ها برآمدند در حالیکه گیسوان شان بر چهره ها پریشان ساخته و نقاب از چهره انداخته و سیلی بر صورتهایشان می زدند ....
سلام خانم طهورا 
از اینکه کامنتم احتمالا طولانی میشه عذر میخوام این سوالیه که خیلی ذهنم رو مشغول کرده واقعیت اینه که خانواده ی مادری من اصلا مذهبی نیستند بخشی از اونها تحت تاثیر عقاید کمونیستی که داشتن همچنان بر این باورند که خدایی (نعوذبالله) درکار نیست و عده ای دیگه هم اعتقادات ضعیفی دارند البته من به لطف خدا و عنایت آقا امام زمان سعی ام بر انجام واجبات و ترک محرمات بوده یکی از خاله های من زنی بسیار نازنین و دوست داشتنی بود من در بچگی پدرم فوت کرد و وابستگی شدیدی به مادرم داشتم اما محبتی در این زن بود که بوی مادرم رو از او استشمام میکردم و گاهی وقت ها یک هفته خونه شون میموندم این روبگم که به لحاظ اعتقادی بی اعتقاد محسوب نمیشد و جز اون دسته ای که عرض کردم نبود اما متاسفانه واجبات رو انجام نمیداد اما به ائمه علاقه داشت خلاصه ایشان سال 84 به بیماری سرطان ریه مبتلا شد با اون وضع بیماری اش که یکی از بدترین انواع بیماری هم بود تا لحظه ی آخر برای بچه هاش مادری میکرد خاله ی من خیلی نازنین بود طهورا خانم خیلی مهربون ... 9 سال این بیماری رو کشید و سال 91 به مدت یکسال هر ماه میرفت حرم امام رضا و التماس میکرد ولی تقدیر خدای بزرگ چیز دیگری بود من خیلی خاله ام رو دوست داشتم و ایشون رو وقتی سال 93 از دست دادم از خود بی خود شدم مثل دیوانه ها بودم باور کنین برای پدرم به اندازه ی خاله ام گریه نمی کردم خیلی برام سخت بود و هنوز باور ندارم که از دنیا رفته چون هیچ چیزی جز مهربونی و محبت ازش ندیدم این رو بگم که خاله ی من خیلی درد میکشید و سرطان تقریبا تمام بدنش رو احاطه کرده بود و اواخر عمرش هم پاش شکست و یکجا نشین شده بود یک ماه از مرگ ایشان گذشت که مادرم خوابی دید که خاله ام توی خواب در حالی که ظاهر خوبی داشت و راحت بود به مادرم گفت پول نماز رو از (دخترش) بگیر مادرم این خواب رو گفت و ما همه تصور میکردیم نباید به خواب محل گذاشت و احتمالا چون خیلی بهش فکر کردیم این خواب رو دیدیم تا اینکه یکی دیگر از آشنایان دور ما که اونم انسان معتقدی نبود گفت یک شب خواب دیده که لباس قشنگی به تن خاله ام بوده و گفته حالم خوبه فقط میدونی چه طوری باید نماز بخونم؟ باز هم خیلی توجه نکردیم تا اینکه دو بار به خواب خود من اومد که یکبارش در حال نماز خوندن بود و من توی این خواب فکر میکردم خاله ام زنده است اما بیماره ازش پرسیدم خاله چه طور این همه درد رو تحمل میکنی که خندید و گفت من نماز میخونم و به خدا توکل میکنم اونم کمکم میکنه ولی خیلی سخته
حالا سوالم اینه که این خوابها که مضمون یکسانی هم تقریبا داره پیام خاصی در پی داره؟ و یا اصولا خواب هیچ سندیتی نداره و یا  باید کاری براش بکنیم؟ متاسفانه همسر و فرزندانش خیلی به این چیزها اعتقاد ندارند و میگن خرافاته من که خیلی خاله ام برام عزیزه اگر میدونین میتونم کاری بکنم وباید براش کاری کنم راهنمایی ام کنین
پاسخ:
علیک سلام خدا ان شاالله ایشون رو غریق رحمت واسعه خودش بکنه و غفران الهی شامل حال ایشون بشه . به لحاظ فقهی کسی که اعتقاد به نماز نداشته و عامدا واجباتش رو ترک می کرده اعم از نماز یا روزه تکلیفی به گردن بازمانده ها برای ادای نماز یا روزه متوفی نیست باتوجه به اینکه ایشون احتمالا تقلید هم نمی کرده و مرجع تقلید نداشته شما بهتره یه تماس با دفتر مرجع خودتون بگیرید و بپرسید که خاله ام اهل ادای واجبات نبوده و نماز نمی خونده آیا تکلیف داریم که نمازهاشون رو ادا کنیم یا نه . که احتمالا جواب منفی هست اما برای اطمینان بهتره بپرسید . در ثانی ایشون خانم بوده و برخی مراجع معتقدند تکلیفی بر گردن پسر بزرگ نیست اما آقای مکارم ادای واجبات فوت شده مادر رو هم مثل پدر بر پسر بزرگ واجب می دونن .
