شنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ب.ظ
دخترک 13 ساله بود . با صورتی سفید و تا اندازه ای تپل . دختر خوبی بود . مذهبی و مقید . خیلی حساس بود . می گفت سابقه ی افسردگی دارد و مدتی هم برای بهبودی دارو مصرف می کرده . دومین فرزند خانواده بود . بعد از یک برادر که داشت درس طلبگی می خواند .
پدرش هم در حوزه مشغول تدریس بود و مادرش در یک مرکز درمانی ماما بود .
همه چیز منهای سابقه ی افسردگی اش خوب بود . با اینکه می گفت دیگر دارو مصرف نمی کنم و خیلی خوب شده ام ، اما شواهد و مدارک خبر از نوعی افسردگی می داد که البته خیلی حاد نبود اما می توانست حاد شود .
پرسیدم مشکلت چیه ؟ گفت : تنهایی . خیلی تنها هستم . حسود هم شده ام . به صمیمی ترین دوستم که همکلاسی ام هم هست حسادت می کنم . پرسیدم : چرا تنهایی ؟ به چه چیز دوستت حسادت می کنی ؟ توضیح داد که :
مادرم را خیلی دوست دارم . قد یه دنیا . اما مادرم هیچ وقت نیست . وقتی صبح ها می خواهم به مدرسه بروم نیست چون باید زودتر از من سرکارش برود . ظهرها که برمی گردم ، باز هم نیست . خودم غذایم را گرم می کنم و تنهای تنها تا 7 شب منتظر می مانم تابا این وضع ترافیک به خانه برسد. وقتی هم که می آید ، خیلی خسته است . زیاد حوصله ندارد. خیلی تلاش می کند تا ظاهر را حفظ کند و خودش را علاقمند به شنیدن حرفهایم نشان دهد اما من می فهمم که حوصله شنیدن ندارد . برای همین کمتر برایش حرف می زنم . کمتر درد و دل می کنم . شبها از شدت خستگی ، سرش به بالش نرسیده بی هوش می شود و این داستان هر روز زندگی من است .
من دیگر خسته شده ام . از اینکه همیشه تنها هستم . از اینکه وقتی مریضم تنهایم . وقتی که خوشحالم و توی مدرسه کلی خوش گذرانده ام و دوست دارم تمام شیطنت هایم را برایش تعریف کنم ، می بینم که تنهایم . از اینکه وقتی ناراحتم ، مادرم یا نیست یا اگر هم هست سخت درگیر کار های عقب افتاده ی خانه است یا از زیرآب زنی همکارانش شاکی است و یا آنقدر از کار روزمره و فشار روحی ناشی از آن خسته است که اصلا رغبت نمی کنم من هم دردم را برایش بازگو کنم .
آنوقت مجبور می شود که بروم پیش همان دوست صمیمی ام . با او درد کنم . دوستم مادرش شاغل نیست . می بینم که هر روز بعد از تعطیلی مدرسه دنبال دخترش می آید و جلوی در مدرسه حسابی تحویلش می گیرد .اما من باید منتظر بمانم تا با برادرم به خانه برگردم .گاهی یکساعت توی خیابان منتظرش می مانم چون یا یادش رفته دنبالم بیاید یا کلاسش طول کشیده و دیرکرده. می بینم که هر روز زنگ تفریح از خانه لقمه می آورد . خودم را می بینم که همیشه مجبورم از بوفه مدرسه فلافل یا کیک بخرم . یکبار هم بخاطر همین فلافل ها حسابی مسموم شدم . اما دوستم می گوید مادرم فرصت کافی دارد تا توی خانه ، خودش برایش فلافل درست کند . می گوید مادرم دوست ندارد که من از این کیک ها بخرم چون مواد نگهدارنده دارد و به هوشم صدمه می خورد .
دخترک آب دهانش را قورت داد و نفسی کشید و ادامه داد : دوستم درسش خیلی خوب است . شاگرد اول کلاسمان است . هر وقت که موقع کارنامه گرفتن هست مادرش می آید و کارنامه اش را می گیرد اما من چون مادرم شاغل است باید خودم بروم پیش خانم مدیر و کارنامه ام را بگیرم . لجم می گیرد . دوستم می گوید با مادرش خیلی صمیمی است . تمام دخترانه هایش را به مادرش می گوید . اما من چه ؟ وقتی اولین دخترانه ام را که باید به او می گفتم مادرم مثل همیشه نبود . من هم بچه بود درست و غلط را نمی فهمید و با پدرم حرف زدم . هنوز هم که یاد آنروز می افتم از بابا خجالت می کشم .
دخترک زیبا بود . با چشمهای قشنگش مظلومانه نگاهم کرد و گفت : خانوم من به دوستم گفته ام که بهش حسودی ام می شود . گفته ام که تنهایم . خانوم من دوست ندارم به کسی حسودی کنم . مدام به خاطر این حس دوستم را اذیت می کنم . خانوم من چرا این طوری ام ؟
به صورت معصومش نگاه کردم . دوست داشتم بغلش کنم . دوست داشتم ...
با مادرش صحبت کردم . مادرش می گفت : کارکردن برایم مهم است . درس خوانده ام . حوصله ام توی خانه سر می رود . می گفت : چیزی نیست دخترم عادت می کند مهم نیست ....
مهم نیست ؟!
پاسخ:
سلام ان شاالله به سلامتی. من توی زندگی شما و شرایط شما نیستم. از وضعیت شما و همسرتون در تمام ابعاد بیخبرم. اما آنچه
در این سالها تجربه کردم و آموختم این بود که بهتر است نه نزدیک خانواده خودتان باشید نه همسرتان . عمیقا معتقدم شکاف نسلها مشکل درست می کند هر چند همیشه استثناهایی هم هست اما احتیاط شرط عقل است. استقلال ،آزادی می آورد و آزادی امنیت. شاید این استقلال بهایی هم داشته باشد مثل فشار مالی. بهرحال برای داشتن استانداردهای مطلوب باید بهای آنرا پرداخت. میشود سطح توقع را پایین آورد یا تلاش را بیشتر کرد.
پاسخ:
سلام. سپاس. شرمنده کردید
پاسخ:
سلام خواهش می کنم کاری نکردم.
این حرفا چیه خوشحال میشم کمکتون کنم.
مراقب روابط بین خودتون و همسرتون باشید. مراقب محیطی که می بریدش باشین. مراقب فضای مجازی باشین. مراقب ماهواره ها باشین . مراقب دوستانش باشین. مراقب خلوت هاش باشین. روی مالی که به فرزندتون میدهید مراقبت کنید.براش برنامه ریزی کتید بهش مسولیت انجام کار بدید. اگر شما براش برنامه ریزی نکنید دیگران این کار رو می کنن.
نه منظورم نخوندن ترجمه نیست. می تونید بگید بعضی مطالب چه در قرآن چه در مفاتیح چه در کتابهای پزشکی و علمی فهمیدنش ممکنه برای شما سخت باشه. چون تخصصیه. ممکنه درکش برای شما مشکل باشه یه کم که بزرگتر بشی و دایره معلوماتت وسیعتر بشه راحت تر میتونی بفهمی.
پاسخ:
فراگیری فنون خانه داری اسمش کلفتی نیست یه هنر هست که داشتنش مهرت و مدیریت و کدبانو بودن یک زن رو نشون میده. پیداست شما بانوی هنرمند و کدبانویی هستید باید قدردان مادرتون باشید.
شوهر داری یعنی اصلی ترین وظیفه و شغل یک زن مسلمان. یک شغل بسیار سخت و زمانبر که نیاز به مهارت دارد.
پاسخ:
سلام عزیزم خوشحالم که اجازه انتشارش رو دادین . حتی اگه یه مادر هم این مسیر اشتباه رو ببینه و برگرده خداوند به فضل خودش به شما هم برکت میدهد. از اینهمه محبت شما سپاسگزارم.
خواهر مهربونم من اندوه شما رو درک می کنم و به اینهمه صبر شما احترام می گذارم. تا حالا شده همینقدر واضح با مادرتون صحبت کنید؟بهش گفتین چقدر در رنج هستین؟متاسفانه ما مادرها گاهی خیلی غافل میشویم و قطعا باید در محشر پاسخگوی گلهای مظلومی مثل شما باشیم. اما عزیزم اگه ایشون از شما نمی پرسن شما بهش بگید. براش حرف بزنید یا لااقل براش بنویسید. بگذارید بدونه شاید سکوت شماست که به این روند دامن میزنه و مادرتون حمل بر رضایت شما می کنه.
مادرها از سر مهربانی و دلسوزی دست به این کارها میزنند.
با همه این احوال مراقب رعایت احترام به ایشون باشید.خدا به شما صبر و عزت و خوشبختی و به همه ما مادرها مهربانی توام با تفکر و تعقل بده
پاسخ:
سلام عزیزم . سعی کنید بچه ها را تا جاییکه ممکن است از این مسائل دور نگه دارید. به فرزندتون اطمینان بدید که خوشحال می شوید سوالاتش رو جواب بدید اگر متوجه ناراحتی شما بشه از این به بعد سراغ اینترنت میره و با سرچ کردن دنبال جواب میگرده . بهش بگید سوالاتش رو از شما بپرسه و از دوستاش نپرسه بگید چون اطلاعات دوستانت به اندازه خودته و ممکنه اطلاعات غلط بهت بدن.با این حرفها قانعش کنید که فقط سوالاتش رو از شما بپرسه.در پاسخ به این سوال کاملا علمی عمل کنید . حاشیه نروید توضیح اضافی ندهید. سعی کنید در حد یکی دو جمله پاسخ بدهید و تمام.
