فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

پسر جوان با دیدن مرد روحانی چنان دوید که نزدیک بود به زمین بیفتد . مرد روحانی با دیدن این صحنه متعجب ایستاد تا جوان به او برسد.

نگاهی کوتاه به قامتش کرد. 25 ساله می نمود. خوش چهره بود با ظاهری کاملا" مذهبی . جوان کنار مرد روحانی ایستاد و کمی صبر کرد تا نفسش جا بیاید و بعد این طور شروع کرد :

حاج آقا من به تازگی نامزد کرده ام . برای دو ماه عقد موقت خوانده ایم تا بعد عقد دائم کنیم. این دختر همه چیزش خوب است . از نظر اعتقادی و هم از نظر اخلاقی خیلی خوب است . فقط این وسط یک مشکلی هست . جوان سرخ و سفید شد و ادامه داد : هفته ی پیش که رفتیم آزمایشگاه من برای اولین بار بعد از خواندن صیغه ی عقد موقت ، چهره ی ایشان را کامل دیدم . چهره اش اصلا و ابدا آن چیزی نبود که من دوست داشته باشم . از آن روز تا امروز هر کاری می کنم هر چقدر با خودم کلنجار می روم که او را آن طور که هست بپذیرم و دوست بدارم نمی شود. اصلا تحمل دیدن آن چهره برایم سخت است .

مرد روحانی نگاهی عمیق به جوان انداخت و گفت : مگر شما ایشان را از اول در جلسات خواستگاری ندیده بودی ؟ جوان گفت : نه حاج آقا خجالت می کشیدم . به هر حال حیا جزئی از دین است . نمی توانستم صاف توی چهره اش نگاه کنم . می توانستم؟ مرد روحانی در حالیکه تمام تلاشش در نخندیدن ، ناکام مانده بود گفت : پسر خوب ما روایت داریم که وقتی تصمیمتان برای ازدواج قطعی شد ، پسر می تواند موی سر ، مقداری از گردن و دستها را بدون پوشش ببیند . آن وقت شما برای من " کاتولیک تر از پاپ شده ای ."

مرد جوان این پا و آن پا کرد . پس سرش را خاراند و با خداحافظی کوتاهی از مرد روحانی دور شد.

** مسلمانی را از سلمان بیاموزیم که حب به علی در تمام جانش نفوذ کرده بود. سلمان تسلیم محض بود و حتی در زوایای قلبش هم تابع حضرت امیر بود . آنقدر که در موردش گفته شد : سلمان از ما اهل بیت است . گاهی از پیامبر ، مسلمان تر می شویم . گاهی به خیال خودمان برای حفظ اسلام ، از مراجع هم جلوتر می زنیم . یقه می درانیم . حلال ها را برای خودمان حرام می کنیم و آنوقت در زوایای ناپیدای زندگی مان ، بی خیال حرام ها می شویم . بی خیال می شویم که پیامبر فرمود: اگر مردی به صورت همسرش سیلی بزند خداوند به مامور جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم 70 بار سیلی به صورت او بزنند.(مستدرک الوسایل.120/14) آنوقت ظاهرمان را جوری درست می کنیم که مردم با دیدن ما دو دستی روی قرآن می زنند که این فرد از مقربین است.

از آخر کارمان بترسیم .....

۶۶ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۶
سیده طهورا آل طاها

خصوصیت افراددرون گرا : حساس ، زودرنج، استرسی ، عصبی ، مسوولیت پذیر، مردد در تصمیم ، محتاط ، اعتماد به نفس پایین ، جزئی نگر، دقیق و فرد گرا. معمولا بچه های فرد (بچه اول و سوم و..) درون گرا هستند.

برون گرا: کلی نگر، سطحی ، دمدمی مزاج، ریسک پذیر، شاد ، زودباور، خونسرد و جمع گرا. معمولا بچه های دوم و چهارم و.. برون گرا هستند.

