نفرسوم..!
زن پوشیه اش را به صورت زد با گام های سریع به سمت ایستگاه مترو به راه افتاد. نزدیک پله ها ، دو تا خانم که با فاصله از هم راه می رفتند و هر کدام پوشیه ای به صورت داشتند نظرش را جلب کرد.
قدمهایش را سریع تر کرد ، جوری که درست پشت سر نفر دوم باشد . حالا شدند سه تا خانم که پوشیه به صورت داشتند. چند قدم دورتر نزدیک صندلی ها درست همان جایی که مسافران در انتظار آمدن قطار هستند ، دو تا خانم با ظاهری ناهنجار نشسته بودند.
اولین خانم با پوشیه ای به صورت از کنار آنها رد شد . هر دو خانم نگاهی از سر تمسخر به او کردند و زن پوزخند آنها را به وضوح دید .
دومین خانم با پوشیه ای به صورت از کنار آنها رد شد . هر دو خانم این بار متعجب نگاهی به هم انداختند و جابجا شدند .
حالا نوبت زن بود که از کنار آنها بگذرد. هر دو خانم در حالیکه خطوط چهره را در هم می کشیدند به سرعت روسری هایشان را جلو کشیدند و شق و رق نشستند.