پاسخ:
سلام عزیزم. من در این باره پستهایی گذاشتم. اما باید عرض کنم خدمت شما ... در دورانی که بچه ها و مشخصا دخترها سن تقلیدی و مدتی بعد از آن را طی می کنند(از زیر شش سال تا محدوده۱۲-۱۳سالگی) بهترین آموزش در این زمینه،آموزش غیر مستقیم هست. اگر یک مادر آینده نگر و فهیم باشیم با شرکت در کلاسهای همسر داری و بعد در کنارش تربیت فرزند ، یا حداقل گوش دادن به صوت های اساتید برجسته این حوزه، دانشمون رو در این مقوله مهم و اساسی بالا میبریم. آنوقت رفتار صحیح در خانواده در برابر همسر و فرزندمان را می آموزیم . با رفتار صحیح به طور غیر مستقیم به دخترمان می آموزیم که چطور بایدبا مرد خانه رفتار کند. یعنی دختر ما با مشاهده نوع رفتار ما با همسرمان خیلی چیزها را ناخودآگاه می آموزد و ملکه ذهن می کند از بعد از سن۱۲تا۱۳سالگی با آموزش قدم به قدم خانه داری او را در انجام امور خانه همرا می کنیم به شکلی که در آن به حد تبحر برسد نه آنکه یک دخت دانشجوی بیست ساله باشد اما هنوز از انجام کارهای خانه اش عاجز باشد.در کنارش آرام آرام رفتار مودبانه توام با احترام نسبت به پدرش رو فرا بگیره. بعد از اتمام دوران دبیرستان ، لااقل در کنار حرص و جوش خوردن برای فرستادن دخترانمان به دانشگاه ، کمی هم بفکر فرستادن آنها به کلاسهای همسرداری باشیم. با رفتن به این کلاسها قبل از ورود او به زندگی مشترک ، پستی ها و بلندیهای زندگی و خصوصا تفاوتهای رفتاری آقایان نسبت به خانمها را به او می آموزیم. او را مجهز و آماده به عرصه زندگی مشترک میفرستیم.
محض رضای خدا دخترانتان را لای پنبه بزرگ نکنید. هرچه خواستند را بی کم و کاست برایشان فراهم نکنید. نگویید بگذار خونه باباش هر چی می خواد داشته باشه فردا که رفت خونه شوهر حسرت به دل نمونه. باور کنید اگر او را اینگونه بار بیاورید نمی تواند خانه همسر دوام بیاورد. همه می دانیم زندگی پستی و بلندی و دارایی و نداری داره. دختری که صبور بودن رو یاد نگرفته باشه نمی تونه زندگی کنه . حتما تعامل با مادر شوهر رو یادش بدید جلوی اون اینقدر از خانواده همسر و مادرشوهرتون بد نگید برعکس خوبیهاشون رو بزرگ کنید و مرتب یادآور بشوید که اون هم مادره و بپای بچه هاش جونی اش رو گذاشته . اغلب عصبانی میشویم و هر چه حق و ناحق ، درست و نادرست را به خانواده همسرمان می بندیم و ابدا متوجه نیستیم که با ذهن دخترانمان چه می کنیم.
تمنا دارم رابطه دختران و پدرانشان را نیکو و حسنه کنیم و این میسر نمیشود مگر اینکهرابطه زن با همسرش قشنگ و توام با ادب باشد. اما پدر یادش باشد در رابطه با دخترش مهربانی را افراط نکند گاهی در مسالی که نیاز به برخورد جدی یا تشر زدن و اخم کردن هست، پدر این کار رو بکنه تا دختر فکر نکنه شوهر هم مثل پدرشه و همه جوره باهاش میسازه و این ساختن رو وظیفه شوهرش بدونه و با کوچکترین تشر شوهر عرصه رو بر خودش و شوهرش سخت و تنگ کنه.
شما رو بخدا به تربیت فردای فرزندانتان بیشتر از به دانشگاه فرستادنشون حساس باشین.
پاسخ:
سلام عزیزم. سلامت باشید. ان شاالله به شرط زندگی در خدمتتان هستم
پاسخ:
اشتباهات زیادی داشتین باید زودتر از اینها مشاوره می گرفتید. هر دوی شما اشتباهاتی دارین که کاملا قابل حل و درمان هست. طلاق اشتباه بزرگتر و خطای بعدی هر دوی شما خواهد بود. برای ویران کردن همیشه فرصت هست اما برای ساختن گاهی دیر میشود. یکبار دیگر برای ساختن تلاش کنید .
پاسخ:
سلام فقر آهن شما یکی از دلایل عصبی بودن شماست.فقر آهن ربطی به حرص خوردن نداره به نوع تغذیه تون مربوطه.
می تونید منتظر بمانید. ان شاالله شرایط به درستی فراهم بشه.
ازدواج در سن پایین اشکالی نداره بلکه محاسن زیادی داره. مهم اینه که توانایی مدیریت یک زندگی رو داشته باشن و همین طور به بلوغ لازم رسیده باشن. این مساله اول از همه باید تحت نظارت و تربیت مادر خانواده باشه و بعد هم باید از طریق یادگیری شیوه های همسرداری و تعامل زندگی مشترک توسط خو دختر انجام بسه. متاسفانه شواهد نشان میدهد شما بدون داشتن یک حد نسبی از توانایی در همسرداری ، تن به ازدواج دادید و این اشتباه بود
هیچ مشاوری ابدا اجازه ارتباط جنسی رو در دوران عقد نمیده. شما شخصا و کاملا سرخود این کار رو کردید و باید فقط خودتون رو سرزنش کنید.
خواهش میکنم. موفق باشید. در پناه حق
پاسخ:
تشکر فــــــــــــــــــــــــراوان....
پاسخ:
شما هر کاری صلاح میدونی همون رو انجام بده. من وظیفه شرعی و اخلاقی ام رو نسبت به شما انجام دادم . تصمیم گیری باشماست. امیدوارم به حرمت امام صادق بهترین تصمیم رو بگیرید. و کاری کنید که بعد پشیمون نشید. شما باید قبل از ازدواج در همسرداری به توانایی و مهارت نسبی میرسیدید بعد ازدواج می کردید.
خواهش من از همه دختران جوان مجرد اینه که تا زمانیکه به بلوغ کافی در ازدواج نرسیدید دست به این کار نزنید.
تمنا می کنم مادرانی که دختر دارند ، نسبت به پرورش دخترانی که بتونن یک زندگی رو مدیریت کنن و نقش مادری رو خوب ایفا کنن ، توجه کنن.
پاسخ:
من آنچه لازم بود عرض کردم شما خواه پند گیر خواه ملال
پاسخ:
سلام...
شما توی دعوا به سمت همسرت دمپایی پرت کردی؟یاامام رضا.... عزیزم شما جدا به کلاس های همسرداری و بعد تربیت فرزند نیاز داری. حتما از این کلاسها یا صوت های مربوط به این مساله که از آقای تراشیون یا خانم همیز هست استفاده کن. من تمنا می کنم . هم شما و هم همسرتون حتما نیاز به آموزش دارین.
در ثانی متاسفانه لحن بیان شما کاملا شدت عصبانیت شما رو نشونومیده از اونجاییکه چند روز از درگیری شما گذشته ودر شرایط عادی قاعدتا باید آرومتر میشدید، این ناآرومی نشان دهنده جو نامناسبی هست که والدین و اطرافیان شما به اسم دلسوزی براتون فراهم کردن. لذا بجای کم شدن از شدت عصبانیت شما ، شما لحظه به لحظه بیشتر به خودتون حق میدید و عصبانی تر میشوید.
شما باید موقع عصبانیت خودت و کلامت رو کنترل کنی وقتی کنترل اعمال و کلامت دستت نباشه همه از عدم خودداری شما سواستفاده می کنن. من کاملا متوجه میشم که شما کلا موقع عصبانیت اختیارت رو از دست میدی. بهتره شما از نظر کمبود یا فقر آهن هم چک بشید شاید دلیلش این هم باشه.
بله من هنوز هم میگم شما باید بابت رفتار وکلمات نامناسبی که به خانواده همسرت گفتید و الان هم در کامنتها میگین عذرخواهی کنی. شما عیوب پنهان آنها رو برای خانواده ات گفتی پس باید بابت غیبت هایی که کردی حلالیت بطلبی. شما بخاطر رفتن یه مادر به خونه پسرش در غیاب خودتون اوضاع دو تا خانواده و زندگی تون رو دچار تشویش کردید و باید عذرخواهی کنید. شما می تونستید این توانایی رو در جهت مثبت بکار بگیرید. شما می توانستید با درایت و توانایی زنانه تون زندگی تون رو در یک مسیر صحیح پیش ببرید. این کامنت ها می تونه تجربه خوبی برای تمام زن هابی باشه که فکر می کنن می تونن با دعوا و مرافعه و قهرو کشوندن پای خونواده ها به معرکه زندگی شخصی می تونن مرد زندگی شون رو به زانو دربیارن و اونو همانطوری که خودشون دوست دارن تغییر بدن . غافل از آنکه با اینکار ا ول از همه خودشون رو کوچک میکنند ، بعد احترام و غرور شوهرشون رو با خاک یکسان می کنن و بعد دو تا خانواده رو به جون هم می اندازن و بعد زندگی خودشون رو به سقوط نزدیک می کنن و خودشون رو انگشت نمای اطرافیان می کنن و .... سپس مساله بدون هیچ نتبجه مثبتی به پایانی شوم منتهی میشه. خیلی از زنهایی که اصلا قصدشون جدایی نبود و فقط می خواستن با این رفتارها مرد رو به زانو دربیارن و مجبور به منت کشی و عذرخواهی کنن متاسفانه در کمال ناباوری مطلقه و خونه نشین شدند . چون با یک واقعیت تلخ مواجه شدن که مردها بعضی وقتها کوتاه نمی آیند.
