چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۴۳ ب.ظ
سالهای زیادی را منتظر آمدنش بودیم . کودک بودنم هرگز باعث نشد که غمهای نهفته در چشمهای مهربان خواهرم را نبینم . کودک بودنم هرگز باعث نشد که جای تک تک زخم زبانهای اطرافیان را بر قلب دوست داشتنی خواهرم نبینم .
انگار تمام کودکی ام گوش شده بود تا بشنود : بچه دار نمی شه . دختر شون رو به پسر ما انداختن . سادگی کردیم دختر از تهران گرفتیم . باید دخترخاله مان را برایش می گرفتیم . 7 سال گذشته ، چشممون سفید شد از بس منتظر تولد بچه اینها شدیم . انتظار فایده نداره باید برایش زن دیگری بگیریم شاید اجاق این یکی کور نباشه .
با همه ی کودکی ام می دانستم که خواهرم چطور زیر بار اینهمه اندوه خرد می شود. شوهرش هر بار که از جبهه برمی گشت دلداری اش می داد که : اینها همه حرفهای خاله زنکی است . رها کن این حرفها را . به خواست خدا راضی باش . من دوستت دارم چه بچه دار بشوی چه نشوی . آرام باش تا من با آرامش به منطقه بروم . تا دلم مرتب آشوب تو را نداشته باشد ...
زمان گذشت و به مدد عنایت امام رضا خواهرم صاحب پسری شد که" سجاد " نامیدنش .
حالا سجاد برای خودش مردی شده است . در آستانه ی بیست و سه سالگی .
دوست دارم در لباس دامادی اش ببینمش . با وسواس برایش به دنبال دختر می گشتم . سلیقه اش را خوب می دانم . هر چه باشد من خاله اش هستم .
من بالیدنش را به چشم دیده بودم . من چهاردست و پا رفتنش ، روی دو پا ایستادنش ، دویدن هایش را دیده بودم . من دیده بودم که چطور از حروف کلمه می سازد و از کلمه ها جمله . من دیده بودمش وقتی محرم ها در امامزاده چیذر و پای مداحی حاج محمود ملکوتی می شود و غریو " حسین حسین" مردانه اش تمام جانم را از خوشی پر می کند . من دیده بودمش وقتی که به فرماندهی حاج محمد ناظری دلاورانه می رزمد . من دیده بودمش ... با همین چشمهای خودم ...
حالا من ، خاله اش ، می خواستم برایش زن بگیرم ....
قرار شده بودم خواهرم با او صحبت کند تا با خانواده دختر صحبت کنیم و برویم برای خواستگاری اما...
سجاد من مرد شده است . آنقدر مرد که می خواهد برود . سجاد من بزرگ شده است . آنقدر بزرگ که دنیا را با تمام تعلقاتش سه طلاقه کرده است . سجاد من از پریدن در زمین خسته است می خواهد اوج بگیرد . تا آسمان ... تا دفاع از حریم عمه جانش ... سجاد من غیور شده است . آنقدر که نمی خواهد ، نمی تواند ناموس آل الله را یکبار دیگر اسیر ببیند.
سجاد من در لباس رزم خواستنی تر خواهد شد ...
پاسخ:
علیک سلام عزیزم.سلامت باشید .محتاجیم به دعا
پاسخ:
علیک سلام عزیزم در خدمتتون هستم
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . حقیر را به خواهری تان قبول کنید . قول می دهم خواهر خوبی برایتان باشم . شماره ام رو که داری هر وقت لازم بود در خدمتم .
پاسخ:
علیک سلام عزیزم .
امید آنکه این توفیق به عنایت امام رضا برقرار باشد
پاسخ:
ای خداااااااااااا. عزیزمی شما . ان شاالله . دعا کنید خدا بهم توان بده . فقط همین ..
پاسخ:
علیک سلام فاطمه جان محبت دارید شما .
پاسخ:
سلام عزیزم . نه مشکلی نیست راحت باشید . شما هیچ کاری نکنید . منظورم اینه که مستقیم با ایشون روبرو نشید و جوری برخورد نکنید که ایشون متوجه چیزی در شما بشن این برای شما اصلا خوب نیست . اگر این آقا واقعا همین احساسی که شما تصور می کنید داشته باشند قدم جلو می گذران به هر حال جز صبر کردن کاری نمی تونید بکنید . البته یه کار هست که من به همه توصیه نمی کنم اما از اونجاییکه شما رو فردی منطقی می بینم عرض می کنم . در بین خانمهای همکارتون که اونجا هستند آیا کسی هست که شما باهاش صمیمی باشید و مورد اطمینان شما باشه و صد البته متاهل هم باشه ؟ اگر چنین دوستی رو دارید که باز هم تاکید می کنم هم متاهل باشه هم مطمئن . بهش بگید که گمان می کنید این آقا چنین قصدی رو داره یه طور که اون آقا اصلا گمان نکنه از طرف شماست و شما چیزی متوجه شدید با اون آقا صحبت کنه که اگر واقعا یه همچین قصدی دارید ایشون قصد ازدواج دارن و مثلا من این وسط واسطه بشم . در این صورت اگر حدس شما صحیح باشه که اون آقا اعلام آمادگی می کنه و در غیر این صورت که مسئله منتفی می شه . اما اگر چنین دوستی رو ندارین بهتره صبر کنید و اقدامی نکنید
پاسخ:
علیک سلام عزیز مهربانم . سلامت باشید تا خواست و اراده خدا چی باشه
پاسخ:
سلام عزیزم . خوبی . بعضی وقتها می آمدم و وبلاگت رو می خوندم متاسفانه من نمی دونم مرورگر من چه مرگی دارد که نمی تونم برای میهن بلاگ و بلاگفا نظر بگذارم . دیگه ببخشید گلم
پاسخ:
خواهر گلم سلام . شما اشتباه خودت رو قبول داری . باور داری که کجای راه رو به اشتباه رفتی . قبول داری که باید مسیر به اشتباه رفته رو برگردی و باز ازنو شروع کنی . قبول داری که اشتباهت قلب امام زمانت رو به درد آورد . اینها همه خیلی خوبه . اما ، شما با علم به اشتباه بودن کارت اون رو انجام دادی . بااینکه راه صحیح بهت نشون داده شده بود از راه مستقیم به بیراهه رفتی این خوب نیست .