همه ی انسانها یکسری از خصوصیات درون گرا ها را دارند و یکسری خصوصیات برون گراها. آنچه مهم است، خصوصیات غالب است . مثلا" اگر فردی 4 خصوصیت درون گرا و 7 خصوصیت برون گرا دارد، یک فرد برون گراست چون خصوصیت غالبش برون گرایی است.

درون گراها شب امتحان میل به سکوت و آرامش دارند و موقع درس خواندن با توجه به استرس خیلی خوب درس می خوانند. موقع امتحان کم خوابی پیدا می کنند.به دلیل استرس عرق سرد می کنند و دستانشان یخ می کند. آنها تمام کتاب اعم از پارگراف ها را هم کاملا" دقیق و جدی می خوانند.

برون گراها دقیقا برعکسند. سطحی درس می خوانند. شب امتحان راحت می خوابند. 40 دقیقه درس خواندن یک درون گرا معادل 130 دقیقه درس خواندن برون گراست. عیب اصلی برون گرا ها عدم تمرکز آنهاست.

در انتخاب رشته درون گراها بهتر است در رشته های فردی و جزئی و عمیق مثل : مهندسی نرم افزار و عمران و الکترونیک و معماری در رشته ریاضی و جراحی قلب و چشم  و رشته های پزشکی تخصصی در تجربی و کلام و فلسفه و منطق و حسابداری در انسانی و معماری و گرافیک و عکاسی ادامه تحصیل دهند .

در انتخاب رشته برون گراها بهتر است در رشته های سطحی کلی و جمعی ادامه تحصیل دهند مثلا در ریاضی مهندسی صنایع و مکانیک در تجربی پزشکی عمومی در انسانی مشاوره و جامعه شناسی و الهیات و علوم قرآنی و مبلغ و در هنر بازیگری و فیلم سازی ادامه تحصیل دهند . این افراد بیشتر دوست دارند مدیر باشند و جمعی را اداره کنند.

ما در ازدواج 2 تا صفت داریم : 1- صفت منطبق . 2- صفت مکمل

در صفت منطبق طرف مقابل بهتر است مثل خودمان باشد. در این صفت جنسیت مطرح نیست . مثلا" در اعتقادات، در اعتقادات جنسیت مطرح نیست . این صفتی هست که هم در زن است و هم در مرد. لذا باید در اعتقادات یکی مثل خودمان را داشته باشیم . یک زن بانماز با یک مرد بانماز ازدواج کند .

در صفت مکمل جنسیت مطرح است . مثلا" زن احساسی و مرد احساسی درست نمی شود چون صفت مرد اقتدار است . زن احساسی و مرد منطقی درست می شود.

تیپ شخصیتی از صفتهای منطبق در بحث ازدواج است . لذا یک درون گرا بهتر است با یک درون گرا ازدواج کند تا سازگاری بیشتر شود.

*مبحث تیپ های شخصیتی یک مبحث دنباله دار و قابل بررسی است . آنچه در مطالب فوق خدمت بزرگواران ارائه شد ، تنها بخشی جزیی و خلاصه شده بود.امیدوارم که مورد رضایت دوستان باشد.

 