این رو هم بدونید اگه همسر شما از شما بخواد به خونه برگردی و شما نری علاوه بر اینکه به لحاظ حقوقی برای خودت مشکل درست کردی از نظر شرعی هم مرتکب اشتباه شدی
پاسخ:
سلان هدی جان. من خودم هم اطلاعی ندارم . خودم هم امکان شرکت رو ندارم فقط از مطالبش استفاده میکنم
پاسخ:
اختیار دارین گلم صاحب اختیارید. بفرمایید در خدمتم
پاسخ:
عزیزم یه آژانس بگیر و بدون اینکه پدر و مادرت بیان خودت برو منزلشون . این شما بودی که رفتار اشتباه رو انجام دادی نباید شان پدر و مادرت پایین بیاد. تنهایی برو و پای کاری که کردی تا آخر بمون اسختی این کار یه تجربه میشه برات که دفعه بعد قبل از انجام هر کاری خوب فکر کنی. میتونی به همسرت زنگ بزنی و بگی با آژانس داری میای و دیگه وارد خونه اونا نشوی و شوهرت بیاد پایین و برید خونه خودتون. اینطوری مجبور به همکلامی نیستب. در طول مسیر هم ابدا با همسرت بحث نکن. دعوا راه نداز .توی جاده خطرناکه و ممکنه تتفاق بدی بیفته. وقتی هم رسیدید با آرامش صحبت کنید و اجازه ندهید کار به مرافعه بکشه و دوباره همه چیز از نو شروع بشه.
گلم عزیزم دلبندم باور کن باز هم نیازی به گفتن به شما نبود. بخدا این ماجرا خیلی ساده هست چرا اینقدر بزرگش می کنید.
وقتی هم به سلامتی مشکل حل شد در اولین فرصت در کلاسهای همسرداری شرکت کن و یا حتما پیش یه مشاور خوب و مذهبی برو . شما جدا نیاز به کمک برای تغییر رفتار و بهبود شرایطتون دارین. وگرنه باز با یه مشکل کوچیک دیگه همه چیز از نو شروع میشه. خصوصا شما که قم هستین به آقای تراشیون دسترسی دارین از کلاسای ایشون استفاده کنید.
وقتب بهتون میگم مشکلاتتون جز حریم شخصی زندگی تون هست ونباید برای بقیه بگید دقیقا برای اینه که همانطور که الان دارین اعتراف می کنید اینطوری احترام هر دو تون پیش خانواده هاتون ضایع نشه
پاسخ:
ان شاالله اینطور نمیشه مامان مهربون
پاسخ:
سلام. رفتن پیش این افراد عواقب بد و وخیمی داره. خودت وقتی میدونی این دعانویس با جن ها در ارتباطه بازم می خوای بری؟ من واقعا تعجب می کنم اول از خانواده تون و بعد از شما.
شما با این کار به اجنه اجازه دخالت زر امورتون رو میدهید. خواهر شما اگر افسردگی بعد از زایمان داره به مشاور و پزشک نیاز داره نه به دعانویس و سر کتاب باز کردن .
شوهرتون که آمد باهاش بااحترام و ادب رفتار کن . به پدرت هم سفارش کن احترامش رو نگه داره . اگر حرفی هم هست درفضای آروم و مودبانه و محترمانه بگید. از مادر شوهر و پدرشوهر و همسرت هم بابت توفع بی موردت عذرخواهی کت. هیچ مادرشوهری برای رفتن بخونه پسرش نیاز به اجازه گرفتن از عروسش رو نداره . شوهر شما ولی شما و صاحب خونه هست چرا باید از شما اجازه بگیره آخه؟حتی اگر شما خونه نباشی حتی اگه بار اول باشه که میره خونه شما . لطفا محض رضای خدا این رو درک کن عزیزجان.
پاسخ:
الله اکبر...
می خوای برید پیش دعا نویس؟برای چی اونوقت؟والدین شما از زندگی مشترک چی برای شما تشریح کردن؟اصلا تصور شما از زندگی مشترک چیه؟رفتن پیش دعا نویس شرعا اشکال داره عزیزم. دعانویس و هیچ کس دیگه کاری نمی تونه برای شما انجام بده. این خودتی که باید به خودت کمک کنی. تا زمانیکه تصور شما از زندگی مشترک و افراد پیرامونت این قدر کودکانه ، سطحی و عجولانه و از روی تصمیمات عصبی و آنی هست متاسفانه باید بگم شما حتی اگه جدا هم بشی زندگی بعدی ات با مخاطراتی شبیه به این در معرض تنش قرار خواهد گرفت.
پیداست که خیلی ناآرام وناشکیبا هستید . صبر و توکل و توسل و چشم پوشی از بسیاری مسایل بعد از ازدواج لازمه دوام زندگی مشترکه. شما احتمالا به دلیل عصبی بودن زیاد با خودت فکر میکنی. از کجا اینقدر مطمئن هستی که اونا رفتن برات دعا بگیرن و شما رو جادو کنن؟شما نیاز جدی به یک مشاور خوب برای زندگی داری. متاسفانه گمان نکنم این مهم از عهده والدینت بربیاد.
اینقدر ساده و کودکانه از جدایی حرف نزن. آخه چرا اینقدر سطحی فکر می کتید. فکر کردید بعد از جدایی چه اتفاقی برات می افته؟تلخه اما من بهت می گم... خیلی زود در این سن کم انگ زن مطلقه می شینه روی پیشونیت. اکثریت قاطع زوج هایی که طلاق می گیرن تا مدتها به افسردگی از انواع مختلفش دچار میشن که حتی در صورت بهبودی تا آخر عمر با افسردگی به زندگی ادامه میدن و کوچکترین بحران باعث میشه افسردگی با شدت وضعف های مختلف بهشون برگرده. در جامعه ای که دختران با تحصیلات بالا و خانواده های متوسط رو به رفاه و ظاهر خوب و موجه ، متاسفانه محبور میشن تا آخر عمر یا تا سن های بالا مجرد بمونن مثل دخترهای معصومی که الان من شاهد هستم پزشک متخصص هستن بسیار موجه و خوبن اما خواستگار ندارن و به مشاوران میگن حاضرن با یه مرد سیکل به بالا ازدواج کنن یا حتی حاضرن زن دوم بشن ، شما با انگ یه زن جوان مطلقه انتظار چه جور زندگی رو می کشی؟متاسفم که اینقدر تلخم اما این واقعیت زندگیه. همین کسانیکه الان بجای آروم کردن و دادن مشاوره درست وتلاش برای برگردوندنت به زندگی وبهبود رفتار اشتباهت دارن باهات به اصطلاخ خودشون همدردی می کنن ، وقتی مطلقه شدی و هزار ویک مشکل اجتماعی و فرهنگی تهدیدت کرد، هیچ کمک خاصی نمی تونن بهت بکنن. همه شون سرخونه و رندگی خودشون هستن و هبچ کدوم از رنج روحی تو خبری نخواهند داشت. فقط یه مدت میشی سوژه و نقل محفل فامیل. وقتی درخواستهای ریز و درشت و پیشنهادهای مکرر برای صیغه شدن از طرف مردهای مختلف اعم از متاهل و مجرد بهت شد و شما از شدت فشار روحی در آستانه خیلی چیزها قرار بگیری هیچ کدامشون نمی تونن و فرصتش رو ندارن تا کار وزندگی شون رو ول کنن و به توبرسن. یکباره می بینی چقدر ارزان زندگی ات را از دست دادی.و حالا تنهایی. حتی اگر موفق به یک ازدواج مجدد خوب هم بشی تا زمانیکه این اخلاقت و حساسیتهات رو درست نکنی اوضاع تغییر مثبتی نمی کنه و سایه زندگی اولت تا ابد روی زندگی بعدی ات سنگینی خواهد کرد. همسرت هم یه مدت افسرده میشه اما چون مردها واکنششون با زنها متفاوته معمولا زود خودشون رو ترمیم می کنن و زودتر از حد تصورت یه زندگی دیگه رو با یه دختر جوون آغاز میکنه و از اونجاییکه دلیل شما برای جدایی سطحی و کودکانه هست کمتر دختری بهش نه میگه و همه تو رو مقصر می دونن و تمــــــــــــــام...
واقعا خنده آوره ..متاسفم که می گم..ولی در این سالها اولین باره که می بینم یه زن به همین سادگی و به دلیل همچین موضوعی داره با دستای خودش،زندگی اش را به نابودی میکشه. عزیزم هرجا بری آسمون همین رنگه همه مردها مثل خود شما پدر ومادر دارن. و مادرهاشون رو تا سرحد مرگ دوست دارن و مادرشون خط قرمز زندگی شونه. شما باید تعامل با مادرشوهرت رو یاد بگیری. شما باید مساله رو حل کنی نه اینکه صورت مساله رو پاک کتی.
باید زندگی کردن رو یاد می گرفتید ، زندگی زناشویی یه علمه. چیزی که توی مدرسه و دانشگاه به دخترها و پسرها آموزش نمیدن. کاش لااقل مادرتون این مهم رو انجام می دادن .شما از ابتدا مسیر رو اشتباه اومدید. سعی نکنید اشتباه خودتون رو گردن دیگران بندازید.
پاسخ:
سلام عزیزم. رفتن پیش مشاور هیچ اشکالی نداره خوبه که به یه مشاور مراجعه کنید.موفق باشید
پاسخ:
سلام عزیزم. خواهر گلم قبل از دادن هر نوع اطلاعاتی به فرزندتون از میزان اطلاعاتش در این موضوعات باخبر بشید تا بی خودی اطلاعات اضافی بهش ندید ازش بپرسید خودتون چی فکر می کنی یا خودت به چی رسیدی . اونوقت براساس اطلاعات خودش بهش اطلاعات کاملا درست و منطقی و علمی بگید خیلی کوتاه و خلاصه.
پاسخ:
سلام. عزیزم خواهرم گلم شما داری مسیر رو اشتباه میری. از روی عصبانیت داری تصمیم عجولانه می گیری. من فقط دارم تلاش می کنم شما رو از ابتدای این مسیر غلط برگردونم . می خوام کمکت کنم تا فردا پشیمون نشی. تمام تلاشم رو دارم می کنم. یه بخشی از کار با منه ولی تصمیم با شماست. این زندگی شماست ، می تونید هر طور دوست داری با زندگی تون مواجه بشوید .