در کنارش : شما پشیمانی . هنوز نفس لوامه و سرزنش گرت بیداره . داری تلاش می کنی تا بیدار بمونی . تلاش می کنی خودت رو به خواب خرگوشی نزنی . تلاش می کنی توبه کنی این عالیه .
مجموع اونچه که بهت گفتم می شه : حواست رو جمع کن خدا مراقبته ، امام زمانت نگرانته ، ذات پاکی که داری ، داره تلاش می کنه تا تو رو از قعر خطا ها و اشتباهاتت به اوج بندگی برسونه . این یعنی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا .... اگر از اصل خودت دور موندی به سرچشمه وصل بشی و برگردی . این یعنی : دختر خوب یادت باشه آدمی که خوابه رو می شه از خواب بیدار کرد اما اونی که خودش رو به خواب زده ..نه ..
خودت رو به خواب نزن . تو وظیفه ی خودت رو می دونی . مسیر مستقیم رو از بیراهه تشخیص می دی پس اگر دوباره خطا کنی یعنی عمدا" و نه از روی جهل داری دست به اشتباه می زنی .همیشه هم راه برگشت هست . در توبه و در رحمت و مغفرت الهی همیشه به روی ما بازه . اما نباید جوری بشه که در موردمون بگن :
توبه بر لب ، سبحه بر کف ، دل پر از شوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما
دینداری کار ساده ای نیست . در تمام دورانها در تمام عصرها دینداری کار سختی بوده . از آسیه گرفته تا شهدای مدافع حرم ، همه و همه نشون دادن که دین شان را به قیمت سرخی خونشان حفظ کردند . اما انصافا به نقل از روایات دینداری در آخر الزمان سخت تره . مثل نگه داشتن یه گلوله آتیش کف دست یا به قول امام باقر دینداری در آخر الزمان درست مثل این می مونه که شما شاخه ای از درخت خار را به دست داری و با دستت از ابتدا تا انتها بر روی خارهای بلند آن می کشی . زجری که انسان موقع انجام این کار متحمل می شه تلاش برای دینداری را در آخر الزمان به تصویر می کشه . استاد امامت شناسی ما دیروز می گفتن : هر وقت تا این اندازه برای حفظ دینت به سختی افتادی اما دست از آن نکشیدی اون موقع می تونی به خودت به عنوان یک دیندار امیدوار بشی.
کار دشواریه و من این دشواری رو قبول دارم اما انسانها آمده اند برای تحمل همین دشواری ها . آمده اند تا تا با همین صبرشان بر همین مصائب زمینه ساز ظهور امام عصر بشن که اگر غیر از این کنیم نه تنها منتظر نیستم که شیعه هم نیستیم .
اما در مورد سوال فقهی که پرسیده بودی : شرکت در مجالس گناه حرامه و با اینکه اطاعت از پدر و مادر واجبه اما در مواردی که پدرومادر امر به فعل گناه می کنن فرزند حق اطاعت نداره اما باید احترام والدینش رو حفظ کنه. رقص زن بر زن و مرد بر مرد و زن بر مرد چه محرم چه نامحرم و برعکس حرامه تنها رقص زن برای شوهرش اونهم بدون موسیقی اشکال نداره . ارایش هم برای نامحرم حرامه خواه غلیظ باشه یا نباشه .
اما در مورد شرکت در مجالس عروسی در شرایطی که شما هستید : کاش می گفتید که مقلد کدوم مرجعید من به عنوان نمونه نظر دو تا از مراجع رو خدمتتون می گم شما اگر مقلد اینها نیستید باید زنگ بزنید دفتر مرجع خودتون و از ایشون کسب تکلیف کنید: آقای مکارم : شرکت در مجلس گناه حرام است ولی چنانچه ضرورت داشته باشد می توانید به قدر ضرورت شرکت کنید یا در قسمت هایی بنشینید که گناهی صورت نمی گیرد و مجلس گناه صدق نمی کند .
یعنی : در شرایطی که شما دارید می توانید شرکت کنید اما در رقص و پایکوبی شرکت نکنید و در گوشه ای از مجلس بنشینید و با دست زدن آنها را همراهی نکنید .
آقا : در صورت ضرورت شرکت در مراسم عروسی به شرط انکه تایید مجلس نباشد اشکال ندارد .
این هم همان شرایط بالا را داراست . در موقیعتی که شما هستید و چاره ای جز حضور ندارید شرکت کنید اما در گناه انها شرکت نکنید با دست زدن آنها را همراهی نکنید تا می توانید در گوشه ای از مجلس باشید که صدق شرکت در مجلس گناه را نداشته باشد .
پاسخ:
سلام . آخی عزیزم .
ان شاالله .. ان شاالله
پاسخ:
علیک سلام زهرا جان سلامت باشید .