موافقین ۱۲ مخالفین ۳ ۲۲ تیر ۹۵ ، ۱۸:۴۵
سیده طهورا آل طاها

هوا بی نهایت گرم بود اما با تمام این حرفها ، گرمایی که بر بحث داغ میان خانمها حاکم بود ؛ جای خودش را داشت . جمع ده نفره ی خانمها بساط خوبی برای سرگرمی شان فراهم کرده بود . این میان شکایت های زهره خانوم از همسرش از همه شنیدنی تر بود. همه را میخ حرفهایش کرده بود . خیالش راحت بود که کسی از آن جمع شوهرش را ندیده است . خیالش راحت بود که به احتمال قوی هرگز هم هیچ کدامشان شوهرش را نمی دیدند و با همان خیال راحت تمام زندگی اش را در طبق اخلاص پهن کرده بود. میان حرفهایش مرتب تاکید می کرد : به آقا محمد گفته ام که می خواهم همه چیز را برای شما تعریف کنم . آقامون هم گفته هر چی می خوای بگی بگو . من مشکلی ندارم . این جمله ی شوهرش برایش دست کمی از یک مجوز با ارزش نداشت . زهره خانوم همچنان ادامه می داد : اوایل که ازدواج کرده بودیم مادرشوهرم همه کاره ی زندگی ام شده بود. از همه چیز زندگی ام باخبر بود. اجازه ی تمام کارهای آقامون به دست مادرش بود انگار نه انگار که بزرگ شده ، برای همه چیز با مادرش مشورت می کرد جوری که یواش یواش فهمیدم گویا خیلی هم از خودش اراده ی اداره ی امور زندگی را ندارد . مادرش هرگز فکر نمی کرد که پسرش دیگر بزرگ شده و باید برای زندگی اش تصمیمات بزرگ بگیرد. او یک پسربچه ی سبیل کلفت را به من سپرده بود که به جای خودش ، بزرگش کنم .  زهره خانوم آب دهانش را قورت داد و نفسی تازه کرد و ادامه داد : همه اش همین نبود که هیچ به فکر پول درآوردن نبود. به همان حقوق ساده ی دانشجویی که می گرفت اکتفا می کرد . یه وقتایی اونقدر بی تفاوت می شد که لجم در می آمد . در امور جزیی خانه دخالت می کرد و این دخالت های ریز به ریزش در تمام کارها اعم از دم کردن برنج ، یا جا افتادن خورشت اعصابم را خرد می کرد. زهره خانوم بی وقفه ادامه می داد . شاید می ترسید که حرفهایش یادش برود.

روزها از پی هم می آمدند و می رفتند و هفته ها را شکل می دادند و هفته ها به ماه بدل شدند. دو ، سه ماه بعد بود که زهره خانوم شاهد رفتارهای عجیبی از شوهرش شد . شوهرش که مدتها بود همان مرد مورد نظر و قابل اتکای زهره خانوم شده بود ، حالا روز به روز سردتر می شد و به رفتارهای او خرده می گرفت .

 شماره ی مشاور را از اعماق خاک گرفته ی دفترچه ی تلفن بیرون آورد. شاید این راه حل خوبی بود. شماره را گرفت . گوشی چند بار زنگ خورد و درست موقعی که زن ناامید شده بود صدایی از آن سوی خط پاسخش گفت. زهره خانوم ذوق زده سلام کرد و شروع به توضیح دادن کرد : با شوهرم اوایل ازدواج مشکلات زیادی داشتم . جزئی نگر بود ، از پس مدیریت خونه برنمی آمد ... زهره خانم میگفت و می گفت و مشاور با حوصله گوش می داد .حرفهای زهره خانوم که به زمان حال رسید ، مشاور استیصال را در صدای او یافت.  بسم اللهی گفت و شروع کرد : اشتباه بزرگ را شما کردید خواهرم . چشمهای زهره خانوم گرد شد . وسط حرف مشاور پرید که : کدام اشتباه من خیلی صبر کردم . کلی این طرف و آن طرف کلاس رفتم . من خیلی هزینه ی مشاوره های مختلف کردم تا زندگی ام را درست کنم . کلی زحمت کشیدم . تا رفتار شوهرم بهتر شد .. انگار زهرخانم وارد فاز دوم حرفهایش شده بود که مشاور رشته ی کلام را به دست گرفت . بله خواهرم شما خیلی زحمت کشیدید انصافا هم کار کردید زندگی تان را روی غلطک انداختید ثمره اش را هم دیدید اما باز هم می گویم که اشتباه بزرگ را شما کردید. این بار مشاور، ابتکار عمل را به دست گرفت و به سرعت ادامه داد :