هنوز هم میگم رفتار شما اشتباهه. بازگو کردن اصرار زندگی تون برای سایرین اشتباهه. اونا هیچ باری رو از دوش شما کم نکردن فقط ناخواسته و از سر دلسوزی دارن به مخاطرات دامن میزنن.بازم میگه شرعا و عرفا و اخلاقا مادر شما برای رفتن به خونه پسرش نیاز به اجازه گرفتن از شما نداره.بازم میگم توهین کردن به بزرگترهایی که پیامبر به آنها احترام می گذاشت و به رعایت حالشان سفارش میکرد و آنها را پیامبران هر خانواده می دانست و رعایت حال آنها رو واجب می دونست، کار خطا و بد و نامناسبیه.
این تنفری هست که شیطان داره بهش دامن میزنه و اگر به این شیوه ادامه بدید برنده این میدان شیطان خواهد بود.
خداوند پشت و پناهتان.
پاسخ:
معذرت می خوام عزیزم.من امروز از صبح کلاس داشتم و جدای از اون کار ثبت نام کلاس هم داشتم و البته کارای خونه و...را هم به همه اش اضافه کنید.
پاسخ:
سلام. عزیزم گویا شما بادقت عرایض بنده رو مطالعه نفرمودید بنده خدمت شما گفتم مسائل و دلخوری های زندگی تان را پیش اقوام و خانواده و دوستان مطرح نکنید با اینکار غیبت کرده اید و مرتکب فعل حرام شده اید عرض کردم غیبت تنفر می آورد همسرتان را از خودتان متنفر می کنید. باعث میشوید حرمت و شان شوهرتان پیش بقیه از بین برود. باعث می شوید زندگی تان نقل محفل دیگران شود. فرقی نمی کند چه کسی. گفته بودم حتی پیش والدین تان هم نگویید آنوقت شما خیلی تمیز و قشنگ همه مسایل زندگی تان را کف دست خواهرانتان گذاشته اید؟توقع دارید شوهرتان از شما و زندگی با شما بیزار نشود؟البته که مادر شوهر ها حسود هستند. آنها به توجه پسرشان به عروس به هیکل و زیبایی عروسشان به نوع لباسهایی که می پوشند و کادوهاییکه پسرشان می خرد حسادت می کنند این کاملا طبیعی است . شما کار خوبی کردید که برایشان کادو خریدید. گاهی برای مادرشوهرتان کادو بخرید و به همسرتان بدهید تا از طرف خودش به مادرش کادو بدهد این یعنی سیاست زنانه. بعنی شما با یک تیر دو نشانه میزنید هم مادرشوهرتان خیالش راحت میشود که پسرش هنوز بهش توجه داره و هم شوهرتان می فهمد شما با مادرش مشکل نداری و احترامش را نگه میداری.
اگه شوهرتان موقع قهر ساعتها ساکت میمونه یه خصلت ساده مردانه هست فقط شوهر شما اینطور نیست عموم مردها همین هستند . چون وقتی خودش ناراحته ترجیح میده تنها باشه تا بتونه خودش رو آروم کنه و درست تصمیم بگیره فکر می کنه شما هم مثل خودشی کافیه وقتی دعواتون تموم شد بهش بگی دوست داری این مواقع بیاد و باهات حرف بزنه . شما باید بدونی مرد با زن متفاوته. باید این تفاوتها رو درک کنی.
چون مادر شوهرتون بدون حضور شما رفته خونه شما و در واقع خونه پسرش از نظر شما کار زشتی کرده؟اشتباه می کنید. هیچ جای شرع و اخلاق و عرف گفته نشده یه مادرشوهر نباید بدون اجازه عروس بره خونه پسرش. مثل اینکه فراموش کردین همسر شما ولی شماست و رفتار شما اشتباهه. قهر شما با ایشان اشتباهه. .
من اینهمه به شما عرض کردم با مادرشوهرتان مودبانه و با احترام رفتار کنید آنوقت شما به ایشان می گویید نفهم.؟!می گویید کولی بازی درآورد؟!اگر همسرتون همین عبارتها رو برای مادر شما بکار ببره خوبه؟!مگر حدیث نداریم آنچه را برای خود میپسندید برای دیگران هم بپسندید.
کاملا واضحه که همسرتون بسیار دوستتون داره و دنبال راهی برای آرام کردن شما و برگشتن شرایط عادیه. اولین و مهترین کارتون این باشه که به همسرتون زنگ بزنید ازش دلجویی کنید و حتما در اولین فرصت به خونه تون برگردید. بابت اشتباهاتتون عذرخواهی کنید و از این به بعد شیوه تون رو عوض کنید. بهتون هشدار میدم که رفتار اشتباه شما زندگی تان را به مخاطره جدی می اندازد. آنوقت پشیمانی سودی ندارد. هشدار میدم که زندگی تون در خطره و شما دارید بادست خودتون زندگی تون رو نابود می کنید.
سریع به خونه تون برگردید
پاسخ:
خواهر خوبم سلام.براتون آرزوی خوشبختی می کنم.
یکی از ملزومات در ازدواج این است که طرفین به بلوغ فکری رسیده باشند. هر دو به حدی از توانایی رسیده باشند که بدانند
دوران کودکی کردن برای والدین به سر رسیده و نوبت این است که از قالب پسر عزیز کرده و گوش بفرمان و لوس مادر بیرون بیایند و مرد یک زندگی تازه و تکیه گاه همسرش باشه و قطعا و یقینا باید در خدمت پدر و مادرش باشه و حتی در صورت تمکن مالی مخارج پدر و مادر نیازمتدش رو بده و حتما باید رضایت والدینش رو جلب کنه و احترامشان را حفظ کند و در یک کلام توان مدیریت میان وظایف همسری و وظایف فرزندی اش را داشته باشه. همچنین زن هم باید بداند که با ازدواج از قالب دختر لوس و عزیز کرده خانه که تا لب تر می کرده تمام خواسته هایش برایش فراهم میشده و هرگز نازک تر از گل از پدر و مادرش نشنیده و اطرافیان را در صورت داشتن رفتاری خلاف میل و علاقه و سلیقه خود ،طرد می کرده و مورد بی اعتنایی قرار میداده خارج شده . باید بداند اکنون بانوی یک خانه است و نقطه اتصال میان دو طرز تفکر ، دو سلیقه متفاوت، دو فرهنگ مختلف ، دو دیدگاه گاها متضاد می باشد . باید بداند خانه شوهری که تازه زیر سقف آن رفته ، خانه پدرش نیست که همه ملزم باشند مطابق میل او رفتار کنند. که اگر چنین الزامی وجود داشته باشد مرد خانه هم خانواده ای دارد و لابد او هم حق دارد که چنین الزامی داشته باشد. مرد خانه باید بداند حریم خانه ، یک حریم شخصی و متعلق به او و همسرش هست و نیازی نیست که گزارش روزانه حریم شخصی اش را کف دست مادرش بگذارد . مادر هم باید آنقدر فهمیم باشد که مراقبت کند مبادا هر گونه توصیه اش در زندگی پسر، حکم مداخله بگیرد. زن هم باید آنقدر بالغ باشد که بداند این مرد بیست ساله که تازه چند وقتی است همسر او شده، در واقع بیست سال است پسر همین مادر است و امکان ابنکه یکباره او را از تمام تعلقاتش جدا کند نیست. باید بداند نه حق دارد و نه می تواند همسرش را آنطوری تغییر دهد که خودش دوست دارد. همانطور که مرد نیزچنین توان و چنین حقی را ندارد و زن هم اساسا چنین اجازه ای به اونمی دهد. زن خانه باید آنقدر درکش از فضای فرهنگی بالا باشد که بداند مرد ایرانی خط قرمزی دارد . آنهم مادرش است .پس باید آنقدر سیاست و دانایی داشته باشد که از این خط قرمز عبور نکند بلکه به شیوه ها و شگردهای زنانه که خدا در نهادش قرار داده از همین حساسیت مردش به نفع خودش استفاده کند. مرد هم باید آنقدر مرد باشد که بتواند با محبت همسرش را در کنار خودش با دلخوشی حفظ کتد. یک زن مسلمان باید بداند اگر با بی تدبیری اش اسباب کلافگی و در نهایت دوری مردش از مادرش را فراهم کند دیری نمی پاید که در آتش غضب الهی به واسطه عاق والد شدن شوهرش ، هم خودش هم همسرش و هم فرزندانش و هم تمام شرکای اقتصادی همسرش خواهد سوخت. زن اگر زن باشد می تواند چنان مدیریت زندگی اش را در مشت بگیرد که مادر شوهر و شوهرش به این همه کیاست و زیرکی اش احسنت بگویند.در یک زندگی مشترک طرفین باید حرمت والدین یکدیگر را نگه دارند . همان طور که مرد اگر به مادر همسرش نیکی کتد قطعا عواقب نیکوی آن را در دنیا و آخرت خواهد دید زن هم اگر بخاطر خدا بداخلاقی ها و نیش زدن ها و.. مادر شوهرش را بحرمت تمام مادران بزرگ تاریخ چون حضرت خدیجه و بانو ام البنین و نرجس بانو ببخشد شک نکند که خداوند رحیم به پاس این صبوری و متانتش درهای رحمتش را به روی او می گشاید. رن باید بداند نیش زدن به مردش و مرتب او را از بابت مادرش سرزنش کردن و خدای نکرده توهین به مادرش و ایرادهای مکرر گرفتن از او جز آنکه مرد را از زندگی و او سیر کتد و آستانه تحملش را پایین بیاورد و او را نیز به واکنش متقابل نسبت به مادر زنش ترغیب کند هیچ ثمره دیگری ندارد. زن باید بداند پرداختن به حاشیه ها اصل زندگی اش را نشانه میرود و مرد هم مدتی صبوری می کند ونهایتا برای فرار از بی مهری و غرولندهای مکرر زن در جستجوی آرامش به بیرون از خانه پناه میبرد و زن زمانی به خودش مے اید که دیگر دیر شده است. زن باید بداند همان اندازه که محتاج محبت و احترام مرد نسبت به مادر خودش هست مرد هم به همین محبت واحترام نسبت به مادرش نیازمند است. زن باید بداند این مادری که الان بلای جانش شده ، عمر و جوانی اش را به پای شوهرش ریخته و کلی برایش سختی کشیده و او را تربیت کرده. زن زمانی حال مادرشوهرش را درک می کند که روزی جایگاهش مثل مادر شوهرش شود. دست تقدیر همه چیز را زود و آسان به ما نشان می دهد و هر عملی را عکس العملی خواهد بود این قانون طبیعت است. برای فرار از قضاوت ها بی موردی که تنها سودش آزار روحی زن است برای رفتارهایی که زن را آزار میدهد دلایل ساده بتراشید.