ان شاالله که شما هم در پناه حضرت حجت باشید
پاسخ:
علیک سلام . آخی شما خاله نیستی؟ واقعا خاله بودن لذت بخشه . من عاشق خواهرزاده هام هستم . همشون رو دوست دارم ولی بعضی هاشون یه مقدار بیشتر قابل تامل ترند
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . سلامت باشید
ان شاالله موفق و موید باشید
پاسخ:
علیک سلام . شما شکسته نفسی می کنید وگرنه استاد ماهستید و ما باید از شما درس یاد بگیریم . ان شاالله که خدا شمارا در پناه خودش حفظ کنه
خواهش می کنم بفرمایید کاری از دستم بربیاد در خدمتم
پاسخ:
عجبیه واقعا!من نمی دونم رفتار این بنده خدا رو چطور ارزیابی کنم همین قدر می گم که باید وقتی قصد وساطت داریم اول همه جوانبش رو بسنجیم بعد پیشنهاد بدیم که نه خودمون شرمنده بشیم نه دیگران رو ناراحت کنیم. به هر حال شما هم دیگه اصرار نکن این برای خودت بهتره
پاسخ:
خدا بهم توفیق بده و به شما صبر عنایت کنه تا بتونید حقیر رو تحمل کنید
پاسخ:
علیک سلام مامان مهربون . دوست قدیمی . خواهر عزیز. چطوری ؟ بچه ها خوبن ؟
شما محبت داری عزیزم . دعا کنید که ارزش و شایستگی اینهمه محبت شما رو داشته باشم.
نه غلط ندیدم من . آنچه دیدم همه حسن است و محبت.
الهی به حق عمه سادات : عجل لولیک الفرج
پاسخ:
علیک سلام . مامان مهربون عزیز صبور . شما حقیقتا برای ما الگویید. دستان شما را از راه دور می بوسم
پاسخ:
آخی ... عزیز دلم . ببخش خواهرم . کاستی و کمبود و ناتوانی ام را ببخش . نامهربانی ام را به مهربانی خودت ببخش. دعا کن این طهورا آدم بشود . درست بشود . بنده بشود .
نمی دانم خودم چیزی متوجه نمی شوم . اما حتما شما بهتر تشخیص می دهید . التماس دعا
پاسخ:
سلام شهره جان . حالت خوبه ؟ من خودم هم به حالش غبطه می خورم . راستش من عاشقانه سجاد رو دوست دارم .
پاسخ:
سلام خواهر جان . آغا من رو شما شرطی کردی هر وقت یه ناشناس برام کامنت می گذاره ته دلم دنبال شما می گردم . بعد که به آخر کامنت می رسم و نام شمارو می بینم کلی ذوق مرگ می شوم . راستی حلال بفرمایید شرح ماوقع خصوصی شما اونقدر جالب بود که با اطرافیان توی خونه درمیانش گذاشتم . نتونستم خودم رو نگه دارم . دیگه ببخشید.
پاسخ:
سلام عزیزم. ممنون شما محبت دارید ان شاالله تا خواست خدا و نظر امام رضا چی باشه.
ان شاالله که موفق باشید
پاسخ:
علیک سلام . نظرمن ؟! من چکاره ام عزیزم ؟ نظر اسلام مهمه که کاملا واضح و مشخصه .
ای بابا شما تازه این شایعه رو شنیدید چند سال پیش چنین شایعه ای مطرح شده بود دیگه الان قدیمی شده . بله من هم مثل شما شنیده بودم و اتفاقا از منابع موثق هم پیگیر صحت و سقم این ماجرا شدیم که مشخص شد این شایعه از کجا آب می خوره و صحت هم نداره .
من کجا گفتم زن باید کوتاه بیاد ؟ من عرض کردم زن باید ببینه کجا اشتباه رفته که این اتفاق افتاده و حالا که این مسئله پیش اومده باید راه حلی مسئله رو پیدا کنه . جاخالی کردن و عرصه رو برای نفر دوم باز گذاشتن و جنجال کردن و آبروریزی کردن هیچ کدام راه حل درست و منطقی مسئله نیست . همین طور مرد هم باید ببینه چی شد که به این ورطه افتاده . آیا این یک هوسرانی هست یا دوستان و محیط کاری آلوده باعثش شده . متاسفانه حضور زنان با پوشش های هنجار شکن و نامناسب یکی از دلایل گیر افتادن آقایان در این مسائل است . اغلب هم اتفاق افتاده که مردها از روی سادگی و در ابتدا فقط برای حس نوع دوستی و کمک به یک زن نیازمند گرفتار این مسئله می شن . اینها همه مواردی هست که نیاز به بررسی داره و نمی شه ساده از کنارش گذشت .
هرگز هم کوتاه آمدن راه حل درست و منطقی مسئله نیست . حالا اینکه شما از کجای جوابهای من به این نتیجه رسیده اید الله اعلم ...
پاسخ:
سلام عزیزم . عید شما هم مبارک باشه . ان شاالله که خدا نگهدار همشون باشه . بعضی از اخبارها جدا عصبانی و کلافه ام می کنه . بعضی ساده لوحی ها که در ارتش بعث سوریه اتفاق می افته و بعضی اعتمادهای بی مورد که نتیجه اش می شود وضع خان طومار . بچه های فاطمیون خیلی زحمت می کشن خیلی شجاعت به خرج می دن با سختی در کنار نیروهای ایرانی مناطق رو آزاد می کنن اما بعضی وقتها متاسفانه بعد از واگذاری منطقه آزاد شده به ارتش سوریه دیده شده که به سرعت منطقه دوباره به دست گروه های تکفیری می افته و آه از نهاد نیروهای ایرانی و بچه های فاطمیون بلند می شه .
الان هم به دلیل اشراف کامل نیروهای تکفیری به منطقه اغلب شهدای ما توسط تک تیراندازهای مسلط به شرایط منطقه به شهادت میرسن لذا اونجا نیاز مبرم به بچه هایی داره که بتونن نقشه خوانی کنن یا با جی پی اس کار کنن . اونجا کار خیلی روی زمین مونده . نیرو خیلی نیازه . مخصوصا نیاز به نیروی فرهنگی .