شما حرفهایتان را با من در حالی شروع کردید که عیوب همسرتان را یکی پس از دیگری مطرح می کردید. همسرم جزیی نگر است . همسرم مدیریت منزل نمی داند . همسرم تحت مدیریت خانواده اش است ... شما بی وقفه پشت سر شوهرتان حرف می زنید . درست است که من همسر شما را نمی شناسم و شاید هرگز هم او را نبینم و نشناسم اما شما که شوهرتان را می شناسید . رفتار شما به مرور زمان تنفر می آورد و بعد از مدتی هرچقدر هم که تلاش کنید باز از چشم شوهرتان می افتید . شوهرتان بدون آنکه دلیلش را بداند از شما متنفر می شود و این تنفر باعث سرد شدن زندگی تان می شود. زن به یاد دورهمی های زنانه افتاد . ماجرا را برای مشاور نقل کرد . او ادامه داد :همسر شما در دادن رضایت برای نقل خاطرات و اشتباهات رفتاری اش برای سایرین مرتکب اشتباه شده . نداشتن تجربه ی کافی و عدم آگاهی از حساسیت های مردانه اش سبب این اشتباه بوده است . در واقع این رفتار شما کم کم روحیه ی مردانه ی او را نشانه رفته و او در اعماق ذهن و وجودش از اینکه مسائل خصوصی اش در اختیار سایرین قرار گرفته تا مایه عبرت بقیه شود، غرورش شکسته می شود.منصفانه هم بخواهی نگاه کنی این کار ، کار قشنگی نیست . قطعا شما هم در زندگی مشترکتان اشتباهاتی داشتی که به مشکلات زندگی دامن زده است اما واقعیت این است که شما آنقدر که خطاهای مردت را در انظار بزرگ کردی خطاهای خودت را نکردی . یادت باشد از این به بعد اگر خواستی با یک مشاور در مورد مشکلات رفتاری همسرت مشورت بگیری بجای اینکه بگویی : همسرم مدیریت نمی داند همسرم یک مرد جزئی نگر است بگویی : اگر زنی همسرش خوب از پس مدیریت زندگی برنیاید باید چه کند؟ اگر زنی همسری داشت که جزئی نگر بود باید چه کند ؟ راستی ما چقدر مراقب نوع رفتارمان هستیم؟چقدر حاضریم که همسرمان مشکلات رفتاری و اخلاقی ما را با دوستانش به اشتراک بگذارد حتی اگر آن دوستان هرگز ما را نبینند؟! گاهی یک سوزن به خودمان بزنیم و یک جوالدوز به بقیه...

