فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

اغلب خصلتها تا 70% زیر 7 سال شکل می گیرد. اگر برای بچه زیر 7 سال قلک بخرید و از او بخواهید پولی که به او می دهید را جمع کند در آینده فرزندی بار خواهید آورد که خسیس است .

برعکس اگر موقع رد شدن از صندوق صدقات به کودک زیر 7 سال خود پول بدهید تا در صندوق بیندازد ، در آینده فرزندی را بار خواهید آورد که دست و دلباز است .

اگر به دخترتان مرتب پول بدهید تا هر آنچه خواست برای خودش تهیه کند در آینده زنی خواهد شد که روی اموال شوهرش می افتد و مرتب می خواهد که خرج کند و خرج کند و خرج کند...


برای آنکه فرزندمان دارای شخصیتی مناسب باشد باید به او الگوی مناسب بدهیم. این الگو می تواند مادر باشد . می تواند دوستانش باشند . می تواند رسانه باشد. لذا اگر کودکی از یک شخصیت کارتونی مثل بن تن تقلید کرد و علاقه نشان داد از ترس آنکه نکند این شخصیت الگوی او شود ، شخصیت کارتونی را تحقیر نکنید . زیرا سبب لجبازی در کودک می شود . به جای آن جایگزین مناسبی به او بدهیم .

کودک را با رفتارهای خوب و انسانهای خوب آشنا کنیم . مراقب باشیم که با چه کسانی رفت و آمد می کنیم . 

زیرساخت ها را آماده کنیم و آستانه تحمل کودک را بالا ببریم . بازی کردن بچه ها در سنین زیر 7 سال و داشتن دوستان خوب سبب بالا رفتن ظرفیت آنها می شود . هرگز هر چه را که خواست و طلب کرد بی معطلی برایش فراهم نکنید . بلکه احتیاجات او را در حد معقول برآورده کنید و برای بعضی از خواسته هایش از روش حواس پرتی استفاده کنید .

یعنی به او بگویید : ان شاالله برایت تهیه می کنم و بعد حواس او را به سمت چیز دیگری پرت کنید. بدترین کار این است که در برابر تمام خواسته های کودک اعم از اساسی و غیراساسی ، معقول و غیر معقول سر تسلیم فرود بیاورید. 

اگر حرف زشتی زد دعوایش نکنید . نگویید این حرف بدی است و من از شنیدن آن ناراحت شدم چرا که دقیقا" راه عصبانی کردن و انتقام گیری از خودتان را به او آموخته اید . فقط سکوت کنید و خودتان را به نشنیدن بزنید تا کم کم فراموش کند . 


ان شاالله به شرط حیات بعد از تعطیلات نوروزی با بحث بیش فعالی که یکی از اساسی ترین پدیده ها و مشکلات امروزی هم در میان کودکان و هم در میان بزرگسالان است ، در خدمتتان خواهم بود . پیشنهاد می کنم بحث بیش فعالی را جدی بگیرید.

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۳۶
سیده طهورا آل طاها

هیچ دلم نمی خواست جای آن مشاور بنده ی خدا باشم . تمام تلاشش را می کرد تا مادر و دختر را آرام کند .

باور کردنی نبود که یک مادر و دختر این قدر سمج با هم مشاجره کنند . نگاه های صبور مشاور کم کم داشت رنگ کلافگی و احتمالا عصبانیت می گرفت . 

در این شرایط ورود به مساله فقط کار را سخت تر می کرد ، پس از فاصله ی نه چندان دور فقط شاهد ماجرا شدم . 

