پنجشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۲۸ ب.ظ
زن ، چهره ی معصومی داشت . سن و سالش بالا نبود . 15 سال از ازدواجش می گذشت و حاصل این ازدواج دو فرزند بود . درسخوان و باهوش . کمی که با هم صحبت کردیم از ته لهجه ای که داشت فهمیدم همشهری هستیم . کم کم برایم از زندگی اش گفت . از اینکه بعد از ازدواج برای زندگی به تهران آمده اند و همین جا ساکن شده اند . تعریف کرد :
خانواده ی همسرم از شرایط اقتصادی بالایی برخوردار هستند اما هیچ کمکی به ما نمی کنند . من هم توقعی ندارم . چند سال اول شوهرم سرکار می رفت . مرد رو به راه و خوبی بود اما وقتی کارش را از دست داد اوضاعش تغییر کرد . دیگر به دنبال کار نمی رفت . من مانده بودم با دو تا بچه . شرایط مالی آنقدر وخیم شد که مجبور شدیم برای ادامه زندگی و فرار از اجاره های بالای تهران به اطراف کرج کوچ کنیم . همان جا بود که خودم دست به کار شدم و برای خودم در یک کارخانه کار پیدا کردم . شب کار بودم. از ساعت 7 شب تا 7 صبح سرکار بودم . مثل جنازه به خانه می آمدم . از خستگی روی پا بند نبودم اما باید مشغول شوهر داری ، کارهای منزل و سروسامان دادن به اوضاع بچه ها می شدم . به دل شوهرم خیلی راه می آمدم . مراقب بودم که بیکاری اذیتش نکند و غرور مردانه اش را خرد نکند . هر چند دنبال کار نمی رفت اما دلم نمی خواست اقتدار مردانه اش پیش من و بچه ها شکسته شود .
بالاخره بعد از کلی خواهش و تمنا ، مادر همسرم توانست کاری در تهران برای شوهرم دست و پا کند. کار در یک شرکت خصوصی و خارجی . این شرکت ، در واقع یک شرکت اقتصادی کوچک بود که در ایران فعالیت می کرد و اغلب کارکنان آن خارجی بودند. به تهران نقل مکان کردیم . دیگر مجبور نبودم با آن شرایط سخت کار کنم این باعث خوشحالی ام بود اما شرایط به شکل دیگری تغییر کرد .
همسرم مدتی بعد از ورود به این شرکت از نظر اعتقادی سقوط کرد . دیگر نماز نمی خواند . روزه نمی گرفت . مرتب سیگار می کشید . کارش شده بود فحاشی به نظام . توهین به رهبری ، به امام . من اصلا" آدم سیاسی نیستم . سرم به زندگی و بچه هایم گرم است اما دوست نداشتم که برکت از خانه و زندگی ام، به دلیل فحاشی و توهین های همسرم برود . کم کم نسبت به محیط کارش کنجکاو شدم . فهمیدم تمام خانم هایی که آنجا مشغول به کارند اعم از ایرانی یا خارجی ، بدون حجابند . یعنی اصلا شرط استخدام خانمها در این شرکت خصوصی همین بود . پول خوبی هم می دادند . اوضاع اقتصادی ما بهتر و بهتر می شد اما یک شکاف عمیق میان من و همسرم شکل گرفته بود . یواش یواش فهمیدم که همسرم از مشروبات الکلی استفاده می کند . وقتی این مسئله را فهمیدم انگار نابود شدم . هیچ وقت فکر نمی کردم که یکروز بیاید و همسرم که زمانی نماز می خواند و روزه می گرفت کارش به اینجا کشیده شود . اعتراضات من شروع شده بود . اما فایده ای نداشت . حالا دیگر گل بود و به سبزه هم آراسته شد . دست بزن پیدا کرده بود . تا می توانست مرا به باد کتک می گرفت . برایش فرقی نمی کرد جلوی بچه ها باشد یا جلوی مادر و خواهرم . فقط می زد . آنقدر که خسته و کوفته یک جا می افتاد و نفس نفس می زد . من بی نهایت شوهرم را دوست دارم . این موضوعی بود که خودش هم خوب می دانست . این جور وقتها بلند می شدم و دستش را می گرفتم . عذرخواهی می کردم . می بوسیدمش . گریه می کردم و از او می خواستم که فراموش کند .
تمام تلاشم را می کردم تا زن خوبی برایش باشم . دست پخت من حرف ندارد . از خودم تعریف نمی کنم این حرفی است که همه می زنند . سعی می کردم غذاهای خوب درست کنم و جلویش بگذارم . خانه همیشه آراسته باشد . خودم همیشه مرتب باشم تا محیط خانه برایش امن و بی دغدغه باشد. اما احساس می کردم اوضاع خوب نیست . رفته رفته متوجه رفتارهای مشکوکش شدم . می دیدم که تا دیر وقت پای کامپیوتر نشسته و مشغول چت کردن است . بعدا" دانستم که در فضای مجازی خودش را مرد مجرد و کم سن و سالی معرفی می کند و به این شکل با زنها و دخترهای دیگر چت می کند. از خواندن بعضی از حرفهایش حالم بهم می خورد . از اینکه مرا و بچه هایش را نادیده می گیرد می سوختم اما دَم نمی زدم . تمام وظایفم را بی عیب و نقص انجام می دادم اما اوضاع بهتر نمی شد . هنوز هم همین طور است . انگار که فاصله ی من و او ، هر روز عمیق تر از قبل می شود . کتک هایش تمامی ندارد . توهین ها ، تحقیر ها و فحاشی هایش از حد می گذرد. من چکار کنم ؟"
مانده بودم چه بگویم . گاهی همین طور می شوم . می مانم که چه بگویم . این طور وقتها دست به دامن امام رضا می شوم . او تمام وظایفش را انجام می داد . هر کاری را که باید در این مورد به او می گفتم خودش جلو جلو انجام داده بود . باید فکری به حال همسرش می کردیم .
بیرون آمدن او از فضای مسموم جایی که در آن اشتغال داشت راه حل مشکل بود . اما شدنی نبود. زیر بار نمی رفت . مسئله این بود که اصلا مشکلی در خودش نمی دید. راه های زیادی را رفتیم . کارهای زیادی کردیم . از خیلی ها کمک گرفتیم اما نشد . انگار به هر دری می زدیم به در بسته می خوردیم . من هرگز و ابدا تا بحال به کسی پیشنهاد جدایی نداده بودم اما الان بعد از گذشت 2 سال دیگر کم آورده بودم . کم کم گفتم : بهتر است به فکر جدایی باشی .این مرد ، مرد زندگی نیست . می گفت : می ترسم . بعد از او چکار کنم ؟ دوستش دارم . زیاد . تازه از نظر اقتصادی هم مشکل دارم . تلاش کردم تا انگیزه پیدا کند . رانندگی یاد بگیرد. خیاطی را حرفه ای بیاموزد تا بتواند مستقل شود . می گفت : نمی توانم دلم نمی آید با پول شوهرم این کارها را یاد بگیرم بعد از او جدا شوم و مستقل زندگی کنم .
از خودم بدم می آمد که دارم چنین پیشنهادی می دهم . حالم بد بود . به در بسته خورده بودم . باید اقرار می کردم . زن همه کار کرده بود تا زندگی اش و شوهرش حفظ شود . اما مرد کوچکترین تلاشی نمی کرد. 2 سال ، کم نبود .
تنها راهی که به ذهنم رسید همین بود . شوهرت را بی خیال شو . بگذار هر طور که می خواهد زندگی کند . تو فقط زندگی خودت را بکن . دو دستی به خودت و به بچه هایت برس . چاره ای نیست تو هر کاری می توانستی برای برگرداندن شوهرت کردی الان فقط مراقب خودت باش. تا می توانی رابطه ات را با خدا قوی تر کن . به نمازهایت دقت کن . زیاد دعا کن . خیلی زیاد . برای شوهرت هم دعا کن . عاقبت زندگی ات را به خدا بسپار و بگذار تا او برای شوهرت و برای زندگی ات تصمیم بگیرد . به خدا بگو که تمام تلاشت را همان طور که خودش می داند کرده ای و زین پس شوهرت و زندگی ات را به خودش می سپاری .
روزی که این پیشنهاد را به او دادم هرگز فکر نمی کردم که چه می شود . او تغییر کرده بود . دیگر رضوان سابق نبود . انگار میان هاله ای از نور غرق شده باشد . فهمیدم که نماز شب می خواند . چه نماز شب هایی ... فهمیدم که دعامی کند . چه دعاهایی ... از تغییراتش شگفت زده شده بودم. اما می گفت شوهرم همچنان همانی هست که بود .هر چند در خودش تغییرات شگرفی رخ داده بود. انگار صبور تر شده بود . آرامتر شده بود . دیگر اذیتهای شوهرش را نمی دید . شده بودند یک زندگی سه نفره . خودش و بچه هایش .
تا آن روز ....
اردیبهشت ماه بود . عصر روز سه شنبه . زنگ زد . صدایش می لرزید . صدای من هم . گفت : طهورا جان ، .... شوهرم مُِِرد...!! شوکه شده بودم . پرسیدم : چرا ؟!! گفت : چند شب پیش بعد از نماز شب ، مثل کسی که طاقت از کف داده باشد به خدا گفتم : خدایا پس کی قرار است تکلیف مرا با این مرد روشن کنی ؟ مگر غیر از این است که : " بترسید از عاقبت ستم کردن به کسی که جز خدا فریاد رسی ندارد." ؟؟ ادامه داد . " بعد از نماز روی مبل خوابم برد . صدای یک نفر را می شنیدم که می گفت : مهلتش تمام شده . به اندازه کافی برایش صبر کردیم . تکلیفش را روشن می کنیم. از خواب که بیدار شدم آنقدر وحشت زده بودم که هزار بار گفتم : خدایا غلط کردم . دیگر شکایتش را نمی کنم . هر چقدر هم که کتکم بزند . هر چقدر هم که بد باشد و بد بگوید .
اما دیروز ، روز ولادت حضرت عباس ، هر چه اصرار کردم با هم به مولودی برویم قبول نکرد. به جایش یک شیشه مشروب برداشت و تا می توانست خورد . به سرو وضع خودش رسید . انگار می خواست جایی برود . یک دفعه دستش را به سمت قلبش برد. حالش بد بود . به اورژانس زنگ زدم . مرتب بالا می آورد. یک دفعه توی دستشویی به سمت من که با گریه و التماس نگاهش می کردم برگشت و با حالتی وحشت زده گفت : " رضوان منو ببخش . من غلط کردم . خدایا من غلط کردم . به اینها بگو بروند. بگو من را نبرند . من اشتباه کردم . قول می دهم اگر مهلتم بدهی سربه راه بشوم . "
دستهایش را به اطراف به شدت تکان می داد و التماس می کرد که نمی آیم . مرا نبرید . توبه می کنم. ناگهان کف اتاق پهن شد . اورژانس رسید می گفتند ایست قلبی کرده است . می گفتند مرده است . انگار صد سال بود که مرده است . صورتش سیاه شده بود . چشمانش وحشت زده به سقف دوخته شده بود . خیلی دیر شده بود . شاید فهمیده بود اما خیلی دیر.
از پشت تلفن پرسید : طهورا جان دلم برایش می سوزد حالا که این لحظه ی آخر توبه کرده بود آیا توبه اش را می پذیرند ؟ سکوت کردم . دلم نمی آمد جوابی را بدهم که دوست نداشت بشنود . او هنوز هم زن دلسوزی بود .
گاهی خیلی زود دیر می شود .... خیلی زود ....
۷
۰
۹۴/۰۸/۱۴
پاسخ:
بله همین میزان کافیه حتی اگه بیدار نشه.