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

بعدا نوشت:خواهر عزیزی که بنام بی گناه کامنت گذاشته بودید, کامنت شما

خصوصی بود لذا پاسخگویی در بخش کامنت ها مقدور نبود.لطفا محبت فرموده کامنت هاتون رو خصوصی نکنید در صورتی که تمایل ندارید متن کامنت شما منتشرشود بنده انرا ستاره دارمی کنم.چون شرایط شما عادی نبود بنده مجبور به پاسخگویی در همین بخش شدم. اما بعد... همان طور هم که خودتون فرمودید وقتی متوجه شرایط غیرعادی ایشون شدیداصلا نباید ادامه می دادید حداقلش این بود که می توانستید از یک مشاور کمک بگیرید. هرچند از لابلای کلمات شما و از روی تجربه حدس زدم که احتمالا فضای خانوادگی شما باید به شکلی بوده باشد که شما به نظر خودتان بین بد و بدتر باید یکی را انتخاب کردید وبه خیال خودتان ترجیح دادید موقعیت بد را انتخاب کنید. اما عزیزم کار شما اشتباه محض بود شما باید در شرایطی بزندگی با ایشون وارد می شدید که ایشون مشکلاتشون رو حل کرده باشن. الان وضعیت شما با وجود سختی و پیچیدگی که دارد اما قابل حل است فقط نیاز به زمان طولانی و صبر و حوصله فراوان شما دارد . با توجه به احتمالی که من از فضای خانواده شما دارم جدایی مسلما برای شما ضربه های سختی رو به دنبال داره. حتی اگر فرض من در مورد خانواده تون اشتباه هم باشه باز هم بهتره حالا که با علم به مشکلات درشت همسرتون وارد این زندگی شدید لااقل تلاشتون رو برای بهبود اوضاع بکنید تا سالها بعد وقتی به این روزها نگاه کردید افسوس نخورید که شاید اگر کاری می کردم اوضاع بهتر می شد. اولین قدم شما توکل وتوسل شدید باید باشه . روزی هزارویک استغفار رو حتما حتما داشته باشید . همین طور هر روز یک حدیث کسا رو در خانه تان بخوانید. قدم بعدی اینکه حتما با همسرتون کاملا جدی صحبت کنید و بگویید که از مساله ایشان که مخفیانه انجام می دهند باخبرید از طرفی چون تمام اعمال ایشان خلاف شرع و حرام است شما اجازه دارید که مساله را با پدر ایشان مطرح کنید. اصلا در این موارد کوتاه نیایید . مشکلات ایشان نشان می دهد که به احتمال قوی از عدم اعتماد به نفس رنج می برند این یعنی ایشان به یک مشاوره جدی نیاز دارند. خود شماهم حتما باید با یک مشاور در ارتباط باشید.ادامه این زندگی به این شکل هم برای شما و هم فرزندی که بدنیا می اید بسیار خطرناک لذا تا زمانیکه ایشان اعمال خود را ترک نکردند اقدام به این کار نکنید . من جدا در مورد زندگی شمااحساس خطر می کنم.اصلا مساله را سرسری نگیرید. ایشان بیماری جدی دارند و حتما نیاز به درمان دارند. لذا اگر ساکن تهران یا قم یا کرج هستید بفرمایید تا ادرس یا تلفن یک مرکز مشاوره را در اختیار شما قرار دهم.

۴۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۵
سیده طهورا آل طاها

یک سوال اساسی که زیاد در جامعه مطرح می شود این است که "آیا شایسته سالاری در خانواده خوب است ؟" باید گفت : خیر. شایسته سالاری در خانواده تفکر درستی نیست . مثلا" اگر زن دید بیرون از خانه می تواند خوب از پس کاربر  بیاید و شوهرش هم خوب بچه داری می کند آیا این جواز جابه جایی مسئولیتها می شود؟ درست این است که در خانواده زن ، زن باشد و مرد ، مرد. کار بیرون از منزل نباید آنقدر برای زن پررنگ شود که کار در منزل و خانه داری به حاشیه برود. ما هیچ جا نداریم که اهل بیت از کار زن در بیرون از منزل تمجید کرده باشند یا زنی را به واسطه ی شغل بیرون از خانه تشویق کرده باشند.

 

مسئله ی بعدی ، رانندگی کردن زن است . اشکال ندارد که زن رانندگی کند اما یادتان باشد که رانندگی زن باعث می شود مرد کمتر مسئولیت بپذیرد. مثلا" زن که رانندگی بلد است هر جا که می باید برود مرد می گوید خودت بلدی خودت برو. انجام بعضی از کارها به طور مداوم توسط زن درست نیست . اینکه زن به مرد بگوید خودم بچه را که مریض است دکتر می برم تو به کارت برس ، خوب نیست . ذهن مرد باید درگیر مسئولیت های خانواده بشود. بی توقع بودن زن کار درستی نیست.