اینها بحث فقهی مسئله بود اما از اونجاییکه ایشون حب اهل بیت رو داشتن و ولایت اهل بیت رو قبول داشتند ان شاالله که حتما مشمول رحمت الهی می شن هر چند که روایت داریم شفاعت اهل بیت به کسی که نمازش رو سبک برسه نمی رسه اما نباید از رحمت الهی در مورد ایشان که دستشان از دنیا کوتاهست غافل شد . در برزخ برخلاف عالم محشر که سوالات کاملا جزئی هست ، سوالات کاملا کلی هست یعنی شب اول قبر می پرسند اصلا نماز می خواندی یا نه ؟ احتمالا ایشون سر این مسائل در عالم برزخ گیر کردن هرچند قبول ولایت از طرف ایشون براشون گشایش هایی رو داشته اما سر ادای واجباتی که در محشر در موردش پرسیده می شه گیر کردن از اونجاییکه خانواده ایشون معتقد نیستند اگر خودتون توانایی دارید و دوست دارید از نه سالگی تا زمان فوت ایشان محاسبه کنید و نماز و روزه ایشان را با هماهنگی و توصیه دفتر مرجع تقلیدتان ادا کنید یا خودتان نمازهارا بخوانید و روزه ها را بگیرید یا نایب بگیرید یعنی پول آنها را محاسبه کرده و نایب بگیرید اما تاکید اکید می کنم که حتما این کار را با اجازه و کسب تکلیف از دفتر مرجعتون انجام بدید شاید اصلا مرجع شما این کار را برای ایشان بی فایده بدونه . مگر اینکه با علم به این موضوع بخواهید از روی علاقه شخصی این کار رو انجام بدید.
سلام طهورا خانم
خدا خیرتون بده که این ماجراهارو مینویسید که ما قدر نعمتاییرو که داریم بدونیم یا بیشتر بدونیم
متاسفانه مشکل بزرگی برام پیش اومده که آشفته شدم اگر راهنمایی بفرمایید ممنون میشم
چند روزی میشه که نماز صبح های همسرم داره قضا میشه خیلی نگرانم مدت زیادی نیست که ازدواج کردیم تا حالا من بیدارشون میکردم اما چند روز پیش گفت که عصبی میشم وقتی بیدارم میکنی و دیگه تو صدام نزن خودم بیدار میشم
همسرم آدم حساسیه و من تمام سعیمو میکردم که در نهایت آرامش و با نوازش و اروم صدا زدن از خواب بیدارشون کنم اما...