چرا ممکنه بگن . اصلا تکلیف شرعی پدرشون هست که اونا رو برای نماز بیدار کنه اونوقت اگه خودش خواب بمونه .... نمی تونم بهتون بگم که چه جوابی باید به بچه ها بدید .بهتره این سوال رو از همسرتون بپرسید.
ممکنه دو گانگی در تربیت پیش بیاد . اینجا هنر شما و بازگشت پدرشون رو می طلبه
پاسخ:
آخ ببخشید یادم رفت. نه شما هیچ تکلیف و وظیفه ای به گردن ندارید که ایشون رو بیدار کنید مگر اینکه خودشون از شما بخواهند در آن صورت هم لازم نیست خودت رو به اذیت بیندازید. همان طور مادر هیچ تکلیفی برای بیدار کردن فرزندش برای نماز نداره این تکلیف به گردن پدره . اما اگر فرزند از مادر بخواد که بیدارش کنه وضع فرق می کنه
پاسخ:
سلام . امکان داره واقعا این مسئله ریشه پزشکی داشته باشه اما این دلیل کافی نیست و توجیه عمل ایشون نیست . اگر فکر می کنید ریشه پزشکی داره بررسی و درمان کنید و اگر غیر از این است ایشان باید متوجه عاقبت این کارشان باشند . من کمک بیشتری نمی تونم بهتون بکنم از قرار شما خودتان خیلی خوب به این مسئله اشراف دارید و عاقبت بی توجهی به نماز ایشون رو می دانید لذا گفتن من فقط تکرار مکررات می شود و کمکی نمی کند . ایشان باید خودشان بخواهند و اقدام به حل مسئله کنند . از قرار خودشان خیلی تمایل ندارند . این تمایل باید در ایشان به وجود بیاید
پاسخ:
سلام عزیزدلم.بانوی صبورم. از خدا برایتان عاقبت بخیری می خواهم ان شاالله خدا دخترتون رو بهتون برگردونه.
پاسخ:
عزیزم اصلا هیچ لزومی نداره که شما به گناه احتمالی ایشون حتی فکر هم بکنی . زندگی ات را بکن . یک موضوعی رو خدا برای شما آشکار کرده تا اینقدر خودت رو درگیر نکنی که حتما آدم خوبی بوده و من از دستش دادم . دعای پدرومادرت پشت سرت بوده که گرفتار نشدی . الان هم این مسئله رو به احدی نگو . مثل یک راز نگهش دار .اما دیگه اصلا و ابدا لزومی نداره که به خودش یا خواهرش اس بدی یا در ارتباط باشی . این مسئله رو تموم شده بودن و دیگه بهش فکر نکن .
الان تنها کاری که باید بکنی اینه که زندگی ات را بکنی همین و دیگه بهش فکر نکنی
پاسخ:
این اتفاق امیدوارم که باعث بشه شما از این به بعد با قدمهای محکم تری قدم برداری . روی زمین سست راه رفتن سرانجامی جز سقوط به اعماق زمین رو نداره . از این به بعد سعی کن به راحتی به کسی اعتماد نکنی شرایط و محیط خونه نباید باعث بشه که شما از ترس چاله به چاه پناه ببری . محیط خونه شما هر چی هم که باشه از فرو رفتن در این گردابی که داشتی برای خودت مهیا می کردی بدتر نیست . هنوز هم محیط خانه امن ترین جا برای شماست و آغوش پدرومادر مطمئن ترین مکان . خدا بی نهایت دوستت داشته . به خدا اعتمادکن . به پدرومادرت هم همین طور . هر چی هم که بوده هر چقدر تلخ اما تمام شده . تفکر به اونچه از دست رفته کار اشتباهی است . زمان حال را دریاب تا آینده ی خوبی داشته باشی
پاسخ:
سلام عزیزم . این اتفاق تلخ حداقل حاصلش برای شما این بود که درک کنی که پدرومادر آدم هر جور هم که باشند باز پدرومادر هستند . پدر شما شاید چیزهایی می دانسته که مخالفت می کرده و شما فقط ظاهر قضیه را دیدید. حالا هم که می بینید نتیجه ی اعتماد به نظر والدینت این شد که اسرار نهانی ایشون برای شما آشکار شد . ازدواج مقوله ی ساده ای نیست عزیزم که شما به سادگی باهاش برخورد کنی مقوله ای نیست که توش برای کسی از سر ترحم دلسوزی کنی . مقوله ای نیست که فقط ظاهر آرام کسی رو ببینی و قضاوت کنی نیاز به بررسی ها و تامل ها وتوکل ها و توسل های زیادی داره . پیداست که خدا اونقدر دوستت داره و هوات رو داره که نگذاشته خودت رو به چاه بیندازی و چقدر هم زود واقعیت رو بهت نشون داده. اصلا دیگه نیازی به ادامه ارتباط با ایشون شما نداری . جز اینکه اگر پدرت متوجه بشه ناراحتی پیش میاد حاصل دیگه ای نداره .
پاسخ:
سلام عزیزم از اتفاقی که افتاده خیلی متاثر شدم . این اتفاق بدون شک خیلی ناراحت کننده و ناگهانی بوده اما گلم زندگی همینه پر از همین اتفاقات تلخ و شیرین . قرار نیست همیشه همه چیز بر وفق مرادمان باشد و آب توی دلمان تکان نخورد . قرار است در کوران حوادث این دنیا آبدیده شویم . بزرگ شویم . قوی شویم . سربلند باشیم . روایت داریم که اگر برای مومنی در هر چهل روز مشکل یا ناراحتی به وجود نیاید باید در مومن بودن او شک کرد . شما الان به جای اینکه این طور خودت رو ببازی و آشفته باشی باید دعا کنی . تلاش کنی تا حال ایشون بهتر بشه . ایشون باید خوشبختی و سعادت تو رو ببینه . باید ببینه که زندگی اش برای تربیت دخترش به ثمر نشسته . اگر تو رو غصه دار ببینه اگر از صبح تا شب بی قراری کنی چه گره ای باز می شه . صبور باش . مراقب باش که شما خودت الان همسر داری و باید مراقب زندگی ات هم باشی اگر بنا باشد خودت را با مشکلات ببازی زود از پا در می آیی . بگذار خاطرات خوبی از تو و زندگی ات و خوشبختی ات درذهن ایشون نقش ببنده . صبور باش و زیاد دعا کن .
پاسخ:
سلام عزیزم . اول از همه یک چیزی بگم اسلام ، دین قمه زنی نیست این یک نکته که لازم دیدم حتما بهتون بگم .
شما کار درستی می کنید . درس خواندن برای اینکه بتوانید در دولت امام زمان ولو به قدر یک قدم خودتان و دیگران را به ظهور نزدیکترکنید کار بسیار خوبی است شکی هم در آن نیست . اما عرض کردم به اعتقاد من وارد مقوله ای بشوید که بتوانید به خانمهای جامعه کمک کنید بتوانید نیاز زنهای جامعه را از رفتن به حضور آقایان کمتر کنید . درس خواندن در رشته هایی که وجود یک زن خیلی کارآمد نیست چندان مفید به فایده به نظر نمی آید مثال هم زدم برای شما . این دست رشته ها البته خیلی زیادند . بگردید و در عرصه ای وارد شوید که هم برای شما و هم برای جامعه مفید واقع شوید .اما یادتان باشد که شما قرار است ان شاالله در جایگاه یک همسر و یک مادر مهمترین و اصلی ترین وظیفه تان را که وظیفه ی همسری و مادری است را به مرحله ی ظهور و بروز برسانید مراقب باشید که شغل اجتماعی شما نباید به اصلی ترین شغل و وظیفه ی شما آسیب برساند . یادتان باشد که چگونه همسر بودن و چگونه مادر بودن هم یک علم است که باید آنرا فرا گرفت . پس از فراگیری آن غافل نباشید .
پاسخ:
علیک سلام عزیزم من در کامنت قبلی که خدمتتون پاسخ دادم عرض کردم که از طریق کامنت گذاری اصلا نمی شه در مورد وسواس به نتیجه رسید این مقوله نیاز به صحبت کردن داره . اینکه به شما گفتن اهمیت ندید کاملا درسته و اینکه چطور اهمیت ندید موضوع طولانی هست که واقعا از طریق کامنت گذاری نمی شه بهش رسید . این مسئله باید ریشه یابی بشه بعد از اون حل بشه . من توصیه می کنم شما اگر ساکن تهران هستید حتما به مرکز مشاوره ای که شماره اش رو بهتون می گم تماس بگیرید یا وقت مشاوره بگیرید یا اینکه از اون مرکز بخواهید که سی دی همایش های مربوط به وسواس رو که مربوط به اساتید اون مجموعه هست رو براتون با پیک بفرستند .33504636
همین قدر من به شما بگم که ریشه وسواس در الهامات شیطانی هست و تا شما بر این الهامات غلبه نکنید نمی توانید کاری برای خودتان بکنید . اولین و آخرین و مهمترین کار برای درمان وسواس اینه که اراده قوی داشته باشید تا به شیطانی که شما رو به سمت خودش می کشونه نه بگید . یکی دیگر از اصلی ترین راههای درمان وسواس خصوصا در اقشار مذهبی جامعه که از ترس نجس و پاکی به این مسئله گرفتار می شن اینه که حتما و حتما و حتما یک دوره کلاس احکام طهارت و نجاسات رو بگذرونن . زمان زیادی هم نمی گیره با صرف حداقل هزینه ی ممکن در کمترین زمان می توانید این احکام رو یاد بگیرید اونوقت می فهمید که اسلام دین سخت گیری نیست و این سخت گیری ها از جانب شیطانی هست که تمام تلاشش رو کرده تا شما رو آسیب پذیر و خسته کنه تا جاییکه از ترس نجس بودن لباس تان از نماز خواندن بی زار و فراری شوید . و این البته تازه آغاز راه است . او تا شما را از دین متنفر نکند دست بردار نیست .چرا الان فرصت یادگیری احکامتان را ندارید ؟ چون می خواهید 17 ساعت در روز درس بخوانید و بهترین رتبه ی دانشگاه را بیاورید ؟ این به شدت درس خواندن این بهترین رتبه ی دانشگاه را آوردن را برای چه می خواهید ؟ غیر از این است که می خواهید به وسیله آن به جامعه ی اسلامی کمک کنید و در دولت امام زمان قدمی برای مولایتان بردارید ؟ به نظر شما دانستن احکام تان که شما را از کسالت در امور دینی دور می کند واجب تر نیست ؟ خدا اول از شما چه می خواهد ؟ بنده ی خدا بودن یا بنده ی شیطان شدن ؟ شما با عمل به وسوسه های شیطان در مورد آبکشی های مکررتان علاوه بر اینکه مرتکب گناه کبیره اسراف می شوید و خودتان را برادر شیطان می کنید ، بنده ی شیطان می شوید نه بنده ی خدا . خدا الان از شما می خواهد که احکامتان را یاد بگیرید تا از قید اطاعت شیطان رها شوید شما دو دستی به رتبه ی دانشگاه چسبیده اید ؟! رتبه ی دانشگاهی که امروز شما را از یاد گیری واجباتتان دور می کند فردا زنجیر می شود و به دور پایتان می پیچد تا شما صدای هل من ناصر امامتتان را نشنوید این علم وبال گردنتان می شود نه بال پریدنتان . روز قیامت هیچ کس از شما نمی پرسد چرا با رتبه عالی دانشگاه مهندس نشدی اما از تمام کسانی که استعداد و توانایی یادگیری احکامشان را داشتند و به واسطه ی کوتاهی در یادگیری به اشتباه در انجام اعمال شان افتادند دلیل این کوتاهی را می پرسند و آن وقت است که جوابهای شما گره ای از عبور شما از پل صراط باز نمی کند. من نمی گویم تا یکماه بی خیال درس شو اصلا و ابدا اما در کنار این درس احکامت را یاد بگیر تا بتوانی 70 درصد مسیر را در درمان وسواست رفته باشی .