موافقین ۱۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۱۴:۱۹
سیده طهورا آل طاها

گاهی برای خستگی نمی شود حد و مرزی گذاشت . آن روز هم از همان روزهایی بودکه خستگی اش حد و مرزی نمی شناخت . خستگی و ایضا" گرسنگی ثبات زانوهای مردانه اش را گرفته بود. از شدت ضعف زانوهایش می لرزید . اما هر چه که بود الان در خانه بود و در کنار همسرش . بوی خوش آش رشته تمام فضای خانه ی کوچکشان را پر کرده بود. روی زمین نشست . کنار سفره . منتظر ماند تا همسرش با قابلمه ی آش رشته سربرسد . انگار دقایق برای گرسنگی اش کند پیش می رفت . با دیدن چهره ی همسرش لبخندی عمیق تمام پهنای صورت آفتاب سوخته اش را گرفت . زن بی خبر از گرسنگی مرد ، صبورانه ملاقه را توی قابلمه چرخاند. مرد گرسنه و خسته ، تعداد ملاقه هایی که پر و خالی می شد را می شمرد. زن با آرامشی مثال زدنی روی کاسه ی آش رشته ی مرد را با پیازداغ و نعنا تزیین کرد. و آن را با طمانینه مقابل مرد گذاشت . مرد منتظر ماند تا زن با همان آداب برای خودش هم یک کاسه آش بکشد و هر دو با هم غذا بخورند. زن کاسه ی خودش را هم با همان شیوه پرکرد. منتظر ماند تا مرد اولین قاشق را به عادت همیشگی شان به دهان بگذارد و از غذا تعریف کند .

مرد به عادت همیشه اولین قاشق را به دهان گذاشت ..و.. در خودش وا ماند. غذا بی نهایت بی نمک بود. آنقدر که اصلا" نمی شد قاشقی از آن را به راحتی فرو داد. مرد پیش خودش تامل کرد...

به همسرم می گویم : غذایت خیلی خوش رنگ و لعاب شده فقط بی نمک است .. یا نه می گویم : غذایت خیلی خوب شده فقط کم نمک است . در آن صورت زن دستپاچه می شود. هول به دلش می افتد. معذرت می خواهد . شرمنده می شود. عذرخواهی می کند از اینکه غذایش آن چیزی نبوده که او می خواسته و... این آن چیزی نبود که مرد بخواهد . قلب عاشق کدام مردی تحمل اینهمه اضطراب و تشویش به جان محبوبه اش را دارد؟ مرد است و مردانگی اش . مردانگی مرد در قلب رئوف و دستان عطوفش خلاصه می شود . مردانگی مرد در شرف اوست و شرف او در خوش رفتاری با اهل و عیالش مصداق پیدا می کند. مردانگی مرد ، نه در صدای بلند اوست که شیعه از صدای بلند خاطرات بدی دارد . شیعه می داند این تنها مرد نمایان نامردند که صدایشان را بر سر ریحانه های هستی ، بلند می کنند و مگر غیر از این است که زن ریحانه ی هستی است. مردانگی مرد نه در دستان سنگینش است که شیعه از دستان سنگین ذهنیت بدی دارد. مگر می شود مرد باشی و شیعه باشی و دستان سنگین ات صورت زن و دختری را نشانه برود ؟! مردانگی مرد نه در به زبان آوردن کلمات سخیف و دل آزار است . قلب شیعه از شنیدن زخم زبان ، اربا" اربا می شود.

مرد است و مردانگی اش . مرد به خود آمد . زن منتظر تعریف مردش بود. مرد خودش را بازیافت. رو به زن گفت : آخ که آب خوردن از دست تو چه مزه ای دارد. زن برخاست . تا درب یخچال را باز کند و آب خنک بیاورد برای مردش ، مرد با عجله نمک پاش را برداشت و کاسه ی آش همسرش را که از نمک خالی بود ، پراز نمک کرد.

زن قدم به اتاق گذاشت . پارچ آب خنک را مقابل مردش گذاشت و گفت : چنان آش رشته ای برایت پخته ام که مادرت هم نتواند برایت بپزد. مرد قاشق ، قاشق مردانگی می خورد و زن آش رشته اش را بدون آنکه بداند این تنها کاسه ی آش رشته ی اوست که خوش نمک است و همسرش همان آشی را می خورد که از نمک خالی است مبادا زن ، شرمنده شود از غذایی که آن چیزی نبود که باید می بود.  

۶۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۶:۲۸
سیده طهورا آل طاها