بزرگ شوید و زندگی تان را بکنید. مشکلاتتان با همسرتان هر چه هست فقط و فقط مربوط به چهارچوب شخصی زندگی شماست پس به احدی ولو والدینتان اجازه مداخله ندهید. پشت سر همسرتان و غیبت نکنید چراکه غیبت علاوه بر حرام بودن نفرت می آورد و شوهرتان بی آنکه بداند از شما بیزار می شود. یادتان باشد زندگی همه مشکلاتی دارد هیچ کس بی نشکل نیست این مشکلات می تواند بیماری های تکان دهنده برای همسر باشد یا فرزندان. می تواند مشکلات شدید روحی در طرفین باشد یا مشکلات اقتصادی . می تواند مشکلات جنسی باشد می تواند هر چیزی باشد مثل داشتن یک مادرشوهر اعصاب خرد کن. وعده خدا این است که دنیا پر از مشکلات است و هر انسانی باید سهمی از آنها را داشته باشد. فکر نمی کتید داشتن یک مادر شوهر اینچنینی که با درایت وحوصله می توان رگ خوابش را کشف کرد به مراتب بهتر از باقی مشکلات است.
زندگی تان را سفت و محکم در دست بگیریدو شاکر باشید و بجای پرداختن به این موضوعات در فکر چگونه ساختن یک زندگی مهدوی باشید و مراقب باشید اعمالتان رنگ ناشکری نگیرد که در آنصورت به شکل دیگری آزمایش خواهید شد .
برو و با شوهرت بساز . شما از همان ابتدا متوجه حساسیتها و رفتارهای مادر شوهرت شده بودی این مراقبت مال آن موقع بود الان که دیگر همسرش شدی یعنی همه چیز را با علم به همه چیز پذیرفتی پس بجای این غر زدن ها بنشین و فکر کن که چطور می توانی هم شوهرت را داشته باشی هم مادرش را خدا این توان را به تو داده. اگر هم خیلی ناراحتی بهترین و ساده ترین و کارآمدترین کار این است که یکروز در یک فضای صمیمی و در نهایت ادب و متانت و احترام با مادر شوهرت صحبت کنی از حساسبت ها و ناراحتی ات بگویی بگذار او هم حرفش رابزند دفاعش را بکند مطمئن باش نتیجه میدهد و مطالب زیادی آشکار میشود شاید خیلی از مسائل سوتفاهمی بیش نبوده باشد . به شرط آنکه مودب و بااحترام رفتار کنی.اگر هم جرات این کارو ندارید یا به هر دلیل نمی خواهی اینکارو بکنی پس فقط صبور باش همین.
خوشبخت باشبد
پاسخ:
سلام پیداست همسر شما حساسیت یا تعصب بیش از حد نشون میدن و گرفتار نوعی وسواس هستند این مساله نیاز به رسیدگی و حل شدن داره و مثل تمام مشکلات فردی که با روح و روان افراد در ارتباط هست نیازمند خواست و قبول مشکل از طرف فرد هست یعنی همسر شما باید بپذیره که مشکلی در رفتار ایشون هست که باید اصلاح بشه از اونجایی که بیشتر مردهای ایرانی پذیرش چنین موضوعی رو ندارن لذا من توصیه می کنم قبل از اینکه ایشون در موارد مختلف دست به کنش بزنه شما سریع از خودتون واکنش نشون بدید به این شکل که مثلا وقتی توی خونه هستین بهشون بگید پرده ها رو بهتر بکش نکنه من معلوم بشمـ یا وقتی بیرون هستید بهش بگید وضع حجابم خوبه؟یا مثلا وقتی یه مهمون مرد دارین قبل از اینکه ایشون بگن شماخودتون بگید فلانی خونمون هست من باید بیشتر مراقبت کنم ... یه مدت این کار رو بکنید ان شاالله شرایط راحتتر بشه هر چند درمان قطعی نیست اما شرایط رو بهتر میکنه
پاسخ:
سلام عزیزم. خدا عزیز دل شما رو رحمت کنه و شما رو همجوار ایشون قرار بده
پاسخ:
سلام عزیزم. چطور چنین چیزی میشه؟تا جایبکه من دیدم توی تالارها اجازه ی عکاسی و فیلمبرداری با موبایل رو نمیدن و اگر ببینن کسی داره از بقیه عکس وفیلم میگیره حتی خود مهمانها تذکر میدن ولو اگه طرف بچه باشه. شما ان شاالله وقتی عروسی اقوام نزدیک تون بود خصوصا وقتی خودتون صاحب مجلسید به این طور افراد خیلی باادب اما جدی تذکر بدید از اون طرف به همسرتون اطمینان بدید که مراقبید و اجازه این کار رو نه شما به این افراد میدهید نه مسوولین تالار. خودتون هم به مسوولین پذیرایی تالار بگید اگه همچین موردی رو دیدن جدی تذکر بدن. در غیر اینصورت خب طبیعیه که همسرتون حق دارن .ولی اگه بهشون اطمینان بدید و خودتون هم مراقب باشین مشکلی درست نمیشه
پاسخ:
علیک سلام عزیزم. بله درسته. متوجه شدم.الان دو تا سوال مهم مطرح میشه اول اینکه شما مطمئن هستید این نآرامی نتیجه دوری از شما و نهایتا استرس ناشی از فشار کاری و خستگی شما باشه؟مشخص هست که فشار کار روزانه و دوری تون از فرزندتون و احساس نوعی عذاب وجدان ظرفیت روحی خودتون رو هم تحت الشعاع قرار داده باشه. شما بعنوان یه پزشک بهتر از حقیر می دونید که یک زن بعد از زایمان حتی تا چند سال نیاز به این داره که لحاظ روحی و جسمی مورد مراقبت خودش و اطرافیانش باشه . آنچه برای ما مهمه و اغلب زنهای ایرانی ازش غافل هستند اینه که در درجه اول خودشون از نظر جسمی و روحی در نهایت سلامت باشن این اولین و مهمترین قدم برای مادر خوب و همسر خوب بودن هست. لذا اگر هر زنی می بینه که با اشتغالش به درس یا کار بیرون از منزل به سلامتش لطمه وارد میشه باید تا حد امکان این فعالیت کم یا متوقف بشه. بنابراین قبل از آنکه به فرزندتون برسیم از شما شروع می کنم بعنوان کسی که تجربه کم و اندک مطالعه ای در این حوزه داره تصور می کنم شما قبل از فرزندتون نیاز به رسیدگی دارین اگر اینطوره و حدس من درسته اول از همه خودتون رو دریابید.
حالا میرسیم به کوچولو...فرزند شما می تونه نخستین کسی باشه که متوجه استرس و ناراحتی و مشکلات کوچیک یا بزرگ روزانه شما بشه .
سوال دوم اینه که اگه شما فعلا مرخصی تحصیلی بگیرید و ادامه تحصیل رو به بزرگتر شدن فرزتدتون موکول کنید لطمه ای به ادامه تحصیل تون وارد نمیشه، می تونید از این امکانات استفاده کنید و تا بزرگتر شدن فرزندتون هم خودتون بیشتر استراحت کنید و هم فرزندتون بیشتر در کنار شما باشه و از موهبت حضورتون استفاده کنه. به این دلیل این سوال رو پرسیدم که طبیعتا بعد از گذشت زمان و سپری شدن این روزها افسوس نخورید که چرا درستون رو به سرانجام نرسوندید.
نهایتا نتیجه می گیریم احتمالا هم خود شما به استراحت و بودن در کنار فرزندتون و دوری از محیط پر استرس نیاز دارید و به تبع آن هم فرزندتون به وجود شما نیاز داره لذا اگر برای شما امکان استفاده از مرخصی تحصیلی یا چیزی شبیه آن وجود دارد در درجه اول برای شارژ روحی و جسمی خودتون وبعد سلامت احساسی و روحی و جسمی و آرامش فرزندتون ازش استفاده کنید . من این استراحت و آرامش رو برای هر دوی شما ضروری می بینم
پاسخ:
علیک سلام عزیزم. بله کاملا درست می فرمایند. اسم استاد دکتر یارقلی هست.
پاسخ:
تصمیم بزرگیه و تصمیم گیری های بزرگ تنها از عهده انسانهای بزرگ بر می آید و آدمهای کوچکی مثل من تنها باید به این تصمیمات احترام بگذارند. موفق باشید
پاسخ:
سلام عزیزم.کودک شما نباید خواب ناآرامی داشته باشه پس باید علت این ناآرامی رو کشف و رفع کنید. شما خودتون پزشکی می خونید و استادید خوب می دونید که باید عوامل متعدد از جمله تغذیه ، خصوصا تغذیه پیش از خواب و نوع موادی که در حضور شما یا در غیاب شما مصرف می کنه و همینطور شکل فعالیت های روزانه به لحاظ میزان انرژی و هیجانات احتمالی که بهش وارد یا حتی تحمیل میشه و همین طور آرامش یا عدم آرامش و نوع بازی هایی که در طول روز داره یا احتمالا میزان استفاده اش از رسانه مانند تلوزیون و موبایل و.. همه و همه باید به طور دقیق چک بشه. چقدر پرستار فرزندتون رو می شناسید؟از نوع رفتارش با فرزندتان و بازی هایی که باهاش داره و نوع غذاها یا تنقلاتی که بهش میده چقدر مطمئن و باخبرید؟در طول روز چقدر توسط پرستارش می خوابه؟صبح چه ساعتی بیدارمیشه؟اگه توسط پرستارش خوابانده میشه آیا خواب عمیق یا آرامی داره؟چندساعت؟آیا این احتمال هست که پرستارش برای سرگرم کردنش اونو پای تلوزیون بشونه؟یا موبایل دستش بده؟چی بهش نشون میده؟دوست گلم شما بعنوان یک پزشک خوب میدونی که چی میگم. میدونی که همه اینها باید بررسی بشه.