پاسخ:
علیک سلام . این حس شما کاملا طبیعی هست . شما الان دارید تلاش می کنید که دو تا تصمیم بسیار مهم و سرنوشت سازتون رو درست همزمان با هم بگیرید . این برای بعضی ها اصلا کار سختی نیست و راحت باهاش کنار میان اما برای بعضی ها هم سخته و نمی تونن هر دو کار رو با هم انجام بدن این به روحیه و توانایی شما برمی گرده . ضمن اینکه سال گذشته شما مسئولیت چندانی رو احساس نمی کردید جز ازدواج چیز مهم دیگه ای براتون مطرح نبود اما الان یکسال بزرگتر شدید منطقی تر شدید مسائل مهم دیگه ای هم براتون مطرح شده . اما باید بدونید زندگی همه اش همین تصمیم گیری هاست . در واقع تقریبا هیچ وقت از این تصمیم گیری ها در امان نیستید . شما پیوسته باید تصمیم بگیرید و نمی توانید از زیر بار این تصمیم گیری ها خلاص بشید . اینکه تصمیم گیری برای ازدواجتون رو به بعد از کنکور محول کنید یا نه چیزی هست که باید شخصا و همراه با خانواده در موردش به نتیجه برسید اما این رو هم بدونید که شما بعد از کنکور هم مشغله های ریز و درشت دیگری خواهید داشت که باید بهش رسیدگی کنید. فقط مراقب باشید از اون دسته از دخترها نباشید که اولویت بندی هاشون در زندگی درست نیست و همین باعث بشه که سن ازدواجتون بالا بره و کم کم موردهای خوبتون و گزینه های مطلبتون کم و کمتر بشه .بعد به سرعت تبدیل بشید یه یک دختر خانم با تحصیلات دانشگاهی بالا که گزینه هاش برای ازدواج اون چیزی نیست که اوایل داشته و خودش دوست داره . یکی از اتفاقات نامیمونی که برای بسیاری از دخترها در سن و سال شما یه کم کمتر یا بیشتر می افته اینه که گزینه ها و موردهای خوب رو به دلایلی رد می کنند و بعد که موردهاشون محدودتر می شه مرتب به خودشون یادآور می شن که : " من فلانی رو با اون موقعیت های خوبی که داشت رد کردم حالا چطور بیام با این آدم که نصف شرایط فلانی رو هم نداره ازدواج کنم ."
عزیز دلم من تمام تلاشم رو کردم تا توی این کامنت بهترین راه رو بهت پیشنهاد بدم اما من جای شما نیستم و نمی تونم به جای شما تصمیم نهایی رو بگیرم این شما هستی که باید به کمک خانواده ات آخرین تصمیم رو بگیری امیدوارم که موفق باشی
پاسخ:
سمانه ی عزیزم سلام . از شنیدن اتفاق تلخی که افتاده متاثر شدم . خدا ان شاالله که ایشون رو رحمت کنه و به شما و بازمانده هاشون صبر بده . راست می گی گاهی وقتها اتفاق ها مثل طوفان یکی پس از دیگری به آدم فشار میاره اونقدر که آدم احساس می کنه هر آن ممکنه زیر بار این فشار کمر خم کنه . امتحانها سخت و سخت تر می شه و ما به دلیل ضعفی که داریم احساس شکستگی بیشتری می کنیم اما واقعیت اینه که در پس تمام این ناگواری ها دست محبت خداست که ما رو از سقوط به قعر ناامیدی ها نجات میده . مشکلات ما هر چقدر هم که بزرگ باشه محبت و لطف وعنایت خدا از اون بزرگتره . تا زمانی که در برابر مشکلات ضعف نشون بدیم و کوتاه بیایم مشکلات مثل یک گرد باد ما رو در آغوش خودش فشرده و فشرده تر می کنه اما به تجربه بهم ثابت شده درست زمانی که در برابر مشکلات تمام قد بایستی و به رضای خدا راضی باشیم و اجازه بدیم که خدا برامون تصمیم بگیره اوضاع صدوهشتاد درجه برمی گرده . شاید باز هم مشکلات دست از سر ما برنداره اما حداقلش اینه که ما پشتمون به قدرتی بزرگتر از مشکلاتمون گرم شده و طوفان حوادث هرگز نمی تونه پشت کسی که به یه کوه تکیه زده رو خم کنه .
شما هنوز دوران سوگواری ات تمام نشده . درست مثل بنایی هستی که روی یک دیوار ناتمام ماله می کشه . هر کس از بیرون نگاه می کنه فکر می کنه کار دیوار تمام شده و این دیوار الان یک بنای کامل و بدون اشکاله ولی فقط بنّاست که می دونه دیوار اشکال داره . سعی نکن فرار کنی باید یکبار هم که شده با مشکلی که ناراحتت می کنه و اندوهی که آزارت می ده رو برو بشی و قبول کنی که این اتفاق با تمام تلخش اش افتاده و الان باید به خودت کمک کنی تا بلند بشی و بقیه راه رو ادامه بدی . جدا" توصیه می کنم که اگر می تونی خودت با مشکلت رو برو شو و اون رو برای خودت حل کن اما اگر نمی تونی حتما با یک مشاور صحبت کن تا دوران سوگواری ات زودتر تمام بشه . باز هم از خدا براتون صبر می خواهم ان شاالله که وعده قرآن روزهای سخت می گذرد و آسودگی ها و آسانی ها به شما روی نشان می دهد .
پاسخ:
ان شاالله خدا آقا سجاد شما رو در پناه امام زین العابدین از شر بدیها و پلشتی ها محفوظ و مصون قرار بده و مرد بار بیاد .
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . سلامت باشید
ان شاالله خدا حافظ همشون باشه .