ایشون آدم ایده آل گرایی هستن و بعد از کلی خواستگاری رفتن و نپسندیدن این و اون بنده رو انتخاب کردن شان اجتماعی و ...بالایی دارن برا همین انتظارات خیلی بالایی هم بمراتب دارن که من نتونستم همه شونو برآورده کنم رفتارشون نسبت به روزای اول خیلی تغییر کرده برخورداشون سرد شده
هر وقت از سر کار میان خونه جای آرامش گرفتن تمام وجودمو اضطراب میگیره حتی وقتیم نیستن فکر بهونه گیریاشون عذابم میده تنها چیزی که آرومم میکنه حرفای حاج آقا پناهیانن که فهمیدم زجر منم شده صبوری مقابل همسرم اما واقعا دنبال راهکارم برا بهتر شدن رفتارشون برا بدست آوردن آرامش
مدام ازم ایراد میگیره و اعتماد بنفسمو آورده پایین و خیلی وقتام منو با دخترای دیگه که خواستگاریشون میرفته مقایسه میکنه وقت انتخابشون توکلم بخدا بود و همه از ایشون خوب میگفتن الحمدالله ویژگیای خوب زیادی هم دارن اما رفتارای بدشونم کم نیستن ایشون حدودا 9 سال از من بزرگترن
بهرحال من چند ماه بیشتر نیست که خونه دار شدمو ضعف هایی دارم و نوپام تو این زمینه اما ایشون از من مدیریت میخوان و منو با جاریام که هم سن مامانم یا بیشتر هستن مقایسه میکنن
لطفا راهنمایی بفرمایید
پاسخ:
سلام عزیزم. کمال گرا بودن ایشون از یک طرف و تعدد جاهایی که برای خواستگاری رفتن باعث بروز این مشکل و خصوصا مقایسه شما با خانمهای دیگری که به خواستگاری شون رفته شده . احتمالا این مسئله اعتماد به نفس شما رو تحت تاثیر خودش قرار داده . بهترین کار این هست که کاملا شفاف و روشن این مشکل و احساس خودتون رو باایشون مطرح کنید این گفتگو بهتر است در کمال آرامش باشه . قضا شدن نمازهای صبح ایشون درست نیست باید این موضوع رو به ایشون بگید که قضا شدن نماز صبح انسان را به سقوط اخلاقی سوق میده . اینکه برکات از خونه شما می ره دعا کمتر به اجابت می رسه روزی شما کم می شه . ملائک به خونه شما نمیان. کمال گرایی گاهی چیز خوبی هست اینکه آدم به جای اینکه از دیگران توقع کمال داشته باشه خودش رو سعی کنه به کمال اعتقادی برساند. برای ایشون توضیح بدید که شما تازه وارد عرصه خانه داری شده اید و تا اینکه یکی بشوید مثل مادر ایشان یا زن برادرشان راه زیادی مانده هر چند به شما هم توصیه می کنیم تلاش کنید تا از نظر خانه داری بهتر بشوید کلاس بروید تا پیشرفت کنید . از او بخواهید تا به شما بگه از شما چه توقعاتی داره دوست داره شما چطور باشید و بعد خودتان را به آن نزدیک کنید
۱۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۲ یک زن خانه دار معمولی
سلام گلم,ممنون بابت جوابتون,جوابتون با کمال مهربونی و منطقی بود,خیلی سپاسگزارم,اجرتون با خدا,موففق باشید,التماس دعا,فقط کاش زود به زود مطلب بزارید
پاسخ:
سلام عزیزم خواهش می شه وظیفه هست . به جون خودم فرصت نمی کنم زود به زود مطلب بگذارم گاهی برای نوشتن یه پست مجبور می شم چند روز امروز و فردا کنم
خدای من 
امتحان بسیار سختی خدا از این بانو گرفت :"(
ترس تمام وجودم رو گرفت واقعا هیچ کس از آینده ش خبر نداره
بعد از 15 سال یک دفعه اینطور بشه 
خدای من 
لا حول ولا قوه الا بالله.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
**** ***** **** ***** ** ** **** **** ** ***** **** ** *** ***** **** ****** **** ** *** **** ** ** ***** *** ******* *** **** ***** ***** ******** ***** ***** ** ***** ** *** **** * **** ******* ** *** ******** **** ** *** ***** ***** ** *** * *** **** *** *** ** ** ******* *** ***** ** ** **** *** ** ** ***** **** *** ***** ** *** *** ***** **** ***** ***** *** **** **** ***** * ** **** ***** ** **** ***** *** **** ** ******** ** **** ****** **** ** ***** ***** *