من ابدا نمیگم درست رو رهاکن . نمی خوام متهم به انواع رنگارنگ اتهامات بشم. اما شرایط رو جوری فراهم کن که کمترین آسیب به فرزندت برس. من از شرایط دانشگاه شما بی خبرم اما آیا این امکان هست که تا مدتی مرخصی تحصیلی بگیرید؟
ه.از صمیم قلب برات آرزوی عاقبت بخیری دارم
پاسخ:
سلام عزیزم. یادتون باشه رسم دنیا دست و پنجه نرم کردن با همه این مشکلاته. یادتون باشه همه با هم در این سختی ها سهم داریم شاید فقط شکلش متفاوت باشه. از خدا میخوام که بهشما صبر و سلامتی و عاقبت بخیری بده
پاسخ:
سلام عزیزم. به به چه رشته خوبی.
می تونید ازدواج کنید. در کنارش درستون رو هم ادامه بدید. تا زمانیکه ان شاالله تصمیم به فرزنددار شدن بگیرید و بعد بارداربشید و تا زمان ان شاالله وضع حمل اونقدر فرصت هست که درستون رو به سرانجام برسونید. بعد از زایمان یه فرصت استراحت و در کنار کوچولو بودن رو به خودتون بدید و بعد ان شاالله فعالیتتون رو در زمینه های دیگه شروع کنید. قبول دارم یه مقدار سخته ولی اگه بخواین همه رو با هم داشته باشین باید اونقدر قوی باشین که بتونید اینطور ادامه بدید.ان شاالله که موید باشید
پاسخ:
سلام عزیزم بهتر اینه که همسرتون به این مورد ورود کنن. ازشون بخوان که این کار رو انجام ندن . از طرف فرزند شما الان در سنی هست که می تونید بهش آموزش بدید بگید . خونه اقوامی که ماهواره دارن هم همینطور اگه از اقوام همسرتون هستن بگذارید ایشون وارد بشن و ازشون محترمانه بخوان که اگه روی شبکه نامناسبی هست خاموش کنن اگه توجه نکردن از این به بعد فرزندتون رو اونجا نبرید. به همین سادگی
پاسخ:
سلام عزیزم. افسردگی یه بیماریه مثل تمام بیماری های دیگه ممکنه دلایل محیطی یا وراثتی یا پزشکی داشته باشه بدخیم یا خوش خیم باشه. اما اینکه اکثر مذهبی ها افسردگی میگیرن ابدا درست نیست. شما چنین چیزی رو از کجا می فرمایید.
پاسخ:
محبت دارید بزرگوارید
پاسخ:
سلام عزیزم. محتاجیم به دعا. ان شاالله خدا به شما سلامت و عاقبت بخیری عطاکنه.
پاسخ:
ان شاالله معلم موفقی هم هستید. معلمی البته شغل بسیار سختی است. پس..... خسته نباشید
پاسخ:
علیک سلام عزیزم.. خجالتی بودن و انزوا و گوشه گیری از شاخصه های دوران نوجوانی است. اگر دانش آموزی در این سن در عین درس خوان بودن منزوی و گوشه گیر باشداحتمالا یا خانواده کمال طلب دارند یا به لحاظ روابط اجتماعی مشکل دارد. معمولا هم ریشه در دوران زیر شش سال دارد. برای همینه که بنده تاکید دارم لااقل تا شش سالگی کودکتان سر کار نروید و بعد از آن هم فررندتان را تنها نگذارید. اگر این مساله به موقع تشخیص داده شود می شود درونگرایی و خجالتی بودن و انزوا را کنترل و حتی تا حد زیادی بهتر کرد در غیر اینصورت تا ابد همراه او خواهد ماند.
اما اصلا نمی توان تقصیر را تماما گردن مادرتان گذاشت راستش بی انصافیست. اصلا هم لازم نیست به گذشته فکر کنید. گذشته ها گذشته تنها خاصیت گذشته این است که با مرور آن برای آینده کسب تجربه کنیم و عبرت بگیریم.
سلامت باشید
پاسخ:
یادمه اما یادم نیست شهرتون رو گفته بودید یانه.
نتم متاسفانه مشکل پیدا کرده و این مساله کلافه ام کرده. درست موقع تعطیلی دو ترم که فرصت کافی برای کارای مجازی ام داشتم اینطوری شده. اگه نه واقعا دوست داشتم بیشتر کمکتون کنم.
آدرس میدان قدس. خیابان شریعتی. کوچه دوم. سمت راست.کوچه شهید سلیمان نژاد. انتهای کوچه. بن بست سوسن مرکز مشاوره دکتر ایمانی. تلفن ۲۲۷۳۹۱۰۱
موفق باشین. بازم معذرت
پاسخ:
سلام کفویت مالی به هر حال مهم هست. اگر ساکن تهرانید برای مشاوره ازدواج یه مرکز معتبر هست که می تونم بهتون معرفی کنم.اگه تمایل داشتید بفرمایید آدرس بدم.
پاسخ:
سلام عزیزم.نه خواهش می کنم. بله به قول امروزی ها من از انتهای یک راه رفته با شما سخن می گویم..
من حدود ۷یا۸سال شاغل بودم از دوران تجرد و دانشگاه . هیچ وقت دوست نداشتم کار کنم اما پدرم که عشق زندگی ام هست بشدت معتقد بود و البته هست که دختر باید مستقل باشه و من ابدا نمی خواستم روی حرفش حرفی بزنم. از طرفی هم راستش شما که غریبه نیستید ما دیگه مثل اعضای یه خانواده شدیم، اوضاع اقتصادی مون جوری بود که می دیدم با وجودیکه پدرم چند جا کار می کنه اما به سختی از عهده تامین مخارج برمیاد خصوصا مخارج دانشگاه من که بالا هم بود. برای همین روم نمیشد مخالفت کنم. بعد ازدواج هم همونطور که شرح دادم به کار کردن ادامه دادم تا موقع بارداری دوم دیگه تصمیم کبرا گرفتم و موندم
خونه. بعد شش سالگی شکورا شروع کردم به ادامه تحصیل تا الان که در خدمت شما هستم.
این از شرح گذشته... الان اصلا شاغل نیستم. نگید تو رو خدا. حتی از فکرش هم پشتم میلرزه. من فقط تو حوزه درس میخونم و تازه اگه خدا بخواهد از این ترم می خوام دوره های طب سنتی رو شروع کنم. اگر منظورتون مشاوره هست باید بگم من فقط بصورت مجازی یا از طریق تلفن مشاوره میدم. از طریق تلفن هم فقط به خانمها . بارها بهم پیشنهاد شده برای بیرون که کار مشاوره انجام بدم اما هرگز نپذیرفتم.
این بود انشای من....
گوش شیطان کر از امروز صبح نت وصله و هنوز قطع نشده...
پاسخ:
من اینجا معمولا مواردی رو مطرح می کنم که باهاشون شخصا در گیر بودم این مورد هم یکی از همان موارد بود. اتفاقا چون مشغول تحقیق درباره دوران نوجوانی ام و سرگرم جمع آوری مطالب هستم تا چشمم به یادداشت هایم افتاد تصمیم گرفتم این مطلب رو که مربوط به دو سال پیش هم هست اینجا بگم. هم قصدم مطرح کردن شرایط خاص دوران نوجوانی بود هم توجه به این نکته که با وجود حساسیت های خاص این دوران عدم توجه والدین خصوصا مادر بعنوان عنصر اصلی خانواده چطور می تواند ضربات سختی رو به نوجوان وارد کنه. اگر مورد مشاوره خانه دار هم بود باز فرقی نمی کرد من این پست را به همین شکل می گذاشتم. حالا زد و از روی شانس ، مورد اشاره شده ، مادر شاغل داشت . تقصیر من این وسط چیست؟من فقط تلاش کردم واقعیت را با همه جوانبش عرض کنم. این جوانب، یکی اش هم بحث اشتغال این مادر بود. وگرنه حتما عکسش هم صادق خواهد بود . یعنی قطعا مادران خانه داری را هم داریم که دنیا را آب ببرد آنها را خواب میبرد.مادرانی که از بس سرگرم فضای مجازی اند از بس نگران دکوراسیون خودشان و خانه شان هستند از زندگی شان غافل میشوند.
من از این دست زنها و مادران هم سراغ دارم .کم بودند ولی بودند . یکی شان را قبلا نوشته ام. یکی دیگر هم در یادداشتهایم هست که اگر عمرمان به دنیا بود خواهم نوشت ان شاالله.
خدا ان شاالله به شما و همکارانتان عزت و سلامتی روز افزون عنایت کنه. اشتغال زن مادامی که سلامتی زن را بعنوان عنصر فعال و تاثیرگذار خانواده به مخاطره نیندازد و آرامش روانی و اخلاقی او را مختل نکند و همین طور به جایگاه مادری و تربیت کردن نسل خدشه وارد نکند و با شان زن و کرامت زن تضاد و تعارض نداشته باشد و امنیت جنسی و اعتقادی اورا متزلزل نکند ، هیچ مانعی ندارد.حرف حضرت آقا هم جز این نیست.