مادر در حالیکه تلاش می کرد بر اوضاع مسلط شود . چادرش را روی سرش مرتب کرد . نفس عمیقی کشید و رو به مشاور ادامه داد . آخه عزیزم شما یه چیزی به این دختر بگویید . بگویید دخترجان تو مادرت گیتاریست بوده ؟ پدرت گیتاریست بوده ؟ که حالا تو می خواهی بروی هنرستان موسیقی ؟ بخدا خانم جان برای شان خانواده ما خوب نیست . انگشت نمای مردم می شویم . فردا برویم بگوییم دخترمان چکاره شده ؟ مطرب شده ؟ حیثیت برای ما می ماند ؟ اصلا" ما به جهنم . آبرویمان به جهنم . موسیقی حرامه . حراااام . 

روی کلمه ی حرامش محکم تاکید کرد.

بعد هم ادامه داد: لااله الا الله . بخدا باباش سکته می کنه و رو به دختر گفت : مگه بخواب ببینی بذارم بری هنرستان و موسیقی بخونی .

خانم مشاور خواست تا کلامی بگوید اما دخترک مانع شد . 

به تندی گفت : مگه هنرستان موسیقی چه اشکالی داره ؟ اصلا" آینده ی خودمه . دوست دارم خودم در مورد آینده ام تصمیم بگیرم . دوست دارم خودم انتخاب رشته کنم . من دیگه بچه نیستم . من گیتار رو دوست دارم . موسیقی رو دوست دارم . میرم هنرستان حالا می بینی ...

مشاور خودکار توی دستش را جابجا کرد . 

دو سالی هست که روش انتخاب رشته در مقطع دبیرستان نسبت به گذشته تفاوت پیدا کرده است. این تست های شخصیت و آزمون های متعدد و بعد از آن معدل نمرات دانش آموز و در نهایت تشخیص و رضایتمندی معلمین و مشاور مدرسه است که تحصیل یک دانش آموز در رشته های تحصیلی را رقم می زند . این طرح صرفنظر از معایب و محاسنش ، مشکلات زیادی را برای والدین و بچه ها به وجود آورده است .

مشاور اینها را خوب می دانست و تلاش می کرد تا کمکی کند . اما بحث میان آنها مجال را از او که متین و آرام نشان می داد ، گرفته بود .

مشاور میان این جدال سخت موفق شد و لب به سخن گشود : خواهرم یه لحظه صبر کنید تا با هم به نتیجه برسیم . دخترشما در آزمون و تست هایی که ازش گرفته شده نشان داده می تونه وارد هنرستان موسیقی بشه . دلیل مخالفتتون رو آرامتر و شمرده تر بفرمایید ک

مادر عصبانیتش را فرو داد و گفت : من و پدرش دوست نداریم دخترمون بره هنرستان موسیقی . این با اعتقادات ما جور نیست . آبرومون میره .

مشاور رو به دختر گفت دلیل شما چیه ؟

دختر سرش را بلند کرد و گفت : خانوم من یه دخترعمو داشتم که از بچگی می رفت کلاس موسیقی . اون موقع من پنج ساله بودم . مادرم هم اصرار داشت که من هم بروم کلاس. من نه دوست داشتم نه از این چیزها سردر می آوردم . اما حریف مادرم نشدم . از همان وقت رفتم کلاس موسیقی . کم کم هم مرا گذاشتند کلاس گیتار . حالا که خودشان مرا با موسیقی بزرگ کرده اند و به آن علاقمند کرده اند اجازه نمی دهند که بروم هنرستان موسیقی چراااا؟

قیافه ی مشاور دیدنی شد . قیافه من کاملا" تماشایی بود . مادر از دیدن چهره ی ما ، خودش را جمع و جور کرد . آب دهانش را قورت داد . من و منی کرد و گفت . دختر عموش الان می خواد بره تجربی بعدش هم پزشکی . این می خواد موسیقی بخونه خب آخه آبرو ریزی نیست ؟!

ماجرا تاسف انگیز بود . نفهمیدم موضوع بالاخره سر اعتقادات مذهبی بود یا چشم و هم چشمی زنانه یا .... هر چه بود تاسف بار بود.

۴۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۲۰
سیده طهورا آل طاها