***** **** ** **** ** ** **** ****** ** ***** ****** **** * *** ** **** *** ** *** ****** ***** ***** *** ** **** ***** ***** ** ***** ****** **** ***** ** *** ** ******** ** ****** *** ***** ****** ** ** * ******** *** * ***** ** ***** **** ***** *** **** ******** ***** **** **** **** * **** *** * ** ** *** **** ** *** ** **** *** **** **** ** *** **** ***** ***** ***** *** ** ** ******** * ** ****** ** ****** ** ****** **** * ***** ***** * ** **** *** ********* ** ***** ** *** *** ** ***** ****** ** ** ****** ** ******* ***** *** ***** **** **** ***** **** **** ***** *** *** ***** *** ***** ******* * ******** *** **** ** *** *** **** **** *** **** *** *** ** **** ** **** **** ***** ******** *** ** ** ***** *** *** ** **** * ** **** ** *** **** **** ******** *** **** ***** *** * *** *** ** **** ** ******* ** ***** ** ***** ** *** ** **** ** **** ******* ** *** ***** ** ** *** * ***** ** *** **** *** **** **** ** *** ***** ****** **** *** **** **** ** **** *** **** ** *** ***** *** **** * ***** ** *** *** **** **** ***** *** *** ** ****** *** *** **** ** *** ** ****** ** **** *** * ** ***** **** **** *

پاسخ:
سلام عزیزم. در مورد سوال اول شما : کار ایشون در صورتیکه با رضایت شما نباشه حرام هست . همین طور عمل شما که گمان می کنید در ایام عادت اگر این عمل انجام بشه اشکال نداره هم حرامه . انجام این عمل در زمان عادت حرامه پس اگر نمی دانستید دیگر تکرار نکنید.
در مورد مسئله دوم که ایا اشکال داره یانه با دفتر مرجعتان تماس بگیرد من اطلاعی ندارم . ایشون باید بدونن که روزی بیشتر با فعالیت بیشتر همراهه نه با این دست کارهاضمن اینکه این کار فقط دردسر ساز هست و منفعتی نداره . برای اینکه روزی تون بیشتر بشه بین الطلوعین رو بیدار باشید و دعا کنید همین طور آیه 2و3 سوره طلاق را 14بار بعد از نماز هاتون بخوانید .
سلام طهورا جان  خدا رو شکر میکنم به خاطر داشتن همسرم و انشالله همه عاقبت به خیر بشیم
پاسخ:
علیک سلام . ما هم با شما شاکریم
۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۹:۱۵ من عاشق زندگی با طلبه ام
طهورا جان سلام 
نیاز به راهنمایی دارم حتما ه وبلاگم سر بزنید
ممنون
پاسخ:
سلام عزیزم از دیروز سعی می کنم وارد وبت بشم اما موفق نمی شم به رسم ادب بهتر دیدم اینجا در خدمتتون باشم .
عزیزم شما خیلی کلی فرمودید اما من احساس می کنم وسواس شما روی درس بیشتر همسرتون رو خسته کرده و این تصمیم رو گرفته در حالیکه اگر با آرامش بیشتری رفتار می کردید این اتفاق نمی افتاد به نظرم اینقدر سریع تصمیم نگیرید فرض کنید ادامه ندید اونوقت می خواهید چکا رکنید وقتتان را چطور بگذرانید برنامه ای دارید؟ نگذارید وقتتان به بطالت بگذره واقعا حیفه برای شما . من پیشنهاد می کنم یک ترم مرخصی بگیرید . درس صرف و نحو معمولا کمی دشواره . فقط شما نیستید که توش مشکل دارید . به خودتون فرصت بدید تا در یک ترم مرخصی تصمیم درست بگیرید و همسرتون رو هم راضی کنید رضایت ایشون مهمه اما به لحاظ شرعی زن برای دانستن احکام شرعی اش (اگر دوره فقه را نگذرانده اید ) نیازی به رضایت شوهرش نداره . این رو کلی گفتم . صرفا برای اینکه بدونید نه اینکه خلاف رضایت ایشون کاری بکنید. به نظرم با عجله تصمیم نگیرید
۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۸:۴۸ یک زن خانه دار معمولی
سلام نمیدونم چرا را داستانتون رو باور نمیکنم,مگر میشود کسی قبل. مرگ چیزاییکه میبینه به زبون بیاره?مگه خدا با دعای یه نفر جون یکی دیگه رو میگیره,?خیلی تخیلی بود
پاسخ:
علیک سلام خانم خانه دار عزیز. اتفاقا من هنوز هم گاهی این خانم و فرزندانش را می بینم . بعد از آن اتفاق تلخ کم کم یاد گرفت که به خودش مسلط شود . دستپخت خوبش به نفعش تمام شد و منبع درآمدش اکنون همین آشپزی است . آرامش به خانه اش برگشته هر چند هنوز هم عاشقانه به شوهرش عشق می ورزد و برای شادی روحش دعا می کند . 