اما یک وقت سلیقه های شخصی هم پایشان وسط می آید. مثلا بنده شخصا تمایلی به کار کردن بیرون خانه ندارم. همسر اون خانم هم تمایلی به کار کردن همسرشان ندارند اما در عوض اجازه فعالیت همسرشان در فضای مجازی را میدنهد. همان طور که شما شخصا دوست دارید شاغل باشید و این را حق خودتان می دانیز و نظرتان هم کامل قابل احترام است رای دیگران هم قابل احترام است .
بنده هم اگر مطلبی می نویسم صرفا تجربیات و دانسته های اندکم را عرض میکنم و باقی امر را به خودتان واگذار می کنم
راه درست ، همان راهی است که زنان بزرگ تاریخ شیعه رقم زده اند. بهترین کار اینست که آنها الگو بگیرید.
حضرت خدیجه که جان عالمی به فدای ایشان، زنی پاک و با شرافت و موحد بودند که در عصر غلیان کفر وفساد ، در نهایت عفت تجارت می کردند و بعد از ازدواج مسولیت همسرداری از بزرگ مردی چون پیامبر را به نیکویی پشت سر گذاشتند و فرزندی را تربیت کردند که مردان عالم در پیشگاهش زانوی ادب میزنندیعنی حضرت خدیجه دست به کاری زدند که هرگز از عهده هیچ مردی برنمی آمد.
حضرت فاطمه که زبانم از ذکر ایشان قاصر است زنی بودند با مقام علمی بسیار بالا و شگرف تا حدی که در منزل پاسخگوی سوالات مردم بودند زنی که در همسرداری نمونه و شهره بود و در عصر خدعه و نیرنگ تمام قد از حقانیت همسرش دفاع کرد و فرزندانی را تربیت کردند که بشریت را به تعظیم واداشت کاری که از عهده هیچ مردی بر نمی آید.
حضرت زینب که معلم بزرگ قرآن و معارف بودند و در سنگر خانه به نشر علم می پرداختند و درست در عصر بی وجدانی دست به حماسه ای زدند که از عهده ی هیچ مردی برنمی آمد .
اینها همه نمونه هایی بودند از دریای بیکران زنان شیعه که همگی فخر بشریت هستند و تمام مردان شایسته است که در برابر کرامتشان سر به احترام فرود آورند. دریایی که خدیجه آغاز شد و تا همسران وزنان غیور مدافع حرم همچنان تا ظهور حضرتش باقی خواهد ماند.
مادرش هیچ مشکل افسردگی یا خانوادگی نداشت .الحمدلله
پاسخ:
رضوان بانو سلام. چقدرررر قشنگ بود. خدا خانواده تان را حفظ کند . چقدر خوشبختید شما. دوران کودکی به این زیبایی و شیرینی ...... زندگی قشنگ و پربرکت روستایی. چه مادری... خدا نگهدارش باشد این شیر زن را.
بله درسته آفرین بر شما . نکته مهمی را فرمودید کم فرزندی معظل است متاسفانه. البته این مادر فرزندان دیگری هم داشتند اما به دلایل پزشکی همه بعد از تولد فوت کردند .
پاسخ:
خواهر خوبم سلام . خوبه که مادری به این مهربانی دارید. در اینکه ایشون چقدر خوب از عهده برمے آیند شکی نیستـ اما این وسط دو تا اتفاق می افته اولی رو خودتون فرمودید شما خاطره انگیز ترین روزهاتون رو از دست می دهید. اتفاق بعدی اینکه فرزند شما بیشتر از آنکه شما رو مادر خودش بدونه و شما روش تاثیر بگذارید و الگوش باشید مادرتون رو مادر می دونه و وابسته اش میشه و ازش الگو میگیره .
مادر شما وقت زیادی داره؟تنهایی هاش زیاده؟شاید به دلایلی از جمله تنهایی هست که تمایل داره اینکار رو بکنه. چند سالشونه؟ممکنه تمایلشون به القای حس هنوز هم مفید بودن باعث پذیرفتن این مساله شده البته دایره تشخیص رفتار مادرتون ممکنه وسیعتر باشه اما اگه همین حدس من هست بهش اطمینان بدید که زیاد بهش سر میزنید و فرزندتون رو زیاد میارید پیشش. اینطوری آرامش بیشتری میگیره.
کودک شمااگر تا سن سه سالگی آغوش و مهر مادری رو کمتر تجربه کنه دچار بحران امنیت میشه و ممکنه تا آخر عمر باهاش همراه بشه . در این سن کودک شما به اغوش شما نیاز داره در غیر اینصورت در نوجوانی ممکنه گوشه گیر و منزوی بشه.و همچنین ریشه وسواس در او جوانه بزند. از سه تا پنج سالگی کودک برآورد کلی اش را درباره آینده اش خواهد داشت لذا در کنار مادر بودن و در کانون خانواده بودن این فرصت طلایی را به او میدهد که خلاها را جبران و نقص ها را کم کند.هر چند کودک شما شانس بزرگ شدن در یک محیط امن و آغوش مادربزرگش را داشته اما در اینکه هرکس باید نقش خودش را درست ایفا کند هم شکی نیست و نمی توان منکر نیاز کودکاان به شما شد. من نمیدونم چقدر از درستون موتده اما حالا که شروع کردید و اگه وسط راه یا آخر کار هستید درس رو تموم کنید اما برای اشتغال تا پایان شش سالگی کودکتون صبر کنید. بعد هم که شاغل شدید یادتون باشه این شما بودید که کودکتون رو به این دنیا دعوت کردید منصف باشید و براش وقت کافی بگذارید و از آغوش خودتون محرومش نکنید و بدونید که وظیفه شما اول همسرداری و بعد تربیت فرزنده و اگه قرار شغل دیگه ای داسته باشید نباید به وظیفه اصلی تون لطمه وارد بشه
وظیفه مهم بعدی تون رو هم یادتون نره شاخصه مهم یک مادر خوب بودن اینه که شما یک مادر سلامت و شاداب و سرزنده باشید مادامی که شادابی تون مال بیرون خونه باشه و خستگی و بیحالی و مریضی تون مال توی خونه هرگز و ابدا نمی تونید خودتون رو مادر خوب بنامید.
اگر می توانید با رعایت همه اینا سرکار برید بسم الله. بعد شش سالکی فرزتدتون شروع کنید.
پاسخ:
سلام گلم.
بله درسته اصولا کار کردن روی مسایل اخلاقی زمان میبره.
چشم. خدا ان شاالله توفیق بده و به شما سلامتی
پاسخ:
علیک سلام.
در پاسخ به کامنت عزیزی عرض کردم نتم چند روزه مشکل داره لذا محبورم به سختی و خلاصه تر پاسخ بدم . دیگه ببخشید اگه به این دلیل نتونستم لیست بلند بالای مشاغل و حرفه های درخواستی رو خدمتتون عرض کنم.
حرف همان است که سیدنا و قائدنا و مولانا حضرت امام خامنه ای فرمودند.
بنده هم غیر از این نگفتم. اصلا قصد این پست مطرح کردن اشتغال داشتن یا نداشتن نیست .هدف فقط این بود که یادمان نرودزن اولین و اصلی ترین وظیفه اش چیست و اگر می خواهد به شغلی مضاف بر آن برسد به گونه ای باشد که به شغل و وظیفه اصلی اش خدشه وارد نشود.فقط همین.
حضرت آقا هم جز این عقیده ندارند چرا که این عقیده مصداق بارز حدیث معصومین است که جهاد زن خوب شوهر داری اوست.
نه بنده و نه اساتید حقیرهیچ کدام چنین ادعایی نداریم که همه زنها باید وارد شاخه های پزشکی شوند یا فقط معلم شوند بلکه می گوییم از آنجاییکه پزشکی زنان و شاخه های مختلف دیگر و تدریس به دختران و بانوان از عهده مردان خارج است ، فعالیت در این زمینه برای خانمهایی که تمایل به اشتغال دارند مناسب تر است. این هرگز به آن معنی نیست که الا ولابد حق ورود به عرصه های پژوهشی و تحقیقی را ندارد. اینقدر مثل اسپند بالا و پایین پریدن لازم نیست اگر با آرامش و متانت بیشتری هم می پرسیدید به پاسختان میرسیدید.
دانش آموختن تا پای گور سفارش اولیاست . در این سفارش هرگز گفته نشده فقط مختص آقایان. لذا وظیفه زن مسلمان شیعه این است که تا جایی که توان دارد به علم آموزی از یک سو و نشر و زکات آن به دیگران از سوی دیگر بپردازد. جمود و خمیدگی آفت زنان جامعه ماست. هرگز و هیچ جا نگفته ام و نمی گویم که دختران قبل از ازدواج و زنان بعد از ازدواج ملزم به خانه نشینی و سکون و درجا زدن هستند .
همه این حرفها را در این واویلای قطع و وصل شدن نت گفتم تا حجت شرعی و اخلاقی به برخی که دنبال بهانه برای خرده گیری هستند تمام شود و تکلیفم با آنها در محشر ، موقع حساب و کتاب روشن باشد.
والسلام ..
پاسخ:
خدا حفظشون کنه. صد البته که این مساله شامل حال همه بانوان شاغل نمیشه. بسیاری شون در نهایت فداکاری هر دو جبهه رو حفظ کردند . ان شاالله سایه شون بر سر شما مستدام. اتفاقا یکی از شغل های مناسب برای بانوان که بسیار هم به درد جامعه دختران ما می خوره همین شغل مقدسه. هر چند احتمالا برای اینکه بتونن در هر دو جبهه به نحو احسنت کار کنن به خودشون خیلی فشار آوردند.
پاسخ:
معذرت می خوام پاسخگویی طول کشید چند روزیه نت من مشکل پیدا کرده و الان دارم با مکافات مینویسم.