خدا به شما و همسرتون هم توفیق بده .الان برگشتن ؟ ان شاالله که سلامت باشن و همواره توفیق حفاظت از حریم اهل بیت رو داشته باشن.
خوش به حال شما...
پاسخ:
سلام عزیزم . عجب ... این واسطه چرا از اول فکر این مسائل نبود ؟
پاسخ:
خب اگر طرف سوالشون به شما بود جواب بدید نمی شه که از شما سوال کنن و شما ساکت باشین.
لباس جوری باشه که نه تنگ و کوتاه باشه نه گشاد و آویزان .
خب چون الان دارید منطقی تر تصمیم می گیرید اون موقع احساسی تر بودید . الان با واقعیت ها بیشتر رو برو می شید . اما من احساس می کنم یکی از وبلاگ ها که از ضعف های شخصیتی همسر طلبه اش زیاد صحبت می کنه روی شما تاثیر گذاشته . این طور نیست ؟!
به هر حال قبلا هم گفتم در تمام اقشار خوب و بد درست و نادرست هست . هیچکس نمی تونه ادعا کنه طلبه ها همه خوب و عاری از مشکل هستند همان طور که نمی تونه ادعا کنه همه ی طلبه ها دچار ضعف های شخصیتی و یا مشکلات اعتقادی یا اخلاقی یا هر چیز دیگری هستند . شما باید با چشم باز و کاملا منطقی تصمیم بگیرید و این رو بدونید که بعد از ازدواج باید چشمهاتون رو ببندید و تا می توانید از بسیاری از مسائل چشم پوشی کنید .
پاسخ:
سلام عزیزم . به سلامتی ان شاالله مبارک باشه.
اگر منظور شما اینه که مادر آقا پسر بدون پسرشون و صرفا برای دیدن شما می آیند که معمولا از طرف خانواده دختر هم فقط دختر خانم و مادرشون یا یکی از خانمهای بزرگتر خانواده هستند و مردی نیست . در این صورت بهتره دختر خانم یک لباس کاملا مرتب و پوشیده اما شیک بپوشه . بنا به توصیه پیامبر که می فرمایند : دخترهایتان را با طلا بیارایید و جامه نیکو بپوشانید تا خواستگار داشته باشند . بهتر است دختر طلاهایی که دارد را تا حد امکان و در حد مناسب اویزان کند ( یعنی نه اینکه توی هر ده انگشتش انگشتر بندازه یا دو تا دو تا گردنبند آویزان کنه یه چیز معقول باشه) عموما توی این جلسه دختر خیلی صحبت نمی کنه و نظر نمی ده و کاملا متشخص و سنگین و در عین حال متین برخورد می کنه . معمولا این طور هست که وقتی مهمان ها رسیدند بعد از یک حال و احوال پرسی ساده مادر دختر ، دخترش رو صدا می کنه که مثلا لطفا چایی بیاره و دختر به این بهانه وارد مجلس می شه . سعی کنید جایی بنشینید که مادرپسر کاملا شما رو ببینه . یه صندل یا همون دمپایی رو فرشی ساده اما مناسب و همرنگ لباس و شیک بپوش. موهات رو کاملا باز بگذار تا اندازه و بلندی و کوتاهی و رنگش رو ببینه.اصلا لباس باز و کوتاه و تنگ نپوش بلکه لباس کاملا مناسب تنت کن . حتی الامکان آرایش نداشته باشی بهتره اما اگر هم قصد آرایش کردن داری یه آرایش کاملا کاملا دخترانه و ملایم داشته باش تا چهره ی اصلی خودت کاملا دیده بشه و بعد مشکل پیش نیاد . اما اگر به موهات یه سشوار برای مرتب و صاف کردن بکشی اشکالی نداری .
معمولا توی این جلسه صحبت های خیلی خیلی کلی مطرح می شه شاید به نیم ساعت هم نکشه . معمولا هم مادر پسر بدون گل و شیرینی میاد . پس اگر دست خالی اومد بهتون بر نخوره.
پاسخ:
علیک سلام چطور مگه ؟
پاسخ:
سلام و صد درود . خوبی عزیزم ؟ مامان خوبن ؟ سلامت باشید گلم محبت داری
ان شاالله که خدا سایه عزیزانتون رو بر سرتون مستدام نگه داره
پاسخ:
علیک سلام . چی شده ؟ اتفاقی افتاده ؟ کسی چیزیش شده ؟ ای کاش واضح تر می نوشتی چون الان کاملا نگرانت شدم.
شما محبت دارید کاری باشه در حد توانم در خدمتم . به امید عنایت امام رضا ان شاالله
پاسخ:
مردها خودشون رو نشون می دن ....
پاسخ:
علیک سلام . به حول و قوه ی الهی ...