اما اگر دلیل باور نکردن تان سوالتان باشد باید بگویم بله می شود . ما ممکن است تجسم اعمالمان را هنگام مرگ داشته باشیم . استاد ما آقای عالی به این مسئله اشاره می کردند . همین طور هنگام مرگ ممکن است چهره ی حضرت علی و رسول الله را ببینم اینکه این بزرگوران را در حال سکون و آرامش ببینیم یا ناراحت و برافروخته بستگی به اعمال ما دارد . در روایات هم داریم که بعضی از گناهان در لحظات مرگ اثر می گذارد و چهره ی دیگری از مرگ را ارائه می دهد. مثلا کسی که نمازش را سبک بشمارد هنگام مرگ با حقارت جان می دهد . خیلی دلم می خواست که شرایط به گونه ای می بود که می توانستم در مورد عالم برزخ و مرگ و انچه که در هنگام مرگ رخ می دهد و همین طور آنچه که در عالم برزخ اتفاق می افتد را برایتان بازگو کنم . این مسئله ای هست که قبلا هم تمایل زیادی به بیانش داشتم اما شکل این وبلاگ به گونه ای نیست که بتوانم این مطالب را ارائه کنم . اما پییشنهاد می کنم در این حوزه اطلاعاتمان را بالا ببریم هم بسیار شیرین هست و اما کار گشا . خصوصا اگر با بیانات شیوای استاد عالی همراه باشد.
اما سوال بعدی تان : بله ممکن هست که گاهی خداوند به سبب ظلمی که کسی کرده او را گرفتار عذاب کند و ممکن هم هست که با مرگ او همراه باشد نمونه های زیادی در تاریخ اسلام و حتی تاریخ معاصر داریم که واقعا الان جای مطرح کردن آن نیست .
 نکته ای که لازم می دانم عرض کنم اینکه :حرف آن خانم همان طور که می خوانیم بیشتر شبیه شکایت بود تا نفرین . اما یادمان نرود که خدا تا مدتی مهلت می دهد . این مهلت ها ممکن است بالاخره روزی به سر برسد . باید گوش شنوا برای شنیدن صداهای ملکوتی داشته باشیم . ممکن است کسی را چندین بار صدا بزنند اگر دستهایش تا آرنج در گوشش فرو رفته باشد و صدا را نشنود مهلتش به سر می رسد .
در واقع این پست را بیشتر برای آقایانی نوشتم که گذرشان به اینجا می افتد . تا یادشان نرود حتی اگر سعد بن معاذ هم باشند اگر با خانواده شان بدرفتاری کنند سروکارشان با کرام الکاتبین است . تکلیف بقیه هم که جایگاهی مثل سعد ندارند کاملا مشهود است .
و اما النهایه اینکه : مطالب این وبلاگ در 98درصد موارد کاملا مطابق با واقعیاتی است که شخصا با آن درگیر بودم یا از منابع موثق شنیدم یک درصد باقی مانده شامل اسامی یا بعضی مطالبی می شود که به تشخیص شخصی احساس می کنم باید با تغییرات یا دگرگونی های داستانی یا اخلاقی همراه شود . داستانی را هم که اینجا نوشته ام 99 درصد شامل حقیقت کامل بود . باور کردن یا نکردنش با خودتان است گلم.
سلام خانومی 
من تو شک هستم فک نکردم آخر داستان اینجوری تموم شه 
فقط میتونم بگم احسنت بر این شیرزن خدا نسلش را دوستار اهل بیت قرار بده
پاسخ:
علیک سلام . فکر می کردید همه چیز ختم به خیر می شود ؟ این فکری هست که معمولا همه ما می کنیم . فکر می کنیم وقت داریم . فرصت هست . مرگ مال همسایه است . ما حالا حالاها هستیم و آنقدر قدرت داریم که می توانیم هر کاری دوست داریم بکنیم غافل از آنکه مرگ درست وقتی به سراغ طهورا می آید که حتی فکرش را هم نمی کند غافل از آنکه مرگ حق است حساب و کتاب حق است روایات اهل بیت در مورد عقوبت اعمال حق است و طهورا همچنان در غفلتش دست و پا می زند .