می دانی که اسلام خروج بدون اجازه شوهر را بر زن حرام کرده اما همین اسلام خروج زن از خانه برای یادگیری احکامش را ولو بدون اجازه مرد حلال و بلامانع می داند . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
پاسخ:
سلام عزیزم . خدا رو شکر که این کامنتت رو خصوصی نکردی بله به دستم رسید خیلی ناراحت شدم جا خوردم اصلا . مریضی شون چی هست آخه ؟! من نمی دونم چرا نمی تونم وارد بخش نظرات میهن بلاگ بشم هم توی وبلاگ شما و هم وبلاگ همسر سید علی .
گمانم دلیلش مرورگرم باشه که بیچاره ام کرده . وگرنه زودتر خدمتت می رسیدم گلم . شرمنده ام به خدا . ولی همش یادت بودم مرتب خدا خدا می کردم که ای کاش یه کامنت عمومی بگذاری تا بتونم باهات حرف بزنم ان شاالله که چیزی نیست خودت رو نباز محکم باش اگر می توانید یک قربانی برایشان بکنید و بین فقرا تقسیم کنید ختم جوادالائمه هم که توصیه یکی از علماست واقعا گره گشاست اگر دوست داشتی بگو تا بهت بگم چطور باید این کارو انجام بدید. فقط کامنتت رو خصوصی نکن تو رو خدا تا بتونم باهات در تماس باشم
پاسخ:
سلام. نه کامنتی نرسیده یا شاید هم بوده و خصوصی کرده اید . اگر خصوصی کرده باشید امکان پاسخگویی وجود ندارد.اما در مورد وسواس بهتر است حضورا نزد یک مشاور بروید با کامنت گذاشتن به نتیجه مطلوبتان نمی رسید .
بله درست می فرمایید ما احادیث زیادی در این باره داریم . اهل بیت توصیه های زیادی در این باره داشته اند اما منظور آن بزرگواران کسب علمی هست که به نیت رضایت خدا باشد . کسب علم اگر به نیت منافع مادی باشد یا منافع اجتماعی یا هر چیزی که در آن رضایت خدا نباشد ارزش ندارد . در این صورت نیتی که شما در کامنتتان فرمودید یک نیت الهی است و ان شاالله که موفق خواهید شد مشروط بر آنکه به پای عهدی که با خدا و شهدا می بیندید بمانید . این علوم می تواند شامل هر چیزی باشد از علوم حوزوی گرفته تا علوم دیگر . اما حقیقتش یکی از اساتید در تعریف علم مورد نظر اهل بیت می فرمودند منظور این علومی که الان متداول شده نیست منظور علومی است که به واسطه ی آن انسان به معرفت و شناخت برسد . نکته ی دیگر اینکه اگر شما بزرگوار ، از خواهران هستید باید عرض کنم دنبال علمی باشید که در آن علم منفعتی برای خانم های جامعه داشته باشد و آنان را از مراجعه به مردها بی نیاز کند . مثل انواع شاخه های پزشکی یا تدریس .در نظر داشته باشید که فعالیت اجتماعی زن باید به گونه ای باشد که به شغل اول او که همسرداری و تربیت فرزند است آسیب نزد. همین طور وارد موقعیتی شوید که مردها از ورود به آن ناتوانند. مثلا گرفتن مهندسی کشاورزی برای یک زن واقعا محلی از اعراب دارد ؟ امثال این رشته ها و شغل ها بسیار بسیار زیادند که خودتان بهتر از من می دانید . ان شاالله موفق باشید
پاسخ:
سلام . منظورم فرد معتبری هست که در مورد تعبیر خواب توانایی داشته باشد . بنده کسی رو نمی شناسم عزیزم
پاسخ:
سلام عزیزم ان شاالله که همسرتون موفق می شن . اما بررسی کنید ببینید آیا ایشون یا خود شما خدای نکرده عاق والد نیستید . اینکه می گم بررسی کنید یعنی شخصا پیش والدینتان بروید و شخصا از اونها بپرسید آیا از شما دلخوری دارند یا نه . این سوال رو باید حتما ازشون بپرسید اینکه همین طوری بگید نه فایده نداره. ممکن هست موردی بوده که یکی از والدین خصوصا پدرها که دل نازک تر هستند دلخور شده باشند و همین دلخوری بااینکه معنی عاق بودن نمی دهد اما گره در کار شما ایجاد کرده . خصوصا از رضایت پدرشوهرتان مطمئن شوید ایشان به همسر شما ولایت دارند و همسر شما باید خیلی روی این مسئله دقت کنه. مطلب بعدی اینکه سعی کنید حتما بین الطلوعین بیدار باشید .و نماز صبح تان را دقت کنید .
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . خواهش می کنم انجام وظیفه هست . البته که با مشاوره حضوری بهتر حل می شه اما نکته ای که هست اینه که شما تا زمانی که خودت اراده نکنی که اوضاعت بهتر بشه ، رفتن پیش مشاوره های متعدد چاره ی کار نیست . شما باید اول از همه خودت بخواهی که شرایطتت بهتر بشه تا زمانیکه مرتب از صبح تاشب یک گوشه نشسته ای و گذشته های تلخ را مرور می کنی و به حال زمان حالت افسوس می خوری و آینده ات را تاریک می بینی کاری از پیش نمی بری خدا می داند که من نمونه هایی از افراد شبیه به شما را سراغ دارم .حرفهایم به شما از سر محبت خواهرانه ای است که به شما دارم و از روی تجربه . تمام تلاشت را بکن تا قلبت را از این احساس های تلخ رها کنی .1-عزیزم در مورد برادرتون عرض کردم باید با خودش صحبت کنید و ببیند دلیل مخالفتش چیه اینکه ایشون مشکلی داره یا نه و اینکه دلیلش چیه رو خودش بهتر از شما می دونه.2-وسواس نتیجه ی الهامات شیطانی است باید تلاش کنید تا از این الهامات رها شوید مهمترین راه غلبه بر آن اراده ی خودتان است بر اینکه فکرهای باطل نکنید هر کاری هم بکنید هر چقد رهم که مشاوره بروید اول و آخرش همین است باید خودتان اراده کنید . نباید به این الهامات توجه کنید یکی دیگر از راه های غلبه بر وسواس تفریح است امام صادق توصیه می کنند که تفریح داشته باشید تا عبادات شما زایل نشود. این تفریح می تواند شامل بافتنی مطالعه و آشپزی و مهمانی های ساده دوستانه یا خانوادگی دورهمی باشد می تواند شامل رفتن به اماکن زیارتی باشد. من در این باره ذکری نشنیده ام اما توصیه می کنم که ذهن تان را مشغول نگه دارید تا کمتر به فکر های باطل بیفتید هر ذکری می تواند موثر باشد استغار یا صلوات یا لااله الاالله که تمرکز می آورد.3- بله می دونم که شما از همسرتون نمی خواهید که جلوی مادرش بایسته اما همین گفتن های مکرر به همسرتون اشتباهه منظور من این گفتن ها بود. این گفتن ها را ترک کنید هیچ ثمره ای ندارد همانطور که تاالان نداشته.4- من توصیه می کنم که باز هم صحبت کنید اما این بار به شیوه قرآن عمل کنید به احسن طرق با ملایمت و مهربانی صحبت کنید از این حرفها نزنید که سر دخترتان می آید چون قضاوت در این مسائل باشما نیست . سعی کنید مشکل را با کلام شیوا و زیبا حل کنید نه اینکه به مشکل اضافه کنید هنوز هم تاکید دارم صحبت کردن با ایشان از هر چیزی بهتر است .بعد هم شما از کجا از خوشبختی ایشان مطمئن هستید ؟ مگر شما در متن زندگی اش هستید از آینده زندگی اش خبر دارید . شما از زندگی دیگران فقط آن بخشی را می دانید که خودشان می خواهند که شما بدانید مسائلی در زندگی دیگران هست که جز خود افراد در خصوصی ترین بخش های زندگی شان کسی اطلاع ندارد . ممکن است مسائلی و ناراحتی هایی باشد که شما ندانید همان طور که همه از جزئیات زندگی شما با خبر نیستند . 6- عزیزم خداشاهد است که من قصد ملامت شما را نداشتم من فقط مشکل اصلی شما را پررنگ کردم و به خودتان نشانش دادم اینکه می دانید نفرت در قلبتان که می تواند خانه خدا باشد لانه کرده کافی نیست باید همت کنید تا این نفرت را از قلبتان بیرون کنید مبادا شیطان در قلب شما تخم گذاری کند و قلب شما را از یاد خدا خالی کند . من تلاش می کنم همت شما را تحریک کنم تلاش می کنم شما را حساس کنم تا به خودتان تکان بدهید تلاش می کنم به شما بگویم که از بس از گذشته تان فقط تیرگی ها را دیده اید از زمان حال بازمانده اید و خدای نکرده آینده تان را از دست می دهید بهترین کسی که می تواند به شما کمک کند اول از همه خودتان هستید همت کنید یک یاعلی بگویید واز همین امروز عهد کنید که رفتارهای تلخ مادرشوهرتان را نبینید زندگی تان را بکنید حرفهایش را به دل نگیرید با خودتان پیمان ببندید که تلاشتان را متوجه زندگی فرزندتان و آینده شیرین خودتان و همسرتان بکنید چشم به هم بگذارید فرصت ها از دست می رود جوانی سلامتی نشاط همه می رود و آنوقت جز حسرت چیزی باقی نمی ماند .ذکر گفتن خیلی خوب است اما تا زمانیکه با عمل همراه نباشد فایده ندارد . عزیزم شما می توانید پیش مشاور بروید کلی هزینه کنید دست آخر به همین نتیجه ای می رسید که الان من به شما گفتم . باید تلاش کنید تا ذهن تان را از این آشفتگی در بیاورید باید نشنوید نبینید خودتان را مشغول کنید با کلاس رفتن با همنشینی با دوستان خانواده با وقت گذراندن با کودک دو ساله تان . الان کودک شما به شدت به شما نیاز دارد تمام وقت شما را باید سروکله زدن با او پرکند آنقدر که اصلا فرصت سرخاراندن نداشته باشید فرصت این افکار را نداشته باشید .7- شما از کجا می دانید این همه آدم تامین هستند ؟ از کجا می دانید گرفتاری دارند یا نه ؟ مگر شما همه جا در تمام ثانیه ها و لحظات کنارشان هستید؟ از کجا می دانیدکه در زوایای زندگی شان مشکلی هست یا نه ؟ خداوند انسان ها را در رنج و سختی آفریده قرار است همه ما در این دنیا سختی بکشیم تا آبدیده شویم امتحان پس بدهیم امتحان شما هم همین است . می خواهی سرافکنده بیرون بیایی. ؟ البته که باید در تمام لحظات خدا را به خاطر نعمت سلامتی خودت و دخترت شاکر باشی البته که باید قدر بدانی البته که باید بدانی این نعمت برای یک عمرت کافیست حتی اگر کلی مشکل داشته باشی همین یک نعمت برایت کافیست قدر این نعمت را وقتی می فهمی که خدای نکرده با کفران آن از شما گرفته شود. آنوقت می گویی کاش مادرشوهرم بدتر از اینها بود اما سلامتی بود.8- این همان نقطه ای است که شیطان می خواست شما را به آن برساند و انگار موفق هم شده . شما شوهر بد نداشته ای عزیزم از من بپرس تا بهت بگم مرد بد با زندگی زن چه می کند .از ابتدا روش شما اشتباه بوده هیچ وقت برای فرار از چاله نباید خودمان را به چاه بیندازیم این اشتباه است .اما نکته اینه که الان شما وارد این زندگی شدید درست یا غلط خوب یا بد این زندگی شماست می خواهی چکار کنی آتیشش بزنی ؟ می خواهی تا آخر عمرت به این روش ادامه بدی ؟ یعنی نمی خواهی به خودت کمک کنی . من به شما توصیه کردم با مادرشوهرت حرف بزن می فرمایید نمی شود تمایلی ندارید می گویم حالا که این طور هست سرت را به زندگی ات گرم کن به زندگی و شوهر و بچه ات برس خودت را دریاب خودت را با کلاس یا هر کاری که دوست داری مشغول کن می گویم ذهنت را از این الهامات پاک کن می گویم قدر داشته ها یت را بدان نیمه پر لیوان را ببین . می گویم به خاطر خدا و به نیت اینکه این امتحان توست با رفتارهای مادرشوهرت بساز و تحمل کن و به گفته هایش بها نده اگر بخواهی به اینها گوش نکنی واقعا راه حل دیگری وجود ندارد یعنی به عقل من دیگر چیزی جز اینها نمی رسد تمام انچه استاد ما به ما در این باره یاد داده بود را به شما گفتم عزیزم شما خواه پند گیر خواه ملال
پاسخ:
خواهش می کنم نه فکر نکنم مشکلی باشه اما اگر اونا خواستن وقت بدن از طرف ایشون می تونید وقت بگیرید ؟ اگر وقت گرفتید و ایشون نیامدند چی ؟ اونوقت زنگ بزنید و کنسلش کنید .
