خانواده شماره (۱):
سکوت بر خانه حاکم است . جز صدای مجری تلوزیون هیچ صدای دیگری شنیده نمی شود. تلوزیون از صبح تا شب روشن است چرا که همدم بانوی خانه است . تلوزیون ٬ نه وسیله ای برای اوقات فراغت که یکی از اعضای خانواده است . عضوی که نمی شنود فقط می گوید. مادر از صبح سرگرم کار است . رسیدگی به تمام امور منزل از خرید گرفته تا پرداخت قبض های خانه و انجام امور بانکی . مادر در خرج و مخارج خانه سهیم است و با تمام این احوال خوب می شوید و خوب می پزد. مرد خانه ٬ صبح ها خیلی زود می رود و شبها خیلی دیر می آید . اغلب شبها ٬ شام را بیرون از منزل صرف کرده است . بچه ها هر کدام سرشان به موبایل و تب لت و لب تاپ خودشان گرم است .هر کدام در اتاق خودشان هستند و درب اتاق هم ٬ همیشه بسته است . توی آشپزخانه درست کنار یخچال ٬ یک تخته ی وایت برد سفید کوچک تنها راه ارتباطی اعضای منزل با هم است . یادداشت هفته : پدر: روز جمعه منزل خواهرم دعوتیم می آیید؟ دختر: نه ٬ من درس دارم می خوام توی خونه تنها باشم. پسر: نه ٬ حوصله ندارم با بچه ها می خواهیم برویم کوه. مادر: مگه تو خونه خواهر من اومدی که من بیام.
همان شب در خانه شماره (۱): جنجال و سروصدا میان زن و شوهر مثل بیشتر شبها بالا گرفته است .خانه پراست از داد و بیداد فحاشی .
خانه شماره(۲): صبح مرد خانه با بدرقه همسرش به سرکار می رود. زن بچه ها را ٬ راهی مدرسه می کند . حالا نوبت مرور کارهای منزل است. در این خانه برای هرکس تقسیم کار شده است . پسر مسوول خرید نان منزل است و اینکه هر شب کیسه زباله را بیرون از منزل بگذارد. دختر بخشی از نظافت منزل را به عهده دارد. درست کردن شام امشب و شستن ظرفهای ناهار با دختر است . مادر امروز علاوه بر درست کردن ناهار یک برنامه کوچک ورزشی هم دارد . خرید منزل کاملا به عهده ی مرد خانه است . اصولا در این خانه مدیریت مسائل خارج از منزل ٬ اعم از پرداخت قبوض ٬ کارهای بانکی همه و همه با مرد خانه است . در حالیکه مدیریت مسائل داخل منزل و تربیت بچه ها کاملا با زن است .
عصر همان روز خانه شماره (۲): دختر و پسر بر سر یک اختلاف سلیقه با هم درگیرند. مادر اجازه می دهد تا بچه ها خودشان راه حل درست راپیدا کنند. مرد خانه خسته از کار روزانه با استقبال همسر وارد منزل می شود. همه با هم شام می خورند . بعد از صرف شام ٬ تلوزیون روشن می شود تا اهالی منزل سریال مورد علاقه را ببینند. پدر از دعوت خواهرش می گوید و اینکه جمعه منزل آنها دعوتند. دختر: من نمی تونم ٬ درس دارم . باید خونه باشم که به درسهام برسم. مادر : شما اجازه ندارید توی منزل تنها باشید. اما اگر درس دارید می توانید از فردا برنامه ریزی کنید و بخشی از اوقات بی کاری ات را درس روز شنبه را مرور کنی تا روز جمعه همراه ما به مهمانی بیایی. پسر : من نمیام٬ با بچه ها قرار کوه داریم . بهشون قول دادم که می رم .پدر: عه ! چقدر خوب . من عاشق کوه نوردی هستم . قبل از اینکه قول رفتن را به دوستانت بدهی با ما مشورت کرده بودی؟ من یه پیشنهاد خوب دارم . با دوستانت صحبت کن و بگو که با خانواده باید به مهمانی بروی . می توانی ساعت کوه رفتن را یکی دوساعت جلو بکشید تا هم به کوه برسید و هم زودتر به خانه برگردی تا بتوانی به مهمانی منزل عمه ات برویم . به دوستانت بگو که پدرت حاضره همه رو با هم با ماشینش به کوه برسونه. دوست دارم با دوستات آشنا بشم . مادردر خلوت رو به پدر می گوید: اما شما دو هفته پیش منزل خواهرم نیامدید. فکر نکنم من دوست داشته باشم که بیایم. بحث و جدل آهسته آهسته بالا می گیرد. به همین راحتی میان زن و شوهر دعوا می شود. مرد به شدت عصبانی است و زن هم . بچه ها در اتاق های خود خوابند و خبراز دعوا ندارند. بعد از ساعتی مشاجره ٬ هر دو راه حل را در آرامش می یابند. مرد توضیح می دهد که هفته گذشته بابت چه مشکلی به منزل خواهر همسرش نیامده و عذر خواهی می کند . زن عذرخواهی را می پذیرد. هر دو احساس خوبی دارند.
خانه شماره(۳): بسیار شبیه خانه شماره دو است . با این تفاوت که به ندرت میان اهالی خانواده ٬ خصوصا زن و شوهر کشمکش و بگو مگو راه می افتد. زن و شوهر مسیر درست را یافته اند و هر دو برای رفع مشکل دیگران تلاش می کنند. یکی از کارهای زن و شوهر ٬ مشکل زدایی از خانه های دیگران است . مرد در این خانواده ٬ عنصری مقتدر با قلبی رئوف است و زن ٬ در اوج قدرت مطیع کامل شوهرش است . در این خانه ٬ مرد برای خانواده اش ٬ مثل آسمان است برای زمین و زن خوب می داند که مردش از موجودی شل و بی عرضه که تنها می شوید و می پزد و کار می کند خوشش نمی آید .
راستی ٬ خانه شما کدام خانه است ؟