راستش را بخواهید حال من بدتر از شما بود . وقتی تلفن زد و خبر را به من داد به حالی افتاده بودم که فقط خدا می داند . تصور من این بود که این زندگی او می شود و باید تا آخر عمر با آن شرایط بسازد غافل از آنکه خدا حسابگر توانایی است و چینش پازل زندگی به دست اوست .
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است

سلام سادات جان.لطف کنید پیاممو پاک کنید بانو.

***** ** **** **** *** * **** **  ***** ****** **** *** ****** ************** ***** **** ** ****** ** ************ *** ***** **** *** * ** ** *** * ***** ********** **** *** ***** **** *** **** ***** *****

*** **** *** ***** ** ******** ******* ** ***** ***** ***** ** ***** * ***** ** ** ***** ***** ********* ** ****** **** ***** * ****** **** ***** ** **** **** *** ** *** *** ** *****

****** ***** **** ** ******* ********* **** * ***** **** * ********** ******* *** * ** ***** ***** ************** ** *********

** **** ** **** *** *** ***** ** *** **** **** ***** ** ***** *** ********* **** ** *** * **** ****** ******

پاسخ:
علیک سلام . شاید از نظر جسمی ضعیف شدید . کمبود آهن یا مشکل تیروئید ندارید. کمبود بعضی ویتامین ها یا املاح مشکلاتی با این مشخصات پیش میاره . بهتره قبل از هر کاری یه آزمایش ساده بدید . هر چند کمبود هر کدوم از اینا به راحتی قابل حل و درمانه و جای نگرانی نیست . احتمال نمی دید که شاید یه تو راهی دارید ؟ یا شاید یه مدت هست که بی انگیزه و بی حوصله شده باشید . منظورم اینه که شاید این مسئله دلیل جسمی داشته باشه یا شاید به لحاظ روحی دچار روزمرگی شده باشید . 
ان شاالله که خدا همسرتون رو براتون نگه داره و شما رو هم برای ایشون . 
گذشته از امور و حدس هایی که در پارگراف بالا زدم ممکنه دلیلش ضعف شما در عزم در امور باشه. شما تصمیم هایی رو که می گیرد جدی نمی گیرید . از کنارش سرسری می گذرید . باید اراده و عزم تان را بالا ببرید . باید برنامه ریزی کنید و تحت هیچ شرایطی از تصمیم و اراده تان در سروسامان دادن به کار یا تصمیمی که گرفته اید کوتاه نیایید . مثلا برای خودتان یک تنبیه در نظر بگیرید اگر فلان مورد رو کوتاهی کنم به جاش خودم رو از فلان چیزی که به شدت بهش علاقه دارم محروم می کنم . یا اگر روزه قضا ندارید تنبیه تان را د رروزه قرار بدهید . و به آن پایبندی نشان بدهید تا نفس تان و بدن تان عادت کند.