پاسخ:
سلام عزیزم بله کامنت شما قبلا رسیده بود و من هم پاسخ دادم احتمالا توی یه پست دیگه سوالتون رو پرسیده بودید. عرض کرده بودم بنده در این زمینه اطلاعی ندارم باید به کسی مراجعه کنید که معبر باشه.
پاسخ:
سلام عزیزم حالت خوبه ؟ چه خبرا؟ وضعیتت چطوره
پاسخ:
سلام عزیزم . ایشون حتما و حتما باید به یک مشاور مراجعه کنن . من هیچ تخصصی در این زمینه ندارم . تنها جایی که می تونم بهتون معرفی کنم همون جایی هست که بعضا اساتید خودم اونجا همایش دارن من شماره اونجا رو به شما می دم اما وقتی زنگ زدید توضیح بدید مشکل چیه احتمال اینکه اونجا شما رو به یک مرکز تخصصی راهنمایی کنن هست . پس حتما قبل از رفتن و وقت گرفتن بهشون بگید چه مشکلی از چه نوعی هست . به دوستتون بگید امروز اقدام کنه بهتر از فرداست.
33504636 موسسه راه روشن
پاسخ:
سلام عزیزم . اولا بگم یقین داشته باش من هم در تربیت و رفتار با بچه هام مرتکب اشتباهات زیادی شدم . پس اینکه فکر کنی من مادر بی عیب و نقصی هستم واقعا و بی تعارف اشتباهه. این یه مطلب .
مطلب بعدی اینکه نه شمامادر بدی هستی نه اون طفلک معصوم. شما فقط مبتلا به خستگی های دوران بارداری هستی همان مشکلات وآزارها و سختی هایی که هم خدا و هم اهل بیت بارها در موردش صحبت کردن برای تحمل همین سختی هاست که بهشت زیر پای شماست . فکر هم نکن دارم آرومت می کنم یا شیره می مالم سرت تا دچار تشویش و اضطراب نشی نه اصلا این طور نیست من واقعیت رو می گم . حتما تا الان باید منو شناخته باشی و می دونی که اهل مراعات های الکی نیستم . شما همین که به توصیه آقای بهجت که الحق توصیه بزرگی هم هست عمل کنی هم برای خودت هم بچه ات هم دنیا و هم آخرتت کافیه . شما فقط گناه رو انجام نده و واجباتت رو هم انجام بده . مستحبات اگر اذیتت می کنه لازم به انجامش نیست . تاجایی انجام بده که احساس می کنی می تونی . مثلا لازم نیست روزی یه حزب قرآن بخونی اگر می تونی یک صفحه بخون و بعد معنی را هم بخوان . اگر نمی توانی 5 آیه بخوان و همراه معنی در روز همین مقدار باشد وقتی با حوصله باشه کافیه . لازم نیست خودت رو به دائم الوضو بودن مجبور کنی خودت رو اذیت نکن . در ثانی اون نگاه هم که من در موردش صحبت کردم نگاه حرام بود نه نگاه معمولی عزیزم. سعی کن اگر می توانی موقع انجام کارهای روزانه ات 100 تا استغفار هر روز بگویی.روی نماز صبح ات مراقبت کن . از ماه هفتم اگر برایت مقدور است خودت اگر مقدور نیست از کسی مثل یکی از دوستان یا همسرت یا مادر یا خواهر یا هر کسی که می تواند بخواه به چند عدد بادام سوره انعام بخواند و بعد شما آن بادام ها را بخور.روزی یک بار رو به قبل بایست و با توجه به امام زمان سلام بفرست . هر روز را با صدقه ولو مقدار کم شروع کن . اگر می توانی سعی کن بعد از نماز صبح حتما یک دعای عهد بخوانی . همین ها را رعایت بکنی خیلی هم خوب است عزیزم
پاسخ:
سلام بهت زنگ زدم گوشی ات رو جواب نمی دی
پاسخ:
علیک سلام ان شاالله که به سلامتی . پیشاپیش زیارتتان قبول . خیلی زمان خوبی می روید بعد از اربعین آنجا خیلی خلوت تر هست و امکان زیارت بهتره . از همین امروز که این کامنت رو دیدید اگر قصد استفاده بهتر دارید تمام تلاشتان را بکنید که از گناه دوری کنید این توصیه آقای بهجت بود وقتی از ایشون می پرسیدند برای اینکه بهره بهتر از محرم ببرند چه باید بکنند. همین طور سعی کنید جوری برنامه ریزی کنید که در هفته حتما یکی دو بار یا اگر می توانید بیشتر عدس بخورید . عدس در زمره ی حبوبات اولین ماده ی غذایی بوده که به ولایت امام علی شهادت داده است لذا خوردن عدس رقت قلب می آورد . همان طور که می دانید عدس از حبوباتی است که خواص بسیاری هم دارد .قبل از عزیمت اگر برایتان مقدور بود به یکی از امامزاده های نزدیک بروید یا اگر می توانید قم بروید وبعد عازم کربلا شوید تمام سفرتان و اعمال مستحبی آنرا هدیه کنید به امام زمان . التماس دعا
پاسخ:
سلام عزیزم من خیلی تلوزیون نمی بینم دیروز هم اصلا فرصت دیدن نداشتم . خبر ندارم چی به چی شده
پاسخ:
سلام. در مورد اول که باید ببینید دلیلشون از اینکه نمی خواهند ازدواج کنند چیه و سعی کنید اون موانع رو رفع کنید. در مورد دوم باید بررسی بشه به همین راحتی که شما توی دو سه کلمه به عنوان وسواس فکری نوشتید که نمی شه راه حل داد نیاز به بررسی های دقیق تری داره .وسواس ممکنه ارثی باشه ممکنه براثر یک حادثه ناگوار به وجود اومده باشه ممکنه به دلایل شخصیتی و روحی شکل گرفته باشه و یا عوامل دیگه . راه حل های بسیار متعددی برای درمان وسواس هست . که نیاز به این داره که دلایلی که گفتم بررسی بشه بعضی وقتها نیاز هست که اول عامل اصلی حل بشه تا وسواس خود به خود کمتر بشه یا برای درمانش راحت تر بشه اقدام کرد. اما در مورد سوم منظور من از بیان دلخورها به ایشون این نبود که ایشون اعتراف به اشتباهشون حتما بکنن همین که ایشون متوجه دلخوری شما از بیان یا رفتارشون بشن خیلی خوبه . کم کم باعث می شه برای رهایی خودش از اعلام مکرر دلخوری از طرف شما کمتر دست به کاری بزنه که با شکایت شما روبرو بشه دومین خاصیت این کار اینه که شما حرف دلتان را زده اید و مثل کوه روی دلتان تل انبار نمی شود یا باعث نمی شود که شما مرتب به همسرتان گوشزد کنید گلایه کند یا در کمال معذرت به جانش غر بزنید . بلکه خودتان تمام آنچه باعث ناراحتی تان شده بروز می دهید و بار فکری و عصبی تان سبکتر می شود . یادتان باشد گفتن و شکایت کردن به همسرتان اشتباه ترین کاری است که ممکنه از طرف شما سر بزنه . سومین خاصیت این گفتن شما به مادرشوهرتان این می شود که دیگر از صبح تا شب به شیطان اجازه نمی دهید که بیخ گوشتان بنشیند و آنقدر کنار گوشتان حرفهای ناامید کننده بزند و آنقدر به شما از گرفتاری های داشته و نداشته تان نق بزند و آنقدر حرفهای کوچک و پیش پا افتاده و گذرای مادرشوهرتان که ممکن است برخی اصلا همراه سونیت و به منظور خاصی هم نباشد ، بگوید تا شما آستانه ی تحملتان به سر بیاید و خودتان و زندگی تان را به نابودی بکشید . خاصیت چهارمش این می شود که ممکن است ایشان هم سر درد دلشان باز شود و کم کم حرفهایی به شما در توجیه کارهای خودش بزند که شما بفهمید ای دل عافل واقعا بعضی از جاها بدون اینکه بفهمید و بخواهید حرکتی کرده اید و حرفی زده اید که باعث رنجش آنها شده و سعی می کنید که تکرار نکنید .یادتان باشد که به هر حال ممکن است شما هم ناخواسته مرتکب عملی یا حرفی شده باشید که درست نبوده باشد .
شما مرتب منتظرید تا خدا حال مادرشوهرتان را بگیرید . تصور شما از خدا چیست ؟ کسی که آن بالا بالاها نشسته و منتظر است ما یک جایی از دست یک کسی دلخور شویم و بعد خدا تلافی کند . این طور که شما تصور می کنید نیست . باور کنید که اگر نگویم 90 درصد ولی می گویم که 70 درصد مشکل از طرف خود شماست . خود شمایی که داشته ها و نعمتها و برکات خدا را در زندگی تان نمی بینید و چسبیده اید دو دستی به مادرشوهرتان . گیر داده اید که چرا خواهر شوهرتان ، صاحب خانواده ی شوهر خوبی است ؟ پیله کرده اید که چرا مادرشوهرتان حالش گرفته نمی شود و پیش پای شما زانو نمی زند و اقرار به اشتباهاتش نمی کند تا شما دلتان خنک شود . آنقدر از کینه پر شده اید که یادتان رفته قلب خانه خداست نه محلی برای تخم گذاری بذر کینه و نفرت . یک نگاهی به آنچه دارید و خدا به شما داده بیندازید تا نیمه خالی لیوان به نظرتان پررنگ نباشد .
اون صدایی که بهت می گه کدوم خدا رو نمی شناسی ؟ اون صدا صدای نفس خودته . صدای شیطان درونه . چرا بهش اجازه می دی که این طور زندگی ات را تاراج کنه . چرا اجازه می دی که ریسمان به گردنت بیندازه و هر جا که خاطر خواهش هست شما را ببره .
انصافا شانس آوردی . خدای خوب و مهربان و صبوری داری .
پاسخ:
علیک سلام
سلامت باشید . باسپاس
ان شاالله اگر عمری بود .