پاسخ:
خدا به ما هم فرصت صبر در مصائب و توفیق پرورش نسل هایی اینچنینی را می دهد
پاسخ:
علیک سلام . نخیر به خاطر دارم عزیزم
پاسخ:
علیک سلام ان شاالله که در پرتو عنایات حضرت حجت موید و سربلند باشید
پاسخ:
علیک سلام . تاثیر قلمی اگر هست به لطف خداست و عنایت امام رضا
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . راست می گی ؟؟ خیلی خوشحال شدم ان شاالله که امام زمان نگهدارشون باشه عاقبت به خیر و سلامت باشن ان شاالله
پاسخ:
شما الان فقط دارید نقاط تاریک ماجرا رو می بینی در حالیکه عکس این اتفاق ها هم زیاده . شما نباید زود قضاوت کنید شاید این مورد اصلا مثل مواردی که شما می فرمایید نباشه بهترین راه برای اینکه بفهمید ایشون چطور آدمیه اینه که اجازه بدید بیان خواستگاری و با ایشون صحبت کنید بچه رو ببینید شرایطتتون رو مطرح کنید نظرات ایشون رو بشنوید اصلا شاید ایشون این طور آدمی نباشه . در ضمن شما نمی تونید منکر پدر بودن ایشون بشید نمی تونید منکر تعهدی که ایشون به فرزندش داره بشید . به هر حال باید بدونید که ایشون در قبال فرزندش وظایفی داره که باید انجام بده . شما اصلا با اون بچه حرف نزدید شاید اتفاقا بتونید با هم رابطه خوبی برقرار کنید . ندیده و نشناخته قضاوت نکنید . من موردهایی رو می شناسم که بچه ی آقا پیش همسر دوم زندگی می کنه و مشکلی هم نیست . از کجا می دونید که ممکنه شاید احتمالا زن اول اون آقا بعد از طلاقی که الان گرفتن بخوان دردسر درست کنن ؟ شاید بنده خدا اصلا این طور آدمی نباشه . تنها راه برای فهمیدن مسئله همونی هست که گفتم اجازه بدید آقا بیان خواستگاری
پاسخ:
خب همان طوری که می بینید یه جاهایی به دلیل کمی تجربه خودتون مقصر بودید یه جاهایی هم مادرتون با اعتقاد خاصی که داشتند مقصر بودند .اصولا حضور دخترها در جمع فامیل یا دوستان تاثیر زیادی در امر ازدواجشون داره . وقتی با دقت و موشکافی به مسئله نگاه کنیم می بینیم خدا خیلی جاها کسانی رو سر راه ما قرار داده اما ما با بی توجهی یا بهانه های واهی از کنار مسئله رد شدیم . شاید خیلی ها ندونن که که این کار خودش نوعی ناشکری ممکنه باشه . موردهایی بوده که من برای پسران دوستانم اقدام کردم و خود دختر یا مادر دختر گفتن الان بچه هست و می خواد بره دانشگاه و ادامه تحصیل بده و جواب رد دادن بعدها همون مادر با اضطرار میاد و میگه که یکی دوساله دخترم هیچ مورد خوبی نداره . واقعا یک دختر هجده یا بیست ساله بچه هست ؟؟
پاسخ:
سلام عزیزم . من در حد یک مشاور اصلا نیستم بیشتر سعی می کنم تا جایی که می تونم به دوستان کمک کنم . ببینید عاق والد می تونه بعد از فوت یکی از والدین هم باشه مثلا اگر کسی پدرش مرحوم هم شده باشه می تونه بعد از مرگش فرزندش رو عاق کنه . همین طور ممکنه خدای ناکرده والدین شما به هر نحو عاق والد باشن و این تاثیر وضعی به زندگی شما و سایر بچه هاشون هم سرایت کنه . در هر صورت ان شاالله که شما مشمول این مسئله نشدید و همین طور والدین شما . به هر حال مادر شما هم از سردلشکستگی و ناراحتی چیزی رو می گن که بعد به سرعت پشیمان می شن . اما توصیه می کنم وقتی می بینید مادرتون حالا به حق یا ناحق در مورد برادرتون حساسیت هایی داره شما واکنش نشون ندید می دونم سخته اما وقتی می بینید تاثیر واکنش شما جز تلخی چیز دیگه ای نیست پس واکنش نشون ندید تا لااقل از هجمه علیه خودتون جلوگیری کنید.
پاسخ:
سلام عزیزم . محبت دارید ان شاالله
پاسخ:
سلام فرناز بانوی عزیزم . امید آنکه عنایت امام رضا فرصت دوباره خدمت را به حقیر بدهد
پاسخ:
سلامت باشید . همچنین...
پاسخ:
زهرا جان سلام . این سوالی هست که خیلی از دختر خانمها می پرسند . منظورم این است که این مسئله فقط مسئله ی شما نیست خیلی های دیگر هم هستند که دچار هستند . اینکه چه اتفاقی افتاده که در شرایط کنونی قرار می گیرند قابل بحث و قابل موشکافی و رسیدگی است . متاسفانه اغلب آنها به دلیل سخت گیری های بعضا بی مورد خودشان یا خانواده هایشان در رد کردن مکرر خواستگاران گرفتار این مسئله شده اند و برخی هم که تعدادشان هرروز بیشتر و بیشتر می شود به بهانه ادامه تحصیل در دانشگاه امر ازدواجشان را آنقدر به تاخیر انداخته اند که عملا از سن ازدوجشان فاصله گرفته اند . این وسط البته بودند و هستند کسانی که خود یا پدرومادرشان گرفتار عاق والد هستند و لذا در ازدواج خودشان یا فرزندانشان به مشکل برمی خورند . همین طور نمی توان از خواست و اراده ی الهی در مورد گروهی چشم پوشی کرد . اینکه به هر دلیل که بر ما پوشیده است ذات پروردگار ازدواج انها را به تاخیر انداخته یا در تقدیر آنها قرار نداده است . چرا ؟؟! امری هست که به راحتی نمی توان به آن پاسخ داد یا لااقل بنده ی حقیر و بی مقداری چون من از درک آن عاجز است . ممکن است ازدواج اساسا به مصلحت آن دختر نباشد . بنا به نص صریح قرآن که می فرماید : چه بسا گمان می کنید خیر شما در چیزی است در حالی که شر شما در آن است و چه بسا گمان می کنید شر شما در چیزی است لاکن خیر شما در آن است و خدا می داند و شما نمی دانید .
