دفتر مدیر آموزشگاه شلوغ بود . این شلوغی عادی است . همیشه موقع ثبت نام ترم جدید که می شود اوضاع آموزشگاه تغییر می کند .
ناچارا" همه به حیاط کوچک و مسقف آموزشگاه هدایت شدیم . منتظر ماندیم که مدیر از راه برسد و کار ثبت نام ها را سریعتر سامان بدهد .
این توقف اجباری فرصت مناسبی بود تا خانمها مطابق میل شان دور هم جمع شوند و صحبت هایشان گل کند . وسط آنها ، لهجه یک نفر با گوش بازی می کرد . دقت کردم . لهجه ی شیرین و زیبای اصفهانی داشت .
خودش می گفت : چند ماهی است که بخاطر ماموریت همسرش به تهران آمده اند . حالا هم می خواهد تا دخترش را برای ترم جدید کلاس زبان انگلیسی ثبت نام کند .
صدای نازک دخترک شنیده شد. سفید رو و ظریف . با موهایی که از دو طرف بافته شده بود . نامش را پرسیدم و اینکه چند سال دارد :
اسمش شقایق است . مهر امسال باید برود پیش دبستانی اما با پدرش تصمیم گرفتیم بجای پیش دبستانی ، او را به کلاس زبان بفرستیم .
می دانستم کارش اشتباه است . چند جمله ای با مادر خوش لهجه هم کلام شدم . تلاش کردم تا متقاعدش کنم . " هنوز برای ثبت نام دخترتان زود است " اما ثمری نداشت .
شش ماه بعد :
صدایش را از پشت سر شنیدم . خودش بود . با همان لهجه قشنگ اصفهانی اش .
به سمت صدا برگشتم . دست دخترش را محکم چسبیده بود و می خواست تا از آموزشگاه بیرون ببرد . امروز هم آموزشگاه شلوغ است . درست مثل اولین دیدارمان . امروز هم روز ثبت نام است . درست مثل اولین برخوردمان با هم .
مرا که دید ، دستش را از دست دخترش باز کرد. پیدا بود که دلش حسابی پر است .
- این چند ترم بیچاره شدم . شقایق اصلا" هیچی یاد نگرفت . با اینکه یکی ، دو تا از ترم ها را دو بار گذراند اما باز هم نتیجه ای که باید می گرفتم را نگرفتم . همه اش فکر بازی و بازیگوشی بود . پشت میز و صندلی بند نمی شد . فایده ای ندارد . اینهمه هزینه کردم و آخرش هم هیچی .
زن خوش لهجه تند تند حرف می زد و من چاره ای جز شنیدن نداشتم .
خداحافظی کوتاهی کرد و رفت . کاش فرصتی بود تا او را متوجه اشتباهش بکنم .
کاش فرصتی می داد تا برایش بگویم یادگیری زبان در این سن اشتباه است . چرا که در دوران شکل گیری ساختار اعتقادی ، او با فرهنگ غربی آشنا می شود . یادگیری زبان را باید به وقتی موکول کرد که بچه ، مهارت نوشتن و خواندن زبان مادری را داشته باشد . برای مهارت داشتن باید تا پایان مقطع سوم ابتدایی صبر کنیم .
اصولا" آموزش برای زیر 7 سال خطاست . حتی مهدهای کودکی که تبلیغاتشان پر از آموزش های رنگارنگ از سفالگری تا ورزش های مختلف است قطعا" کاسب کاری است . بچه ها در سن زیر 7 سال فقط به یک چیز نیاز دارند . " بازی "
به بهانه ی آموزش ، بازی را از کودکانمان نگیریم .