بجز بعضی تغییرات مابقی آن کاملا واقعی و مطابق با جزئیات بود
پاسخ:
سلام چشم حتما . فقط اگه دیدی تا امروز عصر یادم رفت بهت پیام بدم دوباره بی زحمت یادم بنداز . سرم شلوغه.
تا جایی که می دونم اون پست ها همه حذف شده . مگه حذف نشده ؟ اما کلا با عرض شرمندگی این کار صلاح نیست . حقیتقتش یه سری مسائل هست که اگه شد تلفنی بهت می گم اینجا نمیشه
پاسخ:
سلام بله ذکر باید کامل گفته بشه لازم نیست یه گوشه بنشینید می توانید موقع کار یا راه رفتن بگید . یه مدت ممکنه فقط زبان شما ذاکر باشه اما کم کم نفس و روح شما به ذکر عادت می کنه و حتی اگه ذهن شما به سمت گناه بره ناخودآگاه ذکر به یاد شما میاد باید یه مدت مداومت کنید تا متوجه منظورم بشید
پاسخ:
البته که مشکل داره . این اشتباه بزرگیه همچین کاری رو نکن . خودت رو کوچیک می کنی عزیزم
پاسخ:
اصلا ابراز علاقه شما معنا نداره فعلا. هیچ عکس العملی نشون ندید . به خودش هم بگید الان برای این مسائل خیلی زوده
پاسخ:
اشکالی نداره اما قبل از اینکه تحقیق بعدی رو برید اون نماز استخاره رو که گفتم حتما بخون .
معمولش بر این هست که تحقیق بعد از تصمیم گیری نهایی اتفاق می افته و اینکه مستقیم از افراد در ارتباط با ایشون سوال نمی پرسن مثلا به جای اینکه مستقیم از دوست طرف سوال کنن از نفر سومی که با ایشون و دوستشون در ارتباطند سوال می کنن.
پاسخ:
شما از اول بسم الله رفتید سراغ آخرین مرحله ؟ این روش درست و اصولی نیست . شاید هم این یک تحقیق کلی باشه و یه تحقیق دیگه رو بعد از صحبت هایی که کردید و ایشون رو پذیرفتید و نماز استخاره هم خوندید انجام بدید. تحقیقی که رفتید به چه شکلی بود از کیا تحقیق کردید
پاسخ:
ببین بنا به گفته امام صادق ایمان راستگویی امانتداری و وفای به عهد از مشخصه های یک همسر صالح است . ببیند این مشخصات در ایشون هست یا نه . من در کامنت قبلی توضیحات لازم رو دادم . اگر خواستگار 70 درصد شرایطی که مد نظر شماست رو دارا بود خوبه و سعی کنید با بقیه اش کنار بیایید. امام صادق می فرمایند شایسته است مرد از نظر قد و علم و سن بر زن برتری داشته باشه.
باید سوالات مذهبی و اعتقادی تان را ریز تر بپرسید کلی نگویید مثلا اگر گفت نماز می خونه ازش بپرسید البته که می خوانید منظورم اینه که نماز رو عاشقانه می خونید یا نه ؟ازشون بپرسید ازدواج موفق از نظر شما چیه اگر یه ازدواج موفق داشته باشید هدف بعدی شما چیه؟
پاسخ:
سلام عزیزم. بله متاسفانه گاهی بعضی از آقایان با وجود تلاشهای همسرشون برای ادامه یک زندگی موفق از خودشان هیچ واکنش مثبتی نشان نمی دادند
پاسخ:
سلام هیچ وقت توی خواستگاری سوالها رو با باید و نباید نپرس مثلا نگو شما دروغ می گید؟ بپرس اگر کسی دروغ بگه واکنش شما چیه ؟ سعی کن در جلسه اول سوالها کلی باشه . مثلا بگو نظر شما در مورد مسکن چیه ؟ تا جایی که مقدوره مستقل از مادرشوهر و خواهر شوهر باشید اینو به علت شکاف بین نسلها می گم. در جلسه دوم سوالها رو ریزتر کن مثلا بپرس مغز متفکر خونه شما کیه ؟ اینطوری می فهمی که از چه کسی بیشتر مشاوره می گیره حواست باشه که در گره های زندگی این افراد مورد وثوق مرد خیلی موثر هستن بپرس تفریح شما چیه اگر گفت مجبورید یه مدت با خانواده اش زندگی کنید بپرس این مدت تا کی می تونه باشه . دقت کن ببین چقدر به خانواده اش احترام می گذاره و محبت می کنه . در مورد نماز نپرس شما نماز می خونی یا نه ؟ بگو رابطه شما با نماز چطوره ؟اینکه برای جلب رضایت شما تلاش می کنه چیز بدی نیست کاملا طبیعی هست .بعد از جلسه دوم جلسه دوم خواستگاری حتما پدرومادرت به اتفاق یکی دوتا از بزرگترها بدون اینکه گل و شیرینی ببرند به بهانه پس دادن بازدید خانواده خواستگار بروند لازم نیست شما برید . فقط از اونها بخواهید به دقت نوع روابط بین همدیگر رو بسنجند دید همسایه ها رو نسبت به اونا بسنجند تعامل بین اعضای خانواده رو بسنجند. بعد یه نوبت برید برای تحقیق اما حتما قبل از تحقیق یه نماز استخاره بخوانید دو رکعت مثل نماز صبح بعد از نماز به سجده برید و صد بار بخوانید استخیر الله برحمته خیرتافی عافیه. این نماز کمک می کنه که پنهان های اونها بر شما آشکار بشه به شرط اینکه بعد از خوندن نماز دقت کنید و از کنار بعضی ابهام ها راحت نگذرید. اگر این مراحل رو با دقت طی کنید ان شاالله مشکلی پیش نمیاد و همه چیز تحت کنترل شما باقی می مونه
پاسخ:
سلام من اطلاعی ندارم
پاسخ:
سلام عزیزم نه اشکالی نداره خوشحال می شم کمکی بکنم اما در این مورد من متاسفانه هیچ اطلاعی ندارم بهتره با متخصص این امر و دفتر مرجعتون تماس بگیرید
پاسخ:
نه گلم اشکال نداره هر چهارتاش رسیده.
بهترین کارها و بهترین تصمیمات رو گرفتید امیدوارم روی تصمیماتتون ثابت قدم باشید. در مورد مادرشوهرتون بهترین کار اینه که در مواقع دلخوری توضیح بدید که منظورتون دقیقا چی بوده اگر از رفتاری ازشون ناراحت می شید با ادب و احترام و آرامش و متانت به ایشون بگید که ناراحت شدید و از ایشون بخواهید که دلیل حرف یا عملشان را به شما توضیح بدن این طوری بسیاری از سوتفاهم ها حل می شه ایشون می فهمن که شما متوجه بعضی مسائل می شید و دیگه دست به کاری که شما رو ناراحت بکنه نمی زنن هرچند ممکنه کمی زمان ببره اما شک نکن که موفقیت آمیزه هر چند می دونم شما می گی نمی تونی یا روت نمی شه یا آخه چی بگم اما چاره ای نیست یا باید این مسائل رو بشنوی و دم نزنی و توی خودت بریزی و خودت رو نابود کنی یا اینکه به شوهرت بگی که هیچ ثمره ی مثبتی نمی ده و کار رو خرابتر می کنه یا اینکه راه حل منو بری یا اینکه کلا برای رضای خدا حرفها رو بشنوی و واقعا و حقیقتا نه توی خودت بریزی نه به کسی بگی بلکه به خاطر خدا تحمل کنی دیگه تصمیم با خودته .
اما در کل عرض می کنم اگر شما هر وقت از موضوعی ناراحت شدی بگی ایشون هم مسائلی رو مطرح می کنه که می بینی یه سری سوتفاهمات براش شده کم کم این سوتفاهم ها رفع می شه شما می فهمی چه چیزی ایشون رو ناراحت می کنه پس اون کار رو انجام نمی دهی ایشون هم می فهمه که شما متوجه خیلی مسائل می شوی و ناراحت می شوی برای اینکه احترامش شکسته نشه دیگه کم کم یه سری کارها رو نمی کنه یا کمتر می کنه .
پاسخ:
سلام عزیزم . چرتکه برداشتن و از صبح تا شب تمام اتفاقات تلخ گذشته رو مرور کردن بدون دقت به نکات زیبا و روزهای قشنگ ، پرداختن به نکات تاریک زمان حال که فقط با چراهای طولانی و ای کاش های متعدد همراهه ، سیاه دیدن آینده ای که می تونه سرشار از امید و زندگی باشه واقعا چاره ی کار هست ؟ اگه شما با پرداختن بیهوده به این مسائل زندگی کنی و فردا افسردگی بگیری فکر می کنی همسرت چقدر تحملت می کنه ؟ فکر می کنی اونموقع مادرشوهرت بهتر می شه ؟ چرا سعی نمی کنی خودت ، خودت رو نجات بدی ؟ چرا سعی نمی کنی به جای این فکر کردن های بی سر وته و مرور تمام وقایع تلخ یه شیوه ی نو توی زندگی ات درست کنی . یه یا علی بگو و دست بردار از اینهمه سیاهی . دخترت یه مادر سالم رو می خواد یه مادر شاداب یه مادری که دلش پر از امید و روشنی هست نه مادری که قلبش پر از درد و کینه و نفرته. مادر شماهر چی که هست مادر همسر شماست . اون مادر مردی هست که شما اون رو انتخابش کردی دوستش داری پدر فرزند شماست . چرا سعی نمی کنی اشتباهاتش رو نبینی . چرا سعی نمی کنی که بیخیال گذشته ها شوی حال را دریابی و آینده ات را نجات دهی . مقصر عدالت خدا نیست مقصر ما هستیم که خدا را با ماشین حساب های خودمان مقایسه می کنیم . چرا به جای اینهمه چرا گفتن شاکر نیستی . چرا به خاطر اینکه خدا به خودت به دختر و به همسرت سلامتی داده شکرنمی کنی ؟ اگه مادرشوهرت همونی بود که تو می خواهی اما زبانم لال چشمان دخترت هرگز آبی آسمان رو نمی دید خوب بود؟ چرا قبول نمی کنی که حتی اگر همانطور که می گویی مادرشوهرت مقصر تمام اینها باشد و شما کوچکترین تقصیری نداشته باشی ، در حال پس دادن امتحان هستی . چرا فکر می کنی همه ی آدمها آمده اند توی این دنیا که خوش باشند و خوش بگذرانند ؟ قرار است همه ما امتحان شویم یکی با سلامتی یکی با همسرش یکی با فرزندش یکی هم با خانواده ی همسرش . خوب که نگاه کنی می بینی امتحان سختی نیست . اگر در چنین امتحاناتی شکست بخوری دو روز دیگر در فتنه های آخر الزمان چکار می کنی ؟گفتن این مسائل به همسرت هیچ دردی ازت دوا نمی کنه فقط ایشون تا یه مدت حرفهات رو می شنوه باهات همدردی می کنه بعد هم برات دلسوزی می کنه بعد هم یه مدت فقط سکوت می کنه و می شنوه بعد هم کم کم موقع تعریف های تو بلند می شه میره یه کار دیگه می کنه و در نهایت آستانه ی تحملش تمام می شه و می گه همینه که هست می گی چکار کنم خانواده ام هستن مادرم هست نمی تونم توی روی مادرم بایستم نمی تونم به خاطر تو باهاش دعوا کنم اگر هم باز کش بدهی ماجرا را دست آخر می گوید مادرم را که نمی توانم عوض کنم اما زن همه جا پیدا می شه . اونوقت می خوای چکار کنی ؟ نابود می شی . داغون می شی . مردها یه مدت تحمل می کنن بعد می زنن زیر همه چی . تحمل مردها مثل زنها نیست. پس به جای بدتر کردن شرایط اول از همه خودت رو درست کن . تا خودت درست نشی هیچ اتفاق مثبتی توی زندگی ات نمی افته
پاسخ:
سلام اختلاف سنی زیاد خوب نیست . اما این یه قاعده ی کلی هست من نمونه های زیادی سراغ دارم که برخلاف این مسئله ازدواج کردند بسیار هم خوشبخت هستند بنابراین تنها راه شناخت درست اینه که ایشون رو از نزدیک ببینی و نظراتشون رو بشنوی
پاسخ:
علیک سلام . اصلا این مسئله چه ربطی داره آخه عزیزم . اینکه سن ایشون بالا بوده دلیل بر چه مدعایی هست ؟؟؟! واقعا تعجب می کنم !! این حدیث نقل از امام باقر هست مشکلش دقیقا الان چیه آیا؟؟! اتفاقا نشان می ده اگر ادعای شما صحیح باشه ایشون با اینکه سن بالایی داشتند اما از نظر حضرت باز هم همان قدر نامحرم بودند که جوانها بودند و همین قدر از ایشون حجاب می گرفتند که از جوانها .