القصه......عزیزم شما یه نکته مهم رو دقت نکردی . این دختر الان در سن نوجوانیه. این سن بحرانی ترین سن یک انسانه. اتفاقا خوب آشپزی می کنه و دستپخت خوبی داره اما... از آنجاییکه در سن نوجوانیه کمبود روابط عاطفی و عدم بهره از مادر چه به صورت کلامی یا رفتاری یا حتی تماس فیزیکی قطعا او را به ورطه نوعی انزوا و غمگینی و حتی لجبازی خواهد برد..یادمون باشه تحولات روانی در این دوران گوناگون و عمیقه.در این سن بچه ها میل به درونگرایی دارن.نیاز دارن که مرتب مورد مخبت واقع بشن. تمایل زیاد به حرف زدن از مشخصه های این سنه. به قول ارسطو در این سن آنها امور جاری زندگی رو نفی میکنن و آن را کنار گذاشتنی میدونن.دنیای بزرگسالان رو ریاکارانه تصور می کنن.برخورد با آنها در این سن به تکنیک خاصی داره. یکی از موثرترین کارها برای کنترلشون محبت کردن و طرح رفاقته.
خدا مادرتون رو حفظ کنه . مهمترین دلیل اینکه شما آسیب ندید این بود که اونقدر ایشون فرهیخته بودن که براتون وقت کافی می گذاشتن.
نکته مهم این پست اصلا بحث اشتغال خانمها نیست که دوستان جبهه گیری می کنن نکته مهم وهدف از این پست فقط همینه.... در صورت اشتغال فرزندانتان را فراموش نکنید. برایشان وقت بگذارید.همین.
ما در این پست با یک نوجوان ۱۳ساله در بحرانی ترین سنش طرفیم. دختری که سابقه افسردگی دارد نه با یک جوان۲۵ساله. شما باید تفاوت انها را درک کنید در آنصورت معنای توقع را درک خواهید کرد.
پاسخ:
بله متاسفانه خودزنی در مدارس دخترانه دیگه داره عادی میشه.در واقع یه جور اعتراض به محیط هست این محیط میتونه خانواده باشه میتونه مدرسه باشه
پاسخ:
در حال حاضر باید به داد نسل ها رسید. نسل گذشته،حال،آینده.
پاسخ:
بله درست می فرمایید
پاسخ:
سلام عزیزم. تفکر سخت و خشن و بیرحم فمنیسم که تا مغز استخوانمان نفوذکرده و عادت کرده ایم تا با پوشش ها و توجیهات رنگانگ منطقی و حتی شرعی جلوه اش دهیم
پاسخ:
سلام عزیزم. واقعیت اینه که بهترین روش برای برآورده کردن خواسته تون ، حفظ آرامش و جلب نظر همسرتون هست . به همسرتان بگویید که انگیزه تون از نزدیک مادر بودن چیه. بهشون بگید که با کمک به آنها برکات زیادی وارد زندگی تون میشه شاید چون ایشون مدت طولانی در اون محله زندگی کردن تحمل شلوغی محلات پایین تر رو ندارن یا مثلا به محل کارشون دوره یا ترافیکش زیاده سعی کنید به قول معروف با یک درک دوجانبه ، با زبان آرام و محبت باهاشون صحبت کنید
پاسخ:
ولی غلو نبود. تازه فقط یک نمونه بود. نمونه ها از این دست ابدا کم نیستند. از دختر ۱۴ ساله ای گرفته که می گوید مادر م معاون دبیرسنان است هیچ وقت برای من و خواهر ۱۱ساله و برادر۴ساله ام ناهار درست نمی کند همیشه می گوید همین که وقت می کنم شام بپزم کافیه برای ناهار همیشه باید زنگ بزنیم تا برایمان از رستوران غذا بیاورند. تا دختر ۱۳ساله ای که همیشه در مدرسه گرسنه است چون از بس از مدرسه کیک خریده،دیگه از هرچی کیکه بیزاره و مادرش هم فرصت لقمه درست کردن نداره. تا دختر۱۷ساله ای که مادرش برای جبران خلا کمبودش در خانه امکان استفاده از اینستا و تلگرام رو فراهم کرد و دخترک بیچاره دست آخر طعمه همین شبکه ها شد و مورد تعرض قرار گرفت و آخرش هم نفهمیدم که به مادرش گفت یانه تا.... و این قصه سر دراز دارد.
اتفاقا خوابیدن هیچ مادری تا نه صبح خوب نیست.من مادرش را میشناسم . خیلی هم نیاز مالی ندارند تنها انگیزه مادرش این بود که حوصله ام سر میرود.
تربیت یک دختر باسواد هنرمند خانه دار که تحصیلات خوبی دارد وهمسرداری و مادری می کند مگر محل اشکال است؟نباید اینقدر با تحقیر از بزرگترین وظیفه زن که همسرداری و تربیت نسل است حرف بزنیم.مگر فقط لازم است مهندس ها هوش خوبی داشته باشند؟مردان بزرگ و تاثیر گذار کشور ما همه از دامان زنانی موفق و باسواد وفرهیخته بالیدند . زنانی که در سنگر خانه هایشان بهشتی و مطهری و امام خمینی و حضرت آقاو ...... را تربیت کردند همه خانه دار بودند. خانه داری نیاز به هوش سرشار، صبر فراوان،وقت کافی،همت بلند،تحصیلات عالیه ،اعتقاد راسخ و... دارد.
احسنت به درک بالای شما.یک زن باید اول همسرخوب ،بعد مادر فرهیخته و در نهایت یک انسان متعهد باشه.اما آیا مادر این دختر توانست نقش مادری اش را فدای کارکردنش نکند؟
همیشه گفته ام جامعه ما نیاز به زنانی دارد که وارد عرصه هایی شوند که ازعهده مردان خارج است. پزشکی زنان، پرستاری و شاخ هایی از این دست و همینطور معلمی. مشروط به آنکه درس خواندن و ورود به کار به وظیفه اصلی شان یعنی مادری و همسرداری لطمه نزند.
پاسخ:
سلام عزیزم. قدری به خودتان زمان بدهید. بهترین کار این است. برای رسیدن، عجله کردن بدترین و غیرمنطقی ترین کار است. به جای آنکه با نگرانی به جلو رفتن دیگران نگاه کنید. بادقت به قدمها و گامهایی که برمی دارید نگاه کنید. کافیه فقط فکر کنید. وقتی همسر شدید و بعدتر وقتی مادر شدید دیگر بزرگترین رسالت شما خوب همسرداری و تربیت نسل است. حالا اگر درس خواندن را هم در کنار این وظایف دوست دارید ، صبر کنید. صبر کنید تا فرزندتان روزهایی را که عمیقا به وجود و حضورتان نیاز دارد سپری کند. وقتی فرزندتان پا به پیش دبستانی گذاشت دیگر وقت و فرصت کافی دارید تا ساعاتی را که در خانه نیست مشغول درس یا هر کار دیگر یا حتی کار بیرون بکنید. دقت کنید مساله این است که هر کاری که می کنیم نباید فراموش شود که وظیفه و شغل زن اول همسرداری و بعد تربیت فرزند است و اگر قرار است زن شغل اجتماعی سومی بپذیرد باید دقت کند تا به وظیفه و شغل اصلی او خدشه وارد نشود.
خانه داری فقط شستن و جارو کردن نیست اگر تین باشد حرف شما کاملا متین است این وظیفه را هر کسی می تواند انجام دهد . خانه داری اما ، یک علم است . علمی که کمکت می کند چطور نسل تربیت کنی. چه کسی جز شما بعنوان یک زن چنین قدرتی دارد. آنهم نه هر نسلی. نسلی که فریاد حقانیت و حق طلبی و استکبار ستیزی و ظلم ستیزی را سردهد. نسلی که زمین را از صدای لااله الاالله پر کند. نسلی که ذخیره اصحاب آخرالزمانی امام عصر باشد. نسلی که دنیا را تکان دهد. اگر اینطور نگاه کنی آنوقت اینقدر با شرمساری از شغل مقدست حرف نمی زدی. یادت باشد که تو قرار است خدیجه باشی، همان بانوی خانه داری که محکم و استوار پشت همسرش ایستاد و دختری را تربیت کرد که غیرتمندتراز هر مردی از ولایت همسرش دفاع کرد حتی پشت در و دیوار.
یادت باشد تو قرار است فاطمه باشی . همان بانوی خانه داری که نسلی را تربیت کرد که طومار یزیدیان و معاویه صفتان را در صحرای غربت کربلا در هم پیچید.
تو قرار است زینب باشی همان بانوی خانه داری که کوچه به کوچه و شهر به شهر فریاد ستم ستیزش گوش تاریخ را نشانه رفت.
تو قرار است پایت را بگذاری جای پای آن بانوی خانه داری که خمینی را تربیت کرد تا ظلم ستمشاهی را پایان بخشد
تو قرار است مثل آن بانوی خانه داری شوی که نسلی را پرورش دادند که در ملکوت آشناترند تا زمین. همانانی که مدافعان حرم می خوانندشان.
حالا بگو این ظیفه مهم از عهده کدام دختر بیسواد و ۱۲ساله برمی آید.
خودت را باور کن بانو...
پاسخ:
ناامید نمی کند. وسط تمام ناامیدی ها، این تنها امیدی است که دارم.
درد سنگینی می کند.سخت است دوام آوردن...
ناله را هرچند می خواهم که پنهان برکشم سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن....
پاسخ:
سلام عزیزم. گلی خانوم خوبه بهتر شد
پاسخ:
بله صددرصد با فرمایش شما موافقم. بی کم و کاست.اما...
پاسخ:
سلام عزیزم. این خانمها اصلا واجبه که به حرفه شون برسن ولی بازم باید یادشون باشه اولین وظیفه زن خوب همسرداری کردن و تربیت فرزند است
پاسخ:
دور از جانتان عزیزم.
امید ما به امثال شماست. حالا که دیگر اوضاع فرهنگی و سیاسی جامعه کارد را به استخوانم رسانده می گویم که ، امید م به امثال شماست. امروز و همین جا وصیت می کنم به همه شما که به حق و حرمت خون شهدایمان قول بدهید که حتی سر سوزنی از آرمانهای انقلاب کوتاه نیایید.
پاسخ:
بله درست فرمودید این مادر خودش نیاز به بررسی داره
پاسخ:
علیک سلام محبت دارید