فرازونشیب زندگی طلبگی ما(همنفس طلبه)

هم قدم تا خدا آباد

همنفس طلبه

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواهرشوهر» ثبت شده است

اولین گام خریدهای عروسی بود. با خودم عهد کرده بودم زیاده خواه نباشم و نبودم. ازهر چیز ساده ترین و ارزان ترین را انتخاب می کردم. به خاطر دارم موقع خرید آینه و شمعدان خواهرم اصرار به خرید آیینه و شمعدان گران تری داشت اما من زیر بار نرفتم. در مورد خرید لوازم آرایشی به  خرید ۳قلم اکتفا کردم گفتم مابقی را خودم می خرم درمورد بقیه وسایل نیز همین رویه را در پیش گرفتم.خواهر شوهر که اوضاع را اینطور دید دل به دریا زد و در مورد خریدسرویس طلا به یک گردنبند و گوشواره بسیار بسیار ساده بسنده کرد.

خواهر شوهر من زن خوبی بوده و هست اما اشکال کلی همه ما آدمها اینجاست که یادمان می رود هر چیزی که برای خودمان می پسندیم باید برای دیگران هم بپسندیم.لابد پیش خود فکر می کرد حالا که طهورا اینقدر کم توقع است چرا ما خودمان را به زحمت بیندازیم؟ اما ای کاش پیش خود فکر می کرد حالا که او اینقدر کم توقع است خوبست ما آنچه به عهده مان است را درست انجام دهیم . در این صورت من هم بیشتر از قبل مراقب خواسته هایم بودم. چند سال بعد که دختر ایشان ازدواج کرد با اینکه داماد شرایط مالی مناسبی نداشت اما گفتند دختر من آرزو دارد و همه چیز را برای دخترش سنگ تمام گذاشت. کاش ما مردم یاد بگیریم آنچه برای خود می پسندیم....

در مورد لباس عروس فکرهای مختلفی داشتم به ذهنم آمد یک لباس ساده و ارزان اجاره کنیم اما خانواده همسر قید آن را زدند. لباس عروسم لباس یکی از اقوام آقا سید بود و مربوط به ۲۰ سال پیش که بیشتر جاهایش را بید خورده بود و صبح عروسی کارم این شد که با نخ و سوزن دور از چشم خواهرانم که مبادا حرفی هم آنها نثارم کنند سوراخ هایش را می دوختم. فنرهای دامن بیرون زده بود و حسابی پاهایم را اذیت می کرد. از آرایشگاه هم خبری نشد و خواهر شوهر خودش زحمت آنرا کشید.در حالی که حتی آرایشگاه هم نداشت .دوست داشتم از مراسم عکاسی و فیلم برداری شود اما .... و من ناچار قید فیلم برداری را زدم و هزینه عکاسی را هم از حقوق خودم پرداخت کردم.

منزل پدری من و آقا سید برای برگزاری مراسم کوچک بود اما خانواده ایشان تمایلی به گرفتن سالن نداشتند لذا مجبور شدیم تعداد کمی از فامیل را به منزل پدرم دعوت کنیم و نیمی از هزینه شام را هم پدرم متقبل شد. همه اینها در حالی بود که پدر آقاسید وضع مالی مناسبی داشت و توانایی برگزاری مراسم بهتری را هم داشتند. شاید کم توقعی من باعث شد که آنها با فراغ بال این مراسم را پشت سر بگذرانند .

اما با همه اینها آنچه برایم مهم بود داشتن مردی مثل آقا سید بود.

حالا هم اگر فکر کردید خب اینم از این دیگه همه چیز ختم به خیر شد باید بگم اشتباه کردید....


۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۳
سیده طهورا آل طاها