بله استاد درست می فرمایند بنده سالهاست که در محضر ایشون درس تاریخ اسلام می گیرم و هنوز هم در کلاس ایشون و مجالس سخنرانی ایشون تا جاییکه بتونم حاضر می شوم. اتفاقا نقل ایشون کاملا درسته به همین دلیل هم هست که مرجعی مثل آقای مکارم می فرمایند موقع خواندن زیارت ناحیه اگر این بخش از زیارت را نخواندید مشکلی ندارد چون مصیبت عظمای آل الله است و قلب حضرت حجت در فشار است . اما به هر حال گاهی برای بیان برخی مستندات تاریخی و اثبات بعضی مسائل چاره ای جز بیان این میزان حیوانیت دشمنان نیست . در این صورت با توجه به نظر مراجع ان شاالله بیان بلامانع است.
اما این بیان استاد قنبری هم من نفهمیدم چه ارتباطی به اصل موضوع داشت ؟
پاسخ:
آرام عزیزم سلام مشخص هست که شما وسواس دارید متاسفانه .این وسواس باید ریشه اش پیدا بشه گاهی وسواس ژنتیکی هست گاهی هم بر اثر یک اتفاق ناخوشایند گاهی هم مسائل شخصیتی و... پیدا کدن ریشه وسواس ممکنه کمک بهتری به شما بکنه اما اونچه مهمه اینه که شما حتما باید به یک مشاور مراجعه کنید تا این رفتار در شما کنترل بشه هر چی زمان بگذره شرایط برای شما ممکنه بدتر بشه بنابراین برای درمان وسواس باید از همین امروز شروع کنید . این رو هم بدونید که در اقدام اول خودتون هم باید به خودتون کمک کنید تا زمانیکه خودتان متوجه این نباشید که وسواس دارید و به آن به چشم پاکیزگی نگاه کنید مشکل حل نشده باقی می مانند . درواقع اطرافیان به شما درست می گن این اولین قدم در راه ترک وسواس هست اینکه به آنچه تصور می کنید باید باشد توجه نکنید . این کار سختی است اما نشدنی نیست . باید تمام تلاشتان را بکنید تا بتوانید بر شیطان غلبه کنید . شیطان می داند که مثلا اگر شما را از راه مواد مخدر یا ترک واجبات تحریک کند موفق نمی شود اما از این راه یک روزنه امید پیدا کرده و در حال نابودی شماست . کم کم به مرزی می رسید که از انجام واجباتتان خسته می شوید و به دنبال فرار از آن می گردید واین همان خواست شیطان است . توصیه می کنم حتما به مشاور مراجعه کنید در کنارش همتتان را برای ترک آن قوی کنید
پاسخ:
ای واااااااااااااااااااااااااای سلام عزیزم . حالت خوبه خواهرت خوبه مادرت خوبه ؟ دلم برات خیلی تنگ شده . فکر نکنی اگه دیر به دیر بیای لابد فراموشت کردم اصلا و ابدا هنوز هم خیلی وقتها به یادت هستم دلم برات تنگ شده چند بار اومدم وبت اما دیدم خبری نیست الان مدت زیادی هست که سرنزدم . اتفاقا چند وقت پیش چند روزی قم بودم نمی دانم چرا اما خیلی توی حرم یادت بودم بی خودی بدون اینکه هیچ تصویری ازت داشته باشم دنبالت می گشتم
پاسخ:
علیک سلام به روی ماهت . اختیار داری عزیزم . واجب شد یه بار بیام وبلاگت امروز ببینم چه خبراهست هنوز هستی یا نه ؟
پاسخ:
سلام ان شاالله که خواب خیر هست . امام رضا ... امام مهربانی هاست شک نکنید . اما این خواب با تمام قشنگی اش دلیل نمی شود بی گدار به آب بزنی احتیاط شرط عقل است تمام جوانب را با دقت در نظر بگیر در کنارش به امام رضا هم متوسل شو که اگر این وصلت به صلاح دنیا و آخرت شماست شکل بگیرید و گرنه که هیچ
پاسخ:
سلام عزیزم. کامنتی به جز این از شما به دست من نرسیده بود گلم .
راستش وقتی اولین پارگراف شما رو خوندم ناخودآگاه لبخند زدم . انگار این بخشی از زندگی گذشته ی من بود که به تصویر کشیده شده بود و انگار همسرم روبرویم ایستاده بود. باید بگم من هم درست در دوران عقد همین مسئله رو داشتم . اون موقع ها من هم مثل شما به شدت آزرده می شدم غصه می خوردم و می ترسیدم نکنه شوهرخواهرهام نیان خونمون نکنه خواهرام نیان نکنه من تنها بمونم ام هیچ کدام از این اتفاق ها نیفتاد . واقعیت اینه که من بعدها فهمیدم همسرم کاملا حق داشت . نوع رفتار شوهر خواهرهای من غلط بود و این همسر بنده ی خدای من بود که محق بود .من سر این مسئله زیاد با همسرم مشاجره می کردم و ایشون مرتب می گفت با استاد اخلاقشون صحبت کرده و ایشون گفتن از بی غیرتی مرد یکی این هست که اجازه بده یه نامحرم حالا هر کی می خواد باشه همسرش رو با اسم کوچیک صدا بزنه . فقط خدا می دونه از اون استاد بنده خدا چقدر لجم گرفت اما بعدها فهمیدم چه اشتباهاتی که از من سر نزده. ما روایت های فراوانی داریم که اهل بیت ما را از همسفره بودن یا همنشین بودن یا همکلام شدن بی مورد با نامحرم معذور داشتن هیچ کدام از معصومین نفرمودن به استثنای شوهر خواهر یا بردار شوهر گفتن نامحرم.حضرت علی می فرمایند : اختلاط زنان و مردان سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد و دلها را منحرف می کند . اینجا نگفته که اختلاطش اگه کم باشه اشکال نداره اگه این اختلاط با شوهر خواهر باشه اشکال نداره کلا فرمودن اختلاط . پیامبر می فرمایند : هرکس با نامحرم شوخی و مزاح کند به اندازه ی هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت .
این روایتها را برای شما گفتم تا بدانید آنقدر ها هم که فکر می کنید همسرتان مقصر نیست . البته به شما حق می دهم که اول بسم الله یکی پیدا شود و به جای آنکه با زبان نرم به شما این توصیه ها را بدهد تحکم کند سختتان باشد اما ایشان هم هنوز اول راهند کم کم شرایط بهتر می شود مشروط بر اینکه خودتان هم به بهبود این مسئله کمک کنید لجبازی نکنید و تا جاییکه برایتان مقدور است با ایشان همراهی کنید بعد هم تلاش کنید تا برای ایشان توضیح بدهید که فعلان منزل پدرتان هستیم و امکان اینکه به تمام مو به موی خواسته های ایشان در این مورد عمل کنید فراهم نیست اگر به جای پیله کردن به همسرت مرتب ازش تعریف کنی و بهش اعتماد به نفس بدی و تاییدش بکنی و بگی که بهش حق می دی و در کنارش سعی کنی رعایت کنی و آنوقت بعضی وقتها با زبان نرم بهش بگی که بعضی جاها از عهده و اختیار تو خارجه مطمئن باش شرایط بهتر می شه . بعد از عروسی اولین کاری که کردید این باشد که سفره ی زن و مرد را موقع مهمانی از هم جدا کنید اصلا هم فرق نکند این نامحرم کی باشه این پیشنهاد رو هم خودت تا همین الان که عقد هستی به ایشون بده بگذار ایشون بدونه که باهاش هم عقیده ای اما بهش بگو الان انجامش برام مقدور نیست چون منزل پدرم هستم. در ثانی به هیچ عنوان در غیاب همسرت به احدی از شوهرخواهرهات اجازه اهانت ولو به شوخی و گذرا به همسرت رو نده . اگه احترام همسرت شکسته بشه حتی اگه هیچ وقت نفهمه حرمت خودت هم خرد می شه پس در غیابش ازش حمایت کن و به اونها بگو حالا چی می شه چه اتفاقی می افته اگر شما اول اسم من یک خانم بگذارید ؟ من خودم این سوال رو از شوهر خواهرهام می پرسیدم اونا می گفتن : چه حرفها ما یه عمری هست تو رو طهورا صدا زدیم حالا این آقا اومده اول کاری می خواد تلکیف برای ما روشن کنه ما هم لج می کنیم و اگه قرار بوده بگیم دیگه نمی گیم . ببین چقدر بی منطق . به جایش وقتی یه روز همسرم اومده بود و شوهرخواهرم مرا به اسم صدا زد من بلافاصله جلوی همسرم رو به ایشون گفتم : طهورا نه طهورا خانوم . خواهر شوهر مثل لبو سرخ شد اما من برق افتخار و عزت نفس و عشق و تحسین رو در چشم همسرم دیدم از اون روز کم کم شرایط تغییر کرد هیچ اتفاق بدی هم نیفتاد فقط همه حساب کار دستشان آمد شما هم امتحان کن ببین من می دونم کار سختی هست من درک می کنم اما نشدنی نیست شما یا می خواهی یه عمر با آرامش در کنار همسرت زندگی کنی و در کنارش با خانواده ات هم رابطه داشته باشی یا اینکه یه عمر اره بدی و تیشه بگیری مرتب دیگران اجازه به خودشون بدن که پشت همسرت حرف بزنن کدومش ؟ سختی اول بهتر از بدبختی بعدا هست .