ممکن است بحث امتحان مطرح باشد . ما آدمها در این دنیا به دلایل بیهوده و واهی نیامده ایم . قرار است در کوران حوادث این دنیا در معرض ابتلا و آزمون قرار بگیریم . هر کس به چیزی امتحان می شود کسی با شوهر بد . کسی با نداشتن شوهر . کسی با نداشتن فرزند . کسی با داشتن فرزند بیمار و الی آخر ... این امتحانها هرچند سخت و طاقت فرسا اما مانند کوره ای است که انسان را آب دیده کرده و میزان خلوص و ناخالصی اش را به خودش می فهماند. انچه مسلم است این است که ازدواج کردن یک دختر یا هرگز ازدواج نکردن او دلیل مقرب بودن یا نبودنش در پیشگاه عدل الهی نیست . چه بسا عزیزانی که هرگز ازدواج نکردند اما در محضر حضرت رب جایگاه رفیعی داشتند که نمونه واضح و مبرهن آن عمه سادات حضرت معصومه است و الی آخر...
همه ی این حرفها را زدم و سر شما عزیز نازنینم را به درد آوردم که بگویم شما شاید جز یکی از همین دسته ها باشید . اگر خدای ناکرده جز عاق والدها هستید از محضر پدر مرحومتان و مادرتان که خدا عمر طولانی عطایشان کند حلالیت بگیرید . اگر این مسئله برای شما آزمون است سعی کنید به توصیه قرآن عمل کنید و تقوا پیشه کنید و صبور باشید که ان الله مع الصابرین . اگر اشتباه شما و خانواده تان در سخت گیری باعث تاخیر ازدواج شما شده توبه کنید و طلب عفو کنید و از خدا بخواهید که همسری نیکو به شما عطا کند . اما هر چه هست امید تان را قطع نکنید دعا کنید که معصوم می فرماید در دعا سه اتفاق می افتد : 1- دعا بلافاصله به اجابت می رسد.2- اجابت می شود اما تاخیر زیادی دارد. 3- برآورده نمی شود و ذخیره آخرتتان می شود . در محشر به عدد دعاهایی که اجابت نشده آنقدر به شما عطا میشود که راضی می شوید تا جاییکه دیگران آرزو می کنند کاش هیچ دعایی از ما در دنیا به اجابت نمی رسید تا نتیجه اش را اینجا می دیدیم.
پاسخ:
زهرا جان در ادامه عرض می کنم . این موردی که می فرمایید را بررسی دقیق کنید . اجازه بدهید که به خواستگاری شما بیاید با هم صحبت کنید شرایط تان را مطرح کنید حرفهای ایشان را هم بشنوید چشم بسته هیچ چیز را قبول نکنید کاملا با چشم باز و منطقی تصمیم بگیرید اما از توقعات غیرضروری هم پرهیز کنید . پسر این آقا که با ایشون زندگی دائم نداره چرا مشکل دارید ؟ در ثانی وقتی با ایشون صحبت کردید و اگر دیدید که موردی هست که می تونید در موردش تامل کنید و امیدوار باشید از ایشون بخواهید که یک جلسه هم با پسر این آقا صحبت کنید . از نزدیک صحبت کنید و ببینید وضعیت این بچه چطوره . هرچند باید بدونید که اون بچه ، شاید به شما دید خوبی نداشته باشه و نیاز به زمان باشه تا به شما اطمینان کنه و این کاملا طبیعیه. به هر حال بی دلیل اصلا این آقا رو رد نکنید اما حتما منطقی و درست با این مورد روبرو بشید از توقعات بی مورد هم پرهیز کنید . درسته سن شما یه مقدار بالاست اما شرایط مطلوبی دارید و خیلی هم از زمان ازدواجتون نگذشته که بخواهید خودتان را از چاله به چاه بندازید . از رحمت خدا مایوس نشوید . به خدا توکل کنید. یادتان باشد بعد از هر سختی گشایشی است
پاسخ:
الدوز مهربانم سلام . خوشحالم که توفیق نوشتن را پیدا کردم . من هم از عزیزان چیزهای زیادی یاد گرفته ام .
خیلی قشنگ بود ... خیلی ... روزهای سختی را می گذرانم و به دعای شما سخت محتاجم ...
انتظار و امید به رسیدن چنین روزی مرا زنده نگه می دارد . انگار تمام هدفم از نفس کشیدن رسیدن به روزهایی است که او بیاید و دست ولایتش را بر قلبهای مجروحمان بکشد و تمام کند این همه چشم انتظاری را ...
پاسخ:
سلام ... تا چه پیش آید ..
پاسخ:
مدافعان حرم ..... اندوه اینهمه غربت شیعه را در خود فرو برده است ... به امید ظهورش ...........................
پاسخ:
ان شاالله ... دعا کنید که شهادت روزی ما و فرزندان ما و نسل ما هم بشود .
شهادت واژه ی قشنگی است . این روزها فکر می کنم شهدا خیلی خوش شانس هستند . انسانهایی که گویا خدا انگشت عنایتش را بر سجده گاه آنها زده و برای همیشه آنها را نشان دار کرده است. شهدا خوش شانس هستند زود می روند و مجبور نیستند که بمانند و تاوان ماندنشان را بدهند . تاوان تکرار رنج چند هزار ساله ی شیعه را ...
پاسخ:
علیک سلام عزیزم . خوبی ؟
خدا پشت و پناه تمام مدافعان حرم ... مگر شیعه بمیرد که عمه ی سادات یکبار دیگر اسیر مشتی سفاک شود. مگر نسل تمام عباس ها از روی زمین از بین رفته باشد که یکبار دیگر ناموس اهل بیت را شهر به شهر و کوچه به کوچه بگردانند .
" کلنا عباسک یا زینب "
پاسخ:
سلام عزیزم .
گوش کن ..... صدای هل من ناصر مردی غریب به گوش می رسد ... کیست که مرا یاری دهد ؟!
تاریخ تکرار می شود . دنیا " هل من مبارز" می طلبد .
باز هم این حسین ابن علی است که یارانش را به یاری می طلبد . کیست که مرا یاری دهد ؟!