همسر ایشون به خدا اعتقاد داشتند اما اینکه آیا به ولایت اهل بیت هم اعتقاد داشتند یا از دست داده بودند رو نمی دونم . هیچ وقت در این مورد چیزی به من نگفتند . ایشون کافر نبودند و به لحاظ شرعی طلاق بر ایشون واجب نبود
سلام،بشدت ناراحت شدم به حال اون آقا
و بشدت غبطه خوردم به حال خوب اون خانوم
خدایا یک لحظه هم مارو به خودمون واگذار نکن
اللهی امین
طهورا جان،هر وقت ناراحتی دارم و غمگینم
میام وبلاگ شما و پست هاتو میخونم و باورت نمیشه که خیلی اروم میشم😘
خیلی دوست دارم باهاتون حرف بزن از نزدیک یا پشت تلفن
که بد بختانه نمیشه، 😭😭😭😢😢
پاسخ:
سلام عزیزم آرامش شما اینجا به واسطه حضور صاحبخانه است . دعایش را برای امام رضا بکنید . من اینجا فقط یک خادمه هستم . من لایق هم صحبتی نیستم بانو جان شما هر وقت دلتنگ شدید رو به حرم امام بایستید و از صمیم جان بگوید السلام علیک یابن فاطمه الزهرا السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ... می بینید که وجودتان مملو از شادی و نشاط می شود . در لحظات رضایی شدن تان مرا هم یادکنید 
سلام
ممنونم از نقل این ماجراها. من که خیلی ازشون توی زندگیم استفاده میکنم. همش جلوی چشمامه و باعث میشه صبورتر شم و سعی کنم درست تر رفتار کنم
ممنونم
خیلی شما و دختراتون رو دعا میکنم
در پناه امام زمان باشید
پاسخ:
سلام عزیزم خواهش می شه گلم . شما لطف دارید
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام طهورا خانوم ان شاالله که خوب هستید
**** ***** **** *** ***** **** *** **** *** **** **** ** ** ** ** **** ** **** *** ** ** ** *** **** *** ****** ******
** ******** ** ****** **** *** **** ***** ****** ** *** ***** ** ****** * ** ******* **** ***** ********* *** **** ** ***** ******  ***** **** ** ********** **** *** *** ** *** ****** ** **** ***** *** **** ***** ** ** ****** **** ** ***** ** * **** ****** ****** ** ** **** *** ****** *** **** *****  **** *** ******* ***
** ***** *** ** *** ***** **** ** **** **** **** * *** *** ******  ***** ***** *** ** **** ***** *** **** ***** ****
پاسخ:
سلام عزیزم می بینم که در ازای یک قدمی که برای خدا برداشتی خدا با آغوش باز به سمت شما آمده . الحمدلله این نتیجه اعتماد شما به خداست . همین مسیر را برو . مراقبت کن . فکر نکن شیطان رهایت کرده و دیگر وسوسه ات نمی کند. 
استرس هم نداشته باش این رحمتی هست که خدا شامل حالت کرده ایشون رو بپذیر و کاملا صحیح و منطقی شرایطش رو در نظر بگیر و اگر خوبه حتما جواب مثبت بده . برای اینکه مطمئن بشی ایشون همونی هست که می گه راههای مختلفی هست می توانید تحقیق کنید قبل از تحقیق نماز استخاره بخوانید تا پنهان های ایشون آشکار بشه . می تونید با درایت رفتار کنید مراحلی هست که ان شاالله اگر به اونجاها کشید بیا تا راهنمایی ات کنم اما اینکه بخواهی وحشت کنی و بترسی اشتباهه خداوند جبار هست یعنی جبران کننده. خدا به توابین نظر ویژه داره و اونا رو دوست داره به خدا اعتمادکن . زیاد دعا کن زیاد استغفار کن . از خدا بخواه که اون چیزی که به صلاحت هست سرراهت قرار بده. خدا رو چی فرض کردی نعوذبالله یک کسی مثل ما ؟ که منتظر باشد به محض اینکه کسی خطایی می کند بیچاره اش کند ؟ نه اصلا این طور نیست خدا الرحم الراحمین است عزیزم. این عذاب وجدان خیلی خوبه قدرش رو بدون . همین عذاب وجدان باعث می شه که هیچ وقت گرفتار عجب نشی و این پیش خدا خیلی اجر داره . در خونه خوب کسی رفتی . در را به رویت باز کرده عزیزم کافیه داخل خانه بشی . خودت رو به خدا بسپار با خودش معامله کن . اعتماد کن عزیزم محض رضای خدا اون چیزی که تا حالا به زحمت به دست آوردی را دو دستی حفظ کن . حتما خواستگارت رو بپذیر بعد بیا برام تعریف کن . 
سلام طهورا بانو،
از لطفی که به من دارید ممنونم.راستش من فقط طبق قاعده عمل کردم،همین...کار خاصی نکردم.
از لطفی که به پدر و مادرم داشتید هم ممنونم.
امیدوارم اگر دوباره موردی پیش اومد روم بشه اینطور مزاحمتون بشم..ببخشید زحمت دادم...
در مورد این داستان هم ...همه باید خودمون و سرنوشتمون رو به خدا بسپاریم...
عاقبت همه بخیر باشه ان شاءالله
بازم ممنون از لطفتون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">