اما بعدی:یادت باشه غیرت از صفات الهی هست مردی که غیرت نداشته باشه صفات شیطانی در او بروز می کنه . البته قبول دارم که در هر چیزی باید حدودش رعایت شود من توصیه استادمان را به شما می گویم : گاهی که مثلا توی خانه هستی بهش بگو ای وای پرده رو خوب بکش من معلوم نشم . یا وقتی بیرون می رید بگو این مسیر شلوغه ممکنه کسی به من بخوره کمی صبر کن خلوتر بشه تا من کنارت قرار بگیرم و کسی به من نخوره . یا بهش بگو نگاه کن ببین چادرم خوبه . بهم نچسبیده. موهام بیرون نیست . یه سری مسائل رو که می دونی اون می خواد بهت بگه خودت جلو جلو انجام بده و به زبان بیار کم کم می بینه که شما خودت به اندازه کافی حساس و دقیق هستی اوایل خوشش میاد بعد کم کم از شدت عمل می افته. همانطور که گفتم بهش بگو دوست دارم بعد عروسی سفره های زن و مرد رو جدا کنیم اصلا از اینکه با نامحرم یه جا باشم خوشم نمیاد فقط میام دم در برای سلام و احوال پرسی و بعد هم میام برای خداحافظی همین . حتی جلوی برادرای شما هم همین کار رو می کنم . می بینی که رفتارش چقدر فرق می کنه . کافیه ببینه که شما در کنارش هستی نه مقابلش تاییدش می کنی . شما یه مدت این رفتار رو داشته باش ان شاالله که شرایط بهتر می شه عزیزم. به آرامش به قرآنت هم برس تا برکت در زندگی تان روز افزون باشه
پاسخ:
درست می فرمایید . ان شاالله که خدا عاقبت همه ما را به خیر کند. همین طور عاقبت ایشون رو . سلام برسانید
پاسخ:
اون رنگ مشکی که مکروه هست مربوط به حجاب نیست بلکه پوشش مهمانی یا پوشش نمازهست . اما رنگ مشکی به لحاظ فقهی برا ی حجاب مستحب هم هست و هیچ اشکالی هم نداره افسردگی هم نمیاره
پاسخ:
سلام . نه هیچ لزومی نداره که اسم برده بشه و این کار علاوه بر اینکه بسیار سخیف و زشت هست و حیا رو از بین می بره کار اخلاقی هم نیست اما اینکه بچه ها وقتی روی خودشون شناخت پیدا کردند به اشکال مختلف بهشون هشدار بدیم که این عضو خصوصی هست و کسی حتی پدرومادر اجازه دیدن اون رو نداره و شما هم نباید دست بزنی چون کثیف و آلوده هست و ممکنه مریض بشی (تا کودک از خطر خودارضایی دور بشه) و اینکه اگر کسی خلاف این با شما عمل کرد حتما باید اطلاع بدی اشکال نداره . مثلا من وقتی بچه هام کوچیک بودن و می بردمشون حمام وقتی می خواستن لباس بیرون بیاورند می گفتم بسم الله الرحمن الرحیم بگو تا شیطان بدنت رو نبینه این الان براشون عادت شده. ضمن اون هم کم کم هشدار های لازم رو به صورت جدا جدا و در کمال حیا بهشون می دادم اما اینکه حالا لازم باشه اسم بگیم و این حرفها نه اصلا لزومی نداره
پاسخ:
علیک سلام عزیزم .
زن چرا باید مورد اهانت قرار بگیره ؟ گاهی ممکنه یک زن خودش اهانت و یا تحقیر رو برای خودش بپسندد با یک نگاه اجمالی به اطراف مان ، به داخل مترو و اتوبوس و تاکسی و کوچه و خیابان زنان زیادی از این دست می بینیم که با شکستن هنجار های اجتماعی و زیر پا گذاشتن حدود حجاب تحقیر و توهین را با روی باز در آغوش می کشند یک دسته هم هستند که فکر می کنند زن خوب ، اصولا زنی است که اجازه بدهد تا دیگران هر طور که دوست دارند با او رفتار کنند و از همه بدتر اینکه فکر می کنند این خواست اسلام است که زن موجودی ضعیف و حقیر باشد لذا با سکوت خود در برابر اشتباهات دیگران به این تفکر غلط دامن می زنند یک دسته هم هستند مثل امثال این خانم که ذکر شد در ابتدا شرایط خوبی داشتند اما به دلیل ضعف شخصیتی و اعتقادی شوهرشان دچار بحران در زندگی می شوند زن دانا زنی است که تلاش کند تا از بحران عبور کند نه اینکه فرار کند زن دانا زنی است مسئله را حل کند نه این صورت مسئله را پاک کند زن این ماجرا تلاش می کند خودش را به آب و آتش می زند تا بحران را حل کند اما از انجاییکه سکه دو رو دارد روی دیگر سکه با او همراه نمی شود اما مرد یادش رفته که نظام هستی یک نظام قانون مند است و خدا تا مدتی مهلت می دهد وقتش که برسد مهلت را بر می دارد تا هم گشایشی برای زن باشد و هم درس عبرت برای سایرین . یک دسته هم هستند که در چند پست گذشته قبل از محرم از آن صحبت کردم کسانی که به مرتبه ای از خودسازی رسیده اند که ترجیح می دهند بجای رهایی از شرایط موجود به بهترین شکل با آن کنار بیایند و عاقبت امرشان را به خدا می سپارند و خدا هم به جهت صفای باطن این افراد یا بهترین عاقبت را برایشان رقم می زند که در این صورت باید شاکر باشند یا شرایط را به همین شکل ادامه می دهم و گشایشی حاصل نمی کند که در این صورت زن با خدا معامله کرده و تاوان عشق به خدا را پرداخت می کند. اینکه هر زنی بخواهد جز کدام دسته باشد به خودش مربوط است
پاسخ:
سلام عزیزم الحمدلله. بله حجاب ایشون جلباب بلندی بوده که تا نوک پا می اومده و همراه مقنعه بلندی که می پوشیدند اینکه رنگ پوشش چی بوده خیلی مطمئن نیستم اما از اونجاییکه بانوان اهل بیت کاملا ترین پوشش رو داشتند احتمالا به رنگ مشکی بوده چرا که نظر نامحرم رو از زن بر می داره و جلب توجه نمی کنه این البته تنها حدس من هست و یقین ندارم . بله در بعضی از روایات داریم که ایشون از پوشیه استفاده می کردند که روایت امام باقر از جابرابن عبدالله انصاری شاهد این مدعاست که می فرمایند : وقتی جابر به اتفاق پیامبر به منزل حضرت زهرا رفتند حضرت رسول اذن دخول گرفتند و ایشان فرمودند" لیس علی قناع" پوششی ندارم در کتب لغت قناع به معنای "مایستربه الوجه" آنچه صورت را می پوشاند آمده هر چنده که در بعضی حوادث تاریخی عکس آن را هم داریم که برخی صحابه می گفتند که وقتی به خانه حضرت می رفتند چهره ی حضرت از شدت گرسنگی زرد بوده اما اینکه منابع این نقل قول از کجاست و آیا به لحاظ علم رجال ناقلان آن افراد درستی بوده اند یا نه من مطلع نیستم و باید بررسی شود اما حدیث جابر از امام باقر حدیث قابل اعتمادی است . همین طور در مسئله عاشورا داریم که وقتی حجاب از سر بانوان حرم بر می دارند بانوان از تکه های لباس برای خود پوشش درست می کنند از جمله اینکه داریم که حضرت زینب با آستین لباسشان جلوی صورتشان را می گرفتند.همین طور در خطبه ی معروفشان در دربار یزید می فرماید : آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده ها بنشانی ولی دختران رسول خدا را اسیر کردی و .... چهره های آنها را در معرض دید مردم قرار داده ای .(وابدیت وجوههن ) همین طور در زیارت ناحیه مقدسه آمده : برزن من الخدور ناشرات الشعور علی الخدود لاطمات الوجوه سافرات.زنها شیون کنان از پس خیمه ها برآمدند در حالیکه گیسوان شان بر چهره ها پریشان ساخته و نقاب از چهره انداخته و سیلی بر صورتهایشان می زدند ....
پاسخ:
علیک سلام خدا ان شاالله ایشون رو غریق رحمت واسعه خودش بکنه و غفران الهی شامل حال ایشون بشه . به لحاظ فقهی کسی که اعتقاد به نماز نداشته و عامدا واجباتش رو ترک می کرده اعم از نماز یا روزه تکلیفی به گردن بازمانده ها برای ادای نماز یا روزه متوفی نیست باتوجه به اینکه ایشون احتمالا تقلید هم نمی کرده و مرجع تقلید نداشته شما بهتره یه تماس با دفتر مرجع خودتون بگیرید و بپرسید که خاله ام اهل ادای واجبات نبوده و نماز نمی خونده آیا تکلیف داریم که نمازهاشون رو ادا کنیم یا نه . که احتمالا جواب منفی هست اما برای اطمینان بهتره بپرسید . در ثانی ایشون خانم بوده و برخی مراجع معتقدند تکلیفی بر گردن پسر بزرگ نیست اما آقای مکارم ادای واجبات فوت شده مادر رو هم مثل پدر بر پسر بزرگ واجب می دونن .
اینها بحث فقهی مسئله بود اما از اونجاییکه ایشون حب اهل بیت رو داشتن و ولایت اهل بیت رو قبول داشتند ان شاالله که حتما مشمول رحمت الهی می شن هر چند که روایت داریم شفاعت اهل بیت به کسی که نمازش رو سبک برسه نمی رسه اما نباید از رحمت الهی در مورد ایشان که دستشان از دنیا کوتاهست غافل شد . در برزخ برخلاف عالم محشر که سوالات کاملا جزئی هست ، سوالات کاملا کلی هست یعنی شب اول قبر می پرسند اصلا نماز می خواندی یا نه ؟ احتمالا ایشون سر این مسائل در عالم برزخ گیر کردن هرچند قبول ولایت از طرف ایشون براشون گشایش هایی رو داشته اما سر ادای واجباتی که در محشر در موردش پرسیده می شه گیر کردن از اونجاییکه خانواده ایشون معتقد نیستند اگر خودتون توانایی دارید و دوست دارید از نه سالگی تا زمان فوت ایشان محاسبه کنید و نماز و روزه ایشان را با هماهنگی و توصیه دفتر مرجع تقلیدتان ادا کنید یا خودتان نمازهارا بخوانید و روزه ها را بگیرید یا نایب بگیرید یعنی پول آنها را محاسبه کرده و نایب بگیرید اما تاکید اکید می کنم که حتما این کار را با اجازه و کسب تکلیف از دفتر مرجعتون انجام بدید شاید اصلا مرجع شما این کار را برای ایشان بی فایده بدونه . مگر اینکه با علم به این موضوع بخواهید از روی علاقه شخصی این کار رو انجام بدید.
پاسخ:
سلام عزیزم. کمال گرا بودن ایشون از یک طرف و تعدد جاهایی که برای خواستگاری رفتن باعث بروز این مشکل و خصوصا مقایسه شما با خانمهای دیگری که به خواستگاری شون رفته شده . احتمالا این مسئله اعتماد به نفس شما رو تحت تاثیر خودش قرار داده . بهترین کار این هست که کاملا شفاف و روشن این مشکل و احساس خودتون رو باایشون مطرح کنید این گفتگو بهتر است در کمال آرامش باشه . قضا شدن نمازهای صبح ایشون درست نیست باید این موضوع رو به ایشون بگید که قضا شدن نماز صبح انسان را به سقوط اخلاقی سوق میده . اینکه برکات از خونه شما می ره دعا کمتر به اجابت می رسه روزی شما کم می شه . ملائک به خونه شما نمیان. کمال گرایی گاهی چیز خوبی هست اینکه آدم به جای اینکه از دیگران توقع کمال داشته باشه خودش رو سعی کنه به کمال اعتقادی برساند. برای ایشون توضیح بدید که شما تازه وارد عرصه خانه داری شده اید و تا اینکه یکی بشوید مثل مادر ایشان یا زن برادرشان راه زیادی مانده هر چند به شما هم توصیه می کنیم تلاش کنید تا از نظر خانه داری بهتر بشوید کلاس بروید تا پیشرفت کنید . از او بخواهید تا به شما بگه از شما چه توقعاتی داره دوست داره شما چطور باشید و بعد خودتان را به آن نزدیک کنید
پاسخ:
سلام عزیزم خواهش می شه وظیفه هست . به جون خودم فرصت نمی کنم زود به زود مطلب بگذارم گاهی برای نوشتن یه پست مجبور می شم چند روز امروز و فردا کنم
پاسخ:
سلام عزیزم. در مورد سوال اول شما : کار ایشون در صورتیکه با رضایت شما نباشه حرام هست . همین طور عمل شما که گمان می کنید در ایام عادت اگر این عمل انجام بشه اشکال نداره هم حرامه . انجام این عمل در زمان عادت حرامه پس اگر نمی دانستید دیگر تکرار نکنید.