پاسخ:
سلام و عرض ادب و ارادت . حقیر کمترین را مدیون محبتتان کرده اید . قلبم خسته است دستانم از قلبم خسته تر. پاهایم اما انگار این حرفها حالی شان نیست قصد دویدن دارند ...
التماس دعا
پاسخ:
سلام . الحمدلله .. الحمدلله که خبرهای خوش زیادی می شنوید . ان شاالله که هر روزتان پر شود از خبرهای خوش .
پاسخ:
علیک سلام . در پناه امام حسین موید باشید . خدمت خانواده سلام برسانید
پاسخ:
عزیزم من اصلا اون کامنتی رو که می فرمایید به یاد ندارم . من این روزها کم مانده خودم را هم یادم برود .
ببینید این مسئله چیزی نیست که بشه راحت در موردش تصمیم گرفت و حکم صادر کرد . اگر شما می خواهید مرا در مقام قضا قرار بدهید باید این اجازه را به من بدهید که من صادقانه حکم صادر کنم . من از خانمی که شما فرمودید هیچی نمی دانم من نمی دانم که ایشون چه چیزهایی رو در زندگی رعایت نکردن همه چیز در زندگی زیبایی زن و کمک خرج بودنش نیست . این را خود شما بهتر از من می دانید . زن وظایفی بسیار فراتر از این چیزی که شما فرمودید دارد. اتفاقا کمک خرج بودن زن اصلا و ابدا جز وظایفش نیست و نقطه ی قوتش محسوب نمی شود من مواردی را سراغ دارم که اتفاقا دلیل گرایش مرد به زن دوم همین نبودن همسرش در خانه بوده . معمولا زن شاغل بهترین زمانش در روز یعنی فاصله بین 7 صبح تا 4 عصر را که مفید ترین زمان برای سرحال بودن اوست را صرف کار بیرون از خانه می کند و بعد در نهایت خستگی و بی حوصلگی از ترافیک مسیر و سروکله زدن های روزانه به خانه می رسد و تازه شغل اصلی و بسیار پرزحمت او شروع می شود. باید دید چقدر توانسته است از پس این شغل بربیاد. زیبا بودن هم امری است که کم کم در طول زندگی کاملا عادی می شود و از شکل یک امتیاز خارج می شود . اغلب مردانی که به سمت زن دوم گرایش پیدا می کنند ممکن است سراغ زنهایی بروند که اتفاقا سن بالاتری از سن خودشان را دارند زیبا هم نیستند جایگاه اجتماعی بالایی هم ندارند اما یک چیز مهم دارند : زبان خوش . آنها اغلب خوب می دانند که چطور باید با مردها رفتار کنند . نکته قابل توجه اینکه آنها می دانند که مردها دوست دارند زنشان به آنها تکیه داشته باشند مردها از اینکه همواره بتوانند نیازهای همسرشان را خودشان تامین کنند و در واقع نقطه اتکای زنشان باشند لذت می برند چیزی که اغلب زنهای شاغل به مردشان نمی دهند . آنها همواره از اینکه هیچ وابستگی مالی به شوهرشان ندارند و دستشان در جیب خودشان است و منت مردشان را نمی کشند با افتخار یاد می کنند و این می شود نقطه ی آغاز بزرگترین خلا در زندگی مشترکشان . استاد ما آقای تراشیون مطلب جالبی را می فرمایند اینکه حتی رانندگی کردن خانمها هم کم کم مرد را در انجام وظایفش نسبت به همسرش سست می کند .
در موردی که شما فرمودید باید تمام اینها بررسی شود دلیل گرایش شوهر این خانم به زن دوم مسئله ای نیست که بشود به همین راحتی در موردش قضاوت کرد . هر چند این دلیل نمی شود که ما حکم صادر کنیم که " مرد حق دارد که هر وقت دلش خواست تن به ازدواج مکرر بدهد."
اما اینکه تمام کاسه و کوزه ها سر اسلام شکسته شود جای تامل دارد . اصولا این عادت آدمیزاد است که همیشه در مشکلات دنبال مقصر می گردد و کمتر پیش می آید که خودش را منصفانه نقد کند. این وسط کاسه کوزه ها معمولا سر مظلوترین ها شکسته می شود . اسلام ازدواج مجدد را حلال کرده اما واجب نکرده . ازدواج مجدد مشروط به شرایطی است که باید با دقت و تامل بررسی شود.
الان هم بهترین و عاقلانه ترین کار این است که این خانم منصفانه خودش را نقد کند ببیند که چه اتفاقی افتاده که کار به اینجا رسیده . گاهی مردها از سر دلسوزی نسبت به شرایط وخیم مالی یک خانم دست به این کار می زنند گاهی محیط کاری آنها آلوده است همه باید منصفانه بررسی شود . اگر کاستی در رفتار این خانم بوده باید رفع شود اگر کوتاهی در مرد بوده باید صادقانه حل شود . محبت زن به شوهرش می تواند شوهر را دوباره به خانواده برگرداند ضمن اینکه این مسئله نباید باعث شود که حالا این خانم مرتب به شوهرش شک کند موبایلش را چک کند و الی آخر ...
پاسخ:
آدم احساس عجز می کند وقتی نمی تواند اسلحه بدست بگیرد و شیرازه ی هر چه نامرد و نانجیب است را از سرنوشت شیعه ، از هم بپاشد . احساس عجز می کنم و غربتی عمیق که ریشه در یک غربت 1400 ساله دارد.
به خانواده سلام برسانید بفرمایید به یادشان هستم مرا از خودشان بی خبر نگذارند.
پاسخ:
علیک سلام آرام عزیزم .
التماس چرا ؟ شرمنده می کنید . التماستان را به امام رضا کنید . در پناه خدا باشید .
ماندن یا رفتن همه ما به دست اوست ...