در مورد مسئله دوم که ایا اشکال داره یانه با دفتر مرجعتان تماس بگیرد من اطلاعی ندارم . ایشون باید بدونن که روزی بیشتر با فعالیت بیشتر همراهه نه با این دست کارهاضمن اینکه این کار فقط دردسر ساز هست و منفعتی نداره . برای اینکه روزی تون بیشتر بشه بین الطلوعین رو بیدار باشید و دعا کنید همین طور آیه 2و3 سوره طلاق را 14بار بعد از نماز هاتون بخوانید .
پاسخ:
علیک سلام . ما هم با شما شاکریم
پاسخ:
سلام عزیزم از دیروز سعی می کنم وارد وبت بشم اما موفق نمی شم به رسم ادب بهتر دیدم اینجا در خدمتتون باشم .
عزیزم شما خیلی کلی فرمودید اما من احساس می کنم وسواس شما روی درس بیشتر همسرتون رو خسته کرده و این تصمیم رو گرفته در حالیکه اگر با آرامش بیشتری رفتار می کردید این اتفاق نمی افتاد به نظرم اینقدر سریع تصمیم نگیرید فرض کنید ادامه ندید اونوقت می خواهید چکا رکنید وقتتان را چطور بگذرانید برنامه ای دارید؟ نگذارید وقتتان به بطالت بگذره واقعا حیفه برای شما . من پیشنهاد می کنم یک ترم مرخصی بگیرید . درس صرف و نحو معمولا کمی دشواره . فقط شما نیستید که توش مشکل دارید . به خودتون فرصت بدید تا در یک ترم مرخصی تصمیم درست بگیرید و همسرتون رو هم راضی کنید رضایت ایشون مهمه اما به لحاظ شرعی زن برای دانستن احکام شرعی اش (اگر دوره فقه را نگذرانده اید ) نیازی به رضایت شوهرش نداره . این رو کلی گفتم . صرفا برای اینکه بدونید نه اینکه خلاف رضایت ایشون کاری بکنید. به نظرم با عجله تصمیم نگیرید
پاسخ:
علیک سلام خانم خانه دار عزیز. اتفاقا من هنوز هم گاهی این خانم و فرزندانش را می بینم . بعد از آن اتفاق تلخ کم کم یاد گرفت که به خودش مسلط شود . دستپخت خوبش به نفعش تمام شد و منبع درآمدش اکنون همین آشپزی است . آرامش به خانه اش برگشته هر چند هنوز هم عاشقانه به شوهرش عشق می ورزد و برای شادی روحش دعا می کند .
اما اگر دلیل باور نکردن تان سوالتان باشد باید بگویم بله می شود . ما ممکن است تجسم اعمالمان را هنگام مرگ داشته باشیم . استاد ما آقای عالی به این مسئله اشاره می کردند . همین طور هنگام مرگ ممکن است چهره ی حضرت علی و رسول الله را ببینم اینکه این بزرگوران را در حال سکون و آرامش ببینیم یا ناراحت و برافروخته بستگی به اعمال ما دارد . در روایات هم داریم که بعضی از گناهان در لحظات مرگ اثر می گذارد و چهره ی دیگری از مرگ را ارائه می دهد. مثلا کسی که نمازش را سبک بشمارد هنگام مرگ با حقارت جان می دهد . خیلی دلم می خواست که شرایط به گونه ای می بود که می توانستم در مورد عالم برزخ و مرگ و انچه که در هنگام مرگ رخ می دهد و همین طور آنچه که در عالم برزخ اتفاق می افتد را برایتان بازگو کنم . این مسئله ای هست که قبلا هم تمایل زیادی به بیانش داشتم اما شکل این وبلاگ به گونه ای نیست که بتوانم این مطالب را ارائه کنم . اما پییشنهاد می کنم در این حوزه اطلاعاتمان را بالا ببریم هم بسیار شیرین هست و اما کار گشا . خصوصا اگر با بیانات شیوای استاد عالی همراه باشد.
اما سوال بعدی تان : بله ممکن هست که گاهی خداوند به سبب ظلمی که کسی کرده او را گرفتار عذاب کند و ممکن هم هست که با مرگ او همراه باشد نمونه های زیادی در تاریخ اسلام و حتی تاریخ معاصر داریم که واقعا الان جای مطرح کردن آن نیست .
نکته ای که لازم می دانم عرض کنم اینکه :حرف آن خانم همان طور که می خوانیم بیشتر شبیه شکایت بود تا نفرین . اما یادمان نرود که خدا تا مدتی مهلت می دهد . این مهلت ها ممکن است بالاخره روزی به سر برسد . باید گوش شنوا برای شنیدن صداهای ملکوتی داشته باشیم . ممکن است کسی را چندین بار صدا بزنند اگر دستهایش تا آرنج در گوشش فرو رفته باشد و صدا را نشنود مهلتش به سر می رسد .
در واقع این پست را بیشتر برای آقایانی نوشتم که گذرشان به اینجا می افتد . تا یادشان نرود حتی اگر سعد بن معاذ هم باشند اگر با خانواده شان بدرفتاری کنند سروکارشان با کرام الکاتبین است . تکلیف بقیه هم که جایگاهی مثل سعد ندارند کاملا مشهود است .
و اما النهایه اینکه : مطالب این وبلاگ در 98درصد موارد کاملا مطابق با واقعیاتی است که شخصا با آن درگیر بودم یا از منابع موثق شنیدم یک درصد باقی مانده شامل اسامی یا بعضی مطالبی می شود که به تشخیص شخصی احساس می کنم باید با تغییرات یا دگرگونی های داستانی یا اخلاقی همراه شود . داستانی را هم که اینجا نوشته ام 99 درصد شامل حقیقت کامل بود . باور کردن یا نکردنش با خودتان است گلم.
پاسخ:
علیک سلام . فکر می کردید همه چیز ختم به خیر می شود ؟ این فکری هست که معمولا همه ما می کنیم . فکر می کنیم وقت داریم . فرصت هست . مرگ مال همسایه است . ما حالا حالاها هستیم و آنقدر قدرت داریم که می توانیم هر کاری دوست داریم بکنیم غافل از آنکه مرگ درست وقتی به سراغ طهورا می آید که حتی فکرش را هم نمی کند غافل از آنکه مرگ حق است حساب و کتاب حق است روایات اهل بیت در مورد عقوبت اعمال حق است و طهورا همچنان در غفلتش دست و پا می زند .
راستش را بخواهید حال من بدتر از شما بود . وقتی تلفن زد و خبر را به من داد به حالی افتاده بودم که فقط خدا می داند . تصور من این بود که این زندگی او می شود و باید تا آخر عمر با آن شرایط بسازد غافل از آنکه خدا حسابگر توانایی است و چینش پازل زندگی به دست اوست .
پاسخ:
علیک سلام . شاید از نظر جسمی ضعیف شدید . کمبود آهن یا مشکل تیروئید ندارید. کمبود بعضی ویتامین ها یا املاح مشکلاتی با این مشخصات پیش میاره . بهتره قبل از هر کاری یه آزمایش ساده بدید . هر چند کمبود هر کدوم از اینا به راحتی قابل حل و درمانه و جای نگرانی نیست . احتمال نمی دید که شاید یه تو راهی دارید ؟ یا شاید یه مدت هست که بی انگیزه و بی حوصله شده باشید . منظورم اینه که شاید این مسئله دلیل جسمی داشته باشه یا شاید به لحاظ روحی دچار روزمرگی شده باشید .
ان شاالله که خدا همسرتون رو براتون نگه داره و شما رو هم برای ایشون .
گذشته از امور و حدس هایی که در پارگراف بالا زدم ممکنه دلیلش ضعف شما در عزم در امور باشه. شما تصمیم هایی رو که می گیرد جدی نمی گیرید . از کنارش سرسری می گذرید . باید اراده و عزم تان را بالا ببرید . باید برنامه ریزی کنید و تحت هیچ شرایطی از تصمیم و اراده تان در سروسامان دادن به کار یا تصمیمی که گرفته اید کوتاه نیایید . مثلا برای خودتان یک تنبیه در نظر بگیرید اگر فلان مورد رو کوتاهی کنم به جاش خودم رو از فلان چیزی که به شدت بهش علاقه دارم محروم می کنم . یا اگر روزه قضا ندارید تنبیه تان را د رروزه قرار بدهید . و به آن پایبندی نشان بدهید تا نفس تان و بدن تان عادت کند.
همسر ایشون به خدا اعتقاد داشتند اما اینکه آیا به ولایت اهل بیت هم اعتقاد داشتند یا از دست داده بودند رو نمی دونم . هیچ وقت در این مورد چیزی به من نگفتند . ایشون کافر نبودند و به لحاظ شرعی طلاق بر ایشون واجب نبود
پاسخ:
سلام عزیزم آرامش شما اینجا به واسطه حضور صاحبخانه است . دعایش را برای امام رضا بکنید . من اینجا فقط یک خادمه هستم . من لایق هم صحبتی نیستم بانو جان شما هر وقت دلتنگ شدید رو به حرم امام بایستید و از صمیم جان بگوید السلام علیک یابن فاطمه الزهرا السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ... می بینید که وجودتان مملو از شادی و نشاط می شود . در لحظات رضایی شدن تان مرا هم یادکنید
پاسخ:
سلام عزیزم خواهش می شه گلم . شما لطف دارید
پاسخ:
سلام عزیزم می بینم که در ازای یک قدمی که برای خدا برداشتی خدا با آغوش باز به سمت شما آمده . الحمدلله این نتیجه اعتماد شما به خداست . همین مسیر را برو . مراقبت کن . فکر نکن شیطان رهایت کرده و دیگر وسوسه ات نمی کند.
استرس هم نداشته باش این رحمتی هست که خدا شامل حالت کرده ایشون رو بپذیر و کاملا صحیح و منطقی شرایطش رو در نظر بگیر و اگر خوبه حتما جواب مثبت بده . برای اینکه مطمئن بشی ایشون همونی هست که می گه راههای مختلفی هست می توانید تحقیق کنید قبل از تحقیق نماز استخاره بخوانید تا پنهان های ایشون آشکار بشه . می تونید با درایت رفتار کنید مراحلی هست که ان شاالله اگر به اونجاها کشید بیا تا راهنمایی ات کنم اما اینکه بخواهی وحشت کنی و بترسی اشتباهه خداوند جبار هست یعنی جبران کننده. خدا به توابین نظر ویژه داره و اونا رو دوست داره به خدا اعتمادکن . زیاد دعا کن زیاد استغفار کن . از خدا بخواه که اون چیزی که به صلاحت هست سرراهت قرار بده. خدا رو چی فرض کردی نعوذبالله یک کسی مثل ما ؟ که منتظر باشد به محض اینکه کسی خطایی می کند بیچاره اش کند ؟ نه اصلا این طور نیست خدا الرحم الراحمین است عزیزم. این عذاب وجدان خیلی خوبه قدرش رو بدون . همین عذاب وجدان باعث می شه که هیچ وقت گرفتار عجب نشی و این پیش خدا خیلی اجر داره . در خونه خوب کسی رفتی . در را به رویت باز کرده عزیزم کافیه داخل خانه بشی . خودت رو به خدا بسپار با خودش معامله کن . اعتماد کن عزیزم محض رضای خدا اون چیزی که تا حالا به زحمت به دست آوردی را دو دستی حفظ کن . حتما خواستگارت رو بپذیر بعد بیا برام تعریف کن .